جبهه بندی برای بازگشت به قدرت

مقام معظم رهبری«مدّظلّه العالی» :باید با ترسیم آینده پر امید و افق روشن این سرزمین و تقویت روح برادری و وحدت، حرکت ملت بزرگ، شجاع و مومن ایران را برای دستیابی به اهداف و آرمانهای والای این مردم شتاب بیشتری بخشید.
پنجشنبه، 24 ارديبهشت 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
جبهه بندی برای بازگشت به قدرت
جبهه بندی برای بازگشت به قدرت
جبهه بندی برای بازگشت به قدرت





مقام معظم رهبری«مدّظلّه العالی» :باید با ترسیم آینده پر امید و افق روشن این سرزمین و تقویت روح برادری و وحدت، حرکت ملت بزرگ، شجاع و مومن ایران را برای دستیابی به اهداف و آرمانهای والای این مردم شتاب بیشتری بخشید.
در مقابل دشمن اگر مسئولین کشور احساس رعب و خوف بکنند، بر سر ملت بلاهای بزرگ خواهد آمد. آن ملتهایی که ذلیل و مقهور دست دشمن شدند، عمده ی علت این بود که مسئولان ـ پیشروان قافله ی ملت ـ شجاعت لازم، اعتماد به نفس لازم را نداشتند. (مقام معظم رهبری«مدظله العالی» 24/09/87)
آرایش گروههای سیاسی در انتخابات 88

چکیده:

آرایش و صف آرایی گروههای سیاسی در انتخابات دهم ریاست جمهوری که قرار است در 22 خرداد ماه 1388 برگزار گردد تا حدود زیادی تحت تأثیر مرحله دوم انتخابات نهم ریاست جمهوری قرار دارد.تمامی جریانات و تشکلهای داخلی و خارجی که در آن دوره در جهت پیروزی رقیب آقای احمدی نژاد کشورمان تلاش می کردند در حال حاضر نیز تحت عنوان رقیبان یا مخالفان دولت نهم در راستای جلوگیری از تداوم حضور وی در این مسند برنامه ریزی می کنند.
آنچه در این نوشتار مورد اشاره قرار می گیرد طیف بندی مخالفان احمدی نژاد، تاکتیکها و راهبردهای هر یک از این دسته ها به عنوان بازیگران دخیل در انتخابات می باشد که به اختصار تقدیم خوانندگان عزیز نشریه می شود.

انتخابات ریاست جمهوری دهم

در یک نگاه کلی می توان انتخابات آینده را دو قطبی دانست که در یک طرف آن همه مخالفان ادامه حضور دولت فعلی و در سوی دیگر موافقان آقای احمدی نژاد قرار دارند.
از این زاویه ، اگر چه دسته اول که دایره وسیعی از کاخ سفید و سردمداران غرب تا اصلاح طلبان و جریان میانه و اعتدالیون و حتی برخی از جماعت اصولگرا را در بر می گیرد، به نسبت گروه دوم که در آن اکثریت اصولگرایان شامل ؛ حامیان دولت، جمعیت ایثارگران و طیف وسیعی از اصولگرایان سنتی قرار دارند. در ظاهر تعداد زیادی از احزاب و گروه های دوم خردادی و منتقد نظام امروز در حمایت از رقیب احمدی نژاد صف بسته و همسو شده‌اند. اما به همان میزان دچار تفرق و پراکندگی می باشند، چرا که هدف در این گروه مبتنی بر سلبیات است و همه آنها بر آنچه نمی خواهند اشتراک نظر دارند. لذا حمایت از آقای میر حسین نیز همانگونه که تاج زاده آن را اقدامی برای تغییر سازنده می داند، با اهداف کنار زذن احمدی نژاد، یا حداقل دو مرحله ای کردن انتخابات و جلوگیری از انتخاب وی در یک انتخابات یک مرحله ای است که به تعبیر خاتمی یک پیروزی برای میر حسین موسوی هم خواهد بود.
از این رو، بر خلاف مواضع و تاکتیک های مشترکی که در راستای عبور از احمدی نژاد، نظیر؛ تخریب دولت ، سیاه نمایی از اوضاع داخلی ، بحران نمایی در شرایط بین المللی، اختلاف افکنی میان اصولگرایان را دنبال می کنند هر گروه و جماعت راهبرد خاصی در جهت تامین منافع دراز مدت خود، پیگیری می‌نمایند.
نگاه آمریکا و غرب به انتخابات ریاست جمهوری دهم
آمریکا و غرب در شرایط فعلی تلاش دارند برای تسهیل تعامل و حل مشکلات خود با ایران به مذاکره مستقیم با تهران بپردازند اما ترجیح می دهند این گفتگو را با افراد متمایل به خود و و یا بازیگران موجود در بعضی از گروههای سیاسی غیر اصولگرا انجام دهند تا با دست پر از مذاکرات خارج گردند.
از همین رو، توصیه مشاورین کاخ سفید به اوباما این است که نه تنها در طرح مذاکره به دولت فعلی ایران کمک نکند بلکه با تاکید بر مواضع پیشین آمریکا، فضای روانی داخلی ایران را به نفع گروه مقابل تغییر دهد. لذا در شرایط فعلی همه مقامات آمریکا و غرب با نگرانی زاید الوصفی مسائل انتخاباتی کشورمان را دنبال نموده و در انتظار نتایج آن نشسته اند. اما اینکه چرا امروز غربیها بیش از پیش نگران هستند سوالی اساسی است که در پاسخ آن می توان گفت:
عزم آقاي احمدي‌نژاد براي حضور در عرصه رقابت‌ها را جدي دانسته و جبهه ی اصولگرايان و نيروهاي انقلابي را برغم اختلاف سليقه‌ها، دارای انسجام لازم براي حضور در رقابت انتخاباتي و حمايت از نامزد اصلي خود ارزیابی می کنند. ضمن آنکه تجربه چند انتخابات گذشته ایران نشان مي دهد كه هرگاه روساي جمهور در ميان ساير كانديداها حضور داشته‌اند با اقبال عمومي مواجه شده‌اند. و مهمتر از همه اینکه آنها بر این امر واقفتد که مبناي تصميم‌گيري مردم مسلمان ايران را گفتمان ديني، سلوك اسلامي و انساني، پاي‌بندي به اصول انقلابي وآرمان‌هاي حضرت امام ( رحمت الله علیه ) شكل مي‌دهد و خواسته‌هاي مادي و حل مشكلات زندگي خويش را به عنوان اولويت بعدي خود دنبال مي‌نمايند. لذا احتمال رويكرد مجدد مردم به اصولگرایان بسیار زیاد است که در این صورت سياست‌هاي دولت نهم تداوم می یابد که به معنای:‌
- ادامه سياست خارجي طلبكارانه در برابر زياده‌خواهي‌هاي غرب
- استمرار مشي مقاومت‌جويي در پرونده هسته‌اي جمهوري اسلامي
- احياي خصوصيات جوهري انقلاب و منطق امام (ره) و رهبری
- تلاش براي هدايت مديريت كلان كشور در مسير توسعه عدالت محور تا تبديل ايران اسلامي به قدرت اول منطقه
- عدم عقب‌نشيني از مواضع انقلابي گذشته و دفاع از عملكرد نظام می باشد.
علت‌العلل نگراني و ناخرسندي آمريكا و كشورهاي همسو با آن، به نا امیدی آنها از تغييير رفتار، عدم عقب‌نشيني از مواضع، جلوگیری از نفوذ و رخنه و استحاله و دگرديسي نظام جمهوری اسلامی ایران باز می گردد. پیروزی مجدد اصولگرایان به میدان داری رئیس جمهور فعلی ازنظر صاحب‌نظران و تحليل‌گران غربي به معنی شکست سیاست های غرب در برابر ایران است، چنانچه روزنامه مشهور «استاندارد» چاپ اتريش مي‌نويسد: «اگر احمدي‌نژاد رأي بياورد يعني تحريم‌هاي غرب عليه ايران نتيجه معكوس دارد» اين روزنامه از قول دبير بخش خاورميانه‌اي اين روزنامه افزود: «من معتقدم احمدي‌نژاد دوباره رأي مي‌آورد اما خيلي از مقامات و روساي دولتي اروپا و آمريكا تلاش مي‌كنند، اصلاح‌طلبان رأي بياورند.»
يك استاد دانشگاه آمريكا نيز اذعان مي‌كند اكثر سياستمداران غربي انتظار دارند در ايران يك رئيس‌جمهور اصلاح‌طلب به جاي اصولگرا بنشيند. همچنين رئيس جامعه مورخان روابط خارجي آمريكا نسبت به پيروزي اصلاح‌طلبان در ايران ابراز اميدواري كرده و در عين حال تاكيد مي‌كند بعيد است اين آرزويش محقق شود.

راهبرد های غرب در قبال انتخابات 88

بر همین اساس راهبرد های غرب در قبال انتخابات آینده را می توان در موارد زیر بر شمرد:

1- تشديد فشارهاي اقتصادي و سياسي

دولتمردان غربي به منظور تحميل خواسته خويش مبني بر رويگرداني مردم از دولت نهم مسير تشديد فشارهاي اقتصادي و سياسي را از راه صدور قطعنامه‌هاي جديد دنبال مي‌كنند. آمريكائيها در آخرين ترفندهاي خود جهت رسيدن به اهداف خويش موضوع «ائتلاف اراده‌ها» براي ائتلافي خارج از شوراي امنيت را به بهانه لزوم تشديد تحريم‌ها جهت جلوگيري از برخورد نظامي مطرح ساخته‌اند.(1)
این در حاليست كه از نظر كارشناسان مسائل بين‌المللي، آمریكا به دليل موقعيت متزلزل اقتصادي ترجيح مي‌دهد مقاصد خود را از روش‌هاي نيمه سخت دنبال نموده و نتيجه‌بخش بودن آن را منوط به نتيجه انتخابات 88 مي‌داند. نتيجه‌اي كه راه حصول آن، قرار دادن مردم در برابر دولت اصولگرا و معرفي شخص آقاي احمدي‌نژاد به عنوان مسبب همه مشكلات اقتصادي و بحران‌هاي بين‌المللي مي دانند.
2- تهديد نرم و استفاده از قدرت هوشمند
از نگاه مخالفان حاكميت اصولگرايي كه در حال حاضر در دولت نهم تبلور يافته، تداوم حضور اين تفكر در عرصه مديريتي كشور به كارنامه دولت نهم بستگي دارد. كارنامه‌اي كه «موفقيت و پيشرفت هسته‌اي كشورمان» در عرصه بين‌المللي و «رویکرد عدالت خواهانه و درگیر شدن با مافیای قدرت و ثروت و هدفمند کردن یارانه ها در عرصه داخلي كشور» از نقاط قوت اصلي آن به شمار مي آيد. از اين رو، مخالفان اصولگرايي در داخل و خارج از كشور معتقدند به منظور متوقف ساختن روند اصولگرايي و جلوگيري از پيروزي مجدد آقاي احمدي‌نژاد بايد به اين دو موضوع مهم به عنوان پاشنه آشيل دولت نهم توجه كرده و مانع تحقق آنها گرديد. از منظر غربيها، طرح تحول اقتصادي به ويژه هدفمند كردن يارانه و عقلايي ساختن مصرف انرژي به مثابه واكسينه كردن مردم ايران جهت آمادگي در شرايط سخت و كاهش تأثیر تحريم‌هاي اقتصادي غرب صورت مي‌گيرد و موفقيت جمهوري اسلامي در دستيابي به انرژي هسته‌اي اين كشور را در مقابل فشارهاي بيروني، بيمه مي‌سازد. لذا همراه با فشارهاي اقتصادي در اين مرحله بایستی از قدرت هوشمند که ترکیبی از قدرت نرم و آمادگی استفاده از قدرت سخت است نیز استفاده نمود. تلاش آمریکایی ها برای اینکه از برخی نشست‌های سیاسی چندجانبه برای القاء دیدار مسؤلین ایرانی و آمریکایی استفاده نموده و همزمان به پرونده سازی علیه جمهوری اسلامی و متحدانش دست زند و اتهاماتش را متوجه کشورمان سازد در همین راستا تلقی می شود.
3- دلسرد نمودن مردم از حضور در پاي صندوق‌هاي رأي
اگرچه راهبرد نااميدكردن مردم در آينده و دلسرد ساختن آنها از مشاركت گسترده در پاي صندوق‌هاي رأي از سالها پيش در دستور كار دشمنان انقلاب اسلامي بوده لكن به نظر مي‌رسد با توجه به نگراني غرب از نتيجه انتخابات كه بر اساس تحليل آنها تضمين حاكميت اصولگرايان خواهد بود. اين راهبرد پيش از گذشته مورد اصرار و تبليغ بوقهاي استكباري قرارخواهد گرفت. ضمن آن كه حضور پررنگ و مشاركت بالاي مردم به هيچ وجه براي غربي‌ها قابل توجيه نخواهد بود به ويژه آن كه اگر اين آراء در سبد اصولگرايان قرار گيرد همه آمال و آرزوهاي مخالفان نظام را بر باد خواهد داد.
4- تحريم انتخابات
بنا به دلايل مورد اشاره و نگراني از حضور گسترده مردمي يكي از رهنمودهاي غرب در انتخابات آينده به مخالفان و معاندان نظام و گروه‌هاي اپوزيسيون، پرهيز از گرم كردن تنور انتخابات مي‌باشد به بهانه اينكه مشخص نيست چه كسي نان آن را ببرد. لذا برخي از افراطيون سياسي همسو با دشمنان ملت ايران موضوع تحريم انتخابات را در دستور كار خويش قرار داده و جهت رسيدن به مقصود خويش از كانديداهايي حمايت مي‌كنند كه احتمال رد صلاحيت آنها را قطعي مي‌دانند تا از نظر خود، هزينه تحريم انتخابات را به نظام تحميل نمايند. اين راهبرد در داخل به جهت بيم و اميدي كه نسبت به نتيجه انتخابات وجود دارد در سطح وسيع دنبال نشده و موجب اعتراض برخي از گروه‌هاي اپوزيسيون من جمله جبهه ملي، شوراي ملي- مذهبي و نهضت آزادي واقع شده است. چنانچه مجله شهروند امروز به سردبيري محمد قوچاني از حاميان عبدالله نوري به عنوان اخلال‌گران انتخابات ياد میکند.
5- حمايت از يك جريان خاص
خط نفوذ در لايه‌هاي مديريتي نظام جمهوري اسلامي به عنوان يك راهبرد اساسي از مدت‌ها پيش از پيروزي انقلاب اسلامي در دستور كار كاخ سفيد قرار داشته است. اين راهبرد اگر چه در مورد نخست‌وزير بختيار ناكام ماند اما در نخستين انتخابات رياست جمهوري با موفقيت‌هايي روبرو گرديد و بني‌صدر توانست مشكلاتي را براي نظام ايجاد نمايد كه با هوشياري ملت اين توطئه دفع گرديد اما تلاش‌هاي دشمن هرگز متوقف نشد و همواره تلاش براي گسيل نيروهاي متمايل به خود، ليبرال مسلك و متسامح و متساهل، لائيك و سكولار را دنبال نموده است.
دشمنان انقلاب اسلامي جهت نيل به اين مقصود خويش در هر انتخاباتي از يك جريان خاص حمايت نموده كه به تعبير رهبر معظم انقلاب اين حمايت براي هر کسی که آمریکا بخواهد او را تحت الحمایه خود بگیرد يك لكه ننگ است.(2)
6- زير سؤال بردن انتخابات
برگزاري میانگین سالانه يك انتخابات در طول حيات طيبه انقلاب اسلامي، تبليغات دشمنان ملت ايران در خصوص عدم وجود دمكراسي و مردم‌سالاي را با بن‌بست مواجه ساخته است. لكن تريبون‌هاي وابسته به غرب به كمك بلندگوهاي داخلي همسو با خويش تلاش نموده‌اند تا با طرح مسائل حاشيه‌اي انتخابات مردم ايران را زير سوال برده تا پيش از برگزاري انتخابات در نتيجه آن ترديد ايجاد نمايند.
اين عمليات رواني در شرايطي كه دشمنان انقلاب اسلامي اميد به نتيجه انتخابات نداشته باشند تشديد مي‌گردد لذا پيش‌بيني مي‌شود در انتخابات دهم رياست جمهوري موضوع زیر سوال بردن سلامت انتخابات در دستور كار همه معاندين نظام و مخالفان اصولگرايان قرار گيرد به ويژه آن كه گروه‌هاي اپوزيسيون داخل كشور سعي دارند تا همانند انتخابات خرداد سال 76 چنين القاء كنند كه نظام قصد دارد به هر شكل ممكن فرد مورد نظر خويش را از صندوق‌هاي بيرون بياورد. به زعم اين گروه‌ها، اين تبليغات تخريبي مي‌تواند نتيجه انتخابات را به سمت دلخواه آنها هدايت كند.
7- سياه‌نمايي جهت معرفي ناجي
رسانه‌هاي استكباري با تجربه عملي دريافته‌اند كه تبليغات سوء آنها در تحريم انتخابات و دلسرد كردن مردم همواره با نتيجه معكوس مواجه بوده و مردم ايران سعي داشته‌اند براي ناخرسند كردن دشمنان كشورشان به پاي صندوق‌هاي رأي بروند. از اين رو، تبليغ به نفع يك شخص به عنوان منجي در اولويت برنامه‌هاي تبليغي دشمنان انقلاب اسلامي بوده تا به اصطلاح نتيجه انتخابات را به سمت مطلوب خويش هدايت نمايند.
در انتخابات آينده حمايت از يك جريان خاص و اعلام افراد مورد نظر به صورت علني‌تر و پررنگ‌تري قابل پيش‌بيني است كه از مقدمات آن سياه‌نمايي در اوضاع فعلي و آينده كشور مي‌باشد به اين منظور يك خط تبليغي هماهنگ شده از داخل و خارج در راستاي بحراني نشان دادن وضعيت داخل و خارج كشور صورت مي‌گيرد كه هدف آن معرفي «ناجي» است. مقدمات این سناریو را می توان در ایده ی دولت وحدت ملی دید که با هدف عبور از احمدی نژاد تا مدتی دستمایه مباحث سیاسی در فضای انتخاباتی بود.
8- تخريب وسيع دولت نهم
نقطه اشتراك رفتاري همه مخالفان دولت نهم از داخل تا خارج از كشور لزوم تخريب اصولگرايان، دولت نهم و شخص آقاي احمدي‌نژاد است. چرا كه موفقيت هاي دولت نهم روند اعتلاي انديشه اصولگرايي در كشور را تقويت و تسريع مي بخشد. از اين رو، رسانه‌هاي غربي نيز همصدا با جريانات و گروه‌ها و شخصيت‌هاي مخالف دولت نهم، به هر بهانه‌اي حملات وسيعي را عليه وي ساماندهي مي‌كنند.
سایر بازیگران انتخاباتی

اپوزیسیون و مخالفان نظام؛

مخالفان سیاسی نظام اگر چه بدنبال تغییر قانون اساسی و محدود ساختن و حتی حذف ولایت فقیه توسط فردی در ریاست قوه مجریه هستند که در مقابل نظام و خواست ملت قد علم کند اما آنها تا تحقق زمینه های خواسته هایشان ، بنا به آنچه اعلام داشته اند بدون قید شرط در انتخابات آینده شرکت کرده و کاندیدای خود را شخصی مثل آقای خاتمی معرفی می کنند مشروط بر آنکه بدنبال افزایش اختیارات ریاست جمهوری بوده و از پذیرش حکم حکومتی خودداری ورزد. (3)
طیف گسترده دوم خردادی ها

اصلاح طلبان ساختارشکن؛

این گروه گر چه اندکند و ناخواسته در زمره اپوزیسیون و مخالفان نظام قرار دارند اما در انتخابات آینده راه خود را هم از جبهه ملی و نهضت آزادی جدا نموده و هم حاضر به همراهی با اصلاح طلبان افراطی نمی باشند لذا راهبرد « تحریم به هزینه نظام » را با طرح افرادی چون عبداله نوری دنبال می کنند تا پس از رد صلاحیت کاندیدای مورد نظرشان ، راه خود که قهر با صندوق های رای می باشد را به بهانه فوق پیگیری نموده و به فضا سازی علیه نظام بپردازند.

اصلاح طلبان افراطی؛

افراطیون اصلاح طلب نیز در واقع موضع گروه فوق را پذیرا هستند بویژه آنکه معتقدند تجربه حضور در قوه مجریه و مقننه موثر واقع نشده و آزموده را آزمودن خطاست. لیکن این گروه ها نیز با یأس از امکان ساختار شکنی از خارج از نظام، تنها راه پیشبرد اهداف خود را باز نمودن منافذی در نظام و اتصال به واسطه هایی برای پیشبرد اهداف دارند که در واقع نوعی نگاه ابزاری به افراد است.
لذا این گروه که تا پیش از این سینه چاک خاتمی بودند، امروز با میرحسین هم مشکلی ندارند چرا که آنچه آنها را برای رسیدن به تفاهم حداقلی قانع می سازد، عبور از احمدی نژاد به هر قیمت می‌باشد.

دوم خردادی های اقلیت؛

گروههای انشعابی دوم خرداد که اینک در حزب اعتماد ملی گرد هم آمده اند بطور جدی از کاندیدای خود حجت الاسلام مهدی کروبی حمایت می کنند. تفاوت اساسی که میان اصلاح طلبان اکثریت و اقلیت وجود دارد عزم جدی برای ورود به قدرت می باشد از همین رو، کروبی که برای ورودش هیچ شرطی مطرح نساخته و اختیارات ریاست جمهوری را کافی می‌داند. وی 20 آذر ماه را برای اصلاح طلبان اکثریت به عنوان ضرب الاجل جهت معرفی کاندیدای خود اعلام کرد تا ضمن نشان دادن جدیت خود برای ماندن، مانع فشارهای بعدی گروه اکثریت گردد. بدنبال کناره‌گیری خاتمی از کاندیداتوری، امروز تعدادی از همراهان وی و برخی چهره های کارگزاران و حتی مشارکتی مثل ابطحی، کرباسچی و نجفی هم با کروبی همراه شده‌اند گرچه یک تحلیل دیگر این است که در صورت واگذاری 4 تا 6 کرسی وزارتی، کروبی حاضر خواهد شد در لحظات پایانی به نفع میر حسین کناره گیری کند.

اصلاح طلبان قدرت طلب

انتخاب این عنوان به آن جهت است که بخش عمده ای از احزاب و گروه‌های دوم خردادی که طیفی از کارگزان و حامیان پشت پرده‌ی آنان، سازمان مجاهدین، مجمع، مشارکت و حتی بخش هایی از مردم سالاری و همبستگی و ... را شامل میشوند، با نگاهی فرصت طلبان و حسابگرانه به سیاست بدنبال بازگشت به قدرت و بدست گرفتن پست های مدیریتی کشور و استفاده از منابع دولتی هستند. بخشی از این گروه ها که قبلاً شعار خروج از حاکمیت داده و یا متواضعانه در سالیان اخیر در مرخصی سیاسی بسر می بردند، امروز بی توجهی به قدرت را به ضرر حیات سیاسی آینده خویش و افتادن به محاق دائمی می‌دانند.
این جریان معتقد است که پیروزی بر احمدی نژاد از عهده هیچیک از کاندیدای مطرح شده ساخته نیست و تنها شخصی می تواند این راه سخت را بپیماید که آراء بخشی از اصولگرایان را با خود داشته باشد.
از این رو قدرت طلبان قصد دارند با حمایت از چهره های مورد قبول هر دو جناح، همچون انتخابات گذشته آراء همه اصلاح طلبان را پشت سر خود قرار داده و ظرفیت همه مخالفان دولت نهم را جهت اتمام راه نیمه تمام خود در انتخابات گذشته بکار گیرند. پیشنهاد طرح وحدت ملی و دولت ائتلافی حتی از سوی شبه اصولگرایان در همین راستا قابل ارزیابی است و این طرح را در واقع باید متعلق به همین گروه دانست چرا که جهت عبور از احمدی نژاد طراحی شده و ماهیتی ضد وحدت ملی دارد.
راهبردهای و تاکتیک های انتخاباتی
دوم خردادی‌ها و انتخابات

الف) استفاده از چهرهای جدید

از جمله راهبردهای انتخاباتی گروههای دوم خردادی و جریان میانه در این دوره، استفاده از چهره ای جدید می باشد تا بتوانند تجربه انتخابات خرداد ماه 76 را تکرار کنند. از این رو علیرغم تردید قبلی جریان دوم خرداد نسبت به میر حسین و امکان رأی آوردن او در هفته‌های اخیر، شاهد حمایت گسترده گروه‌ها و احزاب دوم خردادی از کاندیداتوری میر حسین هستیم که تا پیش از این ورود احتمالی او از سوی برخی گروههای اصلاح طلب با مخالفت علنی روبرو شده و حتی از وی به عنوان فردی غیر اصلاح طلب یاد می کردند و نظرات وی را متعلق به دهه اول انقلاب می دانستند.
ب )تقسیم کار برای رقابت و تلاش برای رسیدن به مرحله دوم
یکی دیگر از تحولات اخیر در جبهه دوم خرداد تقسیم کاری است که در طرحهایی نظیر فراهم ساختن فرصت فعالیت برای نامزد‌های اصلاح طلب مشاهده می شود.
گروههای موسوم به اصلاح طلب با تحلیل قطعی از ورود رئیس جمهور به رقابت های انتخاباتی، به این فرض مسلم دست یافته اند که هیچکدام از نامزدهای آنها توانایی رقابت با آقای احمدی نژاد را نخواهد داشت، حتی اگر از حمایت همه گروههای وابسته به این جناح برخوردار باشد. چرا که تجربه دور دوم انتخابات ریاست جمهوری نهم پیش روی آنهاست و هیچیک از چهره های مطرح اصلاح طلب ظرفیتی به اندازه آقای هاشمی ندارند.
هر چند در این میان عده ای به تغییر وضعیت و عدم شناخت مردم از آقای احمدی نژاد در آن زمان اشاره دارند اما قطعی فرض کردن کاهش یا افزایش محبوبیت وی، کاری بس مشکل و بدور از واقعیت است.زیرا بر خلاف همه تبلیغات منفی و سیاه‌نمایی که از وضعیت اقتصادی جامعه صورت می گیرد، نمی‌توان آن را به عنوان منشاء تصمیم گیری مردم دانست. چنانچه ملت ایران در رویکرد به وی شعارهای اصولگرایانه او را مد نظر قرار دادند و ایشان را بر نامزد‌هایی که وعده‌های اقتصادی می دادند ترجیح دادند. ضمن آنکه منفی‌بافی و بزرگنمایی در نقاط ضعف دولت از سوی مخالفان دولت نهم مورد توجه مردم قرار دارد و در برخورد با ادراک و فهم عمومی و تفاوت آن با نقد منصفانه و فاصله گرفتن از انصاف، چه بسا نتیجه ای معکوس در پی داشته باشد.
در هر صورت اصلاح طلبان به منظور افزایش توان خویش در رقابت با آقای احمدی نژاد دست به تقسیم کاری زده اند که از آثار آن تکرار برخی شعارهای اصلاح طلبان افراطی توسط برخی کاندیداها برای جلب آراء خاموش می‌باشد. براین اساس هر یک از نامزد های اصلاح طلب به منظور ظرفیت سازی و جلب بخشی از آراء مردمی مشغول فعالیت شده و رقابت ها به صورتی مدیریتی خواهد شد که با خرد کردن آراء در دور اول حتی المقدور انتخابات به دور دوم کشیده شده و شانس خود را برای رقابت در دور دوم افزایش دهند.
از این رو در حالی که برخی اصلاح طلبان نسبت به ادامه حضور کروبی احساس خطر می کنند اما برخی چهره های مشهور اصلاح طلبی مثل عبدی، کرباسچی و ابطحی هم به ستاد کروبی پیوسته و حتی احتمال کاندیداتوری امثال روحانی و حتی عبدالله نوری هم مطرح است.
حمایت از ایده‌ی دولت ائتلافی توسط برخی گروه های دوم خردادی و در پوشش اصولگرایی نیز در همین راستا قابل تحلیل است
ج ) مقابله با فضای دو قطبی زود هنگام
اصلاح طلبان با درک این موضوع که فضای دو قطبی، انسجام اصولگرایان پیرامون احمدی نژاد را بدنبال خواهد داشت، از شکل گیری چنین پدیده ای نگران بوده و لذا یکی از عوامل کناره گیری خاتمی شکستن چنین فضایی بود که البته با تشویق برخی از چهره های منتسب به اصولگرایی برای به میدان آمدن از سوی جریان پنهان قدرت، شکستن وحدت اصولگرایان نیز دنبال می شد. تشویق برخی چهره های مرتبط با جریان پنهان قدرت به رقابت با احمدی نژاد در درون جبهه‌‌ی اصولگرایی در همین راستا قابل ارزیابی است.
از این رو، اصولگرایان بر این امر واقفند که با وجود رئیس جمهور فعلی به عنوان یکی از کاندیداها ، پیروزی هر یک از نامزدهای اصولگرا، از سوی جناح رقیب به عنوان شکست اصولگرایان تبلیغ خواهد شد. چرا که موفقیت روسای جمهور در دور دوم انتخابات در کشورمان به صورت یک رویه درآمده است. از این رو پیش بینی می شود اصولگراها در صورتی که آقای احمدی نژاد به عنوان کاندیدا پای برعرصه رقابت ها بگذارد، خط قرمز خود را پیروزی احمدی نژاد قرار خواهند داد تا ضمن ناکام گذاشتن طرف مقابل، از هموار شدن مسیر بازگشت اصلاح طلبان در انتخابات آینده ممانعت بعمل آورند.
اصولگرایان و انتخابات
الف) وحدت اصولگرایانه
اصولگرایان بر خلاف دوم خردادی ها به جهت برخورداری از اصولی متقن و قابل اتکا و برخور داری از شاخصهایی که از موارد اولیه آن ایثار و گذشت از منافع فردی و گروهی است و همچنین دارا بودن محور هایی که بتواند آنها را در بزنگاهای سرنوشت ساز متحد ساخته و از تشتت نجات بخشد ، مسیر وحدت را همچو رودخانه ای عظیم و آرام می پیماید اگر چه انشعاب رودهای کوچک اجتناب ناپذیر به نظر می‌رسد.
در جریان انتخابات دهم اکثریت اصولگراها با اتخاذ الگوی « قابلیت و مقبولیت» از دو راهی «عبور از احمدی نژاد و فقط احمدی نژاد» عبور کرده و از او به عنوان گزینه برتر حمایت می کنند. این راهبرد وحدت گرا متکی بر پذیرش واقعیات و قبول برخی ضعف ها در دولت اصولگرا و در همین حال رأی آوری احمدی نژاد نسبت به سایرین می باشد. چنین رویکردی با تن دادن به واقعیت های سیاست و بازی های سیاسی تاثیر زیادی بر مواضع و راهبردهای انتخاباتی جریانات رقیب دولت نهم گذاشته است.

ب) رد دولت ائتلافی

ايده تشكيل «دولت ائتلافي» به عنوان جايگزين طرح شكست خورده «دولت وحدت ملي» يا به عبارت دقيق‌تر «دولت نجات ملي» مطرح گرديد. آقاي محسن رضايي طرح وحدت ملي را به جهت بحراني نبودن شرایط كشور، مردود دانسته و به جاي آن «دولت ائتلافي» را مطرح كرد. به موجب این طرح نامزدهاي اصولگرا و ارزشي براي يك دولت كارآمد و متعهد ائتلاف می كنند تا يك نفر به نمايندگي از آنها به صحنه آمده و بقيه هم در دولت او حضور داشته باشند. طراح اين طرح در نامه‌اي به روساي سه قوه و آقاي عسكراولادي به نكته‌اي مهمي اشاره نموده و اذعان مي‌دارد که طرح دولت ائتلافي را چند ماه قبل از انتخابات رياست جمهوري نهم طراحي و مطرح كرده است. از نظر وي آنچه مانع پيگيري اين طرح در آن شرايط گرديده اعلام نظر شوراي هماهنگي بوده كه تك روي ساير كانديداهاي اصولگرا را به دنبال داشته است. آنچه مسلم است در شرايطي كه تعدد كانديداهاي اصولگرا به همگرايي و پايگاه اجتماعي آنها لطمه مي‌زد، اين طرح مي‌توانست موثر واقع شود. لكن در آستانه انتخابات دهم رياست جمهوري كه دولت نهم با پشتوانه آراء ميلیوني مردم، سياست‌ها و برنامه‌هاي متعددي را دنبال مي‌نمايد، نه تنها مشكل تعدد نامزدهاي اصولگرا وجود ندارد بلكه همه مخالفان دولت نهم از دولت بوش و اوباما تا سران غرب و همه گروه‌هاي اپوزيسيون و اصلاح‌طلبان و گروه‌هاي به اصطلاح ميانه‌رو جهت جلوگيري از ادامه مديريت وي بسيج شده‌اند، ضمن آنكه هر تحليل‌گر سياسي امروز مي‌تواند خطر هر نوع حركت و اقدامي كه بتواند اصولگرايان را از درون دچار تفرق و تشتت نمايد را درک می‌نماید.
طرح وحدت ملی شكست خورد نه از آن رو که با شرايط امروز كشور نامناسب بود بلكه اين طرح با هوشياري اصولگرایان كه آن را «كلمه حق يراد به الباطل» دانستند و با كنار زدن روكش آن، ماهيت واقعي آن که عبور از احمدی نژاد بود را تشخيص دادند، ناکام ماند. لذا همه نیروهای دلسوز نظام بر این امر وقوف کامل داشتند كه اين طرح دولت وحدت ملی با شرايط فعلي كشور تناسبي ندارد چنانچه طرح دولت ائتلافي با وضعيت كنوني اصولگرا همخواني ندارد. از اين رو، اين ايده نيز چون طرح قبلي تنها مورد پسند جناح رقيب اصولگرا واقع ‌گردید و اگر اين خرسندي و حمايت خود را آشكار نساختند نمي‌خواستند اشتباه گذشته خود را تكرار كنند تا طرحي از سوي اصلاح‌طلبان براي انشقاق اصولگراها قلمداد شود.

تجدید نظر دوم خردادی ها در آرایش انتخاباتی

ورود تدریجی و کناره گیری یکباره ی رأی آور دوم خردادی ها
در حالی که آقای کروبی به سرعت حضور انتخاباتی اش را در ماه‌های پاییز هشتاد و هفت اعلام کرده بود، احزابی مثل مجمع، مشارکت و سازمان مجاهدین با تردید نسبت به رأی آوردن آقای کروبی، ماه ها به انتظار اعلام حضور آقای خاتمی نشستند و برای اینکه دعوت از وی مردمی نیز جلوه کند، اجتماعات و دیدارهایی نیز تشکیل دادند. اما در میانه زمستان امید دوم خردادی ها و پس از اینکه میر حسین موسوی با راه اندازی سایت کلمه و تشکیل یک ستاد انتخاباتی زمزمه حضور در عرصه رقابتها را در محافل سیاسی طنین انداز کرده بود، پس از دیداری کوتاه بین خاتمی و میر حسین ، خاتمی اعلام کرد یا من می آیم یا میر حسین. اعلام چنین موضوعی برای اصلاح طلبانی که گرچه خاتمی را معجزه گر نداسته و تنها به شانس او برای رأی آوری چشم دوخته بودند، خیلی هم خوشایند نبود و لذا به فاصله نه چندان زیادی درایام دهه‌ی فجر، خاتمی با تکید بر انتظار مردم برای کاندیداتوری‌اش و ناتوانی وی در منتظر گذاشتن مردم، حضور خویش در عرصه رقابتها را رسمیت داد.
این پدیده ی انتخاباتی غالب دوم خردادیها (و حتی برخی گروه ها را که در دوران اصلاحات، به دنبال عبور از خاتمی هم بر آمده بودند) را به وجد آورد و طیف گسترده ای از کارگزاران تا نیروهای ملی مذهبی را به صف حمایت کشاند، اما به یکباره در روز 28 اسفند ماه و در آستانه تعطیلات نوروزی و سکوت رسانه ای ناشی از آن، خاتمی با جمع کردن سران جبهه ی دوم خرداد، انصراف خویش را از کاندیداتوری اعلام و در میان جریانی که تمام حیات و مماتش را به کاندیداتوری او گره زده بودند، برای آنان روشن کرد که ما در این شرایط با توجه به تکثر کاندیداها نمی توانیم حتی نیمی از آراء را بدست آوریم. او به صراحت میر حسین را برای ادامه راه مناسب تر می دانست و برای دلداری حامیانش و حفظ امید آنها به آینده اعلام داشت: اگر من در رقابت ها نباشم می توانم تکثر را تبدیل به وحدت کنم.
از این رو بود که حامیان خاتمی کناره گیری او را نوعی فداکاری به نفع اصلاحات دانسته و در حالی که به شدت احساس دلخوری و سرخوردگی می‌کردند، تعطیلات نوروزی شانس استراحت و تمدد اعصاب را برای آنان فراهم آورده بود.
دلایل اقدام خاتمی را می توان به شرح زیر خلاصه نمود:
1. متاثر شدن از نتایج نظرسنجی ها که فاصله او را با کاندیدای اصلی اصولگرایان بویژه در شهرهای کوچک و مناطق محروم معنی دار نشان می داد.
2. مشاهده استقبال نه چندان گرم در سفرهای استانی خود به‌ویژه پس از اعلام حضور و اطلاع از استقبال گرم از کاندیدای رقیب به‌ویژه صحنه‌های استقبال مردم یزد از احمدی نژاد.
3. مصر دیدن کروبی به ادامه رقابت و احتمال ماندن میر حسین که علیرغم اعلان حضور خاتمی، حتی برای رسیدن به زمان پیشنهادی قبلی یعنی اردیبهشت ماه هم صبر نکرد و پس از خاتمی برای حضور در رقابتهای انتخاباتی اعلام حضور کرده بود. این وضعیت بود که او را به این جمع بندی رساند که «با توجه به تکثر کاندیداها، نمی توانیم حتی نیمی از آراء را هم بدست اوریم»
4. خارج نمودن فضای انتخابات از دو قطبی شدن که در صورت ادامه‌ی حضور خاتمی می توانست به انسجام اصولگرایان و وحدت آنان بر روی احمدی نژاد کمک نماید. چنین اتفاقی حتی شانس انتخاب دو مرحله ای را نیز تضعیف می کرد و لذا با کنار کشیدن و حمایت از کاندیدایی که بدیل احمدی نژاد است می توان ضمن ترغیب اصولگرایان به سمت بررسی گزینه های دیگر، بخشی از آراء اصولگرایان را توسط یک چهره جدید مثل میر حسین تراش دهد.
همچنین آقای خاتمی که برای خویش کمتر از دستیابی به پیروزی را شکست می‌دانست. راهیابی میر حسین به مرحله دوم را برای او پیروزی قلمداد می‌کرد و لذا فضا را به نفع تحولاتی فراهم کرد که آن را فداکاری برای اصلاحات نامیدند. چرا که در موضع جدید وی حتی می‌تواند با فرار از نقد در فضای انتخاباتی به فراموش ماندن عملکرد ضعیف اصلاح طلبان و یادآوری پرونده‌ی نا کارآمدی‌ها و جنجال آفرینی‌های جبهه‌ی دوم خرداد هم کمک نماید.

جایگزینی میرحسین با خاتمی

عليرغم وجود ترديدهاي اوليه نسبت به حمايت از كانديداتوري آقاي ميرحسين موسوي توسط جبهه‌ی دوم خرداد و حاميان پنهان آنان، سرانجام پس از كناره‌گيري آقاي خاتمي از كانديداتوري (كه در توجيه اين كناره‌گيري به طور ضمني به حمايت از آقاي ميرحسين نيز اشاره شده بود،) اغلب گروه‌هاي دوم خردادي، پشت سر ايشان صف كشيده و از وي به عنوان كانديداي اصلي جبهه‌ي دوم خرداد يا به اصطلاح اصلاح‌طلب پشتيباني مي‌نمايند.
بدين ترتيب در حالي كه جبهه‌ي دوم خرداد با مأيوس شدن از حضور آقاي خاتمي در آستانه‌ي فروپاشي قرار داشت، اينك با ناديده گرفتن ترديدهاي قبلي نسبت به اصلاح‌طلب بودن آقاي ميرحسين كه به او به مثابه "هندوانه‌اي دربسته" مي‌‌نگريست، به حمايت رسمي از وي رو آورده است.
علل چنين رويكردي را مي‌توان از ابعاد گوناگون به تحليل گذاشت كه در اين نوشتار تنها به نگاه ابزاري و فرصت‌طلبانه‌ي احزاب دوم خردادي در تحليل اين رويكرد مي‌پردازيم. احزابي كه تا چندي قبل برخي از سران و چهره‌هاي منتسب به آن ورود ميرحسين را بر هم زدن بازي انتخابات مي‌دانستند و از اين‌رو كه در مراحل قبلي كه سراغ وي رفته جواب نگرفته ولي حال كه خاتمي اعلام كانديداتوري كرده او هم به ميدان آمده بود، گله‌مند بوده و نسبت به ابراز آن هم ابائي نداشتند به یکباره پشت سر او صف کشیده‌اند.
در بررسي و تحليل چنين چرخشي مي‌توان به چند عامل اصلي و كليدي اشاره داشت كه عبارتند از:
1ـ بهره‌گيري از ويژگي‌هاي شخصيتي آقاي ميرحسين به عنوان بديلي براي رقيب اصلي كه گرچه به عبارت خود آنها فراموش شده‌ي نسل قبلي و شناخته نشده‌ي نسل جديد بود، اما در صورت بسيج توان رسانه‌اي و تبليغي،استعداد تبديل به يك پديده‌ي انتخاباتي مشابه احمدي‌نژاد را دارد. از اين رو احزابي كه حتي در يك دوره از حمله به مفسدين و تاراج‌كنندگان بيت‌المال نگران شده و به بهانه‌ي جلوگيري از فرار سرمايه و حفاظت از سرمايه‌گذاري به شعار «مبارزه با فساد» روي ترش كرده و با پوشش گذار از امّل‌گرايي و جلمبرگري به مانور تجمل و دنياگرايي ميدان مي‌دادند، مشابهت‌هاي ميرحسين با احمدي‌نژاد را در خصلت‌هايي مثل ساده‌زيستي، فرصتي براي بديل‌سازي مي‌بينند.
2ـ امكان مصادره‌ي شعارهاي ارزشي و انقلابي از زبان يك چهره‌ي موجه به جاي چهره‌هاي سوخته و متصل به جرياني با عملكرد پرشبهه و ملوّث به حرمت شكني‌هاي دوران حاكميت دوم خرداد كه هنوز حركت‌ها و اقدامات ضدارزشي آنان از قبيل اعلام پايان تاريخ تفكر حضرت امام( رحمت الله علیه ) ، جسارت به شهداء و جلوگيري از دفن شهداي گمنام، اهانت به مقدسات مردم و ... در حافظه‌ي تاريخي مردم باقي است. لذا در حالي كه شم سياسي و حسابگري احزاب دوم خردادی ها اعتبار ارزش‌ها و شعاري انقلاب و اسلام را براي مقطع فعلي، در سطح بالايي احساس كرده، امروز مصلحت را در بازگويي اين شعارها البته نه از روي عقيده كه از روي مصلحت مي‌بينند ولي چنين شعارهايي را نمي‌توانستند از زبان چهره‌هاي سوخته تكرار كنند و لذا بايد از موقعيت ميرحسين كمال استفاده را به عمل آورد.
3ـ جبران بي‌اعتباري در عملكرد جبهه دوم خرداد و احزاب مدعي آن كه به گفته ابراهيم اصغرزاده در روزنامه‌ي دوم خردادي شرق؛ به علت عملكرد بد اصلاح‌طلبان و ناتواني سياستمداران اصلاح‌طلب در سال‌هاي گذشته مردم به احزاب بي‌اعتماد هستند.
لذا اين جبران بايد توسط چهره‌ي جديدي باشد كه در آن زمان حضور علني و اجرايي نداشته ولو اين كه حالا به همراهي فكري خويش با آن دوره افتخار هم بكند.
دكتر زيباكلام سابقه‌ي اين عملكرد را كه به بي‌اعتباري در ميان دوم خرداد منجر شد اين گونه توصيف مي‌كند كه: «ما نبايد صرفاً موضع‌گيري‌هاي جناح راست را تنها ناكامي اصلاحات بدانيم و معتقدم كه بخشي از دلايل ناكامي اصلاحات به عملكرد دوم خردادي‌ها باز مي‌گردد.»
امروز بايد اين عملكرد را پشت چهره‌ي جديدي كه آن دوره همراهي آشكار نداشته است پنهان نمود.
بنابراين اقبال به آقاي ميرحسين از سوي دوم خردادي‌ها نه يك انتخاب داوطلبانه و اولويت در گزينش كه تن دادن به نوعي مصلحت و حتي اجبار است كه به تعبير تاج‌زاده استراتژي "تغيير سازنده" را به معناي عبور ازاحمدي‌نژاد در شرايط خلاء كانديداي حزبي و كناره‌گيري خاتمي، محقق سازد.
از سوي ديگر تحولات سياسي ـ اجتماعي و احياء ارزش‌هاي منتسب به گفتمان امام و انقلاب نيز رجوع به اين فضاي ارزشي را ديكته مي‌نمايد كه براي پرداختن به اين مصلحت چهره‌هاي سوخته كارائي ندارد و شهرت به عملكرد ليبرالي و همراهي با فرصت‌طلبان در عرصه‌ي دنياگرايي و مدافعان سكولاريسم براي آنان حرفي باقي نگذاشته است.
از اين رو است كه جريان دوم خرداد كه روزگاري به اعتراف رئيس دولت دوم خرداد «به خاطر كم‌تجرگي و از دست دادن فرصت‌ها» يا به عبارتي "فرصت‌سوزي" نتوانست پاسخگوي مشكلات مردم باشد، امروز چهره‌اي مثل آقاي موسوي را فرصت‌طلبانه پل بازگشت قرار داده است كه با توجه به سابقه عملكرد و مواضع، در هر دو صورت او را نيز مثل خاتمي هزينه كرده و خواهد سوزاند.
آيا چهره‌اي مثل ميرحسين كه علاوه بر تجربه‌ي كار اجرايي، سابقه‌ي دو دهه سكوت و احتمالاً غور و تعميق در تحولات و رويدادهاي سياسي اجتماعي را دارد با اين موضوع چگونه برخورد خواهد كرد؟ قضاوت، افكار عمومي و حافظه‌ي تاريخي مردم را نسبت به عملكرد مدعيان اصلاح‌طلبي كه در سه انتخاب گذشته فاصله‌ي خويش را با اين جريان مدعي نشان داده‌اند چگونه ارزيابي مي‌كند؟ آيا او همان گونه كه در خصوص خاتمي سال 1376 مي‌گويد كه چون ناشناخته بود مي‌توانست رأي‌آور باشد مي‌تواند با حمايت جبهه‌ي دوم خرداد آراء‌ مردم را كسب كند؟
بعيد است جامعه‌ي امروز ويژگي‌هاي اجتماعي خرداد 76 را داشته باشد. آيا چنين ريسكي را مي‌توان با تكرار شعارهاي دوم خرداد جبران كرد؟ سعيد حجاريان ماهيت اين شعارها را اين گونه توصيف مي‌كند: «شعارهاي دوم خرداد كاملاً پوپوليستي بود، پوپوليسم (عوام‌گرايي) عنصر ذاتي سياست ماست، ذاتي جامعه‌ي توده‌وار است.»
ولي سابقه‌ي عملكرد مردم نشان داده كه آنان جامعه‌اي توده‌وار را تشكيل نداده و با هوشمندي، فرق بين شعارهاي مردمي و متصل به اعتقادات خويش را با شعارهاي پوپوليستي، حتي اگر مصلحتي پوشش ارزشي و مردمي هم داشته باشد، تشخيص مي‌دهند.
اين شناخت عميق و دقيق مردم است كه برخي اصلاح‌طلبان را در همان آغاز واگرايي مردم نسبت به اصلاحات وادار به اعتراف كرد كه بگويند: «اصلاح‌طلبان نتوانسته‌اند پاسخگوي مطالبات مردم باشند و مديريت صحيح و كارآمدي در كشور اعمال كنند».
بنابراين مردم نظاره‌گر بر حمايت مدعيان اصلاح‌طلبي از آقاي ميرحسين به اين مي‌انديشند كه:
1ـ چه هم‌سنخي بين طيف گسترده‌ي اصلاح طلبان از مجمع تا جبهه ملّي و آقاي موسوي وجود دارد؟
2ـ آيا همراهان و كابينه و كارگزاران فرداي احتمالي ميرحسين هم همان دوم خردادي‌هاي ديروز خواهند بود؟
آيا تكرار برخي شعارهاي مدعيان اصلاح‌طلبي توهين به شعور مردم به حساب نمي‌آيد؟ سياه‌نمايي‌ها و تكرار مواضع به دور از انصاف چه نسبتي با فرزندان انقلاب دارد؟ از فرزندان انقلاب انتظار مي‌رود شعار انقلاب را همراه با احترام به منافع و مطالبات مردم پيش ببرند و از تكرار شعارها و سناريوهاي ورشكستگان عرصه‌ي سياست ديني دوري نمايد. براستي كه آقاي مير حسين موسوي آزمايشي بزرگ و حساس در پيش‌رو دارد و بايد براي عاقبت به خيري او دعا كرد.

پی نوشت ها:

1- مقام معظم رهبری در دیدار با مردم قم، 19 /10/ 86
2- غلامعباس توسلی در مصاحبه با ویژه نامه اعتماد
3- روزنامه فاینشنال تایمز به نقل از یک دیپلمات اروپایی
4- ایده دولت ائتلافی رضایی تیتر اول ابتکار 24/9/87
5- تاکید کرباسچی بر وحدت ملی روزنامه کارگزاران 16/9/87
6- اعلام مخالفت با اصلاح طلبان از زبان هاشمی، روزنامه ایران 21/9/87
7- اعلام وحدت ملی از زبان ناطق روزنامه کارگزاران 10/9/87
8- تخریب وسیع دولت روزنامه ایران 7/10/87
9- روزنامه‌ي شرق، 13/2/84
10- دكتر كوزه‌گر عضو فراكسيون مشاركت،‌ روزنامه‌ي رسالت 7/9/84

منبع : www.vatagar.com
/الف




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط