نقش اسلام در تكوين و پيروزى انقلاب ايران
مقدمه
الف - آثار توصيفى - تاريخى: بخش عمدهاى از آثار مربوط به انقلاب ايران را اين آثار تشكيل مىدهد. خاطرات كارگزاران رژيم پيشين و ماموران خارجى از جمله آثار مربوط به اين دسته است. اين آثار ارزش علمى ندارد، ولى دربردارنده برخى مواد خام و اسنادى مىباشد كه در تحليل انقلاب مفيد فايده است.
ب آثار علمى - تحليلى: در اين بخش پديده انقلاب از زواياى گوناگون مورد بحث و مطالعه قرار مىگيرد. هر نويسنده بر اساس سابقه و پيشفرضهاى ذهنى خود اين پديده را مورد ارزيابى قرار مىدهد.
در يك رويكرد كلى، آثار مكتوب در اين زمينه را مىتوان در چند رده دستهبندى كرد. برخى آثار مربوط به انقلاب به عامل اقتصاد و توسعه، برخى به نقش عوامل روانشناختى، برخى به نقش بيگانگان و برخى به نقش فرهنگ و ايدئولوژى در تكوين انقلاب اشاره كردهاند.
با توجه به آنچه گفته شد، آنچه در اين مقام حايز اهميتبوده و اين نبشتار در صدد پاسخ و تبيين آن است پاسخ به اين سؤال مىباشد كه عامل اصلى پيروزى انقلاب در سال1357 چيست؟ به عبارت ديگر، آيا در ميان عواملى كه براى تبيين انقلاب اسلامى بيان مىشود، اسلام نقش تعيين كنندهاى داشته است؟
در پاسخ به اين سؤال، با توجه به آثار مكتوب در اين زمينه، فرضيههاى متعددى مىتوان ذكر كرد. اما فرضيهاى كه نگارنده در اين مقال در صدد بررسى و بيان آن مىباشد اين است كه «اسلام در شكلگيرى و تكوين انقلاب نقش اساسى و تعيين كننده داشته است.» منظور از «اسلام» در اين مقاله «مكتب تشيع» است كه مذهب رسمى جامعه ايران قلمداد مىشود و مشتمل بر جهانبينى و نظام فقهى، حقوقى، سياسى و اخلاقى خاص خود مىباشد. مقصود از «انقلاب» نيز تعريفى است كه استاد شهيد مرتضى مطهرىرحمه الله از اين واژه ارائه مىدهند. ايشان در تعريف انقلاب آن را «طغيان و عصيان مردم يك ناحيه و يا يك سرزمين عليه نظام حاكم موجود براى ايجاد نظمى مطلوب» معرفى مىكنند. (1)
با توجه به آنچه گفته شد، به منظور تبيين فرضيه فوق، بحث را در محورهاى ذيل پى مىگيريم:
الف - سرشت دين و انقلاب
ديدگاههاى متعددى پيرامون اين مساله وجود دارد. برخى مذهب را صرفا براى پاسخگويى به نيازهاى روحى و فردى قلمداد مىكنند. بر اساس اين پندار، دين يك سلسله تعاليم اخلاقى و پند و اندرز است. در اين رويكرد، دين نظامى از باورها و ايدههاى مجزا و فارغ از موقعيتهاى اجتماعى و سياسى جامعه است. اين تلقى بيشتر با آيين تحريف شده مسيحيت و تحولات پس از رنسانس، كه منجر به جدايى دين از سياستشد، منطبق است. اسلام با اين نگرش به شدت مخالف مىباشد.
ديدگاه ديگر نسبتبه دين نگرش محافظهكارانه دارد. تحليل ماركسيستى از دين در اين چارچوب قابل ارزيابى است. بر اساس اين رويكرد، دين تنها در خدمتبرخى از اقشار جامعه مىباشد. يكى ديگر از ديدگاهها نگرش مثبت و خلاق سبتبه دين است. (2)
بر اساس اين رهيافت، دين كاركردهاى مؤثرى از خود در عرصه اجتماع باقى مىگذارد و دربردارنده راهبردهايى به منظور تاثيرگذارى بر همبستگى و يكپارچگى اجتماعى و تنظيم زندگى انسان در عرصه اجتماع است. بر اساس اين ديدگاه، مذهب مىتواند ميزان خشونت در جريان انقلاب را افزايش دهد. انقلاب فرانسه با هدف جدايى دين از سياست صورت گرفت. لذا، در تكوين اين انقلاب، آيين مسيحيت نقشى نداشت و رهبران اين انقلاب نه تنها دخالت مذهب را در امور سياسى منع مىكردند، بلكه بر اساس فرهنگ منتج از تحولات پس از عصر نوزايى، مذهب را صرفا در قلمرو مسائل شخصى قلمداد كردند. (3)
همچنين در صدد تبيين اين مساله هستيم كه انقلاب اسلامى نقطه مقابل انقلاب فرانسه است. ريشه اين انقلاب از اسلام است و با هدف احياى دين و حاكميت ارزشهاى دينى در عرصه اجتماع شكل گرفت.
ب - خطوط كلى اسلام و انقلاب اسلامى
قرآن كريم بسيارى از ابعاد نظام آرمانى اسلام را مشخص كرده است. تاريخ سراسر مبارزه شيعه نيز الهامبخش جامعه ايرانى در خلق انقلاب اسلامى بود. ارائه درك صحيح، دقيق و سازنده از تاريخ اسلام و تحول، موجب دگرگونى فكر و انديشه مردم است. به اعتقاد برخى از محققان، محرك اصلى ايجاد انقلاب در ايران روح حاكم بر تفكر و جهانبينى اسلامى بود. پيش از ايجاد انقلاب جمعى در عرصه اجتماع، انقلاب فردى در درون رخ مىدهد. (4) قرآن كريم مىفرمايد: مردم و جامعه تغيير نمىكنند، مگر آنكه خود افراد يكايك تغيير و تحول يابند. (5) ازآنجا كه در جهت ايجاد انقلاب در انديشه، بايد در جهانبينى و وضعيت روحى جامعه تحول ايجاد شود، از رسالتهاى مهم پيامبران و رهبران الهىعليهمالسلام دگرگونى فكر و انديشه است.
نظام اعتقادى اسلام نقش مهمى در موضعگيرى انسان در عرصه اجتماع دارد. هر چه اعتقادات و باورهاى جامعه از استحكام منطقى بيشترى برخوردار باشد نقش فعالترى در مواجهه با مشكلات و مصايب ايفا مىكند، روح حقيقى توحيد نفى فراعنه و طواغيت را در پى دارد و در رويارويى و مبارزه با شرك و ظلم قدرت مقاومت و پايدارى مىدهد. يكى از نويسندگان خارجى معتقد است كه عقايد تشيع بهگونهاى است كه عناصر مبارزاتى و نيروى انقلابى به نحو چشمگيرى در آن وجود دارد و مقاومت عليهمقتدرترينظالمهاراتوجيهمىكند. (6)
اعتقاد به حيات اخروى، الهامبخش مبارزه در چارچوب آرمان شهادتطلبى و رسيدن به فوز عظيم و يا پيروزى و اجراى حدود الهى در جهان است. نبوت و امامت نيز گوياى سيره رفتارى و گفتارى رهبران دينى به عنوان اسوه و راهنماى مردم به شمار مىرود. زندگى سراسر مبارزه و جهاد ائمه اطهارعليهمالسلام در تاريخ پرافتخار تشيع، درس بزرگى براى پيروان آنان در طول تاريخ است. از اينرو، تحولات انقلاب در طول تاريخ پس از عصر غيبت ريشه در قيام عاشورا و موضعگيرى سياسى - مبارزاتى ائمهعليهمالسلام دارد.
نظام حقوقى اسلام، ضرورت حاكميت الهى در جامعه و ايجاد حكومت، عنصر اجتهاد و نهاد مرجعيت، ابوابى چون جهاد، امر به معروف و نهى از منكر نقش مهمى در اتخاذ روشهاى انقلابى در مواجهه با حكام غيردينى دارد. در نظام تربيتى اسلام نيز عناصر مهمى براى مواجهه با طواغيت وجود دارد. استاد شهيد مطهرىرحمه الله معتقد است كه نفى روحيه تمكين و سازش و در مقابل، واجد روحيه پرخاشگرى بودن، طرد و انكار از زمينههاى مهم عصيان و مقاومت عليه رژيمهاى ضد دينى به شمار مىرود. (7) شعارهاى آرمانى اسلام از قبيل آزادى، برابرى، برادرى و عدالتخواهى از ملاكهاى مهم نظام تربيتى اسلام است كه با اهداف مشخص، افراد جامعه را در گسستن زنجيرهاى اسارت و بردگى يارى مىدهد.
در يك نگرش كلى كاركردهاى مهم ايدئولوژيك دين از سويى، به چالش طلبيدن وضع موجود جامعه و از سوى ديگر، ترسيم آيندهاى مطلوب و آرمانى و ارائه راهكارهايى براى حركت از وضع موجود به وضع مطلوب است.
جاسلامزدايىرژيمگذشتهوواكنشنيروهاىمذهبى
1- ملىگرايى
از آنجا كه دين در جامعه عامل همبستگى به شمار مىرفت و با اميال رژيم گذشته سازگار نبود، لذا، درصدد برآمد با تاكيد بر ملىگرايى (ناسيوناليسم)، آرمان ديگرى را كه در همبستگى ملى، كاركردهايى مشابه دين اسلام ايفا مىكند جايگزين آن نمايد. از اينرو، فلسفه سياسى آن رژيم بر اساس ملىگرايى استوار گردسده بود. ملىگرايى داراى دو جنبه داشت: از سويى، اسلامزدايى را وجهه همتخود قرار مىداد و از سوى ديگر، به تبليغ باستانگرايى مىپرداخت. محورهاى مهم باستانگرايى، كه در جهت اسلامستيزى مطرح شده است، بر سياستهاى ذيل استوار بود:
الف اسطورهسازى ملى: تكيه بر پيشينه تاريخى، راهى در جهت كسب مشروعيت رژيم تلقى مىشد و شاه به عنوان مظهر وحدت ملى و حافظ ايرانزمين معرفى مىگرديد. (8)
ب برگزارى جشنها و يادبودهاى واهى: در عصر پهلوى اول، يادبود هزاره فردوسى با هدف تاكيد بر زبان فارسى، مليت ايرانى و آيين زرتشتى و شاهنشاهى در مقابل ديانت اسلام مورد تاكيد قرار گرفت و در عصر پهلوى دوم، جشنهاى 2500 ساله با تبليغات فراوان داخلى و خارجى و با هزينه هنگفت در تخت جمشيد برگزار شد كه منجر به واكنش شديد حضرت امام خمينىرحمه الله و مجامع و محافل مذهبى در داخل و خارج گرديد. (9)
ج بازنويسى تاريخ باستان: رژيم گذشته در جهت فراموشى و تحقير فرهنگ و تمدن اسلامى، به بازنويسى آثار تاريخ باستان اقدام كرد و كوشيد تاريخ 2500 ساله بهگونهاى نوشته شود كه دوره اسلامى كمرنگ، حقير و عامل عقبماندگى جامعه قلمداد گردد.
د تاكيد بر زبان فارسى و حذف واژههاى عربى: يكى از ابعاد باستانگرايى احياى زبان فارسى كهن و حذف واژههاى عربى بود. هدف از اين اقدام، انقطاع فرهنگى جامعه با پيشينه دينى آن بود. اين سياست در بسيارى از كشورهاى اسلامى و از جمله تركيه اعمال شد، اما در ايران با مقاومت انديشمندان دينى و مردم مواجه گرديد و به شكست انجاميد.
2- تخريب عقايد و تضعيف ايمان مردم
القاى شبهه با هدف تضعيف فرهنگ دينى يكى از اقدامات رژيم گذشته بود. رژيم با استخدام نويسندگان، احكام دينى را در قالب مكتوباتى چون رمان و داستان به استهزا مىگرفت و با انتشار كتابهايى، كه توسط مستشرقان و غربزدگان نوشته مىشد، در القاى بىدينى، پوچگرايى و شبهه تلاش داشت. از ديگر اقدامات رژيم، تضعيف انديشمندان دينى و مراجع بود. نگارش مقاله «رشيدى مطلق» در حمله به رهبر انقلاب در سال 1351 از جمله اين اقدامات مىباشد. نگارش اين مقاله موجب واكنش مردمى و رخداد قيام19 دى و شتاب گرفتن انقلاب در ايران گشت.
جايگزينى قوانين عرفى به جاى قوانين اسلامى در محاكم قضايى، از ديگر اقدامات رژيم در جهت اسلامزدايى بود كه از سال 1305 آغاز گرديد و تا پيروزى انقلاب تداوم و تعميق يافت. (10) دامنزدن به فساد و فحشا از ديگر اقدامات رژيم قبل در اين جهتبود كه با هدف بىتفاوتسازى و انفعال نسل جوان جامعه شكل مىگرفت. (11) تقويت اديان ساختگى و تحريك اقليتهاى دينى از ديگر مظاهر اسلامزدايى آن رژيم به شمار مىرفت. گسترش روابط با اسرائيل و حمايت از بهاييان نيز از سياستهاى مهم آن رژيم بود كه موجب اعتراض شديد حضرت امام خمينىقدس سره قرار گرفت.
3- وابستگى و غربزدگى
در حالى كه در منابع دينى بر نفى سلطه كفار بر مسلمانان تاكيد شده است و در قرآن كريم، مسلمانان از روابطى كه منجر به نفوذ و استيلاى كفار بر جوامع اسلامى باشد برحذر داشته شدهاند، (12) رژيم پيشين با حمايت دول استعمارى روى كار آمد. از اينرو، به آنها وابسته بود و فرهنگ غرب را در ايران رواج مىداد. تصويب قانون كاپيتولاسيون در سال1343، كه موجب اعتراض گسترده امام خمينىرحمه الله و مردم شد، از نمونههاى مهم اين امر به شمار مىرود.
د - رهبرى
رهبرى از ديگر شاخصهاى اسلام در انقلاب ايران محسوب مىشود. رهبرى اين انقلاب در شخصيت امام خمينىرحمه الله تبلور يافته بود. رهبرى در حركت انقلابى، نقش هماهنگكننده اصلى نيروهاى درگير را ايفا مىكند. در رويكرد نظرى، درباره نقش رهبرى در انقلابها ديدگاههاى متفاوتى وجود دارد. برخى آن را از جنبه روانشناختى مورد ارزيابى قرار مىدهند كه متاثر از روانكاوى فرويد است.
ريمون آرون مردم جامعه را از نظر فكرى به سه دسته كلى تقسيم مىكند:
دسته اول: توليدكنندگان انديشه و نظريهپردازان انقلابى;
دسته دوم: انتشاردهندگان آن و كسانى كه به اشاعه، ترويج و توزيع انديشههاى ديگران مىپردازند.
دسته سوم: مصرفكنندگان آن.
ضرورت وجود رهبرى در مبانى انديشه سياسى اسلام، امرى انكارناپذير است. حكومت و پيشوا، هر دو، از ضرورياتىاند كه صرفنظر كردن از آن ممكن نيست. از بين بردن موانع استفاده از شيوههاى مشروع (نه تحميلى و قهرى) و پيشبرد مبارزات در قالب مفاهيم اسلامى براى افراد جامعه قابل درك است. (14)
از ويژگىهاى رهبرى انقلاب ايران آن بود كه مبارزه و انقلابش بر پايه دين و معنويتبود و عمل به وظيفه به عنوان يك اصل حاكم اصالت داشت. قدرت رهبرى بر اتكال به خداوند و پذيرش عميق مردمى استوار بود. پايان دادن به افسانه «جدايى دين از سياست» از ديگر ويژگىهاى رهبرى بود كه مبارزه را به كانون اصلى يعنى شاه معطوف كرد. مخاطبان رهبرى، تودههاى مسلمان انقلابى بودند، نه احزاب و گروههاى خاص. امام خمينىقدس سره از روزهاى آغازين انقلاب در سال 1342، آمريكا و اسرائيل را اساس بدبختىهاى جامعه برشمردند و تا پايان نهضتبر آن پافشارى نمودند. در مقايسه با نهضتهاى پيش از انقلاب، از جمله مشروطه و ملى شدن نفت، امتياز انقلاب سال1357 آن بود كه از موضع فقاهت و مرجعيتبرخوردار بود.
رهبر انقلاب و شاگردان فكرى ايشان با ترسيم تصويرى واقعى از دين، نقش مهمى در احياى فكر دينى و انقلاب ايجاد كردند. رهبرى در جهت ايجاد انقلاب، در جهانبينى و نظام ارزشى حاكم تاثير مهمى از خود بر جاى گذاشت. بسيارى از مفاهيم دينى، كه مورد سوء استفاده رژيم واقع مىشد - وجههاى از دين كه پاسخگوى مشكلات عصر و از امعيتبرخوردار بود - مورد بازنگرى واقع گرديد و تلقى صحيح و جديدى از آن ارائه شد. از سوى ديگر، از ميان بردن موانع احتمالى، كه ممكن است در پيشبرد حركت انقلابى ايجاد سد كند، از سوى رهبرى كنار زده شد. در اين راستا، تمسك به «تقيه» براى كند كردن حركت انقلابى در سالهاى آغاز نهضت تحريم گرديد. از ديگر كارهاى ويژه رهبرى دميدن روح اعتماد به نفس و مقابله با خودباختگى در مردم بود.
با ارتباطى كه رهبرى انقلاب ايران با روحانيت داشت، شبكه وسيعى از نيروهايى كه مروج و بيانكننده انديشه و فكر رهبرى در نقاط گوناگون كشورند، شكل گرفت و به مثابه يك حزب سياسى در ايران عمل كرد، در حالى كه ويژگىهاى ظاهرى حزب را نداشت. تجربه تاريخى يكصد سال گذشته ايران نيز نشانگر نقش انديشمندان دينى و روحانيت در تحولات اجتماعى است. پيامهاى رهبرى در قالب مفاهيم اسلامى نقش مهمى در بسيج مردمى در طول شكلگيرى انقلاب داشته است. تحليل محتواى اين پيامها و موجى كه توسط آن در بين مردم ايجاد مىشد بيانگر ماهيت و محتواى فكرى اين انقلاب است. مهمترين هدفى كه رهبرى در بسيارى از اعلاميهها بدان پاى مىفشرد اعلاى كلمه حق و استحكام مبانى دينى بود كه رژيم گذشته در صدد محو و نابودى آنها مىكوشيد. (15)
با نگاهى به مواضع رهبرى در روند شكلگيرى نهضت، مشاهده مىكنيم كه نخستين مخالفتها از سوى امام خمينىقدس سره، كه در آن قيد اسلام و سوگند به قرآن كريم حذف شده بود، در اعتراض به لايحه «انجمنهاى ايالتى و ولايتى» آغاز شد. در جريان همهپرسى آن نيز اعتراضات وسيعى از سوى رهبرى آغاز شد كه منجر به اعتراضات وسيع مردمدرشهرهاىگوناگونگرديد.
فاجعه كشتار مدرسه فيضيه در سال 1342 و قيام 15 خرداد، كه منجر به شهادت صدها تن شد، نتيجه واكنش رهبرى در قبال سياستهاى ضد اسلامى رژيم بود. شهادت فرزند امام راحلرحمه الله در سال1356 و اعتراض رهبر انقلاب به شاه در همان سال از نقاط عطف حوادثى به شمار مىرود كه در نهايت، منجر به سقوط رژيم شاه در سال1357 گرديد.
ه- نقش مساجد
نقشى كه مساجد در جريان انقلاب ايفا كردند يكى ديگر از مشخصههاى اسلام در تكوين انقلاب به شمار مىرود. مساجد يكى از كانونهاى مهم تجمع و تبادل پيامهاى انقلاب و تعميق جريان انقلاب محسوب مىشدند. در رويكرد نظرى، سازماندهى و تشكل از عناصرى است كه برخى از نظريهپردازان انقلاب بر آن تاكيد كردهاند. از منظر اينان، بدون يك چارچوب سازمانى براى مبارزه، گروههاى انقلابى در نوعى سرگشتگى و تحير به سر خواهند برد. چارلز تيلى، از جمله نظريهپردازان انقلاب، معتقد است كه انقلابها بر اساس گسيختگى اجتماعى به وجود نيامدهاند. وى بر نقش سازماندهى در ايجاد انقلاب تاكيد بسيارى دارد. (16)
سازمان بايد قادر باشد كه ارتباط منظمى ميان انقلابيان با يكديگر، انقلابيان با توده مردم و اين دو با رهبرى ايجاد كند. رسالت ديگر سازمان، اطلاعرسانى و ابلاغ پيامهايى است كه دسترسى بهنگام به آنها، نقش مهمى در برنامهريزى و هدايت توده مردم دارد. به هر ميزان كه رهبر از كميت و كيفيت نيروهاى انقلابى و وسعت و دامنه اقدامات آنان و از بازتاب رژيم نيز اطلاعات كافى داشته باشد، دقيقتر عمل خواهد كرد و ضريب خطاى كمترى خواهد داشت.
در تكوين انقلاب اسلامى، نهادهايى چون مساجد نقش سازماندهى نيروهاى درگير با رژيم را ايفا مىكردند. مساجد، كه يكى از تجليات فرهنگ اسلامى محسوب مىشوند، در بقاى اوليه آنها در صدر اسلام نيز، علاوه بر آنكه به مثابه كانونى براى عبادات محسوب مىشدند، مركز فعاليتهاى اجتماعى نيز به حساب مىآمدند. از سوى ديگر، در حملات دشمنان به جهان اسلام نيز مساجد از اولين كانونهايى بودهاند كه مورد تخريب و هتك حرمت قرار گرفتهاند. (17) مسجد در طول تاريخ اسلام از همان آغاز، كانون عبادت، آموزش، پايگاه قضايى و داورى منازعات، كانونى براى ارتباط جمعى و تبادل اخبار و پايگاه جهاد و حركتهاى انقلابى بوده است.
با رواج خرافهها و تغيير در مفاهيم دينى و به دنبال افول تمدن اسلامى، كاركردهاى مسجد نيز دچار دگرگونى شد. البته تحولات فرهنگى پس از عصر نوزايى در غرب نيز منجر به دينستيزى در عرصه اجتماع گرديد. مسجد در چند قرن اخير، صرفا كانونى در جهت عبادت تلقى مىشده است. نهضت احياگرى حضرت امام خمينىرحمه الله، كه موجب احياى مفاهيم، نمادها و تحليلهاى اسلامى بود، موجب تحول در كاركرد دين و ايفاى همان نقشهاى اوليهاى گرديد كه مسجد داشت. امام راحلقدس سره در اين زمينه فرمودند: «مسجد در صدر اسلام هميشه مركز جنبش حركتهاى اسلامى بوده است. از مسجد تبليغات اسلامى شروع مىشده است و از مسجد قواى اسلامى براى سركوبى كفار و وارد كردن آنها در زير بيرق اسلام (حركت مىكرده است) و هميشه در صدر اسلام، مسجد مركز حركات و مركز جنبشها بوده است.» (18)
از ديدگاه رهبرى، مساجد به منزله سنگرند كه بايد از آنجا به دشمن شبيخون زد، (19) محلى براى انقلاب فردى; يعنى مركز تجمعى براى نمازهاى جماعت، كه نمايشى از وحدت و همدلى مؤمنان است، (21) و محلى براى تبادل اخبار جامعه و تعميق بينش سياسى - فرهنگى و مذهبى مردم. امام امترحمه الله در اين زمينه در سال1357 در پيامى اعلام مىكنند كه گويندگان در مساجد وظيفه دارند مصايب رژيم را در طول پنجاه سال سلطنت پهلوى به اطلاع مردم برسانند و آنها را آگاه كنند. (22)
امروزه در جهان اسلام مساجد محل تجمع انقلابيان است. از اينرو، رژيمهاى حاكم بر كشورهايى نظير مصر، الجزاير و ساير كشورها مىكوشند مساجد را تحت كنترل خود درآورند و سخنرانان مساجد را از طريق دولت منصوب نمايند. نتيجه آن كه نقشى كه مساجد در شعلهور ساختن و گرم نگهداشتن انقلاب تا پيروزى آن به عهده داشتند و تعرضى كه رژيم به برخى مساجد داشت، كه منجر به تعطيلى و بستن برخى حسينيهها و مساجد و آتشزدن بعضى از آنها گرديد، نشاندهنده ماهيت انقلاب و به عبارت ديگر، نقش اسلام در تكوين و شكلگيرى انقلاب است. در سالهاى پيش از انقلاب، برخى از مساجد به دليل برخوردارى از سخنرانان انقلابى و حضور انقلابيان در آنها، از شهرت ويژهاى برخوردار بودند. در شهرها و مراكز استانها مساجد خاصى كانون اصلى و مركز تجمع انقلابيان بود و مساجد كوچكتر نقش پايگاههاى نيمه فعال را ايفا مىكرد.
و نمادهاى اسلامى
نمادهاى اسلامى نشانه همبستگى جامعه محسوب مىشوند. تاسوعا، عاشورا و اعياد اسلامى از جمله اين نمادها هستند. رژيم پيشين مىخواست روزهايى چون جشن تاجگذارى را به عنوان جايگزين معرفى كند و اين نمادها را، كه ريشه در اسلام و فرهنگ ايران داشت، كمرنگ جلوه دهد و از بين ببرد. نمادهاى اسلامى از ديگر شاخصهايى است كه بيانگر نقش اسلام در تكوين انقلاب است. بزرگترين اعتراضات مردمى در طول انقلاب در تاسوعا و عاشوراى حسينى شكل گرفته است. قيام 15 خرداد نيز مصادف با ايام عاشورا بود. در سال1357، بيش از دو ميليون نفر در تهران در راهپيمايى اين روز شركت كردند كه موجب شگفتى ناظران خارجى شد. (23)
برگزارى مراسم يادبود براى شهدا از ديگر نمادهاى دينى است كه موجب تداوم حركت انقلاب شد. اين كار از سال1356 شروع گرديد. يك نويسنده خارجى در اين زمينه مىنويسد: «برگزارى مراسم چهلم از بهترين نمونههاى استفاده از سنتهاى شيعى در جهت اهداف سياسى بود.» (24)
حضرت امام خمينىرحمه الله با توجه به نقشى كه محرم و صفر در تكوين و تداوم انقلاب داشت، بر حفظ سنتهاى آن تاكيد فراوانى داشتند و آن را ضامن حفظ و تداوم انقلاب مىشمردند. (25) حميد عنايت نيز در اين زمينه مىنويسد: «امام خمينى شايد بيش از هر متاله شيعه، كه داراى منزلتى قابل قياس با وى باشد، خاطره كربلا را با احساس جارى از ضرورت سياسى به كار گرفت.» (26)
به اين ترتيب، مىتوان نتيجه گرفت كه نقطه آغاز انقلاب، موقعيتها و ايامى بود كه در آن انقلاب شتاب فزايندهاى به خود مىگرفت. ايام و موقعيتهاى مذهبى متعلق به اسلام نظير تاسوعا، عاشورا و اربعين امام حسينعليهالسلام از اين قبيل بود.
ح - روحيه شهادتطلبى و ايثار
اسلام در مواجهه با ظلم و دفاع از حق و حقيقت، پيروان خود را به جهاد با جان و مال دعوت مىكند. پايدارى در جهاد گاه منجر به پيروزى و گاه منجر به مرگ مىگردد كه در فرهنگ اسلامى، از آن به «شهادت» تعبير مىشود. تاريخ اسلام سرشار از قيام شيعيان در جهتحاكميتخود و دفاع از آن بوده است. در سايه مكتب حياتبخش اسلام، مرگ و كشته شدن، كه همواره امرى دردناك تلقى مىشد، رهيافتى خوشايند گرديد و شهادت فوزى عظيم تلقى گرديد.
در طول جريان انقلاب، آثار مهمى درباره «جهاد» و «شهيد» به منصه ظهور رسيد; از جمله آنها مىتوان از كتاب شهيد مطهرىرحمه الله در اين باره ياد كرد، در حالى كه پيش از اين، در اين زمينه كمتر اثرى مىتوان يافت. اين امر نشانگر تاثير نهضت احياگر امام خمينىرحمه الله و ديگر انديشمندان اسلامى است. انقلاب اسلامى ترجمان بسيارى از آيات و روايات، بخصوص در زمينه «شهادت» و «جهاد»، است. از سوى ديگر، تحليل محتواى پيامهاى رهبرى درباره شهيد و شهادتطلبى، خود، انگيزه و محرك تداوم حركت انقلابى است. وصيتنامه شهداى انقلاب و دعوت آنان از مردم براى حفظ تداوم انقلاب نيز از عوامل مؤثر در حركتزايى و تداوم انقلاب بود. اين وصيتنامهها، كه زبان قلب و روح شهداى انقلاب بودند، از اسلام مايه مىگرفت; از شهادتين آغاز مىشد و مؤمنان را به ثبات عقيده و پيروى از رهبرى در جهت احياى اسلام دعوت مىكرد.
به لحاظ تاريخى، نمونه بارز شهادتطلبى را مىتوان در زندگى و شهادت مظلومانه امام حسينعليهالسلام، پيشواى سوم شيعيان، يافت. بسيارى از حركتهاى انقلابى و جنبشها و نهضتهاى اسلامى ملهم از قيام عاشوراست. در طول انقلاب، شهادت برخى از انقلابيان موجى از تحرك و قيام ايجاد مىكرد. شهادت فرزند امام خمينىرحمه الله در سال1356 يكى از همين موارد است. يكى از كارگزاران رژيم پيشين نيز در تحليل انقلاب اسلامى به عنصر شهادتطلبى اشاره كرده است. وى مىنويسد: «توجه به آميختهاى كه از مذهب و نيروى جوانان در ايران به وجود آمده سر اصلى سقوط شاه را مكشوف مىكند. در اين ميان، اگر كسى به اهميت نقش شهادتطلبى در مذهب شيعه نيز آگاهى داشته باشد حتما به خوبى مىداند كه در اين مذهب، اگر كسى كشته شود قدرتش از كسى كه او را كشته استبه مراتب افزونتر خواهد بود.» (27)
روند حوادث سالهاى انقلاب نشان مىدهد كه رهبرى انقلاب در مواضع متعدد بر شهادت، صبر، استقامت و اعتقاد به اصل «احدىالحسنيين» تاكيد مىكنند. بر اساس اصل انجام تكليف الهى، امام امترحمه الله اعلام كردند كه ما تكليف الهى خود را ادا مىكنيم و به احدىالحسنيين نايل خواهيم شد.
ط - شعارهاى انقلاب
شعارها همواره برخاسته از باورها و آرمانهاى والاى جامعه است. در يك جمعبندى و تجزيه و تحليل، مىتوان گفت: شعارهايى كه در طول درگيرى با رژيم ارائه مىشد حكايت از ماهيت فكرى انقلاب داشت. انقلابيان با شعار نان، سكس و رفاه به ميدان نيامدند، بلكه دلنگرانى و دلمشغولى آنان فرهنگ دين اسلام بود. قريب به اتفاق شعارهاى انقلابيان طى سالهاى شكلگيرى انقلاب برخاسته از اسلام و مهمترين خواسته آنها ايجاد حكومت اسلامى و احياى دين بود.
يك تحليل آمارى كه از ديوار نوشتههاى سال1357 تهيه شده است، نشان مىدهد كه از مجموع1077 مورد، بيش از 90 درصد شعارها در حمله به رژيم پيشين و كارگزاران آن، حمايت از امام، تاييد اسلام، حكومت اسلامى، شهداى اسلام و تلاش در جهت وحدت مردم براى تداوم مبارزه است. از 10 درصد بقيه، 8/5 درصد شعارهاى متفرقه است كه محور خاصى ندارد و با اين وصف، از سويى، در جهت تخريب رژيم است. (28)
نتيجهگيرى
اينك جاى اين شبهه وجود دارد كه اگر اسلام عامل انقلاب است چرا با وجود نورافشانى آن، در طى چهارده قرن گذشته در ايران، انقلابى صورت نپذيرفته است؟ پاسخ اين سؤال را بهگونههاى مختلفى مىتوان بيان كرد: از سويى، پس از زوال تمدن اسلامى، شاهد نضج جنبش اصلاح دينى هستيم. در ايران، طى دهههاى سى به بعد، اسلام تجديد حيات يافت. جامعه ايرانى پس از محك زدن حركتهاى انقلابى در دهههاى پيش و آشنايى عميق با ملىگرايى غربى و اجتماعگرايى (سوسياليسم) شرقى به هويت اصلى خود بازگشت. در اين راستا، فرهيختگانى در جامعه ايران ظهور كردند; از جمله مرحوم علامه طباطبائىرحمه الله و پس از وى، شاگردان ايشان و حضرت امام خمينىرحمه الله كه نقاب از چهره فرهنگ رايج در جامعه برگرفتند. تحليلهاى نادرست از مفاهيم دينى طرد شد و بر جنبههايى از اسلام تاكيد گرديد كه تحركآفرين و انقلابزا بود. بنابراين، جامعه پس از پشتسر گذاشتن يك دوره تعارض فرهنگى، كه حاصل برخورد با فرهنگ غرب و غربزدگان بود، منتهى به بحران «هويت» گرديد. ارائه چهره صحيح اسلام موجب شد كه اين بحران منتهى به بازگشتبه فرهنگ دينى گردد و اين فرهنگ دينى عصاره اصلى ايجاد حركت در ايران شد.
نكته ديگرى كه در ايجاد انقلاب نبايد از آن غفلت كرد اين است كه جامعه دينى ايران به دنبال حضور استعمار غرب و استبداد داخلى، طى سده اخير، هرگاه فرصتيافته و زمينه را مهيا ديده به صحنه آمده است; جنگهاى ايران و روسيه در عصر قاجاريه تا قضيه گريبايدوف، نهضت تنباكو، نهضت مشروطيت، نهضت جنگل، قيام خيابانى، واقعه مسجد گوهرشاد، نهضت ملى شدن نفت و قيام سال 1342 همه نشانگر نقش دين در حركتآفرينى اجتماعى است.
نكته پايانى اين كه در تكوين هر انقلاب، مجموعه عواملى به طور منظم دخيلاند كه فقدان يكى از آنها علىرغم وجود عوامل ديگر، منتهى به عدم شكلگيرى و يا شكست انقلاب مىگردد. اين عوامل را در اين مقاله بر مبناى نظرى، چهار عنصر برشمرديم: ايدئولوژى يا دين اسلام، رهبرى، سازماندهى و تودههاى مردم. فقدان يكى از اين عوامل، كه در اين نبشتار با خميرمايه اسلام مورد بررسى قرار گرفت، ممكن بود منجر به عدم شكلگيرى و يا شكست انقلاب گردد.
پىنوشتها
1- مرتضى مطهرى، پيرامون انقلاب اسلامى، قم، صدرا، بىتا، ص29
2- ر. ك. به: پروس لينكلن، مذهب و انقلاب، ترجمه حميد عضدانلو، «اطلاعات سياسى اقتصادى»، ش87-88 (دى وبهمن 1374)، ص23
3- ر. ك. به: م. محمدى، انقلاب اسلامى در مقايسه با انقلابهاى روسيه و فرانسه، تهران، سعيد، بىتا، ص327
4- ر. ك. به: سيد محمدباقر صدر، سنتهاى تاريخى در قرآن/ جلالالدين فارسى، فلسفه انقلاب اسلامى، تهران، اميركبير، 1368، ص 350/ محمدتقى مصباح، جامعه و تاريخ، سازمان تبليغات اسلامى، 1372، ص242
5- «ان الله لايغير ما بقوم حتى يغيروا ما بانفسهم» (رعد: 11)
6- Theda skocpul, Reihter state and shiؤ Islam in the Iranianrevolution, theory and society, vol. 11, 1982, pp. 265
7- مرتضى مطهرى، همان، ص 55
8) حسين فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوى، تهران، اطلاعات، 1368، ص57 و ص72
9- سيد حميد روحانى، بررسى و تحليلى از نهضت امام خمينى، تهران، راه امام، 1365، ص 18
10- ر. ك. به: محمدحسن رجبى، زندگى سياسى امام خمينى، تهران، قبله، 1374، ج 4، ص36
11- براى آگاهى بيشتر ر. ك. به: فخر روحانى، اهرمها، سقوط شاه و پيروزى انقلاب اسلامى، تهران، سازمان تبليغات اسلامى، 1370، ص137
12- در اين زمينه آيات بسيارى در قرآن كريم وجود دارد; از جمله، آيه نفى سبيل (لن يجعل الله للكافرين على المؤمنين سبيلا)
13- شجاع احمدوند، فرايند بسيجسياسى در انقلاب اسلامى، «انقلاب اسلامى و ريشههاى آن» (مجموعه مقالات)، تهران ، نهاد نمايندگى ولى فقيه، 1374، ص72
14- استاد محمدتقى مصباح، 1370
15- سيد حميد روحانى، همان، ج 1، ص417
16- شجاع احمدوند، همان، ص 75
17- عباس سعيد رضوانى، بينش اسلامى و پديدههاى جغرافيايى، مشهد، آستان قدس رضوى، 1368، ص 35
18- حضرت امام خمينى (ره)، صحيفه نور، ج 18، ص276
19- پيشين، ج 1 ، ص 148 ، ص 190 و ج 15 ، ص 158
20- پيشين، ج 12 ، ص217
21- پيشين، ج 12، ص149 و ج9، ص136
22- پيشين، ج 2، ص 84
23- كلر بريد و پير بلانشر، ايران: انقلاب به نام خدا، ترجمه قاسم صنعوى، تهران، سحاب، 1358، ص 41
24- نيكى. ار. كدى. ريشههاى انقلاب ايران، ترجمه عبدالرحيم گواهى، تهران، قلم،1369، ص243
25- حضرت امام خمينى(ره)، پيشين، ج 15، ص 204
26- حميد عنايت، انديشه سياسى در اسلام معاصر، تهران، خوارزمى، 1361، ص 245
27- فريدون هويدا، اسرار سقوط شاه، ترجمه مهران، تهران، اطلاعات، 1371، ج 1، ص 110
28- مهدى محسنيانراد، بررسى ديوارنوشتههاى دوران انقلاب، «فصلنامه رسانه»، ش 4 (زمستان1369)، ص 24
29- Theda skocpul, Ibid. P. 265
<\p> فصلنامه معرفت شماره 21
/الف