آقا رضا کاشاني (970-ب1030ق)، فرزند مولانا علي اصغر، از استادان معروف نقاشي اواخر قرن دهم و اوايل قرن يازدهم هجري و از کارکنان کتابخانهي سلطنتي در زمان شاه اسماعيل دوم. آقا رضا از کودکي زيردست پدر و ساير استادان آن زمان از جمله عبدالصمد شيرازي پرورش يافت. وي در دربار شاه عباس اول (996-1037ق) با عزت و حرمت تمام زندگي ميکرد. مهارت و استادي او در چهرهسازي به حدي بود که پادشاه صفوي طي فرماني او را مصور خانهي خود تعيين نمود. دربارهي ويژگيهاي جواني وي در کتاب گلستان هنر، تأليف قاضي مير احمد منشي قمي که همعصر نقاش نوشته شده چنين ميخوانيم: «اگر زمانه بوجود با وجود او افتخار کند ميشايد، چون در تصوير و چهرهگشايي و شبيه کشي نظير و عديل ندارد و اگر ماني زنده بودي و استاد بهزاد حيات يافتي روزي يکي صدآفرين بر وي نمودي و ديگري بوسه بر دست وي نهادي. همگي استادان و مصوران نادرهي زمان او را به استادي مسلم دارند و هنوز ايام ترقي و جواني او باقيست وي در خدمت اشرف شاه کامياب... شاه عباس خدالله ملکه ميباشد اما به غايت کاهل طبيعت افتاده و اختلاط نامردان و لوندان اوقات او را ضايع ميسازد و ميل تمام به تماشاي کشتيگيران و وقوف در تعليمات آن دارد. يک مرتبه صورتي ساخته و پرداخته بود که شاه عالميان به جايزهي آن بوسه بر دست او نهادند». پس از چندي به علت پريشانحالي از خدمت دربار طرد گرديد. آخرالامر هنرمند گرانمايه و پراحترام که روزي پادشاه مغرور صفوي با احترام بوسه بر دستش زده بود رسوا و در بدر گشته مجبور به ترک ايران گرديد. وي به دربار پادشاه هند روي آورد و در آنجا با خلق اثر پرارزشي (تصوير شاه سليم در 1008ق) خود را شناساند. آقارضا و فرزندش ابوالحسن مورد توجه خاص و نوازش جلال الدين اکبر و پس از آن جهانگير قرار گرفتند. آقارضا با القاب و اسامي آقا رضا، آقارضا مصور، آقا محمدرضا، کمترين آقارضا و آقارضا مريد با اخلاص جهانگير پادشاهي نيز معروف ميباشد. شيوهي کار استاد در ايران و هند متفاوت است. آثار پيش از سفرش به هند که دلربا و فريبنده است نشان ميدهد که پيرو مکتب استاد محمدي هراتي و عبدالصمد شيرازي بوده است. شيوهي کار آقارضا تمايل به طبيعت پردازي را نشان ميدهد. از معروفترين کارهاي منسوب به او دو مينياتور در موزهي هنرهاي زيباي بستن و موزهي هنرهاي اسلامي برلين و پنج مجلس در نسخهاي از انوار سهيلي در موزهي بريتانيا ميباشد که دو تاي آنها داراي رقم تاريخ 1013ق است. آقارضا و پسرش ابوالحسن با لياقت و کارداني و با بسط و تلفيق هنر عصر صفوي موفق به ايجاد مکتبي پرغنا و پرمايه شدند که ريشهي ايراني داشت و ساليان متمادي در هند اشاعه يافت و دلخواه علاقمندان بود. از تاريخ وفات و سن حقيقي استاد اطلاع دقيقي در دست نيست ولي از مادهي تاريخ امضاي يکي از آثار وي ميتوان دريافت که در سال 1030ق حدود 60 سال داشته است اما اينکه چند سال بعد از آن تاريخ زندگي کرده است معلوم نيست.
کتابنامه: گلستان هنر، 149-151؛ آثار ايران، 5/1-10؛ کارنامهي بزرگان ايران، 234-235، احوال و آثار نقاشان قديم ايران، 200/1-205؛ دائرة المعارف فارسي، 1087/1.
منبع مقاله :
گروه نويسندگان، (1391) دائرةالمعارف تشيع، تهران: حکمت، چاپ اول
کتابنامه: گلستان هنر، 149-151؛ آثار ايران، 5/1-10؛ کارنامهي بزرگان ايران، 234-235، احوال و آثار نقاشان قديم ايران، 200/1-205؛ دائرة المعارف فارسي، 1087/1.
منبع مقاله :
گروه نويسندگان، (1391) دائرةالمعارف تشيع، تهران: حکمت، چاپ اول