جنبش پسا صهيونيسم و مورخان جديد
نويسنده: عبدالوهاب المسیری
یک نویسنده صهیونیستی بر این باور است که روند کاهش بینش سیاسی ارتش اسرائیل تا زمانی که به برخی سوالات محوری پاسخ داده نشود، همچنان باقی خواهد ماند. از مهمترین این سوالات عبارتند از: ارزش ملت یهود در چیست؟ یهودیان برای بشریت چه کاری می توانند انجام دهند؟ فایده مشارکت در منازعه یهودیان چیست؟ این نویسنده پس از بررسی های طولانی مدت به این نتیجه رسید که حتی تحصیل کردگان و روشنفکران "اسرائیل" نیز نسبت به کنه و ریشه آن چه که آن را تاریخ یهودی خوانده است نا آگاهند و از دین یهودی بهره ای نبرده اند، به طوری که برخی از "اسرائیلی ها" خود را تنها یک انسان می پندارند و از این که یهودی خطاب شوند دلتنگ و ناراحت می گردند.
نویسنده همچنین بر این باور است که طی بیست سال گذشته و دوران پس از "اسلو" در سال 1993م. ایدئولوژی صهیونیستی دچار نوعی سیر قهقرایی شده است که در این میان ظهور جنبش "پسا صهیونیسم" دلیلی بر این سیر قهقرایی و نیز شکست طرح و ایدئولوژی صهیونیسم (اساس مشروعیت صهیونیسم) است. داعیان "پسا صهیونیسم" مقولات صهیونیستی را مورد بازنگری و انتقاد قرار داده و تلاش کرده اند که "قداست" را از بخش یا کل مقدسات صهیونیستی بردارند. طرفداران "پسا صهیونیسم" برخی افکار و اندیشه های رایج نظیر جمع آوری کلیه یهودیان جهان در کشوری صهیونیستی، ماهیت نظامی جامعه "اسرائیل" و گرایش سلطه طلبانه آن و شعار "اول امنیت بعد.." و حتی "هولوکاست" را مورد انتقاد قرار دادند.
مورخان جدید از جمله "یسرائیل فنکلشتاین" رئیس آموزشگاه باستان شناسی دانشگاه تل آویو روایت صهیونیست ها از جنگ 1948م. را مورد بازنگری قرار داده اند. "فنکلشتاین" در کتابش تحت عنوان The Bible Unearthed ـ که در سال 2001م. منتشر شد ـ در نقد داستان ها تورات (اساس مشروعیت بخشی به صهیونیسم) می گوید:«در قرن بیستم پیش از میلاد مسیح "اورشلیم" عبارت از یک منطقه کوچک بود، به طوری که تعداد روستاهای آن کمتر از بیست روستا و کل جمعیت آن کمتر از ده هزار نفر و اغلب ساکنان این منطقه چوپانانی بودند که از مناطق دیگر آمده بودند.» در بخشی دیگر از این کتاب آمده است:«به همین خاطر این احتمال بسیار ضعیف است که روستای "اروشلیم" و منطقه "یهودا" که ورای آن قرار داشت و تقریبا خالی از سکنه بود، مرکز امپراطوری بوده باشد که مساحت آن از جنوب دریای سرخ تا شمال سوریه امتداد یافته است.»
نویسنده کتاب در یکی از پژوهش های خود که روزنامه "نیویورک تایمز" آن را منتشر کرد می نویسد:«به اعتقاد من هیچ دلیل قانع کننده ای مبنی بر وجود سرزمینی بزرگ و یکپارچه در قدس که به مناطق بزرگ دنیا حکومت رانده وجود ندارد. قدسی که ملک داود بود در گذشته روستایی فقیر بیش نبود.»
به نظر می رسد که این تحقیق "فنکلشتاین" پاسخی غیر مستقیم به اصل "معبد و پادگان" باشد که از سوی فرماندهان نظامی صهیونیست نظیر "موشه دایان" و "ایگال یادین" برای یافتن آثار باستانی فلسطین مورد اهتمام بود. "یادین" در این باره می گوید:«آثار باستانی فلسطین را می بایست به وسیله بیل در یک دست و تورات در دستی دیگر جست و جود کرد.» "زئیف هرتزوگ" از مورخان جدید صهیونیستی به شمار می آید که در پژوهشی اعلام کرد:«داستان های تورات صحت ندارد و کنکاش های گسترده باستان شناسان در "اسرائیل" طی قرن گذشته ما را به نتایج ناامید کننده ای رسانده است. همه چیز جعلی و ساختگی است و ما در کنکاش های خود هیچ چیزی که با روایت های تورات سازگار باشد نیافته ایم. داستان پیامبران خدا ابراهیم، یعقوب و اسحاق در "سفر تکوین" افسانه هایی بیش نیستند. ما هرگز وارد مصر نشدیم و بنابراین از آن نیز خارج و در صحرای سینا آواره نگشتیم. همچنین ما با حمله نظامی و یورش وارد فلسطین نشدیم. سرزمین داود و سلیمان که در تورات از آن به عنوان کشوری بزرگ یاد شده عبارت از یک منطقه قبیلیه ای کوچک بود.» وی در پایان لب به اعتراف می گشاید:«من به عنوان یک یهودی و یک دانش آموز مکتب تورات میزان سرخوردگی یهودیان را در اثبات داستان های تاریخی تورات و کشف حقایق موجود آثار باستانی کاملا درک می کنم.»
"زئیف هرتزوگ" روزی به همراه من در یک برنامه تلویزیونی شرکت کرد و هنگامی که مجری برنامه از وی سوال کرد:«اگر داستان های تورات تنها یک افسانه است پس شما اینجا چه کار می کنید؟» پاسخ داد:«ما اینجاییم برای این که اینجاییم.» این پاسخ شاید بدین معنا باشد که وجود صهیونیست ها در "اسرائیل" یک واقعیت است و نمی توان آن را تغییر کرد. اما "هرتزوگ" به هر حال با صهیونیسمی که به افسانه های تورات به عنوان یک منبع و سند شرعی تکیه می کند مخالف است. غیر از "هرتزوگ" عده زیاد دیگری از مورخان "اسرائیلی" نظیر مازار، تاخای، اوسیشکین، امنون بن تور و غیره نیز با افسانه های تورات مخالفند.
جامعه شناسان نقاد وضعیت اقشار ستمدیده جامعه "اسرائیل" (فلسطینیان، سیاه پوستان، زنان و یهودیان غربی) را مورد بررسی قرار داده اند و مورخان جدید با مشی رایج صهیونیست ها مبتنی بر جعل تاریخ و وقایع برای تقویت مزاعم و ادعاهای صهیونیستی به مخالفت برخاستند. آنان از صهیونیسم یک سیمایی واقعی ترسیم کردند که تا اندازه ای به روایت فلسطینیان درباره وقایع آن جنگ (1948م.) نزدیک است؛ جنگی که حاکی از تحقق مطامع و اهداف صهیونیستی و تبعید و آواره کردن فلسطینیان است.
مورخان جدید معتقدند که جهان عرب نه یک قدرت نظامی مخوف که یک قدرت از هم پاشیده و ارتش آن ضعیف و ناتوان بود. بنابراین همه این امور باعث می شود تا یهودیان در جنگ با اعراب دیگر قهرمان نامیده نشوند. مورخان جدید همچنین بر این باورند که "اسرائیل" رژیمی زورگو و سرکش و مخالف صلح است.
در اینجا نکته حایز اهمیت آن است که موضع گیری مورخان جدید صهیونیستی مبهم است. آنان از سویی مدعی اند که صهیونیست هستند و از سوی دیگر در عبارت ها و اظهارات خود الفاظ غیر صهیونیستی به کار می برند. این نکته در سخنان "باروخ کمیرلنگ" کاملا واضح و آشکار است. خبرنگار روزنامه عبری زبان "هاآرتص" در روز 21 اکتبر 2006م. از وی پرسید:«شنیده ام که تو به جریان پسا صهیونیسم وابسته ای و درباره تو حتی گفته شده که ضد صهیونیسم هستی؟» وی در پاسخ گفت:«من یک صهیونیست هستم؛ چرا که در "اسرائیل" زندگی می کنیم و تعلق و وابستگی من نیز به تمدن عبری است.» باروخ در ادامه می گوید:«با حکومت کنونی "اسرائیل" و تعریفات صهیونیسم و اقدامات آن که شکل وحشیانه ای به خود گرفته است نیز مخالفم.» "باروخ" از صهیونیسم تعریفی را ارائه می دهد که با تعاریف ارائه شده از آن کاملا مغایر است، به طوری که در تعریف "باروخ" واژه صهیونیسم واژه ای نامفهوم است که می توان آن را به هر چیز دیگری نیز اطلاق کرد.
کارشناسان معتقدند که پیروان "پسا صهیونیسم" امروزه حتی در مراکز آکادمیک و ادبی "اسرائیل" نیز در اقلیت نیستند و دولت یهودی را مورد حمله قرار داده اند و هدف آنان حمله به موجودیت "اسرائیل" نیست بلکه حمله به اوضاع قانونی و سیاسی و اخلاقی آن به عنوان یک حکومتی است که مدعی حکومت بر ملت یهود می باشد.
منبع: مرکز اطلاع رسانی فلسطین
نویسنده همچنین بر این باور است که طی بیست سال گذشته و دوران پس از "اسلو" در سال 1993م. ایدئولوژی صهیونیستی دچار نوعی سیر قهقرایی شده است که در این میان ظهور جنبش "پسا صهیونیسم" دلیلی بر این سیر قهقرایی و نیز شکست طرح و ایدئولوژی صهیونیسم (اساس مشروعیت صهیونیسم) است. داعیان "پسا صهیونیسم" مقولات صهیونیستی را مورد بازنگری و انتقاد قرار داده و تلاش کرده اند که "قداست" را از بخش یا کل مقدسات صهیونیستی بردارند. طرفداران "پسا صهیونیسم" برخی افکار و اندیشه های رایج نظیر جمع آوری کلیه یهودیان جهان در کشوری صهیونیستی، ماهیت نظامی جامعه "اسرائیل" و گرایش سلطه طلبانه آن و شعار "اول امنیت بعد.." و حتی "هولوکاست" را مورد انتقاد قرار دادند.
مورخان جدید از جمله "یسرائیل فنکلشتاین" رئیس آموزشگاه باستان شناسی دانشگاه تل آویو روایت صهیونیست ها از جنگ 1948م. را مورد بازنگری قرار داده اند. "فنکلشتاین" در کتابش تحت عنوان The Bible Unearthed ـ که در سال 2001م. منتشر شد ـ در نقد داستان ها تورات (اساس مشروعیت بخشی به صهیونیسم) می گوید:«در قرن بیستم پیش از میلاد مسیح "اورشلیم" عبارت از یک منطقه کوچک بود، به طوری که تعداد روستاهای آن کمتر از بیست روستا و کل جمعیت آن کمتر از ده هزار نفر و اغلب ساکنان این منطقه چوپانانی بودند که از مناطق دیگر آمده بودند.» در بخشی دیگر از این کتاب آمده است:«به همین خاطر این احتمال بسیار ضعیف است که روستای "اروشلیم" و منطقه "یهودا" که ورای آن قرار داشت و تقریبا خالی از سکنه بود، مرکز امپراطوری بوده باشد که مساحت آن از جنوب دریای سرخ تا شمال سوریه امتداد یافته است.»
نویسنده کتاب در یکی از پژوهش های خود که روزنامه "نیویورک تایمز" آن را منتشر کرد می نویسد:«به اعتقاد من هیچ دلیل قانع کننده ای مبنی بر وجود سرزمینی بزرگ و یکپارچه در قدس که به مناطق بزرگ دنیا حکومت رانده وجود ندارد. قدسی که ملک داود بود در گذشته روستایی فقیر بیش نبود.»
به نظر می رسد که این تحقیق "فنکلشتاین" پاسخی غیر مستقیم به اصل "معبد و پادگان" باشد که از سوی فرماندهان نظامی صهیونیست نظیر "موشه دایان" و "ایگال یادین" برای یافتن آثار باستانی فلسطین مورد اهتمام بود. "یادین" در این باره می گوید:«آثار باستانی فلسطین را می بایست به وسیله بیل در یک دست و تورات در دستی دیگر جست و جود کرد.» "زئیف هرتزوگ" از مورخان جدید صهیونیستی به شمار می آید که در پژوهشی اعلام کرد:«داستان های تورات صحت ندارد و کنکاش های گسترده باستان شناسان در "اسرائیل" طی قرن گذشته ما را به نتایج ناامید کننده ای رسانده است. همه چیز جعلی و ساختگی است و ما در کنکاش های خود هیچ چیزی که با روایت های تورات سازگار باشد نیافته ایم. داستان پیامبران خدا ابراهیم، یعقوب و اسحاق در "سفر تکوین" افسانه هایی بیش نیستند. ما هرگز وارد مصر نشدیم و بنابراین از آن نیز خارج و در صحرای سینا آواره نگشتیم. همچنین ما با حمله نظامی و یورش وارد فلسطین نشدیم. سرزمین داود و سلیمان که در تورات از آن به عنوان کشوری بزرگ یاد شده عبارت از یک منطقه قبیلیه ای کوچک بود.» وی در پایان لب به اعتراف می گشاید:«من به عنوان یک یهودی و یک دانش آموز مکتب تورات میزان سرخوردگی یهودیان را در اثبات داستان های تاریخی تورات و کشف حقایق موجود آثار باستانی کاملا درک می کنم.»
"زئیف هرتزوگ" روزی به همراه من در یک برنامه تلویزیونی شرکت کرد و هنگامی که مجری برنامه از وی سوال کرد:«اگر داستان های تورات تنها یک افسانه است پس شما اینجا چه کار می کنید؟» پاسخ داد:«ما اینجاییم برای این که اینجاییم.» این پاسخ شاید بدین معنا باشد که وجود صهیونیست ها در "اسرائیل" یک واقعیت است و نمی توان آن را تغییر کرد. اما "هرتزوگ" به هر حال با صهیونیسمی که به افسانه های تورات به عنوان یک منبع و سند شرعی تکیه می کند مخالف است. غیر از "هرتزوگ" عده زیاد دیگری از مورخان "اسرائیلی" نظیر مازار، تاخای، اوسیشکین، امنون بن تور و غیره نیز با افسانه های تورات مخالفند.
جامعه شناسان نقاد وضعیت اقشار ستمدیده جامعه "اسرائیل" (فلسطینیان، سیاه پوستان، زنان و یهودیان غربی) را مورد بررسی قرار داده اند و مورخان جدید با مشی رایج صهیونیست ها مبتنی بر جعل تاریخ و وقایع برای تقویت مزاعم و ادعاهای صهیونیستی به مخالفت برخاستند. آنان از صهیونیسم یک سیمایی واقعی ترسیم کردند که تا اندازه ای به روایت فلسطینیان درباره وقایع آن جنگ (1948م.) نزدیک است؛ جنگی که حاکی از تحقق مطامع و اهداف صهیونیستی و تبعید و آواره کردن فلسطینیان است.
مورخان جدید معتقدند که جهان عرب نه یک قدرت نظامی مخوف که یک قدرت از هم پاشیده و ارتش آن ضعیف و ناتوان بود. بنابراین همه این امور باعث می شود تا یهودیان در جنگ با اعراب دیگر قهرمان نامیده نشوند. مورخان جدید همچنین بر این باورند که "اسرائیل" رژیمی زورگو و سرکش و مخالف صلح است.
در اینجا نکته حایز اهمیت آن است که موضع گیری مورخان جدید صهیونیستی مبهم است. آنان از سویی مدعی اند که صهیونیست هستند و از سوی دیگر در عبارت ها و اظهارات خود الفاظ غیر صهیونیستی به کار می برند. این نکته در سخنان "باروخ کمیرلنگ" کاملا واضح و آشکار است. خبرنگار روزنامه عبری زبان "هاآرتص" در روز 21 اکتبر 2006م. از وی پرسید:«شنیده ام که تو به جریان پسا صهیونیسم وابسته ای و درباره تو حتی گفته شده که ضد صهیونیسم هستی؟» وی در پاسخ گفت:«من یک صهیونیست هستم؛ چرا که در "اسرائیل" زندگی می کنیم و تعلق و وابستگی من نیز به تمدن عبری است.» باروخ در ادامه می گوید:«با حکومت کنونی "اسرائیل" و تعریفات صهیونیسم و اقدامات آن که شکل وحشیانه ای به خود گرفته است نیز مخالفم.» "باروخ" از صهیونیسم تعریفی را ارائه می دهد که با تعاریف ارائه شده از آن کاملا مغایر است، به طوری که در تعریف "باروخ" واژه صهیونیسم واژه ای نامفهوم است که می توان آن را به هر چیز دیگری نیز اطلاق کرد.
کارشناسان معتقدند که پیروان "پسا صهیونیسم" امروزه حتی در مراکز آکادمیک و ادبی "اسرائیل" نیز در اقلیت نیستند و دولت یهودی را مورد حمله قرار داده اند و هدف آنان حمله به موجودیت "اسرائیل" نیست بلکه حمله به اوضاع قانونی و سیاسی و اخلاقی آن به عنوان یک حکومتی است که مدعی حکومت بر ملت یهود می باشد.
منبع: مرکز اطلاع رسانی فلسطین