نويسنده: سيما داد
نوعي مجاز و عکس اغراق است. رندانه گوئي آنست که معاني بزرگ را خُرد جلوه دهند و تأثيري سخره آميز خلق ميکند. رندانه گوئي در متون طنزآميز، خنده ناک، سخره حماسهها، و هزل به کار ميرود. نمونهي کاربرد آيرونيک و گزندهي آن در ادبيات انگليسي از حکايت يک تغار (Tale of a Tub) / جاناثان سويفت، طنزنويس قرن هجدهم نقل ميشود:
«هفته پيش زني را ديدم که پوست ميکَند، و باورتان نمي شود کسي بتواند از آن بدتر پوست کسي را عوض کند.»
مارک تواين از رندانه گوئي براي ايجاد آيروني خنده ناک بهره ميجويد:
«درباره گزارشات مرگ من بسيار غلّو شده است.»
بعضي منتقدان حوزه رندانه گوئي را در ادبيات به کاربرد سخنان ساده و سهل انگارانه براي مطالب با اهميت بسط دادهاند. سطر پاياني شعر مايکل / وردزورث چنين است:
«و هرگز سنگي را به بالا نکشيد».
شکل خاصي از رندانه گوئي تخفيف يا اثباتِ با نفي (litotes) است. واژه litotes در زبان يوناني به معني «ساده» و «عاري» ميباشد و آن اثباتي است که از راه نفي ضدّ آن حاصل شود. مثلاً وقتي کسي ميگويد: «فلان، آدم چندان خوبي نيست» در واقع ميخواهد بگويد: «فلان، آدم بدي است». يا وقتي کسي ميگويد: «بد نگذشت» يعني «خوش گذشت».
اثبات با نفي از ويژگيهاي سبک شناسيک شعر انگلوساکسون بوده است براي نمونه در بيوولف ميخوانيم:
That is not a pleasant place.
«آن جاي دلپذيري نيست.»
جان ميلتون، شاعر انگليسي در ابتداي منظومهي بهشت گمشده از اين صناعت بياني استفاده فراوان کرده است. براي نمونه، وقتي از الههي حامي شعر، طلب کمک ميکند، از او ميخواهد به وي توانائي آن را بدهد که شعرش با پرواز در ميانه برابري نکند، که در واقع ميخواهد بگويد شعرش در اوج باشد:
That with no middle flight intends to soar,
معروف است که انگليسيها در گفتار روزمره معمولاً وقتي بخواهند از مطلب ناخوشايند يا ناپسندي سخن بگويند، از اين شگرد استفاده ميکنند و به جاي آنکه بگويند «فلان آدم بدي است» ميگويند «فلان آدم خوبي نيست».
منبع مقاله :
داد، سيما (1378)، فرهنگ اصطلاحات ادبي، تهران: مرواريد، چاپ چهارم.