16 اردیبهشت 1388 / 11 جمادی الاولی 1430 / 6 می 2009 |
1) 16ارديبهشت ماه سال1356هجري شمسي:
محمد علي اميرجاهد شاعر پرشور ايراني به سراي باقي شتافت. او تحصيلات خود را دردارالفنون به پايان رساند و ازهمان زمان درروزنامه هاي رسمي و جرايد ديگربه خبرنگاري و خدمات مطبوعاتي مشغول شد. اميرجاهد درزمان جنگ جهاني اول ازجمله خبرنگاراني بود كه به سياست متجاوزان اعتراض مي كرد و با سري پرشور ازمهرميهن، اشعارو تصنيف هاي شورانگيزمي سرود و درجرايد منتشرمي كرد. |
2) 16ارديبهشت ماه سال1358هجري شمسي:
به منظور پاسداري ازانقلاب اسلامي و مرزهاي كشورايران سپاه پاسداران انقلاب اسلامي تشكيل شد. اين نيروي عظيم نظامي به منزله بازوي مسلح دركنارعقيده و تفكراسلامي در8 سال دفاع مقدس حماسه هاي بزرگي آفريد. حضرت امام خميني(ره) رهبركبيرانقلاب اسلامي براي تجليل ازپاسداران فداكاردرپيامي فرمودند:« اي كاش من هم يك پاسداربودم.» |
3) درگذشت بدیع الزمان فروزانفر ادیب و محقق ایرانی 1349 ش :
عبدالجليل در تيرماه 1276 شمسي, در آبادي زيرك بشرويه از توابع طبس, در خانواده اي از اهل علم و فرهنگ به دنيا آمد. بعدها لقب بديع الزمان را از قوام السلطنه ، والي خراسان گرفت و فروازانفر را به عنوان نام خانوادگي خود برگزيد. پدرش شيخ علي,پسر آخوند ملا محمد حسن قاضي است كه هر دو شاعر و فقيه و طبيب بودند و نسلشان به ملا احمد توني, از علماي معاصر شاه عباس صفوي ميرسد. در سال 1310 به استادي تفسير قرآن و ادبيات عرب در مدرسه ي سپهسالار نيز برگزيده شد و پس از تأسيس دانشكده ي معقول و منقول در سال 1313 معاونت آن جا به او واگذار گرديد. هم زمان رياست مؤسسه ي وعظ و خطابه را نيز بر عهده داشت. در دانشكده ي معقول و منقول نيز تصوف درس مي داد. او در هدايت و تقويت بنيه ي علمي دانشكده از طريق جلب استادان و تنظيم برنامه هاي مفيد نقش مهمي داشت. يكي از خدمات او در آن ساليان كوشش فراوان براي تأسيس دوره ي دكتري زبان و ادبيات فارسي دانشگاه تهران بود. گرچه بسياري با آن مخاالفت مي كردند اما با عزم جدي او در سال 1316 اين دوره تأسيس شد و استادان نسل دوم و سوم تاكنون حاصل اين تلاش ارزنده هستند. سرانجام در روز چهارشنبه 16 ارديبهشت سال 1349 به علت سكته ي قلبي در بيمارستان مهر درگذشت و پس از تشيع جنازه ي باشكوهي، مجاور امامزاده حمزه، در حضرت عبدالعظيم به خاك سپرده شد. علامه همايي در مجلس ختم او سرود: « بر فرورانفر نه، بر اهل ادب بايد گريست . » |
4) آغاز نخست وزيري "علي اميني" مهره سرسپرده طاغوت (1340 ش):
به دنبال استعفاي دولت جعفر شريف امامي، با مقدماتي كه از قبل تدارك ديده شده بود، شاه فرمان نخستوزيري را با اختيارات كامل به نام دكتر علي اميني صادر كرد و او با پشتيباني و حمايت آمريكا، زمام امور را در دست گرفت. مقدمات نخستوزيري علي اميني از بعد از كودتاي 1332 فراهم شد. او با سمت وزير دارايي در كابينه سپهبد زاهدي، رئيس هيئت نمايندگي ايران در مذاكرات نفت بود. از اين لحاظ علي اميني نزد خارجيان و به ويژه آمريكاييان، مقام و موقعيت ويژهاي پيدا كرد. او بعدها سفير ايران در آمريكا شد. وي با جلب حمايت دموكراتهاي آمريكا و پس از پيروزي آنان در انتخابات، توانست عليرغم ميل شاه به نخستوزيري دست يابد. در واقع او برگزيده حزب دموكرات آمريكا بود و شرط اصلي قبول اين سمت از جانب او مبتني بر اين اصل بود كه شاه چون طبق قانون اساسي از مسؤوليت مُبرا است و فقط حق سلطنت دارد، بنابراين بايد در امور كشور دخالت نكند. اميني سپس از شاه انحلال مجلس شوراي ملي و سنا را درخواست نمود و شاه در نوزدهم ارديبهشت به اين خواسته او تن داد. دوران نخست وزيري اميني سرانجام پس از چهارده ماه در 27 تيرماه 1341 به پايان رسيد. |
5) رحلت عالم و فقيه بزرگ، آيتاللَّه "روح اللَّه كمالوند خرم آبادي" (1343 ش):
آيتاللَّه روح اللَّه كمالوند خرمآبادي در سال 1280 ش (1319 ق) در خانوادهاي كشاورز در خرم آباد به دنيا آمد. وي پس از طي تحصيلات مقدماتي، راهي بروجرد شد و در آن شهر از فقيه بزرگ، آيتاللَّه سيدحسين بروجردي كسب فيض نمود. ايشان سپس در اراك به درس آيتاللَّه شيخ عبدالكريم حائري حاضر شد و به مدارج بالاي علمي رسيد. از آن پس و به همراه استاد راهي قم گرديد و با حضور آيتاللَّه بروجردي در قم، بار ديگر در خدمت آن عالم فرزانه، زانوي ادب زد. از هم بحثهاي آيتاللَّه كمالوند ميتوان به حضرت امام در فلسفه و آيتاللَّه سيد محمدرضا گلپايگاني در فقه اشاره كرد. آيتاللَّه كمالوند در سال 1330 ش، در 50 سالگي به خواهش مردم خرم آباد و به امر آيتاللَّهبروجردي، جهت احياي حوزه علميه خرم آباد و ارشاد و تبليغ، راهي اين شهر گرديد و تا پايان عمر خود در آن شهر ساكن شد. آيتاللَّه كمالوند در ميان مردم خرم آباد داراي محبوبيتي خاص بود و از نفوذ سياسي - اجتماعي يك مرجع بهره ميبرد كه اين محبوبيت در سايه اخلاق و پرهيزگاري ايشان شكل گرفته بود. وي در كنار تدريس، از مبارزات سياسي نيز غافل نبود و در مواقع لزوم از قبيل طرح سربازگيري طلاب، رفراندوم شاه و ملت و... به دستگاه جور تذكر ميداد. سرانجام اين عالم وارسته پس از عمري مجاهدت و خدمت در شانزدهم ارديبهشت 1343 ش برابر با 23 ذي حجه 1382 ق در 63 سالگي دار فاني را وداع گفت و پس از تشييعي با شكوه، در مسجد بالا سر حرم حضرت معصومه(س) به خاك سپرده شد. |
6) شهادت "مجيد شريف واقفي" از اعضاي مجاهدين خلق توسط منافقان اين گروه (1354ش):
سازمان مجاهدين خلق ايران در سال 1344 ش توسط تعدادي از جوانان، براي مبارزه مسلحانه با رژيم شاه تأسيس شد. اما برخي از اعضاي سست ايمان اين سازمان، به تدريج تحت تأثير افكار ماركسيستي قرار گرفتند و جنگ قدرت براي به دست گرفتن رهبري سازمان مجاهدين خلق آغاز شد. از اواخر سال 1353 و اوايل 1354 ش سازمان منافقين در ديدگاهها و مواضع ايدئولوژيكي خويش تجديد نظر نمود و به اين نتيجه رسيد كه آن چه در گذشته به آن اعتقاد داشتند، نميتواند مبناي يك حكومت قرار گيرد. سازمان تصور ميكرد كه اسلام نميتواند مسائل اقتصادي را حل و فصل كند و در قالب يك حكومت، اداره مملكت و كشور را عهدهدار شود و ايدئولوژي اسلامي يك تفكر سازنده نيست. اين تغيير نگرش نسبت به مسائل گوناگون اسلامي و نيز گرايش به سمت تفكرات ماركسيسم - لنينيسم، باعث واكنش جدي اعضاي متديني گرديد كه با هدف سرنگوني رژيم طاغوت و روي كار آمدن نظام اسلامي وارد سازمان شده بودند. از جمله اين افراد مجيد شريف واقفي و مرتضي لبافنژاد بودند كه پس از اين تغيير مواضع سازمان، دچار تصفيه درون گروهي شده و به طرزي فجيع به شهادت رسيدند. |
7) آغاز اولين نمايشگاه مطبوعات ايران (1371 ش) |
8) فتح شهر بغداد توسط معزالدوله آل بويه(334 ق):
در زمان آل بويه، بغداد، در دست غلامان ترك بود و آشفتگي اوضاع آن شهر به آل بويه فرصت داد كه به بغداد حمله كند. بنابراين معزالدوله در سال 334 ق بغداد را محاصره كرد و به زودي بر آن شهر دست يافت و المستكفي باللَّه خليفهي عباسي را بر كنار كرد و پس از كور كردن وي، المطيع للَّه را به خلافت نشاند. از اين پس احمد معزالدوله از طرف خليفه به لقب اميرالامراء ملقب گرديد. |
9) درگذشت "علي بن عيسي رُماني" از علماي معتزله(382 ق):
ابوالحسن عليبن عيسيبن علي رماني، فقيه، اديب، نحوي، معتزلي، در اصل از سامراء و متولد بغداد، نزد ابن اخشيد، زجاج، ابوبكربن دريد و ابوبكر بن سراج تلمّذ نمود. ابوالقاسم تنوخي و ابومحمد جوهري از شاگردان وي به حساب ميآيند. حدود صد تأليف براي او شمردهاند. ميتوان وي را در رديف ابوسعيد سيرافي و ابوعلي فارسي دانست. از آثار اوست: اكوان المعلوم و المجهول، شرح سيبويه، الاشتقاق الصغير. |
10) تولد عالم شهير و دانشمند بزرگ ايراني خواجه نصيرالدين طوسي(597 ق):
محمد ابوجعفر مشهور به خواجه نصيرالدين طوسي معروف به محقق طوسي و استاد البشر در طوس زاده شد. پس از آن كه عطش علمي وي در زادگاهش برطرف نگرديد راهي نيشابور گرديد و از اساتيد آن سامان بهره گرفت. بعدها به ري، اصفهان و قم و سرانجام به عراق عزيمت نمود و خوشه چين معارف آنان گرديد. محقق طوسي پس از حملهي وحشيانهي مغول به ايران، به دعوت يكي از حكام فرقهي اسماعيليه راهي قُهِستان شد و در مدت 26 سالي كه در اين قلعهها به سر برد، كتابهاي متعددي را به رشتهي تحرير درآورد. پس از حملهي مغول، هلاكوخان وي را در شمار بزرگان خود قرار داد و خواجه با استفاده از اين موقعيت از قتل عام مردم، علما و نيز ويران ساختن اماكن علمي و فرهنگي جلوگيري مينمود. خدمات گستردهي خواجه بسيار وسيع و در سطوح مختلف انجام گرفته است. سرانجام اين عالم نستوه در 18 ذي قعده 673 ق در بغداد وفات يافت و در جوار مرقد مطهر حضرت امام موسي كاظم(ع) در خاك آرميد. |
11) شهادت فقيه شيعه "حسن بن محمد سكاكيني" به جرم شيعه بودن(744 ق) :
حسن بن محمد بن ابوبكر بن ابوالقاسم دمشقي همداني معروف به سكاكيني، از اكابر علماي اماميه در قرن هشتم هجري ميباشد. سكاكيني در چندين علم متبحّر و استاد بود. موافق آنچه از رياض العلماء نقل شده است. به واسطه تهمت و مفتريات مشهودي كه به وي نسبت دادند، قاضي شرفالدين مالكي، به واجب القتل بودن او حكم داد. سرانجام وي را در سوق الخيل دمشق به شهادت رساندند. |
12) تولد "ژان لامارْكْ" زيست شناس و طبيعي دان معروف فرانسوي (1744م):
ژان باتيست پيِر آنتوان دومونه لامارْكْ دانشمند زيست شناس و طبيعي دان فرانسوي در 6 مه 1744م درفرانسه به دنيا آمد. وي در نوجواني به نظام پيوست اما پس از چند سال اين كار را رها كرد. لامارك چون در باغ پادشاهي رفت و آمد داشت، به جمعآوري گياهان علاقه زيادي پيدا كرد. وي همچنين سالياني به تحصيل پرداخت و ضمن فراگيري طب، به شيمي، هواشناسي و به ويژه گياهشناسي علاقهمند شد. لامارك پس از چندي كتاب گياهان فرانسه را نگاشت كه شهرت فراواني برايش به ارمغان آورد و به عضويت آكادمي علوم فرانسه درآمد. لامارك همچنين در دوره انقلاب كبير فرانسه، سرپرستي موزه تاريخ طبيعي پاريس را به عهده داشت. مهمترين فعاليت علمي لامارك، تحقيقات جامع و مفصّل او درباره بيمهرهگان زنده و فسيلها است. همچنين وي با انتشار كتاب تاريخ طبيعي بيمهرهگان توانست حيواناتي راكه شباهتي با هم دارند به هم نزديك كند. در اين زمان، اين فكر به خاطرش آمد كه ممكن است تمام حيوانات از چند اصل و مبدأ نزديك به هم و مشترك سرچشمه گرفتهاند. موضوع ديگري كه لامارك از خود سؤال ميكرد اين بود كه چرا حيوانات تغيير شكل پيدا ميكنند و خود جواب ميداد، علت، تاثير محيط است. لامارك اين افكار را كه اساس فلسفه پيروان تغيير شكل موجودات است در سال 1809م در كتابي به نام فلسفه حيوانشناسي منتشر نمود. تاكيد لامارك درباره تطور و تكامل موجودات زنده بر دو اصل تاثير محيط و واكنش موجود زنده به اين تاثير و نيز وراثتِ صفاتِ اكتسابي است. انديشههاي لامارك، بعدها موجب اختلاف و نزاع فراواني بين دانشمندان علوم طبيعي گرديد و طرفداران نظرات لامارك، به لاماركيسم معروف شدند. كتاب فسلفه جانورشناسي و تاريخ جانوران بيمهره نيز بعدها مبناي فرضيه تكامل تدريجي موجودات زنده گرديد. ژان باتيست لامارك كه به عنوان پايهگذار علم نوين طبيعي، معروف است سرانجام در 12 اكتبر 1829م در 85 سالگي درگذشت. |
13) تولد "زيگموند فرويد" روانپزشك و روانكاو برجسته اتريشي (1856م):
زيگموند فرويد، روانكاو معروف اتريشي در 6 مه 1856م از پدر و مادري يهودي در چكسلواكي به دنيا آمد و در چهارسالگي به همراه خانوادهاش به وين در اتريش رفت. وقتي كه فرويد دوران دبيرستان را به پايان رسانيد، ميل به شناخت انسان، او را به سوي آموزش تحقيق درعلم فيزيولوژي و كالبدشناسي كشاند و براي اين منظور، در هفده سالگي در دانشكده پزشكي ثبت نام كرد. فرويد در ابتدا تمايلي به طب نشان نميداد و به تحقيق خالصِ علمي علاقه بيشتري داشت. بااين حال از 29 سالگي كار خود را به عنوان طبيب متخصص اعصاب آغاز كرد و پس از چندي در درمان بيماريهاي رواني و نيز در رشته روانشناسي تبحر پيدا كرد. از سال 1895م تا پايان عمر، فرويد، سخت به كار دانش نوين روانشناسي و روانكاوي مشغول بود. او نظريهها و عقيدههاي خود را بر تجربههايى كه از درمان بيماران خويش به دست ميآورد پايه گذاري نمود. فرويد به اين نكته پي برد كه نتايج آزمايشهاي بالينيِ بيماران رواني براي تشخيص بيماري كافي نيست و تنها كاربرد جراحي و ميكروسكوپ نميتواند همه مسائل مغز را بگشايد. شيوهاي كه فرويد براي بهبود اين بيماران ابتكار كرد اين بود كه در حالي كه بيمار در حال استراحت مطلق و هوشيار بود از او ميخواست افكاري كه از مغزش ميگذرد مسلسلوار به زبان آورد. اين شيوه كه عبارت از كشاندن انديشه از ضمير ناخودآگاه به ضمير آگاه است، به زودي به نام تحليل رواني يا روانكاوي معروف شد. وقتي فرويد براي اولين بار تئوري خود را مطرح نمود، دنيا با ضربه عظيمي مواجه شد و هنگامي كه وي در سال 1896م، منشأ اختلالات رواني را ناكاميهاي جنسي عنوان كرد، روانشناسان سراسر دنيا را به واكنش عليه خود واداشت. منتقدان فرويد نسبت به آراء او كه خواهان آزادي مفرط جنسي بود اعتراض ميكردند و معتقد بودند كه اين مسئله، تمام موضوعات زيباي اين دنيا همچون معصوميت دوران كودكي را زير سؤال ميبرد. مسئله ديگري كه مورد اعتراض قرار گرفت، دخالت فرويد در امور شخصي بيمارانش بود. ميراث فرويد، بحث و جدال بسياري را برانگيخت و تا سالهاي متمادي، يافتههاي او مورد نقد و بررسي پژوهشگران، دانشجويان و حتي انسانهاي عادي قرار گرفت. فرويد منشأ انديشهها و رفتار انسان را ضمير ناخودآگاه وي ميداند و ريشه بسياري از دردها و عقدهها را، در واپس زدگيهاي دوران كودكي ميشمارد. در سال 1938م كه نهضت نازيسم از مرزهاي آلمان تجاوز كرد و اتريش را فرا گرفت، فرويدِ يهودي، به همراه دخترش به انگلستان پناهنده شد. وي در آنجا به عضويت انجمن سلطنتي انتخاب گشت و سرانجام در 23 سپتامبر 1939م در 83 سالگي بر اثر حمله قلبي درگذشت. جسد فرويد را بنا به وصيت خودش سوزاندند و تبديل به خاكستر كردند. از زيگموند فرويد آثار متعددي برجاي مانده كه آينده يك توهم، آشوب تمدن، روانشناسي توده و تعبير رؤيا از آن جملهاند. |
14) مرگ "فِرِدْريش هومبولدْ" جغرافيدان آلماني و پدر جغرافياي نوين (1859م):
فردريش ويلهلم هانريش الكساندر هومبولْدْ جغرافيدان معروف آلماني در 14 سپتامبر 1769م در برلين در آلمان به دنيا آمد. وي از آغاز جواني، تحصيلات منظمي نكرد و به رشتههاي گوناگون گراييد. با اين حال پس از چندي به گياهشناسي و علوم طبيعي علاقهمند شد و از 21 سالگي سفرهاي علمي خود را به نقاط مختلف جهان آغاز كرد. او آزمايشهايى درباره جريان برق در عضلات اعصاب انجام داد و از گياهان و مواد زميني نمونههاي فراواني گرد آورد. هومبولد درباره جريانهاي اقيانوسي در كرانههاي امريكاي جنوبي مطالعه كرد كه اين جريان هنوز به نام او است. وي درباره آتشفشانهاي امريكا تحقيق كرد و دريافت كه امتداد آنها بر خط راست است. همبولد همچنين شدت انحراف مغناطيسي را در مسيري از دو قطب زمين به سوي استوا اندازه گرفت و نسبت تنزل دما با ارتفاع را تعيين نمود. او سالياني در ايالات متحده ماندگار شد و درباره آثار تاريخي سرخپوستان تحقيقات پرارزشي كرد. هومبولد در دوران طولاني عمر خود اطلاعاتي وسيع و مداركي فراوان جمعآوري نمود و در هفتاد سالگي، اين اطلاعات را در كتابي به نام كيهان انتشار داد. وي در اين كتاب كوشيده است تا زمين را از لحاظ كيهاني مورد بحث قرار دهد. اين كتاب يكي از جالبترين كتابهايى است كه در تاريخ علم نوشته شده است و به عنوان نخستين دايرةالمعارف دقيق و مستند در باب جغرافيا و زمينشناسي به شمار ميرود. مجموعه كتاب كيهان تا جلد چهارمش در زمان خود هومبولد انتشار يافت و جلد پنجم آن پس از مرگش منتشر شد. كتاب و تحقيقات هومبولد كه بر اساس كشف راز چگونگي زمين و جهان استوار بود، باعث گرديد كه وي را پايهگذار جغرافياي نو بدانند. همچنين همبولد را مؤسس دانش ژئوفيزيك دانستهاند كه به عنوان شاخهاي از فيزيك به زمين و پديدههاي فيزيكي و از جمله تغييرات شتاب جاذبه، زلزله و مانند آن ميپردازد. فردريش هومبولد سرانجام در ششم مه 1859م در 90 سالگي درگذشت. |
15) تولد "رابيندرانات تاگور" فيلسوف، نويسنده و شاعر بلند آوازه هندي (1861م):
رابيندرانات تاگور شاعر و نويسنده هندي در 6 مه سال 1861م در خانوادهاي برهمايى كه افراد آن شاهزاده بودند، متولد شد. او از كودكي به سرودن شعر روي آورد و قبل از 18 سالگي، بيش از هفت هزار بيت شعر سرود و مقالات فراواني در روزنامه نوشت. تاگور در 16 سالگي براي تحصيل حقوق راهي انگلستان شد و همزمان، به تحقيق درباره شاعران انگليسي پرداخت. وي در سال 1901م خانه صلح را در هندوستان تأسيس كرد و همه نظراتش را درباره چگونگي آموزش و پرورش در اين مدرسه به مرحله عمل درآورد. تاگور در اين مدرسه به تربيت و ارشاد جوانان هندي پرداخت و براساس انديشههاي مذهبي و سنتي به پيشرفت معنوي آن كمك كرد تا اينكه پس از بيست سال، به دانشگاه تبديل شد. تاگور از هنگامي كه به نهضت ملي هند پيوسته بود بيشتر، اشعار تبليغاتي ميسرود، ولي به تدريج، كارهاي پر حرارت ايام جواني را رها كرد و راه نويسندگي خاص خود كه در آن، توصيفهاي لطيف طبيعي را با تفكرات مذهبي و فلسفي در هم آميخته بود، در پيش گرفت. در اين زمان بود كه وي از همه آثار ادبي قديم هند به ويژه ادبيات قديم سانسكريت استفاده و اقتباس نمود و آثارش در سراسر هند رواج يافت. او در طول عمر خود سه هزار ترانه سرود، شصت كتاب منتشر كرد و مقالات، داستانهاي طولاني و وعظ و نمايشنامههاي زيادي از خود به جاي گذارد. قرباني، پادشاه و ملكه و زورق طلايى از جمله آثار اوست. همچنين ديوان گيتانجالي وي، به سبب ارزش معنوي و احساس عميق انساني كه در اشعار آن نهفته است، شهرتي جهاني دارد. تاگور به وسيله اين ديوان و نيز حدود يكصد ديوان شعر كه منتشر نمود، به عنوان بزرگترين شاعر زمان خود معرفي گرديد. علاوه بر كارهاي ادبي، تاگور داراي فلسفهاي مخلوط از فلسفه شرقي و اخلاقيات مسيحي و يهودي بود. وي چندان رغبتي به حيات اخروي نشان نميداد و آنچه بيشتر به آن توجه ميكرد، تحول مترقيانه انسان در زندگي فعلي او بود. تاگور اعتقاد داشت كه اين تحول، فرايند يادگيري از طريق رنج است و اين انديشه را به زيبايى تمام در يكي از اشعار خود بيان ميكند. از ميان آثار منثور تاگور كه بيان كننده فلسفه او هستند، شايد دلانگيزتر از همه، مجموعه نامههاي خارجي اوست كه در سال 1921م انتشار يافت. تاگور در سال 1913م جايزه نوبل ادبيات را دريافت كرد و از دانشگاه آكسفورد لندن، دكتراي افتخاري گرفت و او نه تنها به خاطر زيبايي شاعرانه سبكش در نوشتنْ بلكه به خاطر عمق افكار فلسفياش، شايسته دريافت نوبل شد. رابيندرانات تاگور سرانجام در 7 اوت 1941م پس از يك عمل جراحي در هشتاد سالگي در كلكته درگذشت. |
16) درگذشت "هنري ديويد ثورو" طبيعيدان و فيلسوف معروف امريكايي (1862م):
هنري ديويد ثورو، طبيعيدان و فيلسوف امريكايى، در 12 ژوئيه 1817م در ايالت ماساچوست امريكا به دنيا آمد. وي در 16 سالگي وارد دانشگاه هاروارد شد و پس از فراغت از تحصيل به كار پرداخت. اما در همه جا و همه حال در جستجوي خدا بود. وي ميگفت: چون در ميان يك ميليون مردم نيويورك، يك انسان هم پيدا نكرد، از زندگي اجتماعي فاصله گرفت و مدت 2 سال در يك جنگل، درون كلبهاي كوچك به زندگي پرداخت و توانست ثابت كند كه انسان وقتي خوشبخت است كه كاملا به قدرت و نيروي خود زندگي كند. وي به عنوان يك نصيحت نوشت: تا ميتواني بر ديگران متكي نباش. در اين زمان، مردم به ديدار وي ميرفتند و او را شاگرد جديد مسيح(ع) ميناميدند. مردم، او را مردي مييافتند كه با اندك مالي كه دارد، كاملا خرسند و راضي است. زندگي او سرشار از شگفتي و شادي بود. مناظر و صداهاي طبيعت به او شادماني ميداد. ثورو احساس ميكرد كه جهان، سراسر يك نغمه ابدي است. بخشي از اعتقادات وي را ميتوان چنين برشمرد: انسان جزئي از طبيعت است اما نه مهمترين آن؛ دنياي بزرگ براي شادي و سرورِ كوچكترين موجودات خلقت، هستي يافته است؛ ما در اين خاكدان، اقامت كرده و بهشت را از ياد بردهايم؛ با ثروت زائد، تنها چيزهاي زائد ميتوان خريد؛ تقريبا تمامي راههايى كه براي كسب پول پيموده ميشود به انحطاط ميرود. ثورو معتقد بود: بزرگترين لعنتي كه دامنگير ماست، حرص ما براي كسب موفقيت است. زندگي ما در شماره كردن چيزهايى كه خيال ميكنيم بدانها نيازمنديم تلف ميشود. ثورو از جمله مردان معدودي است كه به تعليم فلسفه نپرداخت، بلكه مطابق فلسفه زندگي كرد. وي بر اين اعتقاد بود كه فيلسوف بودن تنها بدان نيست كه آدمي، انديشههاي باريك بينانه بپرورد يا حتي مكتبي بنيان نهد. فيلسوف بودن آن است كه آدمي، حكمت را چنان دوست بدارد كه ساده، آزاده، مستغني و با اطمينان زندگي كند. ثورو همه اين افكار و بيشتر از آن را درمنظومه منثور خويش به نام والدِن بيان كرده است. علاوه بر والدن، ثورو نزديك به چهل كتاب ديگر هم نوشت كه بيشتر آنها بعد از مرگش انتشار يافتند ازجمله: گردش در مزرعه و جنگل، تابستان، زمستان و آغاز بهار در ماساچوست. چكيده فلسفه ثورو، چنان كه از همه آثار او برميآيد اين دو كلمه است، قناعت و سادگي. بغرنجيها و تعصّبات اجتماع رابه كنار بگذار و خودت باش. عظمت و حقارت خويش را بشناس. تو جزيى از طبيعتي، اما نه مهمترين جزء. تو مركز و هسته زمين نيستي، همچنان كه زمين مركز عالم نيست. ثورو عشقي بيكران براي مخلوقات خدا داشت و همه جانداران در نظر او عالي بودند. علاقه و بستگي ثورو با همه موجودات زنده، زاده اعتقاد او به اين اصل بود كه هر يك از موجودات، هر چند كوچك و ناچيز باشد، جزئي از مظهر ذات لايتناهي و ابدي جهان است. بنابراين اگر انسان را به طور مجزّا مورد نظر قرار دهيم، وجود عاليترين انسان، حادثه ناچيزي بيش نيست. اما اگر انسان را به عنوان جزئي از كل در نظر آوريم، حتي پستترين انسان، حلقه ضروري و لازمي در طرح شاديبخش زندگي است. هر يك از ما ساخته آن مغز جهاني است كه آن هنگام كه ما در خواب هستيم، او مشغول انديشه و تفكر است. هنري ديويد ثورو تا آخر عمرش از لحاظ مالي فقير و از لحاظ روحي غني باقي ماند تا اينكه در ششم مه 1862م در 45 سالگي بر اثر ابتلا به بيماري سل، درگذشت. |
17) تشكيل اوليه جلسه سازمان ايكائو وابسته به سازمان ملل متحد (1947م):
سازمان بينالمللي هواپيمايى كشوري موسوم به ايكائو به عنوان يكي از مؤسسات تخصصي سازمان ملل، با 26 عضو آغاز به كار نمود. هدفها و مقاصد عمده آن كه در منشور آن ذكر شدهاند عبارت است از: توسعه مطمئن و منظم هواپيمايى كشوري بين المللي در سراسر جهان، تشويق صنايع هواپيما سازي جهت مصارف صلحآميز، توسعه خطوط هوايي، فرودگاهها و تسهيلات هوانوردي. به طور كلي، ايكائو، در جهت كمك به توسعه كليه جنبههاي فني هواپيمايي كشوري بينالمللي فعاليت مينمايد. در سال 1982م تعداد 148 كشور در ايكائو عضويت داشتهاند و مقر آن در مونترال (كانادا) است. |
18) درگذشت "موريس مِتِرلينگْ" نويسنده و نمايشنامهنويس شهير بلژيكي (1949م): موريس مِتِرلينْگْ شاعر، نويسنده، درام نويس، فيلسوف و محقق بلژيكي در 29 اوت 1862م در شهر گان بلژيك به دنيا آمد. وي تحصيلات خود را در رشته حقوق به پايان رسانيد و از سال 1886م به كار وكالت اشتغال ورزيد. مترلينگ پس از اينكه سفري به فرانسه نمود تحت تاثير برخي نويسندگان آن سامان قرار گرفت و از آن پس به ادبيات و فلسفه پرداخت. وي در 27 سالگي مجموعه شعري خود به نام گلخانههاي گرم را خلق كرد. اشعار اين ديوان، سرشار از غم جانگداز و تاريكبيني و نياز مبهم به عالم اسرار است و نشان دهنده علاقه شاعر به كشف سرچشمههاي تحول روحي خود است. مترلينگ پس از چندي به نمايشنامهنويسي و كارگرداني پرداخت و دهها اثر در اين زمينه خلق كرد. در ديگر آثار او، مسئله تقدير مطرح گرديده است و به عنوان يك موضوع فلسفي مورد نظر قرار گرفته وسوسه بشر براي حل معماي سرنوشت نيز نكتهاي است كه در آثار مترلينگ به چشم ميخورد. مترلينگ در همه فنون شعر و نثر و فلسفه تبحر داشت. آثار نغز و پرمغز او گواه اين امر است كه جنگ جهاني اول و دوم، در روحيه او آثار بدي به جاي گذاشته است. با آغاز جنگ جهاني دوم، وي به امريكا رفت و تا آخر عمر در آن كشور به سر برد. مترلينگ بعدها چنان در رشته نمايشنامهنويسي پيشرفت كرد كه وي را شكسپير بلژيك لقب دادند. او در آثار فلسفي خود مسائلي تازه را طرح ميكرد كه جامعه مذهبي و اخلاقي جهان را بر ضد خود شوراند. شهرت مترلينگ در امريكا به قدري بود كه فقط نود هزار مؤسسه كوچك و بزرگ، نام پرنده آبي كه هم نام يكي از كتابهاي اوست براي خود انتخاب كردند. او در شعر و نويسندگي از مكتب سمبوليسم كه عقيده دارد شعر بايد ترجمه عواطف و احساساتي باشد كه از اعماق روح انساني تجلي ميكند، تبعيت ميكرد. نمايشنامهها و قطعات او، همه داراي كنايات و اشارات و رموز و اسرار مبهم و پيچيده است كه بيشتر به صورت اپرا به اجرا درآمدهاند. مترلينگ از يك سو عارفي بود كه به هستي ماوراء حواس توجه داشت و از سوي ديگر، فيلسوفي واقعپرداز بود كه به جهان از دريچه حواس مينگريست. در نتيجه، آثار ادبي او هم جنبههاي مادي و هم جنبههاي معنوي حيات را شامل است. مترلينگ در تمام آثار خود، ترحمي بيانتها نسبت به رنجديدگان و عشقي لطيف نسبت به همنوعان خويش ابراز ميدارد و ميگويد: هرچه بيشتر درباره خوشبختي ميانديشيم، بيشتر به اتكاي آن بر خوشبختي ديگران پي ميبريم. از موريس مترلينگ آثار متعددي بر جاي مانده كه پرنسس مالِن، پرنده آبي، معبد مدفون، ميزبان ناشناس و قانون بزرگ از آن جمله است. وي همچنين در سال 1911م به دليل نگارش نمايشنامه معروف پرنده آبي، موفق به اخذ جايزه نوبل ادبيات گرديد. موريس مترلينگ سرانجام در ششم مه 1949م در 87 سالگي بر اثر سكته قلبي درگذشت. |