سايه سرو
ابـــــــرو و مژّه او تير و كمان است هنوز
طرّه گيسوى او عطر فشان است هنوز
مـــــا به سوداگرى خويش روانيم همه
او به دلبردگى خويش روان است هنوز
ما پى ســايه سَروَش به تلاشيم همه
او ز پندار من خسته نهان است هنوز
ســر و جانى نبود تا كه به او هديه كنم
او سراپاىْ همه روح و روان است هنوز
من دلســـــوخته پــــروانه شمع رخ او
رُخِ زيباش عيان بود و عيان است هنوز
قدسيــــان را نرسد تا كه به ما فخر كنند
قصّه « عَلّمَ الاسما » به زبان است هنوز
منبع:www.imam-khomeini-isf.com
/س