از خاندانهاي علمي شيعه در عراق و از بزرگترين دودمانهاي فقاهت و فضل و شعر و زعامت عامه و رهبري ديني که جمعي از فحول ادبا و سياستمداران از اين سلسله برخاستهاند. اين خاندان جليل که از مدافعين حقوق شيعه در عراق محسوب ميگردند، از ذريهي شيخ شبيب (م ح1245ق) فرزند شيخ راضي بن ابراهيم بن صقربن دليهم جزائري، از قبيلهي آل المواجد هستند که خود شاخهاي از قبيلهي بنياسد ميباشد. موطن اصلي اين خاندان در مرز مشترک جنوبي عراق و ايران است که قسمتي از آنان ساکن عراق و جمعي ديگر در ايراناند. محل تولد سر سلسلهي اين خاندان (شيخ شبيب) در ناحيهي الجزاير، واقع در شمال شهر بصره است. اولاد و احفاد وي نام او را اسم خانوادگي خويش قرار داده و امروزه اين سلسله در عراق به آل شبيبي شهرت دارند و در شهرهاي بغداد و نجف و ديگر شهرهاي عراق پراکندهاند.
شيخ شبيب در اوائل زندگي خويش مشغول کشاورزي بوده و شيخ عشيرهي خويش بود، بر اثر ظلم وي و سخت گيريهايش افراد قبيلهي وي متفرق گشته و به ايران و ساير آن نواحي پراکنده گشتند؛ سپس متنبه شد و در سلک اهل تقوي و رياضيات درآمد. وي که اخباري مسلک بود لباس خويش را مبدل به عمامه نمود و در سلک روحانيون اخباريها داخل گشت و از تلامذهي شيخ موسي بحراني شد و بعد به خراسان هجرت نمود و از محضر ميرزا محمد اخباري در ايران سالها بهرهمند گشت و بعد که استاد وي ميرزا محمد اخباري به عراق مهاجرت نمود و کاظمين را مسکن خويش قرار داد وي از ملازمين او بود تا اينکه استاد وي در کاظمين به سال 1232ق به قتل رسيد و او به موطن اصلي خود جزاير بازگشت و از مراجع امور شرعيه در جنوب عراق و ايران بر مسلک اخباري گشت. مسجدي را در آن سامان بنا نمود که به نام او مشهور است. شيخ آقا بزرگ در الکرام البررة (615/2) و شيخ جعفر آل محبوبه در ماضي النجف (368/2-383) در ذکر شرح حال وي گويند که در اواخر عمر خويش با اولاد شيخ جعفر صاحب کشف الغطاء ملاقاتي داشت و از طريقهي اخباري خويش عدول نمود. داراي دو فرزند ذکور به نامهاي شيخ محمد و شيخ موسي بود که هر دو از حجج اسلام و علماي اعلام طايفهاند، مخصوصاً شيخ محمد (م1281ق) از اجلاي علماي عصر خويش بود. بعضي از علماي اين خاندان عبارتند از: 1) شيخ جواد فرزند شيخ محمدبن شيخ شبيب بن شيخ راضي نجفي بغدادي آل شبيبي، مجدد نهضت علمي اين خاندان در مطلع قرن چهاردهم هجري و از اکابر علماي اماميه و مشايخ شعراي عراق، مجتهد تحرير و اصولي محقق است که او را يکي از ارکان اربعهي فصاحت و بلاغت و شعر و سخنوري ميدانند. در شعبان 1281ق در بغداد به دنيا آمد. پدرش چند روز پس از ولادت وي نداي حق را لبيک گفت، سپس مادرش او را با خود نزد پدر خويش شيخ صادق آل اطيمش به شهر شطره برد. شيخ صادق آل اطيمش جد امي او که عالم جليل و از مراجع شيعه در استان منتفک عراق بود از کودکي علامات نبوغ و ذکاء را بر چهرهي شيخ جواد مشاهده نمود، لذا شخصاً تربيت او را به عهده گرفت و مقدمات علوم و سطوح را به وي تدريس کرد و اهتمام ويژهاي به تربيت او گماشت و به او ادب و شعر آموخت تا اينکه شيخ صادق آل اطيمش در سال 1296ق فوت نمود. سپس شيخ جواد به بغداد هجرت کرد و در کاظمين از حوزهي فحول علماي آن سامان بهرهمند گشت، بعد به نجف هجرت نمود و فقه و اصول را از محضر درس سيد عبدالکريم آل اعرجي و شيخ احمد آل مشهدي و سيدمهدي آل حکيم و جمعي ديگر فرا گرفت، سپس به ادبيات و شعر و فن بلاغت پرداخت و از حوزههاي شيخ محسن آل خضري و شيخ جعفر آل شرقي و سيد محمد سعيد آل حبوبي بهرهمند گشت و در اين فن استعداد شاياني نمايان کرد و نام وي در محافل ادبي و مجامع علمي بر سر زبانها جاري شد. در جهاد عليه انگليسيها در انقلاب عراق در طليعهي روحانيون مبارز بود. از آثار قلمي وي ديوان شعر، حاوي 2500 بيت؛ حياة الشيخ خزعل خان؛ الروض الممطور بالدرر المنثور و نبذة الاصول است. روز ششم ربيع الاول 1363ق در بغداد درگذشت، پيکر او را به نجف اشرف حمل نموده در مقبرهي جنب منزل خود که از قبل آماده نموده بود دفن کردند. داراي پنج اولاد ذکور بود که همگي از علما و ادبا بودند. اشهر آنان شيخ باقر و شيخ محمدرضا است؛ 2) شيخ محمدرضا (1306-1385ق) فرزند شيخ جواد نجفي آل شبيبي، فقيه مجتهد حکيم و فيلسوف اديب و شاعر سياسي، از شاگردان پدر خويش. آخوند ملامحمد کاظم خراساني است. او مانند پدر خويش استعداد درخشاني در شعر و ادب داشت.
شيخ محمدرضا از پيشتازان علماي مبارز در انقلاب ميرزاي دوم عليه انگليسيها بوده و به نمايندگي از طرف علماي آزاديخواه و وطنپرستان عراقي در سال 1337ق به حجاز مسافرت کرد و نامهي علماي مبارز عراق را تسليم ملک حسين پدر ملک فيصل اول نمود. چندين مرتبه هم پست وزارت را به خود اختصاص داد، از آن جمله وزارت فرهنگ در کابينهي جميل مدفعي در جمادي الثاني 1356ق، سپس در سال 1360ق. وي از بزرگان محققين جهان عرب محسوب ميگردد و مقالات و بحثهاي علمي و فلسفي ارزندهاي از او در مطبوعات کشورهاي عربي منتشر شده، مخصوصاً در مجلهي العرفان. مدتي رياست مجمع علمي عراقي را به عهده داشت و عضو مجمع علمي عربي در دمشق و مجمع علمي و مجمع لغوي مصر و داراي دکتراي افتخاري در ادب عرب بود. از آثار قلمي وي: تاريخ الفلسفه؛ فلاسفه اليهود في الاسلام؛ المأنوس من لغة القاموس؛ ابن الفوطي؛ احصاء العلوم فارابي؛ ابن خلکان مورخ؛ المسألة العراقية و ديوان شعر را ميتوان نام برد؛ 3) شيخ باقر (1308-381ق) فرزند شيخ جواد نجفي آل شبيبي، از مشاهير علماي عصر خويش و اکابر شعراي عراق و سياسي نيکنام است ولادت وي در نجف اشرف اتفاق افتاد. از تلامذهي پدر خويش و شيخ محمدحسن آل مظفر و ديگران بود و از پيشتازان انقلابيون عراق در مبارزات ميرزا محمدتقي شيرازي عليه انگليسيها که بطور جدي در اين مبارزات شرکت کرد و مقالات آتشيني منتشر نمود. وي صاحب روزنامهي الفرات بود؛ 4) شيخ محمدحسن (م1332ق) فرزند شيخ محمدرضا بن شيخ محمدبن شيخ شبيب، عالم جليل، شاعر اديب و نويسندهي سخنور بود. از وي اشعار زيادي در مطبوعات عربي منتشر گشته بخصوص در مجلهي عرفان. از علماي تجددخواه بود و سعي زيادي بر نشر فرهنگ جديد و تأسيس مدارس و تعليم براساس روشهاي نوين داشت. وي مخالف تعليم متني قديم بود و اصرار بر تشکيل دانشگاه داشت؛ 5) شيخ محمد (1298-1387ق) فرزند شيخ علي بن شيخ محمدبن شيخ شبيب، عالم فاضل از اکابر خطباي منبر حسيني در عراق، سخنور متکلم از تلامذهي سيدمحسن فرزند سيدحسين قزويني و سيداحمد فرزند سيد موسي قزويني. در فن خطابه مهارت شاياني داشت، از اکابر خطباي عراق و سخنوران منبر حسيني به حساب ميآيد، از آثار قلمي وي المجالس الحسينية در 2 جلد است.
کتابنامه: اعيان الشيعه، 282/4-288، 287/9 -290؛ تاريخ الصحافة العراقية، 67؛ تارخ الوزارات العراقيه، 7/5، 6/6؛ الذريعه، 388/1، 274/3، 120/7، 9، ق507/2، شعراء الغري، 185/2، 436، 31/9-93؛ معارف الرجال، 202/1، معجم رجال الفکر، 242-244؛ معجم المؤلفين العراقين، 128/3، 165-167، نقباء البشر، 203/1، 337، 745/2.
منبع مقاله :
گروه نويسندگان، (1391) دائرةالمعارف تشيع، تهران: حکمت، چاپ اول
شيخ شبيب در اوائل زندگي خويش مشغول کشاورزي بوده و شيخ عشيرهي خويش بود، بر اثر ظلم وي و سخت گيريهايش افراد قبيلهي وي متفرق گشته و به ايران و ساير آن نواحي پراکنده گشتند؛ سپس متنبه شد و در سلک اهل تقوي و رياضيات درآمد. وي که اخباري مسلک بود لباس خويش را مبدل به عمامه نمود و در سلک روحانيون اخباريها داخل گشت و از تلامذهي شيخ موسي بحراني شد و بعد به خراسان هجرت نمود و از محضر ميرزا محمد اخباري در ايران سالها بهرهمند گشت و بعد که استاد وي ميرزا محمد اخباري به عراق مهاجرت نمود و کاظمين را مسکن خويش قرار داد وي از ملازمين او بود تا اينکه استاد وي در کاظمين به سال 1232ق به قتل رسيد و او به موطن اصلي خود جزاير بازگشت و از مراجع امور شرعيه در جنوب عراق و ايران بر مسلک اخباري گشت. مسجدي را در آن سامان بنا نمود که به نام او مشهور است. شيخ آقا بزرگ در الکرام البررة (615/2) و شيخ جعفر آل محبوبه در ماضي النجف (368/2-383) در ذکر شرح حال وي گويند که در اواخر عمر خويش با اولاد شيخ جعفر صاحب کشف الغطاء ملاقاتي داشت و از طريقهي اخباري خويش عدول نمود. داراي دو فرزند ذکور به نامهاي شيخ محمد و شيخ موسي بود که هر دو از حجج اسلام و علماي اعلام طايفهاند، مخصوصاً شيخ محمد (م1281ق) از اجلاي علماي عصر خويش بود. بعضي از علماي اين خاندان عبارتند از: 1) شيخ جواد فرزند شيخ محمدبن شيخ شبيب بن شيخ راضي نجفي بغدادي آل شبيبي، مجدد نهضت علمي اين خاندان در مطلع قرن چهاردهم هجري و از اکابر علماي اماميه و مشايخ شعراي عراق، مجتهد تحرير و اصولي محقق است که او را يکي از ارکان اربعهي فصاحت و بلاغت و شعر و سخنوري ميدانند. در شعبان 1281ق در بغداد به دنيا آمد. پدرش چند روز پس از ولادت وي نداي حق را لبيک گفت، سپس مادرش او را با خود نزد پدر خويش شيخ صادق آل اطيمش به شهر شطره برد. شيخ صادق آل اطيمش جد امي او که عالم جليل و از مراجع شيعه در استان منتفک عراق بود از کودکي علامات نبوغ و ذکاء را بر چهرهي شيخ جواد مشاهده نمود، لذا شخصاً تربيت او را به عهده گرفت و مقدمات علوم و سطوح را به وي تدريس کرد و اهتمام ويژهاي به تربيت او گماشت و به او ادب و شعر آموخت تا اينکه شيخ صادق آل اطيمش در سال 1296ق فوت نمود. سپس شيخ جواد به بغداد هجرت کرد و در کاظمين از حوزهي فحول علماي آن سامان بهرهمند گشت، بعد به نجف هجرت نمود و فقه و اصول را از محضر درس سيد عبدالکريم آل اعرجي و شيخ احمد آل مشهدي و سيدمهدي آل حکيم و جمعي ديگر فرا گرفت، سپس به ادبيات و شعر و فن بلاغت پرداخت و از حوزههاي شيخ محسن آل خضري و شيخ جعفر آل شرقي و سيد محمد سعيد آل حبوبي بهرهمند گشت و در اين فن استعداد شاياني نمايان کرد و نام وي در محافل ادبي و مجامع علمي بر سر زبانها جاري شد. در جهاد عليه انگليسيها در انقلاب عراق در طليعهي روحانيون مبارز بود. از آثار قلمي وي ديوان شعر، حاوي 2500 بيت؛ حياة الشيخ خزعل خان؛ الروض الممطور بالدرر المنثور و نبذة الاصول است. روز ششم ربيع الاول 1363ق در بغداد درگذشت، پيکر او را به نجف اشرف حمل نموده در مقبرهي جنب منزل خود که از قبل آماده نموده بود دفن کردند. داراي پنج اولاد ذکور بود که همگي از علما و ادبا بودند. اشهر آنان شيخ باقر و شيخ محمدرضا است؛ 2) شيخ محمدرضا (1306-1385ق) فرزند شيخ جواد نجفي آل شبيبي، فقيه مجتهد حکيم و فيلسوف اديب و شاعر سياسي، از شاگردان پدر خويش. آخوند ملامحمد کاظم خراساني است. او مانند پدر خويش استعداد درخشاني در شعر و ادب داشت.
شيخ محمدرضا از پيشتازان علماي مبارز در انقلاب ميرزاي دوم عليه انگليسيها بوده و به نمايندگي از طرف علماي آزاديخواه و وطنپرستان عراقي در سال 1337ق به حجاز مسافرت کرد و نامهي علماي مبارز عراق را تسليم ملک حسين پدر ملک فيصل اول نمود. چندين مرتبه هم پست وزارت را به خود اختصاص داد، از آن جمله وزارت فرهنگ در کابينهي جميل مدفعي در جمادي الثاني 1356ق، سپس در سال 1360ق. وي از بزرگان محققين جهان عرب محسوب ميگردد و مقالات و بحثهاي علمي و فلسفي ارزندهاي از او در مطبوعات کشورهاي عربي منتشر شده، مخصوصاً در مجلهي العرفان. مدتي رياست مجمع علمي عراقي را به عهده داشت و عضو مجمع علمي عربي در دمشق و مجمع علمي و مجمع لغوي مصر و داراي دکتراي افتخاري در ادب عرب بود. از آثار قلمي وي: تاريخ الفلسفه؛ فلاسفه اليهود في الاسلام؛ المأنوس من لغة القاموس؛ ابن الفوطي؛ احصاء العلوم فارابي؛ ابن خلکان مورخ؛ المسألة العراقية و ديوان شعر را ميتوان نام برد؛ 3) شيخ باقر (1308-381ق) فرزند شيخ جواد نجفي آل شبيبي، از مشاهير علماي عصر خويش و اکابر شعراي عراق و سياسي نيکنام است ولادت وي در نجف اشرف اتفاق افتاد. از تلامذهي پدر خويش و شيخ محمدحسن آل مظفر و ديگران بود و از پيشتازان انقلابيون عراق در مبارزات ميرزا محمدتقي شيرازي عليه انگليسيها که بطور جدي در اين مبارزات شرکت کرد و مقالات آتشيني منتشر نمود. وي صاحب روزنامهي الفرات بود؛ 4) شيخ محمدحسن (م1332ق) فرزند شيخ محمدرضا بن شيخ محمدبن شيخ شبيب، عالم جليل، شاعر اديب و نويسندهي سخنور بود. از وي اشعار زيادي در مطبوعات عربي منتشر گشته بخصوص در مجلهي عرفان. از علماي تجددخواه بود و سعي زيادي بر نشر فرهنگ جديد و تأسيس مدارس و تعليم براساس روشهاي نوين داشت. وي مخالف تعليم متني قديم بود و اصرار بر تشکيل دانشگاه داشت؛ 5) شيخ محمد (1298-1387ق) فرزند شيخ علي بن شيخ محمدبن شيخ شبيب، عالم فاضل از اکابر خطباي منبر حسيني در عراق، سخنور متکلم از تلامذهي سيدمحسن فرزند سيدحسين قزويني و سيداحمد فرزند سيد موسي قزويني. در فن خطابه مهارت شاياني داشت، از اکابر خطباي عراق و سخنوران منبر حسيني به حساب ميآيد، از آثار قلمي وي المجالس الحسينية در 2 جلد است.
کتابنامه: اعيان الشيعه، 282/4-288، 287/9 -290؛ تاريخ الصحافة العراقية، 67؛ تارخ الوزارات العراقيه، 7/5، 6/6؛ الذريعه، 388/1، 274/3، 120/7، 9، ق507/2، شعراء الغري، 185/2، 436، 31/9-93؛ معارف الرجال، 202/1، معجم رجال الفکر، 242-244؛ معجم المؤلفين العراقين، 128/3، 165-167، نقباء البشر، 203/1، 337، 745/2.
منبع مقاله :
گروه نويسندگان، (1391) دائرةالمعارف تشيع، تهران: حکمت، چاپ اول