سوگند و انواع آن
درس اخلاق حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی(دامت برکاته)
يَا عَلِىُّ: لاَ تَحْلِفْ بِاللهِ كَاذِباً وَ لاَ صَادِقاً مِنْ غَيْرِ ضَروُرَة وَ لاَ تَجْعَلِ الله عُرْضَةً لَِيميِنِكَ، فَاِنَ اللهَ لاَ يَرْحَمُ وَ لاَ يَرْعَى مَن حَلَفَ باسْمِهِ كاذِباً.
ترجمه:
شرح حديث:
در پاسخ به اين سؤال گفته مى شود كه از نظر اسلام، اصولاً سوگند ياد كردن كار خوبى نيست، ولى كار حرامى هم نيست، بلكه در پاره اى از موارد به خاطر هدفهاى مهمّى كه بر آن مترتّب مى شود، مستحب و يا واجب مى گردد. ولى يك سلسله از سوگندها از نظر اسلام به كلّى بى اعتبار است، مانند سوگندى كه به غير نام خدا باشد، اين كه نام خدا در آن نيست، هيچ گونه اثر ندارد، و عمل كردن به آن لازم نيست، همچنين سوگندهايى كه براى انجام يك كار حرام يا مكروه واقع مى شود، آنها نيز بى اثر است; مثل اين كه كسى سوگند ياد كند، كه طلب كسى را نپردازد، و يا با برادر خود ترك رابطه كند و با او سخن نگويد، و يا از جهاد فرار كند، و مانند اينها، بنابراين اگر كسى چنين سوگندى ياد كرد، بايد به آن اعتنا نكند، و وظيفه خود را انجام دهد و هيچ گونه كفاره اى هم ندارد.
امّا قسم هايى كه به نام خدا، و موضوع آن كار خوب و يا لااقل مباحى باشد، وفاكردن به آن لازم است، و اگر كسى با آن مخالفت كند، كفّاره دارد و كفّاره آن هم اطعام ده مسكين و يا لباس پوشاندن بر ده نيازمند، و يا آزاد كردن يك برده است.(1)
در تقسيم ديگرى طبق آيات قرآن مجيد سوگند به دو قسم، سوگندهاى لغو و سوگندهاى صحيح تقسيم مى گردد، امّا سوگندهاى لغو طبق آيه «لا يؤاخذكم الله بالّلغو فى أيمانكم» مجازاتى ندارد. البتّه منظور از سوگند لغو، سوگندهايى است كه داراى هدف مشخّص نيست و از روى اراده و تصميم سر نمى زند، بلكه بدون توجّه به عنوان تكيه سخن (والله و بالله) يا (لاوالله و بلى والله) مى گويند و يا در حال شدّت هيجان يا غضب بدون اراده و تصميم گفته مى شود.
بعضى گفته اند: اگر انسان به چيزى يقين داشته باشد و بر اساس آن سوگند ياد كند، سپس معلوم شود كه اشتباه كرده است، آن نيز جزء قسم لغو است، مثل اين كه كسى بر اثر سعايت افراد سخن چينى يقين به انحراف همسر خود پيدا كند و سوگند به طلاق او ياد نمايد، بعداً معلوم شود دروغ بوده است، اين سوگند اعتبار ندارد. اين را نيز مى دانيم كه علاوه بر لزوم قصد و اراده و تصميم در سوگندهاى جدّى، لازم است كه محتواى قَسم، نيز كار نامشروع و يا مكروهى نباشد، بنابراين اگر انسان در حال اختيار از روى اراده و تصميم سوگند ياد كند كه عمل حرام يا مكروهى را انجام دهد، آن قسم نيز بى ارزش است. و وفاى به آن لازم نيست.
امّا قسم دوّم از سوگندها، سوگندهايى است كه از روى اراده و تصميم و به طور جدّى ياد مى شود; درباره اين نوع قسم ها قرآن در آيه 89 سوره مائده مى فرمايد:
«وَلَكنِ يُؤاخِذُكُمْ بِمَا عَقَدْتُمْ الأيمَان: خداوند شما را در برابر چنين سوگندهايى كه گره آن را محكم كرده ايد، مؤاخذه مى كند و شما را موظّف به عمل كردن به آن مى سازد».
كلمه «عقد» در اصل به معناى جمع كردن اطراف يك چيز محكم است و به همين جهت گره زدن دو سر طناب را عقد مى گويند، و گاهى به همين مناسبت در امور معنوى نيز به كار مى رود و هر گونه پيمان محكمى را عقد نيز مى گويند، در اين آيه منظور از عقد ايمان (بستن سوگندها) همان تصميم جدّى بركارى است كه بر طبق سوگند انجام مى گيرد.
البته جدّى بودن سوگند به تنهايى براى صحّت آن كافى نيست. بلكه همان طور كه اشاره شد بايد محتواى سوگند لااقل يك امر مباح بوده باشد، و بايد دانست كه سوگند جز به نام خدا معتبر نيست.
بنابراين اگر كسى به نام خدا سوگند ياد كند كه عمل نيك يا لااقل عمل مباحى را انجام دهد، واجب است به سوگند خود عمل كند واگر آن را شكست كفّاره دارد; و كفّاره اش هم همان طورى كه گفته شد يكى از سه چيز است:
نخست إطعام ده نفر مسكين، دوّم پوشاندن لباس برده نفر نيازمند، و سوّم آزاد كردن يك برده.(2)
پي نوشت :
1. تفسير نمونه، ج 2، ص 101.
2. تفسير نمونه، ج 5، ص 66ـ 61.