نویسنده: غلامرضا معصومی
آرتمیس (Artemis) نام الههی شکار در اساطیر یونان و دختر زئوس (Zeus) و لتو (Leto) میباشد که رومیها او را با الههی ماه تطبیق داده و وی را دیانا (Diana) نامیدند. از آن پس نیز اغلب با همین اسم در ادبیات جهان از او یاد شده است.
آرتمیس، الههای بود زیبا، شکارافکن و سنگدل که با همهی دلرباییاش از عاشق پیشگی بیزار بوده و با هر کس که دلدادهی او میشد، به ستیز بر میخواست. وی جزو معدود الهههایی است که از قدیم تا به امروز مورد توجه و علاقهی خاص هنرمندان بوده و آن قدر آثار شعر، نثر، تابلو، مجسمههای بدیع و شاهکارهای عالی هنر و ادب، دربارهی وی به وجود آمده که در مورد هیچ یک از خدایان به غیر از الههی آفرودیته (Aphrodite) چنین نبوده است. در تصاویر و پیکرههایی ساخته شده از آرتمیس، وی را دوشیزهای جوان و زیبا نشان میدهند که زیبایی او با سختگیری توأم و در نگاه و خطوط چهرهاش هیچ نشانی از عاطفهای که به کسی امید پیروزی در عشق بدهد، دیده نمیشود. گیسوانش حلقه حلقه و بالای سر یا پشت گردنش جمع شده است. جامهای کوتاه در بر دارد که فقط تا زانوان او میرسد و کفشهای پوستی مخصوص شکار به پا دارد. بازوان و ساق پاهایش برهنه وهمیشه با سگان شکاری خویش همراه است، چرا که الههی شکار جز تیراندازی و شکارافکنی به چیزی دیگر علاقهمند نبوده است. آرتمیس با اینکه بسیار زیبا بود، تصمیم گرفت که هرگز سراغ عشق نرفته و هر دختری که در حلقهی ندیمههایش در میآمد، باید سوگند یاد میکرد که تا آخر عمر خود دوشیزه باقی بماند. قربانیان خشم او اغلب زنانی بودند که بر خلاف وی، قدرت پایداری در مقابل هوسها و تمنیات دل خود را نیافتند. لتو با تحمل خطرات و سختیهایی بسیار وضع حمل کرده و دختر و پسری دوقلو به دنیا آورد. آرتمیس اول به دنیا آمده و به محض به دنیا آمدنش در متولد شدن آپولو (Apollo)، برادر دوقلویش به یاری مادر شتافت. آپولو بسیار خونگرم، عاشق پیشه و پر حرارت بود، اما برعکس او، آرتمیس با همهی زیباییاش، سنگدل، عاشق کش و شکارافکن شد. آرتمیس در جنگ برادرش با اژدهای پیتون (Python) شرکت کرده و در دورهی تبعید آپولو به تسالی (Thessaly) نیز همراه او رفت تا وی تنها نماند. وی ناحیهی آرکادیا (Arcadia) را که برای سکونت منطقهای نامساعد، اما برای شکار بسیار مساعد بود، برای اقامت برگزید. وی با جمعی مرکب از شصت پری دریایی و بیست پری جنگلی که همگی بسیار زیبا، نیرومند و خستگی ناپذیر بودند در آنجا اقامت کرده و تمام روز را با آنها به مطبوعترین سرگرمیش (شکار) میپرداخت. علاقه به شکار از روز اول زندگی در وجود او پیدا شد، چرا که پس از تولد و در همان دیدار نخستین با پدرش، زانوی او را بوسیده و به جای آنکه مثل زنان دیگر، جواهر، زینت و لباسهای خوب بخواهد، از وی جامهی کوتاه، کفشهای مخصوص شکار، ترکش، کمان و تیرهای نوک تیز خواسته و نیز تقاضا کرد که به او اجازه دهد تا هیچ وقت مردی را به بستر خویش راه ندهد. آرتمیس، باکره و همیشه جوان مانده و نمونهی یک دختر سرکش و نافرمان بود که فقط به شکار اظهار تمایل میکرد. وی از آن پس مانند برادرش تیرافکنی بینظیر شده، روی کوهستانهای پر سایه و بالای قلّههای پر باد، از ترکش خود تیرهایی زرین بر چلّهی کمان نهاده و چنان ماهرانه به هدف میزد که حتی یک تیر او به خطا نمیرفت. وی هنگامی که مدتی طولانی شکارافکنی کرده و به دنبال کردن شکار از تپهها و کوهها بالا رفته و خسته میشد، با همراهان خود کنار چشمهای فرود آمده و با جمع پریانش در آب چشمه به شنا میپرداخت تا خستگی خویش را بدین ترتیب فرو نشاند.
در این زندگی سخت و کوهستانی جایی برای عشق و هوس وجود نداشته و حتی برای لذت مشروع ازدواج نیز جایی منظور نشده بود. بدین جهت ندیمههای وی حق دل دادن و عاشق شدن نداشتند. وای به حال آنهایی که حتی یک بار در جرگهی ندیمههای او وارد شده و روزگاری به سراغ مردی میرفتند. آرتمیس در این مورد آن قدر سختگیر بود که حتی اگر یکی از خدایان، دختری را اغفال کرده و به حیله با وی هم بستر میشد، گناه دختر را نمیبخشید. در شرح عشقهای زئوس نقل میکنند که یک روز زئوس خود را به قالبی ساختگی درآورده و به سراغ کالیستو (Callisto) رفت در حالی که کالیستو در گوشهای به خواب نیم روز فرو رفته بود. با اینکه کالیستو در این میان بیتقصیر بود، چندی بعد آرتمیس که به هنگام شستشو در چشمه او را برهنه دیده و به بارداریش پی برد، چنان به خشم آمد که تیر و کمانش را برداشته و قلب او را سوراخ کرد.
برخی نیز میگویند بنا به درخواست هرا (Hera)، آرتمیس او را هدف تیر قرار داد، زیرا هرا به کالیستو حسد میورزید و فکر میکرد، زمانی که کالیستو به صورت خرس درآمده بوده، خود را در اختیار زئوس قرار داده است. آرتمیس در مورد مردانی که جرأت دیدن اندام برهنهی او را کرده و یا در وی به چشم خریدار مینگریستند نیز به همین اندازه سخت گیر بود. آکتائون (Actaeon) پسر آریستائوس (Aristaeus) که خود چون آرتمیس، شکارچی زبردستی بود، با سگان شکاریاش به دنبال صیدی از نزدیکی چشمهای گذشت که به طور تصادفی، آرتمیس در آنجا با ندیمههایش در حال شنا بودند. اندام برهنهی الهه، آن قدر زیبا بود که آکتائون بیاختیار بر جای ایستاده و مدتی به تماشای وی پرداخت. آرتمیس ناگهان متوجه او شده و از اینکه یک آدمیزاد به خود جرأت داده بود که الههای برهنه را بنگرد، چنان به خشم آمد که او را به صورت یک گوزن درآورده و سگان شکاری خود را به دنبال وی فرستاد. سگان او، گوزن را به چنگ آورده، پاره پاره کرده و سپس بلعیدند. فقط یک بار اتفاق افتاد که آرتمیس، علی رغم میل خویش، تپشی عاشقانه در دل احساس کرد و آن هم زمانی بود که با شکارچی زیبایی به نام اوریون (Orion)، رو به رو شد. شاید حتی حاضر بود به ازدواج وی درآید، اما یک روز که اوریون در دریا مشغول شنا بود، از ساحل بسیار دور شده و به صورت نقطهای سیاه در امواج دریا دیده میشد. آپولو که متوجهی او بود، نقطهی سیاه را به خواهرش نشان داده و گفت: «هر قدر تیرانداز زبردستی باشی، نمیتوانی از این فاصله هدف گیری کنی». آرتمیس که متوجه اصل موضوع نبود، به خشم آمد، تیر و کمانش را برداشته و تیری افکند که درست به شقیقهی اوریون اصابت کرد. اما به درستی مشخص نیست که آپولو این کار را برای حفظ پاکدامنی خواهرش انجام داد یا از روی حسادت. زیرا بسیاری گفتهاند که وی از ابتدا نسبت به آرتمیس با نظری هوس آمیز مینگریسته و حتی برخی معتقد بودند که یک بار در معبدش واقع در دلوس (Delos) با وی هم بستر شده بود. برخی در مورد مرگ اوریون معتقدند که روزی وی با آرتمیس برای شکار به جزیرهی کیوس (Chios) رفته بودند که قدرت پایداری را از دست داده و آرتمیس را در آغوش کشید. اما آرتمیس که در آن لحظه داشت اختیار خود را به کلی از دست میداد، برای نجات خویش کژدمی را از زمین بیرون آورده و کژدم پاشنهی پای اوریون را گزید. این داستان ظاهراً با طبیعت کینه توز و سخت الههی شکار بیشتر مطابقت دارد. ماجرای دیگری از همین قبیل در مورد دو پهلوان از سرزمین آئومادس (Aomades) رخ داد. زیرا آن دو سعی کردند، آرتمیس را به زور تسلیم خود کنند، پس آرتمیس نیز به صورت غزالی درآمده و طوری میان آن دو ایستاد که ایشان نیزههای خود را که برای زدن به غزال پرتاب کردند، اما غزال از جا جهیده و نیزهها به آن دو پهلوان اصابت کرده و هر دو کشته شدند. انتقام شدید آرتمیس از نیوبه(2) (Niobe) نیز ضرب المثل است. نیوبه که از ازدواج خود با آمفیون (Amphion) صاحب شش پسر و شش دختر شده بود، در خفا، لتو را از اینکه جز یک پسر و یک دختر نزاده، ریشخند کرد. آرتمیس و آپولو نیز برای تنبیه وی، هر دوازده فرزند نیوبه را با تیرهای کشندهی خود از پای درآوردند. نیوبه نومید و بیپناه از زئوس درخواست کرد که او را به صورت تخته سنگی درآورد تا دیگر رنج و غم را احساس نکند. آرتمیس در جنگ علیه ژئانها (Giants) نیز شرکت کرده و حریف خود گراتیون (Gration) را به کمک هراکلس (Heracles) از بین برد.
آلوئاد (Aloadae)ها نیز توسط او به قتل رسیدند. همچنین آرتمیس و آپولو، تیتیوس (Tityus) را به قتل رساندند، زیرا که وی قصد داشت به زور با لتو درآمیزد. کمترین سهل انگاری در مورد آرتمیس، از طرف او به سختی کیفر داده میشد، چرا که وی با عشق و عاطفه میانهای نداشته، سنگدل و کینه توز شده بود. به طور مثال، آدمتوس (Admetus) که به هنگام ازدواج خویش فراموش کرده بود ارمغانی به معبد آرتمیس بدهد، در شب زفاف به اتاق عروس رفته و در آنجا با انبوهی از مار و افعی مواجه شد. اوئنئوس(2) (Oeneus)، پادشاه کالیدون (Calydon) نیز چون تقدیم ارمغان را در موقع درو خرمن خود به معبد آدونیس از یاد برده بود، ناگهان گرفتار گرازی وحشی شد که سرزمین و کشتزارهایش را دچار ویرانی کرده و در جریان تعقیب و نابودی این گراز وحشی، اوئنئوس و تمامی افراد خانوادهاش تلف شدند. معروفترین داستان مربوط به کینه توزی آرتمیس در مورد ماجرای آگاممنون (Agamemnon) و دخترش ایفیژنیا (Iphigenia) میباشد که موضوع بسیاری از داستانها، اشعار، تابلوها و نمایش نامهها قرار گرفته است.
بر اساس این داستان که هومر (Homer) در کتاب معروف ایلیاد (Iliad) نقل کرده، بدین گونه است که: «آگاممنون در اولیس (Aulis) منتظر وزش بادهای موافق برای حرکت به جانب تروا (Troy) بود که گوزن شاخ طلایی مخصوص آرتمیس را صید کرده و از شدت خوشحالی فریاد کشید: "خود آرتمیس هم نمیتوانست این طور آن را بکشد". بر اثر جملهای که آگاممنون بر زبان آورد، آرتمیس چنان هوا را ساکت کرد که همهی کشتیها متوقف شدند. در همان هنگام پیشگویی به نام تیرزیاس (Tiresias)، علت این هوای نامساعد را بر آنان فاش ساخته و افزود که تنها چارهی کار، قربانی کردن ایفیژنیا، دختر باکرهی آگاممنون در راه آرتمیس میباشد. اما در آخرین لحظه، آرتمیس دلش به رحم آمده و آهویی ماده را جانشین دختر کرده و او را به عنوان کاهنهی معبدش واقع در شهر تورید (Tauride) نگه داشت. آرتمیس عادت به قربانیهای خونین داشت و رسم بر این بود تا همهی بیگانگانی را که به طور اتفاقی کشتیهایشان غرق شده و به سواحل تورید میافتادند، در پیشگاه این الهه قربانی کنند. معبد آرتمیس در حدود سال 600 ق.م در محل یک مذبح باستانی ساخته شد.
بنا به روایتی دیگر در یکی از نبردها، هراکلس به دستور آریستائوس برای یافتن گوزن شاخ طلایی مخصوص آرتمیس، مأمور شد. با وجود اینکه هراکلس میخواست این حیوان مقدس را سالم و بدون عیب و نقص دستگیر کند، یک سال تمام او را تعقیب کرده و چون از این راه به مقصود نرسید، آن را کشت. آرتمیس و آپولو بلافاصله در آنجا حضور یافته و او را مورد مؤاخذه قرار دادند. هراکلس به زحمت توانست مسئولیت این کار را به گردن آریستائوس بیاندازد. آرتمیس را الههی زنان، زایش، جنگل و ساکنان وحشی جنگل نیز گفتهاند. آرتمیس در مناطق کوهستانی و وحشی یونان مانند: آرکادیا، اسپارت (پایتخت سرزمین لاکونیا)، کوهستان تایگت (Taygete) و ... پرستش میشد. قدما، ارتمیس را تجسمی از ماه میپنداشتند که در کوهستانها سرگردان بود. در آرکادیا وی را با نام فویبه (Phoebe)، الههی ماه و شب و گاهی با نام هکاته (Hecate) ستایش میکردند. آنها آپولو را نیز خدای خورشید میدانستند، اما با این وجود در هیچ مراسمی نشانهای از پرستش ماه دیده نمیشد. آرتمیس در مجمع خدایان المپی و هلنی، به عنوان مالک حیوانات درنده که در بناهای مذهبی کرت (Crete) نقش شده بود، راه یافت. (1) بعدها بسیاری از رسوم دینی اقوام وحشی مانند قربانی کردن انسانها در تورید که در مذهب آرتمیس وجود داشتند، از بین رفت. آرتمیس را معمولاً حامی آمازونها(Amazons) که نظیر خود او جنگجو، علاقهمند به شکار و مانند او آزاد از قید مرد بودند، میدانستند. آرتمیس گاهی نیز با بریتومارتیس (Britomartis)، خدای جزیرهی کرت و بسیاری از خدایان دیگر مشتبه میشد. او را اغلب به صورت دختر جوانی که به تیر و ترکش مسلّح بوده و یک سگ یا ماده غزالی در خدمت داشت، نشان میدادند. آرتمیس به نام الههی مادر و یکی از دوازده خدای معروف یونان و روم نیز بوده و شباهت زیادی به عیشتر (Ishtar) بابل داشته و در اساطیر آمده که تمثال آرتمیس از او گرفته شده است. آرتمیس زن ایزدی باستانی است که در یونان و آسیای صغیر پرستش شده و آئین او به احتمال زیاد، اصلی غیر هلنی دارد. آرتمیس با ماهیت مبهم و اسرارآمیز خود در اساطیر یونان، گاه مانند بغ بانوی ماه و گاه مانند الههی زاد و ولد و زمانی مانند ایزد نخجیر و شکار، به نام دیانا آشکار میشود. در اسطورهی تلی پینو (Teli Pinu) از قوم هیتی (Hittite)، وی با الههی هانّاهاناس (Hannahannas) قابل مقایسه است که زنبوری را برای پیدا کردن تلیپینو میفرستد. چرا که در این اواخر زنبور در مراسم آرتمیس و سیبله (Cybele) آورده شده و مریدان آنها به زنبوران ملیسایی شهرت دارند.
محققان نام او را به گونههای مختلفی از جمله: خرس (در آئین آرتمیس، خرس ماده، جانوری مقدس به شمار میرفته)، بلدرچین (بدبده)، درشت اندام و درمان کنندهی بیماریها، معنی کردهاند. اما هیچ یک از این نظرات، درست و قطعی نبوده و در این میان، پیشنهاد رابرت گریوز (Rabert Greyuz) که جزء دوم نام آرتمیس را با آب مربوط میداند، شایان توجه است. با توجه به ویژگیهای آئین آرتمیس و ارتباط او با بارداری، زاد و ولد و اهمیت برخی از جانوران در مراسم نیایش، به نظر میرسد که او در آغاز یکی از الهههای غیر آریایی باروری و فراوانی بوده که مانند بانوی همهی ددان ستایش میشده است. اما پس از ورود آریاییها به یونان، به صورت ماه ایزد هلنی در انجمن خدایان المپی درآمده است. در آسیای صغیر و کوچ نشینهای یونانی که زمان هخامنشیان، مردمان با عقاید و مذاهب ایرانی آشنا شده بودند، آرتمیس را با بانوی آبها در ایران تطبیق داده و آناهیتا (Anahita) را با نامهای آرتمیس ایرانی (Artemis persica) و دیان ایرانی (Diana persica) ستایش میکردند. آرتمیس، الههی دوشیزدگان عالم توحّش نیز بوده و همیشه در کوهها و جنگلها به سر میبرده است. وی با اینکه در مجاورت خود، تعدادی از دوشیزدگان را داشت، اما بیشتر با حیوانات وحشی سرخوش بود. این الهه دوستدار اطفال، کودکان، حامی و حافظ مردان و دوشیزدگان بوده و هنگام رنج و درد زایمان، مادرها به او متوسل شده و از او مدد میجویند. هنگامی که آرتمیس در ناحیهی یونیای (Ionia) آسیای صغیر بود، در شهر افسوس (Ephesus) مورد پرستش قرار گرفته و معبد مجلل عظیم و زیبایی در آن شهر برای او ساخته شد. طول این معبد 125 زرع، عرض آن 64 ذرع و 127 ستون از سنگ مرمر سفید شهر یونیاکه ارتفاع هر یک 18 ذرع بود، در این معبد نصب گردید. ساخت بنای این معبد 220 سال طول کشید و این معبد از عجایب هفت گانهی هنری و معماری دنیای باستان میباشد. چنان که میگویند این معبد در سال 356 ق.م (سال تولد اسکندر کبیر)، توسط ارسطو (Aristotle) به سبب کسرت شهرت، آتش زده شد، اما بار دیگر او این معبد را از نو مانند اول بنا کرده و زینت داد.
معصومی، غلامرضا؛ (1388) دایره المعارف اساطیر و آیین های باستانی جهان جلد اول، تهران: شرکت انتشارات سوره مهر؛ چاپ اول.
آرتمیس، الههای بود زیبا، شکارافکن و سنگدل که با همهی دلرباییاش از عاشق پیشگی بیزار بوده و با هر کس که دلدادهی او میشد، به ستیز بر میخواست. وی جزو معدود الهههایی است که از قدیم تا به امروز مورد توجه و علاقهی خاص هنرمندان بوده و آن قدر آثار شعر، نثر، تابلو، مجسمههای بدیع و شاهکارهای عالی هنر و ادب، دربارهی وی به وجود آمده که در مورد هیچ یک از خدایان به غیر از الههی آفرودیته (Aphrodite) چنین نبوده است. در تصاویر و پیکرههایی ساخته شده از آرتمیس، وی را دوشیزهای جوان و زیبا نشان میدهند که زیبایی او با سختگیری توأم و در نگاه و خطوط چهرهاش هیچ نشانی از عاطفهای که به کسی امید پیروزی در عشق بدهد، دیده نمیشود. گیسوانش حلقه حلقه و بالای سر یا پشت گردنش جمع شده است. جامهای کوتاه در بر دارد که فقط تا زانوان او میرسد و کفشهای پوستی مخصوص شکار به پا دارد. بازوان و ساق پاهایش برهنه وهمیشه با سگان شکاری خویش همراه است، چرا که الههی شکار جز تیراندازی و شکارافکنی به چیزی دیگر علاقهمند نبوده است. آرتمیس با اینکه بسیار زیبا بود، تصمیم گرفت که هرگز سراغ عشق نرفته و هر دختری که در حلقهی ندیمههایش در میآمد، باید سوگند یاد میکرد که تا آخر عمر خود دوشیزه باقی بماند. قربانیان خشم او اغلب زنانی بودند که بر خلاف وی، قدرت پایداری در مقابل هوسها و تمنیات دل خود را نیافتند. لتو با تحمل خطرات و سختیهایی بسیار وضع حمل کرده و دختر و پسری دوقلو به دنیا آورد. آرتمیس اول به دنیا آمده و به محض به دنیا آمدنش در متولد شدن آپولو (Apollo)، برادر دوقلویش به یاری مادر شتافت. آپولو بسیار خونگرم، عاشق پیشه و پر حرارت بود، اما برعکس او، آرتمیس با همهی زیباییاش، سنگدل، عاشق کش و شکارافکن شد. آرتمیس در جنگ برادرش با اژدهای پیتون (Python) شرکت کرده و در دورهی تبعید آپولو به تسالی (Thessaly) نیز همراه او رفت تا وی تنها نماند. وی ناحیهی آرکادیا (Arcadia) را که برای سکونت منطقهای نامساعد، اما برای شکار بسیار مساعد بود، برای اقامت برگزید. وی با جمعی مرکب از شصت پری دریایی و بیست پری جنگلی که همگی بسیار زیبا، نیرومند و خستگی ناپذیر بودند در آنجا اقامت کرده و تمام روز را با آنها به مطبوعترین سرگرمیش (شکار) میپرداخت. علاقه به شکار از روز اول زندگی در وجود او پیدا شد، چرا که پس از تولد و در همان دیدار نخستین با پدرش، زانوی او را بوسیده و به جای آنکه مثل زنان دیگر، جواهر، زینت و لباسهای خوب بخواهد، از وی جامهی کوتاه، کفشهای مخصوص شکار، ترکش، کمان و تیرهای نوک تیز خواسته و نیز تقاضا کرد که به او اجازه دهد تا هیچ وقت مردی را به بستر خویش راه ندهد. آرتمیس، باکره و همیشه جوان مانده و نمونهی یک دختر سرکش و نافرمان بود که فقط به شکار اظهار تمایل میکرد. وی از آن پس مانند برادرش تیرافکنی بینظیر شده، روی کوهستانهای پر سایه و بالای قلّههای پر باد، از ترکش خود تیرهایی زرین بر چلّهی کمان نهاده و چنان ماهرانه به هدف میزد که حتی یک تیر او به خطا نمیرفت. وی هنگامی که مدتی طولانی شکارافکنی کرده و به دنبال کردن شکار از تپهها و کوهها بالا رفته و خسته میشد، با همراهان خود کنار چشمهای فرود آمده و با جمع پریانش در آب چشمه به شنا میپرداخت تا خستگی خویش را بدین ترتیب فرو نشاند.
در این زندگی سخت و کوهستانی جایی برای عشق و هوس وجود نداشته و حتی برای لذت مشروع ازدواج نیز جایی منظور نشده بود. بدین جهت ندیمههای وی حق دل دادن و عاشق شدن نداشتند. وای به حال آنهایی که حتی یک بار در جرگهی ندیمههای او وارد شده و روزگاری به سراغ مردی میرفتند. آرتمیس در این مورد آن قدر سختگیر بود که حتی اگر یکی از خدایان، دختری را اغفال کرده و به حیله با وی هم بستر میشد، گناه دختر را نمیبخشید. در شرح عشقهای زئوس نقل میکنند که یک روز زئوس خود را به قالبی ساختگی درآورده و به سراغ کالیستو (Callisto) رفت در حالی که کالیستو در گوشهای به خواب نیم روز فرو رفته بود. با اینکه کالیستو در این میان بیتقصیر بود، چندی بعد آرتمیس که به هنگام شستشو در چشمه او را برهنه دیده و به بارداریش پی برد، چنان به خشم آمد که تیر و کمانش را برداشته و قلب او را سوراخ کرد.
برخی نیز میگویند بنا به درخواست هرا (Hera)، آرتمیس او را هدف تیر قرار داد، زیرا هرا به کالیستو حسد میورزید و فکر میکرد، زمانی که کالیستو به صورت خرس درآمده بوده، خود را در اختیار زئوس قرار داده است. آرتمیس در مورد مردانی که جرأت دیدن اندام برهنهی او را کرده و یا در وی به چشم خریدار مینگریستند نیز به همین اندازه سخت گیر بود. آکتائون (Actaeon) پسر آریستائوس (Aristaeus) که خود چون آرتمیس، شکارچی زبردستی بود، با سگان شکاریاش به دنبال صیدی از نزدیکی چشمهای گذشت که به طور تصادفی، آرتمیس در آنجا با ندیمههایش در حال شنا بودند. اندام برهنهی الهه، آن قدر زیبا بود که آکتائون بیاختیار بر جای ایستاده و مدتی به تماشای وی پرداخت. آرتمیس ناگهان متوجه او شده و از اینکه یک آدمیزاد به خود جرأت داده بود که الههای برهنه را بنگرد، چنان به خشم آمد که او را به صورت یک گوزن درآورده و سگان شکاری خود را به دنبال وی فرستاد. سگان او، گوزن را به چنگ آورده، پاره پاره کرده و سپس بلعیدند. فقط یک بار اتفاق افتاد که آرتمیس، علی رغم میل خویش، تپشی عاشقانه در دل احساس کرد و آن هم زمانی بود که با شکارچی زیبایی به نام اوریون (Orion)، رو به رو شد. شاید حتی حاضر بود به ازدواج وی درآید، اما یک روز که اوریون در دریا مشغول شنا بود، از ساحل بسیار دور شده و به صورت نقطهای سیاه در امواج دریا دیده میشد. آپولو که متوجهی او بود، نقطهی سیاه را به خواهرش نشان داده و گفت: «هر قدر تیرانداز زبردستی باشی، نمیتوانی از این فاصله هدف گیری کنی». آرتمیس که متوجه اصل موضوع نبود، به خشم آمد، تیر و کمانش را برداشته و تیری افکند که درست به شقیقهی اوریون اصابت کرد. اما به درستی مشخص نیست که آپولو این کار را برای حفظ پاکدامنی خواهرش انجام داد یا از روی حسادت. زیرا بسیاری گفتهاند که وی از ابتدا نسبت به آرتمیس با نظری هوس آمیز مینگریسته و حتی برخی معتقد بودند که یک بار در معبدش واقع در دلوس (Delos) با وی هم بستر شده بود. برخی در مورد مرگ اوریون معتقدند که روزی وی با آرتمیس برای شکار به جزیرهی کیوس (Chios) رفته بودند که قدرت پایداری را از دست داده و آرتمیس را در آغوش کشید. اما آرتمیس که در آن لحظه داشت اختیار خود را به کلی از دست میداد، برای نجات خویش کژدمی را از زمین بیرون آورده و کژدم پاشنهی پای اوریون را گزید. این داستان ظاهراً با طبیعت کینه توز و سخت الههی شکار بیشتر مطابقت دارد. ماجرای دیگری از همین قبیل در مورد دو پهلوان از سرزمین آئومادس (Aomades) رخ داد. زیرا آن دو سعی کردند، آرتمیس را به زور تسلیم خود کنند، پس آرتمیس نیز به صورت غزالی درآمده و طوری میان آن دو ایستاد که ایشان نیزههای خود را که برای زدن به غزال پرتاب کردند، اما غزال از جا جهیده و نیزهها به آن دو پهلوان اصابت کرده و هر دو کشته شدند. انتقام شدید آرتمیس از نیوبه(2) (Niobe) نیز ضرب المثل است. نیوبه که از ازدواج خود با آمفیون (Amphion) صاحب شش پسر و شش دختر شده بود، در خفا، لتو را از اینکه جز یک پسر و یک دختر نزاده، ریشخند کرد. آرتمیس و آپولو نیز برای تنبیه وی، هر دوازده فرزند نیوبه را با تیرهای کشندهی خود از پای درآوردند. نیوبه نومید و بیپناه از زئوس درخواست کرد که او را به صورت تخته سنگی درآورد تا دیگر رنج و غم را احساس نکند. آرتمیس در جنگ علیه ژئانها (Giants) نیز شرکت کرده و حریف خود گراتیون (Gration) را به کمک هراکلس (Heracles) از بین برد.
آلوئاد (Aloadae)ها نیز توسط او به قتل رسیدند. همچنین آرتمیس و آپولو، تیتیوس (Tityus) را به قتل رساندند، زیرا که وی قصد داشت به زور با لتو درآمیزد. کمترین سهل انگاری در مورد آرتمیس، از طرف او به سختی کیفر داده میشد، چرا که وی با عشق و عاطفه میانهای نداشته، سنگدل و کینه توز شده بود. به طور مثال، آدمتوس (Admetus) که به هنگام ازدواج خویش فراموش کرده بود ارمغانی به معبد آرتمیس بدهد، در شب زفاف به اتاق عروس رفته و در آنجا با انبوهی از مار و افعی مواجه شد. اوئنئوس(2) (Oeneus)، پادشاه کالیدون (Calydon) نیز چون تقدیم ارمغان را در موقع درو خرمن خود به معبد آدونیس از یاد برده بود، ناگهان گرفتار گرازی وحشی شد که سرزمین و کشتزارهایش را دچار ویرانی کرده و در جریان تعقیب و نابودی این گراز وحشی، اوئنئوس و تمامی افراد خانوادهاش تلف شدند. معروفترین داستان مربوط به کینه توزی آرتمیس در مورد ماجرای آگاممنون (Agamemnon) و دخترش ایفیژنیا (Iphigenia) میباشد که موضوع بسیاری از داستانها، اشعار، تابلوها و نمایش نامهها قرار گرفته است.
بر اساس این داستان که هومر (Homer) در کتاب معروف ایلیاد (Iliad) نقل کرده، بدین گونه است که: «آگاممنون در اولیس (Aulis) منتظر وزش بادهای موافق برای حرکت به جانب تروا (Troy) بود که گوزن شاخ طلایی مخصوص آرتمیس را صید کرده و از شدت خوشحالی فریاد کشید: "خود آرتمیس هم نمیتوانست این طور آن را بکشد". بر اثر جملهای که آگاممنون بر زبان آورد، آرتمیس چنان هوا را ساکت کرد که همهی کشتیها متوقف شدند. در همان هنگام پیشگویی به نام تیرزیاس (Tiresias)، علت این هوای نامساعد را بر آنان فاش ساخته و افزود که تنها چارهی کار، قربانی کردن ایفیژنیا، دختر باکرهی آگاممنون در راه آرتمیس میباشد. اما در آخرین لحظه، آرتمیس دلش به رحم آمده و آهویی ماده را جانشین دختر کرده و او را به عنوان کاهنهی معبدش واقع در شهر تورید (Tauride) نگه داشت. آرتمیس عادت به قربانیهای خونین داشت و رسم بر این بود تا همهی بیگانگانی را که به طور اتفاقی کشتیهایشان غرق شده و به سواحل تورید میافتادند، در پیشگاه این الهه قربانی کنند. معبد آرتمیس در حدود سال 600 ق.م در محل یک مذبح باستانی ساخته شد.
بنا به روایتی دیگر در یکی از نبردها، هراکلس به دستور آریستائوس برای یافتن گوزن شاخ طلایی مخصوص آرتمیس، مأمور شد. با وجود اینکه هراکلس میخواست این حیوان مقدس را سالم و بدون عیب و نقص دستگیر کند، یک سال تمام او را تعقیب کرده و چون از این راه به مقصود نرسید، آن را کشت. آرتمیس و آپولو بلافاصله در آنجا حضور یافته و او را مورد مؤاخذه قرار دادند. هراکلس به زحمت توانست مسئولیت این کار را به گردن آریستائوس بیاندازد. آرتمیس را الههی زنان، زایش، جنگل و ساکنان وحشی جنگل نیز گفتهاند. آرتمیس در مناطق کوهستانی و وحشی یونان مانند: آرکادیا، اسپارت (پایتخت سرزمین لاکونیا)، کوهستان تایگت (Taygete) و ... پرستش میشد. قدما، ارتمیس را تجسمی از ماه میپنداشتند که در کوهستانها سرگردان بود. در آرکادیا وی را با نام فویبه (Phoebe)، الههی ماه و شب و گاهی با نام هکاته (Hecate) ستایش میکردند. آنها آپولو را نیز خدای خورشید میدانستند، اما با این وجود در هیچ مراسمی نشانهای از پرستش ماه دیده نمیشد. آرتمیس در مجمع خدایان المپی و هلنی، به عنوان مالک حیوانات درنده که در بناهای مذهبی کرت (Crete) نقش شده بود، راه یافت. (1) بعدها بسیاری از رسوم دینی اقوام وحشی مانند قربانی کردن انسانها در تورید که در مذهب آرتمیس وجود داشتند، از بین رفت. آرتمیس را معمولاً حامی آمازونها(Amazons) که نظیر خود او جنگجو، علاقهمند به شکار و مانند او آزاد از قید مرد بودند، میدانستند. آرتمیس گاهی نیز با بریتومارتیس (Britomartis)، خدای جزیرهی کرت و بسیاری از خدایان دیگر مشتبه میشد. او را اغلب به صورت دختر جوانی که به تیر و ترکش مسلّح بوده و یک سگ یا ماده غزالی در خدمت داشت، نشان میدادند. آرتمیس به نام الههی مادر و یکی از دوازده خدای معروف یونان و روم نیز بوده و شباهت زیادی به عیشتر (Ishtar) بابل داشته و در اساطیر آمده که تمثال آرتمیس از او گرفته شده است. آرتمیس زن ایزدی باستانی است که در یونان و آسیای صغیر پرستش شده و آئین او به احتمال زیاد، اصلی غیر هلنی دارد. آرتمیس با ماهیت مبهم و اسرارآمیز خود در اساطیر یونان، گاه مانند بغ بانوی ماه و گاه مانند الههی زاد و ولد و زمانی مانند ایزد نخجیر و شکار، به نام دیانا آشکار میشود. در اسطورهی تلی پینو (Teli Pinu) از قوم هیتی (Hittite)، وی با الههی هانّاهاناس (Hannahannas) قابل مقایسه است که زنبوری را برای پیدا کردن تلیپینو میفرستد. چرا که در این اواخر زنبور در مراسم آرتمیس و سیبله (Cybele) آورده شده و مریدان آنها به زنبوران ملیسایی شهرت دارند.
محققان نام او را به گونههای مختلفی از جمله: خرس (در آئین آرتمیس، خرس ماده، جانوری مقدس به شمار میرفته)، بلدرچین (بدبده)، درشت اندام و درمان کنندهی بیماریها، معنی کردهاند. اما هیچ یک از این نظرات، درست و قطعی نبوده و در این میان، پیشنهاد رابرت گریوز (Rabert Greyuz) که جزء دوم نام آرتمیس را با آب مربوط میداند، شایان توجه است. با توجه به ویژگیهای آئین آرتمیس و ارتباط او با بارداری، زاد و ولد و اهمیت برخی از جانوران در مراسم نیایش، به نظر میرسد که او در آغاز یکی از الهههای غیر آریایی باروری و فراوانی بوده که مانند بانوی همهی ددان ستایش میشده است. اما پس از ورود آریاییها به یونان، به صورت ماه ایزد هلنی در انجمن خدایان المپی درآمده است. در آسیای صغیر و کوچ نشینهای یونانی که زمان هخامنشیان، مردمان با عقاید و مذاهب ایرانی آشنا شده بودند، آرتمیس را با بانوی آبها در ایران تطبیق داده و آناهیتا (Anahita) را با نامهای آرتمیس ایرانی (Artemis persica) و دیان ایرانی (Diana persica) ستایش میکردند. آرتمیس، الههی دوشیزدگان عالم توحّش نیز بوده و همیشه در کوهها و جنگلها به سر میبرده است. وی با اینکه در مجاورت خود، تعدادی از دوشیزدگان را داشت، اما بیشتر با حیوانات وحشی سرخوش بود. این الهه دوستدار اطفال، کودکان، حامی و حافظ مردان و دوشیزدگان بوده و هنگام رنج و درد زایمان، مادرها به او متوسل شده و از او مدد میجویند. هنگامی که آرتمیس در ناحیهی یونیای (Ionia) آسیای صغیر بود، در شهر افسوس (Ephesus) مورد پرستش قرار گرفته و معبد مجلل عظیم و زیبایی در آن شهر برای او ساخته شد. طول این معبد 125 زرع، عرض آن 64 ذرع و 127 ستون از سنگ مرمر سفید شهر یونیاکه ارتفاع هر یک 18 ذرع بود، در این معبد نصب گردید. ساخت بنای این معبد 220 سال طول کشید و این معبد از عجایب هفت گانهی هنری و معماری دنیای باستان میباشد. چنان که میگویند این معبد در سال 356 ق.م (سال تولد اسکندر کبیر)، توسط ارسطو (Aristotle) به سبب کسرت شهرت، آتش زده شد، اما بار دیگر او این معبد را از نو مانند اول بنا کرده و زینت داد.
پینوشتها:
1. پیش از آرتمیس نیز ربةالنّوع دیگری با همین نام در کرت ستایش میشد.
منبع مقاله :معصومی، غلامرضا؛ (1388) دایره المعارف اساطیر و آیین های باستانی جهان جلد اول، تهران: شرکت انتشارات سوره مهر؛ چاپ اول.