كليد واژه: اهل سنّت، جريانهاي حديثي، پايههاي اختلاف، قرآنيون، نوگرايان، صوفيه، سلفيها، جريان غالب.
در تاريخ پرفراز و نشيبي كه بر حديث و دانشهاي مرتبط با آن گذشته است، انديشههاي تاثيرگذاري را ميتوان يافت كه بر دورهي طولاني و نحلههاي گوناگون، حاكميت داشته است. شناسايي اين انديشههاي تاثيرگذار- كه ميتوان آنها را «جريان» و يا «اتّجاه» ناميد-، در ارزيابي آثار گذشته و يافتن راههاي نزديك تر به صواب، در تعامل با حديث و علوم حديث، بسيار سودمند است.
از يك نگاه كلي و تحليلي به گذشته، برميآيد كه پايهي اختلاف اين جريانها، بر سه محور استوار است:1- اعتبار، 2-صدور،3-تفسير.
ميزان گسترده اعتبار و حجيت حديث از يك سو، راههاي اثبات و پي بردن به صدور و چگونگي انتقال حديث از سوي دوم و شاخصههاي تفسير و فهم حديث از سوي سوم، منشأ اين اختلافها بوده است.
مبناي اختلاف آرايي كه در دورهي معاصر به چشم ميخورند (كه به يك تعبير، از گذشته بيشتر شده و به تعبير ديگر، شفافتر و آشكارتر شده) نيز همين سه محورند.
اين سه محور، سه جريان مهم را در تعامل با حديث، شكل دادهاند: 1-جريان نص گرايان، 2-جريان عقل گرايان، 3-جريان صوفيه.
نص گرايان، از يك سو دايرهي اعتبار حديث را گسترده ميدانند (عقايد، اخلاق و فقه)، و از سوي ديگر، در اثبات صدور، با تسهيل و مساهله بدان مينگرند (كم اعتنايي به دانش رجال و معتبر دانستن بيشتر احاديث) و در تفسير، جمود و التزام به نص را (براي پرهيز از تاويل) لازم ميشمرند.
در برابر اين نظر، عقل گرايان، گسترهي اعتبار را محدود ميكنند (عدم حجيت خبر واحد در عقايد) و در اثبات صدور، به سختگيريهاي سندي (علم رجال) و متني (نقد متن يا نقد محتوايي) باور دارند و در تفسير نص، اجتهاد عقلي را- كه به تاويل نيز ميانجامد- لازم ميشمرند.
در مقابل اين دو جريان، ميتوان از باطن گرايان ياد كرد كه گرچه مانند دو جريان پيشين، ظهور و بروز نداشتهاند، اما نميتوان آنان را به عنوان يك جريان، ناديده انگاشت و از تاثيرگذاري پنهان آنان غفلت نمود. اينان رأيي خاص در ميزان اعتبار داشته، دايرهي اعتبار را گسترده ميدانند. شايد بتوان ادعا كرد كه باطن گرايان در اين جهت، به نص گرايان نزديكترند، ليكن مبناي تساهل آنان در برخورد با مسئله صدور، ادلّه و قواعد نص گرايان نبوده، بلكه به همان دريافتهاي دروني و باطني، اعتنا دارند. در تفسير نص از قالب و ظاهر لفظ، فراتر ميروند و ظاهرگرايي و نص گرايي را نميپسندند، گرچه مبناي تفسير آنان، مانند جريان عقل گرايان، اجتهاد عقلي نيست.
قبض و بسط و يا تركيب اين سه جريان، منشأ پيدايش تمامي جريانهايي بوده كه از آغاز تاكنون، شكل گرفتهاند؛ مثلاً ميتوان در جريان نص گرايان، اهل حديث، حشويه، ظاهريه، حنابله، خوارج، سلفيها، وهابيها و اخباريها را جاي داد، گرچه اينها خود با يكديگر اختلافات جدي دارند.
همچنين ميتوان متكلمان و اصوليان را در جريان دوم جاي داد، گرچه در دو حوزهي متفاوت، فعاليت علمي دارند.
در جريان سوم نيز ميتوان از عرفان و تصوف- با همهي اختلافاتي كه با هم دارند، نام برد.
يادآوري اين نكته، لازم است كه قرار دادن اين فرقه و نحلهها در ذيل اين سه جريان، تنها از زاويهي تعامل با حديث و دانشهاي مرتبط با آن است، گرچه اينها، از زواياي ديگر، به گونهاي ديگر تنظيم ميشوند.
با توجه به مطالب پيش گفته، استخراج مباني و ديدگاههاي اختصاصي اين جريانها ضروري است؛ به ويژه آن كه صاحبان اين جريانها، به درستي، به اين كار نپرداختهاند و نيز تحليلهاي بيروني دربارهي اين جريانها چشمگير نيست. از كتاب الفوائد المدنية، نوشتهي ملاامين استرآبادي (از پايه گذاران اخبار گري) ميتوان به عنوان كتابي كه مباني يكي از اين جريانها را در خود جاي داده است، ياد كرد. (1)
جريانهاي حديثي معاصر اهل سنت
در تاريخ معاصر اهل سنت بر پايهي همان محورهاي پيش گفته (اعتبار، صدور و تفسير)، پنج جريان مهم و جدي دربارهي حديث، به چشم ميخورند كه با اذعان به داشتن ريشههاي تاريخي، بيشتر در فضاي تحولات فكري و فرهنگي دنياي جديد، شكل گرفتهاند. اين پنج جريان عبارتاند از:1- قرآنيون،2-نوگرايان، 3- صوفيه، 4- سلفيها، 5- جريان غالب
شكل گيري هر يك از اين جريانها، بستري فرهنگي و جغرافيايي ويژهي خود داشته است: خاستگاه قرآنيون، شبه قارهي هند و مصر است، خاستگاه نوگرايان را بيشتر ميتوان در مصر جستجو كرد، سلفيها بيشتر در سوريه و عربستان فعاليت داشتهاند و جريان صوفيه، در غرب جهان اسلام، حضور چشم گيري دارد.
اينك به گزارش اجمالي از اين پنج جريان، اهتمام ميورزيم، بدان اميد كه روزنهاي به روي پژوهشهاي گسترده و عميق بگشايد.
1-قرآنيون
اينان تنها قرآن، سنت عملي پيامبر (از آن رو كه متواتر است) و سنت قولي متواتر را معتبر ميدانند، در استخراج معارف دين، به خبر واحد اعتنايي ندارند و در انكار حجيت خبر واحد، به هشت دليل تمسك كردهاند كه يا به انكار وحياني بودن حديث برميگردد و يا انكار احراز و اثبات آن.خاستگاه اين ديدگاه، در دورهي معاصر، هند و مصر است و ميتوان از سيد احمد خان هندي (1817- 1897م) و شاگردانش چون چراغ علي (1844- 1897م)، محمد توفيق صدقي (1298-1356ق/1881-1920م) در مقالهي «الاسلام هو القرآن وحده»، ابوشادي احمد زكي (1892-1957م) در كتاب ثورة الاسلام، دكتر اسماعيل دهم (1329- 1351ق/ 1911-1940 م) در كتاب مصادر التاريخ الاسلامي، محمد ابوزيد الدمنهوري (م 1288ق/1871م) در كتاب تفسير القرآن بالقرآن، به عنوان كساني كه به صراحت، به اين مسئله پرداختهاند و دربارهاش قلم زدهاند، نام بُرد. (2)
2-نوگرايان
اين جريان، با تاثيرپذيري از خاورشناسان و مطالعات آنان در ضمن اظهار اعتقاد به حجيت حديث و خبر واحد، بر ميراث حديثي بر جاي مانده، ايرادهاي جدياي گرفتهاند.برخي از كساني كه چنين نگرشي دارند، عبارتاند از:
يك. رشيد رضا (م 1354ق)
وي از يك سو، بر نقد متن در تفسير المنار و برخي از نوشتههاييش تاكيد ميورزند و از ديگر سو، به وجود روايات جعلي و اسرائيليات تاكيد داشته، راوياني چون وهب بن منبه و كعب الاحبار را به شدت، مورد انتقاد قرار ميدهد و روايات آنان را ساختگي ميشمارد. (3)
همين ديدگاه، سبب انتقاد بر او و نقد ديدگاههايش شد و در مجله المنار از سوي عبدالرحمن الجمجوبي، مورد محاجه و نقد قرار گرفت. (4) البته وي نيز به تفصيل، از عقيدهي خود دفاع كرد و به انتقادها پاسخ گفت:
دو. احمد امين (م1954م)
وي در دو كاب ضحي الاسلام و فجر الاسلام(5)، اهتمام جدي به نقد متن دارد و معتقد است كه بايد در پرتو مطالعات تاريخي درست، به نقد روايات پرداخت.
سه. محمود ابوريّه (م 1979م)
وي دو كتاب مستقل در تبيين ديدگاههاي خود منتشر كرده است: يكي كتاب أضواءعلي السنة النبوية أو دفاع عن الحديث (1957م/1377ق) و ديگري كتاب أبو هريرة شيخ المضيرة (1963م/1383ق). (6)
وي، آرايي نو در اين دو اثر، ارائه كرد كه بازتابهاي بسياري داشت و مورد انتقادهاي علمي و هجمههاي اعتقادي قرار گرفت. برخي از آراي وي چنين است:
1- او براي حديث در امور دنيايي، جايگاهي قائل نيست (7) و حتي در امور ديني نيز جايگا حديث را پس از قرآن و سنت عملي ميداند؛ (8)
2- وي، به تاخير در كتابت حديث، اعتقاد داشته، آن را زمينه ساز بسياري از مشكلات در احاديث ميداند؛ (9)
3- وي بر اين باور است كه بسياري از احاديث، به صورت نقل به معنا، به ما رسيدهاند؛ (10)
4- وي، معتقد است كه جمعل و وضع از سوي اُمويان و عباسيان و نيز ورود اسرائيليات و مسيحيات، روايتها را آسيب پذير ساختهاند؛ (11)
5- به اعتقاد وي، كتابهاي صحيح البخاري و صحيح مسلم، داراي روايتهاي ضعيفاند و اين دو كتاب را قابل انتقاد ميداند؛ (12)
6- وي، معتقد است كه روايات صحابه نيز بايد مورد نقادي و سنجش قرار گيرند و نميتوان از عدالت و وثاقت همهي آنان دفاع كرد؛ (13)
7- ابوهريره را يكي از جاعلان حديث ميشمرد؛ (14)
8- به نقد محتوايي متن احاديث تاكيد ميورزد؛ (15)
9- دربارهي خبر واحد، بحث انتقادي مطرح ميسازد. (16)
اين دو كتاب، سبب شد كه وي را به فسق و خدمت گزاري خاورشناسان و برخي نسبتهاي عقيدتي، متهم سازند.
بر تابهاي وي، نقدهاي فراواني نوشته شده كه ميتوان از اينها ياد كرد:
-دفاع عن السنة المحمدية، محمد محمد أبو شهبه، 1960م؛
-السنة في مكانتها وفي تاريخها، عبدالحليم محمود، 1967م؛ (17)
-السنة و مكانتها في التشريع الاسلامي، مصطفي السباعي، 1379ق/1960م؛
-الانوارالكاشفة، لما في كتاب أضواء علي السنة من الزلل و التضليل و المجازفه، عبدالرحمن المعلمي، 1378ق.
چهار. محمد غزالي (1337-1416ق/1917- 1996م)
وي در دو اثر خود، به مباحث حديثي پرداخته است: يكي كتاب السنة النبوية بين أهل الفقه و أهل الحديث (1409ق/1989م) و ديگري كتاب السيرة النبوية.
وي دركتاب اول خود، از اين نظريه دفاع ميكند كه احاديث را بايد مجتهدان و فقيهان تفسير كنند و تفسيرهاي جمودگرايانه اهل حديث، مورد قبول نيست. نويسنده در اين اثر، تلاش ميكند تا به نقد تفكر سلفي گري معاصر- كه همگان را به صورت مستقيم، به كتاب و سنت ارجاع ميدهد- بپردازد. (18)
وي در اين اثر، بر سه نكته تاكيد ميورزد:
1-سنجش احاديث با قرآن؛ (19)
2-نقد روايتهاي صحابه؛ (20)
3- نقد محتوايي اخبار آحاد.(21)
آن چه بيشتر، او را به ميدان نقد كشيد، تطبيقهاي وي در مورد برخي احاديث است. او اين روايتها را نقد و تضعيف ميكند: حديث «الميّت يعذّب ببكاء أهله»،(22) روايات نابرابر ديه زن و مرد، (23) نا برابري در قصاص اهل كتاب، (24) عدم قصاص پدر رد قتل فرزند،(25)فضيلت شام، (26) لزوم پوشاندن صورت براي زنان، (27) منع خروج زن از منزل بدون اذن شوهر، (28)منع زنان از منصبهاي سياسي، (29) منع زنان از حضور در اجتماعات مذهبي، (30) عدم پذيرش شهادت زنان در زنا و سرقت و قصاص و حدود، (31) انحصار موارد زكات (32) و ...
اين ديدگاه سبب شد تا نقدهايي بر غزالي، نوشته شود كه به اين موارد، ميتوان اشاره كرد:
- برائة أهل الفقه و أهل الحديث من اوهام محمد الغزالي، أبو اسلام مصطفي سلامة، مكة المكرمة: مكتبة إبن حجر،1409ق، 59 ص؛
-جنابة الشيخ محمد الغزالي علي الحديث و أهله، أشرف بن عبدالمقصود بن عبدالحليم، مصر: مكتبة الامام البخاري،1410 ق/1989م، 535ص؛
-الغزالي و السنة البنوية، منذر ابو شعر، دمشق: دار البشائر، 1424 ق/ 2003 م؛
-نقدهاي دكتر محمود طحارة، سليمان العودة و عبدالرحمن عبد الخالق ( به صورت مقاله و نوار). (33)
يادآوري ميشود كه به مناسبت تحليل و تجليل از انديشههاي غزالي، بزرگداشتي در اردن، به سال 1417 ق/1996 م، بر پا شد و اين آثار، تاكنون دربارهي وي به چاپ رسيده است:
-الشيخ الغزالي كما عرفته، يوسف القرضاوي، بيروت: موسسة الرسالة، 1421ق/ 2001 م؛
-العطاءالفكري للشيخ محمد الغزالي، فتحي حسن الملكاوي، عمان:المعهد العالمي للفكر الاسلامي،1417ق/1996م؛ -موقف الشيخ الغزالي من السنة النبوية، يوسف القرضاوي، قطر: مجلة مركز بحوث الشريعة و السنة، ش 8، 1415ق/1992م.
پنج. ابراهيم فوزي
وي، در كتاب تدوين السنة- كه به سال 1994م، در لبنان منتشر شد-، ميگويد كه عقايد، مسائل اخلاقي و روحي و عبادات، جزء ثابت دين بوده، براي هميشه پايدارند؛ اما آن چه را فقها بخش معاملات نام مينهند- كه عبارت است از احكام داد و ستد و بخشي از حقوق مدني، احكام خانواده و احكام كيفري-، از بخشهاي ثابت دين نيستند. (34)باور به ثبات اينها و تلاش براي تطبيق آنها در هر زمان و مكان، سبب گرفتاريها و عقب ماندگيهاي مسلمانان شده است. وي براي تثبيت نظريهي خويش، از طريق بررسي تاريخي احاديث و روايات وارد شده است. او معتقد است كه حديث، در قرن اول كتابت نشد و همين عامل، زمينههاي جعل و وضع روايات را پديد آورد؛ ضمن آن كه بر برخي از صحابه مانند أبوهريره، خرده ميگيرد و در عدالت تمامي صحابه، تشكيك روا ميدارد. همچنين از عدم به كارگرفتن نقد متن، سخن ميگويد.
وي، درصدد است كه از مجموعهي مباحث، چنين نتيجه گيري كند كه اختلافات در تدوين و كتابت حديث و نيز جعل و وضع، سبب شده تا بخش معاملات، جزو ثابت شريعت تلقي گردد. (35)
3-صوفيه
يكي از جريانهاي معاصر حديثي در ميان اهل سنت، جريان متمايل به تصوف است. صوفي گري- كه در ميان مسلمانان، پيشينهاي طولاني دارد- امروزه نيز در كشورهاي مغرب اسلامي و شمال افريقا، از جايگاهي گسترده و وسيع برخوردار است.تبلور اين جريان را در تاريخ معاصر حديث، ميتوان در أحمد بن محمد بن صديق الغماري (1320-1380ق)يافت. وي زادهي شهر طنجه از كشور مغرب و درس اموختهي دانشگاه الأزهر است. وي براي كسب حديث، به كشورهاي ديگري چون سوريه، عربستان (مكه)، لبنان و يمن نيز مسافرت كرده است. (36) او براي تخريج و استخراج كتب حديث، بسيار تلاش كرده و آثاري نيز در اين زمينه تحرير نموده كه به برخي از آنها اشاره ميكنيم:
1-الأسهاب في الاستخراج علي مسند الشهاب، 2ج؛
2-المداوي لعلل المناوي، 6ج؛
3-عواطف الطائف، من أحاديث عوارف المعارف، 2ج؛
4-فتح الوهاب بتخريج أحاديث مسند الشهاب، 2ج؛
5-المستخرج لعي الشمائل المحمدية، 1ج؛
6-مسالك الدلاله لعي مسائل الرسالة لابن أبي زيد، 1ج؛
7-هداية الرشد لتخريج أحاديث بداية ابن رشد، 8ج؛
8-فتح الملك العلي . بصحة حديث باب مدينة العلم علي، 1ج؛
9-درء الضعف عن حديث من عشق فعف، 1ج
يادآوري ميشود كه آثار وي را تا 250 عنوان نيز بر شمردهاند. (37)
ويژگيهاي فكري ابن غُماري
يك. دفاع از احاديث مورد قبول عرفا و صوفيه
نمونهي بارز و برجستهي اين ويژگي را در اين كتابهاي وي ميتوان جست:
-درء الضعف عن حديث من عشق فعف، (38) كه به اثبات صدور و صحت محتواي اين حديث پرداخته است؛
-عواطف الطائف من أحاديث عوارف المعارف، (39) در استخراج احاديث عوارف المعارف سهروردي. اين كتاب سهروردي، از متون اصلي عرفا به شمار ميرود؛
-غنية العارف بتخريج أحاديث عوارف المعارف، اين اثر، خلاصه شدهي كتاب عواطف اللطائف است؛ (40)
-الأسرار العجبية بشرح أذكار ابن عجبية، اين كتاب، شرح اذكار جدش سيد احمد بن عجبيه است. (41)
وي، به جز اين آثار، كتابهاي ديگري نيز در تبيين معارف صوفيه، سلسلهي مشايخ و تراجم آنان نوشته است كه عبارتاند از:
- البرهان الجلي في تحقيق انتساب الصوفية إلي عليّ والاتصال بأبي الحسن الشاذلي؛
-مجمع فضلاء البشر من أهل القرن الثالث العشر؛
- مناهج التحقيق في الكلام علي سلسلة الطريق؛
-لثم النعم بنظم الحكم. (42)
دو. محبت اهل بيت (ع)
وي، بر پايهي آيهي مباهله، حديث كساء، حديث طير،حديث منزلت و ... افضل امت را پس از پيامبر، پنج تن آل عبا برميشمرد (43) و كتابي در اثبات حديث «أنا مدينة العلم و علي بابها»(44) نگاشته است.
سه. نزاع با سلفيها
در ميان آثار ابن غماري و پيروان وي، نوشتههايي در رد ناصر الدين آلباني- كه از چهرههاي شاخص جريان سلفي به شمار ميرود-، به چشم ميخورد. ابن غمازي، كتابي را با عنوان الرد المقنع علي الالباني المبتدع (45) تحرير كرد كه ظاهراً به چاپ نرسيد.طرفداران ابن غمازي نيز كتابهايي بر رد آلباني تحرير كردهاند؛ مانند:
-وصول التهاني في الردعلي الالباني، محمود سعيد الممدوح.
-تناقضات الالباني، حسن السقاف.
چهار. دعوت به اجتهاد
ابن غمازي، علماي دين را به اجتهاد در فهم دين فرا ميخواند و از تقليد، بر حذر ميداشت. وي مراجعهي مستقيم علما و انديشمندان را به كتاب و سنت لازم شمرده، تقليد را ويژه عوام ميداند. (46)دكتر شوقي بشير، در مقالهاي با عنوان «التاويل الباطني عند الجمهوريين»(47) از شكل گيري فرقهاي در سودان با نام «جمهور يين»، به رهبري محمود محمد طه در سال 1952 م، ياد ميكند. اينان براي تمام نصوص، دو معنا منظور ميكنند: معناي قريب و معناي بعيد، كه معناي بعيد، مقصود اصلي گوينده است و با تاويل باطني ميتوان به دان رسيد.
شوقي بشير در اين مقاله، در تبيين انديشههاي حديثي فرقهي جمهوريين، از كتابي با عنوان موقف الجمهوريين من السنّة النبوية (48) به قلم خودش ياد ميكند، كه نگارندهي اين سطور، بدان دست نيافته است.
4- سلفيها
سلفي گري يا دعوت به گذشته، از زمانهاي دور، شكل گرفته است. در قرن چهارم، برخي از حنبليها بدان دعوت كردند و سپس ابن تيميه، در قرن هفتم، بدان فرا خواند و در قرن دوازدهم نيز محمد بن عبدالوهاب، پرچمدار آن بود (49) و تا امروز پيروان وي، به عنوان وهابيان، همان شيوه را دنبال ميكنند. از خاستگاه و انگيزههاي شكل گيري چنين طرز تفكري كه بگذريم، ميتوان آنان را با اين ويژگي شناخت:الف. دعوت به مراجعهي مستقيم به كتاب و سنت و رها ساختن تقليد از ائمهي مذاهب
گاهي مذهبي گري، سبب تقدّم آرا و ديدگاهها بر نصوص ميشود؛ به عنوان نمونه، مي توان از اين اثر نام برد كه يكي از پيروان اين مرام، نوشته است:-بدعة التعصب المذهبي و آثارها الخطيره في جمود الفكر و انحطاط المسلمين،(50) محمد عيد عباسي. اين اثر كه به قصد نقد پارهاي از افكار رمضان بوطي ( از نويسندگان معاصر سوريه) و دفاع از ناصر الدين آلباني، تحرير شده، پايبندي و تقيد به مذاهب فقهي را بدعت شمرده، آن را باعث انحطاط انديشه و جامعهي اسلامي ميداند.
ب- التزام به ظواهر نصوص و پرهيز از تاويل
اين ويژگي، درانديشهي سلفيها نه نياز به اثبات دارد و نه جاي انكار. رفتار وهابيان در مدينه با حاجيان، در زمينهي زيارت حرم پيامبر (ص) و قبرستان بقيع و چگونگي زيارت، نمونهاي از اين التزام به ظواهر است.فتواي ناصر الدين آلباني، به لزوم يا استحباب آوردن «خطبه الحاجة» در ابتداي كتب و مولفات،(51) نمونهاي ديگر از اين ظاهري گري است كه سبب نقدي مفصل از سوي يكي از پژوهشگران بر وي شد. (52)
ج. جعلي دانستن احاديث عرض روايات بر كتاب
محمد محمد ابو شهبه از حاميان اين جريان، در كتاب خود (دفاع عن السنة)، ضمن طرح مسئله «استقلال السنّة بالتشريع»، روايات عرض را جعلي ميداند. (53)د. حجت دانستن خبر واحد در عقايد
كتابهاي فراواني از سوي اين فرقه، در تثبيت اين راي، نوشته شده است، مانند:
-الادله و الشواهد عل وجوب الاخذ بخبر الواحد في الاحكام و العقايد، سليم الهلالي؛
-أصل الاعتقاد، عمر سليمان الاشقر؛
- أخبار الاحاد في الحديث النبوي، حجيتها، مفادها، العمل بموجبها، عبدالله بن عبدالرحمن الجبرين.
اين نمونه از آثار، غير از تصريحاتي است كه در لا به لاي كتابهاي ديگر يافت ميشود و يا آن را در عمل دنبال ميكنند.
يكي از چهرههاي بارز سلفي و نويسندگان پر اثر درزمينهي حديث، ناصرالدين آلباني (1332-1420ق) است. (54)
بن باز، عالم سلفي عربستان، وي را با اين تعبير ستوده است:
لا أعلم تحت قبة الفلك أعلم بحديث رسول الله من الشيخ ناصرالدين. (55)
برخي از ملازمانش دربارهاش گفتهاند:
إن الشيخ ناصرالدين كان أبرز علماء الدعوة الي السلفية في كل معانيها ببلاد الشام. (56)
از وي، بيش از پنجاه عنوان كتاب منتشر شده است كه برخي از آنها بيش از ده جلدند. (57) كارهاي آلباني را ميتوان در چهار حوزه جاي داد:
1- تخريج احاديث و تعيين رتبهي روايات بر كتب فقهي، مانند: غاية المرام في تخريج أحاديث الحلا و الحرام و أرواء الغليل في تخريج أحاديث منار السبيل؛
2- تفكيك احاديث ضعيف در كتب سّته، مانند: ضعيف سنن إبن ماجة، ضعيف الجامع الصغير، ضعيف سنن أبي داوود، ضعيف سنن الترمذي و ضعيف سنن النسائي؛
3- تدوين موسوعه احاديث صحيح و ضعيف، در دو كتاب سلسلة الاحاديث الصحيحة و سلسلة الاحاديث الضعيفة و الموضوعة؛
4- تحليل برخي از موضوعات فقهي و روايي، مانند: آداب الزفاف، أحكام الجنائز، التوسل أنواعه و أحكامه و ...
نقدهاي زيادي نيز بر آثار و افكار وي تدوين شده است، از قبيل:
-التعريف بأوهام من قسم السنن إلي صحيح و ضعيف،محمود سعيد الممدوح، دبي،1421ق/ 2000م، 6ج؛
-تناقضات الالباني الواضحات، حسن بن علي السقّاف، عمان، 1413ق/ 1992م، 2ج؛
-«خطبة الحاجة ليست بسنّة»، عبدالفتاح ابوغدة، مجلة مركز بحوث السنّه و السيرة، ش9ف ص 147، سال 1996م.
5- جريان غالب
جريان غالب برمسلمانان و متفكران آنها، به دور از جريانهاي چهار گانه است و ميتوان ادعا كرد كه بخش قابل توجهي از پژوهشهاي حديثي اهل سنت، در دوران معاصر نيز به دور از تمايلات جريانهاي چهارگانه، به انجام رسيده است.
اين جريان، ضمن پايبندي به سنت، به دفاع معقول از حديث پرداخته، با افراط و تفريط نوگرايان و سلفيها به ستيز برخاسته است. تحقيق و تصحيح عالمانهي ميراث گذشته، تلاش براي فهم درست و معقول روايات، حفظ ارتباط قرآن و حديث، پاسخگويي علمي به پرسشها و شبهات خاورشناسان و نوگرايان، تبيين علمي و مستند تاريخ حديث (بويژه در سه قرن نخست اسلام) و نقادي مضمون پارهاي از احاديث و روايات، نمونههايي از فعاليتهاي پژوهشي جريان غالب به شمار ميرود.
به سخن ديگر، مي توان گفت كه غالب مسلمانان و متفكران آنها، سنت را منبعي اصيل در كنار قرآن ميدانند و مسلمانان در طول تاريخ، در حفظ و نگهدارياش كوشيدهاند. ايشان معتقدند كه امروز نيز مسلمانان بايد نخست با معيارهاي علمي و عقلاني، در احراز و اثبات صدور آن بكوشند؛ چنان كه با تدبر و تامل در محتواي روايات و پرهيز از نص گرايي و التزام جمودگرايانه بدان، درصدد فهم مراد و مقصود گويندگان برآيند. همچنين از تاويلهاي ذوقي و غيرمستند بپرهيزند.
اين جريان را ميتوان با اشاره به حوزههاي فعاليتش- كه در ادامه ميآوريم- بهتر شناخت:
الف: تصحيح و تحقيق متون حديثي و علوم حديثي
تصحيح و تحقيق در حوزههاي هفت گانه: متون حديثي، شروح احاديث، كتب رجال، مصطلح الحديث، تفسر مأثور، كتب علل و احاديث خاص، بخشي از اين فعاليتهاست.
بر پايهي آمار يكي از نويسندگان، نزديك به بيش از دويست عنوان كتاب، در دوران معاصر، در حوزهي دانشهاي حديث، تصحيح شدهاند. (58)
يكي از شخصيتهاي بارز و برجسته در حوزهي تصحيح، احمد محمد شاكر (1892- 1958م) است. وي بيش از چهل اثر، تاليف و تصحيح كرد كه تصحيح مسند احمد، سنن الترمذي، صحيح ابن حبان، الاربعون نووي، ألفية الحديث سيوطي، الفية الحديث عراقي، تفسير الطبري، تفسير ابن كثير، شرح نخبة الفكر ابن حجر و ... برخي از كارهاي او در زمينهي حديث است. (59)
ب/ پژوهش و تاليف
در اين زمينه ميتوان از پژوهشهاي مربوط به تاريخ حديث، شروح كتب حديثي، فهرست نگاري و معجم نويسي، معرفي منهج (مكتب) حديثي محدثان (60) و نقد محتوايي احاديث (61) نام برد.
آثار نويسندگاني چون: دكتر مصطفي الاعظمي، دكتر نور الدين عتر، دكتر يوسف قرضاوي، از اين دسته به شمار ميروند.
اميد است كه اين نگاه اجمالي و گذرا، روزنهاي را به سوي شناخت و كشف جريانهاي حديثي و مميزهاي فكري و عملي آنها به دست دهد و زمينه را براي پژوهشهاي گسترده و عميق، فراهم سازد.
پينوشتها:
* اين مقاله، پيش از اين، در فصل نامهي علوم حديث (ش34) منتشر شده است.
1-به برخي از اين آثار در مقالهي «مراكز حديثي شيعه» (در همين بخش) اشاره خواهد شد.
2-براي آگاهي بيشتر از اين ديدگاه و نقدهاي وارد بر آن، ر.ك: مقالهي «رابطهي قرآن و حديث» ( كه در همين بخش بدان اشاره شد)؛ القرآنيون و شبهاتهم حول السنّة، خادم حسين الهي بخش؛ قصة الهجوم علي السنّة، زوابغ في وجه الحديث قديماً و حديثاً، صلاح الدين مقبول احمد،ص 69- 254.
3- تفسير المنار، ج3، ص 141؛ مجله المنار، جلد27، ص 614- 615.
4- مجلهي المنار، جلد27، ش5، ص 377- 386 و ش6، ص 479- 462.
5- ضحي الاسلام، ج2، ص 106- 137؛ فجر الاسلام، ص 217- 218.
6-اين كتاب با نام: بازرگان حديث، توسط آقاي محمد وحيد گلپايگاني، به فارسي ترجمه شده و در سال 1343ش، از سوي كتاب فروشي محمدي، منتشر شده است.
7- اضواء علي السنّه النبوية، ص 12.
8- همان، ص 15.
9- ر.ك: همان، ص 9 و 231.
10- ر.ك: همان، ص 8 و 50- 70.
11- همان، ص 91.
12- ر.ك: همان، ص 272-289.
13- ر.ك: همان، ص 312- 332.
14- ر.ك:همان، ص 167- 197.
15- ر.ك: همان، 359- 382.
16- ر.ك: همان، ص 336- 358.
17- اين رساله، در سال 1990م، در كتاب القرآن و النبي، از سوي دارالمعارف قاهره نيز به چاپ رسيده است.
18- ر.ك: السنّه النبوية، ص 15- 16 و 24-25.
19-ر.ك: همان، ص 18-24.
20- ر.ك: همان، ص 17.
21- ر.ك: همان، ص 14- 18.
22- ر.ك: همان، 16.
23- ر.ك: همان، ص 19.
24-ر.ك: همان، ص 18.
25- ر.ك: همان، ص 19.
26- ر.ك: همان، ص 30-31.
27- ر.ك: همان، 36-43.
28- ر.ك: همان، ص 43.
29-ر.ك: همان، ص 47-50.
30- ر.ك: همان، ص 53-54.
31- ر.ك: همان، ص 58-61.
32- ر.ك: همان، 25 و 26.
33-برائة أهل الفقه و أهل الحديث من اوهام محمد الغزالي، ص 6.
34-تدوين السنة، ص 12- 13 و 14.
35- براي آگاهي بيشتر از جريان نوگرايان، ر.ك: موقف المدرسة العقلية من السنة النبوية، الامين الصادق الامين، ج2، ص 183-433؛ الاسلام و الحدائة، عبدالمجيد الشرفي، ص 93-11.
36- ر.ك: مقدمهي محمود سعيد ممدوح بر كتاب عواطف اللطائف من أحاديث عوارف المعارف، إبن الغماري، ج1، ص 9- 37.
37- ر.ك: درءالضعف عن حديث من عشق فعف، ص 12- 13؛ عواطف اللطائف من أحاديث عوارف المعارف، ج1، ص 42-47.
38- مشخصههاي كتاب شناختي اين اثر چنين است: درء الضعف عن حديث من عشق فعف، قاهره: دارالامام الترمذي،1413ق/ 1996م.
39- مشخصههاي كتاب شناختي اين اثر چنين است: عواطف اللطائف من أحاديث عوارف المعارف، مكه مكرمة: المكتبة المكية، 1422ق/2001م.
40- عواطف اللطائف، ج1، ص 87-88.
41- همان جا.
42- همان، ص 85-88.
43- همان،50-52 و 71-72.
44- مشخصههاي كتاب شناختي چاپ اُفستي از اين اثر چنين است: فتح الملك العلي بصحة حديث باب مدينة العلم علي، أحمد بن محمد بن الصديق الغماري، اصفهان: مكتبة الامام أميرالمومنين، 1403 ق/1362ش.
45- جهود المعاصرين في خدمة السنة المشرفة، محمد عبدالله ابوصعليك، ص 111.
46- همان، ج1، ص 96-103.
47- اين مقاله در كتابي با اين مشخصهها به چاپ رسيده است: ندوة التاويل في الفكر الترائي و المعاصر، د. سعيد توفيق، جامعه الامارات العربية المتحدة، 2004 م/1425ق.
48- مشخصات كتاب شناختي اين اثر چنين است: موقف الجمهوريين من السنة النبوية، شوقي بشير، رابطهي العالم الاسلامي، 1987م.
49-موسوعة الفلسفة و الفلاسفة، عبدالمنعم الحنفي، ص 744-745.
50- اين كتاب، توسط المكتبة الاسلامية در اردن، به سال 1390ق/1970م، منتشر شده است.
51- سلسله الاحاديث الضعيفه و الموضوعة، ج1، ص 5.
52- «خطبة الحاجة ليست سنة في مستهل الكتب و المولفات كما قال الشيخ ناصر الالباني»، مجلة بحوث السنة و السيرة (قطر)، ش 7، ص 43.
53-دفاع عن السنة، ص 17.
54- دربارهي شرح حال وي ر.ك: شذرات من ترجمة الشيخ العلامة محدث العصر، محمد ناصرالدين الاباني، عاصم قريوتي؛ حياة الالباني و آثاره وثناء العلماء عليه، محمد بن ابراهيم الشيباني؛ صفحات مشرقة من حياة شيخنا العلامة الالباني و دوره في الدافاع عن الحديث النبوي و تاصيل المنهج السلفي، ابراهيم خليل الهاشمي، ثبت مولفات المحدث الكبير الامام محمد ناصر الدين الالباني عبدالله بن محمد الشمراني.
55- مقالات الالباني، نورالدين طالب، ص 182.
56- همان، ص 187.
57- ر.ك: منتهي الاماني بفوائد مصطلح الحديث الالباني، أحمد بن سليمان آيوب، ص 12-16.
58- جهود العارفين في خدمة السنة الشريفة، ص 18-25.
59- دربارهي شرح حال وي، ر.ك: محمود محمد شاكر، الرجل و المنهج، عمر حسن القيام، ص 19-37؛ احمد شاكر و جهوده في الحديث. مجله الحكمة (لندن)، ش13، ص 99؛ «وقفات مع القواعد اللتي سار عليها الشيخ احمد شاكر»، مجله الشريعه (كويت)، سال 9، ش 23، ص 85؛ «الشيخ احمد شاكر و منهجه في مسند الامام احمد»، مجله الشريعه (كويت) سال 17، ش 48.
60- ر.ك: جهود المعاصرين في خدمة السنة الشريفه، ص 26-30.
61- ر.ك: «ماخذ شناسي نقد محتوايي حديث»، غلامحسين عصارزاده، فصل نامهي علوم حديث، ش15، ص 144-185، و «نقد متن» مهدي عزيزي، ش26، ص 2-30.
مهريزي، مهدي؛ (1390)، حديث پژوهي، قم: سازمان چاپ و نشر دارالحديث، چاپ دوم.