گذري بر انديشه هاي امام خميني (ره)
نويسنده: سوده سادات تقوی
از همان زمان صدر اسلام كه مردم ايران با انديشه هاي عدالت طلبانه و روش هاي عادلانه حكومت عدل اسلامي آشنا شدند و بدون مقاومت در برابر سپاهيان توحيد در مقابل ارزش هاي آيين آسماني اسلام تمكين كردند، حكومت از نظر آنها وسيله اي براي تامين عدالت اجتماعي و ابزاري موثر براي رسيدن به ارزش هاي الهي در جامعه بود.
دل دادگان به آيين محمدي تداوم اسلام اصيل را در چهره علي (ع) و خاندانش ديدند زيرا عدالت در خانه علي و فاطمه (س) ساكن شده بود و صداي آزادي از سرزمين كربلا به گوش مي رسيد و اين بود كه ايرانيان به تدريج به سوي تشيع كشيده شدند و در طول تاريخ با الهام از اسلام اصيل و خون پاك شهداي تشيع به ويژه درس آموزي از سرور و سالار شهيدان حسين بن علي (ع) در برابر زورگويي هاي حكام مسلمان نما و ظالم به مقابله و مقاومت برخاستند.
در طول تاريخ پس از اسلام براساس آموزه هاي مكتب تشيع مردم ايران همواره به ويژه در دوران غيبت امام عصر(عج) مطيع علماي دين و مراجع تقليد بودند. تشكيل حوزه هاي ديني در شهرهاي ايران به خصوص شهر قم و حوزه كهن و ريشه دار نجف و ظهور مراجع بزرگ در اين حوزه ها و داشتن تعامل و ارتباط هرچه بيشتر مردم با مراجع، زمينه اي را فراهم كرد تا مومنان آزاده رهبران ديني مورد اعتماد خود را مهمترين مرجع حل وفصل مسايل خويش بدانند. در حوادث واقعه به آنان مراجعه كنند و حتي براي يك روز هم حاكميت ستمگران را نپذيرند و از همين نقطه به راهنمايي روحانيون و الهام از آرمان هاي اسلامي قدم به قدم گام در راه مبارزه با استبداد و استعمار بگذارند چنانكه در انقلاب اسلامي به رهبري امام خميني (ره) اتفاق افتاد. انقلابي كه زلزله اي در جهان معاصر ايجاد كرد و جهانيان را به شگفتي واداشت.
رهبري اين انقلاب را مردي برعهده داشت كه شخصيتش در مكتب فقه و فقاهت "فيضيه" شكل گرفته بود. فقيهي فرزانه، عارفي آگاه، فيلسوفي شجاع، اديبي عميق، مفسري بينا و سياستمداري دانا بود. او سياست و سياستداري را پيشه خود نمي دانست بلكه آن را وظيفه خود مي دانست. كلامي جذاب و فكري پويا داشت. ذهن و زندگيش جامع علم و عمل بود هر آنچه را بر زبان مي راند و به هر ميزان كه از مردم مي خواست خود پيش و بيش از ديگران به آن عمل مي كرد اعتقادش چون صخره هاي سخت و همتش به بلنداي قله ها بود چون شجره طيبه انديشه اش از آبشخور فرهنگ قرآن سيراب مي شد.
شايد بتوان گفت اولين و مهمترين پيامي كه منادي انقلاب و رهبر فرزانه مان به گوش جهان و جهانيان رسانيد چيزي جز خدامحوري و رهايي بي قيد و شرط از سلطه شوم استكبار جهاني به ويژه آمريكا نبود كه اين آواي جانبخش بر دل هاي آزادانديشان و مجاهداني كه درد آشناي غربت اسلام و تاريكي انحطاط انديشه بودند نشست و همچون آهن ربايي جذاب، افكار و انديشه ها را معطوف به خود ساخت.
امام راحل همواره حكومت را براي مردم با مردم و در خدمت مردم مي خواستند و تاكيد فراوان بر استقلال و خودباوري داشتند زيرا مهمترين عامل موثر براي قطع ايادي شرق و غرب و دستيابي به حاكميت و استقلال چيزي جز خودباوري نيست و اين روحيه وقتي به وجود خواهد آمد كه تحولي عظيم را در جان و درون خود به وجود آوريم.
منظور ايشان از استقلال در تمام جنبه ها و شئون بود. در عين حال خودباختگي را مانعي در راه استقلال مي ديدند و خودباوري و خودكفايي را شرط استقلال حتي استقلال فكري مي دانستند. ايشان در سخنان خود در ديدار با وزير و كاركنان آموزش و پرورش وقت در سال 1360 مي فرمايند: "ما بايد سال هاي طولاني زحمت و مشقت بكشيم يا از فطرت ثاني خود متحول شويم و خود را بيابيم و روي پاي خويش بايستيم و مستقل شديم و ديگر احتياجي به شرق و غرب نداشته باشيم و... اگر اين مهم را انجام داديم، مطمئن باشيد كه هيچ كس و هيچ قدرتي نمي تواند به ما ضربه بزند. اگر ما از نظر فكري مستقل باشيم آنها چگونه مي توانند به ما ضربه بزنند".2
امام خميني (ره) با دم مسيحايي خود روح اعتماد به نفس و خودباوري را در كالبد ملت ايران دميد و اين ملت را به نقطه غرورمند خودباوري رسانيد, او در فرازي از سخنان خود فرمود: "اطمينان داشته باشيد اگر بخواهيد مي شود. اگر بيدار بشويد مي خواهيد، شما بيدار بشويد و بفهميد اين معنا را كه نژاد ژرمن از نژاد آريا بالاتر نيست و غربي ها از ما بالاتر نيستند".3
در بخش ديگري از رهنمودهاي خويش فرمود: "اساس، باور اين دو مطلب است: باور ضعف و سستي و ناتواني ـ و باور قدرت و قوه و توانايي. اگر ملت اين باور را داشته باشد كه ما مي توانيم در مقابل قدرت هاي بزرگ بايستيم، اين باور اسباب اين مي شود كه توانايي پيدا مي كنند و در مقابل قدرت هاي بزرگ ايستادگي مي كنند. اين پيروزي كه شما به دست آورديد براي اينكه باورتان آمده بود كه مي توانيد ...".4
حضرت امام خميني (ره) آزادي را بالاترين نعمتي مي دانستند كه از سوي خالق باري تعالي به بشريت عطا شده است. انسان را مختار و آزاد آفريد تا او را در بستر حيات و زندگي بيازمايد. آزادي به عنوان ارمغاني بزرگ از سوي دين مبين اسلام به انسان هاي آزادانديش پيش كش شد و آنانكه با همه توان فكري خود به ميدان آمدند تا دين و آزادي را در مقابل يكديگر قرار بدهند امام راحل (ره) فرمود: "در اسلام دمكراسي مندرج است و مردم آزاد هستند به بيان عقايد خود بپردازند و بدان عمل كنند تا زماني كه توطئه اي در كار نباشد و مسايلي مطرح نشود كه نسل ايران را به انحراف بكشاند".5
آنچه كه در انديشه سياسي حضرت امام (ره) قابل طرح است، پيدايش نهال نوپاي دمكراسي ديني در انقلاب اسلامي بود، دمكراسي به معناي تحقق عيني حق تعيين سرنوشت دنيايي و دين به معناي حضور حق در حيات فردي و جمعي است. از نظر ايشان انسان موجودي است كه مي تواند با اتكا بر خصلت وجودي خويش (اراده) به معناي وجودي خويش (كمال) تحقق بخشد و به مفهوم كليدي در فلسفه اخلاق امام خميني (ره) همانا عمل صالح است و مبارز سياسي مصداقي است از مصاديق عمل صالح.
دشمن شناسي و استكبارستيزي از مهمترين عناصر فرهنگ و تمدن در حيات اجتماعي است. جاودانگي و استمرار اين انديشه بيش از هر چيز مرهون سعي و تلاش رادمردان و بزرگان و فرزانگاني است كه با همت والاي خويش گام در اين راه نهادند و همچون نوري در دنياي ظلماني جوامع بشري را هدايتگري كردند و مردم را به قسط و عدالت، سعادت و آزادي و استقلال فراخواندند.
امام خميني خود يكي از اين دشمن ستيزان، آگاه و بلندآوازه بود كه با تكيه بر روح ذلت ناپذيري و ستم ستيزي فرياد "هيهات منا الذله" را كه برگرفته از اسلام ناب محمدي (ص) بود سردادند و اين فرياد كه از عمق ايمان او نشات مي گرفت لرزه بر پيكره بيگانگان و بيگانه پرستان افكند. از كلام و كلماتش كرامت مي باريد و مشعل اميد را در دل هاي سرد و فرسوده برمي افروخت و همچون اكسيري ناب، مس دل ها را مبدل به طلاي خالص مي ساخت نهيبش صاعقه اي بود براي نوكران استكبار و حركتي پر از جوشش بود توكل و تقوايش بارقه اي بود براي جذب عدالت جويان و رسانيدن آنان به ساحل نجات.
آن پير روشن ضمير در هر شرايط مناسبي به روشنگري مي پرداخت و اهداف شوم دشمنان را برملا مي ساخت او 29 خرداد 67 مسلمانان را به پاسداري از هويت هاي الهي توصيه كرد و تصميم شيطاني دشمن را نسبت به غارت ارزش هاي اسلامي گوشزد كرده و فرمود: "نكته مهمي كه همه ما بايد به آن توجه كنيم و آن را اصل و اساس سياست خود با بيگانگان قرار دهيم اين است كه دشمنان ما و جهانخواران تا كي و كجا ما را تحمل مي كنند و تا چه مرزي استقلال و آزادي ما را قبول دارند به يقين آنان مرزي جز عدول از همه خوبي ها و ارزش هاي معنوي و الهي مان نمي شناسند و به گفته قرآن كريم، هرگز دست از مقاتله و ستيز با شما برنمي دارند مگر اينكه شما را از دينتان برگردانند".6
از مهمترين محورهاي بحث احياگري و اصلاح طلبي امام خميني (ره) در انديشه هايشان: اعتقاد آن حضرت به احياي انديشه حكومت اسلامي و رهبري ديني است. زماني كه حضرت محمد(ص) از مكه به مدينه هجرت كردند در مدينه پايه هاي حكومت اسلامي را بنيان نهادند و ده سال آخر عمر گهربار خويش را به تقويت و تحكيم آن پرداختند در تاريخ اسلام از آغاز تاكنون شاهد حركت هاي اصلاحي براي احياي انديشه حكومت اسلامي بوده ايم و مي توان به نمونه هايي همچون سيدجمال الدين اسدآبادي، محمد عبده، جنبش اخوان المسلمين و در ايران نهضت فدائيان اسلام و جنبش جنگل اشاره كرد.
ولي اقداماتي كه توسط امام خميني (ره) به عنوان رهبر و بنيانگذار اين حركت صورت گرفته است به صورت "محوري" بوده است. ايشان در گفته ها، سخنراني ها و آثار مكتوب خويش همواره نظر به ضرورت تبيين حكومت اسلامي داشتند. ابتدا به تبيين نظري و سپس به تبيين عملي و تشكيل حكومت اسلامي اقدام كردند به گونه اي تلاش ايشان باعث جلب نظر شخصيت ها و انديشمندان ديني به سياست و امور سياسي شد كه در اين زمينه آثار گرانبهايي از خود برجاي گذاشتند.
زماني كه امام راحل به احياي ايده حكومت اسلامي مبادرت ورزيدند مهمترين راه اصلاح اين ايده را تقويت نظريه عدم جدايي دين از سياست مي دانستند. هرچند در تاريخ كشور ايران "مدرس" از جمله پيشگامان مبارزه با انديشه جدايي دين از سياست بود و سخن معروف وي كه "ديانت ما عين سياست ما و سياست ما عين ديانت ماست" همواره دلنشين، عميق و به يادماندني است اما اولين كسي كه اين نظريه را عينيت بخشيد امام خميني بود و همواره بر اين باور بود كه: "اسلام دين سياست است، ديني است كه در احكام آن در مواقف آن سياست به وضوع ديده مي شود".7
به طور خلاصه مي توان گفت محورهاي احياگري انديشه حكومت اسلامي امام خميني: "مبارزه با انديشه جدايي دين از سياست، تبيين ضرورت تشكيل حكومت اسلامي و ماهيت اصول و اهداف اين حكومت و تبيين الگوي رهبري در حكومت اسلامي" از مهمترين اقدامات حضرت امام در اين عرصه بوده است كه به انجام رسانيدند.
امام در رابطه با تشكيل و اداره حكومت بر اين باور بود كه تشكيل حكومت از وظايف مهم و اصلي علماي اسلام است و آن هم بدين معنا كه اداره صحيح امور مردم و محو ظلم بايد توسط حاكميت و حاكمان انجام پذيرد: "عهده دارشدن حكومت في حد ذاته شان و مقامي نيست بلكه وسيله انجام وظيفه اجراي احكام و برقراري نظام عادلانه اسلام است.
"ائمه و فقهاي عادل موظف اند كه از نظام و تشكيلات حكومتي براي اجراي احكام الهي و برقراري نظام عادلانه اسلام و خدمت به مردم استفاده كنند. صرف حكومت براي آنان جز رنج و زحمت چيزي ندارد منتها چه بكنند مامورند انجام وظيفه كنند. موضوع "ولايت فقيه" ماموريت و انجام وظيفه است".8
آن بزرگوار مشروعيت همه اركان نظام را بسته به راي و خواست مردم در چارچوب معيارهاي ديني مي دانستند. امروز در اغلب كشورهاي دنيا مردم حكومت و حاكمان را تعيين مي كنند. امام راحل نيز همين كار را كرد حتي در تعيين اركان نظام از رهبري گرفته تا ساير مراكز قدرت مردم نقش تعيين كننده خود را با انتخاب چهره هاي مورد نظر ايفا كردند اگرچه انتخاب در نظام اسلامي و ولايي با انتخاب در نظام هاي دموكراسي ليبرال تفاوت هاي فراواني دارد.
امام خميني با اعتقاد به عينيت ديانت و سياست اعتقاد به "سياست اسلامي" داشتند يعني اسلام بايد به عنوان هدف و سياست به عنوان روش و وسيله نيل به هدف مورد توجه قرارگيرد نه اينكه اسلام به عنوان ابزاري سياسي مورد سواستفاده برخي از سودانديشان واقع شود از اين رو فرهنگ استكبارستيزي و دشمن شناسي و داشتن خودباوري و استقلال كه برگرفته از انديشه امام راحل مان است بايد سرلوحه افكار و اعمالمان قرار دهيم و همواره درصدد دفاع از شرف و اقتدار ملي خود برآييم و بر سخن هوشمندانه و جهت بخش مقام معظم رهبري در اين رابطه تاكيد ورزيم كه فرمود: "هر ملتي اگر تسليم سلطه قدرت هاي بزرگ عالم شد از دست رفته است، هر ملتي اگر حاضر شد از شرف ملي، اقتدار ملي و اراده ملي خود چشم بپوشد در ورطه بي پايان وادي اي كه آخر آن معلوم نيست لغزيده است".
/س
دل دادگان به آيين محمدي تداوم اسلام اصيل را در چهره علي (ع) و خاندانش ديدند زيرا عدالت در خانه علي و فاطمه (س) ساكن شده بود و صداي آزادي از سرزمين كربلا به گوش مي رسيد و اين بود كه ايرانيان به تدريج به سوي تشيع كشيده شدند و در طول تاريخ با الهام از اسلام اصيل و خون پاك شهداي تشيع به ويژه درس آموزي از سرور و سالار شهيدان حسين بن علي (ع) در برابر زورگويي هاي حكام مسلمان نما و ظالم به مقابله و مقاومت برخاستند.
در طول تاريخ پس از اسلام براساس آموزه هاي مكتب تشيع مردم ايران همواره به ويژه در دوران غيبت امام عصر(عج) مطيع علماي دين و مراجع تقليد بودند. تشكيل حوزه هاي ديني در شهرهاي ايران به خصوص شهر قم و حوزه كهن و ريشه دار نجف و ظهور مراجع بزرگ در اين حوزه ها و داشتن تعامل و ارتباط هرچه بيشتر مردم با مراجع، زمينه اي را فراهم كرد تا مومنان آزاده رهبران ديني مورد اعتماد خود را مهمترين مرجع حل وفصل مسايل خويش بدانند. در حوادث واقعه به آنان مراجعه كنند و حتي براي يك روز هم حاكميت ستمگران را نپذيرند و از همين نقطه به راهنمايي روحانيون و الهام از آرمان هاي اسلامي قدم به قدم گام در راه مبارزه با استبداد و استعمار بگذارند چنانكه در انقلاب اسلامي به رهبري امام خميني (ره) اتفاق افتاد. انقلابي كه زلزله اي در جهان معاصر ايجاد كرد و جهانيان را به شگفتي واداشت.
رهبري اين انقلاب را مردي برعهده داشت كه شخصيتش در مكتب فقه و فقاهت "فيضيه" شكل گرفته بود. فقيهي فرزانه، عارفي آگاه، فيلسوفي شجاع، اديبي عميق، مفسري بينا و سياستمداري دانا بود. او سياست و سياستداري را پيشه خود نمي دانست بلكه آن را وظيفه خود مي دانست. كلامي جذاب و فكري پويا داشت. ذهن و زندگيش جامع علم و عمل بود هر آنچه را بر زبان مي راند و به هر ميزان كه از مردم مي خواست خود پيش و بيش از ديگران به آن عمل مي كرد اعتقادش چون صخره هاي سخت و همتش به بلنداي قله ها بود چون شجره طيبه انديشه اش از آبشخور فرهنگ قرآن سيراب مي شد.
شايد بتوان گفت اولين و مهمترين پيامي كه منادي انقلاب و رهبر فرزانه مان به گوش جهان و جهانيان رسانيد چيزي جز خدامحوري و رهايي بي قيد و شرط از سلطه شوم استكبار جهاني به ويژه آمريكا نبود كه اين آواي جانبخش بر دل هاي آزادانديشان و مجاهداني كه درد آشناي غربت اسلام و تاريكي انحطاط انديشه بودند نشست و همچون آهن ربايي جذاب، افكار و انديشه ها را معطوف به خود ساخت.
امام راحل همواره حكومت را براي مردم با مردم و در خدمت مردم مي خواستند و تاكيد فراوان بر استقلال و خودباوري داشتند زيرا مهمترين عامل موثر براي قطع ايادي شرق و غرب و دستيابي به حاكميت و استقلال چيزي جز خودباوري نيست و اين روحيه وقتي به وجود خواهد آمد كه تحولي عظيم را در جان و درون خود به وجود آوريم.
منظور ايشان از استقلال در تمام جنبه ها و شئون بود. در عين حال خودباختگي را مانعي در راه استقلال مي ديدند و خودباوري و خودكفايي را شرط استقلال حتي استقلال فكري مي دانستند. ايشان در سخنان خود در ديدار با وزير و كاركنان آموزش و پرورش وقت در سال 1360 مي فرمايند: "ما بايد سال هاي طولاني زحمت و مشقت بكشيم يا از فطرت ثاني خود متحول شويم و خود را بيابيم و روي پاي خويش بايستيم و مستقل شديم و ديگر احتياجي به شرق و غرب نداشته باشيم و... اگر اين مهم را انجام داديم، مطمئن باشيد كه هيچ كس و هيچ قدرتي نمي تواند به ما ضربه بزند. اگر ما از نظر فكري مستقل باشيم آنها چگونه مي توانند به ما ضربه بزنند".2
امام خميني (ره) با دم مسيحايي خود روح اعتماد به نفس و خودباوري را در كالبد ملت ايران دميد و اين ملت را به نقطه غرورمند خودباوري رسانيد, او در فرازي از سخنان خود فرمود: "اطمينان داشته باشيد اگر بخواهيد مي شود. اگر بيدار بشويد مي خواهيد، شما بيدار بشويد و بفهميد اين معنا را كه نژاد ژرمن از نژاد آريا بالاتر نيست و غربي ها از ما بالاتر نيستند".3
در بخش ديگري از رهنمودهاي خويش فرمود: "اساس، باور اين دو مطلب است: باور ضعف و سستي و ناتواني ـ و باور قدرت و قوه و توانايي. اگر ملت اين باور را داشته باشد كه ما مي توانيم در مقابل قدرت هاي بزرگ بايستيم، اين باور اسباب اين مي شود كه توانايي پيدا مي كنند و در مقابل قدرت هاي بزرگ ايستادگي مي كنند. اين پيروزي كه شما به دست آورديد براي اينكه باورتان آمده بود كه مي توانيد ...".4
حضرت امام خميني (ره) آزادي را بالاترين نعمتي مي دانستند كه از سوي خالق باري تعالي به بشريت عطا شده است. انسان را مختار و آزاد آفريد تا او را در بستر حيات و زندگي بيازمايد. آزادي به عنوان ارمغاني بزرگ از سوي دين مبين اسلام به انسان هاي آزادانديش پيش كش شد و آنانكه با همه توان فكري خود به ميدان آمدند تا دين و آزادي را در مقابل يكديگر قرار بدهند امام راحل (ره) فرمود: "در اسلام دمكراسي مندرج است و مردم آزاد هستند به بيان عقايد خود بپردازند و بدان عمل كنند تا زماني كه توطئه اي در كار نباشد و مسايلي مطرح نشود كه نسل ايران را به انحراف بكشاند".5
آنچه كه در انديشه سياسي حضرت امام (ره) قابل طرح است، پيدايش نهال نوپاي دمكراسي ديني در انقلاب اسلامي بود، دمكراسي به معناي تحقق عيني حق تعيين سرنوشت دنيايي و دين به معناي حضور حق در حيات فردي و جمعي است. از نظر ايشان انسان موجودي است كه مي تواند با اتكا بر خصلت وجودي خويش (اراده) به معناي وجودي خويش (كمال) تحقق بخشد و به مفهوم كليدي در فلسفه اخلاق امام خميني (ره) همانا عمل صالح است و مبارز سياسي مصداقي است از مصاديق عمل صالح.
دشمن شناسي و استكبارستيزي از مهمترين عناصر فرهنگ و تمدن در حيات اجتماعي است. جاودانگي و استمرار اين انديشه بيش از هر چيز مرهون سعي و تلاش رادمردان و بزرگان و فرزانگاني است كه با همت والاي خويش گام در اين راه نهادند و همچون نوري در دنياي ظلماني جوامع بشري را هدايتگري كردند و مردم را به قسط و عدالت، سعادت و آزادي و استقلال فراخواندند.
امام خميني خود يكي از اين دشمن ستيزان، آگاه و بلندآوازه بود كه با تكيه بر روح ذلت ناپذيري و ستم ستيزي فرياد "هيهات منا الذله" را كه برگرفته از اسلام ناب محمدي (ص) بود سردادند و اين فرياد كه از عمق ايمان او نشات مي گرفت لرزه بر پيكره بيگانگان و بيگانه پرستان افكند. از كلام و كلماتش كرامت مي باريد و مشعل اميد را در دل هاي سرد و فرسوده برمي افروخت و همچون اكسيري ناب، مس دل ها را مبدل به طلاي خالص مي ساخت نهيبش صاعقه اي بود براي نوكران استكبار و حركتي پر از جوشش بود توكل و تقوايش بارقه اي بود براي جذب عدالت جويان و رسانيدن آنان به ساحل نجات.
آن پير روشن ضمير در هر شرايط مناسبي به روشنگري مي پرداخت و اهداف شوم دشمنان را برملا مي ساخت او 29 خرداد 67 مسلمانان را به پاسداري از هويت هاي الهي توصيه كرد و تصميم شيطاني دشمن را نسبت به غارت ارزش هاي اسلامي گوشزد كرده و فرمود: "نكته مهمي كه همه ما بايد به آن توجه كنيم و آن را اصل و اساس سياست خود با بيگانگان قرار دهيم اين است كه دشمنان ما و جهانخواران تا كي و كجا ما را تحمل مي كنند و تا چه مرزي استقلال و آزادي ما را قبول دارند به يقين آنان مرزي جز عدول از همه خوبي ها و ارزش هاي معنوي و الهي مان نمي شناسند و به گفته قرآن كريم، هرگز دست از مقاتله و ستيز با شما برنمي دارند مگر اينكه شما را از دينتان برگردانند".6
از مهمترين محورهاي بحث احياگري و اصلاح طلبي امام خميني (ره) در انديشه هايشان: اعتقاد آن حضرت به احياي انديشه حكومت اسلامي و رهبري ديني است. زماني كه حضرت محمد(ص) از مكه به مدينه هجرت كردند در مدينه پايه هاي حكومت اسلامي را بنيان نهادند و ده سال آخر عمر گهربار خويش را به تقويت و تحكيم آن پرداختند در تاريخ اسلام از آغاز تاكنون شاهد حركت هاي اصلاحي براي احياي انديشه حكومت اسلامي بوده ايم و مي توان به نمونه هايي همچون سيدجمال الدين اسدآبادي، محمد عبده، جنبش اخوان المسلمين و در ايران نهضت فدائيان اسلام و جنبش جنگل اشاره كرد.
ولي اقداماتي كه توسط امام خميني (ره) به عنوان رهبر و بنيانگذار اين حركت صورت گرفته است به صورت "محوري" بوده است. ايشان در گفته ها، سخنراني ها و آثار مكتوب خويش همواره نظر به ضرورت تبيين حكومت اسلامي داشتند. ابتدا به تبيين نظري و سپس به تبيين عملي و تشكيل حكومت اسلامي اقدام كردند به گونه اي تلاش ايشان باعث جلب نظر شخصيت ها و انديشمندان ديني به سياست و امور سياسي شد كه در اين زمينه آثار گرانبهايي از خود برجاي گذاشتند.
زماني كه امام راحل به احياي ايده حكومت اسلامي مبادرت ورزيدند مهمترين راه اصلاح اين ايده را تقويت نظريه عدم جدايي دين از سياست مي دانستند. هرچند در تاريخ كشور ايران "مدرس" از جمله پيشگامان مبارزه با انديشه جدايي دين از سياست بود و سخن معروف وي كه "ديانت ما عين سياست ما و سياست ما عين ديانت ماست" همواره دلنشين، عميق و به يادماندني است اما اولين كسي كه اين نظريه را عينيت بخشيد امام خميني بود و همواره بر اين باور بود كه: "اسلام دين سياست است، ديني است كه در احكام آن در مواقف آن سياست به وضوع ديده مي شود".7
به طور خلاصه مي توان گفت محورهاي احياگري انديشه حكومت اسلامي امام خميني: "مبارزه با انديشه جدايي دين از سياست، تبيين ضرورت تشكيل حكومت اسلامي و ماهيت اصول و اهداف اين حكومت و تبيين الگوي رهبري در حكومت اسلامي" از مهمترين اقدامات حضرت امام در اين عرصه بوده است كه به انجام رسانيدند.
امام در رابطه با تشكيل و اداره حكومت بر اين باور بود كه تشكيل حكومت از وظايف مهم و اصلي علماي اسلام است و آن هم بدين معنا كه اداره صحيح امور مردم و محو ظلم بايد توسط حاكميت و حاكمان انجام پذيرد: "عهده دارشدن حكومت في حد ذاته شان و مقامي نيست بلكه وسيله انجام وظيفه اجراي احكام و برقراري نظام عادلانه اسلام است.
"ائمه و فقهاي عادل موظف اند كه از نظام و تشكيلات حكومتي براي اجراي احكام الهي و برقراري نظام عادلانه اسلام و خدمت به مردم استفاده كنند. صرف حكومت براي آنان جز رنج و زحمت چيزي ندارد منتها چه بكنند مامورند انجام وظيفه كنند. موضوع "ولايت فقيه" ماموريت و انجام وظيفه است".8
آن بزرگوار مشروعيت همه اركان نظام را بسته به راي و خواست مردم در چارچوب معيارهاي ديني مي دانستند. امروز در اغلب كشورهاي دنيا مردم حكومت و حاكمان را تعيين مي كنند. امام راحل نيز همين كار را كرد حتي در تعيين اركان نظام از رهبري گرفته تا ساير مراكز قدرت مردم نقش تعيين كننده خود را با انتخاب چهره هاي مورد نظر ايفا كردند اگرچه انتخاب در نظام اسلامي و ولايي با انتخاب در نظام هاي دموكراسي ليبرال تفاوت هاي فراواني دارد.
امام خميني با اعتقاد به عينيت ديانت و سياست اعتقاد به "سياست اسلامي" داشتند يعني اسلام بايد به عنوان هدف و سياست به عنوان روش و وسيله نيل به هدف مورد توجه قرارگيرد نه اينكه اسلام به عنوان ابزاري سياسي مورد سواستفاده برخي از سودانديشان واقع شود از اين رو فرهنگ استكبارستيزي و دشمن شناسي و داشتن خودباوري و استقلال كه برگرفته از انديشه امام راحل مان است بايد سرلوحه افكار و اعمالمان قرار دهيم و همواره درصدد دفاع از شرف و اقتدار ملي خود برآييم و بر سخن هوشمندانه و جهت بخش مقام معظم رهبري در اين رابطه تاكيد ورزيم كه فرمود: "هر ملتي اگر تسليم سلطه قدرت هاي بزرگ عالم شد از دست رفته است، هر ملتي اگر حاضر شد از شرف ملي، اقتدار ملي و اراده ملي خود چشم بپوشد در ورطه بي پايان وادي اي كه آخر آن معلوم نيست لغزيده است".
پي نوشت :
1ـ كتاب "راه انقلاب"، ج 1، ص 281.
2ـ صحيفه نور، ج 15، ص 192.
3ـ صحيفه نور، ج 13، ص 287.
4ـ همان، ج 14، ص 194.
5ـ همان منبع، ج 4، ص 234.
6ـ صحيفه نور، ج 20، ص 237.
7ـ صحيفه نور، ج 8، ص 265.
8 ـ ولايت فقيه ـ امام خميني (ره) موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني ـ ص 44.
/س