نعمت در پرده غيبت

پرسش درباره فايده امام غايب، نتيجه برداشتى خاص از مفهوم غيبت است. اصلاح اين برداشت از آنجا كه، با درك چگونگى بهره‏مندى از وجود حجت الهى مرتبط است، از ضرورت‏هاى عصر حاضر به شمار مى‏رود.در سايه توجه به فايده‏هاى عظيم «بود» و «نمود عملى امامت» مى‏توان خود را همواره در پيشگاه امام عصر(عج) حاضر دانست و با درك نعمت وجودى او در راستاى انتظار ظهور، به اجر مجالست و معيت با امام(عج) دست يافت
جمعه، 7 فروردين 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نعمت در پرده غيبت
نعمت در پرده غيبت
نعمت در پرده غيبت

نويسنده: نيكو ديالمه
اشاره:
پرسش درباره فايده امام غايب، نتيجه برداشتى خاص از مفهوم غيبت است.
اصلاح اين برداشت از آنجا كه، با درك چگونگى بهره‏مندى از وجود حجت الهى مرتبط است، از ضرورت‏هاى عصر حاضر به شمار مى‏رود.
در سايه توجه به فايده‏هاى عظيم «بود» و «نمود عملى امامت» مى‏توان خود را همواره در پيشگاه امام عصر(عج) حاضر دانست و با درك نعمت وجودى او در راستاى انتظار ظهور، به اجر مجالست و معيت با امام(عج) دست يافت.
مقاله حاضر، تلاشى است براى تبيين اين مفاهيم، باشد كه در پيشگاه آن وجود مقدّس پذيرفته گردد.
«نعمت در پرده غيبت»
اعتقاد به وجود دوازده امام معصوم، پس از رسول اكرم(ص)، از اعتقادات پايه‏اى و وجه تمايز انديشه شيعه است. فرزندان اين مكتب از كودكى؛ زمانى كه اسامى ائمه عليهم‏السلام و تاريخ امامت را ياد مى‏گيرند، با مفهوم غيبت دوازد همين ايشان آشنا مى‏شوند.
اين كه «فرزند امام يازدهم(ع) به دنيا آمده و طى حوادثى پس از شهادت پدر، از ديدگان پنهان شده و تاكنون نيز در پرده غيبت است و روزى ظاهر خواهد شد...»
تقريبا خلاصه معلوماتى است كه بيش‏تر افراد در اين زمينه در اختيار دارند.!
ولى از همان آغاز، پرسشى اساسى نيز در اذهان جاى مى‏گيرد كه: وجود امامى كه بر حياتش اصرار مى‏ورزيم، از او سخن مى‏گوييم، هر سال تولدش را جشن مى‏گيريم و... اما غايب است، چه فايده‏اى دارد؟ و چنين امامى چه نقش و اثرى در زندگى ما، مى‏تواند داشته باشد؟
اين سؤال، زمانيكه مجال مطرح شدن مى‏يابد على رغم اهميّت و محوريت موضوع آن در حوزه اعتقادات، غالبا با نگاه‏هاى متعجب روبرو شده و پرسش از بديهيات تلقى مى‏گردد.
بازگو كردن حوادث متعددى چون «داستان تشنه در راه مانده‏اى كه سيراب شده...، بيمارى كه شفا يافته...، مضطرى كه اجابت شده...، گم شده‏اى كه به مقصد رسيده و...» تلاشى است تا اين بديهى بودن قطعى تلقى شود.
اما به راستى، فايده وجود امام، در عصر غيبت، تنها همين امدادهاى به ظاهر گاه به گاه است؟
مى‏توان گفت، كه ريشه اصلى اين پرسش به درك اوليه ما از مفهوم «غيبت» باز مى‏گردد؛ به گونه‏اى كه مرورى دوباره بر معناى صحيح اين واژه، راهگشاى ما، در رسيدن به پاسخ صحيح خواهد بود.
واژه «غيبت» معمولاً در عرف عام در برابر «حضور» به كار مى‏رود و كلمه «غايب» در برابر «حاضر». بنابراين، هرگاه گفته مى‏شود كسى غايب است، در عرف يعنى «حاضر نيست».
بر پايه اين معنا. بسيارى ميان غايب بودن امام دوازدهم و ظهور ديگر امامان، تفاوت جدّى قائل مى‏شوند و غيبت را عدم حضور تلقى مى‏كنند و شايد از همين جاست كه به نتايج متفاوتى هم در اين زمينه مى‏رسند.
برخى گمان مى‏كنند، حاصل غيبت الزاما تحير و سرگردانى بشر است. گروهى آن را اساسا برابر با عدم امكان فهم صحيح دين مى‏دانند كه براى دسترسى به اين فهم، چاره‏اى جز انتظار نيست.
بعضى، غيبت را محروميت از فيض مجالست با امام و بهره بردن از محضرش تلقى مى‏كنند كه تنها مى‏توان بر آن افسوس خورد و گروهى نيز غيبت را مانع كسب اجر و مجاهده در ركاب امام دانسته‏اند.
اما نگاهى به سير تاريخ امامت روشن مى‏كند كه بسيارى از اين امور كه حاصل غيبت دانسته شده، در زمان ائمه گذشته نيز اتفاق افتاده است.
آيا اين گروهى از مسلمانان در كنار على عليه‏السلام نبودند كه در جنگ جمل، با وجود شنيدن آن همه سفارش‏هاى پيامبر(ص) درباره حضرت، باز هم در شناخت حق به تحيرو سرگردانى دچار شدند و با ديدن طلحه و زبير ـ دو صحابى بزرگ ـ در برابر سپاه اميرالمؤمنين گرفتار ترديد و سستى گشتند؟
آيا خيل عظيم مسلمانان نبودند كه با وجود و ظهور امام حسين(ع) در ميانشان، به دليل نداشتن فهم صحيح دين، او را تنها گذاشتند و جز اندكى در ركاب امام باقى نماندند؟
زمانى كه امام زين العابدين(ع) معارف دين را در قالب دعا به گوش مردم مى‏رساند، چه كسانى طالب به دست آوردن فيض هم نشينى با امام بودند؟
در سال‏هاى طولانى كه دستگاه خلافت، امام موسى بن جعفر(ع) را از زندانى به زندان ديگر منتقل مى‏كرد، جامعه محروم از ديدار امام، چه واكنشى نشان داد؟
و آيا در همان زمان كه امام صادق(ع) مفاهيم صحيح اسلام را بازگو مى‏كرد، گروهى پيروى از خطوط منحرف فكرى را برنگزيده بودند؟
اگر از اين زاويه بنگريم، همه آن چه را كه به عنوان نتايج غبيت شمرده شده بود، در زمان ظهور ائمه نيز مشاهده مى‏كنيم.
در واقع، حقايق تاريخى كه در دهها نمونه از تحير و سرگردانى، بهره نگرفتن از امام، برداشت‏هاى نادرست از دين و حتى كار شكنى و مبارزه با امام را گزارش مى‏كند، نشانگر آن است كه اين حوادث الزاما حاصل از غيبت نمى‏باشد.
از سوى ديگر شواهدى در قرآن، تاريخ و روايات، بر آن دلالت دارد كه در شرايطى كه غيبت ناميده مى‏شود، امكان بهره‏گيرى از بركات و منافع وجود حجت الهى و استفاده از او ممكن و چه بسا قطعى است.
براى نمونه آن جا كه قرآن، داستان حضرت يوسف(ع) را نقل مى‏كند مى‏بينيم كه در مقطعى از زمان، آن حضرت به طور ناشناس با مردم زندگى مى‏كرد و مشكلات جامعه را برطرف مى‏نمود، از تعبير خواب پادشاهى كه او را به زندان انداخته، تا برنامه‏ريزى اقتصادى براى تأمين ارزاق... حتى زمانى كه بر مسند قدرت بود، برادرانش كه به او ستم كرده بودند، به نرمى سخن مى‏گفت، نيازشان را برآورده مى‏كرد و آن‏ها را مورد محبّت خود قرار مى‏داد... تا زمانى كه خداوند به او اجازه داد كه خود را معرفى كند.
ناشناخته بودن حضرت در اين مدت، هرگز مانع بهره بردن مردم از بركات وجودش نگرديد.
امام صادق(ع) درباره امام دوازدهم مى‏فرمايد: اين امت چرا باور ندارد كه خداوند عزوجل با حجت خود همان كند كه با يوسف كرد؟ كه در بازارهايشان آمد و شد كند و بر زير اندازهايشان گام نهد؛ در حالى كه او را نمى‏شناسند... تا زمانى كه خداوند اذن دهد و خود را به ايشان بشناساند؛ چنان كه به يوسف اجازه داد...(1)
شناخته، چه هم چون حضرت يوسف(ع) حاضر و ناشناخته...
لذا شايسته است در سؤال اوليه، تغييرى ايجاد كنيم و بگوييم: «فايده امامى كه او را به چهره نمى‏شناسيم، براى ما چيست؟»
با تغيير سؤال، آن چه به ذهن متبادر مى‏شود، آن است كه، اگر وجودى داراى بهره و بركاتى باشد، نشر آن بركات الزاما به شناخت چهره آن فرد وابسته نيست. و چون پرسش از فايده امامى كه او را به چهره نمى‏شناسيم در حقيقت سؤال از فايده «امام» است، پاسخ آن را نيز در بركات و فوايد وجودى «امامت» در جهان هستى بايد جست و جو كرد.
باكنكاشى در متون روايات مى‏توان اين فوايد را به دو دسته تقسيم نمود:
1) فوايدى كه به نفس وجود امام برمى گردد؛
2) فوايدى كه حاصل رفتارها و عملكرد امام مى‏باشد.
گر چه به سختى مى‏توان رفتارهاى يك شخصيت را از وجود او جدا نمود، امّا مى‏توان بركاتى براى او تصور كرد كه تنها، حاصل وجود اوست، و فوايدى كه اثر انجام وظايف و عملكرد آن فرد مى‏باشد.
درباره امام نيز، چنين است: فوايدى حاصل «بود» امام است و فوايدى حاصل به مرحله عمل در آمدن يا «نمود امامت» امام.
در واقع دسته نخست، از جمله سنت‏هاى الهى يا قوانينى هستند كه خداوند متعال در عالم قرار داده و قرآن و روايات از آن سخن گفته‏اند(2)؛ امورى كه فاعل آن خداوند است، امّا براساس حكمت الهى از طرق و مجارى خاصى اجرا مى‏گردد.
آن دسته از سنت‏هاى الهى، كه از كانال وجودى امام جارى مى‏شود، همان چيزى است كه، آن را فوايد «بود» امام مى‏ناميم. مهم‏ترين اين فوايد، «اصل بر پايى عالم، و بقا و استمرار خلقت به سبب وجود امام و حجت الهى» است.
همان طور كه پا بر جايى هر خيمه به ستون و محور آن وابسته است و استمرار برپايى و بقاء آن نيز منوط به استوارى همان ستون مى‏باشد، عمود خيمه عالم هستى نيز، وجود حجت الهى است ؛ چنان كه در روايات متعددى آمده است: لوبقيت الارض يوما بغير امام لساخت.(3)
عالم، تا زمانى برپاست كه حجت الهى در روى زمين باقى باشد. جعلهم الله اركان الأرض ان تميد بأهلها...(4)
بقاى جهان تحقق نمى‏گيرد.
از امام رضا(ع) پرسيدند: آيا زمين به غير امام باقى مى‏ماند؟ فرمودند: خير، باقى نمى‏ماند، در اين صورت فرو مى‏ريزد.(5) بر اين اساس، بر پايى عالم و حيات خود ما و استفاده از بركات عالم، مهم‏ترين اثر وجودى و فايده‏اى است كه با بودن آن حضرت بر ما و جهان خلقت جارى است و اين سنت و قانون الهى تغييرناپذير مى‏باشد.
دومين فايده «بود» امام، بقا و قوام دين است. در روايات متعدّدى آمده است كه پيامبر(ص) فرمودند: لايزال هذا الدين قائما حتى يكون عليكم اثنى عشر خليفة(6)
روايت معين شده، پس از يازدهمين ايشان، پايدارى دين به وجود آخرين امام خواهد بود.
حضرت امير(ع) در كلامى، وجود امام ظاهر يا غايب را در هر زمان، رمز عدم بطلان حجت‏ها و بيّنات الهى مى‏داند: اللهم بلى، لاتخلو الارض من قائم لله بحججه امّا ظاهرا مشهورا او خائفا مغمورا، لئلاّ تبطل حجج الله و بينّاته(7)
يافتگان به حق در كره خاكى، مديون و وابسته به امام است.
سومين فايده: در بسيارى از روايات، امام واسطه رسيدن فيض الهى به بشريت معرفى شده است؛ يعنى آنچه از بركات، نعمت‏ها، رحمت و لطف خداوند بر عالم نازل مى‏گردد، به واسطه امام و از كانال وجودى او است.
اين مفهوم اساسى بارها در سخنان ائمه(ع) تكرار شده است. امام سجاد(ع) مى‏فرمايند؛ خداوند به واسطه ما رحمت را منتشر مى‏سازد و به ما باران مى‏فرستد و بركات را از زمين بيرون مى‏آورد.
و امام صادق(ع) مى‏فرمايد: بنا اثمرت الاشجار و أيعنت الثمار وجرت الأنهار و ينزل الغيث. گويا طبيعت نظام خلقت، داراى مراتبى همانند هرم است كه در رأس آن، وجود حجت الهى است، بركات و فيض و رحمت پروردگار، نخست، بر آن قُله نازل شده و سپس از آن جا بر همه جوانب، تا قاعده هرم سرازير مى‏گردد. موسى بن جعفر(ع) مى‏فرمايد: «... ما من ملك يهبطه الله فى امر لما يهبطه له الا بدأ بالامام فعرض ذلك عليه...»(8) هيچ فرشته‏اى را خداوند براى امرى فرو نمى‏فرستد مگر اينكه از امام آغاز كرده و آن امر را بر او عرضه مى‏دارد.
چهارمين فايده وجود حجت الهى، مسئله رفع عذاب و امان اهل زمين مى‏باشد. يكى از سنت‏هاى الهى آن است كه وجود يك فرد مؤمن و صالح در يك جمع، باعث دور كردن عذاب و حفظ همه آن جمع مى‏گردد. جابربن عبدالله از پيامبر(ص) نقل مى‏كند:
«خداوند به واسطه صلاح فرد مسلمانى، فرزندان و فرزندان فرزندان و اهل خانه و خانه‏هاى اطرافش را نگه مى‏دارد و همه آنان در پناه خداوندند تا زمانى كه او در ميان ايشان است.»(9)
مى‏گردد.
امام صادق(ع) در ذيل آيه 74 سوره هود «يجادلنا فى قوم لوط» كه به گفت و گوى حضرت ابراهيم(ع) با فرشتگان اشاره دارد، مى‏فرمايند: «زمانى كه فرشتگان بر ابراهيم(ع) وارد شدند و مأموريت خود را براى عذاب قوم لوط باز گفتند، حضرت ابراهيم به آنان فرمود:... اگر در اين قوم يك مؤمن باشد، آيا آنان را عذاب مى‏كنيد؟ گفتند: نه. حضرت فرمود: پس لوط در ميان آنان است. فرشتگان پاسخ دادند: ما به كسانى كه در ميان آن قوم هستند آگاه‏تريم، البته لوط و خانواده‏اش، غير از زنش را نجات خواهيم داد.»(10)
امام در بين ايشان جارى است.
روايات معصومين(ع) مؤيد اين است كه به بركت وجود حضرت، بسيارى از عذاب‏ها از جامعه بشرى رفع مى‏گردد.
از امام باقر(ع) سؤال شد: أبالناس حاجة الى الامام؟ در پاسخ فرمود: أجل ليرفع العذاب عن اهل الارض، سپس به آيه قرآنى استشهاد كردند كه پيامبر اسلام(ص) را مخاطب قرار داده و حضرت را عامل رفع عذاب از امّت معرفى مى‏كند: «و ما كان الله ليعذبهم و انت فيهم».(11)
مى‏داند.
چنان كه امام صادق(ع) در حديث ديگرى مى‏فرمايد: «لن يزالو فى امان ان تسيح بهم الارض مادمنا بين أظهرهم».(12)
را به شرح زير بر شمرد:
عظيم‏ترين فايده وجودى امام كه همان وظيفه اصلى اوست، مسئله «هدايت» مى‏باشد.
اين مسئوليت در زمان همه ائمه(ع) در رأس اهتمامات ايشان بوده و هرگز متوقف نشده است و لازمه انجام آن نيز شناخت چهره امام و ارتباط مستقيم با او نبوده است.
نقل شده كه اسحق كندى، از فلاسفه معروف عرب، در عصر امام حسن عسكرى(ع) كتابى به نام تناقضات قرآن نوشت. امام از طريق يكى از شاگردان اسحق و با طرح سؤالاتى او را متوجه اشتباهاتش مى‏نمايد.
تا جايى كه او به حقيقت اعتراف مى‏كند و با ندامت، كتابش را مى‏سوزاند.(13) به اين ترتيب على رغم فاصله مكانى و بدون ديدار با امام، از راهنمايى حضرت بهره‏مند مى‏گردد.
اين حقيقت تاريخى نشان مى‏دهد كه گستره هدايت ائمه(ع) به كسانى كه حتى آن‏ها را نديده يا نمى‏شناخته‏اند نيز، از طرق وسايل گوناگون مى‏رسيده است و هيچ مانعى وجود ندارد كه اين امر در زمان غبيت نيز جريان داشته باشد.
چه بسيار راه‏هاى فهم دين و تميز آن از مسيرهاى انحرافى كه به واسطه امام گشوده مى‏شود و چه بسيار قلب‏هاى آماده پذيرش حق و اذهان جست و جوگرى كه با عنايت امام به سر چشمه‏هاى هدايت متصل مى‏گردند، هر چند كه خود منشاء اين فيض را ندانند و نيابند.
در واقع هدايت انسان‏ها، شغل و وظيفه‏اى نيست كه امام گاه‏گاهى به آن بپردازد، بلكه فلسفه وجودى و لازمه امامت اوست. همان گونه كه هر مادرى به حكم محبت‏ها و مجموعه فداكارى‏هايى كه براى فرزندش انجام مى‏دهد، «مادر» ناميده مى‏شود و معناى مادرى در همان رفتارها نهفته است.
به طورى كه بدون آن مجموعه، سمت مادرى بى‏معناست، صفت «هادى» بودن براى امام نيز به همين گونه است ؛ لذا در زيارات خطاب به ايشان مى‏گوييم:
السّلام عليك يا نورالله الذى يهتدى به المهتدون(14)
سيره ائمه گذشته، همواره امام را در كنار مردم و ياور و حامى آنان در سختى‏ها و مصايب مى‏بينيم.
اداى دين قرض داران، شفاى بيماران، رفع نيازهاى نيازمندان... همه را امام به حكم امامت انجام مى‏داده است و تحقق اين امور هيچ گاه مشروط به شناخته شدن حجت الهى نبوده است، فقرايى كه شبانه از امام سجاد(ع) طعام دريافت مى‏كردند، به دليل پوشيده بودن چهره امام او را نمى‏شناختند و بسيارى از يتيمان كوفه پس از شهادت على(ع) دانستند كه چه كسى هر شب به ديدارشان مى‏رفته است. آياتى از قرآن كريم در سيره حجت‏هاى پيشين نيز گواه اين معنا است.
در داستان حضرت خضر(ع) در سوره كهف(15) سخن از كارهايى است كه آن ولى خدا در حالى كه مردم او را نمى‏شناختند، براى حل مشكلات آنان انجام مى‏دهد.
بنابراين، در زمان غيبت نيز، امام جدا از مشكلات، گرفتارى‏ها و رنج و اندوه مردم نيست و نشناختن حضرت به چهره، مانع از بهره مندى مردم از كمك‏هاى ايشان نمى‏گردد. به همين دليل است كه در زيارت جامعه كبيره خطاب به همه ائمه(ع) مى‏گوييم:
«بكم ينفسّ الهم و يكشف الضر... و فرّج عنّا غمرات الكروب.»
سومين فايده از اين دسته، دعاى امام است. مطابق روايات متعدد، اعمال انسان‏ها دائما، به حجت الهى در هر عصر عرضه مى‏شود و هرگز آن امام از وضعيت مردم غافل نيست، بلكه به حكم مسئوليتش نسبت به اين اعمال نگران است.
على(ع) مى‏فرمايد: هيچ مؤمنى نيست كه اندوهگين شود؛ مگر آن كه به جهت اندوه او اندوهگين مى‏شويم و دعايى نكند مگر اين كه براى او آمين مى‏گوييم و ساكت نماند مگر آن كه برايش دعا مى‏كنيم.
بنابراين، دعاى امام همواره و در هر حال شامل حال افراد مى‏گردد.
نقل شده است كه همسايه امام رضا(ع) روزى خدمت امام رسيده و عرض كرده: از شما مى‏خواهم كه براى من و خانواده‏ام دعا كنيد. حضرت فرمودند: آيا من اين كار را انجام نمى‏دهم؟ همانا اعمال شما در هر صبح و شام بر ما عرضه مى‏شود.(16) و چون سؤال كننده از اين پاسخ متعجب شد، امام به آيه قرآن استشهاد فرمود: قل اعملوا فسيرى الله عملكم و رسوله و المؤمنون.(17)
حجت الهى نيست و در عصر غيبت نيز مى‏تواند جريان داشته باشد.
از آن چه به اجمال از مجموعه دو دسته فوايد حاصل از «بود» و «نمود عملى» امامت بر شمرديم، (كه يقينا محدود به موارد ياد شده نيست)، چنين برمى آيد كه وجود امام معصوم در هر زمان، به حكم جايگاهش، منشاء فوايد و بركات بسيارى است.
از سويى، به لحاظ ماهيت وجودى‏اش، عامل حفظ و بقاى عالم خلقت، بر پايى دين، واسطه رسيدن رحمت و فيض الهى بر مردم و مايه امان اهل زمين است.
از سوى ديگر براساس مسئوليتى كه بر عهده دارد، در هدايت مردم تلاش مى‏كند، از وضعيت و اعمال آنان آگاهى كامل دارد و براى رفع گرفتارى و مشكلات مادى و معنوى ايشان، قيام كرده و دعا مى‏نمايد.
لذا امام صادق(ع) مى‏فرمايد، نحن اهل البيت، النعيم الذى انعم الله بنا على العباد... و هى النعمة التى لاتنقطع(18) و چنان كه بيان داشتيم براى بهره بردن از اين نعمت، تفاوتى ميان امام ظاهر در بين مردم و امام حاضر، اما ناشناخته وجود ندارد.
به اين ترتيب، پرسش از فايده امام غايب، با اصلاح مفهوم غيبت در اذهان و بررسى نتايج حاصل از آن، اساسا موضوعيت خود را از دست مى‏دهد و در جست و جو براى پاسخ به آن، به مجموعه‏اى از فوايد كلى امامت مى‏رسيم كه مسأله غيبت خدشه‏اى به آن‏ها وارد نمى‏كند.
بعلاوه، با شناخت اين فوايد، آن چه در مرتبه بالاتر جايگزين سؤال‏هاى مكررّ مى‏گردد. احساس نياز به امام و شناخت حق عظيم او برگردن ماست.
در حقيقت، هستى، هدايت و همه نعمت‏هايى كه از آن بهره‏منديم به بركت آن وجود مقدّس مى‏باشد.
با چنين ديدگاهى، امام غايب، در واقع حاضرترين عنصر در حيات انسان خواهد بود.
انسانى كه براساس معرفت به جايگاه حجت الهى، هر لحظه حضور خود را در محضر امامش درك مى‏كند و به ولايت او زنده است واداى حق امام و يارى او، سمت و سوى همه تلاش‏ها و برنامه‏هاى زندگى‏اش را تشكيل مى‏دهد.
امام سجاد(ع) مى‏فرمايد: ان ّ اهل زمان غيبته، القائلين با مامته و المنتظرين لظهوره، افضل من اهل كل زمان، لاّن الله تبارك و تعالى اعطاهم من العقول و الافهام و المعرفة ماصارت به «الغيبة» عندهم بمنزلة «المشاهدة» و جعلهم فى ذلك الزمان بمنزله المجاهدين بين يدى رسول الله بالسيف، اولئك هم المخلصون حقا و شيعتنا صدقا...(19)
مخلصان حقيقى و شيعيان راستين، هستند.

پى نوشت‏ها:
1. كمال الدين و تمام النعمة، ابن بابويه (صدوق)، ص 341.
2. حكمت اين سنت‏هاى الهى، خود بحث ديگرى است كه مجالى گسترده‏تر مى‏طلبد.
3. امام صادق(ع)، اصول كافى، كلينى، ج 1، ص 179، ح 10.
4. امام باقر(ع)، اصول كافى، كلينى، كتاب الحجة، ح 12.
5. امام رضا(ع)، اصول كافى، كلينى، كتاب الحجة، ح 11.
6. ميزان الحكمة، ج 1، الامامة، ص 133.
7. ميزان الحكمة، ج 1، باب 140، ص 118.
8. بحارالانوار، محمد باقر مجلسى، ج 16، ص 357.
9. تفسير الميزان، علامه طباطبائى، ج 4، ص 109.
10. تفسير الميزان، سوره هود (آيه 74)، بحث روايى.
11. سوره انفال، آيه 32.
12. بحار الانوار، علامه مجلسى، ج 23، ص 37.
13. بحارالانوار؛ علامه مجلسى، سيره امام حسن عسكرى.
14. مفاتيح الجنان، زيارت حضرت صاحب الامر در روز جمعه.
15. سوره كهف، آيات 79 تا 82.
16. وسائل الشيعه، ج 11، ص 387، ح 5.
17. سوره توبه، آيه 105.
18. بحارالانوار، محمدباقر مجلسى، ج 66، ص 316.
19. كمال الدين و تمام النعمة، باب 31، ح 2.


منبع:انتظار ، شماره 11 و 12 الف




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط