سفياني(1)
به برخي از همين احاديث در کتاب هاي کافي و ارشاد و ديگر منابع شيعه برخورد مي کنيم که همه ي آنها به معصوم نسبت داده مي شود. (2) در منابع متأخر از جمله بحارالأنوار حجم روايات مربوط به سفياني بسيار بيشتر از آن است که گفته شد. کثرت اين روايات و صحت سند يا مضمون برخي از يک سو و آشفتگي يا تفاوت مضامين آنها به اضافه وجود سفياني هايي در تاريخ اسلام، اظهار نظر درباره ي اين موضوع را بسيار مشکل کرده است. در اين بحث ابتدا نگاهي کلي به مجموع روايات مربوط به اين نشانه خواهيم داشت سپس با طرح فرضيه هايي به نقد و بررسي آنها مي پردازيم.
نماد کلي روايات سفياني
الف) ويژگي ها
اول: منابع شيعه
1. سند بيشتر روايات شيعه به معصوم مي رسد و به ندرت روايتي وجود دارد که چنين نباشد، (3) اما در منابع اهل سنت بر عکس، تعداد کمي از روايات مربوط به سفياني از معصوم صادر شده است.
2. در روايات فراواني از شيعه بر حتمي بودن ظهور سفياني تأکيد شده است. (4) در حالي که در منابع عامه سخني از حتمي بودن سفياني نيست. يک نمونه از روايات شيعه چنين است:
(45) عبدالملک بن اعين گويد: نزد امام باقر عليه السلام سخن از قائم به ميان آمد. من گفتم اميدوارم که (ظهور) او نزديک باشد و سفياني در کار نباشد. امام فرمود: نه، به خدا قسم او حتمي است و چاره اي از آمدن او نيست. (5)
3. در روايات شيعه، سفياني غالبا همراه چند علامت مشهور: نداء، نفس زکيه، فرو رفتن سرزمين بيداء و گاه يماني ياد شده است؛ (6) اما منابع اهل سنت گرچه از آن نشانه ها هم سخن مي گويند، ليکن در کنار سفياني و به عنوان نشانه ي حتمي ظهور نيست.
4. در منابع شيعه اگر سفياني با موعود آخرالزمان ارتباط داده شده است، لفظ «القائم» به کار رفته؛ اما در منابع اهل سنت «المهدي» آمده است. به طور کلي در تمام منابع شيعه و اهل سنت اين تفاوت چشم گير است که در هر موضوعي از وجود مقدس امام دوازدهم نام برده شود، شيعه از لفظ قائم و اهل سنت از لفظ مهدي استفاده مي کند. (7) حتي در رواياتي که کاملا مضمون آنها يکي است، راوي شيعه و سني يا منبع نقل کننده، اين دو لفظ را تغيير داده اند. (8)
5. در رواياتي از شيعه به ظهور سفياني در ماه رجب اشاره شده است، ولي اين مطلب در منابع اهل سنت وجود ندارد؛ براي نمونه:
(46) معلي بن خنيس از امام صادق عليه السلام روايت مي کند که موضوع سفياني حتمي است و خروج او در ماه رجب خواهد بود. (9)
6. در روايات شيعه، مقابله ي سفياني با مهدي و دشمني او با شيعه و اهل بيت رسول خدا محسوس تر است، اما در منابع اهل سنت بيشتر از دشمني او با مردم کوفه و مدينه و عموم بني هاشم و گاه بني عباس سخن گفته مي شود.
دوم: منابع اهل سنت
در اين مآخذ به مکان هاي تاريخي زيادي مانند قرقيساء، حران، خراسان، زوراء (بغداد)، جابيه روم، دمشق و... اشاره شده و هم چنين از بني اميه، بني عباس، پرچم هاي سياه و ديگر رويدادهايي که در تاريخ رخ داده، نام برده مي شود. بر خلاف روايات شيعه - که نام بيداء را مکرر آورده ولي کمتر به فرو رفتن لشکر سفياني در آن تصريح دارد - در احاديث اهل سنت بيان اين که لشکر اعزامي سفياني به مدينه در منطقه بيداء فرو مي رود بسيار بيشتر است. (11) البته چنان که خواهيم گفت بسياري از اين اخبار از آخرالزمان يا ظهور مهدي سخني نگفته اند.
سوم: وجوه مشترک
مطلب ديگري که هم در منابع شيعه و هم منابع اهل سنت ملاحظه مي شود، اخذ آن دو از يک ديگر است. به نظر مي رسد رواياتي که نعيم بن حماد از جابر جعفي و به نقل از امام پنجم در الفتن آورده، در محافل شيعي آن زمان رواج داشته است. از طرفي بسياري از احاديث شيعه با آن چه اهل سنت نقل کرده اند (غير از آن چه به سند جابر از امام باقر عليه السلام روايت شده است) شباهت دارد. اين مطلب در الغيبه شيخ طوسي بيشتر نمايان است.
وجه اشتراک مهم تر دو فرقه، در عدم ارتباط روايات سفياني با ظهور است. نکته قابل توجهي که درباره ي همه نشانه هاي ظهور به ويژه سفياني - که از مشهورترين آنهاست - وجود دارد، اين است که بخش عمده ي اخبار به نشانه بودن آن براي ظهور مهدي تصريح و حتي اشاره نکرده اند. مراجعه به کتاب الغيبه نعماني که بيشترين اخبار سفياني در منابع شيعه را در بردارد و هم چنين کتاب الفتن ابن حماد از منابع مهم اهل سنت که باب هاي متعددي را به موضوع سفياني اختصاص داده، نشان مي دهد که تنها بخشي از روايات نام مهدي و سفياني را در کنار هم ذکر مي کند و به تعبير ديگر در ارتباط با ظهور قائم است و اين روايات نيز از سند صحيحي برخوردار نيست. (13) در اين جا به نمونه هايي از اين روايات توجه مي کنيم:
(47) عيسي بن اعين از امام صادق عليه السلام نقل مي کند: سفياني حتمي است و در ماه رجب خروج مي کند. از اول تا آخر قيامش پانزده ماه طول مي کشد که شش ماه مي جنگد و وقتي بر مناطق پنج گانه مسلط شد نه ماه حکومت مي کند. (14)
چنان که پيداست در اين روايت سخني از ظهور مهدي و ارتباط سفياني با آن نيست.
(48) در نقل محمد بن مسلم از امام باقر عليه السلام آمده است:... بر شما بشارت باد به آن چه مي خواهيد. آيا نمي خواهيد دشمنانتان در راه معصيت با يک ديگر بجنگند و به خاطر دنيا برخي، برخي ديگر را بکشند و شما در خانه هايتان در امان باشيد؟ سفياني براي دشمنان شما کافي است و آن از نشانه هاست... (15)
در اين روايت نيز سخني از قائم و ظهور او و آخرالزمان وجود ندارد، بلکه از ادامه آن بر مي آيد که حادثه اي مربوط به زمان ائمه عليهم السلام است، چون از امام مي پرسند: وقتي سفياني آمد چه کنيم؟ امام مي فرمايد: به مکه و ديگر شهرها برويد. و در روايت ديگري مي فرمايد: به سوي ما بياييد. (16) ولي در آن روايت هم اشاره اي به ظهور يا آخرالزمان نيست.
به نظر مي رسد دسته اي از رواياتي که خروج سفياني را حتمي دانسته، به فرض صحت، پيش گويي حوادثي است که در تاريخ اسلام رخ داده است. (17) اين که در روايتي خروج سفياني و خروج قائم هر دو از امور حتمي دانسته شده و در کنار هم آمده است،(18) اين نکته را به ذهن مي رساند که سفياني حادثه اي است که در طول تاريخ حتما رخ خواهد داد چنان که قائم از امور قطعي است.
(49) ابن عباس مي گويد: اگر سفياني در سال 37 خروج کند مدت حکومتش 28 ماه و اگر در سال 39 خروج کند مدت حکومتش نه ماه خواهد بود. (19)
اين حديث علاوه بر اين که به معصوم نمي رسد از زمان ظهور سفياني در سال هاي اوليه حکومت اسلامي سخن مي گويد.
اين چند خبر نمونه ي ده ها روايتي است که در آن از سفياني نام برده شده، اما هيچ ارتباطي با ظهور و قيام حضرت مهدي عليه السلام در آن ديده نمي شود. اين مطلب در روايات اهل سنت، که منشأ بسياري از کتب شيعه مي باشد، نمايان تر است؛ مثلا در کتاب الفتن از باب 30 - 36 در ميان ده ها حديث تنها در چهار مورد نام مهد ي آمده است.
پي نوشت ها:
1. سيد محمد صدر، تاريخ الغيبه الکبري، ص 621.
2. شيخ طوسي علاوه بر هشت روايت منسوب به معصومان، روايات مقطوعه اي هم درباره ي سفياني دارد.
3. مانند شيخ طوسي، الغيبه، ص 447 و 463، ح 444 و 479.
4. ر. ک: نعماني، الغيبه، باب 18، ح 1، 2، 4 - 7 و 10 و باب 14، ح15و 26؛ شيخ صدوق، کمال الدين، ص 678 و 680؛ شيخ مفيد، الارشاد، ج 2، ص 371 و شيخ طوسي، الغيبه، ص 435.
5. «عبدالملک بن اعين قال کنت عند ابي جعفر فجري ذکر القائم فقلت له ارجو ان يکون عاجلا و لا سفياني فقال لا والله انه لمن المحتوم الذي لا بد منه» (نعماني، الغيبه، ص 312).
6. تفصيل اين روايات در بحث نفس زکيه گذشت.
7. ر. ک: حسين مدرسي طباطبائي، مکتب در فرايند تکامل، ص 126.
8. براي نمونه ر. ک: نعماني، الغيبه، ص 239 و مقايسه کنيد با يوسف مقدسي، عقدالدرر، ص 228.
9. «عن المعلي بن خنيس عن ابي عبدالله قال ان امر السفياني من الامر المحتوم و خروجه في رجب» (شيخ صدوق، کمال الدين، ص 678 و ر. ک: نعماني، الغيبه، باب 18ح 1، 2 و 7).
10. ر. ک: ابن منادي، الملاحم، ص 77 به بعد؛ ابن حماد، الفتن، ص 192به بعد و يوسف مقدسي، عقدالدرر، ص 92 به بعد.
11. ر. ک: الفتن، ص 226، باب 41.
12. درباره ي اين موضوع در فرضيه اول سخن خواهيم گفت.
13. بررسي سند و متن برخي از اين روايات در بحث نفس زکيه و علائم پنج گانه گذشت. برخي ديگر نيز که در الغيبه شيخ و ديگر منابع آمده است داراي اشکال سندي يا متني است، مانند روايات 444 و 463 اين کتاب که يکي مرسله و ديگري از غير معصوم است.
14. «السفياني من المحتوم و خروجه في رجب و من اول خروجه الي آخره خمسه عشر شهرا، سته اشهر يقاتل فيها فاذا ملک الکور الخمس ملک تسعه اشهر و لم يزد عليها يوما» (نعماني، الغيبه، ص 310، باب 18، ح 1).
15. «محمد بن مسلم قال سمعت اباجعفر الباقر عليه السلام يقول... فابشروا ثم ابشروا بالذي تريدونه الستم ترون اعدائکم يقتتلون في معاصي الله و يقتل بعضهم بعضا علي الدنيا دونکم و انتم في بيوتکم آمنون في عزله عنهم و کفي بالسفياني نقمه لکم من عدوکم و هو من العلامات لکم مع ان الفاسق لو قد خرج لمکثتم شهرا و شهرين بعد خروجه لم يکن عليکم بأس حتي يقتل خلفا کثيرا دونکم» (نعماني، الغيبه، ص 311، باب 18، ح 3 و معجم احاديث المهدي، ج 3، ص 271 به نقل از: نعماني).
16. نعماني، الغيبه، ص 313، باب 18، ح 7.
17. ر. ک: همين کتاب، بحث سفياني هاي تاريخي.
18. اين روايت در بحث نفس زکيه (شمار ه 31) ذکر شد.
19. «عکرمه عن ابن عباس قال: اذا کان خروج السفياني في سبع و ثلاثين کان ملکه ثمانيه و عشرين شهرا و ان خرج في تسع و ثلاثين کان ملکه تسعه اشهر» (الفتن، ص 194).
/خ