این شُعار به طور عام در ادبیات و هنر اشاره به گرایشی دارد که به موجب آن هنر پدیدهای مستقل و فاقد هر گونه رسالت اجتماعی و اخلاقی تلقی میشود. به زعم کسانی که صریحاً یا تلویحاً این شعار را دنبال میکنند، هنر نباید پاسخگوی توقعات منفعت طلبانهی جامعهای باشد که هر پدیده را از دیدگاه سود و زیان آن مینگرد و ارزش مینهد. هنر پدیدهای مستقل و خود – بسند است که هدفی جز رشد و تعالی خود در جهت هر چه زیباتر شدن ندارد.
نمونهی پیروی تلویحی و ناخودآگاه از چنین دیدگاهی در ادبیات فارسی در اشعار شعرای سبک هندی متجلّی است. در اشعار این شعرا هدف از شعر نه رسالت اجتماعی خاصّی است و نه ارشاد. تنها هدف آن زیبائی و دقت مضمون مجازهای بعید و دور از ذهن و نوعی بازی لفظی است، برای نمونه:
نرگس از چشم تو دم زد بر دهانش زد صبا *** درد دندان دارد اکنون میخورد آب از قلم
محمدطاهر غنی کشمیری
شاعر از اینکه ساقه نرگس مانند قلم میان تهی است و کسی که درد دندان دارد باید با قلم نی آب بخورد در تشبیه چشم معشوق و رقابت نرگس با آن، و سیلی خوردن وی از دست صبا، چنین مضمونی را میسازد. (اصتان)
اما «هنر برای هنر» به طور خاص شعاری بود که شعرا و هنرمندان قرن نوزدهم اروپا که پیروان مکتب پارناس و جمال گرایان و شعرای دورهی انحطاط بودند، سرلوحهی کار خود قرار دادند.
منبع مقاله: داد، سیما (1378)، فرهنگ اصطلاحات ادبی، تهران: مروارید، چاپ چهارم.
داد، سیما (1378)، فرهنگ اصطلاحات ادبی، تهران: مروارید، چاپ چهارم.