جهانى شدن و مقايسه‏ى آن با حكومت واحد جهانى حضرت مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف)

درباره‏ى آينده‏ى بشر . ديدگاه‏هاى مختلف وجود دارد . برخى مى‏گويند: «فساد و شر و بدبختى، لازمه‏ى جدا نشدنى حيات بشرى است و به خاطر پيشرفت‏سريع و حيرت‏آور فن‏آورى و صنعت و انباشت‏سلاح‏هاى مخرب و ويران‏كننده...
سه‌شنبه، 22 ارديبهشت 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
جهانى شدن و مقايسه‏ى آن با حكومت واحد جهانى حضرت مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف)
جهانى شدن و مقايسه‏ى آن با حكومت واحد جهانى حضرت مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف)
جهانى شدن و مقايسه‏ى آن با حكومت واحد جهانى حضرت مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف)

نويسنده: حجة الاسلام والمسلمين دكتر حبيب الله طاهرى

درباره‏ى آينده‏ى بشر . ديدگاه‏هاى مختلف وجود دارد . برخى مى‏گويند: «فساد و شر و بدبختى، لازمه‏ى جدا نشدنى حيات بشرى است و به خاطر پيشرفت‏سريع و حيرت‏آور فن‏آورى و صنعت و انباشت‏سلاح‏هاى مخرب و ويران‏كننده و سلاح‏هاى كشتار جمعى، بشر، به مرحله‏اى رسيده كه گور خود را با دست‏خود كنده و با نابودى كامل، بيش از يك گام فاصله ندارد . بنابراين، آينده‏ى بشر، بسيار تاريك و خطرناك است .» .
گروهى ديگر آيندى‏بشر را روشن مى‏ببيند . انديشه‏ى پيروزى نهايى و تشكيل مدينه‏ى فاضله و حكومت واحد جهانى بر اساسى قسط و عدل، آرزوى ديرينه‏ى ملت‏ها و فرهنگ‏ها است تا جايى كه هر يك از طرفداران اديان الهى مى‏گويند، آينده‏ى جهان، از آن ما است و هر مذهب و ملتى، خود را پيروز نهايى مى‏داند و مصلح كل و سامان‏بخش زندگى بشر را از خود مى‏داند .
در اسلام، بويژه در مكتب تشيع، توجه به آينده و تشكيل حكومت واحد جهانى بر اساسى قسط و عدل تحت رهبرى امام معصوم، جايگاه خاصى دارد . در اين رابطه، سخنان بسيارى از رسول گرامى اسلامى ( صلى‏الله عليه‏و آله‏وسلم) و ائمه اطهار ( عليهم‏السلام) صادر شده است .
اين مسئله، در تاريخ اسلام، به نام «مهدويت‏» مطرح شده است و انتظار فرج، با زندگى آنان عجين گشته است و آنان دائم، در انتظار روزى نشسته‏اند كه آن رجل الهى و مصلح كل، يعنى حضرت حجت‏بن الحسن امام محمد مهدى (عجل‏الله‏تعالى‏فرجه‏الشريف) ظاهر گشته و آن حكومت واحد عدل جهانى را تشكيل دهد تا بشر به آرزوى ديرينه‏ى خود برسد و زندگى سعادت‏مند و فارغ از هر نوع ظلم و ستم و دغدغه‏ى خاطر را ببيند .
2 - قرن بيستم، در تاريخ حيات بشر، قرنى ويژه و داراى امتيازات منحصر به فرد در ميان اعصار و قرون گذشته است‏بشر، در اين قرن، با ابتكار و به كارگيرى نبوغ و با تكميل اختراعات و اكتشاقات خويش در زمينه‏ى معادن و صنعت و با ساخت ماشين‏آلات و خصوصا استفاده از اتم، توانست صفحات عظيمى از حيرت و شگفتى را بر پهناى گيتى بر جاى گذارد، و با تسلط خويش بر بخش عظيمى از كره‏ى خاكى و محيط زيست، آن راتسخير كند . در اين قرن، بشر براى نخستين بار، با سفر به كره‏ى ماه و ساير سيارات، سير در آسمان‏ها را شروع كرد تا به اسرار آسمان‏ها پى ببرد در اين قرن، بهره‏گيرى از رايانه، وارد زندگى بشر شد و امروزه، در تمام زمينه‏هاى زندگى، اعم از صنعتى، كشاورزى، بهداشتى، تجارى، علمى، فرهنگى، بدون بهره‏گيرى از رايانه، ادامه‏ى مسير، ميسر نيست .
به هر حال، روند تحولات در قرن بيستم، در دهه‏ى هزار و نهصد و هفتاد ميلادى، وارد مرحله‏ى جديدى شد و در اواسط دهه‏ى هزار و نهصد و هشتاد، تقريبا، در تمامى زمينه‏ها، نشان خود را بر جاى گذاشت . در دهه‏ى هشتاد ميلادى، براى رجوع به اين دگرگوينها، مفاهيمى مانند جامعه‏ى فراصنعتى و فرا مدرن (پست مدرن) به كار مى‏رفت، اما در دهه‏ى نود ميلادى مفهوم «جهانى‏شدن‏» رايج گرديد و مفهوم مسلط دوران معاصر شد، به گونه‏اى كه امروز، همه چيز با رجوع به اين مفهوم، مورد بررسى و تجزيه و تحليل قرار مى‏گيرد .
در ظاهر، امر جهانى شدن، يعنى ره سپردن تمامى جوامع به سوى جهانى وحدت يافته كه در آن، همه چيز در سطح جهانى مطرح و نگرفته مى‏شود . جهانى شدن در هر زمينه، ديگر مرز جغرافيايى نمى‏شناسد . جهانى شدن در زمينه‏ى اقتصادى، در هر كشورى اتفاق بيفتد، بر اقتصاد ديگران تاثير مى‏گذارد .
با جهانى شدن، بعد سرمايه نيز مرز ندارد . سرمايه، از يك طرف و اطلاعات در طرف ديگر، بدون مرز، مثل باد مى‏چرخد و به سرعت جابه‏جا مى‏شود . اينترنت و شبكه‏هاى ماهواره‏اى و خبرى، ارتباطات مستمر و همزمان را بين مردم دنيا برقرار مى‏كنند و دنيا به صورت دهكده‏ى جهانى در آمده است . (1)
امروزه، برخى اين نتيجه رسيده‏اند كه سعادت و خوش‏بختى و زندگى فارغ از هر دغدغه، تنها در صورتى است كه همه چيز جهانى باشد و تحت‏حكومت واحد جهانى اداره شود و لذا تمام همت‏خود را بر اين گذاشته‏اند كه همه چيز را جهانى سازند: اقتصاد جهانى; تجارت جهانى; فرهنگ جهانى; سياست جهانى; دهكده جهانى . بنابراين جهانى شدن، امرى حتمى و محقق يافته و يا در حال تحقق است پس بايد همه خود را با آن وفق دهند .
3 - جهانى شدن در ابعاد گوناگون خود (اقتصاد، فرهنگ، سياست، مذهب) مباحث مختلفى را مى‏طلبد و اين طور هم نيست كه به راحتى بتوان اقتصاد، فرهنگ، سياست، مذهب‏هاى مختلف را به صورت واحد جهانى درآورد و يك شبه همه‏ى مرزها را در هم كوبيد . جهانى شدن، با چالش‏هاى زيادى رو به رو است (بحث‏هاى زيادى را مى‏طلبد). ما، در اين مقاله، تنها مى‏خواهم ببينيم «جهانى شدن با دين و مذهب، چه تناسبى دارد؟ آيا در اين‏جا نيز با چالش‏ها روبرو است‏يا نه، همسو و همگون‏اند؟» .
جهاين شدن در رابطه‏ى با مذهب و دين نيز مباحث‏بسيارى را مى‏طلبد، مانند: آثار و پيامدهاى جهانى شدن بر حيات دينى; آينده‏ى اديان در فرايند جهانى شدن; جهانى شدن و پويايى انتظرات از دين; جهانى شدن و حكومت‏هاى دينى; جهانى شدن و قلمروهاى دين; جهانى شدن و گفت‏وگوى اديان; بنيادگرايى و جنبش‏هاى ضد جهانى‏سازى; دين‏هاى محدود و دين‏هاى جهانى; حكومت واحد جهانى حضرت مهدى (عجل‏الله‏تعالى‏فرجه‏الشريف) در مقايسه با جهانى شدن‏» است . ما مى‏خواهيم ببينيم «آيا جهانى‏شدن، همان حكومت جهانى حضرت مهدى (عجل‏الله‏تعالى‏فرجه‏الشريف) است‏يا غير آن؟ آيا جهانى شدن، مقدمه‏اى براى آن حكومت واحد است‏يا اساسا ربطى با آن ندارد؟ آيا با جهانى‏سازى و سرانجام جهانى‏شدن، ما را از تشكيل حكومت واحد جهانى حضتر مهدى (عجل‏الله‏تعالى‏فرجه‏الشريف) بى‏نياز مى‏كند و يا اين كه نياز بشر به آن حكومت عدل جهانى، به جاى خود محفوظ است؟ جهانى‏شدن با آن حكومت عدل جهانى حضرت مهدى (عجل‏الله‏تعالى‏فرجه‏الشريف) چه وجه اشتراك و چه امتيازاتى دارد؟
براى پاسخ به اين پرسش‏هاى، نخست‏بايد جهانى‏شدن و حكومت واحد جهانى حضرت مهدى (عجل‏الله‏تعالى‏فرجه‏الشريف) و سپس به مقايسه و سنجش آن دو با هم بپردازيم . بنابراين، مطالب اصلى مقاله، تحت عناوين ذيل مورد بررسى قرار مى‏گيرد:
1 . جهانى شدن;
2 . حكومت واحد جهانى حضرت مهدى (عجل‏الله‏تعالى‏فرجه‏الشريف) ;
3 . مقايسه و بررسى وجه اشتراك و تمايز آن دو .

جهانى شدن (1)

جهانى شدن، يعنى ره سپردن تمامى جوامع به سوى جهانى وحدت يافته كه در آن، همه چيز در سطح جهانى مطرح و نگريسته مى‏شود . در حقيقت، جهانى شدن، به معناى آزادى مطلق كسب و كار، برداشته شدن تمامى موانع از سر راه، جريان يافتن سهل و ساده‏ى سرمايه و نفوذ آن در تمامى عرصه‏ها، حركت روان اطلاعات و امور ماليه و خدمات، تداخل فرهنگ‏ها آن هم به سوى يك‏سان شدگى و يكدستى است . البته، تمامى اين امور، در مقياسى جهانى رخ مى‏دهد و هدف نيز دست‏يابى به بازار واحد جهانى، فارغ از موانع امور توليد و سرمايه‏گذارى و خدمات و اشتغال خواهد بود .
برخى، پا را فراتر گذاشته‏اند، از حكومت واحد جهانى و پول واحد در سراسر جهان ياد مى‏كنند . (3)
به نظر گروهى ديگر، جهانى شدن، در حقيقت، فراتر از پديده‏ى كلاسيك «دولت - ملت‏» است . به اين معنا كه با توجه به رخدادهاى عظيم ارتباطى ورود بازيگران جديد به عرصه‏ى بين‏المللى، نفش «دولت - ملت‏» تا حدود زيادى كم‏رنگ شده است . در اين معناى از جهانى‏شدن، دولت‏ها، ديگر تصميم گيرندگان اصلى در رويدادها نيستند و قدرت، در سياست جهانى، از دولت‏هاى محصور در مرزها به دولت‏هايى منتقل مى‏شود كه قادر به تكاپو در جهان‏اند .
گروهى نيز جهانى شدن را به عنوان گسترش روند رو به توسعه‏ى تجارت جهانى دانسته‏اند كه اكنون بازيگرانى از جنوب نيز به آن پيوسته‏اند .
كاربرد اصطلاح «جهانى شدن‏» به دو كتابى بر مى‏گردد كه در سال هزار و نهصد و هفتاد ميلادى انتشار يافت . كتاب نخست «جنگ و صلح در دهكده‏ى جهانى‏» تاليف مارشال مك لوهان و كتاب دوم، نوشته برژينسكى، مسئول سابق شوراى امنيت ملى آمريكا در دوران رياست جمهورى ريگان بود . مباحث كتاب نخست، بر نقش پيشرفت وسائل ارتباطى در تبديل دنيا به دهكده‏ى واحد جهانى متمركز بود . در حال كه بحث اصلى كتاب دوم، درباره‏ى نقشى بود كه آمريكا مى‏بايست‏براى رهبرى جهان و ارائه‏ى نمونه‏ى جامع مدرنسيم به عهده مى‏گرفت . (4)
در عمل، بيش‏تر توافقهاى سياسى و اقتصادى كه پس از دو جنگ جهانى خسارت بار، بين مجموع كشورهاى جهان انجام گرفته و به نوعى، زمينه‏ساز همزيستى و همكارى بين‏المللى شده است، طلايه‏دار تحولى بوده كه «جهانى‏شدن‏» ناميده مى‏شود .
اين پديده، روندى از ديگرگونى را به نمايش مى‏گذارد كه از مرزهاى سياست و اقتصاد فراتر مى‏رود و دانش، فرهنگ و شيوه‏ى زندگى را نيز در بر مى‏گيرد . از اين جهت، جهانى شدن، چند بعدى است و قابل تسرى به مشكل‏هاى گوناگون عمل اجتماعى، اقتصادى، سياسى، حقوقى، فرهنگى، نظامى، فن‏آورى، محيط زيست، . . . است .
بعضى از صاحب‏نظران، ويژگى‏هاى پنج‏گانه‏ى زير را براى جهانى شدن مطرح كرده‏اند:
1 - گسترش كمپانى‏هاى چند مليتى; اهميت‏شركت‏ها در نظام جهانى، بيش از اهميت دولت‏ها است . به عبارت ديگر، دولت‏هاى ملى، جاى خود را به كمپانى‏هاى بزرگ چند مليتى داده‏اند و كشورهاى مختلف جهان با كمپانى‏هاى بزرگ خود مشخص مى‏شوند .
2 - پيوستگى بازارهاى مالى و بورس جهانى; اين پيوستگى، آن قدر سريع است كه در سالهاى اخير، روزانه، ميلياردها دلار در بازارهاى جهانى رد و بدل مى‏شود .
3 - گسترش ارتباطات ماهواره‏اى و شبكه‏اى و به دنبال آن گسترش داد و ستدهاى فرهنگى در سطح جهان; گروهى، جهانى‏شدن را از كانال ارتباطات و داد ستدهاى فرهنگى مى‏نگرند .
4 - گسترش شبكه حمل و نقل بين‏المللى و كاهش شديد هزينه‏هاى مربوط; اين امر، فرايند جهانى شدن را تسهيل كرده است و موجب شده است كه دنيا به رسميت ادغام و وحدت حركت كند .
5 - تقسيم كار گسترده، بر اساس مباحث اقتصاددانان و جامعه شناسان، اقتصاد، وقتى شكوفا و بزرگ و پيچيده مى‏شود كه تقسيم كار اجتماعى، در آن گسترده‏تر مى‏شود، و به همين نسبت، دنيا هم وارد تقسيم كار گسترده‏اى شده است . (5)
هر چند كه جهانى‏شدن، پديده‏اى صرفا اقتصادى نيست، لكن اقتصاد، با اهميت‏ترين بعد آن است; زيرا، در نظام سرمايه‏دارى كه سوداى رهبرى جهان كنونى را در سر دارد، سياست و فرهنگ - كه دو محور اصلى ديگر جهانى‏شدن است - تا حد زيادى تحت تاثير سياست‏گذارى اقتصادى قرار دارد . لذا سازمانهاى بين‏المللى، عمدتا، در محور اقتصاد تنظيم شده‏اند . سازمانهاى اقتصادى بين‏المللى و اتحاديه‏هاى اقتصادى منطقه‏اى، نظير «آ . سه . آن‏» ، «نفتا» ، «اكو» ، ادغام بازارهاى مالى، اتحاد پولى كشورهاى اروپايى، ادغام بانك‏هاى بزرگ جهان، تاسيس سازمان تجارت جهانى، آزادسازى تبادل كالا و نقل و انتقال سرمايه بين كشورها، ادغام شركت‏هاى توليدى بزرگ، از اين قبيل‏اند .

تعاريفى از جهانى شدن

به نظر مى‏رسد با همه‏ى تعاريفى كه از جهانى‏شدن ارائه شده، تاكنون، تعريف روشن و جامعى از آن ارائه نشده است; زيرا، اولا، اين پديده هنوز به حد تكامل نهايى خود نرسيده و هنوز دست‏خوش تحول است و هر روز، وجه تازه‏اى از ابعاد گوناگون آن مشخص و نمايان مى‏شود .
ثانيا، هر كسى در مقام تعريف، بعدى از ابعاد آن را بازگو مى‏كند . اغلب، به بعد اقتصادى آن توجه كرده‏اند . به هر حال به برخى از تعاريف اشاره مى‏كنيم:
1 - جهانى شدن، فرايندى است اجتماعى كه در آن، قيد و بندهاى جغرافيايى كه بر روابط اجتماعى و فرهنگى سايه افكنده است، از بين مى‏رود و مردم به طور فزاينده، از كاهش اين قيد و بندها آگاه مى‏شوند . (6)
2 - «كاستل‏» با اشاره به عصر اطلاعات، جهانى‏شدن را ظهور نوعى جامعه‏ى شبكه‏اى مى‏داند كه در ادامه‏ى حركت‏سرمايه‏دارى، پهنه‏ى اقتصاد و جامعه و فرهنگ را در بر مى‏گيرد .
3 - «جام تام لينسون‏» جهانى‏شدن را فرايند توسعه‏ى سريع پيوندهاى پيچيده ميان جوامع و فرهنگ‏ها و نهادها و افراد در سراسر جهان معرفى مى‏كند .
4 - «هاروى‏» اين فرايند را در بردارنده‏ى دو مفهوم فشردگى زمان و مكان و كاهش فاصله‏ها تلقى مى‏كند . در واقع، طبق اين نظر، فشردگى زمان و مكان، مهم‏ترين ويژگى جهانى‏شدن است; يعنى، فاصله كم مى‏شود و يا از بين مى‏رود، و زمان لازم براى پيمودن فاصله‏ها كاهش مى‏يابد و جهان بيش از پيش كوچك‏تر به نظر مى‏رسد و انسان‏هها و جوامع، به طريقى به هم نزديك‏تر مى‏شوند . پس چهانى شدن، فرايندى است كه روابط اجتماعى را بسط مى‏دهد و در سه حوزه‏ى اقتصاد و فرهنگو سياست، صادق است و بستر جريان اين روابط را از متن محلى به متن جهانى تغيير مى‏دهد . (7)

تاريخچه‏ى جهانى‏شدن

ريشه‏هاى تاريخى جهانى‏شدن را مى‏توان به عمق تاريخ بشر و به زمان‏هاى قديم مربوط دانست . طبق نظر جامعه‏شناسان و باستان‏شناسان، زندگى بشر، از زندگى‏هاى محدود خانوادگى و انفرادى در جنگل‏ها و غارها و پناهگاه‏ها شروع شده و به تدريج، به جمعيت‏هاى عشره‏اى و قبيله‏اى و اجتماعات محدود در كنار چشمه‏ها و رودخانه‏ها تبديل شده، بعدا، همين‏ها، روستاها و واحدهاى كوچك شده‏اند، و سپس شهرها تشكيل شده، و از شهرها، به تدريج، به كشورها و دولت‏ها پديد آورده‏اند . بنابراين، در مجموع، زندگى بشر، به سوى جهانى‏شدن در حركت است; يعنى، هر چه كه به پيش مى‏رويم، تفرقه‏ها كم و تجمع‏ها زياد مى‏شود و هر چه كه به عقب برگرديم، به تفرقه‏هاى بيش‏تر مى‏رسيم . لذا مى‏گويند، جهانى‏شدن، يك امر طبيعى است .
البته، اين حركت، در قرون اخير، سرعت‏بيش‏تر به خود گرفته است و ديگر به صورت گذشته، كند حركت نمى‏كند; زيرا، با در اختيار گرفتن ابزارى مثل بخار و اختراع ماشين و وسائل ارتباط جمعى و دريايى و زمينى و هوايى و توسعه‏ى راه‏ها، به تدريج، كشورها، تبديل به منطقه‏ها و حكومت‏هاى منطقه‏اى مى‏شوند، و چون اين جهانى‏شدن، در ابعاد مختلف اقتصادى و فرهنگى و سياسى، شكل مى‏گيرد، قهرا، بلوك‏ها درست مى‏شود و معلوم است وقتى ارتباطات بشر با ماهواره و اينترنت انجام گيرد، ركت‏به سوى جهانى شدن، با سرعت و شتاب بيش‏ترى انجام خواهد گرفت .
آنانى كه به اين نحو، به سابقه‏ى تاريخى جهانى شدن معتقدند، مى‏گويند، جهانى‏شدن، فرايندى است كه از ابتداى تارخى بشر وجود داشته و از همان زمان تاثيرات آن رو به فزونى بوده است، اما اخيرا، يك شتاب ناگهانى در آن پديدار شده است . (8)
در مقابل اين نظريه، بعضى‏ها، مى‏گويند: جهانى شدن، بانوگرايى و توسعه‏ى سرمايه‏دارى همزمان بوده است، اما اخيرا، در آن، شتاب ناگهانى به وجود آمده است .
بعضى را نيز عقيده بر اين است كه جهانى شدن، فرايند متاخر است كه با ساير فرايندهاى اجتماعى، نظرير فرا صنعتى‏شدن، فرانوگرايى يا شالوده‏شكنى سرمايه‏دارى همراه است . (9)
به نظر مى‏رسد كه حق، با نظر اول است . گرچه جهش و شتاب آن، همزمان به سرمايه‏دارى و پيداش وسائل ارتباط جمعى است . جهانى شدن، به طور نامنظم، از طريق توسعه‏ى امپراطورى‏هاى مختلف قديمى و غارت و تاراج و تجارت دريايى و نيز گسترش آرمان‏هاى مذهبى، تحول يافته است . جهانى شدن به شيوه‏اى كه امروز شايد آن هستيم، از قرن پانزده و شانزده، يعنى آغاز عصر جديد، شروع شد . در اروپاى قرون وسطى، حركت جهانى‏شدن، بسيار كند بوده است و پس از انقلاب صنعتى است كه اين موضوع، شدت پيدا كرده است .

موافقان و مخالفان جهانى شدن

درباره‏ى جهانى شدن، دو نظر مخالف وجود دارد . عده‏اى بر موافقت و پذيرش بى‏چون و چراى آن تاكيد دارند و عده‏اى هم بر رو آن، و هر كدام نيز براى خود به دلايلى تمسك كرده‏اند:

دليل موافقان

موافقان جهانى شدن، به پذيرش آن، بدون هيچ دغدغه و نگرانى، دعوت مى‏كنند و مى‏گويند، جهانى شدن، به كشورهاى فقير كمك مى‏كند و فرصت‏هاى تازه‏اى براى آنان فراهم مى‏كند آنان و مى‏گويند، با توجه به ارتباطى كه بين اقتصاد و فن‏آورى وجود دارد، راهى جز پذيرش جهانى‏شدن به عنوان ويژگى عصرى كه در آن زندگى مى‏كنيم، وجود ندارد .
اينان، براى صحت مدعاى خود، دليل‏هايى دارند كه به آن‏ها اشاره مى‏شود:
1 - از آغاز دهه‏ى هشتاد ميلادى، تعداد قابل توجهى از كشورها، به آن ملحق شده و يا به طور مستقيم از طريق اقتصاد بازار آزاد، از آثار آن بهره‏مند شده‏اند . براى مثال، گسترده‏ى جهانى نظام سرمايه‏دارى، از بيست درصد سكنه‏ى دنيا در دهه هفتاد ميلادى به ميزان نود درصد در دهه‏ى نود ميلادى رسيده است و اين اتفاق، حاكى از جذب بيش‏تر مردم در اقتصاد سرمايه‏دارى جهانى است .
2 - در شرايط كنونى، ميزان تجارت جهانى، بيش‏تر از دهه‏هاى قبل است . كاهش قابل توجه در قيمت مسافرت‏هاى هوايى و دريايى به گسترش بيش از پيش مرزهاى تجارت جهانى منجر شده است . در اين چهارچوب . نه تنها ميزان تجرات جهانى، افزايش بى‏سابقه يافته است، بلكه شكل آن نيز دچار دگرديسى كامل شده است .
3 - بازارهاى مالى جهانى، رشد كرده است، اين رشد . از دهه‏ى هفتاد ميلادى، با سودآورى قابل توجه بازارهاى مالى ساحلى و گردش وسيع جريان پولى خارج از حوزه‏ى اقتدار ملى، همراه شده است .
4 - تحرك جهانى به تحرك جمعيت كمك كرده است . پناهندگان بى‏شمارى به عنوان نيروى كار مهاجر قابل توجه، در جهان پراكنده شده‏اند .
5 - هر چند شركت‏هاى چند مليتى تا دهه‏ى هفتاد ميلاد، شكلى مطلق و متصلب داشتند، اما در حال حاضر، شيوه و شكل جديدى از مؤسسه‏هاى جهانى پيدا شده‏اند كه بالبسط تجارت در سرتاسر دنيا، تحقيقات وسيعى در زمينه‏ى توسعه‏ى توليد در مناطق مختلف را با پذيرش سهامداران از سرتاسر جهان ممكن كرده‏اند .
6 - جهانى شدن، فرايندى از يك توسعه‏ى اجتماعى است كه به تشديد خود آگاهى جهانى منجر مى‏شود .
7 - روند رو به رشد همبستگى اقتصادى، در آينده، منجر به وابستگى‏هاى اجتماعى خواهد شد .
8 - با توجه به رشد پيچيده و روز به روز ارتباطات، خود آگاهى جهانى، شدت پيدا مى‏كند بنابراين، نبايستى رشد شبكه‏هاى ارتباطى جهان گستر، مثل كابل‏هاى تلويزيونى و شبكه‏هاى آمارى را انكار كرد و اهميت آن را ناديده گرفت . (10)
9 - باز شدن اقتصادها و فرهنگ‏هاى ملى در ابعاد داخلى و خارجى، رشد منطقه‏گرايى در پى تهديد بازار ملى كشورها، ايجاد محيطى كاملا رقابتى، تحريك احساسات ملى و محلى، رونق پيدا كردن برخى شهرها و واحدها منطقه‏اى به عنوان مراكز اقتصادى جهان، افزايش بهره‏ورى، بهبود شرايط زندگى براى عموم مردم، به طور كلى، و براى عده‏اى بيش از ديگران، انتقال فن‏آورى به كشورهاى در حال توسعه و . . . از ديگر دليل‏هاى اينان است .

مخالفان

دليل مخالفان، در مورد فوائد و منابع بر شمرده شده درباره‏ى جهانى شدن . ترديد دارند و معتقدند، اين پديده، بر ايده‏ئولوژى و مفاهيم ليبراليزم استوار است و هدف‏اش، تحميل الگوى آمريكايى و سلطه‏ى آمريكا بر جهان است و تنها منافع ايالات متحده و همراهان او و كشورهاى پيشرفته را تامين مى‏كند . در اين شكل از جهانى شدن، تنها، بيست درصد جمعيت‏بهره‏مند، و هشتاد درصد بقيه، در حاشيه هستند و اين امر با مفهوم نظام جهانى متوازن، سازگار نيست، بلكه معناى سيطره و تحكم و سلطه‏گرى از آن استفاده يم شود .
جهانى شدن فرهنگى، يعنى سيطره‏ى فرهنگ غربى بر ديگر فرهنگ‏ها، و اين، يعنى اوج سيره‏ى استعمارى .
به هر حال، در جمع‏بندى نهايى، آثار منفى جهانى‏شدن را مى‏توان در موارد زير خلاصه كرد:
1 - بحران دولت ملى كه منظور از آن، مسلط نبودن دولت‏بر منابع درامد خود و دست‏برداشتن دولت از نقش‏هاى اقتصادى و اجتماعى خويش است . در نتيجه، جهانى شدن اقتصاد حاصل مى‏شود و شركت‏هاى چند مليتى، به نيابت از دولت ملى، به آن نقش‏ها مى‏پردازند .
2 - بحران‏هاى مالى كه كشورهاى گوناگون جهان، به خاطر وحدت بازار مالى و معاملات جهانى بورس دچار آن مى‏شوند، از ديگر آثار منفى است اولين آن‏ها بحران ملى مكزيك در سال نود و چهار ميلادى و آخرين مورد آن، بحران مالى در كشورهاى جنوب شرق آسيا بود . اين بحران‏ها، تا اين تاريخ ادامه دارد
3 - پيامدهاى اجتماعى ناشى از اصلاحات ساختار اقتصادى مورد نظر مؤسسات بين‏المللى، از جمله صندوق بين‏المللى پول و بانك جهانى مانند گسترش بيكارى، گسترش فقر، پائين آمدن دستمزدها .
4 - تسلط فرهنگ غربى بر ديگر فرهنگ‏ها به شكل تلاش براى مسخ كردن هويت فرهنگى ملت‏هاى ديگر و مطرح كردن فرهنگ غربى (با جنبه‏هاى مثبت و منفى آن) به عنوان جايگزين .
5 - موافقت‏نامه‏هايى كه كشورهاى پيشرفته مطرح كرده‏اند كه مهم‏ترين آن‏ها، موافقت‏نامه‏ى آزادى سرمايه‏گذارى است . اين موافقت‏نامه، به سرمايه‏گذارى خارجى در نقاط مختلف جهان آزادى مى‏بخشد، و معناى آن، تسلط كشورهاى پيشرفته بر ثروت‏هاى كشورهاى در حال رشد است; چون، اين كشورها، از لحاظ اقتصادى و مالى و فن‏آورى، هموزن و همپايه نيستند . (11)
6 - جهانى شدن، سبب كاهش اهميت كالاهاى اوليه (مواد اوليه) مى‏شود .
7 - جهانى شدن، به افزايش فاصله و نابرابر ميان ملت‏ها و مناطق گرايش دارد . از اين رو به عنوان يك ساختار در دست قدرت‏مندان اقتصادى، آنان را قدرت‏مندتر و فقرا را فقيرتر مى‏كند .
8 - جهانى‏شدن، سبب به مخاطره افتادن محيط زيست مى‏شود .

جهانى‏سازى

جهانى‏سازى يا به تعبير ديگر جهانى كردن اقتصاد و فرهنگ و سياست، غير از جهانى شدن به صورت طبيعى است; زير، جهانى شدن تا آن‏جا كه مربوط به پيشرفت‏هاى فنى و علمى و اجتماعى، و متناسب با وضعيت تاريخى و اجتماعى بشر امروز است، امرى قابل فهم و طبيعى است، اما آن‏چه امروزه از جهانى شدن اراده مى‏شود، تنها اين امر طبيعى نيست، بلكه وراى اين اصطلاح و فرايند و حركت، يك اراده وجود دارد و آن، اين است كه نوعى روش و منش و سياست و منافع، به عنوان روش و منش و منافع جهانى بر بشريت تحميل مى‏شود . البته، اين، امرى خطرناك است; زيرا، مى‏خواهد يك نوع منافع و يك نوع بينش را به عنوان الگو معرفى كند و همه‏ى زندگى و جهان را با يك معيار خاص اندازه‏گيرى كند . عدم تساوى دولت‏ها و ملت‏ها، سبب مى‏شود تا انان كه صاحب علم و فن‏آورى هستند، يك امر غير طبيعى را بر كشورهاى داراى اقتصاد ضعيف‏تر تحميل كنند و سعى كنند جهان بر مدار منافع آنان بچرخد .
آمريكا و قدرت‏هاى بزرگ ديگر، با دارا بودن توانايى‏هاى سياسى و اقتصادى و نظامى، در عمل، رهبرى جهانى‏سازى را به دست گرفته‏اند و سوار بر اين جريان طبيعى جهانى شدن، مى‏خواهند آن را به سود خود عملى سازند . به تعبير ديگر، دارند از اين جريان طبيعى جهانى شدن، سوء استفاده مى‏كنند . به خاطر همين سوء استفاده‏ها است كه در پاره‏ى جهانى‏شدن، پرسش‏هاى بسيارى مطرح مى‏شود: «آيا جهانى‏شدن، يك پديده‏ى طبيعى است كه در اثر پيشرفت علم فن‏آورى به وجود آمده يا پديده‏اى طراحى شده از سوى سرمايه‏دارى و سرمايه‏داران است؟ آيا همه‏ى كشورها، ناگزيرند به اين جريان پيوندند يا راهى براى گريز وجود دارد؟ در اين صورت، آيا پيوستن به آن، به نفع كشورهاى در حال توسعه است‏يان نه؟ آيا جهانى‏شدن يا جهانى‏سازى، با آموزه‏هاى اسلام سازگار است‏يا ناسازگار؟» .
با دقت در ساز كارهاى جهانى‏شدن و جهانى‏سازى، روشن مى‏شود كه جهانى‏شدن، امرى طبيعى است و پيوستن به آن، مانعى ندارد، بلكه به نفع همه‏ى كشورها است، ولى آن‏چه امروزه در جهان مشاهده مى‏شود، جهانى سازى است كه همراه با بى‏عدالتى و تجاوز و تحميل اقتصاد و فرهنگ و سياست‏خاص بر جهان است . آن‏چه صاحب‏نظران را وادار به مخالفت مى‏كند و مردم را عليه آن به تظاهرات وا مى‏دارد، جهاين كردن است نه جهانى‏شدن .

2 - حكومت واحد جهانى حضرت مهدى (عجل‏الله‏تعالى‏فرجه‏الشريف)

حكومت واحد جهانى امام محمدمهدى (عجل‏الله‏تعالى‏فرجه‏الشريف) در حقيت، پاسخى است‏به نگرانى بشر از آينده‏ى خود . شيعيان، اينده‏ى روشنى را براى زندگى انسان پيش بينى مى‏كنند و اميد به زندگى در قالب «انتظار فرج‏» به زندگى شيعيان، معنا و گرمى مى‏بخشد .
يك شيعه، هيچ گاه از آينده‏ى خود نگران نيست، چنان‏كه اكثر متدينان به اديان نيز نگران نيستند و آينده‏ى بشر را تحت لواى مصلح كل، روشن مى‏بينند، ولى آموزه‏هاى شيعى اين امتياز را دارد كه از روشنى و وضوح فراوان برخوردار است .
با دقت در دعوت و آموزه‏هاى اسلام، معلوم مى‏گردد كه هدف‏اش متحد كردن ملتها و برداشتن ديوار امتيازات و اعتبارات لغو و بى‏اثر و برقرار كردن كلمه‏ى واحد و همكارى و ارتباطى است كه ريشه و پايه آن، كلمه‏ى توحيد و ايمان و عقيده به آن است .
اسلام مى‏خواهد تمام اختلافات و جدايى‏ها را كه به نام‏هاى گوناگون پديد آمده، با عقيده‏ى توحيد از ميان بردارد . اختلافات نژادى، طبقاتى، ملى، وطنى، جغرافيايى، مسلكى، حزبى، زبانى، همه بايد از ميان برود و سبب امتياز و افتخار نباشد، حتى بايد اختلافات‏دينى هم، كنار گذاشته شود و همه بايد تسليم فرمان خدا باشند: «قل تعالوا الى كلمة سواء بيننا وبنيكم . . .» (12) اسلام، براى بشر، رسيدن به چنين روزى را پيش‏بينى كرده و در حدودى كه وظيفه‏ى تشريع است، مقدمات آن را نيز فراهم ساخته و عملى شدن آن را موكول به آماده شدن زمينه‏ى كامل آن كرده است .
همان‏طور كه در مطلب پيشين (جهانى شدن) اشاره شد، جريان اوضاع جهانى و پيشرفت‏هايى كه نصيب بشر در امور مادى و صناعى شده است و روابط نزديكى كه به واسطه‏ى وسائل ارتباط كنونى با هم پيدا كرده‏اند، همه را به يك اتحاد واقعى و همكارى صميمانه‏ى روحانى و برادرى حقيقى بيش‏تر محتاج كرده است . هر چه جلوتر برويم، اين احتياج را بيش‏تر احساس مى‏كنيم; يعنى، آن دهكده‏ى جهانى كه دانشمندان غربى در قرن بيستم احتمال آن را داده‏اند، اسلام، در هزار و چهارصد سال قبل، با تاكيد فراوان و قطعيت و حيميت، آن را خبر داده و حتى كيفيت وقوع آن و نحوه‏ى حكومت در آن دهكده‏ى جهانى و رهبرى آن نظام را به طور وضوح و آشكارا، معين كرده است و خبر داده كه دين حاكم در آن حكومت جهانى، اسلام، و پيروزى از آن مستضعفان و صالحان و غلبه‏ى ايمان بر كفر است و حاكم آن حكومت، شخصى از تبار ابراهيم و بنيره محمد ( صلى‏الله عليه‏و آله‏وسلم) و فرزند زهرا و على (سلام الله عليهم) است و نام او، «محمد» و كنيه‏ى او «ابوالقاسم‏» و لقب او، «قائم‏» است .
اينك به برخى از آيات و روايات اين مضوع و اين كه «روزى خواهد آمد كه دين غالب در روى كره‏ى زمين، دين اسلام است‏» و «پيروزى از آن مستضعفان است‏» و «صالحان وارث زمين‏اند» و «در همه‏ى جاى كره زمين، عدل حاك خواهد شد» و «اين كه همه‏ى دين‏ها در عصر ظهور حضرت مهدى (عجل‏الله‏تعالى‏فرجه‏الشريف) خواهد بود» ، اشاره مى‏كنيم و تفصيل آن را به كتب مفصل وا مى‏گذاريم .
«ولقد كتبنا فى الزبور من بعد الذكر ان الارض يرثها عبادى الصالحون‏» (13) ; در زبور داوود نوشته‏ايم كه صالحان از بندگان من، وارث زمين خواهند شد .
در تفسير مجمع البيان طبرسى، ذيل اين آيه، از امام باقر ( عليه‏السلام) نقل شده كه آن حضرت فرمود: «وهم اصحاب المهدي في آخرالزمان; آنان، همان ياران حضرت مهدى (عجل‏الله‏تعالى‏فرجه‏الشريف) در آخرالزمان‏اند» .
«وعد الله الذين آمنو فيكم وعملو الصالحات ليستخلفنهم فى الارض كما استخلف الذين من قبلهم وليمكنن لهم دينهم الذى ارتضى لهم وليبدلنهم من بعد خوفهم امنا . . .» (14)
در اين آيه‏ى شريف، سه وعده‏ى صريح به مؤمنان وارسته و داراى عمل صالح داده شد است:
1 - استخلاف در زمين; يعنى، حكومت، در كل كره‏ى زمين . به عنوان نمايندگى خدا كه حكومت‏حق و عدالت است .
2 - تمكين دين; يعنى، نفوذ معنوى و حكومت قوانين الهى بر تمام پهنه‏ى زمين .
3 - تبديل خوف به امنيت; يعنى، برطرف شدن تمام عوامل ترس و ناامنى و جايگزاين شدن امنيت كامل و آرامش در همه‏ى روى زمين .
در تفسير مجمع البيان ذيل اين آيه از امام زنى العابدين ( عليه‏السلام) نقل شده كره فرمود: «هم - والله! - شيعتنا اهل البيت‏يفعل الله ذالك بهم على يدى رجل منا وهو مهدى هذه الامة; اين گروه به خدا قسم! - همان پيروان ما هستند كه خداوند به وسيله‏ى مردى از خاندان ما، اين موضوع را تحقق مى‏بخشد و او، مهدى اين امت است .» .
«هو الذى ارسل رسوله بالهدى ودين الحق ليظهره على الدين كله ولو كره المشركون (15) » ; خداوند، رسول خود را با هدايت و دين حق فرستاد تا دين حق او، بر همه‏ى اديان، غالب آيد . هر چند مشركان به اين كار راضى نباشند .
در روايت آمده كه على ( عليه‏السلام) هنگام تلاوت اين آيه از ياران خود پرسيد: «آيا اين پيروزى حاصل شده است؟» . گفتند: «آرى . » . فرمود: كلا! فو الذى نفسي بيده! حتى لايبقى قرية الا وز ينادى بشهادة ان لا اله الا الله بكرة وعشيتا; نه! سوگند به كسى كه جانم به دست او است! اين پيروزى، آشكار نمى‏شود مگر زمانى كه هيچ آبادى روى زمين باقى نماند، مگر آن كه صبح و شما بانگ لا اله الا الله از آن به گوش رسد» . (16)
امام باقر ( عليه‏السلام) فرمود: «ان ذالك يكون عند خرو اقر بمحمد; اين پيروزى . به هنگام قيام هدى (عجل‏الله‏تعالى‏فرجه‏الشريف) از آل محمد ( صلى‏الله عليه‏و آله‏وسلم) خواهد بود; آن چنانكه هيچ كس در جهانى باقى نمى‏ماند مگر آن كه اقرار به رسالت محمد ( صلى‏الله عليه‏و آله‏وسلم)، خواهد كرد .»
منبع: سایت حوزه




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط