نویسنده: غلامرضا معصومی
آئین سیخ (Sikh)، هماند آئین بودایی در اصل بر ضد استبداد روحانی براهمه، سختگیریهای ناشی از نظام طبقاتی هند و جنبهی افراطی آداب و مناسک آئین هندو در قرن پانزدهم میلادی پدید آمد.
مؤسس این آئین فردی به نام نانک (Nanak) بود که هدف وی تعلیم برابری اجتماعی، برادری جهانی و برانداختن خرافات بود. اصول عقاید نانک همان آئین هندو بود، اما تأثیرپذیری بسیاری از دین اسلام داشت. نانک به خدای یگانه اعتقاد داشته و بر این باور بود که همهی انسانها را خداوند به طور مساوی خلق کرده است. پیروان آئین سیخ یا سیک (Sik)، معتقد به تناسخ هستند. نانک پیش از مرگش، وظایف گورویی (Guru) (17) خود را به انگد (Angad) که از پیروان خاص وی بود، واگذار کرد. او کمی پیش از تشریفات انتصاب، انگد را از هر جهت، مانند خود خوانده و گفت که روح وی در انگد باقی خواهد ماند. به همین جهت سیکها معتقدند در سلسلهی گوروها، روح نانک به نوبت به هر گورو منتقل میشود. انگد سیزده سال تمام، گورو بود. در روایات سیکها، اختراع خط گورموخی (Gormokhi) که آثار مقدس سیکها بدان نوشته شده نیز به وی منسوب شده است. سومین گورو که توسط انگد منصوب شد، امر داس (Amar Das) نام داشته و سعی بسیاری در تبلیغ آئین سیک به عمل آورد. امرداس با اکبرشاه - سومین پادشاه از سلاطین تیموری در هند (950 - 1014 هـ ق) - روابطی دوستانه داشت به طوری که اکبرشاه برای دیدن وی به منزلش میرفت. اکبرشاه سرزمین وسیعی را به امرداس هدیه داد که این امر بر اعتبار امرداس و تعداد پیروان وی افزود. امرداس بر ضد خرافات هندوها و به خصوص رسم ساتی (Suttee) تبلیغ میکرد. وی برای جانشینی پس از خود، دامادش رام داس (Ram Das) را که از پیروان خاصّ وی بود، انتخاب کرد. رام داس با توفیق فراوان در نشر آئین سیک کوشیده و اکبرشاه نیز علاقهای بسیار زیاد به وی پیدا کرد تا جایی که در سال 1577 میلادی، قطعه زمین بسیار وسیعی را به وی واگذار کرده و رام داس نیز در آن زمین اقدام به حفر حوضچهی مقدس سیکها نمود تا در آن تطهیر کنند که این حوضچه بعدها به نام امرت سر(Amret Sar) (19) معروف گردید. سپس رام داس در اطراف امرت سر، شهر کوچکی بنا نهاده و آن را رام داسپور خواند. این شهر به تدریج توسعه یافته و از آن شهر آمریتسار (Amritsar) به وجود آمد. پس از رام داس، پسرش ارجن (Arjan) در سال 1581 میلادی جانشین وی گردید که از آن زمان نیز مقام گورویی موروثی شد. ارجن، کار اتمام حوضچهی مقدس را به پایان رسانیده و در وسط آن، معبد هرمندر (Harmandar) را بنا نهاد که مرکز پرستش سیکها شد. این معبد در مآخذ اروپایی به معبد زرین آمریتسار معروف است. ارجن، پیروان آئین سیک را به یک جامعه تبدیل کرده و بزرگترین خدمت وی به این آئین نیز فراهم کردن قسمتی از کتاب مقدس سیکها موسوم به گرانت صاحب (Granth Sahib) بود. ارجن به امور دین و دنیا توجه داشته و به همین سبب ثروتی فراوان و شکوه و جلالی بسیار یافت و خود را سَچا پادشاه (King Sacha)، یعنی پادشاه حقیقی خواند. وی برای نشر آئین سیک و عقد و پیمانهای تجاری، علاوه بر هند، مأمورینی را به افغانستان و آسیای مرکزی فرستاد. او در سال 1606 میلادی خسرو پسر یاغی جهانگیر را یاری کرده که پس از شکست خسرو، ارجن در لاهور محبوس و کمی بعد درگذشت.
در دورهی گورویی پس از وی، پسرش هرگوبیند (Her Gobind)، فعالیت نظامی سیکها را آغاز کرده و تحولی عظیم در این آئین ایجاد کرد. سیکها دیگر مردمی گوشه نشین و اهل ترک نفس نبودند و گورو نیز که پیشتر رئیس روحانی آنها بود، جنبهی سر کردهی نظامی برای آنها پیدا کرد. از گوروهای بعد نیز میتوان به تگه بهادر (Teg Bhadur) اشاره کرد که به دستور اورنگ زیب (Orang Zib) به قتل رسیده و پسرش گوبیند سینگ (Gobind Singh) به گورویی نشست. وی مؤسس قدرت سیاسی سیک ها، آخرین گورو و از برجستهترین شخصیتهای تاریخ آنها به شمار میرود. گوبیند سینگ جامعهی سیک را که در حقیقت جامعهای مذهبی و مؤمن بود به ملتی جنگجو تبدیل کرده و بعدها قریب به یک قرن بر پنجاب نیز فرمانروایی کرد. قتل پدر گوبیند سینگ، تأثیری زوال ناپذیر و کینهای خاموش نشدنی نسبت به اورنگ زیب در فکر وی بر جای گذاشت، اما قدرت این پادشاه مانع از آن بود که گوبیند به انتقام جویی برخیزد. بدین جهت در کوهستانها انزوا گزیده، به مدت 25 سال از عمر خود را در آنجا گذرانید و به تحصیل دین و زبان مسلمانان و هندوها پرداخت. وی نقشهی استیصال مغول را مطرح کرده و تمامی همّ خود را صرف ایجاد وحدت میان سیکها نمود. وی بدین منظور راه را برای طبقات پست و عالی به طور برابر گشوده و با نظام طبقاتی به مبارزه پرداخت. برای اینکه وحدت ظاهری را با وحدت باطنی توأم کند، تشریفاتی برای تشرف در سلک سیکها مقرر کرد که به پهول (Pahul) موسوم میباشد. تشریفات پهول بدین گونه بود که تازه وارد پس از استحمام و پوشیدن جامهای پاک، در میان جمعی که بدین منظور فراخوانده میشدند، مینشست. سپس کمی شکر را در ظرفی آهنی با آب مخلوط کرده و پنج نفر سیخ با خواندن اشعاری از گرانت صاحب، با خنجری دو دم آن را هم میزدند. پس از آن، کمی از محلول را بر سر و تن تازه وارد پاشیده، قدری از آن را به وی مینوشاندند و بعد از آن آداب سیکی را برای او توضیح میدادند. محلول مذکور همان امرت یا نوشابهای است که عمر جاودانی به بار آورده و تازه وارد را به سینگ یا شیر تبدیل میکند. کسی که پهول یافت باید از چیدن موهای خویش خودداری کرده و کافهای پنج گانه (20)، یعنی پنج موردی که اسامی آنها با حرف کاف شروع میشوند را به عنوان لباس و ابزار متحد الشکل در بر یا همراه داشته باشد. به علاوه مقرر شد که هر کس به آئین سیک با شرح مذکور تشرّف یابد، لفظ سینگ را به آخر اسم خود اضافه کند، چرا که خود گورو نیز به گوبیند سینگ موسوم گردید. وی پیروان تشرّف یافتهی خود را خالصه نامیده و درصدد برآمد تا راجههای کوهستانها را بر ضد مسلمانان با خود متحد کند. اما چون آنها حاضر به همکاری نشدند با آنها جنگیده و قدرتش افزون گردید. عاقبت همهی راجهها به طور دسته جمعی نزد اورنگ زیب رفته و از وی استمداد طلبیدند. پس دوباره جنگی درگرفت و این بار «گوبیند سینگ شکست خورده و فرار کرد. پس از درگذشت اورنگ زیب، جانشین وی بهادرشاه اول با گوبیند سینگ از راه صلح وارد شد، اما مدتی بعد، گوبیند توسط یکی از مستخدمین افغانی خویش به قتل رسید. او در بستر مرگ حاضر نشد که کسی را به جانشینی خود به عنوان گورو انتخاب کند و از پیروان خود خواست که در آینده، گرانت صاحب را گورو و خدا را یگانه حامی خویش به شمار آورند.
منبع مقاله :
منبع مقاله: معصومی، غلامرضا؛ (1388) دایره المعارف اساطیر و آیین های باستانی جهان جلد اول، تهران: شرکت انتشارات سوره مهر؛ چاپ اول.
مؤسس این آئین فردی به نام نانک (Nanak) بود که هدف وی تعلیم برابری اجتماعی، برادری جهانی و برانداختن خرافات بود. اصول عقاید نانک همان آئین هندو بود، اما تأثیرپذیری بسیاری از دین اسلام داشت. نانک به خدای یگانه اعتقاد داشته و بر این باور بود که همهی انسانها را خداوند به طور مساوی خلق کرده است. پیروان آئین سیخ یا سیک (Sik)، معتقد به تناسخ هستند. نانک پیش از مرگش، وظایف گورویی (Guru) (17) خود را به انگد (Angad) که از پیروان خاص وی بود، واگذار کرد. او کمی پیش از تشریفات انتصاب، انگد را از هر جهت، مانند خود خوانده و گفت که روح وی در انگد باقی خواهد ماند. به همین جهت سیکها معتقدند در سلسلهی گوروها، روح نانک به نوبت به هر گورو منتقل میشود. انگد سیزده سال تمام، گورو بود. در روایات سیکها، اختراع خط گورموخی (Gormokhi) که آثار مقدس سیکها بدان نوشته شده نیز به وی منسوب شده است. سومین گورو که توسط انگد منصوب شد، امر داس (Amar Das) نام داشته و سعی بسیاری در تبلیغ آئین سیک به عمل آورد. امرداس با اکبرشاه - سومین پادشاه از سلاطین تیموری در هند (950 - 1014 هـ ق) - روابطی دوستانه داشت به طوری که اکبرشاه برای دیدن وی به منزلش میرفت. اکبرشاه سرزمین وسیعی را به امرداس هدیه داد که این امر بر اعتبار امرداس و تعداد پیروان وی افزود. امرداس بر ضد خرافات هندوها و به خصوص رسم ساتی (Suttee) تبلیغ میکرد. وی برای جانشینی پس از خود، دامادش رام داس (Ram Das) را که از پیروان خاصّ وی بود، انتخاب کرد. رام داس با توفیق فراوان در نشر آئین سیک کوشیده و اکبرشاه نیز علاقهای بسیار زیاد به وی پیدا کرد تا جایی که در سال 1577 میلادی، قطعه زمین بسیار وسیعی را به وی واگذار کرده و رام داس نیز در آن زمین اقدام به حفر حوضچهی مقدس سیکها نمود تا در آن تطهیر کنند که این حوضچه بعدها به نام امرت سر(Amret Sar) (19) معروف گردید. سپس رام داس در اطراف امرت سر، شهر کوچکی بنا نهاده و آن را رام داسپور خواند. این شهر به تدریج توسعه یافته و از آن شهر آمریتسار (Amritsar) به وجود آمد. پس از رام داس، پسرش ارجن (Arjan) در سال 1581 میلادی جانشین وی گردید که از آن زمان نیز مقام گورویی موروثی شد. ارجن، کار اتمام حوضچهی مقدس را به پایان رسانیده و در وسط آن، معبد هرمندر (Harmandar) را بنا نهاد که مرکز پرستش سیکها شد. این معبد در مآخذ اروپایی به معبد زرین آمریتسار معروف است. ارجن، پیروان آئین سیک را به یک جامعه تبدیل کرده و بزرگترین خدمت وی به این آئین نیز فراهم کردن قسمتی از کتاب مقدس سیکها موسوم به گرانت صاحب (Granth Sahib) بود. ارجن به امور دین و دنیا توجه داشته و به همین سبب ثروتی فراوان و شکوه و جلالی بسیار یافت و خود را سَچا پادشاه (King Sacha)، یعنی پادشاه حقیقی خواند. وی برای نشر آئین سیک و عقد و پیمانهای تجاری، علاوه بر هند، مأمورینی را به افغانستان و آسیای مرکزی فرستاد. او در سال 1606 میلادی خسرو پسر یاغی جهانگیر را یاری کرده که پس از شکست خسرو، ارجن در لاهور محبوس و کمی بعد درگذشت.
در دورهی گورویی پس از وی، پسرش هرگوبیند (Her Gobind)، فعالیت نظامی سیکها را آغاز کرده و تحولی عظیم در این آئین ایجاد کرد. سیکها دیگر مردمی گوشه نشین و اهل ترک نفس نبودند و گورو نیز که پیشتر رئیس روحانی آنها بود، جنبهی سر کردهی نظامی برای آنها پیدا کرد. از گوروهای بعد نیز میتوان به تگه بهادر (Teg Bhadur) اشاره کرد که به دستور اورنگ زیب (Orang Zib) به قتل رسیده و پسرش گوبیند سینگ (Gobind Singh) به گورویی نشست. وی مؤسس قدرت سیاسی سیک ها، آخرین گورو و از برجستهترین شخصیتهای تاریخ آنها به شمار میرود. گوبیند سینگ جامعهی سیک را که در حقیقت جامعهای مذهبی و مؤمن بود به ملتی جنگجو تبدیل کرده و بعدها قریب به یک قرن بر پنجاب نیز فرمانروایی کرد. قتل پدر گوبیند سینگ، تأثیری زوال ناپذیر و کینهای خاموش نشدنی نسبت به اورنگ زیب در فکر وی بر جای گذاشت، اما قدرت این پادشاه مانع از آن بود که گوبیند به انتقام جویی برخیزد. بدین جهت در کوهستانها انزوا گزیده، به مدت 25 سال از عمر خود را در آنجا گذرانید و به تحصیل دین و زبان مسلمانان و هندوها پرداخت. وی نقشهی استیصال مغول را مطرح کرده و تمامی همّ خود را صرف ایجاد وحدت میان سیکها نمود. وی بدین منظور راه را برای طبقات پست و عالی به طور برابر گشوده و با نظام طبقاتی به مبارزه پرداخت. برای اینکه وحدت ظاهری را با وحدت باطنی توأم کند، تشریفاتی برای تشرف در سلک سیکها مقرر کرد که به پهول (Pahul) موسوم میباشد. تشریفات پهول بدین گونه بود که تازه وارد پس از استحمام و پوشیدن جامهای پاک، در میان جمعی که بدین منظور فراخوانده میشدند، مینشست. سپس کمی شکر را در ظرفی آهنی با آب مخلوط کرده و پنج نفر سیخ با خواندن اشعاری از گرانت صاحب، با خنجری دو دم آن را هم میزدند. پس از آن، کمی از محلول را بر سر و تن تازه وارد پاشیده، قدری از آن را به وی مینوشاندند و بعد از آن آداب سیکی را برای او توضیح میدادند. محلول مذکور همان امرت یا نوشابهای است که عمر جاودانی به بار آورده و تازه وارد را به سینگ یا شیر تبدیل میکند. کسی که پهول یافت باید از چیدن موهای خویش خودداری کرده و کافهای پنج گانه (20)، یعنی پنج موردی که اسامی آنها با حرف کاف شروع میشوند را به عنوان لباس و ابزار متحد الشکل در بر یا همراه داشته باشد. به علاوه مقرر شد که هر کس به آئین سیک با شرح مذکور تشرّف یابد، لفظ سینگ را به آخر اسم خود اضافه کند، چرا که خود گورو نیز به گوبیند سینگ موسوم گردید. وی پیروان تشرّف یافتهی خود را خالصه نامیده و درصدد برآمد تا راجههای کوهستانها را بر ضد مسلمانان با خود متحد کند. اما چون آنها حاضر به همکاری نشدند با آنها جنگیده و قدرتش افزون گردید. عاقبت همهی راجهها به طور دسته جمعی نزد اورنگ زیب رفته و از وی استمداد طلبیدند. پس دوباره جنگی درگرفت و این بار «گوبیند سینگ شکست خورده و فرار کرد. پس از درگذشت اورنگ زیب، جانشین وی بهادرشاه اول با گوبیند سینگ از راه صلح وارد شد، اما مدتی بعد، گوبیند توسط یکی از مستخدمین افغانی خویش به قتل رسید. او در بستر مرگ حاضر نشد که کسی را به جانشینی خود به عنوان گورو انتخاب کند و از پیروان خود خواست که در آینده، گرانت صاحب را گورو و خدا را یگانه حامی خویش به شمار آورند.
منبع مقاله :
منبع مقاله: معصومی، غلامرضا؛ (1388) دایره المعارف اساطیر و آیین های باستانی جهان جلد اول، تهران: شرکت انتشارات سوره مهر؛ چاپ اول.