سفياني(2)

با مراجعه به اسناد و راويان نشانه هاي ظهور از جمله سفياني در مي يابيم که تقريبا سند هيچ يک از اين روايات صحيح نيست و مطلب علمي با آن اثبات نمي شود، گرچه با مسامحه مي توان به بخشي از آنها اعتماد کرد و از مجموع آنها اجمالا به مطلبي دست يافت؛ با اين تلقي، کثرت روايات به خصوص در موضوع سفياني ممکن است اشکال هاي تک تک آنها را جبران کند. در اين جا اسناد همه ي روايات سفياني را در کتاب الغيبه نعماني که از قديمي ترين کتاب هاي شيعي است و به تفصيل از
سه‌شنبه، 9 تير 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
سفياني(2)
سفياني2
سفياني(2)





ب) ضعف سند

با مراجعه به اسناد و راويان نشانه هاي ظهور از جمله سفياني در مي يابيم که تقريبا سند هيچ يک از اين روايات صحيح نيست و مطلب علمي با آن اثبات نمي شود، گرچه با مسامحه مي توان به بخشي از آنها اعتماد کرد و از مجموع آنها اجمالا به مطلبي دست يافت؛ با اين تلقي، کثرت روايات به خصوص در موضوع سفياني ممکن است اشکال هاي تک تک آنها را جبران کند. در اين جا اسناد همه ي روايات سفياني را در کتاب الغيبه نعماني که از قديمي ترين کتاب هاي شيعي است و به تفصيل از علائم ظهور سخن گفته، بررسي مي کنيم.
نعماني در باب 18 که مخصوص سفياني است هيجده روايت نقل کرده است. جرج و تعديل راويان اين روايات به ترتيب در پي مي آيد: (1)
1. ابن عقده (احمد بن محمد بن سعيد)، محمد بن مفضل، حسن بن علي بن فضال، ثعلبه بن ميمون و عيسي بن اعين؛ همه ي اين افراد توثيق شده اند، گرچه ابن عقده زيدي جارودي است و حسن بن علي بن فضال فطحي مذهب، با وجود اين، ارتباط آنان با محافل غيرشيعه و فرقه هاي مخالف اماميه مانند زيديه، روايات آنان را با مشکل جدي روبه رو مي کند. بنابراين ممکن است اخباري نقل کرده باشند که با روايات غير اماميه مطابق است. حتي به فرض پذيرش اين روايت، خواهيم گفت دليلي بر نشانه ي ظهور بودن در آن وجود ندارد.
2. ابن عقده، قاسم بن محمد، عبيس بن هشام، محمد بن بشر، عبدالله بن جبله، عيسي بن اعين، معلي بن خنيس؛ عبدالله بن جبله واقفي مي باشد اما توثيق شده است. درباره معلي بن خنيس پيش تر سخن گفته شد. محمد بن بشر و قاسم بن محمد مجهول اند.
3. ابن عقده، علي بن حسن بن فضال، حسن بن محبوب، ابوايوب،محمد بن مسلم؛ اشکال اين سند همانند اولي است.
4. ابن عقده، علي بن حسن، عباس بن عامر، عبدالله بن بکير، زراره، عبدالملک بن اعين؛ گذشته از ابن عقده (زيدي) و علي و عبدالله (فطحي)، عبدالملک توثيق صريح ندارد اما مدح شده است.
5. ابن عقده، علي بن حسن، محمد بن خالد اصم، ابن بکير، ثعلبه بن ميمون، زراره، حمران بن اعين؛ در اين سند محمد بن خالد شناخته شده نيست.
6. ابن عقده، محمد بن سالم ازدي، عثمان بن سعيد طويل، احمد بن سليم، موسي بن بکر، فضيل بن يسار؛ در اين سند محمد بن سالم و عثمان و احمد مجهول اند. اين در حالي است که واقفي بودن موسي بن بکر را نپذيريم.
7. محمد بن همام، جعفر بن محمد بن مالک فزاري، عباد بن يعقوب، خلاد صائغ؛ جعفر در اين روايت ضعيف است.
8. احمد بن هوذه، ابراهيم بن اسحاق، عبدالله بن حماد، عمر و بن شمر، جابر جعفي؛
گرچه درباره ي جابر جعفي اختلاف نظرهايي وجود دارد اما وجود ابراهيم بن اسحاق در تضعيف اين روايت کافي است. درباره ي هر دو نفر قبلا توضيح داده شد.
9. محمد بن همام، جعفر بن محمد فزاري، حسن بن علي بن يسار، خليل بن راشد، علي بن ابي حمزه؛ در اين خبر جعفر فزاري ضعيف، حسن و خليل مجهول و علي بن ابي حمزه واقفي است.
10. محمد بن همام، احمد خالنجي، ابوهاشم جعفري؛ احمد در اين سند مجهول است.
11. علي بن احمد بندنيجي، عبيدالله بن موسي، محمد بن موسي، احمد بن ابي احمد، محمد بن علي، حسن بن علي، حسن بن جهم؛ در اين سند احمد بن ابي احمد و عبيدالله بن موسي مجهول اند، علي بن احمد توسط غضائري تضعيف شده و محمد بن علي ضعيف است.
12. احمد بن هوذه، ابراهيم بن اسحاق، عبدالله بن حماد، حسين بن علاء، ابن ابي يعفور؛ در اين سند احمد مجهول و ابراهيم ضعيف است.
13. ابن عقده، علي بن حسن، عباس بن عامر، محمد بن ربيع، هشام بن سالم که محمد بن ربيع توثيقي ندارد.
14. علي بن احمد بندنيجي، عبيدالله بن موسي، عبدالله بن محمد، محمد برقي، حسن بن مبارک، ابواسحاق همداني، حارث همداني؛ نفر دوم و سوم مجهول اند و نفر اول در قول ابن غضائري ضعيف است.
15. علي بن احمد، عبيدالله بن موسي، ابراهيم بن هاشم، ابن ابي عمير، هشام بن سالم؛ اشکال اين سند نيز مربوط به عبيدالله و علي بن احمد است.
16. علي بن احمد، عبيدالله بن موسي، محمد بن موسي، احمد بن ابي احمد، اسماعيل بن عياش، مهاجر بن حکيم، مغيره بن سعيد؛ وجود مغيره لعنت شده بر زبان امام در رد اين خبر کافي است.
17. محمد بن همام،جعفر فزاري،حسن بن وهب، اسماعيل بن ابان، يونس بن ابي يعفور؛ اگر ضعف فزاري هم توجيه شود،حسن و اسماعيل ناشناخته اند.
18. ابن عقده، حميد بن زياد، علي بن صباح، حسن بن محمد حضرمي، جعفر بن محمد بن سماعه، ابراهيم بن عبدالحميد، ابوايوب خزاز، محمد بن مسلم؛ حميد بن زياد و جعفر بن محمد واقفي اما ثقه اند و علي بن صباح شناخته شده نيست.
از بين سند هيجده روايتي که گذشت ممکن است با وجود ابن عقده، به روايت اولي و سومي اعتماد کنيم که آن دو خبر هم قابل تطبيق بر سفياني هاي تاريخي است و مي تواند پيش گويي ظهور آنان از سوي ائمه عليهم السلام باشد. در بقيه روايات دست کم يک نفر ضعيف يا مجهول قرار دارد. بنابراين اعتماد قطعي به آنها نيست، گرچه مي تواند اجمالا مؤيد ديگر اخبار و جبران کننده ي ضعف آنها باشد. سند ديگر روايات مربوط به سفياني در کتاب نعماني و ديگر منابع اصلي بهتر از اين اسناد نيست و اگر استثنايي وجود داشته باشد روايت از نظر متن قابل توجيه است. همه ي اين مطالب درباره راويان شيعي است. اما آن چه در کتب اهل سنت آمده، قابل اعتماد نيست چون يا سند آن به معصوم نمي رسد و يا به معصوم نسبت داده شده؛ ولي راويان آن حتي از نظر اهل سنت قابل اعتماد نيستند. با اين همه جاي تعجب است که چگونه برخي عالمان شيعه و به خصوص نويسندگان متأخر، از آن منابع فراوان اخذ کرده و مي کنند!

ج) تناقض و ابهام

در اين قسمت، قطع نظر از اسناد روايت ها، به تناقض دروني اخبار مربوط به سفياني مي پردازيم.
1. از نظر نام و نسب، در منابع شيعه و سني نام هاي عبدالله، عثمان، عنبسه، معاويه، حرب، عتبه و عروه براي سفياني (2) و نام هاي يزيد، عنبسه، هند و عتبه براي پدرش (3) ذکر شده است. گاهي نسب او به عتبه بن ابي سفيان (4) و گاه به خالد بن يزيد بن معاويه (5) مي رسد.
2. محل خروج او را حمص، وادي يابس، ايلياء (بيت المقدس) اندرا و روم نوشته اند. (6)
3. تناقض اصلي درباره مدت حکومت سفياني است. در بيشتر روايات آن را نه ماه دانسته اند، (7) ولي روايات ديگري بر خلاف آن تصريح دارد. چنان که دو حديث زير کاملا با هم متناقض است:
(50) سفياني نه ماه حکومت مي کند و يک روز هم بر اين مدت افزوده نمي شود. (8)
(51)عبدالله بن ابي منصور بجلي گويد: از امام صادق عليه السلام پرسيدم... نه ماه حکومت مي کند؟ فرمود: نه، هشت ماه، يک روز هم به آن افزوده نمي شود. (9)
در روايات ديگري مدت حکومت سفياني، سه سال و نيم (10) و يا به اندازه بارداري شتر (11) ذکر شده است. در اين مورد به روايت 49 نيز توجه شود.
4. بر خلاف مجموع رواياتي که سفياني را ظالم و متعددي وصف مي کند، اخباري وجود دارد که حاکي از خوبي اوست. در کتاب الفتن روايت شده که سفياني کسي است که خلافت را به مهدي مي سپارد. (12) سيد بن طاووس نيز همان خبر را آورده است. (13) وي روايت ديگري نقل مي کند مبني بر اين که سفياني با مهدي ملاقات و با او بيعت خواهد کرد. (14) جالب تر از اينها روايتي منسوب به علي عليه السلام است که در آن از عدالت سفياني سخن گفته شده، به گونه اي که مردم خواهند گفت هر چه درباره ي او شنيده بوديم دروغ بود.(15)
5. در بسياري از روايت ها مي خوانيم: سفياني زنان را مي کشد يا شکم زنان باردار را مي درد، (16) اما در احاديثي هم آمده است که فقط زنان از دست او در امان اند يا به آنان آسيبي نمي رساند. (17)
6. در روايتي از عبادت کردن سفياني سخن گفته مي شود (18) و رواياتي ديگر مي گويد او هيچ گاه عبادت نکرده است. (19)
7. در بسياري از روايات سفياني مطالبي آمده که مبهم و سؤال انگيز است؛ مثلا در منابع شيعه از مقابله نام حضرت علي عليه السلام با سفياني سخن گفته مي شود:
(52) ابوحمزه ي ثمالي مي گويد: به امام صادق عليه السلام عرض کردم: امام باقر عليه السلام مي فرمود: خروج سفياني حتمي است. امام فرمود: آري، اختلاف بني عباس هم حتمي است، قتل نفس زکيه حتمي است، خروج قائم حتمي است. گفتم: ندا چگونه است؟ فرمود: آواز دهنده اي اول روز فرياد مي زند که حق با علي عليه السلام و شيعيان اوست. سپس ابليس در آخر روز ندا مي کند که حق با سفياني و پيروان اوست. آن گاه عده اي به شک مي افتند. (20)
در اين روايت به اختلاف بني عباس اشاره شده و ظهور يکي از سفياني هاي تاريخي هم در زمان اختلاف بني عباس (امين و مأمون) رخ داده است. (21) علاوه بر اين که خروج قائم عليه السلام در کنار اموري حتمي مانند نشانه ها بيان شده است. آن چه قابل گفت وگوست اين که سفياني در مقابل علي عليه السلام قرار داده شده، در حالي که سفياني دشمن مهدي است و ندا بايد براي آن باشد. در روايت ديگري گفته شده ابليس ندا مي کند که حق با عثمان بن عفان است و ندا دهنده ي آسماني مي گويد حق با علي بن ابي طالب عليه السلام است. (22) اين نقل ها با آن چه در تاريخ دو حزب مشهور عثماني و شيعه علي عليه السلام وجود داشته است ابهام ايجاد مي کند، چون مناسبتي ندارد که در آن زمان نام علي عليه السلام و عثمان در ندا بيايد.
ابهام ديگر در روايتي است که مي گويد خراساني و سفياني و يماني در يک روز قيام خواهند کرد. (23)
نمونه سوم روايتي از امام رضا عليه السلام است که درباره ي علي بن ابي حمزه بطائني فرمود: «آيا او همان کسي نيست که روايت مي کرد سر مهدي به عيسي بن موسي که صاحب سفياني است هديه مي شود؟» (24) اگرمراد امام همان مهدي عباسي و وليعهدش عيسي بن موسي است پس سفياني يا صاحب سفياني در اين جا چه معنايي خواهد داشت؟ آيا مقصود امام، تاريخي بودن و نادرست بودن آن است يا مقصود آن است که سفياني غير از آن کسي است که علي بن ابي حمزه تصور مي کرده است؟
تا اين جا نمايي کلي از روايات سفياني ارائه شد. اکنون با سفياني هايي که در تاريخ، ظهور کرده اند آشنا مي شويم.

پي نوشت ها:

1. درباره مدارک اين جرح و تعديل ها ر. ک: گفتار دوم از فصل اول و هم چنين ذيل نام هر يک از اين افراد در رجال نجاشي و طوسي و فهرست او.
2. درباره اين نام ها به ترتيب ر. ک: الفتن، ص 191؛ شيخ صدوق، کمال الدين، ص 679؛ ابن منادي، الملاحم، ص 77؛ يوسف مقدسي، عقدالدرر، ص 80 و 91 و قرطبي، التذکره، ص 694 و 702.
3. الفتن، ص 191؛ شيخ صدوق، همان، ص 679؛ ابن منادي، همان، ص 77 و يوسف مقدسي، همان، ص 80.
4. الغيبه طوسي، ص 444.
5. شيخ طوسي، الفتن، ص 193.
6. الفتن، ص 197، 193و 188و شيخ طوسي، الغيبه، ص 463.
7. شيخ طوسي، همان، ص 449 و الفتن، ص 188و 465.
8. متن و آدرس اين حديث در شماره 47 گذشت.
9. «عبدالله بن ابي منصور البجلي قال سألت اباعبدالله عن اسم السفياني فقال ما تصنع باسمه اذا ملک کور الشام الخمس: دمشق و حمص و فلسطين و الاردن و قنسرين فتوقعوا عند ذلک الفرج. قلت يملک تسعه اشهر؟ قال لا، لکن يملک ثمانيه اشهر لا يزيد يوما» (شيخ صدوق، کمال الدين، ص 680 و فضل بن حسن طبرسي، اعلام الوري، ج2، ص 282).
10. الفتن، ص 188.
11. شيخ طوسي، همان، ص 450.
12. الفتن، ص 247 و 473 و الموسوعه في احاديث المهدي، ص 210.
13. التشريف بالمنن، ص 141.
14. همان و الفتن، ص 246.
15. يوسف مقدسي، عقدالدرر، ص 91.
16. الفتن، ص 189.
17. الفتن، ص 192، ح 786؛ نعماني، الغيبه، ص 312، باب 18، ح 3.
18. الفتن، ص 190، ح 780.
19. همان، ص 203، ص 825 و نعماني، الغيبه، ص 318، باب 18، ح آخر.
20. «عن ابي حمزه الثمالي قال قلت لابي عبدالله عليه السلام ان اباجعفر کان يقول ان خروج السفياني من الامر المحتوم. قال: نعم، و اختلاف ولد العباس من المحتوم و قتل النفس الزکيه من المحتوم و خروج القائم من المحتوم فقلت له: کيف يکون النداء؟ قال: ينادي مناد من السماء اول النهار الا ان الحق في علي و شيعته ثم ينادي ابليس لعنه الله في آخر النهار الا ان الحق في السفياني و شيعته فيرتاب المبطلون» (شيخ صدوق، کمال الدين، ص 680، باب علائم، ح 14).
21. ر. ک: همين کتاب، مبحث سفياني هاي تاريخي.
22. نعماني، الغيبه، ص 268 و 269.
23. شيخ طوسي، الغيبه، ص 447.
24. همان، ص 70.

منبع: کتاب تحليل تاريخي نشانه هاي ظهور




مقالات مرتبط
نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط