روشهاي فرآيند حل خلاق مسائل

حقيقت يابي مستلزم تعريف مساله و آماده سازي است. تعريف مساله مستلزم شناسائي و انتخاب مساله و هدف دادن به آن مي باشد. آماده سازي مستلزم جمع آوري و تجزيه و تحليل داده هاي مربوط به موضوع است. ايده يابي مستلزم ايجاد ايده ها و پروراندن آنها است. ايجاد ايده ها مستلزم تدبير ايده هاي آزمايشي موقت به عنوان سر نخ هاي ممکن است. پروراندن ايده ها مستلزم
يکشنبه، 23 فروردين 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
روشهاي فرآيند حل خلاق مسائل
روشهاي فرآيند حل خلاق مسائل
روشهاي فرآيند حل خلاق مسائل


فرآيند حل خلاق مسائل در شرايط ايده آل شامل اين روش ها مي گردد.
1- حقيقت يابي.
2- ايده يابي.
3- راه حل يابي.
حقيقت يابي مستلزم تعريف مساله و آماده سازي است. تعريف مساله مستلزم شناسائي و انتخاب مساله و هدف دادن به آن مي باشد. آماده سازي مستلزم جمع آوري و تجزيه و تحليل داده هاي مربوط به موضوع است.
ايده يابي مستلزم ايجاد ايده ها و پروراندن آنها است. ايجاد ايده ها مستلزم تدبير ايده هاي آزمايشي موقت به عنوان سر نخ هاي ممکن است. پروراندن ايده ها مستلزم انتخاب مفيدترين ايده هاي حاصله، افزودن ايده هاي ديگر و به جريان انداختن مجدد آنها از طرقي مانند تغيير و ترکيب است.
راه حل يابي مستلزم ارزيابي و گزينش است. ارزيابي مستلزم وارسي و راه حل هاي آزمايشي موقت از طريق آزمايش و طرق ديگر است. گزينش مستلزم تصميم گيري درباره راه حل نهائي و پياده سازي آن است.
صرفنظر از ترتيب مراحل فوق، هر مرحله مستلزم کوشش آگاهانه وتصور خلاق است.
اکنون با تعريف مساله شروع مي کنيم. اهميت اين قسمت از فرآيند حل خلاق مسائل با اين بيان آلبرت اينشتاين مورد تاکيد قرار گرفت. «فرموله نمودن يک مساله بسيار اساسي تر از حل آن است که ممکن است صرفا مستلزم مهارت در رياضيات و علوم آزمايشي باشد.»
تنها گاهگاهي، با يک ايده مهم جديد به طور تصادفي برخورد مي گردد و معمولا در چنين مواردي برخورد کننده سخت مشغول جستجوي ايده بوده است - به ندرت چنين موردي پيش مي آيد که بي هدف شانس بياوريم آن گونه که يک لوله کش تصادفا يک لوله فولادي را از روي بي احتياطي در درون شيشه مذاب انداخت و پس از بيرون کشيدن آن دريافت که راهي براي ساختن لوله شيشه اي يافته است.
نمي توانيم آگاهانه خرمن شانس و تصادفات خوشبختي آور را زياد کنيم ليکن مي توانيم با کوشش آگاهانه خلاق ايده هاي بيشتري ايجاد کنيم و براي اين کار ارزش دارد که هدف خود را روشن نموده بر روي آن تمرکز دهيم.
گاهي بايد مساله را شخصا ابداع کنيم. در مواقع ديگر مسائل را جبر شرايط بر سرمان فرودمي آورد. در سازمان هاي علمي و پيشه اي، مسائل غالبا به صورت مسائلي که دقيقا تعريف شده اند براي يافتن راه حل به افراد محول مي گردد. در موارد عديده اي ممکن است اشارات کمک کننده اي وجود داشته باشد، مانند وقتي که در طي جنگ جهاني دوم شوراي ملي مخترعين آمريکا فهرستي از «اختراعات مورد نياز» را منتشر مي نمود.

1- تدبير مسائل جديد

حساسيت به مسائل يک خصوصيت با ارزش است. فقدان آن در داستان جواني که يک دوره حل خلاق مسائل را گذراند و بعدها به مربي خود اطلاع داد که از کار اخراج گرديده، ترسيم شده است. وقتي علت از وي سوال شد چنين پاسخ داد:
«نمي دانم چرا. پس از گذراندن دوره به خوبي آمادگي يافتم. اگر به من مساله اي داده مي شد مي دانم که مي توانستم براي آنها راه حل بيابم. ليکن به من مساله ندادند. بلکه يک هيولاي پيچيده دادند.»
يکي از دلائلي که باروري صنعتي افزايش مي يابد آن است که سازندگان در جستجوي هدف هاي جديد مي کوشند. بدين معني که به دنبال مسائلي مي روند که حل آنها به معني فرصت هاي مناسب است. به عنوان مثال تشخيص چروک شدن به عنوان يک نقيصه در پيراهن مردان منجر به ايده سودآور سانفوريزاسيون ( فرايند جلوگيري از چروک شدن ) گرديد. در اينجا چگونگي انتخاب و تعيين هدف تشريح مي گردد:
مساله از عدم توانايي سازنده به فراهم ساختن پيراهني که با يقه اندازه باشد ناشي مي شد. اشکال در اين بود که يقه ها هميشه پس از دوخت شسته مي شد در حاليکه پيراهن ها با اين نحو شستشو، قدري از ظرافت خود را از دست مي دادند و ديگر نو به نظر نمي رسيدند، مثل اين که شسته و اطو شده باشند. بنابراين سانفورد کلوت (1) با اتکاء به ابتکار خود تصميم گرفت راهي براي آب رفتگي پارچه بيابد بدون آنکه آن را در آب قرار دهد.
در کارخانجات نساجي آقاي کلوت مشاهده کرد که، در جريان پرداخت، پارچه هميشه از طريق فرآيندهاي مختلف سفيد کردن و مرسريزه کردن ( براق و حرير نما کردن ) کشيده مي شود. در حقيقت پارچه به صورت باريکه هائي به طول حدود 20 کيلومتر به هم دوخته مي شد و سپس به وسيله ماشين کشيده مي شد. اين عمل طبعا پارچه را تغيير شکل مي داد. وي دريافت که اگر اين تغيير شکل برطرف گردد بيشتر آب رفتگي حذف مي گردد. بنابراين ماشيني ساخت که به طور اتوماتيک پارچه را به حال تعادل باز مي گرداند يا به عبارت ديگر کشش را از بين برده به حالت اول در مي آورد.
فرايند سانفوريزاسيون فقط براي اجناس پنبه اي طرح شده بود. موفقيت آن منجر به هدف هاي ديگر شد. يک نتيجه عبارت از فرايند مشابهي موسوم به «سانفورست» شد که پارچه ريون را تثبيت مي کند. فرايند جديدتري نيز وجود دارد که نمد ياتول را در پشم حذف مي کند. اين مورد نمونه اي است از اين که چگونه مي توانيم در جستجوي هدف هاي جديد بکوشيم و چگونه يک هدف به خلق هدف ديگري منجر مي گردد.
پيروزي هاي خلاقيت همچنين از طريق شيرجه رفتن به اعماق براي جستجوي مسائل جديد بدست مي آيد. فاراده در سال 1831 وقتي کشف کرد که چگونه الکتريسيته را مي توان توليد نمود به اصطلاح چشم بسته وارد عمل شد. وي هدفي نداشت و تنها کنجکاو بود که اگر بين دو قطب يک مغناطيس نعلي شکل يک ديسک مسي سوار نموده آن رابچرخاند چه خواهد شد. با کمال تعجب دريافت که ديسک چرخان جريان الکتريسته توليد مي نمايد.
دکتر چارلز استاين وقتي جستجوي خود را که منجر به پيدايش نايلون گرديد شروع نمود نمي دانست چه هدفي را تعقيب مي کند. همکاران وي مي گويند که خصوصيت برجسته وي کنجکاوي اش بود. شايد اگر وي تصميم نگرفته بود جستجوي چشم بسته خود را آغاز کند نايلون وجود نمي داشت.
دکتر استاين بدون هدف مشخصي يک برنامه تحقيقات پايه اي را داير نمود ليکن با اين اعتقاد که از دانش علمي جديد نتايج مهمي به بار خواهد آمد. از بين افرادي که در تحقيقات وي شرکت نمودند دکتر والاس کاروترز بود که مولکولهائي بزرگتر از آنچه تا آن موقع ايجاد شده بود به وجود آورد چه کاربرد عملي داشته و يا نداشته باشد. وي رکورد جهاني را در مورد اندازه مولکولي مواد مصنوعي با توليد پلي استرها وپلي آميدها شکست.
دکتر ژوليان هيل دريافت که يکي از اين پوليمرها را مي توان در شرايط پلاستيکي ( شکل پذيري ) به صورت نخ در آورد. بيش از صد شيمي دادن، فيزيکدان و مهندس در تحقيقاتي که متعاقبا در زمينه اين ترکيبات جديد دنبال شد، شرکت نمودند تا بالاخره نخ مصنوعي نايلون را به دنيا عرضه نمودند.
گاه و بيگاه فردي سوالي مطرح مي کند که منجر به پاسخي گرانبها مي گردد و با وجود اين نامش در گمنامي مي ماند. يک نمونه از اين مطلب به وسيله وزارت کشاورزي ايالات متحده گزارش گرديده است. بچه خوک ها غالبا زير دست و پاي مادرانشان له مي شوند. يک متفکر گمنام پرسيد که آيا ممکن است مرگ و مير خوک ها را صرفا با شيب دادن به زمين طويله خوک ها، برطرف کرد؟ اين سوال منجر به سيستمي گرديد که داراي نتيجه مطلوب است. چون خوک هاي مادر تمايل به خوابيدن در حالي که پشتشان به سربالائي است دارند و بچه خوک ها متمايل به حرکت در سراشيبي هستند، زمين شيب دار بچه خوک ها را از زير پاي مادرش محفوظ مي دارد. وزارت کشاورزي آمريکا گزارش داده است که اين زمين هاي شيب دار مرگ و مير خوک ها را 25 درصد کاهش داده است. در نتيجه قيمت گوشت اين حيوان پائين آمد.

2- تشريح و کالبد شکافي

ما نه تنها نياز به انتخاب مساله داريم بلکه همچنين بايد آن را هدف خود قرار دهيم و سپس هدف را روشن کنيم. به گفته برنارد بلانشارد استاد دانشگاه ييل آمريکا، «مساله را به نحو آگاهانه مشخص کنيد. در بدو امر آن را به صورت يک سوال کاملا روشن درآوريد.»
چنان که جان ديوئي گفته است، «مساله اي که به خوبي تعريف شده باشد پنجاه درصد حل شده است.» تشريح نه تنها بر روي هدف نور مي افشاند بلکه کمک مي کند که بتوانيم آن را در چشم انداز صحيحي قرار دهيم. به عبارت ديگر تشريح هدف ارتباط آن را با ديگر حقايق معلوم روشن نموده و بررسي آن را آسان مي سازد.
بسيار کار بجائي است که هدف را به صورت نوشته درآوريم. براي کمک به تحرک جبري فعاليت خلاق، بايد حتي آن را خطاب به فرد ديگري نوشته خود را متعهد به يافتن پاسخي، اگر نه پاسخ صحيح نهائي، در تاريخ معيني بنمائيم. و بگذاريد فقط با عنوان کردن مساله متوقف نشويم. همچنين به خاطر داشته باشيم که قبل از آنکه بتوانيم مساله اي را به صورت عبارات درآوريم بايد ماهيت واقعي آن را تعيين کنيم. فقط در آن صورت است که مي توانيم به نحو صحيح هدف يا اهداف خويش را تعيين کنيم.نام دکتر والترريد جراح معروف ارتش آمريکا در اواخر قرن نوزدهم بيشتر بدين جهت جاودان است که در روشن کردن هدف براي مبارزه با تب زرد کوشش هاي جدي به خرج داد. مساله بر سر وي فرود آمد. در هنگام ورود به کوبا به عنوان رئيس کميسيون تب زرد، وي ليست آخرين تلفات را مرور نمود. در مورد هر يک سوالاتي نمود. سپس دريافت که آخرين فرد تلف شده حتي به قربانيان ديگر نزديک نبوده است.
دکتر ريد سوال کرد، «مي گوئيد که اين فرد کوچک ترين تماسي با اين مرض نداشته است؟»
جواب داده شد، «بهيچوجه، وي شش روز و شش شب با شش نفر ديگر در ساختماني دور از مبتلايان به مرض قرار داشت و وي تنها کسي بود که مبتلا گرديد.»
دکتر ريد اظهار داشت، «اگر اين موضوع حقيقت داشته باشد بايد چيزي به داخل ساختمان خزيده يا از روي نرده ها پريده يا پرواز کرده فرد مذکور را گزيده و بجاي اول خود بازگشته باشد. من قانع شده ام که بايد ميکروسکوپ ها را کنار بگذاريم و بياموزيم که تب زرد چگونه از فردي به فرد ديگر منتقل مي گردد. شايد سم به وسيله حشره اي منتقل مي شود که احتمال دارد پشه اي باشد.»
پس از تمام کوشش هاي در تاريکي براي يافتن علت تب زرد از طريق روش هاي مرسوم کاربرد ميکروسکوپ، والترريد در آن يک مشاهده، هدفي را که به راه حل منجر گرديد تعيين نمود. از طريق روش او دريافتن کانون صحيح تمرکز، به اضافه اقدام قهرمانانه افرادي که به عنوان خوکچه هاي هندي انساني داوطلب شدند، بالاخره واکسني بر ضد تب زرد ساخته شد.
چنان که چارلز- اف- کترينگ مهندس برق و مخترع آمريکائي شرح داده است، «جريان تحقيق عبارت است از تجزيه کردن مساله به اجزاء متشکله مختلف آن، که بسياري از آنها بر شما شناخته شده است. وقتي آنها را جدا کرديد مي توانيد درباره آن قسمت هائي که نمي دانيد کار کنيد.»
سوال ها ممکن است کليدهاي کالبد شکافي را تشکيل دهد. به عنوان مثال، اگر از شما خواسته شود که براي بالاي ساختمان موسسه اي که در آن کار مي کنيد علامتي به صورت تابلو و غيره تدبير کنيد ممکن است اين کار را با نوشتن عناويني از اين قبيل شروع کنيد. هدف؟ مکان؟ طرح؟ مصالح؟ روشنائي؟ حروف؟ نصب؟ تحت هر کدام از اين عناوين ممکن است عناوين فرعي تدبير نمائيد. مثلا در مورد هدف آيا بايد داراي منظورهاي زير باشد.
1- جنبه تجارتي موسسه جلب نظر کند؟
2- بازديد کنندگان به موسسه را جلب نمايد؟
3- فقط نام موسسه را در ذهن محفوظ دارد؟
بدين ترتيب مي توانيد قبلا در حدود 30 موضوع که هدف را روشن نمايد ذکر کنيد که نشانه اطلاعات مورد نظر است و کمک مي کند که با سرعت بيشتري در زمينه تفکر خلاق خود به پيش رويد.
در زمينه تعريف مساله بايد با کانون وسيعي شروع نموده سپس کانون متمرکز براي تعريف مسائل فرعي به کار بريم. به عبارت ديگر، چنان که پروفسور جان ارنولد استاد دانشگاه استانفورد مي گويد، «دانستن آنکه در جستجوي چه هستيم کمک مي کند که وقتي آن را مي بينيم آن را تشخيص دهيم. ليکن در مورد ابداع چگونه مي دانيم که در جستجوي چه هستيم؟ نمي دانيم مگر آنکه مساله خود را چنان با وسعت، به نحوي چنان اساسي و چنان شامل تمام موضوعات اساسي و کلي مربوطه بيان کرده باشيم که حتي دورترين امکانات را از نظر دور نداريم، به نحوي که فکر خود را به محدوده باريکي از پاسخ هاي قابل قبول عادت نداده باشيم.»
در دنباله تعليمات پروفسور آرنولد، تله موش امرسون در واقع يک مساله فرعي بود.
مساله اوليه مي توانست در برگيرنده يک نياز کلي مانند «چگونه موش ها را از بين ببريم.» باشد. بدين ترتيب مساله بدوا تمام امکانات دفع موش را شامل مي گرديد، مانند خفه کردن، برق گرفتگي و حتي گربه. اين مساله کلي سپس ممکن بود به اجزاء متشکله اساسي اش تجزيه گردد. «چطور تله موش بهتري بسازمي؟» مي توانست يکي از مسائل فرعي باشد. سپس در محدوده اين مساله فرعي، ممکن بود يک سلسله سوالات مشخص مطرح گردد. «چگونه ظاهر آن را بهتر کنيم؟».......«ارزانتر بسازيم.»...
«ورزش را کمتر کنيم.» اگر يک گروه تحقيقاتي داشتيم ممکن بود به هر نفر يا گروه يکي از هدف ها را محول کنيم.
به همان ترتيب يکي از مقامات اداره هواشناسي آمريکا يک مساله عمومي را به اجزاء متشکله اداره شدني اش تجزيه نمود. وقتي با مساله اين که چگونه سيستم اخطار گردباد را بهبود بخشيم روبرو شد،.وي اين مساله فرعي را انتخاب کرد:
(1) چگونه بايد اطمينان حاصل کرد که تمام افرادي که در معرض خطر گردباد هستند اخطار را دريافت مي کنند. (2) چگونه مي توان اطمينان حاصل کرد که تمام افرادي که اخطار را دريافت مي کنند آنرا درک مي نمايند. (3) چگونه بايد اطمينان حاصل کرد که همه افرادي که آن را درک مي کنند مي دانند که چه بايد کرد.
يک موسسه سازنده ظروف سفالين اين مساله را پيش کشيد که «چگونه مي توان مخارج ساخت را کاهش داد؟» اين مساله بيش از حد لازم وسيع بود. مخارج ساخت تقريبا همه چيز را در کارخانه در بر مي گيرد. بنابراين مرحله بعدي عبارت از تجزيه 31 قلم بود که «مخارج ساخت» را تشکيل مي داد.سپس اين صورت به 17 عامل که بيش از همه واجد شرايط کاهش مخارج بود خلاصه گرديد. مساله اي که براي برخورد خلاق اوليه انتخاب
گرديد اين بود: چه روش مکانيکي مي توانيم جانشين کار کارگران در مواضعي در مراحل ساخت که مستلزم تغيير ساخت است تدبير کنيم؟»
با وجود آنکه اين سوال حاوي يک مساله خاص بود، با هفت موضع در کارخانه ارتباط داشت و هر موضع مستلزم يک راه حل خاص بود، پس از آنکه اين سلسله مسائل ( براي هر يک از هفت موضع) به جريان انداخته شد، 16 مورد ديگر براي کاهش مخارج از نقطه نظر حل خلاق مسائل يک به يک مورد بررسي قرار گرفت.
به يک مثال علمي در زمينه تدبير يک مساله، بطوري که در روش نامحدود ولي در هدف مشخص باشد توجه کنيد. يک آزمايشگاه مربوط به يک موسسه بزرگ سازنده وسائل برقي درخواستي براي ساختن ابزاري از يک بخش عملياتي اش دريافت کرد تا به وسيله آن وقتي داخل اتاقي مي شويم لامپ روشن شود، «بطوري که لازم نباشد کورمال کورمال به دنبال کليد لامپ بگرديم و لامپ را بيندازيم و روي صندلي افتاده پاي خود را بشکنيم.» يورش فکري کنندگان دو هفته براي تعريف کردن مساله وقت صرف کردند. در انتهاي اين مدت پيشنهادي به قسمت عملياتي مزبور ارائه نمودند که با صرف مبلغي معين و در مدت زمان معيني ابزاري که مشخصات مزبور را را تامين کند تدبير خواهند نمود. در مدت و با بودجه معيني گروه يورش فکري وسيله اي ابداع کرد که با لمس کردن پهلوي لامپ، لامپ روشن مي شود و اگر آن را دوبار لمس کنيم لامپ خاموش مي گردد.
مقامات موسسه گزارش مي دهند که «مشکل است امروز به جائي در موسسه برويم و در آنجا مهندسين متخصص اين نوع روش وقت گير حل مساله را به کار نبرند.» نکته مهم آن است که غالبا ارزش دارد که مدت زيادي براي مشخص کردن مساله وقت صرف نمائيم.
يک دليل روانشناسي براي صرف وقت بيشتري جهت تفکر درباره يک مساله بوسيله آزمايش هائي که در مورد 250 دانشجوي دانشگاه ايالت ميشيگان آمريکا انجام گرفت روشن گرديد. ازمون هاي مزبور، اين فرضيه را ثابت کرد که با صرف وقت بيشتر براي درک يک مساله، برخورد قابل انعطاف تر و خلاق تر با مساله بيشتر امکان پذير است.
مسائل شخصي معمولا پيچيده هستند. معذالک حل اين مساله نيز در صورتي که به اجزاء متشکله ساده ترشان تجزيه شوند امکان پذيرتر است. به عنوان مثال اگر زني درباره اخلاقيات شوهرش نگراني داشته باشد، مساله اي که با آن روبرو است عبارت است از اينکه «چگونه مي توانم همسرم را به مرد بهتري تبديل کنم؟» ليکن اين مساله براي برخورد خلاق زياده از حد وسيع است. زن بهتر است با فهرستي از نفوذهائي که وي را فاسد مي نمايد و صورتي از نفوذهائي که ممکن است او را اصلاح کند شروع نمايد. ممکن است هدف هاي خود را مشخص نمايد و مثلا از خود سوال کند. «چگونه مي توانم او را همراه با خود به خواندن کتب اخلاقي ام ترغيب کنم؟»
دکتر ادگار- اي - رابينسون، استاد دانشگاه استانفورد آمريکا غالبا اظهار نظر نموده است که، «جالب است که ما انسان ها چقدر ايده جهت انجام دادن به وسيله ديگران داريم.» بنابراين آن خانم بهتر بود هدف هاي خود را به جاي آنکه بکوشد شوهرش را اصلاح نمايد، بر روي اين موضوع که خود چه مي تواند بکند قرار دهد. به عنوان مثال ممکن است اين موضوع را که چگونه مي تواند کمک کند که زندگي شوهرش را توام با خوشبختي نمايد مورد بررسي قرار دهد و يا فرصت هاي بيشتري را ترتيب دهد که شوهرش از تفريحات مورد علاقه اش لذت ببرد.

3- يک هدف ممکن است منجر به هدف ديگري گردد

همان گونه که يک ايده از ايده ديگري منتج مي گردد، يک هدف نيز به هدف ديگري منجر مي شود. اين مطلب حتي در مورد بزرگترين دانشمندان صادق بوده است. چنانکه دکتر پال دوکروف بيوگرافي نويس لوئي پاستور اظهار نظر نموده است: «کاشفين ميکروب ها معمولا چيزهاي ديگري به غير از آن چه بدوا در جستجوي آن هستند مي يابند.»
در ژوئن 1933 گروهي در آزمايشگاه تحقيقاتي يک موسسه اتومبيل سازي آمريکا در جستجوي راهي بودند که با ايجاد تغييراتي در بنزين بتوان با هر گالن آن مسافتي چندين برابر را پيمود. البته به اين کار موفق نشدند ليکن در کشف اين ايده موفق شدند که با استفاده از سرب مي توان بنزيني با کيفيت بهتر تهيه نمود. تجسس آنان هدفشان را تغيير داد و در نتيجه بجاي ازدياد مسافت پيموده شده در هر واحد حجم بنزين، موفق به کم کردن ضربه هاي موتور اتومبيل شدند.
در آزمايشگاه تحقيقاتي يک موسسه شيشه سازي گروهي با اين هدف شروع به کار کردند که فانوس هاي قطارها را چنان محکم بسازند که حتي با بارش تگرگ هاي يخي هم نشکند. آنان بخوبي به اين هدف دست يافتند و در نتيجه قطارها ايمن تر شدند. ليکن در ضمن آن، نوع جديدي شيشه را کامل نمودند که در ميليون ها خانه مسکوني مي تواند مورد استفاده قرار گيرد. بدين ترتيب هدف بهبود فانوس قطارها را منجر به هدف ايجاد شيشه هائي که مي تواند حرارت فر خوراک پزي را تحمل کند گرديد. از آن به بعد در سراسر جهان صدها ميليون قطعه از اين شيشه موسوم به پيرکس براي پخت و پز بکار رفته است. اين ابداع به توليد ظروف شيشه اي که مي توان مستقيما آنرا در روي شعله اجاق براي پخت و پز مورد استفاده قرار داد انجاميد.
گردانندگان قسمت هاي تحقيقات علمي و فني مي دانند که هدف ها غالبا تغيير مي کنند. مدير قسمت تحقيقات يک موسسه صنعتي بزرگ آمريکا مي گويد که يکي از دانشمندان تحت نظر وي پروژه اي را شروع نمود که منجر به يافتن يک محصول فرعي گرديد که بعدا در سراسر زندگي آن را دنبال نمود. طبق گفته مدير مزبور اين نوع وقايع به هيچ وجه در خلاقيت سازمان يافته غير عادي نيست. در حقيقت اين واقعيتي است که حل مسائل غالبا مستلزم فرموله کردن مجدد خود مساله و حل مساله جديد مي باشد.
نه تنها يک هدف مشخص بلکه حتي يک هدف اساسي هم ممکن است تغيير کند.عده بسيار کمي مي دانند که هنري فورد برنامه اش اين بود که، به کار لکوموتيو سازي بپردازد نه اينکه وارد کار اتومبيل شود. اولين فعاليت خلاق وي ساختن يک ماشين بخار در مزرعه ي پدرش بود. هدف زندگي اش عبارت از ساختن وسائل راه اهن بود ولي وقتي 40 ساله شد هدف خود را در زمينه اتومبيل سازي قرار داد.
ارزش دارد که انسان هدف خود را مورد تجزيه و تحليل قرار دهد. اداره ي اختراعات غالب کشورها پر از ايده هاي «خوبي» است که به هيچ دردي نمي خورند. عده بيشماري از مردم ساعات نامحدود وانرژِي فراواني را در زمينه پروژه هائي که داراي هدف مفيدي نيستند صرف کرده اند.
بسياري از افراد خلاق وقت خود را صرف طرح هائي مي کنند که در واقع سرابي بيش نيستند. به عنوان مثال دانشمندي مد نظر داشت نوع خاصي واژه نامه تاليف نمايد پس از تماس و بحث با عده اي متخصص و علاقه مند به هدف خود، صدها ساعت را در اين زمينه کار کرد و 100 لغت اول را تهيه نمود. سپس با يک ناشر واژه نامه وارد مذاکره شد و بزودي دريافت که براي تکميل کارش 10 نفر بايد تقريبا براي يک عمر کار کنند که در نتيجه قيمت واژه نامه بسيار زياد خواهد شد و ضمنا بازارش بسيار محدود است. در حالي که اگر دانشمند مزبور هدف خود را به موقع تجزيه و تحليل نموده بود، آن ساعات خلاق را در زمينه کاري که اداري آتيه بهتري بود صرف مي نمود.
اين فصل مربوط به تعريف مسائلي بود که مستلزم جريان خلاقيت است. ولي بايد در نظر داشته باشيم که انواع ديگر مسائل نيز وجود دارند که مستلزم جريان هائي از انواع ديگر است. بايد به خاطر داشته باشيم در حالي که هر مساله اي که مستلزم برخورد خلاق است به عنوان يک سوال مطرح مي گردد، هر سوالي الزاما مساله اي که با آن بايد برخورد خلاق شود نيست. يک نوع سوال مستلزم يک جواب مربوط به واقعيات است. مانند سوال «چقدر بودجه براي تکميل اين طرح لازم است؟» نوع ديگري سوال مستلزم قضاوت يا تصميم گيري است مانند، «آيا بايد بکوشيم بودجه بيشتري براي اين طرح بدست آوريم؟» جواب هاي اين سوالات عبارت از «بلي»، «نه» و يا «شايد» است. نوع سومي از سوال عبارت از نوعي است که مستلزم ايجاد ايده هائي است مانند، «از چه طرقي مي توانيم به نحو سودآوري بودجه را به کار بريم؟» سوالي که بدين نحو ابراز گرديده است مساله اي براي برخورد خلاق است و با وجود اين که حقايق قضاوت ها در راه حل اين مساله موثراند، مساله طوري طرح شده است که تدبير ايده هاي زيادي در زمينه آن الزام آور است.

سوالات

1- چه وظائف و فعاليت هاي جداگانه اي براي خلق کردن نايلون به وسيله دکتر استاين و دکتر کاروترز انجام گرديد؟
2- دکتر والترريد هدف خود را بر روي چه مسائلي قرار داد و چگونه هدف خود را محدود کرد؟
3- اگر به شما کاري در زمينه طرح يک تله موش محول گردد، تحت چه عناوين خاصي مسائل کلي را تخصصي خواهيد کرد؟
4- چرا يک مساله ابداعي بايد نوشته شود؟ شرح دهيد.
5- «نسل جديد چه عيبي دارد؟» آيا اين جمله را توصيف مناسبي از يک مساله که به نحو خلاقي بايد حل شود مي دانيد؟ چرا؟

تمرينات

1- حداقل شش مسأله خلاق که يک گروه مي تواند به نحو مفيدي براي آن راه حل بيابد تدبير نمائيد.
2- ايده اي براي يک برنامه تلويزيوني که فکر مي کنيد عده زيادي بيننده را جلب خواهد کرد و به نظر شما تا کنون هرگز تدبير نشده است شرح دهيد.
3- گروه بزرگي از پرندگان در بسياري از شهرهاي بزرگ ايجاد مزاحمت عمومي کرده اند.
شش راه ممکن براي حل اين مساله تدبير نمائيد.
4- حداقل سه «اختراع مورد نياز» که به نظر شما از مفيدترين اختراعات است نام ببريد.
5- «چگونه حکومت محلي خود را بهبود خواهيد بخشيد؟» عناوين فرعي که تحت آن عناوين اين مساله را براي برخورد خلاق تشريح و کالبد شکافي خواهيد کرد نام ببريد.

پي نوشت :

1. Sanford Cluett

منبع: کتاب (شاخه جديد)- نوآوري خلاقيت و شکوفايي- فرهنگ و انديشه




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.