سيره رسول خدا (ص) درباره طبيعت، كشاورزى و محيط زيست (2)
در حديث ديگرى آن حضرت فرمود:
«كسى كه مانع استفاده از آبهاى جارى و روان شود، ملعون است.»(47)
نيز آن حضرت فرمود:
«مسلمانان در سه چيز مشترك اند، آب، مرتع و آتش.»(48)
مشكل ديگر درباره آبها آن بود كه روستاهاى واقع در بالا دست و نزديك منطقه محل جريان و سرچشمه آب مىتوانستند جلوى جريان آب را به مزرعهها و نخلستانهاى پايين دست بگيرند و از رسيدن آب به مزارع و باغها و نخلستانهاى آنها جلوگيرى كنند. بدينسان حضرت به آن دسته از مردم كه در پى به دست گرفتن انحصار زمينهاى مرغوب و يا زمينهاى منطقهاى خاص و يا آبها و مرتعها بودند، اعلام داشت كه بر پايه قانون اسلام مجاز نيستند به اين عمل دست زنند و بايد اين انديشه و روش را از خود دور كنند و همان طور كه خواهد آمد زمين از آن كسى است كه آن را احيا كند.
در روايتى ديگر اين مسأله به صورت قانونى كلى از سوى آن حضرت بيان شده است.
امام صادق - عليه السلام - فرمود:
«جدم رسول خدا - صلىاللَّهعليهوآله - درباره آبيارى نخلستانها با سيلاب مقرر فرمود كه نخست نخلستانهاى بالادست، قبل از نخلستانهاى پايين دست آبيارى شوند، به گونهاى كه آب به اندازه غوزك پا در آنها جمع شود. آن گاه آب به زمينهاى پايين هدايت شود و اين روش همچنان ادامه مىيابد تا آبيارى باغها و نخلستانها به فرجام برسد و آب تمام شود.»(49)
از اين روايتها و روايتهاى مشابه نكتههاى مختلفى به دست مىآيد:
1 - مقصود از سيلاب، آبهاى باران و خدادادى است در مقابل آبهايى كه مالك خاص دارد و نه سيلاب به معناى عاميانه آن. حضرت - صلىاللهعليه وآله - مىفرمود اين آب در انحصار گروهى خاص نيست.
2 - همان طور كه در روايات خوانديم اين آب در انحصار گروهى خاص نيست و همه صاحبان باغها و مزرعهها مىتوانند از آن استفاده كنند.
3 - در شيوه آبيارى و تقسيم آب - كه بسيار اهميت دارد رسول خدا - صلىاللهعليهوآله - مقرر فرمود به ترتيب از زمينهاى بالا به سمت پايين آبيارى شروع شود. به نظر مىرسد اين بهترين شيوه تقسيم براى صرفه جويى از آب و بهينهترين بهرهبردارى از آب در مناطق مشابه است؛ چه اين كه در اين روش افزون بر اين كه همه زمينها سيراب مىشوند، هم نيروى انسانى كمترى براى تقسيم آب مورد نياز است و هم نزاع و اختلاف پيش نمىآيد.
4 - صاحبان زمينها و باغهاى بالادست مجاز نيستند هر مقدار كه بخواهند از آب استفاده كنند؛ بلكه تنها حق دارند به مقدار معقول، يعنى اندازهاى كه نياز درختان و مزرعههاى آنها را بر آورده كند، از آن آبها استفاده كنند، به همان سان كه آنان نمىتوانند اين آب را به روستاها و مالكان زمينهاى ميان دست و پايين دست بفروشند و يا به هر شكل آنان را از اين آب محروم سازند. به عنوان نمونه، هر گاه مشاجرهاى و نزاعى ميان دو روستا واقع شد، جلوى آب را بگيرند. بدين سان بود كه صاحبان مزرعهها و زمينهاى پايين دست از امنيت برخوردار شدند.
5 - همان طور كه در اين روايات خوانديم فروختن آبهاى رودخانهها و آبهاى خدادادى جايز نيست و نيز فروش مرتعهاى عمومى، اما هر گاه كسى از طريق مشروع مالك آب و مرتع شده باشد، فروش آن جايز است و مىتواند آب يا مرتع خصوصى خود را كه به طور قانونى فرا چنگ آورده بفروشد و يا اجازه دهد. (50) مانند آبى كه آن را حيازت كرده باشد يا آب چاهى كه آن را حفر كرده باشد صد البته در چهارچوب احكام شرعى.
6 - درباره مالكيت آب و مراتع و آبيارى احكام فقهى مختلف و بسيار دقيقى وجود دارد كه اين مقاله در پى تبيين دقيق آنها نيست و خوانندگان ارجمند به منابع فقهى مراجعه كنند. افزون بر آن چه آورده شد پيامبر خدا - صلىاللَّهعليهوآله - مسايل بسيار مهم حقوقى زمين و آب را براى مردم، به عنوان حكم شرع، بيان فرمود كه فهرست آنها به قرار زير است:
يك: حريم قناتها، چاهها و چشمهها، آن حضرت با تبيين دقيق حريم قناتها، چاهها، و چشمهها از خشكانيدن چاههاى ديگران جلوگيرى كرد، (51) و اجازه نداد كسى با حفر چاه يا قنات در حريم منابع آبى ديگران به آنان ضرر برساند. (52) حتى رسول خدا - صلىاللَّهعليهوآله - حريم درختان را با دقت بيان فرمود؛
دو: نهى شد از سوزاندن، غرق كردن و از بين بردن مزرعهها و درختان حتى در حال جنگ؛ (53)
سه: احكام فقهى خريد و فروش زمين، آب، انواع محصولات كشاورزى كه فقه اسلامى به ويژه فقه شيعه در اين باره از محتواى بسيار غنى برخوردار است(54) و اين نكته نيز از اهميت ويژهاى برخوردار است؛
چهار: احكام فقهى اجاره زمين، كه روايات فراوانى در اين باره از آن حضرت رسيده است؛ (55)
پنج: احكام مزارعه؛ مزارعه به معناى آن است كه مالك زمين آن را به دهقانى واگذارد تا او در آن زمين كشت كرده و محصول طبق توافق طرفين ميان آنها تقسيم شود. (56) اين مسأله بسيار مهم است، چه اين كه حق دهقان و مالك زمين در مكتبهاى مختلف مورد توجه قرار گرفته است؛
شش: احكام مساقات؛ مساقات به اين معناست كه شخصى اداره و آبيارى درختان و باغ خود را به ديگرى واگذارد و در مقابل بخشى از محصول آن را - طبق توافق طرفين - به او واگذارد؛ (57)
هفت: احكام فقهى زمين غصب شده و كسى كه در زمين ديگران درختى بنشاند و يا كشاورزى كند؛ (58)
هشت: احكام احياى زمينهاى موات و مقررات مرتبط به آن و شرايط آن؛ (59)
نه: مسايل مرتبط به انفال(60) و احكم فقهى آنها و نيز مباحات عامه و مشتركات. (61)
به عنوان نمونه برخى از احاديث رسيده از رسول اخدا - صلىاللَّه عليه و آله - درباره گروهى از مسايل ياد شده (احياى موات) در اين بخش نقل مىشود.
امام صادق - عليه السلام - فرمود:
«جدم، رسول خدا - صلىاللَّهعليهوآله - معاوضه و معامله خرماى سر درختى با خرماى خشك و خوشه درو نشده را با گندم ممنوع ساخت و نيز منع فرمود كه حق آبه و آبهاى روان رودخانه را به ديگران بفروشند. فقط حق دارند به ديگران تفويض كنند و همچنين مازاد آبى كه سد بستهاند فقط مىتوانند به همسايگان خود عاريه دهند.»(62)
همان طور كه اشاره شد آن حضرت حتى مسايل ريز را در اين باره تبيين مىفرمود.
از امام صادق - عليه السلام - در اين باره چنين نقل شده است.
«بايد ميان دو چاه آب در زمين سخت، پانصد ذراع (260 متر) فاصله باشد و در زمين سست هزار ذراع.»
امام صادق - عليه السلام - فرمود:
«شخصى قناتى در كوهستان حفر كرده بود كه يك سال تمام آب آن يك سان برقرار بود. شخص ديگرى در همان كوهستان و در كنار او قنات ديگرى حفر كرد. ميان اين دو تن نزاع در گرفت كه اين قنات به قنات ديگرى خسارت زده است. جدم رسول خدا - صلىاللَّه عليه و آله - فرمود: بايد هر شب به يك قنات بروند و اندازه بگيرند تا معلوم شود آب كدام يك از دو قنات كم مىشود. اگر قنات دومى آب قنات اول را بكشد، بايد آن را پر كند و اگر قنات اولى آب قنات دوم را بكشد، صاحب دومين قنات حقى بر صاحب قنات اول نخواهد داشت.»(63)
بر طبق روايتى ديگر امام صادق - عليه السلام - فرمود:
«مردم مدينه باغها و نخلستانهاى خود را مىفروختند و يك يا دو درخت آن را براى مصارف شخصى استثنا مىكردند. چون هنگام برداشت محصول ميان صاحب باغ و صاحب درخت نزاع و مشاجره مىشد، جدم رسول خدا - صلوات الله عليه وآله - حكم فرمود كه هر درختى به اندازه شاخههاى آن حريم حقوقى دارد و صاحب درخت حق دارد به همين مقدار از سطح زمين و فضاى زير درخت استفاده كند.»(64)
بر طبق روايتى ديگر، رسول خدا - صلىاللَّهعليهوآله - فرمود:
«حريم نخل به اندازه طول شاخههاى آن است.»(65)
در برخى از اين روايات پس از آن كه پيامبر خدا - صلىاللَّهعليهوآله - حريم قنات، چاه و يا نخل و ديگر مسايل مرتبط به آنها را بيان فرمودهاند، در پايان اشاره كردهاند كه در اسلام ضرر وجود ندارد(66) و نبايد به ديگران ضرر زد و از نفع رساندن به يكديگر امتناع نورزيد. (67)
همه مىدانيم كه نبايد به ديگران ضرر زد و بايد هماره از تجاوز به حقوق ديگران پرهيز كرد و در استوارى عدالت كوشيد. اين شعار كلى است كه تا مصداقهاى آن شخص نشود، در عمل چندان تأثيرى ندارد، چرا كه بسيارى از ظالمان همواره زير چتر عدالت جويى ستم كرده پا روى حقوق ديگران گذاشتهاند. همان طور كه اشاره شد پيامبر خدا - صلى الله عليه وآله - همواره فرياد عدالت خواهى داد و آيات عدالت را بر مردمان مىخواند و با تعبيرى رسا و زيبا از عظمت ستم ستيزى سخن مىگفت، اما آن حضرت هرگز به اين گفتهها بسنده نكرد و در عرصه عملى در حوزه حقوق مردم در مزرعهها، باغها، نخلستانها و آبها مصداقهاى عدالت را مشخص كرد و آن را از مرحله گفته و شعار به مرحله اجرا و عمل وارد ساخت. رسول خدا - صلى الله عليه و آله - در اين باره بسى شفاف و دقيق احكام الهى را كه به طور كامل عادلانه بود، و حقوق همه اقشار را تأمين مىكرد، بيان كرد و خود بر طبق آنها ميان مردم حكم مىكرد و در پرتو اين قضاوتها و دستورهاى دادگرانه بود كه عدالت را در عرصه مسايل زمين، آب و كشاورزى گسترانيد و استوار ساخت.
آب و زمين، احياى موات
امام باقر و امام صادق - عليهما السلام - فرمودند: «رسول خدا - صلوات الله عليه و آله - فرمودند:
«من أحيا ارضا مواتا فهى له.»(68)
«هر كس زمين مرده را آباد كند صاحب زمين خواهد بود.»
آن حضرت فرمود:
«هر كس درختى بنشاند يا پيش از ديگران، زمينى را حفر كند (چاه آب يا قناتى حفر كند) يا زمين مرده را آباد كند، پس به حكم خداوند عزوجل و رسولش - صلى الله عليه و آله - اين درخت، چاه، و زمين از آن او خواهد بود.»(69)
اين حكم مرهمى بود شفابخش كه بر زخم كهنه كشاورزى آن روزگار گذاشته شد، و بارقه اميد در چشمان كشاورزان درخشيد. در آن روزگار كه حفرقنات، كندن چاه، آباد كردن زمين و آن را به مرحله محصول دهى رسانيدن كار بسيار دشوارى بود، ولى نتيجه فهم و سازندهاى براى صاحبان آنها داشت.
زمينهاى اطراف مدينه و ديگر شهرهاى حجاز و جامعه اسلامى فراوان بود و رغبت و انگيزه براى انجام اين كار بزرگ، كم بود؛ زيرا تضمينى براى حفظ و عدم تخريب آن وجود نداشت؛ پيامبر خدا - صلىاللَّهعليهوآله - با اعلام قاطع مالكيت براى احيا كنندگان و مقدس ساختن آن در پرتو قاعده پيوند دين و دنيا و ايجاد فرهنگ سازى براى كشاورزان و كشاورزى در اعماق جان مسلمانان انگيزههاى بسيار نيرومند و همتهاى والايى در اين باره آفريد، چه اين كه ارزش و فضيلت كشاورزى را به آنان فهمانيد. بدين سان زمينها را به كسانى كه در پى آبادانى آنها بودند، واگذار مىكرد و از طرفى، از دست نااهلان باز مىستاند.
نيز به كسى اجازه نمىداد زمينها را غرق كند و ديگران را از بهرهورى از آنها محروم گرداند. اينها سبب شد امنيت سنگينى بر سر مسأله زمين و قوانين آن سايه افكند و در سايه آرامش آفرين اين امنيت شغلى و مالى بود كه مردمان بسيارى به كشاورزى روى آوردند. در موازات همين مسأله رسول خدا - صلىاللَّهعليهوآله - مسايل آب را نيز حل كرد، بدين سان كه زمينه استفاده از آبهاى عمومى را براى همگان فراهم ساخت و آبهاى عمومى را تعريف كرد و چگونگى تقسيم و توزيع آنها را معلوم ساخت و از ملكيت مشروع مالكان چاهها به طور قاطع حمايت كرد.
در واقع، تعيين روشن احكام فقهى و حقوقى آب و زمين زمينه را براى رشد شتابان و شكوفايى گسترده كشاورزى و باغ دارى در جامعه اسلامى فراهم ساخت.
گام سوم: اجرا، پىگيرى، و استقامت
مسلمانان در روزگار ما جز اندكى از آنان عملا قرآن را مهجور كرده(70) و به آن پشت كردهاند، و سنت رسول خدا را جز در بخشى از زندگى خود وارد نكردهاند. مقصود آن نيست كه همه مسلمانان اين گونهاند، بلكه جامعههاى اسلامى رنگ و رو و سمت و سوى قرآنى و نبوى ندارند. پيامبر خدا - صلىاللَّهعليهوآله - به شدت و با دقت به قوانين وضع شده خود پاى بند بود. آن يگانه روزگار و سرور پيامبران همه توان خود را در مسير اجراى اين دستورها و قوانين مصروف داشت؛ خود نخستين، بهترين و دقيقترين كسى بود كه به قانونهاى مرتبط به زمين، آب و مراتع و دام عمل مىكرد، با دست خود درخت مىكاشت، در جنگها - جز در موارد ضرورى كه قانون اجازه داده است - از قطع درختان، به آتش كشيدن مزرعهها و غرق كردن نخلستانها امتناع مىورزيد و خلاصه خود كشاورزى مىكرد و مىفرمود همه پيامبران جز ادريس - كشاورز بودهاند.
بر پايه برخى از روايات، پيامبر خدا - صلىاللَّهعليهوآله - كه مىفرمود: «هر كسى زمينى را آباد كند، صاحب آن خواهد شد»، جلوى برخى واگذارىهاى زمين را گرفت و تنها زمين هايى را كه به اهلش واگذار شده بود، (71) پس نگرفت. پس از جنگ خيبر، براى اين كه زمينهاى خيبر آباد يا آبادتر شود، زمينها را به اهل خيبر واگذاشت تا در آنها كار كنند و آنها را آباد كنند و ماليات و اجاره آن را به حكومت اسلامى بپردازند. (72) همواره در زندگى شخصى خود با استفاده از راههاى مختلف مىكوشيد ارزش كشاورزى را بنماياند. وقتى سؤال مىشد كدام مال، بهترين مال است براى صدقه دادن. پاسخ داد: «محصولات كشاورزى و گوسفند»(73) و نيز در پاسخ به اين پرسش كه بهترين ثروت جيست؟ فرمود: «بهترين ثروت كشاورزى است اگر به طور صحيح و اصلاح شده انجام گيرد و زكات آن داده شود. و در مرحله بعد به دامدارى اشاره فرمود و آن را پس از كشاورزى بهترين كار دانست و در مرتبه سوم فرمود: درختان استوار و بلند خرما كه در گل مىرويند و درختانى كه در بيابانهاى خشك و تفتيده ميوه مىدهند. و در پايان دوباره به درخت خرما اشاره كرد و از فروختن آن نهى فرمود.»(74)
بر طبق روايتى ديگر فرمود:
«بهترين مال دستههاى طولانى، شكيل و منظم خرما و درختان ميوه دار است.»(75)
بدين سان، آن حضرت بسيار از فضيلت كشاورزان و كشاورزى، درخت كارى سخن مىگفت، و اين مسأله را به روشهاى مختلف در ذهنهاى مسلمانان تثبت مىكرد. به گونهاى كه ارزش كشاورزى براى آنان به صورت فرهنگ در آورد. به عنوان نمونه، آن حضرت خود خرما كاشت، از ارزش اقتصادى درختان خرما - طبق همين روايات - با تعبيرهاى خاص ياد مىكرد، خرما بسيار مىخورد و از سودمندىهاى آن سخن مىگفت. آن حضرت از درخت خرما با عنوان «عمه» ياد مىكرد(76) به هماهنگى شگفت آور خرما با بدن آدمى اشاره مىكرد و مىفرمود:
«نخل از گِل آدم - عليه السلام - خلق شده است.»(77)
درخت خرما را از ميان درختان به مردان مؤمن تشبيه مىكرد. (78) هرگاه براى حضرت خوراكى مىآوردند كه خرما نيز با آن بود، در آغاز از خرما ميل مىكرد. (79)
به طور خلاصه پىگيرهاى رسول خدا - صلىاللَّهعليهوآله - براى اجراى سياستهاى فرهنگى، علمى، بازرگانى - كه در اين مقاله به دليل فشردگى آن مورد بحث قرار نگرفت - اقتصادى مستمر، با جديت و قاطعيت بود. و اين گام؛ يعنى اجراى مداوم و بى وقفه سياستها، دستورالعملها و قوانين مربوط به كشاورزى در ايجاد مختلف آثار و بركات فراوانى براى جامعه اسلامى است.
گام چهارم: آموزش و توسعه دانش كشاورزى
«هو الذى بعث فى الاميين رسولا منهم يتلوا عليهم آياته و يزكيهم و يعلمهم الكتاب و الحكمة و ان كانوا من قبل لفى ضلال مبين»(80)
«آن خداى كسى است كه در ميان آن درس ناخواندگان فرستادهاى از ايشان برانگيخت تا آيات او را براى آنان بخواند و آنان را پاكيزه سازد و به آنان كتاب و حكمت را آموزد. هر چند پيش از آن در گمراهى آشكار بودند.»
در دهها آيه از آيات قرآن از ارزش دانش، علم، تفكر، تأمل و عناوينى از اين قبيل سخن به ميان آمده است، از نگاه آياتى كه پيامبر خدا - صلى اللَّه عليه و آله - بر مردمان مىخواند «هرگز دانشوران و جاهلان برابر نيستند»(81) در واقع، جاهلان كورانى(82) هستند كه نمىتوانند در مسير زندگى راه را از چاه بشناسند. از اين رو، هماره در معرض سقوط و لغزش گام بر مىدارند.
به عبارت ديگر دانش همانند نور(83) است كه پرتو مىافكند و مسير زندگى آدمى را روشن مىكند و از حكمت و دانش است كه خير و بركت فراوان برمىخيزد و كسى كه از دانش، بينش و حكمت برخوردار نيست، نمىتواند به خير و سعادت نايل آيد. (84)
به طور خلاصه، آموزش دين، دانش و حكمت در متن تعاليم رسول خدا - صلى الله عليه و آله - قرار داشته است و احكام مرتبط به آب، زمين، درختان، دامدارى و دامداران و كشاورزان در زمره اين تعاليم است. دهها روايت رسيده از آن حضرت بيانگر اين واقعيت است كه رسول اعظم اسلام - صلىاللَّهعليهوآله - در اين باره بسيار كوشيد و كوشش هايش در حوزه آموزش تاثير فراوان داشته كه اين موضوع به نوبه خود شايسته تحقيق مستقل است و در اين مقاله به همين اندازه در اين باره بسنده مىشود.
گام پنجم: به سوى اجراى عدالت
«وَ الارضَ وضعها للانام فيها فاكهةٌ وَ النخلُ ذاتُ الاكمامِ وَ الحَبُّ ذُو العَصفِ وَ الريحان فَبِأىِّ آلاء رَبّكُما تُكَذّبانِ»(85)
بر طبق اين آيه، اين نعمت بزرگ الهى براى مردمان است و اگر گروهى خاص از اين نعمت بى همتاى الهى بهرهمند شوند و ديگران از آن محروم باشند، عدالت، به ويژه عدالت اقتصادى كه از اهداف مهم بعثت انبيا به ويژه رسول خدا - صلىاللَّهعليهوآله - و حكومت نبوى بود، در اين باره به درستى اجرا نشده است. عدالت وقتى به منصه ظهور مىرسد كه زمين داران، دامداران و كشاورزان سهمى از محصولهاى خود را براى فقيران و حكومت اسلامى كنار نهند. اين سهم در فقه اسلامى در قالب خمس و زكات مطرح شده است. بى شك سود كشاورزان از محصولهاى مختلف يكسان نيست، چگونگى به دست آوردن آب براى كشاورزى، و كاشت و برداشت دامها و چرانيدن و علوفه دادن دامها يكسان نيست و گاه تفاوت آنها بسيار فاحش و بزرگ است و عدالت ايجاب مىكند كه زكات آنها نيز متفاوت باشد و اين موضوع نيز در خود پژوهشى مستقل است كه در اين فشرده نمىگنجد.
به طور كلى، اجراى عدالت درباره آنان كه از منابع طبيعى زمين، آب، مرتع، جنگلها درست استفاده مىكنند، اهميت به سزايى دارد و از بررسى آيات و روايات رسيده از آن حضرت و مطالعه در تاريخ و سيره رسول خدا - صلىاللَّهعليهوآله - در اين باره نكتههاى زير استفاده مىشود:
يك: دامداران و كشاورزان و زمين داران بايد افزون بر پرداخت خمس، زكات پرداخت كنند و زكات تعلق گرفته به انواع دام و محصولات كشاورزى مختلف است؛
دو: هرگونه، اسراف در بهرهورى و استفاده از محصولهاى كشاورزى حرام و ممنوع است. پس از آن كه خمس و زكات محصولهاى كشاورزى داده شد، اين روزى حلال بايد به جا و در چهارچوب احكام شرعى مصرف شود و هرگونه اسراف جايز نيست؛
سه: گرچه مالك باغ و درخت حق تصرف در اموال خود را دارد، اما كندن و بريدن و از بين بردن درختان در هر شرايطى جايز نيست؛ چه اين كه از روايات استفاده مىشود كه آن حضرت بر پايه گروهى از اخبار از قطع درختان مدينه به شدت نهى كرد؛
چهار: عدالت ايجاب مىكند با صرف نظر از منازعهها و جنگها درختان و باغها و كشتزارها سالم و محفوظ بماند. آن حضرت - صلىاللَّهعليهوآله - از هرگونه سوزانيدن غرق كردن و از بين بردن درختان، نخلستان و كشتزارها حتى در جنگها به شدت نهى مىكرد؛
پنج: كسانى كه در زمين ديگران كار مىكنند، چه آبيارى و مراقبت از باغها و چه كشاورزى - چه در قالب عقد مزارعه و چه عقد مساقات - نيز حقى دارند كه بايد به حقوقشان دست يابند؛ (86)
شش: هرگونه تجاوز به چاهها، نهرها، زمين، باغ و محصولهاى كشاورزى ديگران ظلم محسوب مىشود و در فقه اسلامى مجازاتهاى تعريف شدهاى دارد؛ (87)
هفت: تقسيم آبها، قانون خاص خود را دارد و بايد به گونهاى باشد كه زمينهاى پايين دست نيز از آبها و سيلابها بتوانند بهره برند. (88)
پي نوشت :
1) سوره نساء (4) آيه 54.
2) سوره نساء (4) آيه 59.
3) ر. ك: همنام با گلهاى محمدى، ص 95.
4) وسايل الشيعه، ج 12، ح 26، ص 23.
5) كافى، ج 3، ص 346 «ان الله - عز و جل - احب لانبيائه الاعمال الحرث.»
6) فرهنگ جهاد، شماره 3، ص 123، «... فقال: رسول الله و اميرالمؤمنين و آبائى كلهم كانوا قد عملوا بأيديهم و هو من عمل النبيين و الاوصياء و الصالحين.»
7) عن ابى عبدالله كان اميرالمؤمنين يضرب بالمر و يستخرج الأرضين و كان رسول الله يمص النوى بغيه و يغرسه فيطلع عن ساعته....» همان، شماره 8، ص 251.
8) الفوائد المجموعة، ج 4، ص 341.
9) كافى، ج 6، ص 360.
10) همان، ج 6، ص 345.
11) فرهنگ جهاد، شماره 19، ص 185. ر. ك: لطافت، دل انگيزى و سودمندىهاى طبيعت.
12) همان.
13) لاتحرقوا النخل و لاتغرقوه بالماء و لاتقطعوا الشجرة و لاتحرقوا زرعا.» وسايل الشيعه، ج 11، ص 43؛ بحار الانوار، ج 19، ص 177.
14) جعل لى الأرض مسجدا و طهورا أينما كنت أتيمم من تربتها و اصلى عليها.» مستدركالوسايل، ج 2، ص 529.
15) ر. ك: فصلنامه فرهنگ جهاد، شماره 7 و 8، سرتاسر اثر.
16) سوره انبياء (21) آيه 30.
17) سوره رحمن (55) آيات 6، 10، 13.
18) سوره ابراهيم (14) آيه 32 - 34؛ سوره عبس (80) آيات 25 - 32.
19) ر. ك: گياهان در قرآن؛ گياهان و زندگى در انديشه دينى.
20) همنام با گلهاى بهارى، ص 98.
21) همان؛ بحار الانوار، ج 79، ص 128.
22) كنزالعمال، ج 15، ص 953.
23) بحار الانوار، ج 70، ص 191.
24) وسائل الشيعة، ج 2، ص 882 و 884.
25) الشئوون الاقتصادية، علامه جعفر سبحانى، ص 57.
26) الحياة، ج 5، ص 432.
27) همان.
28) همان.
29) البركة فى فصل السعى و الحركة، ص 17، به نقل از همنام با گلهاى محمدى، ص 97.
30) سوره اعراف (7) آيه 29.
31) سوره شورى (42) آيه 15.
32) بحارالانوار، ج 29.
33) المراقبات، ص 160.
34) سوره هود (11) آيه 61.
35) ر. ك: 59 نكته درباره امام زمان - عليه السلام -، نكته 57، ص 188.
36) طبيعت و كشاورزى از ديدگاه اسلام، ص 92.
37) من لايحضره الفقيه، ج 1، ص 34.
38) همان.
39) طبيعت و كشاورزى از ديدگاه اسلام.
40) مستدرك الوسائل، ج 2، ص 529.
41) همان، ص 530.
42) همان، ص 528.
43) مرآة العقول، ج 19، ص 398.
44) عن ابى عبدالله - عليه السلام قال: نهى رسول الله عن بيع النطاف و الأربعاء. قال: و الأربعاء أن تسنى مسناة محتمل الماء و نسقى به الأرض ثم نستغنى عنه. قال: فلاتبعه و لكن أعره جارك. و النطاف: أن يكون له الشرب فيستغنى عنه. فيقول: لاتبعه: أعره اخاك او جارك.» كافى، ج 5، ص 277؛ تهذيب، ج 7، ص 140؛ مرآة العقول، ج 14، ص 366؛ وافى، ج 10، ص 1010.
45) عن ابى عبدالله - عليه السلام - قال: «قضى رسول الله فى سيل واد مهزور ان يحبس الاعلى على الأسفل للنخل الى الكعبين و للزرع الى الشراكين.» كافى، ج 1، ص 278؛ تهذيب، ج 7، ص 140؛ من لايحضره الفقيه، ج 3، ص 99؛ وافى، ج 10، ص 1011.
46) عن ابى عبدالله - عليه السلام - قال: و قضى رسول الله - صلى الله عليه و آله و سلم - بين اهل المدينة فى مشارب النخل أنه لايمنع نقع البئر و قضى - صلى الله عليه و آله - بين اهل البادية لايمنع فضل ماء ليمنع به فضل كلأ و قال لاضرر و لاضرار.» كافى، ج 5، ص 293؛ وسايل، ج 17، ص 333. باب 7 از ابواب احياء اموات؛ ر. ك: وافى، ج 18، ص 10 و 15؛ مستدرك الوسايل، ج 13، ص 242؛ من لايحضره الفقيه، ج 3، ص 238تهذيب، ج 7، ص 45.
47) عن ابى عبدالله - عليه السلام - قال: «قال رسول الله - صلى الله عليه و آله و سلم -... ملعون... المانع الماء المتناب.» كافى، ج 2، ص 292؛ وافى، ج 10، ص 1047.
48) ان المسلمين شركاء فى الثلث؛ الماء و النار و الكلأ.» السنن، ابن ماجه، ج 2، ص 2472.
49) عن ابى عبدالله - عليه السلام - قضى رسول الله - صلى الله عليه و آله و سلم - فى شرب النخل بالسيل ان الأعلى شرب قبل الاسفل و يترك فى الماء الى الكعبين ثم يسرح الماء الى الأسفل الذى يليه كذلك حتى تنقضى الحوايط و يغنى الماء...» كافى، ج 5، ص 278؛ مرآة العقول، ج 19، ص 369؛ وافى، ج 10، ص 1013.
50) ر. ك: الوافى، فيضكاشانى، اصفهان، مكتبةالاماماميرالمؤمنين، 1411، ج10، ص105 - 108.
51) ر. ك: الوافى، ج 10، ص 1055 - 1063.
52) ر. ك: همان، ص 1067 - 1072. رساله لاضرر امام خمينى با عنوان بدائع الضرر فى قاعدة نفى الضرر.
53) همان، ص 1052، باب قطع الشجر.
54) ر. ك: شرايع الاسلام؛ تحرير الوسيله، كتاب البيع و كتاب البيع امام خمينى.
55) ر. ك: الوافى، ج 10، ص 1019 - 1044.
56) شرايع الاسلام، ص 391.
57) همان، ص 396.
58) ر. ك: الوافى، ج 10، ص 1072 - 1077. «باب من زرع فى غير أرضه أو غرس» و باب «من أخذ ارضا بغير حق.»
59) وسايل الشيعة، ج 17، احياء الموات.
60) انواع كتابهاى فقهى و حديثى باب الخمس و الانفال.
61) ر. ك: الوافى، ج 10، ابواب احكام الارضين و المياه.
62) عن ابى عبدالله: «قال نهى رسول الله عن المحاقلة. فقال: المحاقلة، النخل بالتمر. و المزابنة السنبل بالحنطة. و النطاف: يشرب الماء ليس لك اذا استغنيت عنه أن تبيعه جارك، تدعه له. و الأربعاء، المسنأة تكون بين القوم فيستغنى عنها صاحبها. قال: يدعه لجاره و لايبيعها اياه.» تهذيب، ج 7، ص 143؛ وافى، ج 10، ص 1010.
63) عن ابى عبدالله - عليه السلام - قال: «يكون بين البئرين: اذا كانت ارضا صلبة خمسمأة ذراع و ان كانت الأرض رخوة فألف ذراع قال و قضى رسول الله - صلى الله عليه و آله - فى رجل احتفر قناة و أمى لذلك سنة، ثم ان رجلا حفر الى جانبها قناة، فقضى آن يقاس الماء بجوانب البئر ليلة هذه و ليلة هذه فان كانت الاخيرة أخذت ماة الاولى غورت الأخيرة و ان كانت الأولى اخذت ماء الأخيرة لم يكن لصاحب الأخيرة على الاول شىء» الفقيه، ج 3، ص 102؛ تهذيب، ج 7، ص 145؛ كافى، ج 5، ص 296؛ وافى، ج 10، ص 1057.
64) عن ابى عبدالله - عليه السلام - قضى فى هذا النخل أن يكون النخلة و النخلتان للرجل فى حائط الآخر فيختلفون فى حقوق ذلك فقضى فيها أن لكل نخلة من اؤلئك من الأرض مبلغ جريدة من جرائدها حين بعدها.» كافى، ج 5، ص 295؛ تهذيب، ج 7، ص 144.
65) من لايحضرهفقيه، ج 2، ص 101، قال رسول خدا - صلىاللَّهعليهوآله -: «حريم النخل طول سعفها.»
66) ر. ك: وافى، ج 10، ص 106 - 107؛ «قضى - صلى الله عليه و آله - بين اهل المدينة فى مشاب النخل انه لايمنع نفع الشيئى و قال لاضرر و لاضرر.»
67) همان.
68) در برخى روايات «من أحيا مواتا فهو له.» كافى، ج 5، ص 279؛ تهذيب، ج 7، ص 152؛ وافى، ج 10، ص 982.
69) قال النبى - صلى الله عليه و آله و سلم «من غرس شجرا أو حفر واديا لم يسبقه اليه احد أو احيى أو ارضا متته فهى له؛ قضاءا من الله و رسوله - صلى الله عليه و آله و سلم -.» فقيه، ج 3، ص 240؛ تهذيب، ج 6، ص 378؛ وافى، ج 10، ص 984.
70) و قال الرسول يا ربّ انّ قومى اتخذوا هذا القرآن مهجوراً» سوره فرقان (25) آيه 30.
71) كافى، ج 5، ص 279، ح 5؛ تهذيب، ج 7، ص 152؛ وافى، ج 10، ص 982.
72) همان، ص 997؛ تهذيب، ج 7، ص 148؛ من لا يحضره الفقيه، ج 3، ص 239.
73) قالوا فأى المال أفضل؟ قال: الحرث و الغنم.» الممصنف، ج 11، ص 460.
74) عن السكونى: عن الصادقعليه السلامقال: سئل النبىصلى الله عليه وآلهأى المال خير؟ قال: الزرع زرعه صاحبه و أصلحه و أدى حقه يوم حصاده... قال: فأى المال بعد الغنم خير؟ قال: الراسيات فى الوحل و المطعمات فى المحل. نعم الشىء النخل من باعه فانما ثمنه بمنزله رمادا اشتدت بهالريح فى يومعاصفالا أن يخلف مكانها.» كافى، ج 5، ص 260-261؛ وسايل الشيعة، ج 13، ص 192.
75) خيرالمال سكة مأبورة و مهرة مأمورة.»
76) فانها خلقت من طينة آدم - عليه السلام -.» وسايل الشيعة، ج 17، ص 113.
77) بحار الانوار، ج 62، ص 296.
78) كافى، ج 6، ص 345.
79) كافى، ج 6، ص 345.
80) سوره جمعه (42) آيه 2.
81) قل هل يستوى الذين يعلمون و الذين لايعلمون»، سوره زمر (39) آيه 9.
82) هل يستوى الاعمى و البصير أفلا تتفكرون»، سوره رعد (13) آيه 19.
83) قل هل يستوىالاعمىوالبصير ام هل تستوى الظلمات أو النور»، سوره رعد (13) آيه 16.
84) سوره احزاب(33)آيه 33 «يؤتى الحكمة من يشاء و من يوت الحكمة فقد اوتى خيرا كثيرا»
85) سوره رحمان (55) آيه 10 - 13.
86) مزارعه و مساقات از عقود اسلامى است و در فقه تعريف و احكام خاص به خود را دارد.
87) در اين باره در فقه اسلامى در ابواب غصب و... احكام مشروحى آمده است.
88) پيش از اين به روايات مرتبط به تقسيم آب اشاره شد.
منبع: خبرگزاری فارس - به نقل از فصلنامه فرهنگ جهاد
/س