شیعه در حجاز

فلسفه حضور رسولان و انبیاء الهی نشان دادن راه حق در زندگی دنیاست تا مردم با شناخت صحیح، برنامه مادی و معنوی خود را تنظیم کنند و به کمال مطلوب برسند. ولی بعد از رحلت هر پیامبر ما مشاهده می کنیم که «دین اصیل» مخلوط با هوی و هوس بشر و بازیچه دست سیاستمداران فرصت طلب شده و از مسیر منحرف می شود. دین اسلام هم از این قاعده «مستثنی» نمی باشد؛ برای همین است که رسول گرامی اسلام ( صلّی الله علیه و آله و سلّم ) در هر فرصتی با معرفی خط اهل بیت مردم را
دوشنبه، 31 فروردين 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
شیعه در حجاز
شیعه در حجاز
شیعه در حجاز

نویسنده : شهباز رمضانی
منبع : اختصاصی راسخون


( نگاهی به پیدایش و وضعیت فعلی )

مقدمه

فلسفه حضور رسولان و انبیاء الهی نشان دادن راه حق در زندگی دنیاست تا مردم با شناخت صحیح، برنامه مادی و معنوی خود را تنظیم کنند و به کمال مطلوب برسند. ولی بعد از رحلت هر پیامبر ما مشاهده می کنیم که «دین اصیل» مخلوط با هوی و هوس بشر و بازیچه دست سیاستمداران فرصت طلب شده و از مسیر منحرف می شود.
دین اسلام هم از این قاعده «مستثنی» نمی باشد؛ برای همین است که رسول گرامی اسلام ( صلّی الله علیه و آله و سلّم ) در هر فرصتی با معرفی خط اهل بیت مردم را برای نجات از «ضلالت» آماده می کردند. اما مصیبت از آنجا آغاز شد که برخی به علت فراموشی مرگ و ظاهر فریبندة دنیا، چشمان خود را بر حقیقت بستند. اسلام ناب بازیچة سیاستمداران شد تا به سلیقه خود آن را تبیین کنند، علمایِ دور از سرچشمه نبوت و زلال پاک ولایت، با دیدن اندک نبوغی در خود، یک مذهب یا مکتب را کلید زدند: ماتریدی، اشعری، معتزلی در کلام، حنفی، شافعی، مالکی، حنبلی در فقه و ... و شیعه که در تاریخ همواره مظلومیت و معصومیّت داشت در میان آماج حملات بیرحمانه قرار گرفت.
و شیعیان : آنهایی که فقه و کلام و تفسیر و همه علوم را از شجره طیقه نبوت گرفتند.
تاریخ همواره شاهد ظلم ها و جنایات نسبت به شیعیان است. بخصوص در سرزمینی که محل نزول وحی می باشد، همواره مشاهده می-گردد معلمین حقیقی وحی درحاشیه بوده و با ترس از حاکمان زورگو فعالیت می کرده اند.
تحقیق پیش رو نگاهی است گذرا و مختصر به نحوه پیدایش شیعه و وضعیت فعلی شیعیان در سرزمین مقدس حجاز.
چون این پژوهش جزء کارهای ابتدایی بنده می باشد یقیناً دارای نقائص و کاستی های فراوان است که ان شاء الله در سایه توجهات استاد و معلم حقیقی بشریت حضرت بقیه الله الاعظم (روحی له الفدا) و تلاش بیشتر کارهای مطلوبتری ارائه خواهد شد.
لازم است در اینجا از اساتید و زحمتکشان سازمان حج و زیارت خصوصاً معاونت آموزش بعثه مقام معظم رهبری تشکر نمایم که این بستر را برای حقیر فراهم نمودند تا چند صباحی لابلای سطور، در این موضوع کار نمایم.

چکیده

حضور شیعه در عربستان و سرزمین حجاز به قرن اوّل هجری یعنی زمانی که شیعیان علی (علیه السلام) جانشینی پیامبر( صلّی الله علیه و آله و سلّم ) را توسط ابوبکر رد کردند باز می گردد. در زمان ائمه به جز ایام کوتاهی، بیشتر مواقع شیعیان و رهبران آنها تحت فشار خلفا بوده اند.
شیعیان حجاز همواره در طول تاریخ در اقلیت و در سیطره حکومتهای سنی بوده اند، حتی در زمان حاکمیت شُرفا (با اینکه از سادات حسنی هستند) به علت هماهنگی با عثمانیان و گاهی ایوبیان آنها مجبور بودند و لو از روی تقیه اظهار صریح به تشیع نکنند.
تا قبل از «حاکمیت وهابیون» شیعیان در عربستان به فعالیت تبلیغی و مذهبی می پرداختند تا جائیکه «قطیف» در منطقه شرقیه که مرکز اصلی شیعیان عربستان است به نجف کوچک معروف بوده، اما با به قدرت رسیدن رژیم سعودی با پشتوانة اعتقادی وهابیت، شیعیان به شدت تحت فشار قرار گرفتند. به خاطر همین فشارها بسیاری از شیعیان جرأت اظهار صریح مذهب خود را ندارند از همین رو گرفتن آمار دقیق از شیعیان در سرزمین عربستان مشکل می باشد.

فصل اول
نگاهی به عربستان سعودی

عربستان سعودی میان دریای سرخ در سمت غرب، و خلیج فارس در سمت شرق قرار گرفته و از شمال با اردن، عراق و کویت، از جنوب با جمهوری یمن، از شرق با امارات عربی متحده، بحرین، قطر و عمان هم مرز است.
مساحت عربستان سعودی به 000/240/2 کیلومترمربع می رسد و طول ساحل غربی آن از عقبه تا سیدی تقریباً 1100 مایل، ساحل شرقی آن از رأس مشعاب تا قطر 300 مایل و طول مرز آن از عقبه تا رأس مشعاب 850 و از سیدی تا خلیج فاس نیز 880 مایل است :

وضعیت آب و هوایی

در منطقه ساحلی غرب عربستان که در کنار دریای سرخ واقع شده، آب و هوای شبه استوایی حکمفرماست. تابستان هایی گرم با رطوبت هوای بالا و زمستان هایی معتدل دارد و گاه در این فصل باران های خفیفی می بارد.
مناطق میانی عربستان دارای تابستان هایی خشک و نسبتاً گرم و زمستان هایی خشک و سرد است و به دلیل ارتفاع فلات نجدگاه موج-هایی از سرمای سوزنده این مناطق را می گیرد.
منطقه شرقی عربستان از نظر آب و هوایی تقریباً مانند مناطق میانی است با این تفاوت که به دلیل نزدیک بودن به دریا و منابع آبی، در فصل تابستان رطوبت در این منطقه افزایش چشمگیر دارد.
ماهیت رژیم فعلی عربستان پادشاهی مطلقه و موروثی بوده و قدرت به طور مطلق و انحصاری در اختیار خاندان سعودی است.
در این کشور به ظاهر سه قوه مجریه و مقننه و قضاییه ازیکدیگر متمایز و مجزا شده اند. اما نوع رژیم به شیوه اختلاط قوا بوده همه قائم به ذات پادشاه است.
عربستان 14 استان (ایالت) دارد که مسئولان هر یک از این استان ها با عنوان امیر از میان خاندان آل سعود برگزیده می شوند.
مجلس شورا نهاد قانون گذاری و تصمیم گیری کشور است تمام حقوق اعضاء و وظائف آنها در تمامی زمینه ها به دستور پادشاه تعیین می گردد. عزل و نصب رئیس مجلس شورا و معاون و دبیر کل مجلس به فرمان شاه است.
رئیس قوه مجریه خود شاه است و تمامی وزرای کابینه از جانب او عزل یا نصب می شوند و در برابر شاه مسئول هستند. قوه قضائیه نیز مانند دو قوة دیگر به طور مستقیم تحت نظر شاه است. تصمیم گیری های استراتژیک از طرف شاه صورت می گیرد.
با افتادن خلافت به دست امویان به مرکزیت شام شبه جزیره تنها به صورت بخشی از امپراطوری عربی درآمده و عربستان دیگر مرکزیت سیاسی نیافت، با گذشت قرن ها در نیمه اول قرن هجدهم میلادی،تحرکات تازه ای در شمال شبه جزیره پدید آمد که سرآمد آن محمدبن عبد الوهاب بود. وهابی گری به کمک رهبری قبیلة سعودی نجد حرکتی قومی در عربستان شده به طوریکه آنها توانستند در قرن هیجدهم بخش بزرگی از شبه جزیره را فتح کنند. وهابیون در قرن نوزدهم توانستند شهرهای مکه و مدینه و کرانه های حساس و بخش هایی از عمان را به کنترل خود درآورند.
با آغاز جنگ جهانی اول وهابیون با انگلستان به توافق رسیدند و از دخالت در امور « حجاز» خودداری کردند. با پایان جنگ جهانی اول آنها به قرارداد خود با بریتانیا پایان داده و به تصرف استانهای باختری شبه جزیره پرداختند.
در این زمان « شریف حسین» وابسته به امپراطوری عثمانی بر حجاز حکومت داشت که وهابی ها را از مکه بیرون راندند. در سال 1932 « امیر عبد العزیز بن سعود» خود را « پادشاه عربستان سعودی» خواند و سرزمین های تحت فرمان خود را که تمامی شبه جزیره عربستان می شد، رسماً عربستان سعود نامید.

عربستان صدر اسلام ـ جغرافیایی ، اجتماعی

شبه جزیره عربستان از لحاظ جغرافیایی به بخشهای بزرگی تقسیم شده که مورد اتفاق جغرافی دانان عرب است. این بخش ها عبارتند از حجاز، تهامه، نجد، عروض، بحرین، یمن و عمان. اسلام از مدینه مرکز حجاز برخاست و مردم مدینه تحت لوای پیامبر گرامی اسلام توانستند شبه جزیره را یکپارچه سازند.
حضرت محمد ( صلّی الله علیه و آله و سلّم )، شبه جزیره را به بخشهای اداری تقسیم نکردند زیرا وی به مسائل اداری نمی-نگریست، بلکه می خواست اسلام در عمق آگاهی اعراب رسوخ کند و آنان بر مبنای انسانیت و آیین توحید پرورش یابند به گونه ای که در قالب روح واحد عمل نمایند. اما فتنه انگیزی برخی مدعیان نبوّت باعث شد در زمان خلفا جزیرة العرب به بخشهای اداری تقسیم گردد به گونه ای که کارگزاران و فرمانداران سیاسی بتوانند امور را سر و سامان دهند.
سرزمین جزیرة العرب جز در منطقه جنوبی دارای باران کم و غیر منظم است، موسم آن زمستان و آغاز بهار است و ممکن است سالها باران نبارد. از این رو تلاش برای به دست آوردن آب که مایة حیات است، بیابان نشین را مجبور می کند تا هر دم به جایی کوچ کند در نتیجه اینها قانونهایی که شهرنشینان برای خود درست کرده اند ندارند.
جنوب به خاطر مساعد بودن اوضاع و حاشیه دریای سرخ اوضاع مناسب تر است و جمعیت متراکم تر می باشد. قانون روستایی و شهری بر مردم حکومت می کند. رقم درشت شبهه جزیره را چادرنشین ها تشکیل می دادند. چادرنشین فرزند صحرا است زیر آسمان تربیت شده و قید و بندهای شهرنشین ها را ندارد.
هر قبیله شیخ دارد که او حاکم، قانونگذار، فرمانده جنگ، پدر مهربان مردم خویش است. شیخ دلیر، باهوش، با اراده و قاطع است، خصلت جوانمردی و فداکاری و از خودگذشتگی در عموم آنها دیده می شود.
اما همین مردم آرام و فداکار ناگهان به هم بر می آیند، در خشم فرو می روند، کینه توزی می کنند، می جنگند و می کشند. چرا؟ چون شتر قبیله ای بی رخصت وارد چراگاه آنها شده است و این اهانتی بزرگ است ...! چهل سال جنگ، همراه قصیده ها و شعرها ...!
هنگامی که اسلام اندک اندک پیروانی یافت پیامبر این دو روی سکة بیابان نشینی را در خدمت اسلام مهار نمود. روح تعاون، مساوات و حتی از خودگذشتگی در آنها دمیده شد و خونهایی که در راه شتر به هدر می رفت در راه خدا ریخته شد.
از خصوصیات اعراب در صدر اسلام، زندگی سخت و بدون رفاه بود که بیش از 90 درصد مرم آن زمان با آن درگیر بودند و این به آنها صلابتی خاص داده بود. امروزه نیز یکی از اهداف مهم چپاولگران برای غارت همیشگی ملتها این است که آنها را رفاه زده کند. آنگاه با اندک فشاری رفاه زده ها میدان مبارزه را خالی خواهند کرد.

وضعیت اجتماعی جزیره العرب در صدر اسلام

در نگاهی به زندگی اعراب جزیره العرب می توان دریافت که تفاوت عمده ای بین نوع حیات در میان آنها و مردم ایران و روم وجود دارد، در آن روزها در ایران و روم ما شاهد یک حکومت مرکزی هستیم که تمام شئون جامعه را در دست دارد ولی در جزیره العرب در هر گوشه شاهد عده ای افراد که با نسب خانوادگی واحد گردهم آمدند، روبرو هستیم.
حوزه عمل هر قبیله منحصر به خود آنها بوده و حکومت رئیس قبیله هم متوجه افراد خود و جغرافیای خود آنها داشته است.
توجه کنیم در عربستان چیزی که بتواند آنها را تحت یک پرچم واحد درآورد، وجود نداشت. در کعبه هر کسی بتی مخصوص خود دارد، و خدای واحد برای آنها مفهوم ندارد. به همین جهت روحیه فردگرایی و به فکر خود بودن در آنها حاکم است.
جهت دیگر این تشتّت، محدودیت اقتصادی و اوضاع جغرافیایی شبه جزیره می باشد. از نظر خارجی ها هم، اعراب بدوی قابلیت کنترل نداشته و حکومتهای همجوار نمی توانستند اندیشه کنترل آنها را در سر داشته باشند.

فصل دوم
پیدایش تشیع، نظریات مختلف

نظرات در مورد پیدایش شیعه

چون بحث نگاهی به شیعه در حجاز است به مناسبت قول های مختلفی که در مورد پیدایش شیعه وجود دارد می آوریم :
عده ای قائلند شیعه در روز سقیفه پدید آمده است، همان روز که جمعی از بزرگان صحابه، به صراحت گفتند علی اولی به امامت است.
دسته دوّم می گویند پیدایش شیعه مربوط به اواخر خلافت عثمان و انتشار آراء عبد الله بن سبا است.
دسته سوّم : شیعه در روز فتنه الدار به وجود آمد، بعد از این پیروان علی که همان شیعیان بودند در مقابل خون خواهان عثمان قرار گرفتند.
ابن ندیم در این بار می گوید :
«وقتی طلحه و زبیر با علی مخالفت کردند و جزء خوان خواهی عثمان به چیز دیگری قانع نشدند علی نیز خواست با آنها بجنگد تا سر به فرمان حق دهند. آن روز کسانی را که از او پیروی کردند به نام شیعه خواندند و او خود نیز به آنها می گفت شیعیان من.»
دسته چهارم : معتقدند تشیع بعد از حکمیت تا شهادت علی بوجود آمد.
دسته پنجم : آغاز شیعه به زمان بعد ازواقعة کربلا مربوط می شود.
دسته ششم : برخی از مستشرقین مانند ادوارد براوان اصرار دارند شیعه را اختراع ایرانیان بدانند.
دسته هفتم : شیعه در زمان خود حضرت رسول وجودداشته است.
قبل از بررسی قول صحیح از میان این اقوال به این نکته اشاره می شود که در عرف رجال نویسان شیعه، منظور از شیعه فقط 12 امامی می باشد، اما دانشمندان و رجال نویسان اهل سنّت شیعه را به معنای گسترده تر به کار برده اند و همه فرقه-هایی که از پیکر شیعه منشعب شده را شیعه می گویند. برخی از این فرقه ها حتی ممکن است از نظر « شیعیان 12 امامی» « مهدور الدوم» باشند مانند بعضی از غالیان نسبت به ائمه اطهار علیهم صلوات الله به نظر می رسد همین عدم توجه اهل سنت به این موضوع باعث شده همه انحرافات گروههای مختلف مانند زیدیه، اسماعیلیه، فتحیه و ... به نام شیعه نوشته شود.
نکته قابل توجه دیگر در مورد اقوالی که ذکر شد اینکه تمام این زمانهایی که به عنوان منشأ پیدایش « تشیع» گفتند می تواند از این نگاه صحیح باشد که این حوادث بستر برای ظهور علنی و قابل توجه شیعیان بوده؛ حوادثی مانند عاشورا، سقیفه، ظهور صفویه و ... نه اینکه منشأ پیدایش شیعه را منحصر به این حادثه ها بدانیم.
با گذشت زمان معنا و مفهوم شیعه، شکل عینی به خود می گیرد و حدود آن مشخص می شود از این رو ائمه اطهار منتسبان به فرقه ها و نحله های باطل را از گروه شیعیان خارج می دانستند.
شیخ طوسی از حران بن اعین نقل می کند:
« به امام باقر ( علیه السّلام) گفتم آیا من واقعاً از شیعیان شما هستم امام فرمود تو در دنیا و آخرت از شیعیان ما هستی. نام شیعیان و نام پدرانشان مکتوب است مگر کسانی که رویگردان شوند که منظور از« مگر کسانی که رویگردان شوند» واقفیه می باشند.

قول صحیح در مورد پیدایش آن

شیعه در لغت به معنی پیروان و یاران و انصار است و ریشه آن مشایعت به معنای مطاوعه و پیروی کردن است. این لفظ بدون قید و شرط، منصرف به افرادی است که قائل به امامت امامان، علی و فرزندان او هستند.
این تصور که فکر کنیم شیعه پس از گذ شت مدت طولانی از زمان ظهور اسلام به دوستداران و پیروان اهل بیت (علیهم صلوات الله) اختصاص یافته، تصوری غلط می باشد.
اگر در احادیث نبوی به جستجو بپردازیم، باز می یابیم که اختصاص این عنوان به دوستداران اهل بیت همراه با همان روزی که اسلام طلوع کرد، می باشد :
زمخشری در « ربیع الابرار» از پیامبر ( صلّی الله علیه و آله و سلّم ) نقل می کند :
« یا علی اذا کان یوم القیامهِ اَخَذتُ بِحُجزَةِ الله، و انت أخَذتَ بِحُجزَتی، و أخَذَ وُلدُکَ بِحُجزَتِکَ، و اَخَذَ شیعَهٌ وُلدِکَ بِحُجزِهِم فَتَری أینَ یؤمَرُ بنا.
« ای علی وقتی روز قیامت شود، من دامن خدا را می گیرم و تو دامن و بند کمر مرا و فرزندان تو، دامن تو را و شیعه فرزندان تو دامن آنها را آنگاه در انتظار آن خواهیم بود که دستور دهند ما را به که کجا برند.
ابن حجر در « الصواعق المُحرقه: آورده که رسول الله وقتی این آیه نازل شد :
« إن الذین آمنواو عملوا الصالحان اولئک هُمُ خیر البریه:
روبه علی نموده و فرمود : « هو انت و شیعَتُکَ ، تأتی انت و شیعَتُکَ یوم القیامه راضین، مرضین و یأتی عَدُّوک غضابی مُقمَحین .....
علامه مظّفر پس از نقل این حدیث از « ابن حجر» می گوید : جای بسی شگفتی است که ابن حجر پنداشته منظور از شیعه در اینجا عبارت از اهل سنت است! من نمی دانم آیا این سخن ابن حجر از آن روست که شیعه و اهل سنت مترادف هستند؟ یا گفتار او از وحدت این دو فرقه نشأت گرفته است! یا اهل سنت در پیروی از اهل بیت در سطح بالاتری هستند !!
آیه ذکر شده دَهُمین آیه است که ابن حجر (با دشمنی که نسبت به اهل بیت و طرفداران آنها دارد) می آورد و بعد از آن نیز این موارد را از رسول خدا ذکر می کند:
پیامبر خطاب به علی ( علیه السّلام) : أما ترضی أنّک معی فی الجَنَّه و الحسن و الحسین و شیعَتُنا عن أیمانِنا و عَن شمائلنا:
آیا دوست نمیداری که تو و حسن و حسین با من باشید، و شیعه و پیروان ما مقامی در سوی راست و چپ ما داشته باشند؟
إنّ اَولَ اربَعه یدخُلُونَ الجَنَّه أنَا و أنت و الحسن و الحُسَین، و شیعَتُنا عن أیمانِنا و شِمائلنا.
حقیقت اولین چهار نفری که وارد بهشت می گردند من و تو و حسن و حسین هستیم و شیعیان ما از اطراف راست و چپ ما بر آن در می آیند.
این دو حدیث را احمد در « المناقب» خود آورده است.
دعوت به تشیع از چه زمانی آغاز شد؟ این سوالی است که به نظرمی رسد هر شیعه به دنبال جواب آن است. گزاف نیست اگر بگوییم دعوت به تشیع از همان روزی آغاز شد که حضرت محمد ( صلّی الله علیه و آله و سلّم ) کلمة لا اله الا الله را در کوهها و دره ها برآورد؛ زیرا حضرت در اولین حکومت تبلیغی خود وقتی آیه « و أنذِر عشیرَتِکَ الاقرَبین» نازل شد، بنی هاشم را گرد آورد و به آنها هشدار داد و فرمود:
أتیکُم یُؤازِرُی لِیَکُونَ أخی و وارِثی و وزیری و وَصییتی خلیفتی فیکم بعدی؟:
کدامیک از شما مرا یاری می دهد تا پس از من برادر و وارث و وزیر و وصی و خلیفه جانشینم درمیان شما باشد؟
هیچکس از حاضران جزء علی مرتضی (علیه السلام) پاسخ مثبت نداد. و حضرت فرمود :
« هذا اخی و وارثی و وزیری و وصییّ و خلیفَتی فیکُم بَعدی فاسمَعوا له واطیعوا.
این علی (علیه السلام) بد از من برادر و وارث و وزیر و وصی و جانشین من در میان شما است به امر او گوش فرا دهید و از فرمان او برید.
پس دعوت به تشیع و پیروی از ابی الحسن ( علیه السّلام) از سوی صاحب رسالت هنگام شروع دعوت رسول ( صلّی الله علیه و آله و سلّم ) آغازشده است. محمد کردعلی در این زمینه می گوید:
« گروهی از بزرگان صحابه در زمان رسول خدا (صلی الله علیه وآله) به ولایت و دوستی نسبت به علی (علیه السلام) معروف بوده اند : مانند سلمان فارسی که می گفت : با رسول خدا بیعت کردیم مبنی بر اینکه از نصیحت و ارشاد مسلمین دریغ نورزیم و پیرو و دوستدار علی بن ابیطالب باشیم.»
محمد کردعلی شیعه یا از مدافعان تشیع نمی باشد، لکن امانت و تقوای علمی او موجب گشته وی حقایقی را بدون غرض ورزی و تعصبات مذهبی بگوید: وی نظر برخی نویسندگان مبنی بر اینکه «شیعه» ساخته شخصیتی به نام عبد الله بن سبأ است را رد می کند و نظر می دهد که بدون تردید شیعه نخستین بار در حجاز پدید آمد.
قضیه عبد الله. بن سبأ را طبری اولین بار در کتاب خود در تاریخ الرسل و الملوک آورده است که اگر به سلسله راویان این روایت دقت کنیم به شخصی به نام « سیف بن عمر» می رسیم. سیف بن عمر از نگاه رجالیون اهل سنت شخصیتی دروغگو و جاعل است. علامه بزرگوار « مرتضی عسکری» در کتاب 150 صحابی ساختگی در این زمینه تحقیق مفصلی نموده است و اثبات می کنند که اصلاً « عبد الله بن سبا» وجود خارجی ندارد.
جالب است بدانیم بزرگانی از اهل سنت مانند سید رشید رضا، ابو الفداء، ابن اثیر، ابن کثیر، ابن خلدون، بستانی، احمد امین و .... برخی از مستشرقین مانند فان فلوتن، نیکلسن و ... شیعه را بر طبق همین روایت طبری از سیف بن عمر، ساخته « ابن سبأ» می دانند و سالهاست در این زمینه قلم فرسایی می شود.
برخی مستشرقین هم شیعه را ابداع ایرانیان میدانند و برای آن هم دلیل هایی می آورند. این دسته از محققین همواره در پی کشف علت « تشیع» ایرانیان هستند و بدون توجه « تاریخ تشیع در بلاد عربی» مذهب شیعه را ایرانی معرفی کرده اند!
« اشپولر» و « بروکلمان» نمونه هایی از این محققین غربی هستند در اهل سنت هم افرادی مانند محمد ابو زهره خاستگاه شیعه را ایران می دانند. اما با توجه به منابع حدیثی و تاریخی بدون شک شروع شیعه از « حجاز» و به زمان خود رسول الله ( صلّی الله علیه و آله و سلّم ) بر می گردد.

فصل سوم
فضای فرهنگی سیاسی حجاز

در بدو تولد اسلام

شاید این سوال در ذهن بیاید که حضرت رسول در واقعة غدیر از مسلمانان برای پیروی از علی (علیه السلام) بیعت گرفت اما چه شد که بعد از چند ماه افراد دیگری به عنوان خلیفه مسلمانان انتخاب شدند؟ چطور عرب که به عهد و پیمان بسیار وفادار است، غدیر را به سرعت فراموش کرد؟ در جواب این پرسش می توان گفت بازگشت به تفکرات جاهلی از جمله « قبیله پرستی» از عوملی بود که باعث شد مردم به راحتی از کنار « غدیر» بگذرند :
تحقیقات قدیم و جدید، نشان می دهد که در زمان رسول خدا ( صلّی الله علیه و آله و سلّم )، دو حزب مشخص وجود داشته است، نخست حزب قریش که پیش از اسلام بنی هاشم را از خود رانده بود و دوم حزب علوی که متشکل از هاشمیان و هواداران آنها از مهاجر و انصار بود؛ چهره هایی چون ابوذر، عمار، مقداد و سلمان. زاویه اختلاف سیاسی میان آنها به مرور توسعه یافت. به عنوان مثال باور بخشی از صحابه به نظریه قرآن منهای سنت از مهمترین ویژگیهای قریش بود.
حجت ندانستن دستورات رسول خدا ( صلّی الله علیه و آله و سلّم ) ، و نهی مردم از کتابت و نقل حدیث به روشنی در توصیه های رهبران این حزب (قریش) از زمان حیات رسول ( صلّی الله علیه و آله و سلّم ) وجود دارد. بدون شک اصحاب رسول ( صلّی الله علیه و آله و سلّم ) دو دسته بودند دسته ای تبعیت آن حضرت را بر خود در تمام امور لازم می دیدند و دسته ای در مسائل سیاسی و حکومتی از حضرت پیامبر ( صلّی الله علیه و آله و سلّم ) اطاعت را لازم نمی دانستند. تا زمانی که عمر بر مسند خلافت بود، عامه مردم به جز هواداران امام برفتوی حکومت بودند و اختلافاتی را که آن زمان میان سیره پیامبر ( صلّی الله علیه و آله و سلّم ) و دیگران بود به حساب نمی آوردند. هنگامی که عثمان، افزون بر اتهامات مالی و سیاسی، از نظر دینی به انجام بدعتهای مذهبی، مورد انکار بخش بزرگی از صحابه قرار گرفت، این مشکل به وجود آمد که مردم باید سخن چه کسی را صحیح بدانند؟
عثمان در پایان سال سی پنج هجرت کشته شد و امام علی ( علیه السّلام) به جای او خلیفه مسلمانان شد. اکنون رهبر حزب مخالف قریش که از قضا نقشی در شورش بر عثمان نداشت و افراطیون در آن رویداد به نصایح او توجه نکردند، بر مسند خلافت نشسته است. در همان آغاز، شام به عنوان بخشی از حزب قریش او را نپذیرفت. رهبران دیگر حزب قریش مانند طلحه و زبیر از حکومت حضرت ناراضی بودند. در خود مدینه هم شماری از اصحاب مانند قاعدین از اطاعت امام سرباز زدند.
در همین جا عده ای درتمام مسائل از علی ( علیه السّلام) پیروی کرده و « شیعه علی» شدند و برخی عثمان را که در شام و بصره ولو به ظاهر طرفدار داشتن پیروی کرده و شیعه عثمان شدند. البته این اصطلاح (شیعه) در قرن نخست به کسانی اطلاق می شد که طرفدار حضرت علی بودند ولی این بدان معنا نبود که خلفای قبلی را قبول نداشته باشند.
امویان با حمایت خود از مذهب عثمانیه که اصولاً مشروعیتی برای حضرت علی ( علیه السّلام) قائل نبود، آن را در بخش اعظم جامعه اسلامی حاکم کردند. اما در عراق به جز بصره این نظریه طرفدار پیدا نکرد.
چند نمونه :
گفته شد که قریش از زمان خود رسول الله با بنی هاشم دشمنی داشت. در سیرة ابن هشام آمده که ابوجهل می گفت :
« ما با بنی هاشم بر سر تصاحب شرف رقابت می کردیم، آنها به مردم طعام دادند ما هم دادیم، آنها به مردم مرکب سواری دادند ما هم دادیم، آنها پول دادند، ما هم دادیم تا با آنها زانو به زانو شدیم ... آنگاه گفتند از ما پیامبری برخاسته است که از آسمان بر او وحی می شود! چگونه به او برسیم ما نه به او ایمان می آوریم و نه او را تصدیق می کنیم ...!)
این در زمان حیات رسول خداست، قریش حتی بعد از فتح مکه نگاهش به نبوت مانند پادشاهی است و آن درک معنوی را ندارد در جای دیگر از امام باقر ( علیه السّلام) روایت داریم که هرگاه پیامبر آیه ای می خواند و آن را متصل به فضائل علی ( علیه السّلام) می کرد، عده ای از مجلس برخاسته و می رفتند.
بعد از خلافت حضرت، ولید می گفت :
« تو به همة ما ضربه زدی، پدر را بعد از پدر گردن زدی، پدر سعید بن عاص را کُشتی! هنگام برگرداندن پدر مروان ایراد گرفتی ...!»
یا وقتی از ابن عباس علت دشمنی قریش را با حضرت علی ( علیه السّلام) می پرسند او جواب می دهد : « او اوّل آنها را وارد آتش کرد و باعث عار آخرشان شد ...»
با توضیحات ذکر شده و این نمونه ها و شواهد بسیار دیگر می توان درک کرد چرا اهل حجاز مخصوصاً مدینه و مکه به راحتی (به جز عدة قلیلی) ازکنار حادثه غدیر گذشتند.

فضای فرهنگی سیاسی حجاز در قرن اول

چون بحث خلافت، تأثیر بسیار زیادی در گرایشات مذهبی مردم داشت باز سؤال قبل را تکرار نموده و در آن کمی بیشتر تأمل می کنیم :
حضرت علی (علیه السلام) با اینک در زمان رسول الله از بهترین صحابه از لحاظ عظمت جسمی و روحی بود، چرا مورد بی مهری واقع شد؟
یک گزارش از « محمد بن عبید الله بن عباس» در معجم البلدان جلد دوم دیده می شود که قابل توجه است او برای تبلیغ دعوت عباسی توصیه می کند بیشتر تبلیغ در ناحیه خراسان باشد چرا که مکه و مدینه هوای بوبکری و عمری گرفته، شام اموی است و کوفه شیعیان علی ( علیه السّلام) هستند.
گفته شد که مردم شبه جزیره زندگی قبیله ای و عشایری داشتند، در چنین محیطی مقولاتی نظیر دموکراسی، آزادی رأی، احترام رأی افراد بی معناست. بدیهی است که رأی ازآن رئیس قبیله می باشد و رأی رئیس قبیله هزار نفری، هزار رأی است؛ گرچه ظاهراً یک رأی بیشتر نمی باشد.
این نوع رأی گیری اگرچه ظاهری دموکراتیک دارد ولی درمعنا چیزی جز حکومت فرد نیست.
از طرفی روزی که رسول الله درگذشت مثلث منحوسی کیان اسلام را تهدید می کرد : از سمت شرق : امپراطوری ساسانی، از غرب: امپراطوری روم، از داخل منافقین؛ آیا رسول گرامی اسلام اینقدر ساده بودند که این خطرات را متوجه نمی شدند؟
شیخ الرئیس در این مورد با بیان چنین فضایی می گوید :
« و الاستخلاف بالنص اصوب، فانّ ذلک لا یؤدی الی التشعب و التشاعب و الاختلاف»
بررسی تاریخ صحابه و تابعان به روشنی حاکی از یک مزاج اختلاف انگیز بود. از همان روزی که رسول اکرم وارد مدینه شد، صف آرایی بین مهاجرین و انصار روشن بود.
منطق انصار رادر جلسة سقیفه مشاهده کنید :
سعد بن عباده رئیس انصار که خود تشکیل دهنده انجمن سقیفه است می گوید :
« ای گروه انصار بر شما فضیلتی است که بر دیگران نمی باشد، هنگامی که سعادت متوجه شما شد و به خدا و پیامبر ایمان آوردید، دفاع از پیامبر و یاران او را بر عهده گرفتید. برای گسترش اسلام و مبارزه با دشمنان جهاد کردید و ... جز عده کمی ایمان نیاوردند و همان افراد اندک قادر به دفاع از پیامبر خودشان نبودند، هرچه سریعتر زمام امور را به دست بگیرید جز شما لیاقت ندارد ....»
و ابوبکر گفت :
« خداوند محمد را برای پیامبری به سوی مردم فرستاد تا خدا را بپرستند و شریک برای او قرار ندهند در حالیکه برای عرب ترک این شرک سنگین بود گروهی از مهاجران به او ایمان آوردند و او را در سختی ها یاری کردند و بر دیگران سبقت گرفتند و ... خویشان او به زمامداری سزاوارترند ....»
البته خود رسول الله ( صلّی الله علیه و آله و سلّم ) با این تفکرات پوچ قبیله ای قبلاً مبارزه کرده بود مثلاً « بلال حبشی» را موذن خود نمود یا « سلمان فارسی» را آنچنان بالا می بردند؛ با همة اینها باز در سقیفه فریادهای «قبیله ای» را می بینیم، این روند بعد هم ادامه یافت.
در زمان خلیفه دوم امر شد به زبان غیرعربی صحبت نشود، لباس عجمان را نپوشند حتی بین مسیحیان عرب و غیرعرب فرق گذاشته شد وقتی حضرت سلمان از دختر عمر خواستگاری کرد، عمر نپذیرفت در تقسیم بیت المال معیارهای قبیله ای در نظر گرفته شد حتی در سهمیة زنان پیامبر ( صلّی الله علیه و آله و سلّم ) بین عربها و غیر عربها تفاوت گذاشتند.
ابن ابی الحدید در این باره می گوید :
«عمر برخلاف شیوة علی ( علیه السّلام) مهاجرین از قریش را بر مهاجرین غیر قریش برتری داد چنانچه عرب را بر عجم برتری داد.»
در زمان عثمان این تبعیض ها به اوج خود رسید، لذا می بینیم وقتی حضرت امیر المؤمنین ( علیه السّلام)
می خواهد با عدالت فوق العاده برخورد کند بسیاری از مردم با اینکه فضائل حضرت را می دانند نمی توانند تحمل کنند. حضرت در مقابل صحابه ای هستند که پولهای مُفت به جیب آنها سرازیر شده و به آن عادت کرده اند پس مسلم است که به خلفای قبلی بیشتر ارادت بورزند.
پس آنچه موجب بی مهری اهل حجاز به مسئله امامت بود یکی تفکرات « قبیله ای و قومی جاهلی» است که بین مردم تا بعد از ظهور اسلام ادامه داشت، دیگر ثروت زیادی که از فتوحات نصیب مسلمانان شد و آنها به زندگی اشرافی روی آوردند و این آلودگی به دنیا آنها را از « اسلام ناب و اصیل» جدا کرد.
برای همین است امام وقتی دید شخصیت او به فراموشی سپرده شده و امیدی به مردم حجاز نیست، متوجه کوفه شدند تا در آنجا نهال تشیع واقعی را در مردم غرس کنند و جنبه های ناشناخته خود را به آنان بشناسانند. در این طریق تلاش زیاد نمودند. درمسجد کوفه برای اولین اقدام صحابه بدری را در بحث « غدیر» شاهد گرفتند که 12 نفر از صحابه به این امر شهادت دادند. مرحوم علامة امینی در الغدیر مفصل به این موضوع پرداخته است.

نگاهی به مواضع مهاجرین و انصار به قصة امامت

1- خواص آنها درباره مسأله جانشینی علی نظر داشتند.
2- اما درحادثه سقیفه ناموران ا نصار سعد بن عبادة خزرجی در پی دستیابی خلافت برای خود و حباب بن منذر در پی رساندن سعد به خلافت بود حتی اگر به قیمت بازگشت به جاهلیت باشد.
3- عده ای از افرادیکه در پیمان عقبه دوم بودند مانند اُسید بن خُضَیر، معین بن عدی، از موافقان و یاران خلیفه اول بودند.
4- بزرگانی از مهاجران موافق علی ( علیه السّلام) بودند ولی خواصی از آنها مانند عمربن خطاب، ابو عبیده جراح و خالد بن ولید از مخالفان حضرت بودند.
5- بسیاری از بزرگان صحابه مهاجر و انصار از یاران حضرت بودند و هسته اولیه تشیع را تشکیل می دادند وآنها به خلافت دنیوی و اخروی حضرت اعتقاد داشتند.
رابطه آنها نه تنها با علی ( علیه السّلام) سطح عالی داشت بلکه آنها به رسول ا.. هم نزدیک بودند و حضرت رسول بارها مشی دینی و ایمانی آنها را ستوده بود.
6- شیعیان نخستین از اصحاب کبار رسول الله بوده و در پیمان عقبه دوم در غزوه بدر و سایر غزوات بوده و اقدامات موثری برای تحکیم اسلام انجام دادند.
مدافعان نظریه امامت نه تنها در حجاز بلکه در بعضی از قبائل « معدی» مثل بنی تمیم و یمنی ماننده کنده در حضر موت حضور داشتند به گونه ای که « حارث بن معاویه تمیمی و حارثه بن سراقه کندی، واَشعث بن قیس کندی به نماینده خلیفه در حضر موت گفتند مااهل بیت پیامبر را اطاعت می کنیم چرا شما آن ها را از خلافت بازداشتید؟
7- در زمان امام حسن ( علیه السّلام) در پی بیعت مردم کوفه و بصره با حضرت امام حسن، مردم حجاز با جاریه بن قدامه نماینده امام حسن ( علیه السّلام) بیت کردند.

فصل چهارم
مواضع شیعیان نسبت به ائمه از شهادت

حضرت علی تا پایان عصر صادقین « علیهم السلام»

پس از شهادت علی ( علیه السّلام)، شیعیان در کوفه با پسر او حسن بن علی (علیه السلام) بیعت کردند، امام چون به خلافت نشست لشکری به سرداری قیس بن سعد انصاری به جنگ معاویه فرستاد، معاویه نزدیک موصل اردو زد. هنوز جنگ روی نداده بود که در لشگر امام کسی شایعه کرد، قیس بن سعد کشته شده، بگریزید: از طرفی معاویه چند تن از فرماندهان را با پولهای کلان خرید : خود حضرت در ساباط مدائن توسط یکی از افرادی که تمایل به خوارج داشت مجروح شد.
این وضعیت شیعیان کوفه و اطرافیان امام مجتبی ( علیه السّلام) است، اینها به پدر، حضرت امیر المومنین وفا نکردند چه رسد به خود حضرت امام حسن. در این زمان مردم مکه و مدینه هم مردمانی متدین هستند و ازوضعیت خلافت راضی نمی باشند اما این فقط در حد گفتار است و به عمل نمی رسد.
صلح معاویه و امام (علیه السلام) که بیشتر « مصلحت» بود تا صلح؛ معاویه برخلاف تعهد همچنان خون عثمان را بهانه کرد و فشار شدیدی بر شیعیان آورد. او دستور داد هر که دوستدار علی است نامش از دیوان عطا و سهمیه او از بیت المال قطع شود، مورد شکنجه قرار گیرد و خانه اش ویران شود.
معاویه پس از ثابت کردن برادری خود با زیاد که وی را به جهت روسپی بودن مادرش سمیه، زیاد بن ابیه می خواندند و از آن پس زیاد بن ابوسفیان نام گرفت، بر عراق مسلط کرد. زیاد وفرزند او عبید الله آنچه می توانستند از شیعیان کشتند و زندانهای آنها تابعه از عبید الله پر بود از بزرگان شیعه مانند مختار، سلیمان بن صرد خزاعی، مسیب بن نجبه و ...
حجاج در زمان عبد الملک آنچنان عرصه را بر شیعیان تنگ نمود که مردم ترجیح می دادند خود را کافر و زندیق بخوانند اما نگویند ما شیعه علی هستیم!

شجره نسب بنی امیه

شیعه در حجاز

موضوع مکه و مدینه در قیام امام حسین ( علیه السّلام) چگونه بود؟

مکه این شهر چه در دوره جاهلیت چه در عصر اسلامی موقعیتی ممتاز داشت. امادر حادثه
61 هجری خود را کنار کشید و تقریباً حالتی تماشاگرانه داشت. ازوجوه مردم نه کسی به طور جدی جلوی امام را گرفت و نه کسی همراه او شد. چرا؟
یکی از این علتها می تواند تبلیغات پسر زبیر باشد (عبد الله بن زبیر) که مردم که به او دل بسته بودند علت دوّم بخششهای بی حد و حصر معاویه برای آماده کردن مردم آن دیار جهت بیعت با یزید بود .
امّا مدینه
مدینه هم آن شهر 50 سال قبل نمی باشد : آن مردم خالص که یار و یاور رسول الله بودند، حال به زندگی آرام و مرفه خو گرفته-اند. هنگامیکه طلحه و زبیر از امام وقت جدا شده و از حجاز روانه عراق گردیدند علی ( علیه السّلام) به دنبال آنها رفت، عبد الله بن سلام سر راه او را گرفت و گفت: « از مدینه بیرون مرو که هرگز به آن باز نخواهی گشت.» انتقال حکومت از مدینه به عراق شکست برای اهل حجاز بود ولی از طرفی آسایش طلبان شهر به راحتی می توانستند تجارت و زراعت کنند. وقتی حسین ( علیه السّلام) از مدینه به مکه رفت عکس العمل جدی در مردم دیده نشد چرا که مردم تحمل رنج و تحرک را نداشتند! وقتی کاروان حرکت کرد جز خویشاوندان کسی دنبال او نبود.

شیعه در عصر امام سجاد

با ظهور عبد الله بن زبیر در مکه و حکومت او بر شبه جزیره به مدت نُه سال؛ بین امویان بر سر حکومت اختلاف افتاد. در این زمان حضرت سجاد (علیه السلام) در انزوا بوده و به هیچ وجه در این درگیریها که بر سر مطامع مادّی بود شرکت نکردند.
این دوره، دورة نوینی در عرصه جامعه بود. گروهی به فعالیت-های « علمی» روی آوردند و برخی به سیاست، مناظرات و احتجاجات مذاهب پدید آمد. فقهای هفتگانه در مدینه ظهور کردند.
نادمین از حادثه عاشورا از حضرت خواستند تا با رهبری قیام آنها، از بنی امیه انتقام بگیرد که امام سجاد به شدت امتناع کردند، ولی حضرت در آن موقعیت بدون موضعگیری سیاسی به فعالیت علمی پرداخته و از طرفی سعی کردند یاد «عاشورا» را همواره زنده نگهدارند.
این موضع باعث شد عبد الله بن زبیر حتی پس از غلبه بر مختار با اینکه نسبت به اهل بیت «نیت سوء» داشت، متعرض آنها نشود.

آیا شورش مردم مدینه (واقعه حره) ماهیت شیعی داشت؟

قبل از پاسخ این پرسش به انگیزه های این شورش می پردازیم : مردم حجاز همانطور که گفته شد نسبت به اقدام معاویه در موروثی کردن خلافت، همواره انتقاد داشتند اما این نقدها فقط در حد گفتگو بود. از جنبه اقتصادی اشراف شهر بدشان نمی آمد مرکزیت خلافت دوباره به حجاز بازگردد تا منافع آنها بیشتر گردد، عبد الله بن زبیر هم تبلیغات زیادی کرده بود.
حادثة کربلا جرقه ای بود که جنگ را شعله ور کرد. یزید سعی کرد با برکناری «ولید بن عُتبه» که به بی رحمی مشهور بود قائله را بخواباند. امیر جدید هیئتی از بزرگان را به دمشق اعزام کرد؛ یزید به خوبی از هیئت اعزامی پذیرایی کرده و به آنان جوایز ارزنده ای داد، اما این هیئت در بازگشت با گزارش فساد خلافت مردم را بیشتر تحریک کردند.
سرانجام مردم یزید را خلع و با «عبد الله بن حَنظَله انصاری» بیعت کردند. این موضوع نشان می دهد که قیام حرّه ربطی به شیعه و رهبران آن ندارد.
یزید که از راه سیاسی نتوانسته بود بر مشکل غلبه کند «مسلم بن عقبه حُرّی» را با سپاهی به مدینه اعزام کرد. مسلم پس از شکست مردم دست به جنایات تکان دهنده ای زد که قلم از نوشتن آنها شرم دارد.
اما در این گیردار یزید مُرد و در خاندان بنی امیه در مورد مسند خلافت، اختلاف افتاد که «عبد الله بن زبیر» از این فضا استفاده کرده و در مکه با اخراج عمّال بنی امیه از مردم بیعت گرفت.

شیعیان در عصر صادقین

باید توجه کنیم که زمان این دو امام بزرگوار با هنگامة قیام امام حسین (علیه السلام) متفاوت است. در زمان امام حسین (علیه السلام) مسئله در جامعه اسلامی، تشکیل خلافت و حکومت بود وخلافت به معنای همه چیز بود. معاویه یک بساط دیکتاتوری عجیب و فوق العاده ای داشت. اجازه نفس کشیدن به کسی نمی داد. اگر صحبتی بر ضد خلافت زده می شد یا حدیثی در فضیلت علی ( علیه السّلام) گفته می شد وامصیبت ....
اما اواخر حکومت بنی امیه و اوائل حکومت بنی عباس یک آزادی فکری و عقیدتی برای مردم به وجود آمد و نکته مهم این دوران بحث توجه به علم و دانش است. طبقه قرّاء بوجود آمد، نحله های مختلف فقهی، مباحث کلامی و ...
در این دوره اوضاع برای قیام مناسب نیست که در این صورت اسلام ناب و حقیقی به طور کامل از بین می رود. بلکه لازم است افرادی باشند که از سرچشمه پاک نبوت بهره مند بوده مردم را از آن سیراب نمایند.
فرقه های مختلفی در این زمان دیده می شود: معتزله، جبریه، مرجئه، غُلات، زنادقه، مشبهه، متصوفه، مجسمه، تناسخیه که همه آنها ادعای وصل به نبوت و اسلام حقیقی را دارند از این گذشته در زمینه هر یک از علوم اسلامی میان دانشمندان اختلاف نظر پدید می آید مثلاً در قرائت قرآن، تفسیر، حدیث، فقه علم کلام، مناقشات داغی درمی گرفت.
پس در این شرایط بهترین گزینه برای ائمه تشکیل جلسات درس و تبیین اسلام ناب است. در این دوره شاهد تربیت شاگردانی چون محمد بن مسلم، هشام بن حکم، ابان بن تقلب، هشام بن سالم، مؤمن طاق و ... هستیم که هریک از اینها شخصیتهای بزرگ علمی و چهره های درخشانی بودند که خدمات بزرگی انجام دادند.
پس در این مقطع درست است شیعیان حکومت ظاهری ندارند اما از نظر علمی و معنوی در بین مردم حتی مخالفین دارای جایگاه ویژه ای می باشند. «ابوبحر جاحظ» از بزرگترین دانشمندان قرن دو و سه اهل سنت و از مخالفین شیعه است او در مورد امام صادق (علیه السلام) می گوید :
«جعفربن محمد» کسی است که علم و دانش او جهان را پرکرده است و گفته می شود که ابوحنیفه و همچنین سفیان ثوری از شاگردان اوست، و شاگردی این دو تن در اثبات عظمت علمی او کافی است.
در کل این دوران، دوران شکوفایی شیعه است که آنها توانستند از فرصت به دست آمده پیروزیهای بزرگی در عرصه علم و دانش به دست آورند که آثار آن تا الان پابرجا می باشد.

نگاهی گذرا به دو قیام حجاز در آن مقاطع « محمد نفس زکیه»، « حسین بن علی» شهید فخ

در زمان ائمه قیامهایی را در بین سادات و علویون مشاهده می کنیم، که این قیامها در منطقه حجاز می باشد. اما در بررسی این قیامها باید به نکاتی توجه داشت :
در میان رهبران زید چه سادات حسنی و چه زیدی آن دسته که هوای امارت و خلافت در سر نداشته و جهت جلوگیری از ظلم و جور خلفا قیام می کردند و به امامت ائمه به طور مخصوص از جانب خدا و پیغمبر قائل بودند می توان به زید بن علی و پسرش یحیی و حسین بن علی شهید فخ و شهدای زندان هاشمیه اشاره کرد. بقیه حسابشان جدا می باشد چرا که آنها به جهت رسیدن به خلافت قیام می کردند.
صدوق علیه الرحمه در مورد زید در کتاب عیون بابی را باز کرده و حدیثی از رسول الله نقل می کند به این مضمون که زید و یارانش بدون حساب وارد بهشت می شوند. برخی از این قیام کنندگان نه تنها ممدوح اهل بیت نیستند بلکه اعمال و رفتاری داشته اند که دلالت بر انحراف آنها می باشد. اینها تنها فرقشان با اهل سنت این بود که می گفتند امام باید فاطمی باشد :
«کُلُّ فاطمیٍّ عالمٍ زاهدٍ شجاعٍ سخنیٍ خَرَجَ بالامامه یکون اماماً ! واجب الطاعهِ سواءٌ کان مِن اولاد الحسن أم مِن أولادِ الحسین»
عموماً در مورد شیخین نظری نداشته و ساکت بودند. اینها مردمانی ظاهر الصلاح خوش سیما و عابد بودند مردم اطراف اینها را می گرفتند. اما گاهی جسارتهایی از این گروه نسبت به ائمه نقل شده مثلاً پدر نفس زکیه « عبدالله بن حسن» به امام صادق پیام فرستاد : « أنا أشجَعُ مِنک وأنا أسخی مِنکَ و انا أعَمُ منک».
ابو الفرج اصفهانی در مقاتل الطالبین نقل میکند همین عبد الله بن حسن مجلسی ترتیب داد و بنی هاشم را برای بیعت با فرزندش محمد نفس زکیه دعوت کرد او از امام صادق (علیه السلام) خواست تا با فرزندش محمد بیعت کند.
این نوع قیامها مثل قیام «محمد نفس زکیه»، نه تنها سودی نداشت بلکه موجب می شد از سمت خلفا، ائمه تحت فشار بشتری قرار بگیرند و از طرفی بعد از این قیامها فرقه های مختلف پدید
می آمد و هر فرقه با فرقه دیگریی دشمنی می نمود و ...
مثلاً بعد از قیام زید فرقه زیدیه به وجود آمد (هر چند در مورد شخصیت جناب زید عرض شد که ایشان کاملاً مورد تأیید می باشد) جارو دیّه توسط ابو الجارود که اولین کسی است که زیدیه را دور هم جمع کرد و امام باقر ( علیه السّلام) او را «شیطان دریا» خواند!؛ سلیمانیه: فرقه دوم زیدیه هستند که پیروان سلیمان بن جرید بوده و معتقدند امامت میان مردم به شورا است. صالحیه، بُتریه، یعقوبیه و ... از دیگر گروههای زیدی می باشند.
پس این قیامها به هیچ روی قابل مقایسه با قیام حضرت امام حسین ( علیه السّلام) نمی باشد چرا که اینها به هوای امارت بوده با آن همه قداستی که این افراد داشته اند. همچنین قیام حضرت امام حسین ( علیه السّلام)، قیام به سیف نبود و در نظر نداشت بجنگد چرا که اقوام و زنان و بچه ها را به همراه بردند برخلاف ائمه زیدیه (میدانیم که زیدیان کسی را امام می دانند که شرط «قیام به سیف» را داشته باشد)

حسین بن علی شهید فخ

او از نوادگان امام مجتبی است :
حسین ـــــــ علی ــــــــ حسن مثلث (حسن سوّم) ــــــــ حسن مثنی ــــــــ امام حسن ( علیه السّلام)
درباره او از امام باقر (علیه السلام) روایت شده که پیامبر ( صلّی الله علیه و آله و سلّم ) روزی از سرزمین فخ عبور می کرد، هنگامی که به موضع فخ رسید ایستاد، نماز خواند و در نماز گریه کردند وقتی اصحاب علت پرسیدند ایشان فرمود جبرئیل به من اینگونه خبر داد :
«یا محمّد! إنّ رَجُلاً مِن وُلدِکَ یُقتَلُ فی هذا المکان و اَجرُ الشهید مَعَهُ أجرُ شهیدین»
علامه مامقانی رجالی بزرگ شیعه در کتاب نفیس «تنقیح المقال» تحلیلی در مورد این قیامها دارند:
ایشان قیامهای علویان را به دو دسته تقسیم می کند :
1- قیام برای خلافت و دعوت به خویشتن و گرفتن حکومت که این نوع قیامها از نظر ائمه شیعه مطرود است.
2- قیام برای خدا و امر به معروف و نهی از منکر و دفاع از حقوق اهل بیت و ائمه و در صورت پیروزی تفویض خلافت و حکومت به امام معصوم ( علیه السّلام)، نوع دوم مورد حمایت و یا رضایت ائمه بوده که قیام زید بن علی بن الحسین ( علیه السّلام) و قیام حسین بن علی شهید فخ در زمان هادی عباسی از این نمونه دوّم است.
او از امام به صورت صوری و ظاهری دعوت به بیعت نمود که امام قبول نکرد بعد کمترین بی ادبی به امام ننمود، امام از روی تقیه او را منع کرد و بطور ظاهری تایید ننمود ولی بعد از شهادت امام در مورد او فرمود :
« انّا لله و إنّا الیه راجعون، مَضی و الله، مُسلِماً، صالحاً، صَوّاماً، امیراً با المعروف ناهیاً عَنِ المنکر، ما کانَ فی أهلِ بَیتِه مِثلَهُ».
بازگشت همه به سوی خداست او از میان ما رفت در حالیکه مسلمانی شایسته بود روزها را روزه دار بود و برنامه او امر به معروف و نهی از منکر بود، همانند او در خاندانش یافت نمی شود.

فصل پنجم
از امام کاظم ( علیه السّلام) تا عصر غیبت

شیعیان در زمان امام کاظم و امام رضا (علیهما السلام)

توجه داشته باشیم که نفوذ معنوی امامان در مردم بسیار زیاد است. علیّ بن یقطین وزیر هارون است و شخص دوّم مملکت شیعه است و در حال استتار خدمت می کند. این نفوذ معنوی موجبات نگراتی دستگاه حاکم است.
ابن حجر در الصواعق المحرقه نقل می کند روزی هارون، پیشوای هفتم شیعیان را درکنار «کعبه» دید و به او گفت : «تو هستی که مردم پنهانی با تو بیعت کرده و تو را به پیشوایی برمی-گزینند؟»
امام فرمود: من بر «دل» و قلوب حکومت می کنم و تو بر «تن» ها و بدن ها .
یا زمانی هارون در کنار حرم رسول الله داد زد « السلام علیک یابن عم» یعنی سلام بر تو ای پسرعمو برای اینکه این خویشاوندی را به رُخ بکشد در همان حال امام فرمود سلام بر تو ای پدر! هارون از این موضوع ناراحت شده و بی اختیار گفت این واقعاً افتخار بزرگی است. (البته این نحوة زیارت خود مؤید است بر اینکه زیارت حضرت رسول ( صلّی الله علیه و آله و سلّم )، و اولیا از ابتدای اسلام سنّت بوده است)
سختگیریها نسبت به شیعیان در این دوره بسیار زیاد بود. البته خلفای عباسی نسبت به شیعیان به طور متفاوت عمل می کردند برخی چنان خبیث و کینه توز بودند که راضی نبودند یک علوی وفاطمی زنده بماند مانند منصور دوانیقی، متوکل عباسی و هادی عباسی و برخی مانند مأمون ومهدی عباسی روش ملایمتری داشتند. امّا در کل عباسیان حاضر نبودند هیچ رقیبی را در صحنه ببینند.
شهادت حضرت موسی بن جعفر موجب خشم مردم نسبت به دربار هارون شد. هارون هر چه می توانست بکار برد تا خود را از این جنایت بی اطلاع جلوه دهد. اما موفق نبود، برای همین ابتدای امامت حضرت رضا (علیه السلام) در زمان هارون با آرامش نسبی همراه بود. امام علناً ادعای امامت کرده و مجالس درس ترتیب می دادند. برخی از اطرافیان امام حضرت را از این کار برحذر می کردند که امام می فرمود از سمت هارون به آن حضرت آسیبی نمی-رسد.
محبوبیت امام رضا ( علیه السّلام) در مدینه طوری بود که حضرت بعد از ولیعهدی اجباری مأمون به او فرمود: « این امر (ولیعهدی) هرگز نعمتی برایم نیفزوده است. من در مدینه که بودم، دستخطم در شرق و غرب اجرا می شد و آن موقع استر خود را سوار می شدم آرام در کوچه های مدینه راه می پیمودم و در مدینه کسی از من محترم تر نبود ...»
اما همانطور که قبلا هم گفته شد این نفوذ معنوی در بین مردم حجاز فقط در حد صحبت بود و آنها به هیچ وجه آمادگی قیام تمام عیار بر ضد عباسیان را نداشتند. شاهد اینکه اگر یکی از علویان در آن مقاطع قیامی صورت می داد خیلی زود فروکش کرده و سرکوب می شد. یعنی مردم تمام عیار شیعه نبودند که همه چیز خودرا فدای امام کنند. از دعوت مأمون برای ولیعهدی اینطور می توان نتیجه گرفت که مأمون خلیفه زیرک عباسی از نفوذ حضرت در حجاز و بین مردم بیمناک بوده است.

عصر امام جواد تا امام عسکری (علیهم صلوات الله)

این دوران با زمان امام صادق و امام باقر تفاوت زیادی دارد : فشارهای سیاسی و کنترل شدید فعالیت آنان را محدود کرده است. برای همین است که ما از حضرت جواد ( علیه السّلام) حدود 250 حدیث بیشتر نداریم.
در زمان امام هادی ( علیه السّلام) که بیشتر امامت حضرت مصادف است با خلافت متوکل، این فشارها بر شیعیان بیشتر و بیشتر است تا جائیکه ابن اثیر و ابن جریر طبری متذکر شده ا ند. شدت دشمنی او با شیعه به حدّی بود که دستور داد ، قبر امام حسین ( علیه السّلام) را شخم زده و در آن کشاورزی کنند؛ امام جواد چند بار به بغداد خوانده شد و امام هادی هم پیوسته در سامرا بودند. البته در این دوران صدای شیعه آشکار و بلند بود و دانشمندان به مناظره با مخالفان می پرداختند لکن ارتباط با امام بسیار مشکل بود.
شیوه علویان در این دوران اینطور بود که از کسی نام نبرند و مردم را به رهبری شخص برگزیده از آل محمد دعوت کنند، زیرا سران نهضت می دیدند که امامان معصوم در پادگان نظامی سامرا به شدت تحت نظر هستند و دعوت به شخص معین مایة قطع رشته حیات او می گردد.
«محمد بن شرف» می گوید: همراه امام هادی علیه السلام در مدینه راه می رفتم امام فرمود آیا تو پسر شرف نیستی، عرض کردم آری آنگاه خواستم از حضرت پرسشی کن، امام بر من پیشی گرفت و فرمود: ما در حال گذر از شاهراهیم و این محل برای طرح سوال مناسب نیست!»
این حادثه خفقان حاکم را می رساند.
ائمه در این زمان از طریق «وکلا» با شیعیان ارتباط داشتند در مناطق مختلف :
1- بغداد، مدائن، عراق.
2- بصره و اهواز.
3- قم و همدان.
4- حجاز، مصر و یمن.
«عبد الله بن محمد هاشمی» فرماندار مدینه در زمان متوکل نامه ای به خلیفه می دهد که اگر احتیاج به حرمین داری، علی بن محمد را اخراج کن! چرا که او مردم را به خود دعوت می کند و گروه انبوهی به او گرویده اند!
این گزارش نشان می دهد که امام هادی ( علیه السّلام) از نظر معنوی مورد توجه اهل حجاز بوده است. یحیی بن هرثمه مأموری که دستور بردن امام راداشت نیز می گوید وقتی مردم مدینه آگاه شدند من قصد بردن علی بن محمد را دارم مضطرب شده و فریاد و شیون برآورند ولی من به آنها اطمینان دادم آسیبی به امام نخواهد رسید.

یک گزارش در مورد فشار به شیعیان

«ابوبکر خوارزمی» نویسندة بزرگ عصر آل بویه (متوفی 383) طی نامه ای مظلومیت شیعیان را تصویر می کند:
«پیشوایی از پیشوایان هدایت از دنیا می رود کسی جنازة او را تشییع نمی کند ولی چون دلقک مسخره ای از آل عباس بمیرد تمام عدول و قاضیان حاضرند.
دهریان (مادّیگرایان) و سوفسطائیان از شر آل عباس در امانند، لیکن آنها هر کس را شیعه بدانند به قتل می رسانند. هر کس نام فرزند را «علی» بگذارد خون او را می ریزند و اگر شاعری درمناقب وصی بگوید زبانش را می برند.
به کسی عطا و بخشش می کنند که به آل ابی طالب دشنام دهد، ... خراج مصر و اهواز و صدقات حرمین شریفین و حجاز به مصرف خنیاگرانی از قبیل ابن ابی مریم و ... می رسد ...
متوکل 12 هزار کنیز داشت اما سادات اهل بیت فقط یک کنیز زنگی دارند. قومی که خمس بر آنان حلال و صدقه حرام است و گرامی داشتن آنها واجب است از فقر مُشرِف به هلاک هستند... آنان گناهی ندارند جز اینکه جدشان نبی، پدرشان وصی، مادرشان فاطمه است ....»

فصل ششم
حجاز در دوران غیبت کبری (تا دعوت وهابیون)

وضعیت مکّه و مدینه در دوران غیبت

قیام های علویان از سال 250 به بعد سراسر دنیای اسلام را گرفت و از آن جمله «اسماعیل بن یوسف» در سال 251 بر مکه چیره شد ولی سال بعد درگذشت، در سال 301 علوی دیگری شهر مکه را تصرف کرد.
شهر مکه درسال 317 به تصرف گروهی از اسماعیلیه به نام «قرامطه» درآمد. اینها حجر الاسود را برداشته و به سرزمین خودشان «هجر» در سواحل جنوب شرق خلیج فارس جایی که امروز احساء و بحرین است بردند. البته بعد از 22 سال حجر الاسود را به جای خویش برگرداندند.
از نیمه قرن چهارم (همزمان با ضعف عباسیان و قدرت آل بویه) نفوذ علویان در دنیای اسلام بیشتر شده که عباسیان با آنها کنار آمدند در این زمان سالها پدر شریف مرتضی و شریف رضی، نقابت طالبیانی را داشت که از طرف عباسیان امیر الحاج بودند.
در مدینه هم فرزندان امام مجتبی (علیه السلام) پیوسته موقوفات امیر مومنان را در مدینه و اطراف آن در اختیار داشتند.
از قرن چهارم تا ششم شاهد قدرت علویان در شهرهای مکه و مدینه می باشیم. در این دوره امرای مدینه ارتباطشان با عضد الدوله (آل بویه) حسنه است و علویان مدینه می کوشند خود را مستقل کنند البته گاهی مجبورند خود را در پناه عباسیان و گاه در پناه فاطمیان مصر درآورند.
البته توجه داشته باشیم که حجاز به عنوان مهمترین منطقه مسلمین همواره مورد توجه سلاطین از هر سلسله ای بوده چرا که تسلط بر آن یعنی مشروعیت برای همان حکومت.

در دوران ممالیک و عثمانی ها

علویان حاکم در مکه و مدینه مواضع مذهبی خود را طوری تعیین می کردند که با حکومتهای همجوار مشکل نداشته باشند. در مدینه رنگ و روی مذهبی بیشتر به روال آیین تشیع بود که پس از دولت ایوبی و بعد مملوکی الزاماً به مذهب تسنن کشیده شد. در قرن هفتم با انحلال دولت عباسی قدرت علویان گسترش یافت.
با سقوط دولت ممالیک، حجاز سلطان سلیم عثمانی را به رسمیت شناخت. سلطان سلیم نخستین کسی بود که لقب «خادم الحرمین الشریفین» را برای خود باب کرد که تا امروز نیز ادامه یافته است.
در این سالها «برکات بن محمد» با سطان عثمانی کنار آمده و آنها نیز همه ساله مبالغ زیادی پول میان علویان و دیگر مردمان این دو شهر توزیع می کردند و تلاشهایی در بهبود وضعیت این دو شهر داشتند.
شرفای مکه از نسل امام حسن ( علیه السّلام) بودند و شیخ حرم که یک مقام رسمی بود به طور مستقیم از سوی استانبول منصوب می شد. به تدریج در اواسط قرن یازدهم هجری، سلاطین عثمانی تلاش کردند تا امارت مدینه را از علویان گرفته و به دست شیخ حرم بسپارند.
آنچه قابل ذکر است علویان حاکم بر این دو شهر گاه بر تسنن و گاه بر تشیع خود تاکید داشتند. این به علت اکثریت سنی این دو شهر و حجّاج سایر کشورها بوده است.
در قرن دهم به علت رقابت دولت عثمانی و صفوی و جنگهای این دو دولت شاهد سختگیری بر ضد شیعیان و حجاج ایرانی و عالمان شیعه مقیم حرم هستیم. البته علویان این دو شهر یا از روی تقیه یا به دلیل دیگر ظاهر تسنن را حفظ کرده و مورد لطف عثمانی ها قرار می گرفتند. از مهمترین این فشارها دستگیری و شهادت شهید ثانی در سال 965 بود که وی را در مسجد الحرام دستگیر و در استانبول شهید نمودند. در سال 976 هم معصوم بیک صفوی را که از ارکان آن دولت بود با همراهانش در یک منزلی مکه قتل عام کردند.
در 1047 حجاج ایرانی را از حج منع کرده و در 1088 عالمی شیعه را به بهانه ای واهی در حالیکه در پشت مقام ابراهیم مشغول نماز بود (سید محمد مؤمن رضوی) شهید کردند.
در 1157 زمانی که نادرشاه با دولت عثمانی درگیر بود، در حرمین اعلام شد که خطیبان به طور رسمی شیعیان را در منابر لعن کنند.
در همین دوره، رساله های فراوانی در تکفیر شیعه توسط علمای مکه نوشته شد که حتی برخی فقها فتوای جنگ سنی و شیعه را صادر کردند که منتهی به حمله افاغنه به اصفهان در 1134 شد. البته عالمان شیعه در این دو شهر همواره ساکن بودند.

فصل هفتم
وهابیت، پیدایش، عقائد

آغاز دعوت وهابیان در نجد، سال 1157 هجری قمری است؛ زمانی که محمدبن عبد الوهاب (1115-1206) حرکت تبلیغی خود را بر علیه آنچه «شرک» می نامید آغاز نمود.
دعوت وهابی ها دو مرحله دارد : یک دوره 75 ساله تا 1235 که با قلع و قمع دولت نجد توسط ابراهیم پاشای عثمانی و قتل عبد الله بن سعود خاندان یاد شده از قدرت ساقط شدند. پس از آن مدت 80 سال در عزلت بودند و در این دوران همچنان شرفا حکومت می کردند. همانطور که گفته شد شرفا به ظاهر به دلائل سیاسی و غیره اسلام تسنن داشتند. اما در آن زمان شیعیان به جز برخی دوره های خاص تحت فشار نبودند (به شدت زمان وهابی ها) تحت فشار نبودند.
آخرین شریف قدرتمند حجاز، شریف حسین است که پس از او دولت سعودی دوم به رهبری ملک عبد العزیز به سال 1344 بر این شهر تسلط یافت. نخستین امیر سعودی این شهر ناصربن سعود فرهان بود.
عقاید وهابیون چیزی نیست که جدید باشد و سابقه حتی در زمان خود رسول گرامی اسلام دارد؛ یکی از آفات بزرگ و خطرناک هر مذهب و آیینی، کج فهمی ها و تندرویها و برداشتهای غلط و انحرافی از آن آیین است.
آیت الله مصباح یزدی در کتاب «آذرخشی دیگر در آسمان کربلا» فلسفه وجود انبیاء را مبارزة با همین انحرافات می دانند چرا که اصل دین الهی یکی بیش نمی باشد اما این دین با مرور زمان به وسیله برداشتهای شخصی از مسیر اصلی منحرف می گردد و پیامبر بعدی باید آن را به طریقة صحیح هدایت کند. اینجاست که ما به اهمیت بحث «ولایت» در مکتب شیعه پی می بریم چرا که اسلام هم مانند سایر ادیان بعد از رسول گرامی دچار چنین «سوء برداشتها» شد و نیاز بود افرادی (ائمه اطهار علیهم صلوات الله) باشند و حقیقت ناب و شفاف آن «دین حقّه محمدی» را برای مردمان آشکار کنند.

نمونه ای از این سوء برداشتها در زمان خود پیامبر ( صلّی الله علیه و آله و سلّم )

حضرت رسول ( صلّی الله علیه و آله و سلّم ) به هنگام مراجعت از جنگ «حنین» در منزلی به نام «جعرانه» وقتی غنائم را میان جنگجویان تقسیم می کرد مردی برخاست و گفت :
« یا محمد! إعدِل!» یکی از صحابه عرض کرد: یا رسول الله اجازه دهید گردن این منافق را بزنم و او را در مقابل جسارت و اهانتش مجازات کنم؛ رسول الله فرمودند: معاذ الله اگر او را بکشید مردم مرا به کشتن یاران خود متهم می کنند او را به خود وگذارید ولی بدانید این مرد همفکرانی دارد که قران می خوانند ولی از گلویشان پایین تر نمی رود، از دین خارج می شوند همان گونه که تیر از کمان رها می گردد.
در جای دیگر نقل شده رسول الله فرمود از جنس این مرد در آینده می آیند مسلمانان را می کشند ولی متعرض بت پرستان نخواهند شد! آنها اینقدر نماز می خوانند و روزه می گیرند که نماز و روزه شما در مقابل آنها ناچیز ا ست.
امیر مؤمنان ضمن سخنانی در جنگ نهروان به لشکریان فرمود:
« ایها الناس انّی سمعتُ رسول الله ( صلّی الله علیه و آله و سلّم )، یقول یخرج قوم من أمتی یقرؤن القران لیس قواءتکم الی قراءتهم بشیء و لا صلاتکم الی صلاتهم بشیء و لا صیامکم الی صیامهم بشیء یقرءون القران یحسبون أنّه لهم و هو علیهم لایجاوز صلاتهم تراقیهم یمرقون من الاسلام کما یمرق السهم من الرّمیه»
این نوع عقاید که در سده های اول معروف به گرایش «اهل حدیث» یا «ظاهریه» بود در بوتة فراموشی بود تا اینکه در قرن هشتم احمد بن تیمیه در شام مطالبی را در مسائل مختلف اسلامی در اصول و عقاید و فروع احکام برخلاف مسلمّات اسلام و مخالف با فتاوی علما و پیشوایان که در بعضی موارد موافق با نظریات خوارج بود مطرح کرد.
علما و دانشمندان از شام ومصر و بغداد در مخالفت با نظریات او به میدان آمده و به نقد عقاید او پرداختند و بر انحراف و ارتداد او فتوی صادر کردند. ابن تیمیه پس از چند بار زندانی شدن در 728 هـ ق در زندان دمشق از دنیا رفت.
نوآوری و اِبراز عوام پسندانة او موجب شد که علیرغم مخالفت علما و متکلمان گروهی از نظریات او استقبال کنند. «ابن قیّم» در پیشرفت افکار «ابین تیمیه» نقش اساسی ایفا کرد. اما نظریات او هم مانند تالیفاتش از صحنه خارج و در انزوا ماند.
وضع به همین منوال بود تا اینکه در قرن یازدهم در نجد فردی به نام محمد بن عبد الوّهاب پا به عرصه حیات گذاشت و بار دیگر به تبلیغ و ترویج عقاید ابن تیمیه پرداخت.
ابن تیمیه در کتاب « منهاج السنه» و سایر کتابها برخلاف روش علما مخالفان را با بی احترامی و
بی ادبی کوبیده است، نسبت به علمای شیعه و ساحت مقدس ائمه اطهار (علیهم السلام) جسارت و هتّاکی نموده است. او تحت عناوین « حماقات الشیعه» و « الإمام المنتظر و خرافاتهم فیه» و ... تهمت های زیادی بر قلم رانده است.
اما وهابی ها عقاید خود را از « شیخ محمّد بن عبد الوهاب تمیمی» گرفته اند، البته خود وهابی ها گاهی خود را «محمدی» به اعتبار نام محمد بن عبدالوهاب و گاهی خود را «سلفی» به اعتبار پیروی از سلف صالح می نامند.
محمدبن عبد الوّهاب که در بصره، بغداد، کردستان، همدان و اصفهان و قم درس خوانده بود در زادگاهش نتوانست عقایدش را ترویج کند برای همین به درعیه رفته و دعوت خود را با حاکم درعیه در میان نهاد. با محمد بن سعود پیمان بست در صورتیکه زمام حکومت دست او باشد از عبد الوهاب حمایت کند.
این «ائتلاف شوم» با حلال دانستن جان ومال و ناموس سایرمسلمانان به بهانة «شرک!» حملات را به قبائل و شهرهای نزدیک شروع کردند سیل غنائم به شهر درعیه که فقیر بود سرازیر گردید.
این حملات ادامه یافت تا حجاز تحت سیطره آنها درآمد.

کشتارهای بی رحمانه توسط وهابیون

از زشت ترین کارهای وهابی ها قتل عام مردم در شهر طائف بود که به صغیر و کبیر رحم نکردند. طفل شیرخوار را بر روی سینه مادر سر می بریدند. جمعی که مشغول فرا گرفتن قران بودند، را کشتند. کتابها و مصحف ها را در کوچه و بازار پایمال کردند. حتی مردم را در حال رکوع و سجود به قتل رساندند.
همچنین در سال 1216 با لشگر انبوهی به عراق حمله کرده و ماه ذیقعده به کربلا رسیدند. تمام برج و باروها را تخریب کردند و مردم را در کوچه و بازار به قتل رساندند. نزدیک ظهر با اموال فراوان از شهر خارج شده و خمس اموال را به سعود داده و بقیه را بین خود تقسیم کردند. آنها در این تهاجم روی قبر امام حسن ( علیه السّلام) را خراب کرده و آنچه داخل آن قبه بود به چپاول بردند. گفته اند آنها در یک شب 20 هزار نفر از اهالی کربلا را کشتند.
میرزا ابوطالب اصفهانی در سفرنامه خود نوشته هنگام برگشت از لندن و عبور از کربلا و نجف دیدم که قریب بیست پنج هزار وهابی وارد کربلا شده و فریاد می زدند :«اقتلوا المشرکین و اذبحوا الکافرین» و .... . من بعداز 11 ماه دوباره به کربلا رفتم دیدم مردم آن حادثه دلخراش را نقل و گریه می کنند به طوری که ازشنیدن آنها موها بر اندام راست می شود.
سعودبن عبد العزیز پس تصرف مدینه منوره اهالی را در مسجد النبی گردآورد و گفت بر اساس آیه شریفه «الیوم اکمکتُ لکم دینکم» امروز آیین شما تکمیل شد! ادیان باطلة نیاکان خود را رها کنید و از درود و رحمت فرستادن بر آنها پرهیز نمایید؛ زیرا همه آنها به آیین شرک درگذشتند!
محمّد ابو زهره در مورد آنها می گوید وهابیون در اصل مذهب خود را از ابن تیمیه گرفتند ولی آنها از ابن تیمیه شدت عمل بیشتری به خرج دادند و اموری را متعرض شدند که ابن تیمیه به آنها متعرض نشد :
مثلاً قهوه را حرام کردند (که امروز رعایت نمی کنند) سیگار کشیدن را حرام کرده و مرتکب آن را مشرک می دانند (مانند خوارج که مرتکب گناه را کافر می نامند) آنها به روی مخالفین شمشیر می کشند، عکاسی را در ابتدا حرام کردند که حاکمانشان قبول نکردند، مفهوم بدعت راوسعت دادند تا جائیکه پرده بستن به روضه نبوی را بدعت شمردند و ...
همه اینها نشان از «ظاهربینی» و عدم تفقه در دین است. و نشان می دهد که علمای وهابی در طول تاریخ به علت عدم دسترسی به امامان معصوم چقدر دچار جمود فکری هستند.

فصل هشتم
شیعة سیاسی عربستان

مراکز شیعه نشین، شیعه سیاسی

طبق سرشماری سال 2004 جمعیت عربستان 000/670/22 است که از این رقم 302/529/16 نفر شهروند سعودی و بقیه خارجیان مقیم هستند، 10 تا 15 درصد جمعیت را شیعه 12 امامی را تشکیل می دهد که بیشتر این جمعیت در منطقه شرقیه زندگی می کنند. شرقیه استانی است که شیعیان به لحاظ جمعیتی، اکثریت غالب را تشکیل داده و از نظر اقتصادی بزرگترین منطقه نفتی با گسترده ترین تأسیسات پالایش نفت در عربستان است؛ در حالیکه تعداد کمی از شیعیان در دمام، مرکز استاد شرقیه ساکن هستند، اکثر قریب به اتفاق آنها در شهرها و روستاهای بین دو واحه بزرگ «قطیف و الحسأ» زندگی می کنند.
شیعیان 12 امامی علاوه بر استان شرقیه در مدینه و وادی فاطمه دارای جمعیت های بزرگی هستند در جده و ریاض هم گروههای کوچکی را تشکیل داده اند. گروهی از شیعیان «اسماعیلی» و «زیدی» هم در شهرهای جنوبی نجران، جده، ینبوع و عصیر سکونت دارند که وابسته با زیدیان یمن هستند.
نکته قابل توجه اینکه شیعیان به علت فشارهای اجتماعی که نمونه هایی از آن بعداً می آید خیلی مواقع در حال تقیه و مخفی زندگی کرده و نمی توانند مذهب خود را ظاهر کنند.
قبل از به قدرت رسیدن سعودی ها با اینکه اکثراً شیعیان تحت قیادت سنّی ها قرار داشتند ولی آزادانه به فعالیت های «تبلیغی» می پرداختند و مساجد و حسینیه ها فعال بوده است، این پویایی تا دهه 40 میلادی قرن گذشته به اندازه ای بود که قطیف را نجف کوچک می خواندند.
از سال 1913 جمعیتی به نام «اخوان» که دارای احساسات شدید ضد شیعی بودند، جِهاد علیه شیعیان را محور اصلی عقاید خود قرار دادند. آنها به آل سعود فشار آوردند که یا شیعیان را وهابی کند یا آنها را به قتل برساند. از 1923 سرکوب و به حاشیه راندن شیعیان رنگ دولتی به خود گرفت. به زوال کشیدن شبکه های کشاورزی، مصادرة باغ های نخل، عدم معامله با تجّار شیعی، مهاجرت هزاران سنّی به مناطق شیعه نشین، محدودیت شدید فعالیتهای تبلیغی و ...

ظهور شیعة سیاسی

با بالا گرفتن انقلاب ایران شاهد نسل جدید رهبران شیعه بودیم که اینها از قطیف و «الحسأ» تحصیلات خود را در نجف و قم گذراندند؛ «حسین صفار» شخصیت برجسته سیاسی شیعه عربستان یکی از آنها بود. آنها در 1974 حوزه علمیه ای در کویت تأسیس کرده و شبکه سیاسی شیعی عربستان را تأسیس کردند. شاگردان و طلاب کویت هر از چندی به عربستان رفته و جنبش زیرزمینی اصلاح شیعه را پایه گذاری کردند.1
در 1979 این گروه با جذب جوانان شیعی مهمترین نافرمانی عمومی مدنی را به راه انداختند، مطالبات آنها به حق برگزاری مراسم مذهبی، پایان بخشیدن به تبعیض، سهم بیشتر درآمدهای نفت، فرصت های شغلی، مدرن سازی شهرهای شیعه نشین، مخالفت با اتحاد ریاض، واشنگتن بود. گارد ملی به شدت به این اعتراض پاسخ داده 20 نفر از آنها را شهید، صدها نفر را تبعید و محبوس کرد. «صفار» به ایران پناهنده شد؛ در حال حاضر برخی از این افراد نقش محوری در صحنه سیاست جامعه شیعی عربستان را دارند از جمله «شیخ انصار»، «جعفر الشایب»، «توفیق ا لسیف» (ساکن لندن و نویسنده روزنامه عکاظ)، عیسی التریل (عضو شورای شهر قطیف)، صادق الجیران (فعال سیاسی در منطقه الحسأ) اشاره کرد.
در اوائل دهة نود شاهد یک تغییر تاکتیک توسط رهبران شیعی بودیم. در 1993 آنها با «ملک فهد» دیداری داشته و توانستند درازای پایان دادن به مخالفت ها امتیازاتی از جمله عدم تبعیض در ادارات و ارگانهای دولتی، بازگشت تبعیدی ها و ... بگیرند ولی این تمام آنچه شیعیان در پی آن بودند را دربر نداشت.3

معرفی گروههای سیاسی شیعی

1- سازمان انقلاب اسلامی جزیرة العرب، اوج فعالیت این سازمان در دهه 70 میلادی بوده و آنها معتقد بودند با دو خطر عمده یعنی «غربزدگی» و «فرهنگ ارتجاعی وهابیون» باید مبارزه شود. اما این گروه پس از ملاقات 1993 با فهد رویة سازش را پی گرفتند و در رهبری هم با ضعف مواجه شدند. عمده فعالیت فعلی این گروه در حال حاضر مجالس وعظ، نگهداری و مراقبت از حسینیه ها و مساجد و امور خیریه می باشد.
2- «حزب الله عربستان سعودی» این سا زمان برخلاف سازمان انقلاب اسلامی معتقد به رهبری روحانی و اصل ولایت فقیه بوده و خود را پیرو خط امام خمینی (ره) می داند. اینها کاملاً به رویکرد سازشکارانه با حکومت بی اعتماد هستند. محل اصلی این حزب لبنان است و پس از انفجار 1996 در ظهران عربستان به شدت مورد تعقیب و شکنجه قرار گرفتند؛ این حادثه موجب کشته شدن 19 تفنگدار آمریکایی شد ولی بعد از حمله 11 سپتامبر و فاش شدن هویت القاعده، آمریکایی ها که بدشان نمی آمد این گروه را مسئول انفجار «ظهرا» بدانند، متقاعد شدند این حادثه می توانسته کار گروه القاعده باشد.
3- «جامعه علمای حجاز» که در سوریه و لبنان بوده و بیشتر فعالیت فرهنگی، تبلیغی می کنند.
4- شیعیان لیبرال که فاقد پایگاه اجتماعی «مسجد» و «حسینیه» هستند.
5- «سنت گرایان و معترضان» گروه کوچکی از روحانیون مستقل که فاقد سازمان بوده و مخالفان «الصفار» می باشند. آنها معتقدند شیعه باید از سیاست ملی اجتناب کرده و انحصاراً روی جامعه شیعی متمرکز شود.

مصادیق شیعه زدایی در عربستان

در فصول قبلی برخی جنایات «وهابیون» نسبت به شیعیان ذکر شد. در جامعه فعلی نیز در این کشور نسبت به شیعیان فشارهایی وارد می شود. از نظر آنها شیعیان کافر بوده و مروج شرک هستند، آنها از اصول توحید تجاوز کرده و مرتکب گناه بدعت شده اند!
وهابیون شیعیان را مسئول سقوط خلافت عباسی در بغداد دانسته، (اتهامی که دروغ بودن آن واضح است) بر این اساس جامعه شیعی عربستان تبعیض های ناروایی را تحمل کرده است. این در حالی است که «سران رژیم با سران رژیم صهیونیستی»، سران غرب و ... دست دوستی داده و آشکار و نهان از آنها حمایت می کنند.
تاکنون در این کشور هیچ وزیر یا عضو کابینه سلطنتی شیعه نبوده است، از 150 عضو مجلس فقط 4 نفر شیعه می باشند، در حالیکه این کشور بیش از 37 هزار مسجد دارد و 1600 مسجد در دنیا ساخته، شیعیان حق ساخت مسجد در این کشور را ندارند، مراسم مذهبی شیعه در این کشور به طور مخفی در خانه ها برگزار می شود، دانشجویان مرتب متوسط اساتید به عنوان کافر و مشرک خطاب می گردند، آنها به عنوان کادر آموزشی و اجرایی به استخدام در نمی آیند.
در مدارس هم این تبعیض ها وجود دارد و کتب درسی مملو از لعن و نفرین به شیعیان است. به معلمان شیعه هشدار داده شده عقاید خود را شخصی نگهدارند.
در کنار اینها برخی علمای وهابی شیعه را به عنوان دشمن شناخته و آنها را مرتد می پندارند و ریختن خون شیعه را مباح می شمرند. به طور مثال در 1991 میلادی «عبد الله بن عبد الرحمن الحیرین» این فتوی را صادر کرد. او در پاسخ سوالی درباره نحوه برخورد با شیعیان در محل کار گفت نشان دادن انزجار و بیزاری و تنفر نسبت به آنها ضروری است.

فصل نهم
گـزارش یک وهـابی از فعالیتهای شیـعیـان

آنچه در صفحات بعد می آید گزارش «ناصربن سلیمان العمر» یک روحانی وهابی است از فعالیتهای شیعیان؛ لحن گزارش گزنده و کینه توزانه است، اما خود نشانگر حضور مؤثر این گروه در جامعه عربستان می باشد که با همه فشارهای سیاسی و اجتماعی توانسته اند خود را مطرح نمایند:

وضعیت رافضیان در سرزمین توحید

حضرت شیخ عبد العزیز بن عبد الله بن باز (حفظه الله) حضرات گرامی، اعضای کبار العلماء (وفّقهم الله)
سلام علیکم
به استناد حدیث نبوی «الدّینُ نصیحه» بر خود واجب می دانم در این یادداشت شما را نسبت به خطر رافضیان و فعالیت های آنان و اهداف پنهان و خطرناکشان باخبر سازم.
سروران! من این حقایق را در اختیار شما می گذارم و شما خود می دانید برای برائت ذمّه و کمک به مسلمانان چگونه عمل کنید.

رافضیان و تراکم جمعیتی آنان

رافضیان مدعی هستند که 25% از شهروندان این کشور را آنان تشکیل می دهند. لیکن در حقیقت، تعدادشان به 5% نیز نمی رسد.
آنان سخت هوادار ازدواج در سنین پایین، تکثیر نسل و داشتن همسران متعدد هستند و هر روزه در قطیف اعلامیه هایی بر در و دیوار می بینیم که خبر از مراسم ازدواج های متعدد می دهد؛ مثلا تنها در یک شب، در سیهات، طی یک جشن 44 زوج ازدواج کردند که این مطلب، بی خبرانه و ساده لوحانه مورد استقبال و تشویق مطبوعات و جراید نیز قرار گرفت.

فعالیت های علمی و تبلیغی

در قطیف و اطراف آن، بسیاری از عالمان بزرگ رافضی با پیروانی کوشا و مدافع مذهب خود، وجود دارند. در تمام روستاهای قطیف، غیر از واعظانی که «ملاّ» نامیده می شوند، عالمی رافضی حضور دارد.
آنان فعالیت های گسترده ای در زمینه های علمی و تبلیغی دارند؛ از جمله :
1- درس ها و سخنرانی ها
بدور از چشم مسؤولان مربوط، اعلامیه های متعددی بر در و دیوار مساجد و حسینیه های آنان به چشم می خورد که خبر از درس و سخنرانی رافضیان می دهد. این درس ها موجب برافروختن آتش فتنه و ایجاد محبت نسبت به تهران و قم و دشمنی با حاکمان و رهبران این سرزمین می شود. در این جا عنوان برخی از سخنرانی ها و سخنوران را ذکر می کنم :
ـ اهل بیت در قرآن : سید علی السید ناصر
ـ مهدی در قرآن : شیخ محسن المعلم
ـ تشیع و ولایت : سید عبد الله الموسوی
ـ تقیه و حدود آن: سید منیر الخباز
ـ رحلت امام علی: شیخ مهدی المصلی
2- مساجد و حسینیه ها
در مناطق رافضی نشین، مساجد و حسینیه های بسیاری وجود دارد که اگر پیش آید هنگام اذان وارد قطیف شوی، از شنیدن بانگ : « اشهد ان علیاً ولی الله و حی علی خیر العمل» که در فضا پیچیده است، نباید تعجب کنی. در این مساجد مردمی را می بینی که بر ران های خود می کوبند و بر سنگ سجده می کنند. اگر در این خطه از مساجد اهل سنت بپرسی، تعداد آن کم، بلکه نادر است.
حسینیه ها تریبون تبلیغاتی برای رافضیان و تقویت روحیه همبستگی و احساسات مذهبی آنان و کینه توزی نسبت به اهل سنت در مناسبت های مختلف به شمار می رود. حیرت آور آن که حسینیه ها عجیب زیادند، تا آنجا که در یک محله، بیش از یک حسینیه با موقوفه خاص وجود دارد. از جمله می توان این حسینیه ها را نام برد : حسینیه الزهراء، حسینیه الامام المنتظر و حسینیه الناصر در سیهات، حسینیه الزائر در قطیف، حسینیه الامام زین العابدین و حسینیه الرسول الاعظم.
3- نمایشگاه های کتاب
رافضیان در قطیف و توابع آن، هر سال نمایشگاه هایی برگزار می کنند و در آنها بسیاری از کتاب ها و اباطیل (!) خو را به فروش می رسانند. در روز چهارشنبه 12/10/1412 ق، ششمین نمایشگاه کتاب به مدت پانزده روز در قطیف با ویژگی ها و فعالیت های جنبی زیر برگزار شد:
ـ برگزاری مسابقه بزرگی با جوایز ارزنده
ـ اختصاص برخی از روزها به آقایان و پاره ای روزها به بانوان
ـ تخفیف برخی از کتاب ها در روزهای خاص
ـ و برگزاری مسابقه های روزانه
همانطور که می بینیم این «ششمین» نمایشگاه است؛ یعنی قبلاً پنج نمایشگاه از این دست برگزار شده است.
همچنین در سال 1412 ق. نمایشگاه کتابی در باشگاه ورزشی الهدی و جزیره تاورت، برگزار شد.
باز در آغاز سال 1413 ق. نمایشگاه کتابی در باشگاه ورزشی ابتسام در روستای « ام الحمام» با مشارکت بیش از ده ناشر برگزار شد. عجیب آن که اطلاعیه ها و پلاکاردهای بازدید از این نمایشگاه را در شهر حمام آویخته بودند و عجیب تر آن که مدیر کل آموزش و پرورش منطقه شرقی آن را افتتاح کرد.
در این نمایشگاه، کتاب هایی دیده می شود که از مذهب رافضیان سخن می گوید، به آن دعوت می کند، عقیده اهل توحید را مخدوش و پیروان آن را نکوهش می کند، با ستایش و غلو از اهل بیت، از دیگران با ناسزا یاد می کند. از جمله می توان این کتاب ها را نام برد : التوحید نوشته ابن بابویه قمی، موسوعه العتبات المقدسه، نوشته جعفر خلیلی، صد و پنجاه صحابی ساختگی نوشته مرتضی عسکری و الآیات البینات، نوشته محمد حسین کاشف الغطاء که ردّی است بر وهابیت.
4- جمعیت های خیریه
در تمام روستاهای رافضی نشین، جمعیت های خیریه ای وجود دارند که به فعالیت های گسترده ای دست می زنند؛ از جمله :
الف ـ کمک های مالی برای ازدواج.
ب ـ ایجاد شهربازی برای کودکان.
ج ـ برگزاری کلاس های آموزش خیاطی، ماشین نویسی و کامپیوتر.
د ـ رسیدگی به بیماران و کوشش برای درمان آنان.
درآمد یکی از این جمعیت های خیریه به نام «جمعیه العوامیه الخیریه» طی سال 1411 ق. 2381078 ریال سعودی بوده است. متأسفانه این جمعیت ها از طرف اهل سنت نیز مورد حمایت مالی قرار می گیرند و این غیر از پشتیبانی رسمی وزارت کار و امور اجتماعی از آنان است که گاه تا 325000 ریال سعودی به آنان پرداخت کرده است.

مظاهر شرک و بدعتگزاری

رافضیان در درجه اول گورپرست و بندگان ضریح و آرامگاه ها هستند و رافضیان سعودی نیز چون دیگر رافضیانند. از جمله مظاهر شرک علنی رافضیان در سرزمین توحید می توان موارد زیر را نام برد :
1- آنان گورهای خود را محکم می کنند. آنها را می آرایند و بر می آورند و بر آن بنا می کنند و گاه عکس های مردگان را بر گورها نصب می کنند و برای آمرزش روح آنان فاتحه می خوانند و پرچم نصب می کنند.
2- آنان تصاویر منسوب به قبور اهل بیت مانند آرامگاه کاظم، باقر، مشهد، حسین و مانند آن را آشکارا در بازارهایشان می فروشند. همچنین عکس های عالمان و مجتهدان خود مانند خمینی و خویی را دست به دست می کنند و از داشتن آنها احساس سرافرازی می کنند و آنها را در بازارهایشان می فروشند یا می آویزند. بعلاوه اوراقی می فروشند که در آنها نام امامان، تاریخ تولد و وفات و آرمگاه هایشان بیان شده است.
3- بودن اوراد شرک آمیز مانند اوراد زیارت قبور و توسل به امامان که غلو در آن کاملا آشکار است. از آن جمله است گفته آنان در زیارت علی ـ رضی الله عنه ـ : «السلام علی میزان الأعمال، و مقلب الاحوال .... الحاکم یوم الدین ....»
4- ساختن حسینیه و گذاشتن بلندگو در آن و همچنین ساختن مساجد و گفتن اذان، در دیگر نواحی قطیف.
5- چراغانی، نصب پلاکارد، برگزاری سخنرانی ها، سمینارها و توزیع شیرینی در حسینیه های قطیف به مناسبت های خاص؛ مانند عید غدیر یا تولد این یا آن امام.
6- بسیاری از رافضیان قطیف و احساء، درست هنگام نماز ظهر و عصر و پس از اذان، بدون این که کسی اعتراض کند ـ از مسجد پیامبر خارج می شوند؛ مردم وارد می شوند و آنان بیرون می-روند. رافضیان نماز ظهر و عصر را طبق اعتقاد خود با هم می خوانند. آنان حدود ساعت دو بعدازظهر، به گونه ای که جلب توجه کند در مسجد نبوی گرد می آیند و نماز می خوانند.
7- بیشتر رافضیان هنگام حضور در مسجد نبوی، کتاب های متعلق به مذهب خود را همراه دارند و در آنجا می خوانند و حتی یکی از آنان دست به توزیع کتاب «کذوبه تحریف القرآن بین السنه و الشیعه» زد. این کتاب اتهام تحریف قرآن را از شیعیان رد می کند و آن را به اهل سنت نسبت می دهد.

کلام آخر

بدون تردید شروع تشیع به زمان خود رسول گرامی اسلام ( صلّی الله علیه و آله و سلّم ) برمی گردد. و خاستگاه آن سرزمین حجاز است. در قرون ابتدایی تشیع با گرایش های مختلف، کیسانی، زیدی، اسماعیلی و ... روبرو است و جالب است اهل سنت انحرافات این گروهها را به حساب شیعه 12 امامی گذارده اند. در عرف رجالیون منظور از شیعه، همان شیعه 12 امامی میباشد.
سرزمین حجاز، به عنوان مهد تولد اسلام همواره مورد توجه جهان اسلام خصوصاً سلاطین و حکمرانان بوده است؛ چرا که آنها برای تثبیت سلطنت خود و رنگ شرعی دادن به آن، نیاز به تسلط به این منطقه را داشته اند.
در طول تاریخ این سرزمین اکثراً تحت تسلط حکمرانانی با گرایش سنّی بوده است و شیعه همواره در اقلیت بوده و با حال تقیه به انجام فرائض می پرداخته است. در زمان ائمه اطهار بر اساس مقتضیات زمان شاهد استراتژی های مختلفی هستیم : گاهی حرکت فکری، فرهنگی در نهایت احتیاط، گاهی قیام، گاهی سکوت و انزوا و تربیت شاگرد و ...
در قرون اخیر با روی کار آمدن آل سعود با پشتوانة مذهبی « وهابیت» که گرایش اهل حدیث داشته و در فهم در دین به شدت « ظاهرگرا» و جمود دارند، این سختگیری ها بر شیعیان به اوج رسیده است. البته بعد از انقلاب ایران شاهد تحرکاتی از سمت شیعیان می باشیم.

ضمائم

شیعه در حجاز
شیعه در حجاز
شیعه در حجاز
فهرست منابع :
1- امین کردی، محمد، مکه و مدینه؛ تصویری از توسعه و نوسازی، ترجمه حسین صابری، نشر مشعر تهران، 1380.
2- میررضوی، فیروزه، راهنمای منطقه و کشورهای حوزه خلیج فارس، موسسة بین المللی ابرار، 1383، تهران.
3- مونس، حسین، اطلس تاریخ اسلام، وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح، ترجمه آذرتاش، آذرنوش.
4- شهیدی، سید جعفر، پس از 50 سال قیام امام حسین ( علیه السّلام)، دفتر نشر فرهنگ، 1359، تهران.
5- جعفریان، رسول، تاریخ سیاسی اسلام، وزارت ارشاد تهران، 1369.
6- یعقوبی، ابن واضح، تاریخ یعقوبی، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، انتشارات علمی فرهنگی، 1341، تهران.
7- محرمی، غلامحسن، تاریخ تشیع.
8- ابن خلدون، العبر، مقدمه، بیروت د ار القلم، 1409 ق.
9- مظفر، محمد حسین، تاریخ شیعه، ترجمه دکتر سید محمد باقر حجتی، نشر فرهنگ تهران.
10- عسکری، مرتضی، عبد الله بن سبأ و دیگر افسانه های تاریخی، نشر مجمع علمی اسلامی.
11- جعفریان، رسول، تاریخ تشیع در ایران از آغاز تا قرن دهم هجری، انتشارات انصاریان، قم.
12- ابن هشام، السیره البنیوه، چاپ بیروت، 1420 ق.
13- ابن شهراشوب، مناقب، انتشارات علامه، قم، 1421.
14- حموی، یاقوت، معجم البلدان، جلد 2، بیروت، دار الاحیاء، 1399 ق.
15- پیشوایی، مهدی، سیرة پیشوایان، چاپ 12، موسسه امام صادق ( علیه السّلام)، قم.
16- سبحانی، جعفر، فرهنگ و عقاید و مذاهب اسلام، قم، 1371، توحید.
17- ابن اثیر، ا لکامل فی التاریخ، ترجمه ابو القاسم حالت، انتشارات علمی تهران.
18- ثقفی کوفی، ابراهیم بن محمد، الغارات، تحقیق جلال الدین محدث، تهران، انجمن آثار ملی.
19- طقوش، محمد سهیل، دولت امویان، مترجم: حجت ا.. جودکی، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، 84، تهران.
20- مطهری، مرتضی، سیری در سیره ائمه اطهار، مجموعه آثار جلد 16، صدرا، تهران.
21- اصفهانی، ابو الفرج، مقاتل الطالبین، تصحیح علی اکبر غفاری، نشر صدوق، 49 تهران.
22- رضوی، سید ابو فاضل، ماهیت قیام شیخ فخ، دفتر تبلیغات قم، 1375 ش.
23- جعفریان، رسول، آثار اسلامی مکه و مدینه، نشر مشعر، چاپ دوم، 1382.
24- نجمی، محمد صادق، تاریخ حرم ائمه بقیع و آثار دیگر در مدینه منوره، نشر مشعر، تهران 1380.
25- رضوانی، علی اصغر، سلفی گری (وهابیت)، ا نتشارات مسجد جمکران، 1384.

پی نوشت ها :

1- المملکه العربیه السعودیه وزاره الاعلام ص 11، نقل از مکه مدینه، تألیف عبید الله محمد امین کردی.
2- همان.
3- همان.
4- همان.
5- راهنمای منطقه و کشورهای حوزه خلیج فارس، مؤسسه بین المللی ابرار، ص 216.
6 - همان، ص 217.
7 - همان، ص 217.
8 - همان صص 216 و 217.
9 - اطلس تاریخ ا سلام، وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح ، دکتر حسین مونس ترجمه دکتر آذرتاش آرنوش، سال 85، صفحه 246.
10 - همان، ص 247.
11 - شهید، سید جعفر پس از 50 سال قیام امام حسین ( علیه السّلام)، دفتر نشر فرهنگ، 59، تهران، صص 26 تا 36.
12 - همان.
13 - جعفریان، رسول، تاریخ سیاسی الام، وزارت ارشاد، 69 تهران، ص 51.
14 - تاریخ الادب العربی، نقل از تاریخ سیاسی اسلام، رسول جعفریان، تهران، بهار 71.
15 - یعقوبی، ابن واضح، تاریخ یعقوبی.
16 - ابن ندیم، الفهرست، دار المعرفه بیروت ص 249 نقل از تاریخ تشیع غلامحین کرمی.
17 - شیخ طوسی، اختیار معرفه الرجال، موسسه ال البیت لاحیاء التراث، ج 2 ص 763.
18 - ابن خلدون، العبر (مقدمه) ص 138. تاریخ شیعه، علامه مظفر، ترجمه دکتر سید محمدباقر حجتی، تهران، نشر فرهنگ اسلامی، ص 30.
19 - علامه مظفر، تاریخ شیعه، ص 34.
20 - همان، ص 35.
21 - شعرا : 214.
22 - مظفر، تاریخ شیعه، ص 42.
23 - برای اطلاع بیشتر ر.ک : عبد الله بن سبا و دیگر افسانه های تاریخی علامه عسکری، نشر مجمع علمی اسلامی، بخش یک.
24 - جعفریان، رسول، تاریخ تشیع در ایران جلد اول، انتشارات انصاریان، صص 150 تا 159.
25 - مظفر، تاریخ شیعه صص 31-50.
26 - جعفریان، رسول، تاریخ تشیع در ایران، ص 20.
27 - همان.
28 - همان.
29 - همان، ص 21.
30 - همان.
31 - همان.
32 - ابن هشام، سیرة النبویه، چاپ بیروت، جلد 1، ص 143.
33 - ابن شهراشوب، مناقب، انتشارات علامه، ج 3، ص 214.
34 - همان.
35 - معجم البلدان، یاقوت حموی، جلد 2، ص 352.
36 - مهدی پیشوایی، سیره پیشوایان، چاپ 12، موسسه امام صادق ( علیه السّلام)، قم، ص 16.
37 - جعفر سبحانی، فرهنگ عقاید و مذاهب اسلامی، قم، سال 71 شمسی، توحید، ج 1، ص 69.
38 - همان.
39 - رسول جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، چاپ دوم تهران، وزارت ارشاد، صص : 384تا 392.
40 - اصغر منتظر القائم، نقش قبائل یمنی در حمایت از اهل بیت، ناشر بوستان کتاب ، قم، چاپ اول.
41 - الکامل ابن اثیر، صص 190-194
42 - رک : الغارت، ثقفی کوفی.
43 - سید جعفر شهیدی، پس از پنجاه سال قیام حسین ( علیه السّلام)، دفتر نشر فرهنگ اسلام، ص 97.
44 - همان.
45 - همان، ص 98.
46 - علامة مظفر، تاریخ تشیع.
47 - تاریخ طبری، ج 5، ص 479 نقل از دولت امویان محمد سهیل طقوش.
48 - همان.
49 - رک: سیری در سیره ائمه اطهار استاد شهید مرتضی مطهری.
50 - رک : شیخ مفید، الارشاد، قم، مکتبه بصیرتی، ص 271.
51 - برای اطلاع بیشتر رک : سیری در سیرة ائمه اطهار استاد مطهری.
52 - برای اطلاع بیشتر رک : مقدمه ترجمه مقاتل الطالبین، ابو الفرج اصفهانی، تصحیح علی اکبر غفاری.
53 - همان.
54 - مقاتل الطالبین : چاپ بیروت، تحقیق سید احمد صفر، ص 364.
55 - مقاتل الطالبین، ص 302.
56 - برای اطلاعات بیشتر ر.ک : ماهیت قیام شهید فخ سید ابوفاضل رضوی، چاپ دفتر تبلیغات اسلامی قم.
57 - ابن حجر هیتمی، الصواعق المحرقه، ص 204 نقل از سیره پیشوایان مهدی پیشوایی.
58 - همان.
59 - صدوق، عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 167، نقل از سیره پیشوایان، مهدی پیشوایی.
60 - مجلسی، بحار الانوار، ج 50، ص 176، نقل از سیره پیشوایان، مهدی پیشوایی.
61 - سیرة پیشوایان ص 580 و 581.
62 - همان.
63 - خوارزمی، رسائل، ص 83، نقل از سیره پیشوایان، ص 596.
64 - رسول جعفریان، آثار اسلامی مکه و مدینه، نشر مشعر، چاپ دوم، 1382، ص 55.
65 - همان، ص 194.
66 - آثار اسلامی مدینه، ص 96.
67 - همان، ص 197.
68 - همان.
69 - همان، ص 61.
70 - همان.
71 - صحیح مسلم کتاب الزکات، باب ذکر الخوارج، حدیث شماره 1063، (نقل از تاریخ حرام ائمه بقیع)، محمد صادق نجمی.
72 - همان، حدیث 156.
73 - محمد صادق نجفی، تاریخ حرم الله بقیع علیهم السلام، نشر مشعر، 1380، قم، ص 34.
74 - برای اطلاعات بیشتر ر.ک : سلفی گری، علی اصغر رضوانی، صص 15-181.
75 - تاریخ حرم ائمه بقیع، ص 38.
76 - سلفی گری، علی اصغر رضوانی، ص 184.
77 - مسیر طالبی، به نقل از سلفی گری، ص 184.
78 - سلفی گری، ص 187.
79 - تاریخ حرم ائمه بقیع، صص 40 و 41.
80 - مسئله شیعه در عربستان سعودی، مؤسسه بین المللی ابرار، نقل از هفته نامه پگاه حوزه شماره 219.
81 - همان.
82 - اسمان محترم و جنگ مقدس، ژوان کول، نقل از هفته نامه پگاه حوزه شماره 219.
83 - مسئله شیعه در عربستان سعودی ص 177، نقل از پگاه حوزه شماره 219.
84 - همان
85 - مسئله شیعه در عربستان سعودی صص 185 و 186 نقل از هفته نامه پگاه حوزه شماره 219.
86 - مسئله شیعه در عربستان سعودی صص 185 و 186 نقل از هفته نامه پگاه حوزه شماره 219.
87 - همان
88 - مسئله شیعه در عربستان سعودی صص 185 و 186 نقل از هفته نامه پایگاه حوزه شماره 219.
89 - مسئله شیعه در عربستان سعودی صص 192 و 193 نقل از هفته نامه پگاه حوزه شماره 219.
90 - مسئله شیعه در عربستان سعودی صص 192 و 193 نقل از هفته نامه پگاه حوزه شماره 219.
91 - همان.





نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.