ميبدي و ترجمه‌ي قرآن او در تفسير کشف‌الأسرار

«برادران يوسف به سبب نياز و درويشي به مصر آمدند. يوسف به ايشان نگاه کرد، از راه فراست بدانست که برادران وي‌اند، بسته‌ي بند آز، خسته‌ي تيغ نياز. بر سبيل امتحان عقيق شکربيز را بگشاد، گفت: جوانان از کدام
چهارشنبه، 8 شهريور 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
ميبدي و ترجمه‌ي قرآن او در تفسير کشف‌الأسرار
ميبدي و ترجمه‌ي قرآن او در تفسير کشف‌الأسرار (1)

نويسنده : غلامعلي حدّاد عادل (1)

 


«برادران يوسف به سبب نياز و درويشي به مصر آمدند. يوسف به ايشان نگاه کرد، از راه فراست بدانست که برادران وي‌اند، بسته‌ي بند آز، خسته‌ي تيغ نياز. بر سبيل امتحان عقيق شکربيز را بگشاد، گفت: جوانان از کدام جانب مي‌آيند؟ هر چند که يوسف مي‌دانست که ايشان که‌اند و از کجا مي‌آيند، لکن همي خواست که ذکر کنعان و وصف‌الحالِ يعقوب از ايشان بشنود و آن عهد بر وي تازه شود، که حديثِ دوست شنيدن و ديار و وطنِ دوست ياد کردن غذاي جان عاشق بُوَد و خستگيِ وي را مرهم....
برادران گفتند: اي آفتاب خوبان! ما از حدود کنعان مي‌آييم، گفت: به چه کار آمده‌ايد؟ گفتند: به تظلُّم از اين گردش زمانه‌ي تلخِ بي‌وفا، همان است که گفت: «يَا أَيُّهَا الْعَزِيزُ مَسَّنَا وَأَهْلَنَا الضُّرُّ» اي عزيز! ما مردماني باشيم به ذُلّ غربت خوناکرده، به اضطرار به ولايت نو آمده‌ايم، و روزگار نامساعد پرده‌ي تجمّل از روي ما فرو کشيده، و باري که آورده‌ايم نه سزاي حضرت تو است، به کرم خود ما را بنواز و به بضاعت ما منگر، ما را خشنود بازگردان که پدري پير داريم، تا به نزديک وي باز شويم. يوسف چون نام پدر شنيد بسيار بگريست، اما نقاب بربسته بود و ايشان ندانستند که وي مي‌گريد.» (2)
اين عبارات خوش‌آهنگ و شيرين، صفحه‌اي از تفسير گران سنگ ده‌جلدي «کشف‌الاسرار و عُدّةالابرار» رشيدالدّين ميبدي (3) است که در اوايل قرن ششم هجري، يعني بيش از نهصد سال پيش، تأليف شده است. مجلّد اوّل از مجلّدات دهگانه‌ي اين گنجينه‌ي ارزشمند نخستين‌بار به سال 1331 به سعي و اهتمام علي‌اصغر حکمت انتشار يافته و زان پس مقالات فراوان درباره‌ي آن نگاشته شده و چندين گزيده از آن در اختيار دوستداران و پژوهندگان زبان و ادب فارسي و علاقه‌مندان به معارف قرآني و عرفان فارسي قرار گرفته است. (4)
ميبدي تفسير خود را در سه سطح و به قول خود در سه «نوبت» نگاشته است. سطح يا نوبت اوّل آن ترجمه‌ي قرآن کريم است و نوبت دوم آن تفسير قرآن به شيوه‌ي متعارف نزد اهل فن است و نوبت سوم شرح و تأويل عرفاني آيات به شيوه‌ي مرسوم نزد عرفاست. مرکز پژوهشي ميراث مکتوب به سال 1388 چاپ تازه‌اي از ترجمه‌ي قرآن ميبدي به بازار عرضه کرده است (5) که اين مقاله عهده‌دار معرّفي چاپ جديد آن ترجمه است.
چنان که مي‌دانيم نخستين ترجمه‌ي قرآن کريم به فارسي که به دست ما رسيده است و از روزگار منصور بن نوح ساماني (حکومت: 350 – 366 ق) برجاي مانده است، ترجمه‌ي تفسير طبري است. (6) اين ترجمه، پس از امّا و اگرهاي بسيار بر سرِ جواز يا عدم جواز ترجمه‌ي قرآن، توسّط جمعي از علماي ماوراءالنّهر و در فضايي آکنده از احتياط صورت گرفته است، بنابراين، ترجمه‌اي کاملاً تحت‌الّلفظي است و از دغدغه و دقّت مترجمان در برگردان بي‌کم‌وکاست معاني الفاظ قرآن به زبان فارسي حکايت مي‌کند. اين اسلوب ترجمه‌ي قرآن و اين مبنا سنگ اوّل بناي همه‌ي ترجمه‌هاي بعدي قرآن کريم به زبان فارسي شد و گزاف نيست اگر گفته شود هنوز هم، بعد از هزار و اندي سال، اثر آن در ترجمه‌هاي امروزي قرآن مشهود است.
ترجمه‌ي قرآن رشيدالدّين ميبدي که به فاصله‌ي کمتر از دو قرن بعد از اين ترجمه به انجام رسيده، در اين مسير، گامي بلند و جهشي شجاعانه است. ميبدي کوشيده است با حفظ دقّت و امانت، بر لطافت سخن بيفزايد و از آن شيوه‌ي «طابقُ النَّعل بالنَّعل» فاصله بگيرد. انصاف بايد داد که ميبدي در کار خود موفّق بوده است و افسوس بايد خورد که چرا مترجمان پس از وي، از فرط احتياط، تحوّلي را که وي پديد آورده بود دنبال نکردند و راه او را ادامه ندادند.
نثر فارسي ابوالفضل رشيدالدّين ميبدي، چنان که از نمونه‌ي نقل شده در آغاز اين مقاله معلوم مي‌شود، نثري است فصيح و دلنشين که خالي از تعقيد و تکلّف است و از نمونه‌هاي درخشان نثر فارسي و همتاي آثاري نظير «تاريخ بيهقي» و «کليله و دمنه» به شمار مي‌آيد. ميبدي تفسير کشف‌الاسرار خود را در هرات نگاشته است و از فرط ارادت و اعتقاد به پير هرات بر اثر وي راه پيموده و در لفظ و معنا از او متابعت کرده است و همين پيوستگي و سنخيت سبب آن بوده که بعضي کشف‌الاسرار را، به خطا، به پير هرات نسبت دهند (7) و البتّه استاد دکتر محمّدرضا شفيعي کدکني در مقاله‌اي گفته‌اند که آن پير هري که ميبدي تفسير او را اساس کار خود قرار داده شخصي بوده است به نام ابو احمد عمر بن عبدالله بن محمّد الهروي معروف به پيرهري که در حدود سال 400 ق. در گذشته است، نه خواجه عبدالله انصاري. (8)
از آنچه گفتيم به روشني معلوم مي‌گردد که کشف‌الاسرار ميبدي در زبان و ادب فارسي و در متون و منابع عرفاني گنجينه‌اي ارزشمند است. اين مجموعه‌ي مفصّل و کهن را مي‌توان از جهات گوناگون بررسي کرد و از درياي ژرف و زلال آن گوهرهاي آبدار و قيمتي بيرون کشيد. اندکي پس از انتشار آن به سال 1340، دکتر محمّدمهدي رکني يزدي، استاد دانشگاه فردوسي مشهد، که در آن زمان دانشجوي دوره‌ي دکتري ادبيات فارسي دانشگاه تهران بود، تحقيق در اين اثر را در پايان‌نامه‌ي دکتري خود به راهنمايي شادروان استاد محمّدتقي مدرّس رضوي برعهده گرفت و اين کار سترگ و سنگين را به سال 1345 به پايان رسانيد. رکني در نيم قرن گذشته، علاوه بر نگارش مقاله‌هاي متعدّد، با تأليف دو کتاب «لطايفي از قرآن‌کريم» که اخيراً به چاپ چهاردهم رسيده است (9) و نيز «برگزيده‌ي کشف الاسرار و عدّة الابرار ميبدي» (10) حاصل تحقيقات خود را در اختيار استادان و دانشجويان زبان و ادب فارسي قرار داده است. استاد ديگري از دانشگاه فردوسي مشهد، دکتررضا انزابي‌نژاد، نيز «گزيده‌ي کشف‌الاسرار و عدّةالابرار» (11) را به شماره‌ي 12 در سلسله کتاب‌هاي «سخن پارسي» منتشر کرده است. اين دو استاد و بسياري ديگر از پژوهشگران و استادان (همچون حبيب‌الله آموزگار، بهروز ثروتيان، منوچهر دانش‌پژوه، احمد فهري زنجاني، و ديگران) کوشيده‌اند تا در کنار نمونه‌هاي دلپذيري که از نثر ميبدي به دست داده‌اند خصوصيات واژگاني و دستوري و صرفي و نحوي و خصائص ادبي اين اثر را با ذکر نمونه‌هاي فراوان بيان کنند. در اين مقاله، آنچه از اين پس خواهيد خواند، بعضي از خصوصيات ترجمه‌ي قرآن ميبدي است که حاصل بررسي ترجمه‌ي آيات سوره‌ي مبارکه‌ي بقره ازقرآن کريم است. نگاه ما در اين بررسي عمدتاً معطوف به امتيازات و خصوصيات واژگاني اين ترجمه بوده است. شماره‌هاي درونِ کمانک‌ها شماره‌هاي آيات سوره‌ي بقره است.
- «پرهيب/ فرهيب» در ترجمه‌ي «خدعه»:
يُخَادِعُونَ اللّهَ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَ مَا يَخْدَعُونَ إِلاَّ أَنفُسَهُم وَمَا يَشْعُرُونَ «9»
«چنان مي‌پندارند که خداي را مي‌فرهيبند و مؤمنان را، و فرهيب نمي‌سازند مگر با تن‌هاي خويش و نمي‌دانند که اين فريب است که در آنند.»
که در آن ميبدي «فرهيب» را به جاي «فريب» به کار برده است. امروزه در خراسان، هنوز هم «پرهيب» به معناي «شبح» و صورت توهّمي و خيالي به کار مي‌رود.
- «نيک کنندگان و با سامان آورندگان» در ترجمه‌ي «مصلحون»:
... قَالُواْ إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ «11»
گويند: ما نيک کنندگانيم و با سامان آورندگان.
-«آگاه بيد» در ترجمه‌ي «اَلا»:
أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ... «12»
آگاه بيد! به درستي که ايشان آنند که تباهکارانند.
-«سبکساران و سبک‌خردان و نازيرکان» در ترجمه‌ي «سفهاء»:
... قَالُواْ أَنُؤْمِنُ كَمَا آمَنَ السُّفَهَاء «13»
گويند: «با شما بگرويم چنان که سبکساران و سبک‌خردان گِرويدند؟» آگاه بيد! بدرستي که ايشان نازيرکانه و سبکسارانند.
- «سفه» به جاي «سفيه»:
...أَلا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهَاء وَلَكِن لاَّ يَعْلَمُونَ «13»
بدرستي که ايشان نازيرکان و سبکسارانند ولکن نمي‌دانند که سزاي نام سفه، ايشانند.
- «تا متحيّر مي‌باشند» به جاي «تا متحيّر باشند» (وجه استمراري به جاي التزامي):
اللّهُ يَسْتَهْزِىءُ بِهِمْ وَيَمُدُّهُمْ فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ «15»
الله، برايشان مي‌افسوس کند و مي‌فرا گذارد ايشان را در گزافِ ايشان تا متحيّر مي‌باشند.
- «راست‌راهي» در ترجمه‌ي «هُدي» و «راست راه» در ترجمه‌ي «مهتدي»:
أُوْلَئِكَ الَّذِينَ اشْتَرُوُاْ الضَّلاَلَةَ بِالْهُدَى فَمَا رَبِحَت تِّجَارَتُهُمْ وَمَا كَانُواْ مُهْتَدِينَ «16»
ايشان آنند که گمراهي را بخريدند و راست راهي بفروختند، سودمند نيامد بازرگاني ايشان و راست‌راه نيامدند.
ميبدي «راست‌راهي» را در ترجمه‌ي «رشد» نيز آورده است:
لاَ إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَد تَّبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ... «256»
به ناکام در دين آوردن نيست، پيدا شد راست‌راهي از کژراهي.
-«تاونده» در ترجمه‌ي «محيط»:
... واللّهُ مُحِيطٌ بِالْكافِرِينَ «19»
و الله پادشاه است بر ناگرويدگان و تاونده با ايشان.
-«خواهد» در ترجمه‌ي «يَکادُ»:
يَكَادُ الْبَرْقُ يَخْطَفُ أَبْصَارَهُمْ... «20»
خواهد آن برق درخشنده که ديده‌هاي ايشان بربُايد.
ميبدي در تفسير خود مصدر «کامستن» را که در زبان پهلوي به کار مي‌رفته، به همين معنا، به صورت «کامستيد» و «کامستنديد» به جاي «کامستي» و «کامستندي» و در مضارع به صورت «کاميد» به جاي «کامدي» به کار برده است (ر.ک: رکني، لطايفي از قرآن کريم...، ص 435 – 436). شايد بتوان گفت که سعدي، آنجا که مي‌گويد:

همچو زمين خواهد آسمان که بيفتد
تا بزند بوسه بر نعال محمّد

«خواهد» را به همين معناي «يکادُ» به کار برده است.
-«کاز» در ترجمه‌ي «بناء»:
الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الأَرْضَ فِرَاشاً وَالسَّمَاء بِنَاء... «22»
آن خداوند که شما را اين زمين کرد بساطي بازگسترده و آسمان، کازي برداشته.
- ذکر مرجع موصول به جاي موصول:
... فَاتَّقُواْ النَّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ... «24»
پس از آتش بپرهيزيد، آن آتش که هيزم آن مردم است و سنگ.
-«راست و راغ کردن» در ترجمه‌ي «فَسَوَّاهُنَّ»:
.... فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ... «29»
راست و راغ کرد آن آسمان‌ها، هر هفت آسمان.
-«نيوش» در توضيح معناي «اِذ» در ابتداي آيه:
وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلاَئِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الأَرْضِ خَلِيفَةً... «30»
نيوش تا گوييم اي محمّد! آنگه که گفت خداوندِ تو فريشتگان را.
-«راست‌کار» در ترجمه‌ي «حکيم»:
.... إِنَّكَ أَنتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ «32»
تويي دانا، راست‌دانشِ راست کار.
-«بيوکند (بيفکند)» در ترجمه‌ي «فَأَزَلَّهُمَا»:
فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطَانُ.. «36»
پس بيوکند ديو، ايشان را.
-«آتشيان» در ترجمه‌ي «اصحاب النّار» [نيز «بهشتيان» در ترجمه‌ي «اصحاب الجنَّه»]:
... أُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ... «39»
ايشان آتشيانند.
- «فروشکسته‌دلان و تيمارداران» در ترجمه‌ي «خَاشِعِينَ»:
... إِلاَّ عَلَى الْخَاشِعِينَ «45»
مگر بر فروشکسته‌دلان و تيمارداران
-«هامديدار» در ترجمه‌ي « مُّلاَقُوا»:
... أَنَّهُم مُّلاَقُو رَبِّهِمْ... «46»
ايشان با خداوند خويش هامديدار خواهند بود و او را خواهند ديد.
ميبدي به جز اين، «هامدينان» «84»، «هام شيران» (ر.ک. رکني، لطايفي از قرآن کريم...، ص 105)، «هامتايان» (165)، و «هامداستان» «232» نيز به کار برده است.
-«با» در ترجمه‌ي «اِلي»:
... وَأَنَّهُمْ إِلَيْهِ رَاجِعُونَ «46»
و بي‌گمان مي‌دانند که ايشان با وي خواهند گشت.
- «آزمون» در ترجمه‌ي «بلا» و نيز «فتنه»:
... وفِي ذَلِكُم بَلاء مِّن رَّبِّكُمْ عَظِيمٌ «49»
در آنچه مي‌بود به شما آزمودني بود از خداوند شما، آزمايشي بزرگ.
... حَتَّى يَقُولاَ إِنَّمَا نَحْنُ فِتْنَةٌ... «102»
تا آنگاه که بيشتر گويند: ما آزمون خلقيم از خداي.
-«حذف «اِذ» ابتداي آيه در ترجمه به فارسي:
وَإِذْ نَجَّيْنَاكُم مِّنْ آلِ فِرْعَوْنَ... «49»
و رهانيديم شما را از کسان فرعون.
وَإِذْ فَرَقْنَا بِكُمُ الْبَحْرَ... «50»
بازشکافتيم و آب دريا از هم جدا کرديم شما را.
نيز رجوع کنيد به آيه‌ي 124 و 260 همين سوره.
- «ساختيم و هنگام نهاديم» در ترجمه‌ي «وَاعَدْنَا»:
وَإِذْ وَاعَدْنَا مُوسَى أَرْبَعِينَ لَيْلَةً... «51»
و ساختيم و هنگام نهاديم موسي چهل شب.
-«آزادي» در ترجمه‌ي «شُکر»:
... لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ «56»
تا مگر از من سپاس داريد و آزادي کنيد.
- «مي‌خوريد» در ترجمه‌ي «کُلوُا»:
... كُلُواْ مِن طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ... «57»
مي‌خوريد از پاکي‌ها و خوشي‌ها از آنچه شما را روزي کرديم.
... فَكُلُواْ مِنْهَا حَيْثُ شِئْتُمْ رَغَداً... «58»
مي‌خوريد از آن، هرجا که خواهيد، آسان و فراخ.
-«فرو شيد» به جاي «فرود آييد» در ترجمه‌ي «اهْبِطُواْ»:
... اهْبِطُواْ مِصْراً... «61»
فرو شيد در شهر.
-«دانچه» در ترجمه‌ي «عَدَسِ»:
...يُخْرِجْ لَنَا مِمَّا تُنبِتُ الأَرْضُ مِن بَقْلِهَا وَقِثَّآئِهَا و َفُومِهَا وَ عَدَسِهَا وَ بَصَلِهَا... «61»
بيرون آرد ما را از آنچه زمين روياند از خود، از تره‌ي آن و خيار آن و گندم آن و دانچه‌ي آن و پياز آن.
- «تا ما را پيدا کند» در ترجمه‌ي «يُبَيِّن لّنَا»:
قَالُواْ ادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُبَيِّن لّنَا مَا هِيَ... «68»
موسي را گفتند: «خداوند خويش را خوان و از او خواه تا ما را پيدا کند که آن گاو چه گاوي است؟».
- «کار شکسته و نرم» در ترجمه‌ي «ذَلُول»:
...إِنَّهَا بَقَرَةٌ لاَّ ذَلُولٌ... «71»
آن گاوي است نه کارشکسته است و نرم.
- «فراشنيده» در ترجمه‌ي «أَمَانِيَّ»:
.. لاَ يَعْلَمُونَ الْكِتَابَ إِلاَّ أَمَانِيَّ... «78»
تورات ندانند از نوشته؛ مگر چيزي خواننده از فراشنيده.
-«يکديگر را يار و هم‌پشت مي‌بيد» در ترجمه‌ي «تظاهرون عليهم»:
... تَظَاهَرُونَ عَلَيْهِم بِالإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ... «85»
يکديگر را يار و هم پشت مي‌بيد بر رنج نمودن مظلومان به بزه‌کاري.
- «باش» در ترجمه‌ي «اَ» استفهام بر سر «اَفَکُلّما» و «اَوَکُلّها»:
... أَفَكُلَّمَا جَاءكُمْ رَسُولٌ... «87»
باش هر گه که به شما آيد از فرستادگان يکي.
- «رهيگان» در ترجمه‌ي «عباده»:
... عَلَى مَن يَشَاء مِنْ عِبَادِهِ... «90»
بر آنکه خواهد از رهيگان خويش.
أَوَكُلَّمَا عَاهَدُواْ عَهْداً... «100»
باش هر گه که پيماني ببندند.
-«مانند آنکه» در ترجمه‌ي «كَأَنَّهُمْ»:
... كَأَنَّهُمْ لاَ يَعْلَمُونَ «101»
مانند آنکه نمي‌دانند که تورات سخن خداست.
ميبدي «مانند آنکه» را به جاي «مثل اينکه» و «تو گويي» و «گوئيا» به کار برده است.
- «پس‌روي» در ترجمه‌ي «اتّباع»:
وَاتَّبَعُواْ مَا تَتْلُواْ الشَّيَاطِينُ عَلَى مُلْكِ سُلَيْمَانَ... «102»
وانگه پس‌روي کردند آن چيز را که شياطين خوانند بر عهد و در زمان او (نيز رجوع کنيد به آيه‌ي 166).
ما در فارسي امروز «پس رفتن» و «پس رفت» را به معناي «به قهقرا رفتن» و «سير نزولي» به کار مي‌بريم.
- «اگر داننديد» در ترجمه‌ي «لَّوْ كَانُواْ يَعْلَمُونَ»:
وَلَوْ أَنَّهُمْ آمَنُواْ واتَّقَوْا لَمَثُوبَةٌ مِّنْ عِندِ اللَّه خَيْرٌ لَّوْ كَانُواْ يَعْلَمُونَ «103»
و اگر ايشان ايمان آوردندي و از خشم خداي بپرهيزيدندي، پاداش ايشان از نزديک خداوند به بودي، اگر داننديد.
-«عذابي دردنماي» در ترجمه‌ي «عَذَابٌ أَلِيمٌ»:
...وَلِلكَافِرِينَ عَذَابٌ أَلِيمٌ «104»
و ناگرويدگان راست عذابي دردنماي.
- «مي‌گزيند و شايسته مي‌سازد و سزا مي‌کند» در ترجمه‌ي «يختصّ»:
... وَاللّهُ يَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَن يَشَاء... «105»
والله مي‌گزيند و شايسته مي‌سازد و سزا مي‌کند به مهرباني خود آن را که خواهد.
- «پيش فا» در ترجمه‌ي «من قبل»:
... كَمَا سُئِلَ مُوسَى مِن قَبْلُ... «108»
چنان که از موسي خواستند پيش‌فا.
- «نشند» در ترجمه‌ي «يدخلوها»:
... أُوْلَئِكَ مَا كَانَ لَهُمْ أَن يَدْخُلُوهَا إِلاَّ خَآئِفِينَ... «114»
ايشان آنند که هرگز در آن مسجد نشند پسِ آن، مگر با بيم و ترس.
- «پرستگار» در ترجمه‌ي «قانت»:
... كُلٌّ لَّهُ قَانِتُونَ «116»
همه وي را پرستگارند و به بندگي مقرّ.
-«همچنين گفتند ايشان که نادانان پيشين بودند گفتي همچون گفت ايشان.
دل به دل مانست تا گفت به گفت مانست» در ترجمه‌ي «کَذَلِكَ قَالَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِم مِّثْلَ قَوْلِهِمْ تَشَابَهَتْ قُلُوبُهُمْ... «118»»
-«مپرس» در برابر «وَ لاَ تُسْئَل» «119» که قاعدتاً منطبق است بر قرائتي ديگر که در آن « وَلاَ تَسْئَل» به جاي « وَلاَ تُسْئَل» آمده است.
- حذف «اِنَّ» در ابتداي جمله:
... قُلْ إِنَّ هُدَى اللّهِ هُوَ الْهُدَى... «120»
گوي: راه‌نموني الله؛ راه‌نموني، آن است.
-«بيگانگان» در ترجمه‌ي «ظالمين»:
... قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ «124»
گفت خداوند: نرسد پسند من و نيک‌بختي در دين من به بيگانگان.
- «فرا پناوم» در ترجمه‌ي «أَضْطَرُّهُ»:
...ثُمَّ أَضْطَرُّهُ إِلَى عَذَابِ النَّارِ... «126»
پس وي را فرا پناوم تا ناچاره رسد به عذاب آتش.
-«داناي راست‌دان نيکودان» در ترجمه‌ي «حکيم»:
... إِنَّكَ أَنتَ العَزِيزُ الحَكِيمُ «129»
که تو که تويي تاونده و تواننده‌ي به هيچ هست نماننده؛ داناي راست‌دان نيکودان.
-«هنري افزاي کردن» در ترجمه‌ي «تزکيه»:
...وَ يُزَکّيهم... «129»
و ايشان را روزبه و هنري‌افزاي و پاک‌کند (نيز رجوع کنيد به آيه‌ي 151 که در آن «هنري کردن» در ترجمه‌ي «تزکيه» آمده است).
- «يادگير و ياد کن» در ترجمه‌ي «اذ» در ابتداي آيه:
إِذْ قَالَ لَهُ رَبُّهُ... «131»
يادگير و ياد کن يا محمّد آنگه که الله ابراهيم را گفت.
- «وا» به جاي «با»ي حرف اضافه؛ که امروزه «به» جاي آن را گرفته است:
فَإِنْ آمَنُواْ بِمِثْلِ مَا آمَنتُم بِهِ فَقَدِ اهْتَدَواْ... «137»
اگر جهودان بگروند چنان گرويدن که شما گرويديد، وا راهِ راست آمدند.
- «رجنده» به معناي رنگ کننده:
... وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللّهِ صِبْغَةً... «138»
و کيست نيکورجنده‌تر از الله.
- «پاک‌راهان و پاک‌دلان» در ترجمه‌ي «مخلِصون»:
... وَنَحْنُ لَهُ مُخْلِصُونَ «139»
ما پاک‌راهانيم و پاک‌دلان.
- «آري! گويد گروهي سبک‌خردان و کم‌دانان ازين مردمان» در ترجمه‌ي «سَيَقُولُ السُّفَهَاء مِنَ النَّاسِ.. «124»» که تبعيت از اسلوبِ عربيِ آيه در آن مشهود است و فعلِ فاعلي جمع را، چون مقدّم بر آن ذکر شده، در فارسي هم نظير عربي مفرد آورده است.
- «بهينه گزيده» در ترجمه‌ي «وسط»:
وَ كَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا... «143»
همچنين شما را گروهي کرديم بهينه گزيده.
- «بايست و پسند ايشان» در ترجمه‌ي «اهواءهم»:
... وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءهُم... «145»
و اگر تو پي بري به بايست و پسند ايشان.
- «در گمان افتيدگان» در ترجمه‌ي «مُمْتَرِينَ»:
... فَلاَ تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ «147»
تا در گمان افتيدگان نباشيد.
- «که» به جاي «إِنَّ»:
... اسْتَعِينُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ إِنَّ اللّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ «153»
ياري جوييد به شکيبايي و نماز که الله با شکيبايان است (نيز رجوع کنيد به آيه‌ي 199»
- «نشانهاي [نشانه‌هاي] ملت» در ترجمه‌ي «شعائر»:
إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِن شَعَآئِرِ اللّهِ... «158»
صفا و مروه از نشانهاي ملّت‌الله است.
- حذف «اِنَّ» در ابتداي آيه:
إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنزَلْنَا... «159»
ايشان که پنهان مي‌دارند آنچه ما فرو فرستاديم.
- «چنان هن» در ترجمه‌ي « كَذَلِكَ»:
...كَذَلِكَ يُرِيهِمُ اللّهُ أَعْمَالَهُمْ... «167»
چنان هن باز نمايد الله وازيشان [با ايشان؛ به ايشان] آنچه مي‌کردند.
ميبدي در ترجمه‌ي «کذلک» «چنين هن» نيز گفته است (12)، رجوع کنيد به آيه‌ي 219 و 266 همين سوره.
- «بر پي ايستادن» در ترجمه‌ي «اتباع»:
وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنزَلَ اللّهُ... «170»
و چون ايشان را گويند بر پي آن ايستيد که الله فرو فرستاد.
-«اي ايشان که بگرويدند» در ترجمه‌ي «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ» «172 و بسياري موارد ديگر»
- «خداوندان مزغ و خداوندان خرد» در ترجمه‌ي « أُولِيْ الأَلْبَابِ» «179»
«مزغ» در اينجا همان «مغز» است و مراد از «خداوند مزغ» «خردمند» و «باتدبير» است (بنگريد به لغت‌نامه‌ي دهخدا، ذيل مزغ).
- «آرام» در ترجمه‌ي «لباس»:
... هُنَّ لِبَاسٌ لَّكُمْ وَأَنتُمْ لِبَاسٌ لَّهُنَّ... «187»
ايشان آرام شمااند و شما آرام ايشانيد.
- «نوماه» در ترجمه‌ي «هلال»:
يَسْأَلُونَكَ عَنِ الأهِلَّةِ... «189»
تو را مي‌پرسند از نوماهها.
- «کشتن کردن» در ترجمه‌ي «مقاتله» و «قتال»:
وَ قَاتِلُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ... «190»
و کشتن کنيد در راه خداي
... وَلاَ تُقَاتِلُوهُمْ عِندَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ حَتَّى يُقَاتِلُوكُمْ فِيهِ فَإِن قَاتَلُوكُمْ فَاقْتُلُوهُمْ... «191»
و با ايشان کشتن مکنيد به نزديک مسجدالحرام تاآنگه که با شما کشتن کنند همان‌جاي، ور پس آنجا با شما کشتن کنند همان‌جاي کُشيد ايشان را.
- «افزوني جُست وزور» در ترجمه‌ي «عدوان»:
... فَلاَ عُدْوَانَ إِلاَّ عَلَى الظَّالِمِينَ «193»
افزوني جُست و زور نيست مگر بر افزوني‌جويان و ستمکاران.
- «ستردن» در ترجمه‌ي «حلق»:
... وَلاَ تَحْلِقُواْ رُؤُسَكُمْ... «196»
و موي سر خويش بمستريد.
- «جمنده» در ترجمه‌ي «اذي»:
... أَوْ بِهِ أَذًى مِّن رَّأْسِهِ... «196»
يا در سرِ وي جَمَنده يا دردسر بوَد.
- «و بدانيد که الله در عقوبت سختگير است» در ترجمه‌ي «وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ «196»».
- «و بدانيد که شما را بر خواهند انگيخت و به هم خواهند کرد و پيش وي خواهند برد» در ترجمه‌ي « وَاعْلَمُوا أَنَّكُمْ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ «203»».
- «پيچانتن» در ترجمه‌ي « أَلَدُّ الْخِصَامِ»:
... وَهُوَ أَلَدُّ الْخِصَامِ «204»
و او پيچانتن است جنگجوي ستيزه‌کش.
- «کِشته و جانور» در ترجمه‌ي «الْحَرْثَ وَ النَّسْلَ»:
... وَيُهْلِكَ الْحَرْثَ وَالنَّسْلَ... «205»
و تباه کند کِشته و جانور را.
- «هم در اين جهان و هم در آن جهان» در ترجمه‌ي «فِي الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ «217»».
- «چم» در ترجمه‌ي «معروف»:
... فَإِمْسَاكٌ بِمَعْرُوفٍ... «229»
نگاه داشتن است بچم.
نيز رجوع کنيد به آيه‌ي 180 همين سوره.
... فَأَمْسِكُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ سَرِّحُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ... «213»
و به زني بازآيد به نيکويي [و] بچم يا بگشاييد او را و گسيل کنيد به نيکويي و بچم (نيز رجوع کنيد به آيه‌ي 233).
- «دانش راست» در ترجمه‌ي «حکمت» «231».
- «هنري‌تر» در ترجمه‌ي «ازکي»:
... ذَلِكُمْ أَزْكَى لَكُمْ وَأَطْهَرُ... «232»
شما را بهتر است و هنري‌تر و پاک‌تر.
- «زايندگان مادران» در ترجمه‌ي «و الوالدات» به جاي «مادران زاينده» که امروز به کار مي‌رود «233».
- «خواستايي زنان» در ترجمه‌ي «خِطْبَةِ النِّسَاء» به جاي «خواستگاري زنان»:
وَلاَ جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيمَا عَرَّضْتُم بِهِ مِنْ خِطْبَةِ النِّسَاء... «235»
و نيست بر شما تنگي در آنچه به تعريض، سخن سربسته گوييد از خواستايي زنان.
تعبير «سخن سربسته گفتن» در شعر حافظ نيز آمده است؛ آنجا که مي‌گويد:

سخن سربسته گقتم با حريفان
خدايا زين معمّا پرده بردار

- «نپاسيده بيد» در ترجمه‌ي «لَمْ تَمَسُّوهُنُّ»:
لاَّ جُنَاحَ عَلَيْكُمْ إِن طَلَّقْتُمُ النِّسَاء مَا لَمْ تَمَسُّوهُنُّ... «236»
نيست بر شما تنگي اگر زن را طلاق دهيد تا آنگه که ايشان را نپاسيده بيد.
- «بر استاد کنيد و گوشوان باشيد» در ترجمه‌ي «حافظوا»:
حَافِظُواْ عَلَى الصَّلَوَاتِ والصَّلاَةِ الْوُسْطَى... «238»
براستاد کنيد و گوشوان باشيد بر هنگام نمازها همه و خاصّه بر نماز ميانين.
- «ندانسته‌ايد؟ در ترجمه‌ي «أَ لَمْ تَرَ»:
أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ خَرَجُواْ مِن دِيَارِهِمْ... «243»
ندانسته‌ايد قصّه‌ي ايشان که از سراهاي خود بيرون رفتند؟
- «توي بر توي کند» در ترجمه‌ي «يُضاعف»:
مَّن ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَيُضَاعِفَهُ لَهُ أَضْعَافًا كَثِيرَةً... «245»
کيست آن که خداي را وامي ‌دهد؟ وامي نيکو تا وي را آن وام توي بر توي کند تويهاي فراوان.
- «بيران» به جاي «ويران» در ترجمه‌ي « لََفَسَدَتِ الأَرْضُ»:
... وَلَوْلاَ دَفْعُ اللّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَّفَسَدَتِ الأَرْضُ... «251»
وگر نه بازداشتِ الله بودي از مردمان از بعضي به بعضي، زمين بيران گشتي و جهان تباه شدي.
- «جانِ پاک» در ترجمه‌ي « رُوحِ الْقُدُسِ»:
... وَأَيَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ «253»
و نيرو داديم وي را به جانِ پاک.
- «نيم خواب» در ترجمه‌ي «سِنه»:
... لاَ تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلاَ نَوْمٌ... «255»
نگيرد وي را نه نيم‌خواب و نه خواب.
- «به ناکام در دين آوردن نيست» در ترجمه‌ي «لاَ إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ «256»».
- «يار» در ترجمه‌ي «ولي»:
اللّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُواْ... «257»
الله يار ايشان است که بگرويدند.
- «گندا نگشته» در ترجمه‌ي «لَمْ يَتَسَنَّهْ»:
... فَانظُرْ إِلَى طَعَامِكَ وَشَرَابِكَ لَمْ يَتَسَنَّهْ... «259»
در طعام و شراب خوش‌نگر که از درنگ گندا نگشته.
-«فراخ بخشِ فراخ‌دار» در ترجمه‌ي «واسع»:
... وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ «261»
و خداي فراخ‌بخشِ فراخ‌دار است و دانا.
-«نمون» در ترجمه‌ي «مثل»:
... فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ صَفْوَانٍ عَلَيْهِ تُرَابٌ... «264»
نمونِ وي همچون نمونِ سنگي خاره‌ي نرم که بر آن سنگ خاک خشک بُوَد (نيز رجوع کنيد به آيه‌ي 265).
در اين عبارت، کلمه‌ي «نرم» به معناي «صاف» و «صيقلي» است در ترجمه‌ي «صَلد» که يادآور کلمه‌ي «Solid» است.
ميبدي «مثل» را «سان» نيز گفته است، رجوع کنيد به آيه‌ي 171 همين سوره.
-«درواخ کردن» در ترجمه‌ي «تثبيت»:
وَمَثَلُ الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمُ ابْتِغَاء مَرْضَاتِ اللّهِ وَتَثْبِيتًا مِّنْ أَنفُسِهِمْ... «265»
و نمونِ ايشان که نفقت مي‌کنند مال‌هاي خويش در جستن خشنودي خدا و درواخ کردن نيّت خويش در اخلاص و احتساب.
-«دانش» در ترجمه‌ي «حکمت»:
يُؤتِي الْحِكْمَةَ مَن يَشَاء وَمَن يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا... «269»
دانش مي‌دهد او را که خواهد و هر که او را دانش دادند او را خيري فراوان دادند.
- «آسا» در ترجمه‌ي «سيما»:
... تَعْرِفُهُم بِسِيمَاهُمْ... «273»
که درنگري به ايشان بشناسي ايشان را به نشان و آسايِ ايشان.
- «افام» به معناي «وام»:
وَإِن كَانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلَى مَيْسَرَةٍ... «280»
و اگر افام‌داري بود يا ناتواني و دژوارحالي و تنگدستي، درنگ بايد داد وي را تا تواند که آسان بازدهد افام.
در اين عبارت، ترجمه‌ي «ذُو عُسْرَةٍ» به «دژوار حال و تنگدست» نيز جالب توجه است.
- «بر ننهد خداي، بر هيچ تن مگر توان آن» در ترجمه‌ي «لاَ يُكَلِّفُ اللّهُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا «286»».
اين نود و پنج نمونه تنها حاصل تصفّحي در ترجمه‌ي آيات سوره‌ي بقره است و البتّه همه‌ي آنچه مي‌توانستيم از اين سوره نقل کنيم نيست. از اينجا مي‌توان قياس کرد که اگر کسي با حوصله و دقّت همه‌ي اين ترجمه را وارسي کند چه اندازه نکته‌هاي درخور توجّه و تأمّل خواهد يافت. قصد ما پيش چشم آوردن و در کنار هم نهادن نمونه‌ها بوده و در پي دسته‌بندي نمونه‌ها و تفکيک آنها به اعتبار جهات زباني و ادبي و دستوري و سبکي و گونه‌‌اي و گويشي و تاريخي نبوده‌ايم. وجهه‌ي نظر ما در اين بررسي وجهه‌ي نظر مترجمي بوده که امروز مي‌خواهد به ترجمه‌ي قرآن دست يازد و در پي آن است تا بداند مترجمي استاد، بيش از نهصد سال پيش، در حالي که هنوز از سرچشمه‌هاي رودخانه‌ي زلال پارسي درسي چندان فاصله نگرفته بوده، کلمات و عبارت قرآن کريم را چگونه ترجمه مي‌کرده است، ترجمه‌اي که به جرأت مي‌توان گفت هيچ مترجمي در برگرداندن قرآن کريم به زبان فارسي از آن بي‌نياز نيست.
اکنون که از ذکر مفردات فراغت يافته‌ايم، جا دارد ترجمه‌ي کامل چند آيه را از جاي‌جايِ سوره‌ي بقره ذکر کنيم تا خواننده‌ي اين مقاله هنر ميبدي را بهتر ببيند و بشناسد و با زبان و قلم و طرز سخن او بيشتر آشنا شود:
يَا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُواْ رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ وَالَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ «21»
اي مردمان! خداوند خويش را پرستيد و او را بندگي کنيد؛ آن خداوند که شما را او آفريد و ايشان را که پيش از شما بودند؛ تا مگر از خشم و عذاب او پرهيزيده آييد «21»
وَإِذِ اسْتَسْقَى مُوسَى لِقَوْمِهِ فَقُلْنَا اضْرِب بِّعَصَاكَ الْحَجَرَ فَانفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَةَ عَيْناً قَدْ عَلِمَ كُلُّ أُنَاسٍ مَّشْرَبَهُمْ كُلُواْ وَاشْرَبُواْ مِن رِّزْقِ اللَّهِ وَلاَ تَعْثَوْاْ فِي الأَرْضِ مُفْسِدِينَ «60»
موسي آب خواست قوم خويش را در تيه؛ گفتيم او را: «عصاي خود بر سنگ زن» پس از آن بيرون گشاد دوازده چشمه، مردمان همه مي‌دانستند - هر سبطي - آبشخور ايشان. ايشان را گفتند مي‌خوريد و مي‌آشاميد از آنچه روزي داد الله شما را بي‌رنج و بي‌جستن؛ و به گزاف و تباه‌کاري و خودکامي در زمين مرويد «60».
قُلْ إِن كَانَتْ لَكُمُ الدَّارُ الآَخِرَةُ عِندَ اللّهِ خَالِصَةً مِّن دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُاْ الْمَوْتَ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ «94» وَلَن يَتَمَنَّوْهُ أَبَدًا بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ وَاللّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمينَ «95»
رسول من! گوي: «اگر سراي پسين و پيروزي در آن شما راست نزديک خداوند، خاصّه شما را از غير ديگران، پس مرگ خواهيد به آرزوي اگر مي‌راست گوييد.» «94» و به آرزو نخواهند آن را هرگز، به آنچه که پيش فرا فرستادند از کردِ بد، والله داناست به آن ستمکاران بر خويشتن «9»
وَمِنْ حَيْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَحَيْثُ مَا كُنتُمْ فَوَلُّواْ وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ لِئَلاَّ يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَيْكُمْ حُجَّةٌ إِلاَّ الَّذِينَ ظَلَمُواْ مِنْهُمْ فَلاَ تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِي وَلأُتِمَّ نِعْمَتِي عَلَيْكُمْ وَلَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ «150»
و به هر جاي که شوي و به هر سوي که بيرون شوي رويِ خود فرا سوي مسجد حرام ده و شما که امّت وييد هر جا که باشيد روي‌هاي خويش فرا سوي آن دهيد تا هيچ‌کس را بر شما حجّتي نبود از مردمان مگر کسي که خود به ستمکاري، حجّت جويد از جمله‌ي ايشان؛ مترسيد از ايشان و از من ترسيد و تا تمام کنم بر شما نعمت خويش، و مگر تا شما بر راه راست بمانيد «150»
إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَالدَّمَ وَلَحْمَ الْخِنزِيرِ وَمَا أُهِلَّ بِهِ لِغَيْرِ اللّهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلاَ عَادٍ فَلا إِثْمَ عَلَيْهِ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ «173»
وي بيست و حرام کرد بر شما مردار و خون و گوشت خوک و آنچه بر کشتن آن معبودي جز از خداي نام بردند. هر که در نايافت بيچاره ماند، نه ستمکار و نه افزوني‌جوي، بر وي بزه نيست از آن خوردن، که خداي آمرزگار است و بخشاينده «173».
فَإِذَا قَضَيْتُم مَّنَاسِكَكُمْ فَاذْكُرُواْ اللّهَ كَذِكْرِكُمْ آبَاءكُمْ أَوْ أَشَدَّ ذِكْرًا فَمِنَ النَّاسِ مَن يَقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا وَمَا لَهُ فِي الآخِرَةِ مِنْ خَلاَقٍ «200» وِمِنْهُم مَّن يَقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِي الآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ «201» أُولَئِكَ لَهُمْ نَصِيبٌ مِّمَّا كَسَبُواْ وَاللّهُ سَرِيعُ الْحِسَابِ «202»
چون فارغ شويد از مناسک حجّ خويش، ياد کنيد و بستاييد خداي را چنان که پدران خود را مي‌ستاييد و ياد مي‌کنيد، و در افزوني و نيکويي ذکر سخت‌تر از آن. از مردمان کس است که مي‌گويد: «خداوند ما! ما را از دنيا چيزي بخش در دنيا» و او را در خير آن جهان هيچ نصيب نه. «200» و از ايشان کس است که مي‌گويد: «خداوند ما! ما را در اين جهان نيکويي ده و در آن جهان هم نيکويي ده و از ما باز دار عذاب آتش.» «201» ايشانند که ايشان راست بهره‌اي از هر چه خواستند هم اين جهاني و هم آن جهاني؛ و خداي زودشمار است و آسان‌توان. «202»
اَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِي حَآجَّ إِبْرَاهِيمَ فِي رِبِّهِ أَنْ آتَاهُ اللّهُ الْمُلْكَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّيَ الَّذِي يُحْيِي وَيُمِيتُ قَالَ أَنَا أُحْيِي وَأُمِيتُ قَالَ إِبْرَاهِيمُ فَإِنَّ اللّهَ يَأْتِي بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِهَا مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِي كَفَرَ وَاللّهُ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ «258»
نبيني آن مرد که حجّت جُست با ابراهيم در دين خداوندِ ابراهيم که الله او را پادشاهي داد؛ وي را گفت ابراهيم: «خداي من آن است که مرده زنده کند و زنده بميراند.» گفت آن جبّار: «من هم مرده زنده کنم و هم زنده ميرانم». گفت ابراهيم: «الله هر روز آفتاب مي‌آرد و از جاي برآمدن آن، تو آن را يک روز برآر از جاي فرو شدن آن.» آن کافر درماند، بي‌پاسخ و بي‌سامان گشت. و خداي ياري‌دهنده نيست گروه ستمکاران را. «258»
الشَّيْطَانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَيَأْمُرُكُم بِالْفَحْشَاء وَاللّهُ يَعِدُكُم مَّغْفِرَةً مِّنْهُ وَفَضْلاً وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ «268»
ديو، شما را درويشي وعده مي‌دهد و شما را به بخل مي‌فرمايد و الله شما را وعده‌ي آمرزش مي‌دهد از خود و افزوني در مال و در روزي. الله، فراخ توانِ فراخ‌دارِ فراخ‌بخش است دانا. «268»
$ سخني با مصحّحان ترجمه
پايان‌بخش اين مقاله، سخني با مصحّحان محترم است که سعيشان مشکور و رنجشان مأجور باشد. نخست مي‌بايد از استادان دکتر علي رواقي و دکتر مهدي ملک‌ثابت که به دعوت مرکز پژوهشي ميراث مکتوب همّت کردند و اين ترجمه را در هيئت و صورتي مناسب و مشابه ترجمه‌هاي امروزي قرآن کريم عرضه کردند و با تحمّل سختي، خواندن ترجمه‌ي ميبدي را بر خواننده آسان کردند تشکّر کرد. در ضمنِ مطالعه‌ي ترجمه‌ي آيات سوره‌ي بقره، بعضي اغلاط مطبعي و سهوها و خطاها به نظر رسيد که ذکر آنها از حيث اصلاح آنها در چاپ بعدي (البته اگر وارد بدانند) بي‌فايده نيست.
يک نکته اين است که محصّحان بعضي اضافات و افزوده‌هاي ميبدي را در داخل کمانک آورده‌اند. چنين کاري، امروزه، البته کاري مرسوم و مفيد است اما مترجمان اين قاعده و رسم و قرار را همه جا رعايت نکرده‌اند. به عنوان مثال مي‌توان به ترجمه‌ي آيات 13 و 41 و 73 از سوره‌ي بقره نگاه کرد. چند نکته همه هست که مي‌توان آنها را ناشي از خطاي مطبعي يا سهو و خطا در خواندن نسخه دانست و از آن جمله اين موارد است:
...وَ ادْعُواْ شُهَدَاءكُم مِّن دُونِ اللّهِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ «23»
و آنگاه پس اين معبودان که داريد ايشان را مي‌خوانيد فرود از خدا، اگر اين که از شما خواستند، توانيد و در توان نمودن، راستگويي.
«راستگويي» ظاهراً غلط مطبعي است مگر اينکه در تصحيح اين ترجمه از نسخ ديگري، جز نسخ تصحيح حکمت، استفاده شده باشد.
... ثُمَّ تَوَلَّيْتُمْ إِلاَّ قَلِيلاً مِّنكُمْ وَأَنتُم مِّعْرِضُونَ «83»
برگشتيد مگر اندکي از شما و از وفا روي گردانيديد.
که فاصله‌ي ميان حرف «ز» و «واو» در «ازوفا» به اندازه‌اي شده که ممکن است مبتديان را به خطا اندازد. نظير همين غفلت در حروف‌چيني ترجمه‌ي آيه‌ي 91 روي داده و کلمه‌ي «وازآن» که همان «بازآن» و «باآن» و «به‌آن» است در دو سطر آمده: «واو» در انتهاي يک سطر و «ازآن» در ابتداي سطر بعد.
در همين آيه‌ي 91، کلمه‌ي «از پيش‌فا» در ترجمه‌ي «من قبل»، «از پيش ما» چاپ شده است.
در ترجمه‌ي آيه‌ي 177، سطر سوم، «بگردد» غلط است و «بگرود» صحيح است.
در ترجمه‌ي آيه‌ي 217، در عبارت «از آن مشرک که شما گشتيد» غلط است و «کُشتيد» صحيح است.
در ترجمه‌ي آيه 249، «کاوستن» در برابر «طاقة» آمده است:
... قَالُواْ لاَ طَاقَةَ لَنَا الْيَوْمَ بِجَالُوتَ وَجُنودِهِ ... «249»
گفتند: «ما را امروز کاوستن نيست با جالوت و سپاه‌هاي وي.»
به نظر مي‌رسد در اينجا «کاوستن» مي‌بايد «تاوستن» باشد، به قياس آنچه در کتب لغت در معناي تاوستن به مقاومت کردن آمده (دهخدا) و در همين سوره‌ي بقره نيز در آيه‌ي 286 که آخرين آيه‌ي اين سوره است در ترجمه‌ي عبارت «وَلاَ تُحَمِّلْنَا مَا لاَ طَاقَةَ لَنَا بِهِ» آمده است: «بر ما منه چيزي که تاوستن نيست ما را از آن».
و آخرين نکته اين که معلوم نيست چرا در صفحات پاياني کتاب، در صفحه‌ي شناسنامه، در مقابل نام مترجم، ابوالفضل رشيدالدّين ميبدي، تاريخ فوت او سال 909 قمري ذکر شده است. گويا ويراستارانِ ناشر رشيدالدّين ميبدي را با قاضي حسين‌ بن معين‌الدّين ميبدي، که قبلاً دو اثر وي - يکي منشآت و ديگري شرح ديوان منسوب به اميرالمؤمنين علي عليه‌السلام - را منتشر کرده‌اند، اشتباه گرفته‌اند.
همچنين بايد اشاره کرد که بسياري از اغلاط چاپي کشف‌الاسرار را استاد دکتر احمد مهدوي دامغاني به عنوان صوابنامه‌ي کشف‌الاسرار (13) گزارش کرده‌اند. برخي موارد هست که مربوط به عدم تطابق ترجمه با بخشي از آيه است که در نوع قرائت با هم متفاوت است و مواردي هم هست که مربوط به بدخواني نسخه‌هاست که معمولاً مصحّحان با آن مواجه مي‌شوند.
البتّه پيداست که اين چند نمونه‌ي جزئي، از قدر کاري که استادان مصحّح و ناشر محترم کرده‌اند نمي‌کاهد، که چنين خطاهايي در چنين کارهايي امري طبيعي و قابل اغماض است؛ چنان که خداوند در پايان همين سوره‌ي مبارکه‌ي بقره فرموده است:
«رَبَّنَا لاَ تُؤَاخِذْنَا إِن نَّسِينَا أَوْ أَخْطَأْنَا»
و ميبدي در ترجمه گفته است:
خداوند ما! مگير ما را اگر فراموش کنيم يا بي‌قصد خطايي کنيم!
وَ آخِرُ دَعوانا اَن الحَمدُلِلهِ رَبِّ العالَمينَ.

پي‌نوشت‌ها:

1. عضو پيوسته‌ي فرهنگستان زبان و ادب فارسي.
2. رکني، محمّد مهدي. لطايفي از قرآن کريم: برگزيده از کشف‌الاسرار و عُدَّة‌الابرار. مشهد: آستان قدس رضوي، 1386 (چاپ سيزدهم)، ص 330.
3. ميبدي، احمدبن محمّد. کشف‌الاسرار و عدّة‌الابرار. به سعي و اهتمام علي‌اصغر حکمت. تهران: اميرکبير، 1376 (چاپ ششم).
4. درباره‌ي ميبدي و تفسير او تاکنون بيش از چهل مقاله و ده کتاب (گزيده و شرح) منتشر شده است. اکثر اين مقالات در مجموعه‌ي زبان اهل‌اشارت: مجموعه‌ي مقالات درباره‌ي تفسير کشف‌الاسرار و عدّةالابرار. به کوشش يدالله جلالي‌پندري. يزد: انتشارات يزد، 1374، يکجا آمده است. براي اطّلاعات کتاب‌شناختيِ مقالات بنگريد به: افشار، ايرج. فهرست مقالات فارسي.... تهران: علمي و فرهنگي، 1348 -، 7 ج.؛ و براي اطّلاعات کتاب‌شناختيِ کتاب‌ها بنگريد به: کتابشناسي ملّي ايران (لوح فشرده‌ي حاوي بانک‌هاي اطّلاعاتي سازمان اسناد و کتابخانه‌ي ملّي ايران).
5. قرآن کريم. ترجمه‌ي ابوالفضل رشيدالدّين ميبدي. تصحيح و مقابله‌ي مهدي ملک ثابت و علي رواقي. تهران: ميراث مکتوب، فرهنگ نگار ميبد، 1388؛ چند دهه‌ي قبل نيز چاپي از ترجمه‌ي قرآن ميبدي منتشر شده بود: قرآن کريم با ترجمه‌ي نوبت اوّل از: کشف‌الاسرار ميبدي. از روي متن مصحَّح علي‌اصغر حکمت. با پيشگفتار سيّدحسن سادات ناصري. تهران: ابن‌سينا، [1351؟].
6. در اينکه اين اثر حقيقتاً ترجمه‌ي تفسير طبري باشد جاي ترديد هست. در اين باره بنگريد به: آذرنوش، آذرتاش. تاريخ ترجمه از عربي به فارسي (از آغاز تا عصر صفوي): 1. ترجمه‌هاي قرآن. تهران: سروش، 1375، ص 25 - 35؛ و نيز جهانبخش، جويا. «ترجمه‌ي تفسير طبري»، دانشنامه‌ي قرآن و قرآن‌پژوهي. به کوشش بهاءالدّين خرّمشاهي. تهران: انتشارات دوستان، انتشارات ناهيد، 1377، ج 1، ص 538 - 540.
7. ميبدي، همان، ج 1، ص «ب - ج».
8. شفيعي کدکني، محمّدرضا. «پير هَرِي غير از خواجه عبدالله‌انصاري است!». نامه‌ي بهارستان. سال دهم (1388)، شماره‌ي پياپي 15: 185 - 192.
9. رکني، محمّدمهدي. همان.
10. همو. برگزيده‌ي کشف‌الاسرار و عدّة الابرار ميبدي. تهران: سمت، 1387 (چاپ هشتم).
11. انزابي‌نژاد، رضا. گزيده‌ي تفسير کشف الاسرار و عدّة الابرار. تهران: اميرکبير، 1364.
12. درباره‌ي «هَنّ» بنگريد به مقاله‌ي: حبيبي (افغاني)، عبدالحي. «چند کلمه از لهجه‌ي هروي». يغما. سال پانزدهم، شماره‌ي چهارم (تيرماه 1341): 155 - 156.
13. مهدوي دامغاني، احمد. صوابنامه‌ي اغلاط چاپي مجلّدات ده‌گانه‌ي تفسير شريف کشف‌الاسرار و عدّة الابرار. به اهتمام سعيد واعظ. ضميمه‌ي 13 نشريه‌ي آينه‌ي ميراث. دوره‌ي جديد، سال پنجم (1386).

منبع مقاله :
زير نظر غلامعلي حدادعادل؛ (1390)، جشن‌نامه‌ي دکتر سليم نيساري، تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسي، چاپ اوّل.
 


نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط