![جنبههایی از سند براساس برخی از متون جغرافیایی اسلامی جنبههایی از سند براساس برخی از متون جغرافیایی اسلامی](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images700/article/motoonjoghrafiaeieslami.jpg)
غریبی می چه خواهد یا رب از من *** که با من روز و شب بسته است دامن (2)
به سند انداخت گاهم گه به مغرب*** چنین هرگز ندیدستم فلاخن (3)
شهرت سرزمین سند چندان نبوده که در زبان برخی از شاعران همچون ناصرخسرو مهمترین نقطه در مشرق به شمار میآمده و در برابر مغرب به کار میرفته است و نیز همو وقتی میخواهد به جست وجوی حقیقت بپردازد از هفت منبع علم و دانش یکی سرچشمهی علم «سندی» را یاد میکند:
برخاستم از جای و سفر پیش گرفتم *** نز خانم یاد آمد و نزگلشن و منظر
از پارسی و تازی وز هندی وز ترک *** وز سندی و رومی و ز عبری همه یکسر (4)
جغرافیدانان اسلامی که دنیا را به اقلیمهای مختلف تقسیم کردهاند اقلیمی جداگانه را به عنوان سند یاد کرده و دربارهی آن به تفصیل شرح داده و اشاره به جنبههای مختلف این سرزمین کردهاند. از جمله حدود سند که از مشرق به دریای فارس و از مغرب به کرمان و بیابان سجستان و از شمال به شهرهای هند و از جنوب به بیابان میان مکران و قفص (= کوچ) میپیوسته است (5) و نیز تقسیم اقلیم سند است به پنج کوره مکران و طوران و سند و ویهند و قنوج و از جهت آنکه اقلیمها به یکدیگر پیوستگی پیدا میکند مکران و ملتان نیز داخل این اقلیم بوده است. هر یک از این پنج کوره دارای قصبه و شهرهایی بوده است. بنجبور قصبهی مکران و منصوره قصبهی سند و قزدار قصبهی طوران و ویهند و قنوج و ملتان خود قصبه بوده است. (6)
این سرزمین در زمان حجّاجبنیوسف به تصرّف مسلمانان درآمده او محمّدبنالقاسم ابن محمّدبنالحکم الثّقفی را عهدهدار جنگ اکراد فارس کرد و پس از آنکه آنان را شکست داد به ولایت سند گماشته شد و سند و هند را فتح کرد و سپسهالاری لشکر را عهدهدار بود و به همین مناسبت دربارهی او گفته شده است:
إنَّ السَّماحةَ و المروةَ و النّدی *** لمحمّد بن القاسم بن محمّد
قاد الجیوش لسبع عشرة حجّة *** یا قرب ذلک سؤدداً من مولد
و همین محمّدبنالقاسم بوده است که شیراز را مرکز سپاه و منزل ولات فارس قرار داده است. (7)
در کتابهای اساطیری کهن ایرانی توجّه به این سرزمین فراوان بوده است از جمله آنکه نقل میکردند که جمشید هفت نهر را حفر کرده است از جمله سیحون و جیحون و فرات و دجله و نهر مهران در زمین سند و این داستان بر مؤلّف البدء و التّاریخ شگفت آمده و گفته این امر ناممکن است مگر اینکه گفته شود که جمشید آب این نهرها را به سرزمینهای این بلاد کشیده و آنها را آبادان کرد. (8) و نیز دربارهی نهر مهران سند این داستان شایع بود که از نهر نیل سرچشمه گرفته است به دلیل آنکه تمساح در هر دو نهر فراوان بوده است. (9)
در ارتباط کهن ایران و سند باید از روایت ابنخردادبه یاد کرد که گفته است: از جمله سلاطینی که به وسیلهی اردشیر «شاه» نامیده شدهاند مکران شاه در سند بوده است. (10)
سرزمین سند سر راه هند و خراسان بوده و مسافرانی که از مشرق عزم سفر به مغرب داشتهاند از سند میگذشته و به خراسان میآمدهاند (11) و همچنین بازرگانان یهودی که به زبانهای عربی و فارسی و رومی و فرنگی و اندلسی و صقلابی سخن میگفتهاند و از شرق به غرب و از غرب به شرق سفر میکردهاند، از غرب خدم و جواری و غلمان و دیباج و پوست خز و فرا و سمور و شمشیر به شرق میآوردند و از شرق مشک و عود و کافور و دارچین و غیر ذلک به غرب حمل میکردند و همه از سند می گذشتند. (12) همچنین بازرگانان روس از اندلس به طنجه و افریقا و مصر و دمشق و کوفه و بغداد و بصره و اهواز و فارس و کرمان میآمدند و سپس از سند به هند و چین میرفتند. (13) با چنین موقعیت جغرافیایی است که سند مرکز زبانهای متعدّد و آداب و رسوم مختلف و فرهنگهای گوناگون بوده است. دربارهی زبانهای این ناحیه نوشته شده است که در نواحی مکران زبان فارسی و بلوچی رایج بوده است. (14) در ملتان به فارسی قابل فهم سخن میگفتهاند (15) و در منصوره که قصبهی سند بوده است به زبان عربی و سندی تکلّم میکردهاند. (16) ابوریحان بیرونی در کتاب الصّیدنهی خود در بسیاری از موارد که نام داروها و گیاهها را میبرد نام هندی و نام سندی آنها را جداگانه یاد میکند مثلاً هنگام ذکر «دارفلفل» گوید: بالهندیه «پیپلی» و بالسندیه «هست ففل». (17)
باید یادآور شد که شاعران بزرگی از این سرزمین برخاستهاند که به زبان فارسی و زبان عربی شعر گفتهاند و همچنین دانشمندان بزرگی که با تألیفات خود در علوم مختلف اسلامی دین خود را نسبت به فرهنگ و معارف اسلامی ادا کردهاند. مورّخان و جغرافیدانان اسلامی در کتابهای خود دربارهی سند به تفصیل بحث کردهاند از جمله بلاذری در فتوحالبلدان و ابنخردادبه در المسالک و الممالک و ابنالفقیه در کتاب البلدان و ابودلف در الرّسالة الثّانیة و رامهرمزی در عجائبالهند و مسعودی در مروجالذّهب و اصطخری در المسالک و الممالک و ابنحوقل در صورةالارض و مقدسی در احسنالتقاسیم و بیرونی در ماللهند و ابنرسته در الاعلاق النّفسیة و قدامة بن جعفر در کتاب الخراج و زکریّای قزوینی در آثار البلاد و یاقوت حموی در معجمالبلدان و همچنین قاضی ابوالمعالی اطهر المبارکبوری در کتاب نفیس خود تحت عنوان رجالالسّند و الهند که به سال 1958 در بمبئی چاپ شده نام بسیاری از شاعران و نویسندگان و ادیبان و مورّخان و محدّثان و مفسّران و سایر علمای سند را با ارجاع به منافع موثّق یاد کرده است.
مقدسی در آغاز بخشی که دربارهی اقلیم سند به سخن میپردازد میگوید این اقلیم، اقلیم زر و بازرگانیها و عقاقیر و آلات و فانیذ و خیرات و ارزاز و موز و اعجومات است و در آنجا ارزانی و وسعت و نخل و تمر و عدل و انصاف و سیاست وجود دارد و خصائص و فوائد و بضاعات و منافع و مفاخر و متاجر و صناعات از آنجا خیزد. (18)
دربارهی محصولات و امتعهی سرزمین سند که مقدسی به آن اشارت کرده است مناسب است که از یک شاعر سندی استمداد جسته شود. این شاعر ابوالضّلع سندی است که ابنالندیم در الفهرست از او یاد کرده و زکریّای قزوینی ابیات زیر را از او دربارهی امتعه و محصولات این سرزمین نقل کرده است:
لَعَمرِی إِنَّهَا أرضٌ إِذَا القَطرُبِهَا یَنزِل *** یَصیرُالدُّرَّ و الیَاقُوتَ وَالدّر لَمِن یَعطَلُ
فَمِنَها المِسکُ و الکَافُورِ و الَعنبَرُ والمَندِل *** وَ أصنَافٌ مِنُ الطَّیِب لِیُستَعمَلَ مَن یَتفَل
وَ أنواع الأفاَوِیِه وَ جوزُ الطَّیِب و السُّنبُل *** وَ مِنها العَاجُ وُالسَّاجُ و مِنهَا العُودُ وَ الصَّندَل
وَ إنَّ التُّوِتَیا فِیهَا کَمِثلِ الجَبَلِ الأطوَل *** وَمِنهَا البَبرُ و النَّمرُ وَ مِنها الفیلُ و الدَّعقُل
وَ مِنهَا الکَرکُ وَ البَبغاءُ وَ الطَّاووسُ وَ الجَوزَل *** وَمِنهَاالشَّجَرُ اَلرّانَجِ وَالسَّاسِمُ وَ الفُلفُل
سُیُوفٌ مَا لَهَا مِثلٌ قَدِ استَغنَت عَنِ الصَّیقَل *** وَ أرمَاحٌ إِذَا مَاهَزَّتِ اهتَزَّبِهَا الجَحفَل
فَهَل یُنکِرُ هذا الفَضلِ إلّا الرَّجُلُ الأخطَل (19)
مقدسی هنگام نقل مذاهب اهل سند میگوید: بیشتر اهل سند اهل حدیث هستند و قاضی ابومحمّد منصوری (20) را دیدم که داودی بود (21) و تدریس و تصانیف داشت و کتابهای متعدّد خوبی تألیف کرده بود و اهل ملتان شیعه هستند و در نماز حَیعله میگویند و در اقامت ثنا میکنند (22) و قصبهها از فقیهان مذهب ابوحنیفه خالی نیست و مالکی و معتزلی وجود ندارد و حنبلیان را هم علمی نیست و آنان بر طریق مستقیم و مذاهب ستوده و صلاح و عفّت هستند خداوند آنان را از غلوّ (23) و عصبیّت و هرج و فتنه آسوده گردانیده است (24). از اینجا میتوان استنباط کرد که شیعیان سند معتزلی نبودهاند در حالی که در ایران شیعه همیشه تمایل به اعتزال داشته است و چنانکه میدانیم سلطان محمود غزنوی فردوسی را از صله محروم کرد به علّت آنکه مخالفان او، او را «رافضی» و «معتزلی» خوانده بودند و شکی نیست که نفوذ فقهای سند که ظاهری یا حنفی بودهاند هوادار مکتب اشعری بودند و اعتزال را مجال توسعه نبوده است.
در اینجا مجال این است که نوشتههای جغرافیدانان اسلامی مورد بررسی قرار گیرد. فقط در پایان یادآور میشود که ایرانیان از دیر زمان توجّه به سرزمین سند داشتهاند. چنان که یاد شد زبان فارسی در این سرزمین رایج و مفهوم بوده است و ایرانیان چه آنان که اهل صنعت و بازرگانی بودند و چه آنان که اهل دانش و علم بودند، به این سرزمین میآمدند و در این باره همین بس که مقدسی مولّف احسنالتّقاسیم فی معرفةالاقالیم که بهترین و مفصّلترین گزارش را دربارهی جنبههای مختلف سند داده است اطّلاعات و معلومات خود را از سه تن ایرانی به دست آورده است. آن سه تن عبارتاند از: 1-ابراهیم بن محمّد فارسی 2- مردی که اهل علم و حکمت بوده و در شیراز و اهواز مجلس میگفته است 3- فقیهی که از اصحاب ابوالهیثم نیشابوری بوده است. (25)
نتیجه سخن آنکه براساس کتابهای جغرافیایی اسلامی این سرزمین مرکز فرهنگهای مختلف و مقرّ علما و دانشمندان و منبع امتعه و محصولات مختلف بوده است و ایرانیان از دیر زمان با این سرزمین آشنا بودند و به مردمش علاقه میورزیدند و نیز سهم فراوانی در معرّفی فرهنگ این سرزمین داشتهاند. امید است که این دوستی همیشه پایدار بماند.
منابع تحقیق :
- آثار البلاد و اخبار العباد، زکریا بن محمد القزوینی، بیروت، 1380/ 1960.
- احسن التّقاسیم فی معرفة الاقالیم، مقدسی، لیدن، 1906.
- البدء و التّاریخ، مقدسی، پاریس، 1919 – 1899.
- دیوان ناصرخسرو، به اهتمام مجتبی مینوی و مهدی محقق، 1352.
- صورةالارض، ابنحوقل، چاپ افست، تهران.
- الصیدنه، ابوریحان بیرونی، کراچی، 1973.
- عیونالاخبار، ابنقتیبه دینوری، دارالکتب المصریّه [بیتا].
- الّلباب فی تهذیب الانساب، عزّالدّین ابنالاثیر الجزری، قاهره، 1356.
- مروج الذّهب، ابوالحسن علیبنالحسین مسعودی، به اهتمام محمدمحییالدّین عبدالحمید، قاهره، 1377.
المسالک و الممالک، ابنخردادبه، لیدن، 1889.
پینوشتها:
1. عضو پیوستهی فرهنگستان زبان و ادب فارسی
2. خلاصهی فارسی مقالهای که به زبان انگلیسی در کنگرهی سند در مارس 1975 میلادی در کراچی؛ پاکستان ایراد شده است.
3. دیوان ناصرخسرو، ص 398.
4. همان، ص 510.
5. صورةالارض ابنحوقل، ص 274.
6. احسنالتّقاسیم مقدسی، ص 274.
7. عیونالاخبار ابنقتیبه. ج 1، ص 229.
8. البدء و التّاریخ مقدسی، ج 4، ص 60.
9. مروجالذّهب مسعودی (چاپ پاریس)، ج 1، ص 206.
10. المسالک و الممالک، ص 17.
11. مروجالذّهب، ج 1، ص 349.
12. المسالک و الممالک، ص 153.
13. المسالک و الممالک، ص 155.
14. احسن التّقاسیم، ص 478 و صورةالارض، ص 280.
15. احسنالتّقاسیم، ص 480.
16. همان، ص 489.
17. الصّیدنه، ص 188.
18. احسن التّقاسیم، ص 474.
19. آثارالبلاد، ص 128.
20. منصوری نسبت به منصوره و این با منصوری نسبت به منصور خلیفه نباید اشتباه شود. اللّباب فی تهذیبالانساب سیوطی، ص 254.
21. داودی منسوب به داود ظاهری که مخالف با رأی و قیاس بوده است.
22. «حیعله» صیغهی منحوت از جملهی «حیّ علی خیرالعمل» است. متأسّفانه در متن به غلط «هیعله» چاپ شده است.
23. در متن به غلط «علو» چاپ شده است.
24. احسنالتّقاسیم، ص 481.
25. احسن التّقاسیم، ص 475.
زیر نظر غلامعلی حدادعادل؛ (1390)، جشننامهی دکتر سلیم نیساری، تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی، چاپ اوّل.