ابزار انگاری: بازگشت از لبه‌ی ...؟

فیزیکالیستی که تردید دارد روان‌شناسی فیزیکالیستی از باورها و سایر گرایش‌هایی که با محتوا مشخص می‌شوند، دفاع کند، ممکن است همچنان از مخاطره‌ی انتحار شناختی بیزار باشد. یک راهبرد طبیعی این است که
دوشنبه، 29 خرداد 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
ابزار انگاری: بازگشت از لبه‌ی ...؟
ابزار انگاری: بازگشت از لبه‌ی ...؟

نویسنده: لین بیکر

 

فیزیکالیستی که تردید دارد روان‌شناسی فیزیکالیستی از باورها و سایر گرایش‌هایی که با محتوا مشخص می‌شوند (1)، دفاع کند، ممکن است همچنان از مخاطره‌ی انتحار شناختی بیزار باشد. یک راهبرد طبیعی این است که میان سطوح گوناگون توصیف فرق بگذاریم و ادعا کنیم که هر چند سطحی که نظریه‌های علمی، پدیده‌ها را در آن توصیف و تبیین می‌کنند، حقیقت نهایی را به دست می‌دهد، سطوح «بالاترِ» اسناد التفاتی عملاً برای موجوداتی که به همه چیز علم ندارند، لازم‌اند؛ بنابراین اسناد باور، میل و قصد ممکن است به وسیله‌ی ارزش کاربردی (2) آنها توجیه شود.
دنیل سی. دنت فیلسوفی است که به مؤثرترین وجه از این گونه شهودها بهره برده است. (3) دنت فیزیکالیستی است که می‌کوشد از دو شق نامطلوب پرهیز کند: هویت علمی دانستنِ باور یا حکم به اینکه هیچ کس هرگز باوری نداشته است. (4) هر چند براساس دیدگاه دنت، یک روان‌شناسیِ واقعاً تبیینی، به باور یا سایر گرایش‌ها استناد نمی‌کند، ما نباید اسنادات باور را به این عنوان که کاذب یا از نظر علمی از رده خارج‌اند، طرد کنیم. لم کار این است که در چارچوب مادی‌انگاری حذفی، نشان دهیم چگونه اسناد باور می‌تواند به وسیله‌ی راهبردی خاص برای پیش‌بینی رفتار مشروعیت یابد.
دنت، از یک سو، با فیلسوفانی مانند استیون استیچ موافق است که مفاهیمی، مانند باور به عنوان مفاهیمی علمی مأیوس کننده‌اند. همان‌طور که معمولاً فهمیده می‌شود، نه تنها «باور و درد امور نظری خوبی (مانند الکترون‌ها یا نوترون‌ها) نیستند، بلکه حالت- باور- به- اینکه- p یک حالت نظریِ خوش تعریف یا تعریف‌پذیر نیست.» (5) از سوی دیگر، «اعتبار شاکله مفهومی ما درباره‌ی عامل‌های اخلاقیِ واجد شرافت، آزادی و مسئولیت دائرمدار این پرسش است: آیا هیچ وقت حقیقتاً می‌توان گفت که انسان‌ها باور، میل و قصد دارند؟» (6) هدف دنت این است که درود چارچوب فیزیکلیسم از نگاه ما به خودمان به عنوان عامل‌های عقلانی و اخلاقی حمایت کند، با وجود این واقعیت که تصور ما از خودمان به عنوان عامل‌های عقلانی و اخلاقی بر داشتنِ باورهایی مبتنی است و این باورها در یک نظریه‌ی علمی نقشی ندارند. تلاش او برای جلوگیری از عدم تأیید علمیِ اسناد گرایش‌ها در ابزارانگاری او در مورد باور، میل و قصد نهفته است؛ ابزارانگاری‌ای که در تلقی او از یک دستگاه التفاتی شکل گرفته است.

نظریه‌ی دستگاه التفاتی

تلقی دنت از یک دستگاه التفاتی بر آنچه او «موضع» می‌نامد مبتنی است؛ یعنی راهبردهایی که شخص ممکن است برای پیش‌بینی رفتار یک شخص یا یک ماشین اتخاذ کند. از موضع فیزیکی، توصیف اشیا و پیش‌بینی رفتار آنها بر اساس ساختار فیزیکی انجام می‌شود. از موضع طراحی، توصیف اشیا و پیش‌بینی رفتار آنها براساس عملیات یا کارکرد طبیعی انجام می‌شود؛ این‌گونه پیش‌بینی‌ها عدم اختلال یا سوءکارکرد را مفروض می‌گیرند. از موضع التفاتی، توصیف اشیا و پیش‌بینی رفتار آنها با اسناد عقلانیت به آنها انجام می‌شود؛ یعنی «با اسنادِ داشتن اطلاعات خاصی به دستگاه و فرض اینکه اهداف خاصی دستگاه را سوق داده‌اند، سپس با استخراج معقول‌ترین یا مناسب‌ترین عمل بر اساس اسنادها و فرض‌های مزبور.» (7) پیش‌بینی از طریق موضع التفاتی- علاوه بر فرض نبود اختلال یا سوءکارکرد- فرض می‌کند که عامل راهبرد بهینه را برای رسیدن به اهداف خود برمی‌گزیند.
هرچند حرکات یک رایانه‌ی شطرنج باز علی‌الاصول ممکن است از طریق موضع فیزیکی مبتنی بر فیزیک یا موضع طراحانه‌ی مبتنی بر برنامه (با این فرض که برنامه‌ی مزبور در حال تکامل نیست و هیچ اختلالی وجود ندارد) پیش‌بینی شود، بهترین راهبرد برای شطرنج بازی که امیدوار است رایانه را شکست دهد- در عمل- این است که با رایانه همان‌طور برخورد کند که با یک رقیب انسانی هوشمند برخورد می‌کند؛ یعنی «شخص نه تنها فرض می‌کند که (1) ماشین آن‌طور که طراحی شده کار می‌کند، بلکه (2) فرض می‌کند که این طرح بهینه است و رایانه عقلانی‌ترین حرکت را «انتخاب» می‌کند.» (8)
اسناد قصد و باور به رایانه- با قطع نظر از حالات درونی آن- به وضوح ارزش کاربردی دارد. حتی اگر چیزی در رایانه وجود نداشته باشد که به نحو پذیرفتنی به این توصیف که «نقشه بکش تا هرچه زودتر وزیر را بزنی» پاسخ دهد، اسناد چنین نقشه‌ای می‌تواند نتیجه دهد. ولی شطرنج باز صرفاً به دلیل راحتی خودش، حالات التفاتی را اسناد می‌دهد و پس از اسناد این حالات، به ارزش پیش‌بینانه‌ی آنها پی می‌برد. رایانه، جدا از راهبردهای پیش‌بینانه‌ی رقیب شطرنج بازش، می‌تواند بدون استناد به حالات التفاتی کاملاً توصیف شود. از جهت حالات التفاتی، تفاوتی میان رایانه‌های پیشرفته، انسان‌های بزرگسال عادی و (شاید) موجودات غیرزمینی وجود نداشته باشد؛ همه‌ی اینها مانند هم «دستگاه‌های التفاتی» هستند.
یک دستگاه التفاتی، دستگاهی است که رفتارش از طریق موضع التفاتی که گرایش‌هایی مانند باور از آن موضع اسناد پذیرند، پیش‌بینی‌پذیر است. داشتن یک باور همان اسناد‌پذیری پیش‌بینانه‌ی آن است: «همه‌ی آنچه برای باورنده‌ی واقعی بودن لازم است، این است که دستگاهی باشد که رفتارش به نحو اعتمادپذیری از طریق راهبرد التفاتی پیش‌بینی‌پذیر است و در نتیجه، همه‌ی آنچه برای باور صادق و واقعی به اینکه p (به ازای هر گزاره‌ی p) لازم است، این است که دستگاهی التفاتی باشد که p برای آن به عنوان باور در بهترین (و پیش‌بینانه‌ترین) تعبیر واقع می‌شود.» (9) از آنجا که تبیین‌های التفاتی رفتار را امری معقول نشان می‌دهند، اسناد باور عقلانیت باورنده را پیش‌فرض می‌گیرد. بدین ترتیب، روان‌شناسی عرفی «از این جهت ایدئال‌سازی شده که پیش‌بینی‌ها و تبیین‌هایش را از طریق محاسبه در یک دستگاه هنجاری عرضه می‌کند. روان‌شناسی عرفی آنچه را به آن باور و میل خواهیم داشت و انجام خواهیم داد، از طریق تعیین آنچه باید [به نحو معقولی] به آن باور و میل داشته باشیم و انجام بدهیم، پیش‌بینی می‌کند.» (10) سرانجام، اسناد باور و سایر گرایش‌ها، کل‌گرایانه است، از این جهت که یک باور منفرد نمی‌تواند جدا از سایر گرایش‌ها اسناد داده شود. اسناد یک باور یا میل جزئی در صورتی که هنگام قرار گرفتن در کنار سایر گرایش‌ها، قادر به پیش‌بینی رفتار نباشد، کاذب است.
خلاصه اینکه «عقلانی بودن، التفاتی بودن و متعلق موضع خاصی بودن است.» (11) ابزارانگاری دنت صریح است:
البته موفقیت موضع، موضوعی است که در مقام عمل حل و فصل می‌شود، بدون اشاره به اینکه آیا شیء حقیقتاً باور، قصد و غیره دارد یا نه؛ در نتیجه، خواه هیچ رایانه‌ای بتواند آگاه باشد یا فکر یا میل داشته باشد یا نداشته باشد، برخی رایانه‌ها به نحو انکارناپذیری دستگاه‌های التفاتی هستند، زیرا دستگاه‌هایی هستند که رفتارشان پیش‌بینی‌پذیر است و با اتخاذ موضعی التفاتی نسبت به آنها به کارآمدترین نحو پیش‌بینی می‌شود. (12)
از آنجا که «انتخاب موضع «با ما» و از باب تصمیم است، نه از باب کشف»،(13) یک دستگاه، باور و گرایش‌های دیگری دارد که از طریق موضع التفاتی، صرفاً به سبب رابطه‌اش با راهبردهای پیش‌بینانه (ممکن) از جانب شخصی دیگر اسناد داده می‌شوند. پس براساس نظریه‌ی دستگاه التفاتی، دستگاه‌ها باور دارند و اسنادهای باور می‌توانند بی‌هیچ مشکلی صادق باشند، اما- براساس ابزارانگاری- آنچه این قبیل اسنادها را صادق می‌کند، یک ویژگی درونی باورنده نیست، بلکه صرفاً سر فرود آوردن او در برابر راهبرد یا موضعی خاص است.
یک تبیین التفاتی با وجود ارزش کاربردی‌اش صرفاً گامی میانی در راه تبیین بر اساس طراحی یا ساختار فیزیکی است. «نظریه‌ی التفاتی همانند روان‌شناسی بی‌محتواست، زیرا عقلانیت یا هوش را پیش فرض می‌گیرد و تبیین نمی‌کند.» (14) هرچند این اختیار را داریم که به سبب سهولت، موضعی التفاتی را انتخاب کنیم، کار روان‌شناسی علمی، روشن کردن ذهن‌مندی از طریق موضعی عمیق‌تر و تبیینی‌تر است: «اگر کسی بخواهد رفتار «واقعی و تجربی باورنده» را پیش‌بینی و تبیین کند، باید ... دیگر درباره‌ی باور سخن نگوید و به موضع طراحانه یا فیزیکی برای تبیین خود تن دهد.» (15) خلاصه اینکه موضع التفاتی که هیچ یک از موضع‌های «پایین‌تر» را پیش‌فرض نمی‌گیرد، صرفاً توقف گاهی در مسیر موضع‌های «پایین‌تر»- یعنی مکانیکی‌تری- است که تبیین‌های اصیل، از آن مواضع مطرح می‌شوند. (16)
روشن کردن تمایزی که دنت به طور ضمنی مطرح کرده است، سودمند خواهد بود. من واژه‌ی «ویژگی» (17) را بدون هیچ التزام وجودشناختی‌ای به کار می‌برم: دستگاه S ویژگی F را دارد، اگر و تنها اگر جمله‌هایی به شکل « F,S است» صادق باشند. طرح دنت مقتضی تقابل میان ویژگی‌هایی است که دستگاه آنها را (احتمالاً) به سبب متعلق موضع بودن دارد و ویژگی‌هایی که دستگاه آنها را مستقل از (امکان) موضع گرفتن کسی نسبت به آنها دارد؛ برای مثال، هرچند ممکن است کسی به درستی پیش‌بینی کند که یک لیوان آب در صفر درجه‌ی سانتیگراد یخ خواهد زد، ویژگی یخ زدن آب در صفر درجه‌ی سانتیگراد به راهبرد پیش‌بینانه‌ی (ممکن) کسی وابسته نیست. از سوی دیگر، براساس نظریه‌ی دستگاه التفاتی، ویژگی‌ای که شخص آن را به صورت باور داشتن به اینکه آب در صفر درجه یخ می‌زند دارد، به راهبردهای پیش‌بینانه‌ی (ممکن) دیگران مربوط است.
بنابراین میان ویژگی‌های وابسته به موضع و ویژگی‌های مستقل از موضع به صورت زیر فرق می‌گذاریم. فرض کنید x ویژگی F را دارد. بدین ترتیب، F ویژگی وابسته به موضع x خواهد بود، اگر و تنها اگر داشتنِ F به وسیله‌ی x وابسته به راهبردها، گرایش‌ها یا اسنادهای (ممکن) y نسبت به x باشد. در غیر این صورت، F ویژگی‌ای مستقل از موضع است.
ویژگی‌های وابسته به موضع ویژگی‌هایی هستند که دستگاه، آنها را صرفاً به سبب اینکه (امکاناً) متعلق موضع خاصی است، دارد. عبارت «ویژگی وابسته به موضع» را می‌توان به نفع عبارت ثقیل‌تر و با این حال «دنتی»تر «ویژگی‌ای که تنها در ارتباط با راهبردهای افراد داشته شده است» حذف کرد. مقایسه کنید: یک «شیء خاص تنها در ارتباط با راهبردهای کسی که می‌کوشد رفتار آن را تبیین و پیش‌بینی کند، یک دستگاه التفاتی است.» (18)
تمایز میان ویژگی‌های وابسته به موضع و مستقل از موضع از وجودشناسی دنت ناشی می‌شود. دنت در مورد هویات مفروض مانند باور، تجربه و درد یک مادی‌انگار حذفی است. (19) دنت در عین حال، با تکلف استدلال می‌کند که جملاتی به شکل «S باور دارد به اینکه p» ارزش صدق دارند و همگی کاذب نیستند. (20)
همان‌طور که دنت خاطرنشان می‌کند «اسناد باور و میل صرفاً یک «قصه‌ی آسان» نیست؛ حقایق ابزارانگارانه‌ی واقعی فراوانی وجود دارند.» (21) تعبیر بی‌ضرر «ویژگی» اجازه می‌دهد که تمایز میان ویژگی‌های وابسته به موضع و مستقل از موضع هر دو جنبه‌ی دیدگاه دنت را در خود بگنجاند. از یک سو، ممکن است همانند مادی‌انگاری حذفی، انکار کنیم که باور، ویژگی‌ای مستقل از موضع است، اما از سوی دیگر، ممکن است صدق جملاتی به شکل «S باور دارد به اینکه p» را براساس ویژگی وابسته به موضع دستگاه‌هایی که آنها را دارند، بفهمیم.
نکته‌ی تمایز میان ویژگی‌های وابسته به موضع، و مستقل از موضع این است که تقابل میان ابزارانگاری دنت در مورد امور التفاتی و واقع‌گرایی او در مورد امور فیزیکی را نشان دهیم. دنت از آنجا که صریحاً به آنچه من «وابستگی به موضع» ویژگی‌های اسناد داده شده از موضع التفاتی می‌نامم پایبند است، می‌تواند صورت‌بندی تمایز وابسته به موضع/ مستقل از موضع را تنها با انکار استقلال موضعی ویژگی‌هایی که از طریق موضع‌های غیر التفاتی اسناد داده شده‌اند، رد کند و از آنجا که انجام این کار به معنای کنار گذاشتن واقع‌گرایی در مورد پدیده‌های فیزیکی است، به نظر من این تمایز برای دنت اجتناب‌ناپذیر است تا زمانی که او به هر معنا یک واقع‌گرا باقی بماند.
مهم است توجه کنیم که تمایز میان ویژگی‌های وابسته به موضع و مستقل از موضع در درجه‌ی اول، میان واژگان خاص موضع‌ها نیست، بلکه میان انواع موضع‌هایی است که توصیف‌های موجود در این واژگان را صادق می‌کنند. (22) براساس دیدگاه رسمی دنت، آنچه این امر را صادق می‌کند که x دارای F است، در حالتی که F یک ویژگی فیزیکی است، وابسته به راهبرد کسی نیست (یعنی F مستقل از موضع است) اما آنچه این را صادق می‌کند که x دارای F است در حالتی که F ویژگی‌ای التفاتی است، وابسته به راهبردهای (ممکن) افراد است (یعنی F وابسته به موضع است).
تمایز وابسته به موضع/ مستقل از موضع را نباید با تمایزهای دیگری که در کتاب‌ها آمده خلط کرد، از قبیل تمایزهای درونی/ بیرونی یا ذاتی/ نسبی. سرعت به چارچوب مربوط به اینرسی وابسته است و در نتیجه، ویژگی درونی اجسام نیست، اما از این جهت یک ویژگی وابسته به موضع نیست: سرعت یک شیء وابسته به راهبردهای پیش‌بینانه‌ی ممکن کسی نیست، همان‌طور که دمای شیع چنین نیست. (تأکید بر اینکه سرعت به انتخاب چارچوب از سوی شخص وابسته است، غلط‌انداز است.) همه‌ی ویژگی‌های نسبی وابسته به موضع نیستند، بلکه تنها ویژگی‌هایی که داشتن آنها به راهبردهای افراد وابسته است، این چنین‌اند.
توضیح بیشتر اینکه وابسته به موضع دقیقاً چیست، مستلزم توضیح چیستی راهبردهاست و ما را از نکته‌ی اصلی دور می‌کند. (من وابسته به موضع را به همان دقتی توصیف کردم که دنت موضع التفاتی را توصیف کرده است.) آنچه برای استدلال‌های پیشِ رو مهم است، این است که دنت صریحاً به ایده‌ی وابستگی به موضع پایبند است (حتی اگر به خود این تعبیر پایبند نباشد) و اینکه تمایز وابسته به موضع/ مستقل از موضع مستوفی است و در نتیجه، می‌تواند مقدمه‌ی مشترکی برای مجموعه‌ای از محذورها باشد.

باور، عقلانیت و طرح

دنت نظریه‌ی دستگاه التفاتی خود را در دو کاربرد متمایز مطرح می‌کند: یکی کاربرد وسیع اخلاقی و دیگری کاربرد پیش علمی. (23) دنت از نظریه‌ی دستگاه التفاتی برای تقویت نگاه ما به خودمان به عنوان اشخاص و عامل‌های اخلاقی و عقلانی که براساس باورها و میل‌ها عمل می‌کنیم، استفاده می‌کند و این نظریه را به عنوان وسیله‌ای برای کشف و منبعی برای فرضیات آزمون‌پذیر در روان‌شناسی و زیست‌شناسی به کار می‌برد. همان‌طور که خواهیم دید، ابزارانگاری به کار هیچ یک از این دور هدف نیامده است.

باور و سایر گرایش‌ها

بر اساس دیدگاه رسمی ، باور به اینکه p و سایر گرایش‌ها، ویژگی‌های وابسته به موضع دستگاه‌ها هستند، اما دنت هنگام بحث از موضوعات اخلاقی معمولاً به طور ضمنی می‌گوید که ویژگی‌هایی که از طریق موضع‌های التفاتی اسناد داده می‌شوند، چیزی بیش از ویژگی‌های وابسته به موضع هستند. بگذارید چند نمونه را مطرح کنم.
دنت می‌گوید: «باور، ذاتاً چیزی است که عامل آن را بر اساس هماهنگی با سایر باورهایش (ایجاباً (24) یا سلباً (25)) تصدیق کرده است.» (26) هر چند تصدیق از جانب عامل به عنوان شرط لازم باور، بسیار پذیرفتنی است و در بسیاری از سیاق‌های ارزیابی اخلاقی ضروری است، اما از این دیدگاه که باور چیزی است که به نحو پیش‌بینانه اسنادپذیر است، فراتر می‌رود. از آنجا که آنچه به نحو پیش‌بینانه به یک فرد اسنادپذیر است، لازم نیست با آنچه آن شخص تصدیق می‌کند هم رویداد باشد (رایانه‌ی شطرنج باز را در نظر بگیرید)، دنت حق ندارد این ادعا را مطرح کند.
یک حرکت طبیعی برای نظریه پرداز دستگاه التفاتی در اینجا طرح این نکته است که تصدیق همانند باور، امری التفاتی است و اینکه رویکرد دستگاه التفاتی نسبت به باور به همه‌ی مفاهیم التفاتیِ شایسته‌ی ابقا تعمیم می‌یابد. ممکن است کسی پاسخ دهد که در این صورت، یک شخص چیزی را تصدیق می‌کند اگر و تنها اگر بتوان تصدیق آن را به صورت پیش‌بینانه به آن شخص اسناد داد. مزیت این تفسیر این است که تبیین مورد بحث را با برخورد با حالات التفاتی، مانند تصدیق براساس نظریه‌ی دستگاه التفاتی منسجم می‌کند، اما به بهای از میان بردن پذیرفتنی بودن مدعیات دنت درباره‌ی عاملیت و تصمیم‌گیری. اگر تصدیق را چیزی بیش از آنچه به نحو پیش‌بینانه اسنادپذیر است ندانیم، آن گاه مشکلاتی که در مورد باوری که براساس نظریه‌ی دستگاه التفاتی فهمیده شده، می‌یابیم، دامنگیر تصدیق نیز خواهند شد.
دنت به کرّات، به خصوص در بحث از موضوعات اخلاقی، به ویژگی‌هایی که رسماً وابسته به موضع هستند، به گونه‌ای می‌پردازد که گویی مستقل از موضع‌اند. نمونه‌ی دیگر این است که او با آنسکوم موافق است که «اگر قرار است مسئول عملی دانسته شوم (فقره‌ای از رفتار من طبق یک توصیف خاص)، باید از آن عمل ذیل آن توصیف آگاه باشم.» (27) این از آن رو است که شخص می‌تواند دلیلی برای عمل خود تنها طبق توصیفی که از آن آگاه است، عرضه کند و «تنها کسانی که قادرند در عرضه‌ی دلیل مشارکت کنند، می‌توانند به شیوه‌هایی از عمل یا گرایش‌ها ترغیب شوند یا از آنها برحذر داشته شوند و اگر شخص نتواند در موردی «به دلیل گوش کند»، نمی‌تواند مسئول آن دانسته شود.» (28) هرچند دنت مطمئناً درست می‌گوید که توانایی عرضه‌ی دلیل برای آنچه شخص انجام می‌دهد، شرط مسئولیت است، دشوار است بفهمیم چگونه یک تبیین ابزارانگارانه از ارائه‌ی دلیل که حتی از صرف باور داشتن به چیزی التفاتی‌تر است، می‌تواند این شرط را برآورده کند. ارائه‌ی دلیل به طور رسمی، وابسته به موضع است و نمی‌تواند فارغ از راهبردهای پیش‌بینانه فهمیده شود. ارائه‌ی دلیل بر اساس نظریه‌ی دستگاه التفاتی که به نحو سازگاری به کار برده شده باشد، چیزی بیش از سر فرود آوردن در برابر یک راهبرد پیش‌بینانه‌ی خاص نیست، اما سر فرود آوردن در برابر یک راهبرد پیش‌بینانه‌ی خاص، تبیین بسیار ضعیفی از ارائه‌ی دلیل به نظر می‌رسد. ارائه‌ی دلیل، چیزى است که من انجام می‌دهم (بدون وابستگی مفهومی به یک اسناد دهنده‌ی احتمالی).
یا باز دنت می‌گوید: «شخص باید از خود بپرسد میل‌ها، انگیزه‌ها و دلایلش واقعاً چه هستند و شخص تنها در صورتی که بتواند پاسخ دهد و از میل‌های خود آگاه باشد، در مقامی خواهد بود که خود را به تغییر وادارد.» (29) اما آنچه واقعا میل‌ها، انگیزه‌ها و دلایل شخص هستند، صرفاً برابر است با آنچه می‌تواند به طور پیش‌بینانه‌ اسناد داده شود. آگاه بودن از میل‌های خود، صرفاً عبارت است از در معرض پیش‌بینی‌های پیچیده‌تری بودن. فهم این امر دشوار است که شخص چگونه می‌تواند نه تنها میل‌های خود، بلکه آگاهی خود از میل‌هایش را به عنوان یک اسناد پیش‌بینانه‌ بفهمد؛ بنابراین به نظر می‌رسد دنت دست کم گاهی اوقات، مفاهیم التفاتی‌ای را در نظر دارد که دست کم به نظر می‌رسد نمی‌توان آنها را با تحلیل دستگاه التفاتی از پدیده‌های التفاتی به عنوان آنچه به طور پیش‌بینانه‌ اسنادپذیر است،تطابق داد.
افزون بر این، دنت در خلال کتاب آزادی عمل، (30) باور را فراهم کننده‌ی دلایلی می‌داند که ما را به گونه‌ی خاصی از رفتار به جای گونه‌ای دیگر وامی‌دارد. (31) اما اگر باور چنین تأثیر علّی‌ای داشته باشد، چندان نمی‌تواند صرفاً ویژگی وابسته به موضع باورنده باشد. از یک سو، دشوار است بفهمیم چگونه یک مادی‌انگار حذفی می‌تواند تصور کند که ویژگی‌هایی که داشتن آنها به راهبردهای پیش‌بینانه‌ی (ممکن) دیگران وابسته است، می‌توانند اصلاً علت چیزی باشد. از سوی دیگر، کسی که باور را دارای نیروهای علّی می‌داند، در جایگاهی قرار ندارد که در مورد باور ابزارانگار باشد (مگر اینکه در مورد علیت نیز ابزارانگار باشد).
دنت راهی را برای توضیح مدعیات علّی درباره‌ی باور پیشنهاد می‌کند. او تمایزی را میان عناصر محوری («مصادیق بازنمود انضمامی، برجسته و مستقلاً ذخیره شده») و باورهای مجازی («صرفاً به طور ضمنی ذخیره یا بازنمایی شده») ترسیم می‌کند. هرچند دنت می‌گوید «دلیلی برای این تصور وجود ندارد که عناصر محوری... به هیچ‌وجه به طور صریح زیرمجموعه‌ای از باورهای ما را بازنمایی کنند (یا زیرمجموعه‌ای از باورهای ما باشند)»، این عناصر محوری هستند که تأثیر علّی دارند: «عناصر محوری- هر چه باشند- می‌توانند ایفا کننده‌ی نقش علّی دانسته شوند، درحالی که باور، مجازی باقی می‌ماند.» باور داشتن به اینکه p عبارت است از قرار داشتن در «یکی از تعداد نامتناهی بزرگی از حالاتِ به طور ساختاری متفاوت از نوع B که تنها در این جهت مشترک‌اند که هر یک از آنها اسناد باور به اینکه p را امکان می‌دهند.» (32)
این تفکر، تنش موجود در ابزارانگاری را نشان می‌دهد. از یک سو، ممکن است عناصر محوری، اصلاً باورها را به طور صریح بازنمایی نکنند. در عین حال اسناد باور را «امکان می‌دهند»: به واسطه‌ی چیست که یک حالت فیزیکی اسناد p را امکان می‌دهد، به جای اینکه اسناد q را امکان دهد یا آنکه اصلاً هیچ چیزی را اسناد ندهد؟ از سوی دیگر، اگر اسناد باور به اینکه p اسناد مجموعه‌ی بزرگی از حالات فیزیکی باشد، جایگاه ابزارانگاری کجا است؟
به نظر می‌رسد پذیرفتنی بودن آشتی دادن میان امور فیزیکی و امور التفاتی از سوی دنت، نیازمند کاربرد تردستانه‌ی نظریه‌ی دستگاه التفاتی است؛ کاربردی که با ابزارانگاری رسمی این نظریه تناقض دارد. این تناقض لاینحل است، زیرا ابزارانگاری منسجم برای به دوش کشیدن بار مدعیات اخلاقی، ناکافی است.

عقلانیت

عقلانیت- به طور رسمی- از طریق موضع التفاتی اسناد داده می‌شود و ویژگی‌هایی که از طریق موضع التفاتی اسناد داده می‌شوند، وابسته به موضع‌اند، اما بیشتر بحث‌های دنت نشان می‌دهد که عقلانیت همانند یک ویژگی طراحی شده مانند بینایی، مستقل از موضع است؛ برای مثال، دنت توصیه می‌کند که ما براساس طراحی « همه جانبه فکر کنیم، نه فقط از جهت طراحی چشم بلکه از جهت طراحی فکر و طراحی باور و طراحی راهبردساز.» (33) و از آنجا که دنت صریحاً الگویی در سطح طراحی از استدلال عملی به دست می‌دهد، همچنین به طور ضمنی می‌گوید که عقلانیت یک ویژگی طراحی است.» (34) سرانجام، دنت موفقیت موضع التفاتی را با استناد به سازش (35) تبیین می‌کند. عقلانیت در اندام‌واره‌های تکامل یافته با سازوکارهای انتخاب طبیعی ایجاد می‌شود. (36)
دنت بارها بر تفسیر خود از عقلانیت به عنوان بخشی از طراحی یک دستگاه، تأکید می‌ورزد. (37) گویا موضع التفاتی با پیش‌فرض عقلانیت صرفاً واژگان جایگزین حاضر و آماده‌ای را برای دلالت به ویژگی‌های طراحی شده که دستگاه را به گونه‌ای خاص پیش‌بینی‌پذیر می‌کنند، عرضه می‌کند، اما اگر موضع التفاتی صرفاً واژگان آسانی را برای دلالت به برخی از ویژگی‌های طراحی فراهم می‌کند، اسناد عقلانیت و طراحی به مجموعه‌ی واحدی از ویژگی‌ها دلالت خواهد کرد و ویژگی‌های عقلانیت و طرح هر دو یا وابسته به موضع خواهند بود یا مستقل از موضع.
عقلانیت همانند باور، نمی‌تواند مستقل از موضع باشد، مگر اینکه نظریه‌ی دستگاه التفاتی کنار گذاشته شود. اگر اسناد عقلانیت صرفاً همان ویژگی‌هایی را اسناد می‌داد که به همان خوبی (یا به نحوی بهتر) از موضع طراحانه یا فیزیکی توصیف‌پذیر بودند، این اسنادها به واسطه‌ی برقراری برخی وضعیت‌های امور واقعی (یعنی فیزیکی) صادق بودند. در این صورت، مبانی ابزارانگاری به کلی از میان می‌رفت. پس عقلانیت، یک ویژگی مستقل از موضع دستگاه‌هایی که دارای آن هستند، نیست.
از سوی دیگر، اغلب به نظر می‌رسد دنت معتقد باشد که ویژگی‌های طراحی دست کم در اندام‌واره‌های تکامل یافته، مستقل از موضع هستند: داشتن ویژگی‌هایی که با انتخاب طبیعی ایجاد شده‌اند، به راهبردهای پیش‌بینانه‌ی (ممکن) کسی مربوط نیست. (38) برای مثال، اینکه یک گیاه فتوسنتز کند یا نکند، مستقل از راهبردهای پیش‌بینانه‌ی ممکن افراد به نظر می‌رسد. پس به نظر می‌رسد که ویژگی‌هایی که با انتخاب طبیعی ایجاد شده‌اند، مستقل از موضع هستند و عقلانیت وابسته به موضع است، اما دنت در این صورت، نمی‌تواند عقلانیت را به نحوی منسجم به عنوان محصول انتخاب طبیعی تبیین کند.
ممکن است کسی انتقاد کند که یک ویژگی تنها در صورتی وابسته به موضع است که اسنادش پیش‌بینی از طریق موضع التفاتی را ممکن سازد. هرچند سازوکارهای انتخاب طبیعی مستقل از موضع‌اند، ممکن است ویژگی‌هایی را ایجاد کنند که یک اندام‌واره را از طریق موضع التفاتی پیش‌بینی‌پذیر سازند. پس در این فرض، تناقضی وجود ندارد که ویژگی‌های مستقل از موضع ممکن است ویژگی‌های وابسته به موضع هم باشند.
این انتقاد به خطا رفته است، زیرا وابستگی به موضع را به گونه‌ای تفسیر می‌کند که ابزارانگاری دنت را تضعیف می‌کند. اگر وابستگی به موضع صرفاً از باب جایگزین کردن واژگان برای دلالت به ویژگی‌هایی بود که یک دستگاه، مستقل از موضع کسی دارد، در این صورت یک واقعیت فیزیکی درباره‌ی آن وجود داشت که آیا دستگاه، ویژگی‌ای را که به نحو وابسته به موضع مشخص شده، دارد یا نه و اسناد عقلانیت دقیقاً به همان صورت صادق یا کاذب بود که توصیف‌های فیزیکی هستند. در این صورت، تفسیر موضع التفاتی به صورت ابزارانگارانه و تفسیر موضع فیزیکی به صورت واقع‌گرایانه به کلی فاقد انگیزه خواهد بود و دوباره ابزارانگاری از میان خواهد رفت.
ممکن است منتقد ادعا کند که دست کم شباهتی قوی میان بهینگی طراحی (در سطح طراحی) و عقلانیت (در سطح التفاتی) وجود دارد: هر دو ارزش بقا دارند، اما پاسخ من این است که این شباهت ظاهری به سبب اشتراک لفظی در مورد «ارزش بقا داشتن» فایده‌ای ندارد. با فرض (موقتی) واقع‌گرایی درباره‌ی سطح طراحی و ابزارانگاری درباره‌ی سطح التفاتی، گفتن اینکه بهینگی طراحی ارزش بقایی دارد، به این معناست که بگوییم طراحی به صورت علّی در بقای اندام‌واره سهیم است، اما گفتن اینکه عقلانیت ارزش بقایی دارد، صرفاً به این معناست که بگوییم برخی از اسنادها قدرت پیش‌بینانه‌ دارند.
دنت به طور نامنسجم به عقلانیت می‌پردازد. هرچند عقلانیت به طور رسمی ویژگی‌ای وابسته به موضع است، هر بار از دنت این گونه فهمیده می‌شود که عقلانیت ویژگی‌ای مستقل از موضع است؛ ویژگی‌ای که یک اندام‌واره فی‌نفسه و با قطع نظر از راهبردهای پیش‌بینانه‌ی دیگران آن را دارد و انتقال به این پیشنهاد که عقلانیت یک ویژگی مستقل از موضع است، هیچ‌گاه واضح‌تر از هنگامی نیست که دنت به تکامل استناد می‌کند. دنت تقریباً همیشه از عقلانیت به عنوان چیزی سخن می‌گوید که اندام‌واره فی‌نفسه دارد. در واقع، «پیدایش و پیشرفت هوش یکی از جالب توجه‌ترین فرآورده‌های تکامل است». (39) اما داشتن ویژگی‌ای که یک اندام‌واره فی نفسه دارد، به راهبردهای پیش‌بینانه‌ی دیگران وابسته نیست. این ویژگی یک ویژگی مستقل از موضع است.
خلاصه‌ی بحث عقلانیت: براساس نظریه‌ی رسمی، عقلانیت نمی‌تواند ویژگی‌ای تصور شود که یک اندام‌واره آن را فی‌نفسه و قطع نظر از راهبردهای پیش‌بینانه‌ دارد. به طور رسمی، «عقلانی بودن، التفاتی بودن و متعلق موضع خاصی بودن است.» (40) اما هنگامی که دنت عقلانیت را به طرق مختلف به طراحی پیوند می‌دهد، عقلانیت را به عنوان ویژگی‌ای در نظر می‌گیرد که یک اندام‌واره آن را فی‌نفسه دارد، در مقابل ویژگی‌ای که اندام‌واره آن را به سبب (امکانِ) متعلق موضع خاصی بودن دارد. اگر شخصی در مورد فرآورده‌های انتخاب طبیعی، واقع‌گرا و درباره‌ی عقلانیت ابزارانگار باشد، نمی‌تواند به طور منسجمی تصور کند که عقلانیت با انتخاب طبیعی به دست آمده است.

طراحی

دقیقاً همان‌طور که مفهوم عقلانیت میان موضع‌های التفاتی و طراحی در نوسان بود، خود موضع طراحانه نیز میان ویژگی‌های مستقل از موضع که از یک موضع فیزیکی اسناد داده می‌شوند و ویژگی‌های وابسته به موضع که از موضع‌های التفاتی اسناد داده می‌شوند، در نوسان است. این بی‌ثباتی دوم به نظر من، عدم انسجام در برخورد با عقلانیت را دستخوش ابهام کرده است.
من برای حفظ واقع‌گرایی علمی دنت و جایگاه نظریه‌های انتخاب طبیعی به عنوان نظریه‌های علمی، تصور می‌کردم که دنت به طور رسمی ویژگی‌های طراحی را مستقل از موضع می‌داند. (41) اما از آنجا که توصیف‌ها از موضع طراحانه فقدان اختلال یا سوءکارکرد را مفروض می‌گیرد، وقت آن است که در همین فرض تردید کنیم: آیا مفهوم دخیل نقص یا اختلال می‌تواند به طور مستقل از موضع فهمیده شود؟
پاسخ در مورد مصنوعاتی که با آنها آشناییم، منفی است. به عنوان یک مثال ساده، فرض کنید کسی پدال ترمز یک اتومبیل را فشار می‌دهد و هیچ پاسخی نمی‌بیند. یک راه طبیعی برای توصیف این صحنه این است که آن را نقص ترمز بدانیم، اما هنوز هیچ واقعیتی براساس ویژگی‌های مستقل از موضع در این خصوص وجود ندارد که آیا یک رخداد باید به عنوان یک اختلال توصیف شود یا به نحوی خنثی‌تر، به عنوان بازسازماندهی یا تغییر در استعداد. «ناتوانی» ترمز به وضوح تنها نسبت به قصد کسی (احتمالاً طراح و/ یا کاربر) نقص یا اختلال دانسته می‌شود، اما مطابق با نظریه‌ی دستگاه التفاتی، باور، میل و قصد وابسته به موضع هستند؛ بنابراین توصیف یک رویداد به عنوان نقص یا اختلال در مورد مصنوعات، اسناد یک ویژگی وابسته به موضع به آنهاست. (42)
دنت دریافته است که داروین طراحی را به عنوان یک مفهوم تبیینی کنار نگذاشته است، بلکه نشان داده که لازم نیست طراحی به صورت انسان‌وار تفسیر شود. (43) بدین ترتیب، گفتن اینکه یک ویژگی بخشی از طراحی یک دستگاه است، مستلزم این نیست که دستگاه به وسیله‌ی یک موجود هوشمند طراحی شده باشد. به هر حال، این واقعیت باقی می‌ماند که نقص به طراحی وابسته است، مصنوعات به وسیله‌ی موجودات هوشمند طراحی شده‌اند و طراحی‌ای که دارند به قصد طراح مربوط است. آنچه توصیف‌های «نقص» یا «اختلال» را توجیه می‌کند، به ویژگی‌های وابسته به موضعی از قبیل قصد، وابسته است؛ بنابراین دست کم در مورد مصنوعات، ویژگی‌هایی را که از جانب موضع طراحانه اسناد داده می‌شوند، نمی‌توان به صورت مستقل از موضع فهمید.
آیا نقایص موجود در اندام‌واره‌های تکامل یافته نیز ویژگی‌های وابسته به موضع هستند؟ اگر نقایص اندام‌واره‌های تکامل یافته ویژگی‌های وابسته به موضع
نباشند، این واقعیت که نقایص مصنوعات وابسته به موضع‌اند، هدف دنت را مبنی بر عرضه‌ی نظریه‌ای کلی درباره‌ی هوش که به طور مساوی در مورد اندام واره‌ها و مصنوعات برقرار است، دست نیافتنی می‌کند. اگر از سوی دیگر، نقایص اندام‌واره‌های تکامل یافته، ویژگی‌های وابسته به موضع باشند، چیزی در موضع طراحانه باقی نمی‌ماند که آغشته به التفات نباشد.
فرض کنید دنت ویژگی‌های طرحی را به طور کلی وابسته به موضع بداند. به نظر می‌رسد این موضع تصور واحدی را در مورد انسان‌ها و مصنوعات ممکن می‌سازد. کارکردهای یک دستگاه به قصد طراحان (یعنی انسان‌ها) وابسته‌اند و کارکردهای اندام‌واره‌های تکامل یافته به قصد مام طبیعت وابسته‌اند، اما گفتن اینکه طبیعت قصدی دارد، رسماً چیزی بیش از این نیست که بگوییم اسناد قصد پیش‌بینانه‌ است. بدین ترتیب، به نظر می‌رسد هزینه‌ی وابسته به موضع دانستن ویژگی‌های طراحی، ابزارانگاری در مورد نظریه‌های انتخاب طبیعی است.
به نظر می‌رسد دنت در مورد موضع طراحانه با محذور عمیقی روبه روست. اگر ویژگی‌های طراحانه مستقل از موضع باشند، دست کم در مورد مصنوعات، جایی برای نقص وجود نخواهد داشت (از این جهت که داشتن ترمز و مانند آن مستقل از موضع نیستند)، اما اگر ویژگی‌های طراحی وابسته به موضع باشند، نظریه‌های انتخاب طبیعی به عنوان نظریه‌هایی که ویژگی‌های طراحی اندام‌واره‌های تکامل یافته را تبیین می‌کنند، باید به صورت ابزارانگارانه تفسیر شوند. در مورد نخست، سطح طراحی تمایل دارد به سطح فیزیکی تجزیه شود و در مورد دوم، سطح طراحی تمایل دارد به سطح التفاتی تجزیه شود. نتیجه اینکه موضع طرخی ذاتاً بی‌ثبات است.
ناسازگاری‌های اجتناب‌ناپذیر در برخورد با باور، عقلانیت و طراحی، نشان می دهد که حیث التفاتی ابزاری، یک توهم است. این تردید هنگامی که جایگاه موضع‌های فیزیکی و التفاتی را ملاحظه می‌کنیم، بیشتر تأیید می‌شود.

جایگاه موضع‌ها

فرض کنید دنت بخواهد مشکلات طراحی را پس بزند. مشکلات همچنان باقی می‌مانند. مشکل دیگری که بر آن تمرکز خواهم کرد، به جنبه‌ی دیگری از ارتباط میان موضع‌های فیزیکی و التفاتی مربوط است. آیا می‌توان موضع التفاتی را بدون هیچ‌گونه نقصان شناختی کنار گذاشت؟ به باور من، تلاش برای پاسخ به این پرسش منجر به محذور دیگری می‌شود که با تلقی نامنسجم از موضع التفاتی در‌هاله‌ای از ابهام قرار گرفته است.
با قطع نظر از مشکلاتی که در اثر ابهام پدید آمده‌اند، تلاش برای سازگار کردن تبیین‌های فیزیکی و التفاتی به باور من، به نوعی محذور متافیزیکی می‌انجامد؛ محذوری که (اگر اصلاً بتواند رفع شود) می‌تواند درون چارچوب فیزیکالیستی تنها در ازای واژگان موضع التفاتی که دنت در صدد حفظ آنهاست، رفع شود. از یک سو، اگر چیزی وجود داشته باشد که به موضع فیزیکی تن ندهد، ابزارانگاری دنت به خطر می‌افتد و از سوی دیگر، اگر همه چیز به موضع فیزیکی تن دهند، التفات‌گرایی او نخواهد توانست نقش مقرر شده برای آن را ایفا کند.
اگر حق با دنت باشد، هر دستگاهی- انسان یا غیر انسان- می‌تواند براساس ساختار فیزیکی‌اش بی هیچ کم و کاستی توصیف شود و عملیات‌های آن می‌توانند کاملاً تبیین شوند. دنت خاطرنشان می‌کند که «اگر تقریری از فیزیکالیسم مکانیستی درست باشد (همان‌طور که به باور من این گونه است)، ما هرگز مطلقاً نیازی به اسناد قصد به چیزی نخواهیم داشت....» (44) به نظر می‌رسد لازمه‌ی این سخن آن است که موضع التفاتی علی‌الاصول (هرچند نه در مقام عمل) می‌تواند کنار گذاشته شود.
از سوی دیگر، دنت اشاره کرده است که ناتوانی در اتخاذ موضعی التفاتی در برخی موارد، عبارت است از نادیده گرفتن برخی از «الگوهای عینی». مطمئناً این ادعا که به موضع التفاتی برای داشتن ارزش مورد نیازش کمک می‌کند تا صرفاً یک «امر تصنعی» نباشد، مستقیماً به محذوری برای دنت می‌انجامد، زیرا به نظر می‌رسد وجود الگوهای عینی‌ای که موضع فیزیکی آنها را از قلم می‌اندازد، ابزارانگاری دنت در مورد سطح التفاتی را ابطال می‌کند.
برای مثال، مریخی‌های برتر دنت را در نظر بگیرید که می‌توانند همه‌ی رفتارها و حرکات فیزیکی ما را از طریق موضعی فیزیکی پیش‌بینی کنند. با وجود این توانایی، «اگر ما را به عنوان دستگاه‌هایی التفاتی نیز نبینند، امری کاملاً عینی را از قلم می‌اندازند؛ الگوهایی در رفتار انسان که از منظر التفاتی و فقط از همین منظر توصیف پذیرند و از تعمیم‌ها و پیش‌بینی‌هایی پشتیبانی می‌کنند.» (45) اگر دیدگاه دنت این باشد که مریخی‌ها با عجز از اتخاذ موضع التفاتی، امری عینی را درباره‌ی ما از قلم می‌اندازند، به نظر می‌رسد که او در دیدگاه پیشین خود مبنی بر اینکه «یک امر جزئی تنها نسبت به راهبردهای کسی که می‌کوشد رفتار آن را تبیین و پیش‌بینی کند، یک دستگاه التفاتی است» (46) تجدید نظر کرده باشد. مقصود از این مثال این است که نشان دهیم دستگاه التفاتی بودن ما امری کاملاً عینی و مستقل از راهبردهای شخص اسناد‌دهنده است، راهبردهایی که بنا به فرض کاملاً از موضع فیزیکی پشتیبانی می‌شوند. چه چیزی ممکن است در موضع فیزیکی از قلم بیفتد؟
مثال خاصی را در نظر بگیرید که مریخی‌ها در آن یک دلال سهام را مشاهده می‌کنند که تصمیم گرفته است 500 سهام جنرال موتورز را سفارش دهد. آنها حرکات دقیق انگشت‌های او را هنگام تماس گرفتن با تلفن و ارتعاشات دقیق تارهای صوتی او را هنگام سفارش دادن، پیش‌بینی می‌کنند، اما اگر مریخی‌ها در نیابند که الگوهای مختلف فراوان و نامحدودی از حرکات انگشت و ارتعاشات تارهای صوتی- حتی حرکات افراد مختلف فراوان و نامحدودی- می‌توانند جایگزین جزئیات بالفعل شوند، بدون اینکه در عملیات بعدی بازار اختلالی ایجاد کنند، آن گاه نتوانسته‌اند یک الگوی واقعی را در جهانی که مشاهده می‌کنند، دریابند. (47)
اما اینکه آیا تشخیص الگویی که دنت به آن اشاره می‌کند، نیازمند موضعی التفاتی است یا نه، به این بستگی دارد که عبارت «اختلال در عملیات بعدی بازار» را چگونه بفهمیم. اگر این عبارت در قالب واژگان فیزیکی بیان شود، دنت هیچ الگوی «کاملاً عینی‌ای» را نشان نداده است که موضع فیزیکی آن را از قلم می‌اندازد. از سوی دیگر، اگر نتوان این عبارت را در قالب واژگان فیزیکی بیان کرد، مدعا این خواهد بود که اموری وجود دارند که به موضع فیزیکی تن نمی‌دهند.
در هر یک از این دو صورت، این مثال محذوری را نشان می‌دهد که پیش‌تر بدان اشاره شد: اگر امری التفاتی وجود داشته باشد که به موضع فیزیکی تن نمی‌دهد، ابزارانگاری دنت درباره‌ی امور التفاتی به خطر خواهد افتاد و اگر چیزی وجود نداشته باشد که به موضع فیزیکی تن ندهد، موضع التفاتی می‌تواند علی‌الاصول بدون هیچ نقصان معرفتی‌ای کنار گذاشته شود که در این صورت، موضع التفاتی دنت «صرفاً تصنعی و لفاظی خواهد بود.» (48)

حیث التفاتی مصنوعی (49)

ابزارانگاری دنت در مورد حیث التفاتی وعده‌ها را برآورده نمی‌کند. اگر نظریه‌ی دستگاه التفاتی اصالتاً ابزارانگارانه باشد و اگر ویژگی‌هایی که از موضع التفاتی توصیف می‌شوند، ویژگی‌های وابسته به موضع باشند، این نظریه نمی‌تواند هیچ یک از نقش‌های اخلاقی یا علمی ابتدائی‌ای را که دنت به آن نسبت می‌دهد، ایفا کند. این نظریه نمی‌تواند نقش اخلاقی را ایفا کند، مگر آنکه به طور نامنسجم به کار برده شود و نمی‌تواند نقش علمی ابتدائی را ایفا کند، زیرا موضع التفاتی به عنوان صرف «تعبیر»، میان موضع‌های طراحی و فیزیکی در نوسان است.
از سوی دیگر، اگر مقصود دنت از موضع التفاتی این باشد که واژگان خاصی را برای توصیف ویژگی‌هایی عرضه کند که در عین حال، به همان خوبی در قالب واژگان موضع طراحانه یا فیزیکی توصیف شده‌اند و اگر دنت در مورد هویاتی که از این موضع‌های دیگر ناشی شده‌اند، واقع‌گرا باقی بماند، موضع التفاتی ابزارانگارانه هم نخواهد بود. اسناد باور به اینکه p، عبارت است از اسناد یک ویژگی طراحی یا فیزیکی (یعنی یک ویژگی مستقل از موضع) در قالب واژگان خاص. این یک تحویل سرراست خواهد بود که استناد به هرمنوتیک در مورد آن نامربوط است.
این نکته‌های انتقادی تا حدی به این دلیل مورد توجه نبوده‌اند که دنت در کل، تفسیر منسجمی از ابزارانگاری نداشته است. او در جای جای کتاب فکرهای بکر، (50) گرایش‌ها را تنها براساس اسنادپذیری پیش‌بینانه‌ می‌فهمد، و من بر همین اساس، میان ویژگی‌های وابسته به موضع و ویژگی‌های مستقل از موضع قائل به تمایز شدم، اما در جای دیگر در مقایسه‌ی باور با مراکز ثقل، از او چنین فهمیده می‌شود که همه‌ی مقصود او از ابزارانگاری این است که باور نباید با هیچ حالت فیزیکی درونی خاصی این همان دانسته شود، اما واضح است که این همان ندانستن باور با یک حالت درونی خاص، صرفاً شرط لازم و نه کافیِ یک تبیین ابزارانگارانه از ذهن است. شخص می‌تواند در مورد باور واقع‌گرا باشد و همچنان باور را با حالت پیچیده‌ای از شخص و محیط این همان بداند.
افزون بر این، اگر هدف، عرضه‌ی تبیینی ابزارانگارانه از گرایش‌هاست، تمثیل میان باور و مراکز ثقل، عاری از دقت است. هرچند ما مرکز جاذبه‌ی یک شیء را با هیچ حالت یا ذره‌ی درونی این همان نمی‌دانیم، اسناد مراکز ثقل را ابزارانگارانه نمی‌دانیم و به دلیل مناسبی، مرکز جاذبه‌ی یک شیء کاملاً با ویژگی‌های فیزیکی شیء (در نزدیکی زمین) تعین می‌یابد و به «تعبیر» بستگی ندارد. کاربرد مفهوم مرکز ثقل همانند کاربرد توان در ریاضی، کوته‌نوشتی از ویژگی‌های اصیل (ویژگی‌های مستقل از موضع) را که شیء حقیقتاً دارد، برای ما فراهم می‌کند. مراکز ثقل برخلاف باور از دیدگاه دنت، به گرایش‌ها، اسنادها یا راهبردهای (ممکن) افراد وابسته نیستند.
این تمثیل را این واقعیت ضعیف‌تر می‌کند که ایده‌ی مرکز ثقل در یک نظریه‌ی اصیل می‌گنجد، درحالی که ایده‌ی باور این طور نیست. همان‌طور که دنت می‌گوید، او نتایج خود را درباره‌ی دستگاه‌های التفاتی از چیزی به دست می‌آورد که «به نظر می‌رسد... تفکری شتاب‌زده و غیررسمی باشد که صریحاً آن را نظریه به معنای دقیق کلمه نمی‌دانم.» (51) بدین ترتیب، مقایسه‌ی مفهوم باور با مفهوم مرکز ثقل، ممکن است غلط‌انداز باشد و محذور عمیقی را که دنت با آن روبه روست، مخفی کند.
از همان آغاز آسان بود بفهمیم که براساس یک نظریه‌ی دستگاه التفاتی، چیزهای بسیار زیادی (از قبیل رایانه‌های شطرنج‌باز و شاید حتی تریبون‌ها) باورهایی دارند و این باورها را به همان معنایی دارند که ما داریم. باورها- به طور رسمی- چیزی جز ویژگی‌های وابسته به موضع نیستند که اسنادشان، اسناددهنده را به پیش‌بینی رفتاری قادر می‌کند که به روش‌های خاصی توصیف شده است. اگرچه مزیت پیش‌بینانه‌ی اندکی در اسناد باور به تریبون وجود دارد (زیرا تریبون مجموعه‌ی رفتاری بسیار محدودی دارد)، انجام این کار از طریق نظریه‌ی دستگاه التفاتی را نمی‌توان خطا دانست. از این گذشته، اگر قرار باشد کسی در نظریه‌ی دستگاه التفاتی منسجم باشد، باید باورهای خود را چیزی بیش از کمک به پیش‌بینی رفتار تلقی نکند و حتی تلقی آنها باید براساس اسنادپذیری پیش‌بینانه‌ بیان شود. جسارت این نظریه را- هرچند در اینجا بر آن تأکید نشد- نباید نادیده انگاشت.
ابزارانگاری دنت با قطع نظر از تبعات خلاف شهودش- همان‌طور که دیدیم- به مشکلاتی مبتلاست. این نظریه در مواجهه با مفاهیم باور، عقلانیت و طراحی، دچار ناسازگاری‌هایی است و در چنبره‌ی محذوری مربوط به تمامیت معرفتی موضع فیزیکی گرفتار آمده است. به همین دلایل، من بعید می‌دانم که بتوان نظریه‌ی دستگاه التفاتی را منسجم کرد.
ابزارانگاری برای فیزیکالیست در نگاه نخست، بیش از آنچه هست نویدبخش به نظر می‌رسد. از قضا بسیاره دشوار و شاید ناممکن است که یک مادی‌انگار حذفی باشیم و [در عین حال] تبیین منسجمی از اسناد گرایش‌هایی عرضه کنیم که صدق آنها را ممکن کند. نکته این است که ایده‌های مربوط به موضع‌ها یا سطوح توصیف متفاوت، اصلاً در دست فیزیکالیست نیست تا آنها را اتخاذ کند. نشان دادن چگونگی فهم پذیری این قبیل ایده‌ها در سیاق مادی‌انگاری حذفی، دشوارتر از آن است که گمان می‌کنیم.
استدلال علیه ابزارانگاری در اینجا متوجه دیدگاهی است که باور را صرفاً براساس اسنادپذیری پیش‌بینانه‌ تفسیر می‌کند. با این حال، من تصور می‌کنم می‌توان این نقدها را به هر دیدگاه فیزیکالیستی‌ای که باور داشتن را صرفاً تعبیر‌پذیری به عنوان دارنده‌ی باور می‌داند، تعمیم داد و فهم یک اصل دقیقاً همان تعبیرپذیری به عنوان فهم کننده‌ی اصل است و مانند آن. افزون بر این، ایده‌ی تعبیر در این سیاق با مشکل مواجه است. به نظر می‌رسد هرگونه تبیین کافی از چیستی تعبیر شدن به نحوی خاص، مستلزم ایده‌ی مقاوم‌تری درباره‌ی تعبیر نسبت به آنچه دیدگاه دنت امکان آن را فراهم می‌آورد، است. به نظر می‌رسد توصیف یک فقره به این عنوان که تعبیری به دست می‌دهد، خود عرضه‌ی یک تعبیر است و ما را دور خودمان می‌چرخاند. بدین ترتیب، من در مورد چشم‌انداز سایر تقریرهای ابزارانگاری درباره‌ی گرایش‌ها بیش از تقریر دنت خوش‌بین نیستم.
به نظر می‌رسد ابزارانگاری درباره‌ی گرایش‌ها نمی‌تواند از اهمیت نتیجه‌ی استدلال از طریق فیزیکالیسم بکاهد؛ بنابراین ابزارانگاری درباره‌ی گرایش‌ها جایگزین اصیلی برای کسی نیست که از تقابل جدی دفاع از گرایش‌ها از طریق روان‌شناسی فیزیکالیستی یا انکار گرایش‌ها از این جهت که به کلی کاذب‌اند، اجتناب می‌کند.

پی‌نوشت‌ها:

1- Lynne Baker, “Instrumentalism: Back from the Brink?” Saving Belief. A Critique of Physicalism, Princeton, Princeton University Press, 1987.
2- heuristic
3- از آنجا که دنت همچنان به بسط دیدگاه خود ادامه می‌دهد، شاید دیگر به همه‌ی دیدگاه‌هایی که من در اینجا به او اسناد می‌دهم، معتقد نباشد. ر.ک: کتاب او با عنوان موضع التفاتی (The Intentional stance, 1987). با این حال، این دیدگاه‌ها مشکلات از کار در آوردن جزئیات
ابزارانگاری را در مورد باور به خوبی نشان می‌دهد.
4- دنت «رابطه میان نگاه ما به خودمان به عنوان عامل‌های مسئول، آزاد و عاقل را با نگاه ما به خودمان به عنوان اجزای پیچیده‌ی جهان فیزیکی علم» با این هدف بررسی می‌کند که نشان دهد چگونه نگاه ما به خودمان به عنوان اشخاص با فهمی مکانیکی از ذهن تضعیف نمی‌شود.
مقدمه دنت به کتابش با عنوان:
Brainstorms: Philosophical Essays on Mind and Psychology, 1978, x.
5- (تأکید از دنت است.) Dennett, Introduction to Brainstorms, xx.
6- (تأکید از دنت است.)Dennett, “Skinner Skinned,” Brainstorms, pp. 63.
7- (تأکید از دنت است.) Dennett, “Intentional Systems,” Brainstorms, pp. 6
8- ibid., p. 5.
9- Daniel C. D., “True Believers: The Intentional Strategy and Why It Works,” Scientific Explanation, A. F. Heath (ed.), 1981, pp. 68. تأکید از دنت است.)
10- Daniel C. D., “Three Kinds of Intentional Psychology,” Reduction, Time and Reality, Richard Healey (ed.), 1981, pp. 45-46. (تأکید از دنت است.).
11- Daniel C. D., “Conditions of Personhood,” Brainstorms, pp. 271.
12- Daniel C. D., “Mechanism and Responsibility,” Brainstorms, pp. 238. (تأکید از دنت است.)
13- (تأکید از دنت است.).239 ibid., p.
هیلری کُرنبلیت (Hilary Kornblith) خاطرنشان کرده است که هرچند به نظر می‌رسد دنت این واقعیت را که موضع التفاتی کارآمد است، شاهدی به نفع ابزارانگاری می‌داند، چه بسا دیگران این واقعیت را که این موضع کارآمد است، دلیل بر حقیقی بودن هویات مفروض در آن بگیرند.
14- Dennett, “Intentional Systems,” p. 15.
15- ibid., p. 22.
16- Dennett, “Mechanism and Responsibility,” p. 240.
چه بسا برخی از خوانندگان، این نحوه ایجاد سازگاری را که از ابزارانگاری تبیین‌های التفاتی و واقع‌گرایی تبیین‌های مکانیستی به وجود آمده است، «تصنعی و صرفاً لفاظی» بدانند (John Haugeland, “The Mother of Intention,”Nous 16, 1982, p. 616). همان‌طور که رابرت کامینز (Robert Cummins) خاطرنشان کرده است: «برخورد ابزارانگارانه با گرایش‌های گزاره‌ای در نهایت ارزش تبیینی آنها را از میان خواهد برد. (در واقع، چنین چیزی مایه‌ی شگفتی نیست: اگر هیچ گرایش گزاره‌ای‌ای وجود نداشته باشد، چگونه این گرایش‌ها می‌توانند چیزی را تبیین کنند؟)». Cummins, “What Can Be Learned .from Brainstorms?” Philosophical Topics 12, 1981, p.88). و استیون استیچ، پروژه‌ی دنت را (به وضوح بی‌اعتبار» توصیف کرده است (Stitch, From Folk Psychology to Cognitive Science: The Case Against Belief, 1983, p. 245)..
17- feature.
18- Dennett, “Intentional Systems,” pp. 3-4.
نه تنها صورت‌بندی من از تمایز مربوطه کوتاه‌تر است، بلکه صورت‌بندی من یکپارچگی انتقادهای مرا نیز روشن می‌کند. همه‌ی استدلال‌ها به نقص محوری و واحدی در تلقی دنت اشاره می‌کنند؛ یعنی ناسازگاری در به کارگیری ایده‌ی ویژگی‌ای که تنها در ارتباط با رویکردهای افراد داشته شده است یا به تعبیر کوتاه‌تر، ویژگی وابسته به موضع.
19- Dennett, C., introduction to Brainstorms, xix.
20- ibid., xvii. Cf., “True Believers”..
21- Daniel C., Dennett, “Intentional Systems in Cognitive Ethology, The “Panglossian Paradigm' Defended,” Behavioral and Brain Sciences 6, 1983, p. 380. (تأکید از دنت است.).
22- می‌توان دیدگاه دنت را در اینجا با دیدگاه دیویدسن مقایسه کرد. براساس دیدگاه دیویدسن، رویدادهای ذهنی صرفاً رویدادهای فیزیکی‌ای هستند که در قالب واژگان (ذهنی) خاصی توصیف شده‌اند. اگر دیدگاه دنت همین باشد همان‌طور که در ادامه در بحث درباره‌ی عقلانیت خواهیم دید، ابزارانگاری او فروخواهد ریخت. بحث مرا در آخرین بخش همین نوشته ببینید.
23- protoscientific.
24- by commission.
25- by omission.
26- Dennett, "Mechanism and Responsibility," p. 252. (تأکید از دنت است.)
27- Dennett, C., "Conditions of Personhood,” pp. 282-283. (تأکید از دنت است)
28- ibid., p. 283.
هیلری کُرنبلیت خاطرنشان ساخته است که شخص می‌تواند مسئول عملی باشد حتی اگر در هنگام عمل، از آن توصیف مربوطه باخبر نبوده باشد. مقایسه کنید با مثال جِی.ال. آوستین (Austin) در مورد پا روی یک نوزاد گذاشتن: شخص نمی‌تواند با استناد به غفلت از توصیف مربوط، از مسئولیت شانه خالی کند.
29- Dennett, C., “Conditions of Personhood,” p. 285. (تأکید از دنت است.)
30-Elbow Room.
31- Daniel C. D., Elbow Room: The Varieties of Free Will Worth Wanting, 1984, ch. 2.
همچنین، ر.ک:
Dennett, “Just So Sroties”.
32- Dennett, C., “Three Kinds of Intentional Psychology,” pp. 49-50. (تأکید از دنت است.)
33- (تأکید از دنت است). ibid, p.43.
34- Dennett, C., “On Giving Libertarians What They Say They Want,” Brainstorms, p. 295.
35- adaptation.
36- Dennett, C., Elbow Room, p. 37.
مقایسه کنید با:
Dennett, C., “Making Sense of Ourselves,” Philosophical Topics 12, 1981, pp. 63-81.
37- Dennett, C., Elbow Room, p. 37.
مقایسه کنید با:
Dennett, C., “Making Sense of Ourselves,” Philosophical Topics 12, 1981, pp. 63-81.
38- Dennett, C., Elbow Room, p. 37.
مقایسه کنید با:
Dennett, C., “Making Sense of Ourselves,” Philosophical Topics 12, 1981, p. 63-81.
39- Dennett, C., Elbow Room, p. 37.
مقایسه کنید با:
Dennett, C., “Making Sense of Ourselves,” Philosophical Topics 12, 1981, pp. 63-81.
40- Dennett, “Conditions of Personhood,” p. 271.
41- دنت در مقاله‌ی «تکامل، خطا و حیث التفاتی» (در کتاب موضع التفاق) دیدگاه خود را به گونه‌ای بیان می‌کند که نشان می‌دهد ویژگی‌های طراحانه را مستقل از موضع نمی‌داند.
42- چه بسا تصور شود که ما در صورتی می‌توانیم از وابسته به قصد دانستن نقص ترمز بپرهیزیم که نظریه‌ی ما درباره‌ی اتومبیل ایدئال‌سازی‌ای باشد که ترمزهای ناکارآمد را نسبت به آن ایدئال مختل بداند. با این حال، اینکه کدام ایدئال سازی درست است تا حدی از طریق قصد طراح مشخص می‌شود.
43-Daniel C. D., “Why the Law of Effect Will Not Go Away,” Brainstorms, p. 73.
44- Dennett, “Conditions of Personhood,” p. 273. (تأکید از دنت است).
45- Dennett, “True Believers,” p. 64. (تأکید از دنت است).
46- Dennett, “Intentional Systems,” pp. 3-4.
47- Dennett, “True Believers,” p. 64. (تأکید از دنت است)
48- Haugeland, “The Mother of Intention,” p. 616.
49- ersatz.
50- Brainstorms.
51- Dennett, “Intentional Systems in Cognitive Ethology,” p. 382.
اگر همان‌طور که دنت می‌گوید (p.380)، «واقعیاتی فیزیکی وجود داشته باشند که به واسطه‌ی آنها یک میمون به آنچه باور دارد، باور دارد» و اگر این واقعیات (هرآنچه باشند) کاملاً باور میمون را به همان نحو متعین کنند که مقایسه با مراکز ثقل نشان می‌دهد، آن گاه ابزارانگارانه نامیدن این دیدگاه بی‌جهت خواهد بود (افزون بر این، همان‌گونه که آزمون‌های فکری نشان داده‌اند، حفظ چنین دیدگاهی نامحتمل است).

کتابنامه :
1-Cummins, “What Can Be Learned from Brainstorms?” Philosophical Topics 12, 1981.
2- Dennett, C. Daniel, “Intentional Systems in Cognitive Ethology, The “Panglossian Paradigm' Defended,” Behavioral and Brain Sciences 6, 1983.
3- ____,”Making Sense of Ourselves,” Philosophical Topics 12, 1981.
4- ____, “Three Kinds of Intentional Psychology,” Reduction, Time and Reality (ed.), Richard Healey, Cambridge: Cambridge University Press, 1981.
5- ____, Elbow Room: The Varieties of Free Will Worth Wanting, Cambridge, Mass.: MIT/Bradforf, 1984.
6- ____ , “True Believers: The Intentional Strategy and Why It Works,” Scientific Explanation (ed.), A. F. Heath, Oxford: Oxford University Press, 1981.
7- ____, Brainstorms. Philosophical Essays on Mind and Psychology, Montgomery, Vt.: Bradford, 1978.
8- ____ . The Intentional stance, Cambridge, Mass.: MIT/Bradford, 1987.
9- Stitch, From Folk Psychology to Cognitive Science. The Case Against Belief, Cambridge, Mass.: MIT/Bradford, 1983.

منبع مقاله :
پوراسماعیل، یاسر؛ (1393)، نظریه حذف‌گرایی در فلسفه ذهن، قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، چاپ اول.
 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط