اثبات اینكه كسی مانند معجزه را نمیتواند بیاورد، ممكن نیست؛ زیرا استقرای تام در زمانهای گذشته غیرممكن است و استقرای ناقص هم مفید نیست؛ زیرا هر لحظه ممكن است كسی یافت شود و مانند آنچه مدعی انجام داده است، بیاورد. (1)
این اشكال نیز از دیرزمان مطرح بوده، در زمان حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز عدهای مدعی بودند امكان آوردن مثل قرآن وجود دارد. قرآن كریم میفرماید: «وَ إِذَا تُتْلَى عَلَیْهِمْ آیَاتُنَا قَالُوا قَدْ سَمِعْنَا لَوْ نَشَاءُ لَقُلْنَا مِثْلَ هذَا... »: و چون آیات ما بر آنان خوانده شود، میگویند: به خوبی شنیدیم، اگر میخواستیم، قطعاً ما نیز همانند این را میگفتیم... (2).
پاسخ: به این شبهه نیز چند پاسخ میتوان داد:
اعجاز و هماوردی
پاسخ اول:
برای اثبات عدم امكان آوردن مثل معجزات پیامبران، نیازی به استقرای تام و ناقص نیست، بلكه وقتی ثابت شد كاری خارقالعاده، همراه ادعای نبوت و مقرون به تحدی است و از راه تعلیم و تعلم به دست نیامده، نتیجه این میشود كه دیگر امكان ندارد كسی مانند آن را انجام دهد. در واقع این قید، نتیجهی معجزه بودن است و برای اثبات آن، نیازی نیست همهی دنیا را از اول تا آخر بگردیم یا هر لحظه منتظر بمانیم كه ممكن است كسی مانند معجزه را بیاورد؛ بلكه نتیجهی معجزه این است كه ممكن نیست كسی مانند آن را بیاورد. پس اگر كسی مدعی است كه میتواند، باید دست به كار شود و مانند معجزه را بیاورد. علت اینكه آوردن مانند معجزه امكان ندارد، استقرا نیست، بلكه بدان دلیل است كه معجزه به علتی مستند است كه همیشه غالب است؛ از این رو محال است چیز دیگری همانند معجزه آورده شود كه معجزه را مغلوب كند و به نوشتهی علامه طباطبایی «معجزه از این جهت معجزه است كه عوامل طبیعی و غیرعادیاش مغلوب نمیشود و همواره قاهر و غالب است». (3)اعجاز و دانش بشری
پاسخ دوم:
پیامبران با توجه به محیط زندگیشان و علم و دانشی كه در آن زمان وجود داشت، معجزات خود را ارائه میكردند و علت اینكه به حضرت عیسی (علیه السلام)معجزاتی مانند بازگرداندن بینایی به كور مادرزاد و شفای برخی امراض عنایت شد، این بود كه در زمان وی علم طب سخت پیشرفت كرده، به اوج خود رسیده بود و خداوند معجزهی او را از جنس دانش زمان قرار داد تا بر دانشمندان غالب آید و نبوتش ثابت گردد؛ چنان كه در زمان موسی بن عمران، سحر، بسیار دامن گسترده و اوج گرفته بود، خداوند معجزهی عصا را به وی داد تا سحر آنها را باطل كند و ایشان را از آوردن نظیر آن عاجز گرداند. علم و هنر مردم زمان پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز بلاغت و فصاحت بود؛ پس خداوند معجزهی قرآن را به ایشان عنایت كرد كه مهمترین وجه اعجاز آن، اعجاز ادبی و بیانی است.خلاصه اینكه خداوند معجزات رسولانش را برابر علم و دانشی كه مردم همان عصر به خوبی از آن آگاه بودند، قرار میداد كه بدانند این، كار بشری نیست و اگر در علمی كه بر آنها مجهول بود، معجزه میداد، ممكن بود به ذهنشان خطور كند كه بشر میتواند نظیر آن را بیاورد؛ ولی فعلاً بدان راه ندارد (4) یا مردم دیگر شهرها كه در علوم و فنون پیشرفت كردهاند، یارای هماوردی با معجزه را دارند.
اكنون با توجه به این مقدمه، همین كه در زمان ارائهی معجزات، پیامبران الهی تحدی میكردند و دانشمندان نه تنها از آوردن مثل آن معجزه در میماندند، بلكه خود به معجزه بودن آن اعتراف كرده، ایمان میآوردند، علم عادی حاصل میشود كه آنچه مدعی نبوت ارائه كرده، خدایی است و كسی نمیتوانند مانند آن را بیاورد.
این دلیل، همان دلیل مشهور رجوع به كارشناس است؛ یعنی كسی كه دانشی را نمیداند، باید برای آگاهی از آن دانش به كارشناس خبره مراجعه كند و پس از مراجعه به دهها، بلكه صدها نفر كارشناس وقتی همه تأیید كردند كه آنچه مدعی نبوت آورده، از راه تعلیم و تعلم به دست نیامده و همه در برابر معجزه زانو زدند، دیگر شبههای در خدایی بودن آن باقی نمیماند.
برای نمونه خداوند متعال دربارهی یكی از معجزات حضرت موسی میفرماید:
... موسی عصای خود را افكند و ناگهان مار عظیم و آشكاری شد و دست خود را در گریبان فرو برد و بیرون آورد و در برابر بینندگان سفید و روشن بود. فرعون به گروهی كه اطراف او بودند، گفت: این، ساحر آگاه و ماهری است! او میخواهد با سحرش شما را از سرزمینتان بیرون كند! شما چه نظر میدهید؟ گفتند: او و برادرش را مهلت ده و مأموران را برای بسیج به تمام شهرها اعزام كن تا هر ساحر ماهر و دانایی را نزد تو آورند. سرانجام ساحران برای وعدهگاه روز معینی جمعآوری شدند و به مردم گفته شد آیا شما نیز در این صحنه اجتماع میكنید... . تا اگر ساحران پیروز شوند، از آنان پیروی كنیم؟! هنگامی كه ساحران آمدند، به فرعون گفتند: «آیا اگر ما پیروز شویم، پاداش مهمی خواهیم داشت؟» گفت: «آری، و در آن صورت شما از مقرّبان خواهید بود.» روز موعود فرا رسید و همگی جمع شدند. موسی به ساحران گفت: «آنچه را میخواهید، بیفكنید». آنها طنابها و عصاهای خود را افكندند و گفتند: «به عزت فرعون، ما قطعاً پیروزیم». سپس موسی عصایش را افكند، ناگهان تمام وسایل [دروغین] آنها را بلعید! فوراً همهی ساحران به سجده افتادند. گفتند: «ما به پروردگار عالمیان ایمان آوردیم؛ پروردگار موسی و هارون». فرعون گفت: «آیا پیش از اینكه به شما اجازه دهم، به او ایمان آوردید؟! مسلماً او بزرگ و استاد شماست كه به شما سحر آموخته و این یك توطئه است! اما به زودی خواهید دانست، دستها و پاهای شما را به عكس یكدیگر قطع میكنم و همهی شما را به دار میآویزم». گفتند: «مهم نیست، هر كاری از دستت ساخته است، بكن، ما به سوی پروردگارمان بازمیگردیم، ما امیدواریم كه پروردگارمان خطاهای ما را ببخشد، چرا كه ما نخستین ایمان آورندگان بودیم.» (5)
چنان كه در این آیات به صراحت بیان شده است، ساحران پیش از آنكه حضرت موسی معجزه خود را آشكار كند، به عزت فرعون قسم یاد كرده بودند كه حتماً پیروز خواهند شد، ولی پس از دیدن معجزات حضرت موسی، خود از مؤمنان شده، در برابر تهدیدهای فرعون و فرعونیان، آمادهی جان باختن شدند.
جالب آنكه به تعبیر قرآن كریم، فرعون افرادی را به تمام شهرها فرستاد تا هر ساحر توانگری یافتند، آن را حاضر كنند، به گونهای كه برابر برخی روایات، یك ماه طول كشید تا این افراد جمع شدند. (6)تاریخنویسان معتقدند در هیچ قرنی از نظر كمیت و كیفیت به اندازهی عصر موسی ساحر دانا وجود نداشت؛ به گونهای كه تعداد آنان را از دوازده تا هشتاد هزار نوشتهاند. (7) حال اگر جمعیتی چند ده هزار نفره از كارشناسان خبره، حاضر شوند از جان خود بگذرند و در برابر فرعون شهادت دهند كاری كه موسی (علیه السلام) انجام داد، سحر نبوده، بلكه معجزه است، آیا باز هم برای كسی كه به دنبال حقیقت است، تردیدی بر حقانیت رسولان و اینكه امكان آوردن مثل این معجزه وجود ندارد، باقی میماند؟! اینك پس از تأیید این هم كارشناس، اگر كسی باز هم بگوید هنوز راهی برای یقین وجود ندارد، آیا برای چنین شخصی راهی برای یقین وجود دارد؟!
شایان دقت است كه ما در اینجا در پی اثبات جریانهای تاریخی از راه قرآن نیستیم- هرچند بهترین راه برای اثبات قضایای تاریخی خود قرآن است- مقصود ما این است كه وقتی دهها هزار كارشناس شهادت دادند كاری كه مدعی نبوت انجام داده، قابل تعلیم و تعلم نیست و منشأ بشری ندارد، بشری نبودن معجزات ثابت میشود و نتیجهی اثبات بشری نبودن معجزات این است كه افراد بشر نمیتوانند همانند آن فعل معجزه ارائه كنند. روشِ اثباتِ رخدادهای تاریخی، تاریخ است و وقتی مطلبی با نقلهای فراوان تاریخی نقل شد، آن مطلب تلقی به قبول میشود و معجزات پیامبران نیز افزون بر نقل سینه به سینه، به صورت تواتر در كتابهای آسمانی نیز نقل شده و قرآن -صرف نظر از وحیانی بودن آن- از این منظر هم میتواند مورد استناد قرار گیرد.
ناتوانی مدعیان
پاسخ سوم:
همین كه بعد از چهارده قرن نتوانستهاند مانند قرآن بیاورند، بهترین دلیل بر عدم امكان آوردن همانند قرآن است.قرآن كریم بیش از 1400 سال است كه با صدایی بلند فریاد میكند و دیگران را به آوردن همانند قرآن یا دست كم آوردن ده سوره و اگر باز هم نمیتوانند به آوردن حداقل یك سوره مانند قرآن فرا میخواند. دشمنان قرآن طی این چهارده قرن از هیچ كششی برای محو اسلام و ضربه زدن به آن فروگذار نكرده، با كشتار بسیار و تحمیل جنگ های فراوان بر مسلمانان سعی كردهاند اسلام را از بین ببرند. اكنون اگر آوردن مانند قرآن امكان داشت طی این چهارده قرن، دشمنان اسلام از آن بهره گرفته، به جای تحمل هزینههای فراوان جانی و مالی با آوردن حداقل یك سوره همانند قرآن كریم، خیال خود را برای همیشه راحت میكردند. از اینكه طی این مدت طولانی نتوانستهاند همانند آن را عرضه كنند، علم عادی حاصل میشود كه در آینده نیز كسی نمیتواند مانند قرآن یا حتی سورهای همانند قرآن ارائه كند. شاید كسی بگوید پس آنچه آوردهاند چیست؟ در بخش مربوط به تحدی، آنچه را ارائه شده است با دقت بررسی و- انشاءالله- ثابت خواهیم كرد از عصر نزول قران در مكه مكرمه تاكنون افرادی كه به زبان عربی و دقایق آن آگاه بودند، هیچگاه در مقام معارضه برنیامدند و آنچه انجام شده، به وسیلهی افرادی ارائه شده است كه از زبان عربی و ظرفیتهای آن كمترین اطلاعی ندارند و متونی كه فصاحت و بلاغتی دارند، در مقام معارضه با قرآن نیستند. در این میان جملاتی نیز وجود دارد كه ادعا شده است با آن جملات با قرآن معارضه كردهاند؛ اما جملات یاد شده، آن قدر سخیف و سست است كه به مضحكههایی رسواكننده تبدیل شده است.
پینوشتها:
1. یكی از شبههگران در این باره مینویسد: سومین خصوصیت معجزه این بود كه «هیچ كس نتواند مثل آن را انجام دهد». من حتی اگر بتوانم با جستجو در سرتاسر كرهی زمین و پرس و جو از همهی مردم جهان در این مورد كه «آیا كسی میتواند مثل فلان عمل شگفت انگیز را انجام دهد یا نه» با پاسخِ منفیِ همهی مردم جهان مواجه شوم- یعنی یك استقرای تام كه البته ناممكن است- باز هم نمیتوانم یقین كنم كه فعلِ مدعی نبوت واقعاً بلامعارض است؛ زیرا این استقرای تام حداقل پنجاه سال طول میكشد و در این مدت ممكن است كودكان خردسالی كه مورد پرس و جو قرار نگرفتهاند و اكنون پس از پنجاه سال تبدیل به مردانی كامل شدهاند، قادر به انجام آن فعل باشند. اگر خوب دقت كنیم این استقرا هیچگاه تمام شدنی نیست و بنابراین به نتیجه نمیرسد؛ زیرا فرد جوانی كه امروز به سؤال من پاسخ منفی داده است، ممكن است چند سال دیگر به هر طریقی به راز آن كار پی برده و قادر به انجام آن شود و این احتمال در همهی موارد و در همهی زمانها وجود دارد. بنابراین هیچ راهی برای یافتن پاسخی قطعی و یقینی برای این سؤال كه «آیا در سراسر جهان كسی دیگر هم پیدا میشود كه بتواند آن فعل خاص را- كه مدعی نبوت به عنوان معجزه آورده است- انجام دهد یا نه» وجود ندارد. پس هیچگاه نمیتوان با قطع و یقین فعلی خاص را- هر چقدر هم كه در نظر ما شگفت انگیز باشد- مصداق معجزه دانست و این مشكل، ما را در پی بردن به واقعیت و صدق نبوت هر مدعی دچار بن بست میكند.
2. انفال: 31.
3. علامه طباطبایی؛ المیزان فی تفسیر القرآن، ج1، ص82.
4. فضل بن حسن طبرسی؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج2، ص753.
5. فَأَلْقَى عَصَاهُ فَإِذَا هِیَ ثُعْبَانٌ مُبِینٌ *وَ نَزَعَ یَدَهُ فَإِذَا هِیَ بَیْضَاءُ لِلنَّاظِرِینَ *قَالَ لِلْمَلَإِ حَوْلَهُ إِنَّ هذَا لَسَاحِرٌ عَلِیمٌ *یُرِیدُ أَنْ یُخْرِجَکُمْ مِنْ أَرْضِکُمْ بِسِحْرِهِ فَمَا ذَا تَأْمُرُونَ *قَالُوا أَرْجِهْ وَ أَخَاهُ وَ ابْعَثْ فِی الْمَدَائِنِ حَاشِرِینَ *یَأْتُوکَ بِکُلِّ سَحَّارٍ عَلِیمٍ *فَجُمِعَ السَّحَرَةُ لِمِیقَاتِ یَوْمٍ مَعْلُومٍ *وَ قِیلَ لِلنَّاسِ هَلْ أَنْتُمْ مُجْتَمِعُونَ *لَعَلَّنَا نَتَّبِعُ السَّحَرَةَ إِنْ کَانُوا هُمُ الْغَالِبِینَ *فَلَمَّا جَاءَ السَّحَرَةُ قَالُوا لِفِرْعَوْنَ أَ إِنَّ لَنَا لَأَجْراً إِنْ کُنَّا نَحْنُ الْغَالِبِینَ *قَالَ نَعَمْ وَ إِنَّکُمْ إِذاً لَمِنَ الْمُقَرَّبِینَ *قَالَ لَهُمْ مُوسَى أَلْقُوا مَا أَنْتُمْ مُلْقُونَ *فَأَلْقَوْا حِبَالَهُمْ وَ عِصِیَّهُمْ وَ قَالُوا بِعِزَّةِ فِرْعَوْنَ إِنَّا لَنَحْنُ الْغَالِبُونَ *فَأَلْقَى مُوسَى عَصَاهُ فَإِذَا هِیَ تَلْقَفُ مَا یَأْفِکُونَ *فَأُلْقِیَ السَّحَرَةُ سَاجِدِینَ *قَالُوا آمَنَّا بِرَبِّ الْعَالَمِینَ *رَبِّ مُوسَى وَ هَارُونَ *قَالَ آمَنْتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَکُمْ إِنَّهُ لَکَبِیرُکُمُ الَّذِی عَلَّمَکُمُ السِّحْرَ فَلَسَوْفَ تَعْلَمُونَ لَأُقَطِّعَنَّ أَیْدِیَکُمْ وَ أَرْجُلَکُمْ مِنْ خِلاَفٍ وَ لَأُصَلِّبَنَّکُمْ أَجْمَعِینَ *قَالُوا لاَ ضَیْرَ إِنَّا إِلَى رَبِّنَا مُنْقَلِبُونَ *إِنَّا نَطْمَعُ أَنْ یَغْفِرَ لَنَا رَبُّنَا خَطَایَانَا أَنْ کُنَّا أَوَّلَ الْمُؤْمِنِینَ (شعراء: 32-51).
6. حسینی شاه عبدالعظیمی؛ تفسیر اثناعشری، ج5، ص 375.
7. محمد ثقفی تهرانی؛ تفسیر روان جاوید، ج2، ص460. فتح الله كاشانی، تفسیر منهج الصادقین فی إلزام المخالفین، ج4، ص86 و ج5، ص479. سید هاشم بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج4، ص170. فیض كاشانی، تفسیر الصافی، ج4، ص36. ابن كثیر دمشقی، تفسیر القرآن العظیم، ج3، ص410. علی بن ابراهیم قمی؛ تفسیر القمی، ج2، ص120.
محمدی، محمدعلی، (1394)، اعجاز قرآن با گرایش شبههپژوهی، (جلد 1)، قم: دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، معاونت پژوهشی، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، چاپ اول.