دستاورد اصولگرايان

امروز گفتمان اصولگرايي به عنوان گفتمان مسلط کشور شناخته می‏شود. مایه های اصلی این گفتمان اتكای به وحی و پاي فشردن بر اصول و ارزش ديني ناب اسلام محمدي(صلّی الله علیه و آله و سلّم) است. همچنین دنبال کردن راهبردها و رويكردهايی که رهبر معظم انقلاب با تبيين نقشه‌ي راه فرصت‌ها،تهديدها،بايسته‌ها و الزامات طي سال‌هاي اخير شفاف‌سازي نمودند. به طوري كه اصول‌گرايي مداوما از يك شعار و گفتمان جناحي و سياسي فراتر رفته و به اصول و مباني نظام، انقلاب و رهبري امام خميني(رحمت الله علیه) پيوند خورد.
پنجشنبه، 24 ارديبهشت 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
دستاورد اصولگرايان
دستاورد اصولگرايان
دستاورد اصولگرايان





الف- مقدمه

امروز گفتمان اصولگرايي به عنوان گفتمان مسلط کشور شناخته می‏شود. مایه های اصلی این گفتمان اتكای به وحی و پاي فشردن بر اصول و ارزش ديني ناب اسلام محمدي(صلّی الله علیه و آله و سلّم) است. همچنین دنبال کردن راهبردها و رويكردهايی که رهبر معظم انقلاب با تبيين نقشه‌ي راه فرصت‌ها،تهديدها،بايسته‌ها و الزامات طي سال‌هاي اخير شفاف‌سازي نمودند. به طوري كه اصول‌گرايي مداوما از يك شعار و گفتمان جناحي و سياسي فراتر رفته و به اصول و مباني نظام، انقلاب و رهبري امام خميني(رحمت الله علیه) پيوند خورد. هر چند معمار بزرگ انقلاب اسلامي امام خميني(رحمت الله علیه) به طور خاص، اصطلاح اصولگرايي را به كار نبردند ليكن بر اساس فرمايشات و تبيين رهبر معظم انقلاب، پايه و اساس اصولگرايي در انقلاب اسلامي، ريشه در انديشه‌هاي امام راحل، مباني اسلام ناب و كلام وحي دارد.

ایشان شاخصه‏های اصولگرایی را اینگونه تبيين فرموده‌اند:

1- پایبندی به هویت اسلامی و انقلابی
2- عدالتخواهی
3- اعتقاد به استقلال سیاسی کشور
4- توجه به تقویت خود باوری و اعتماد به نفس ملی
5- جهاد علمی
6- اعتقاد به آزادی و آزاد اندیشی
7- اصلاح طلبی در روش‏ها
8- اعتقاد به شکوفایی اقتصادی از طریق اقتصاد بومی
9- عدالت‌خواهي و عدالت‌گستري
10- فساد ستيزي
11- سلامت اعتقادي و اخلاقيِ مسؤولان كشور
12- اعتزاز به اسلام
13- ساده‌زيستي و مردم‌گرايي
14- تواضع و نغلتيدن در گرداب غرور
15- اجتناب از اسراف و ريخت و پاش
16- خود‌گرايي و تدبير و حكمت در تصميم‌گيري و عمل
17- مسؤوليت‌پذيري و پاسخ‌گويي
18- اهتمام به علم و پيشرفت علمي
19-سعه‌ي‌صدر و تحمل مخالف
20- اجتناب از هواي نفس؛ چه هواي نفس شخصي، و چه هواي نفس گروهي
21- شايسته‌سالاري، نظارت بر عملكرد زيرمجموعه و تلاش بي‌وقفه براي اين خدمات
22- قانون‌گرايي، شجاعت و قاطعيت در بيان و اعمالِ آنچه كه حق است
23- انس با خدا، انس با قرآن و استمداد دائمي از خدا
(برگزیده بیانات مقام معظم رهبری در ديدار با رييس جمهور واعضاي هيأت دولت 6/6/85 و ديداربا کارگزاران نظام 1385/03/29)
حركتي كه از تابستان 78 در جريان وفاق نیروهای انقلاب شروع شد، گامهاي اساسی و موثری در شکل‏گیری ودامن گستردن این گفتمان بود و پايداري بر دو اصول نوگرايي در روش و ايثارگري در رفتار موجب شد عرصه‌هاي خدمتگذاري بار ديگر در اختيار مردم قرار گيرد و مردم طعم شيرين خدمت‌گذاري و عدالت را بچشند.
حفظ و بسط گفتمان اصولگرايي از ضرورت‌ها و واجباتي است كه امروزه هر فردي كه خود را اصولگرا مي‏داند بايد در جهت آن بكوشد و يكي از پايه‌هاي اصلي اين مهم، بيان دستاوردهاي عظيم اصولگرايي است. و سفارش كلام وحي است: «اما بنعمه ربك فحدث...» (اما نعمتهاي پروردگارت را بازگو كن – آيه آخر سوره مباركه الضحي) و در كلام معصومين هم دیده می شود كه فرموده‌اند ذكر نعمتهاي پروردگار و شكر آن موجب فزوني خواهد شد.

ب ـ ضرورت تبيين دستاوردها

از شروع حاكميت گفتمان اصولگرايي حدود 7 سال مي‌گذرد. گفتماني كه با راهبردها و رهيافت‌هاي رهبري و دل‌سپردن مردم، تمامي معادلات حلقه بسته ثروت و قدرت را به هم ريخت و طليعه‌ي تحول جدي در تمامي اركان كشور به ارمغان آورد.
1/ خروج از انفعال
به دليل حجم عظيم جنگ رواني و توطئه برای تخريب گفتمان اصولگرايي و هم‌سويي برخي جريانات مخالف داخلي، لايه‌هايي از اصولگرايان به وادي انفعال غلتيدند و به دليل نگاه سلبي خود، به درستي دستاوردهاي اصولگرايي را فهم نكردند. این آفت هنوز هم وجود دارددرصورتي كه دستاوردهاي اصولگرايي تبيين شود، حركت انفعالي به حركت‌هاي فعال و پويا در راستاي گفتمان اصولگرايي تبديل خواهد شد.
2/ حفظ و بسط گفتمان اصولگرايي
براي تثبيت، تداوم و بسط گفتمان اصولگرايي بايستي به درستي اين گفتمان درك و دستاوردهاي آن برشمرده شود در غير اين‏صورت نمي‌توان گام‌هاي بعدي را سنجيده برداشت.
3/ ايجاد اميد
از جمله مواردي كه همواره رهبر معظم انقلاب بر آن تأكيد داشته‌اند، ايجاد روحيه اميد و نشاط در جامعه است. اكنون كه اصولگرايان توانسته‌اند مورد اقبال مردم قرار گرفته و توفيق خدمتگزاري بيابند بيان دستاوردهايشان، افزايش اميد مردم به تحول در چارچوب گفتمان امام، انقلاب و رهبري را موجب خواهد شد.
4/ افزايش اقبال مردم به اصولگرايان
اصولاً هر چه مردم دستاوردهای یک جریان سیاسی را بیشتر درک و فهم کنند اقبال بیشتری به آن خواهند داشت و جریان رقیب را پس خواهند زد. بنابراين بیان دستاوردها در واقع، اثبات کارآمدی و توانایی اصولگرایان در اداره کشور را نشان می‏دهد و بازخواني عملكرد جريان دوم خرداد نوعي فرصت‌سوزي و تراشيدن از آرمان‌ها و ارزش‌هاي انقلاب براي جلب رضايت استكبار و شيفتگان داخلي‌اش را به تصوير مي‌كشد. آحاد مردم و نخبگان دلسپرده به ارزش‌هاي انقلاب و انديشه‌هاي ناب امام و رهبري، سرخورده از بحث‌هاي بيهوده جريان دوم خرداد، طعم عزت و پايداري بر اصول و صداقت و صميميت در خدمت به مردم را در اين دوره جديد به خوبي حس مي كنند.

ج- دستاورد اصولگرايان

حاكميت گفتمان اصولگرايي به دليل ماهيت اسلامي، انقلابی و مردمي آن، يكي از مهم‌ترين تحولات 30 ساله انقلاب اسلامي محسوب مي‏شود. از مهم‌ترين ويژگي‌هاي گفتمان اصولگرايي، برخورداري از پايگاه و جايگاه اسلامي و ديني و فقدان تقيد فكري به مكاتب ليبرال سرمايه‌داري و ... است. گفتمان اصولگرايي توانست دستاوردهاي عظيمي در داخل كشور و در زمينه‌هاي سياسي، فرهنگي، اقتصادي و ... و نيز در عرصه‌هاي منطقه‌اي و بين‌المللي به دست آورد. منسوبين اين جريان و از جمله دكتر احمدي‌نژاد توانسته‌اند در ميان قلب‌هاي مردم مسلمان و آزدايخواه جهان جا باز كنند و ام‌القراي جهان اسلام را در ايران تثبيت نمايند.
بر همين اساس تلاش داريم به بخشي از اين دستاوردهاي عظيم بپردازيم. موارد ذیل تنها «بخشی از دستاوردهاي عظيم اصولگرایان» است و رجاء واثق داريم با نگاه نقادانه‏ی نخبگان، موراد ذيل تكميل و غنی بخشیده شود:
1/ احياي گفتمان انقلاب اسلامي
با زمينه سازي‏هايي كه از سال 1368 دردستگاه اجرايي كشور صورت گرفت يك جريان سياسي بر اركان اجرايي (در سال 76) و تقنيني (در سال 78) حاكم شد كه گفتمان انقلاب را با رفتاري خزنده و شوم به چالش مي‌كشيد. به جاي اينكه اين تفكر بر اساس اختيارات گسترده، مشكلات مردم را حل كند، مشكلات مردم و جامعه را به نقص در گفتمان انقلاب اسلامي و حكومت باز مي‌گرداند. جريان اصولگرايي با درك صحيح اين استحاله تئوريك، اين گفتمان را تغيير داد. جريان اصولگرایی مسیر را تغییر داد و فضای عمومی کشور و جهان را متوجه این گفتمان اصیل کرد. گویی فضای ایثار و فداکاری و... ابتدای انقلاب و دهه 60 بر فضای عمومی حاکم شده است چرا که این جریان موجب شد:
1/1 احيا سيره كلام و نام حضرت امام خميني (ره)
بسياري از مدعيان اصلاح‌طلبي به صراحت در سخنراني‌هاي رسمي، كتب، مقالات و نشريات خود اظهار مي‏داشتند كه گفتمان امام(ره) بايد به موزه‌ها سپرده شود. متاسفانه آنهایی که ادعای خط امام و گفتمان امام را داشتند در تمام آن سالها سکوت کرده بودند اما در دوران اصولگرايي سيره و روش امام سرلوحه برنامه‌ها قرار گرفت.
2/1ـ احياء روحيه عدالتخواهي در مردم و مسؤولين
در مقطعي، مسؤلين اجرايي و تقنيني كشور هرگاه سخن و موضعي اتخاذ مي كردند، مواضعشان آميزه‌اي از سياست‌زدگي و جهت‌گيري خاصي بود. ليكن اكنون مسؤولي در دولت و اكثريت مجلس نيست كه سخن بگويد اما از عدالت‌ و عدالت‌خواهي سخن بر زبان نياورد. رئيس جمهور و دولت نهم به درستي هدف والاي حكومت اسلامي را برقراري عدالت مي‌داند و همواره تلاش و همت خود را بر اين مقوله نهاده است. كار به گونه‌اي به پيش رفته كه اكنون مطالبه اول مردم، گروه هاي دانشجويي و نهادهاي مدني از دولت، مجلس و اركان حاكميت، عدالت است. در واقع اکنون گفتمان اصولگرايي به گفتمان مسلط تبدیل شده است و این در شرایطی است که پيش از اين خرده گفتمانهای وارداتی و یا بی‏پایه، چالش‏های جدی ایجاد کرده بود
3/1ـ احياي روحيه خدمتگزاری و ارتباط با مردم در مسؤولين و در نتيجه بالا بردن روحيه اعتماد عمومي نسبت به نظام و احياي ويژگي مردمي نظام
تزريق روحيه خدمتگزاري در مسؤلين از طريق ساز و كارهاي مردمي يكي از بهترين راه‌هاي رشد و اعتلاي كشور است. اصولگرايان نشان دادند در اوج اقتدار سياسي و اقبال اجتماعي مي‌توان صفات بارزي چون تواضع، عشق به مردم و خدمت براي آنان و پرهيز از فرادستي و نخوت را مورد توجه داشت و تمامي توان خود را براي انقلاب، اسلام، مردم و رهبري به كار گرفت.
در کارنامه سیاه دوران موسوم به اصلاحات، افرادی گسست دولت و ملت را تبلیغ می‏کردند و مشروعیت- مقبولیت نظام را زیر سوال می‏بردند. بهانه‏گیری می‏کردند و بهانه برای دشمنان می‏ساختند. تبلیغ می‏کردند که مردم به دین، امام، شهدا و ارزش‏ها، پشت کرده‏اند. لیکن با پیروزی‏های مستمر اصولگرایان، تمام این تحلیل‏های بی منطق و بی پایه، نقش بر آب شد.
پيش از دولت نهم به دليل افزايش شكاف بين مردم و مسؤلين، بي اعتمادي قابل توجهي در مردم نسبت به دولتمردان شكل گرفته بود. بي اعتمادي بعضاً موجب آسيب‌هايي به اركان حاكميت مي‌‌شد. فضاي اجرايي به گونه‌اي شكل گرفته بود كه مردم براي ملاقات با پايين‌‌ترين سطوح مديران كشور مانند فرمانداران و مديران كل بايد هفته‌ها و بلكه ماه‌ها در انتظار مي نشستند ليكن سازوكارهايي چون سفرهاي استاني، ملاقات چهره‌به‌چهره و ... اين نقيصه و آسيب جدي را به تدريج رفع كرده و بارقه‌هاي اميد و اعتماد بالايي در مردم را به ارمغان آورده است.
4/1ـ احياي روحيه استكبار ستيزي
جريان اصولگرا به دليل ارزش‌هاي ذاتي خود، دشمني با استكبار و در رأس آن آمريكا و شبكه صهيونيسم جهاني را به صورت مستمر و دايمي در برابر دارد. در سال‌هايي در كشورمان شاهد حضور مسؤولاني در ساختار قدرت سياسي كشور بوديم كه در برابر تهديدات و خط و نشان كشيدن دشمنان از خود ضعف و زبوني نشان داده و همواره با تحليل‌هاي نادرست، ملت ايران و عنوان اسلامي را تهديدات كننده ارزيابي مي‌كردند. آنان با روحيه شاه سلطان حسيني ، بهترين راه را تغيير در رفتار جمهوري اسلامي كه خواست دشمن است مي‌‌دانستند.
ليكن اكنون دشمن‌شناسي و استكبارستيزي از مهم‌ترين نشانه‏های يك عنصر فعال و پوياي عرصه سياسي كشور شناخته مي‌شود. جاودانگي و استمرار اين انديشه بيش از هر چيزي مرهون سعي و تلاش افرادی چون دكتر احمدي‌نژاد است كه این مقوله مهم را درك كرده و تحت هدايت رهبر معظم انقلاب، شجاعانه بر اين مسير استقامت و شجاعت دارند.
در عین حال هژمونی روحیه پایداری در داخل، موجب شده فرهنگ مقاومت، جهانی شود و معادلات دو قطبی یا تک قطبی و یک‏جانبه‏نگرانه، بر هم زده شود.در ادامه نیز جرات، جسارت و شجاعت در ملتها و دولتهای آزاد تقویت شود که در نهایت ابهت پوشالی غرب، استکبار و نظام سلطه شکسته شود.
5/1- احياء استقلال‏طلبی، عزت نفس، غيرت و شجاعت ملي
شايد بتوان واژه متضاد با اعتماد به نفس و استقلال را روحيه خودباختگي و يا كم بها دادن به امكانات و ارزش‌هاي خودي قلمداد نمود. ملتي داراي اعتماد به نفس است كه غرور ملي، غيرت و شجاعت ملي را حفظ نموده و خود را حقير و كوچك نشمرد.
واقعيت تاريخي اين است كه سر كوب‌هاي رواني گفتمان دوم‌خرداد حتي مفهوم استقلال را نيز در رسانه‌هاي خود زير سؤال مي‌بردند، به روحيه اعتماد ملي و غرور ايران آسيب‌ زد. به طوري كه مسؤولين دستگاه اجرايي مخصوصاً در عرصه‌هاي فني (صنعت نفت و ...) ايران را ناتوان از اداره اين امور مي‌پنداشتند.
ظهور و بروز اين خودباختگي بيش از همه در جريان مذاكرات هيأت‌هاي ديپلماسي ما با مسؤولين خارجي در سطوح مختلف در جريان پرونده هسته‌اي ظهور و بروز داشت كه حتي تعطيلي رشته‌هاي دانشگاهي مرتبط با فن‌آوري هسته‌اي نيز مورد پذيرش قرار گرفته بود. هنوز یادمان هست که دخالت‏های خارجی به چه سطحی رسیده بود که حتی در مورد برخی وزرا اظهار نظر می‏کردند و یا در ماجرای 18 تیر87،چگونه استکبار فضای جولان یافت، چرخبال‏های کشورهای همسایه و از جمله ترکیه به حریم مرزهایمان تجاوز کردند و تحریکات قومی شدت بیشتری یافت.
يكي از شعارهاي دولت اصولگراي نهم كه به آن جامه عمل نيز پوشانده است، شعار «ما مي‌توانيم» بود و در قالب اين شعار به درستي استقلال سياسي، فرهنگي، اقتصادي و عزت نفس ملي را ترجمه كرد.
6/1ـ احياء ارزش ديني و ملي
مردم در سال‌هاي حاكميت دوم‌خرداد با اشك چشم و خون دل، اهانت و جسارت به ارزش‌هاي اسلامي را لمس كردند. جريان مدعي اصلاح‌طلبي در 8 سال حاكميت خود به فعاليت‌هاي سياسي ساختارشكن و ضدديني پرداخت كه در آن روزهاي تاريك، ترويج صريح سكولاريسم، ترويج اباحه‌گري و گسترش سفره تسامح و تساهل، اهانت به پيامبر، امام حسين(ع)، واقعه كربلا و ... تقابل اين جريان سياسي، با ارزش‌ها را هويد‌ا مي‌ساخت. اصولگرايان با پيروزي در انتخابات سال 81 و در نهايت رياست‌جمهوري نهم و مجلس هفتم و هشتم اين جهت‌گيري در اركان حاكميت را عكس كردند و عملكرد درخشاني در هژموني گفتمان ارزشها و اصول انقلاب داشتند. در نتيجه امروزه فضا به گونه‌اي شده كه حتي نامزد افراطيون جبهه دوم‌خرداد، خاتمي نيز مجبور شد براي رقابت در انتخابات آتي شعارهاي ارزشي سردهد و با حضور بر مزار شهدا از گفتمان ارزشی حاكم بر جامعه بهره‌برداري نمايد. معرفي آقاي ميرحسين موسوي از سوي جريان دوم خرداد نيز در همين راستا ارزيابي مي‌شود.
2/ احياي آزاديخواهي واقعي و به چالش كشاندن داعيه‌هاي بي اساس ليبرل دموكراسي در جهان
آزاديخواهي و اعطاي آزادي‌هاي واقعي همواره مورد خواست اصولگرايان بوده است چرا كه باور دارند خداوند انسان را موجودي آزاد از تمامي قيودات و حصارهاي زاييده شده از مباني غير ديني و اصول معارض با منطق و وجدان بشري خوانده و خواسته است. و بر همين مبنا و تعريف از آزادي، اين جريان داعيه‌هاي بي‌اساس ليبرال سرمايه داري را مورد چالش قرار داد و ضعف ليبرال سرمايه‌داري و عدم صلاحيت مدعيان ليبرال سرمايه‌داري را به طور شفاف مورد توجه جهانيان قرار داد. حاكميت انحصار، استبداد سرمايه، دموكراسي و حقوق بشر از نوع قتل عام مردم مظلوم عراق، فلسطين، افغانستان و ... تضادهايي است كه اكنون به مددگفتان انقلاب اسلامي، مورد سؤال جدي افكار عمومي نخبگان دنيا قرار داد. اصلي ترين دستاورد غرب و نظام ليبرال سرمايه‌داري، مقوله «آزادي»، بيان مي‌شد و اين در حالي بود كه انقلاب اسلامي، اين ادعا را نيز مورد چالش قرار داد و تبيين نمود كه آزاديخواهي غربي مقوله‌اي دروغ و بي پايه است.
اصولگرایان با مواضع تبیینی و عملکرد خود روشن ساختند که در نفی آزادی بر اساس الگوی غربی از هیچ اقدام منطقی فروگذار نیستند. نفی آزادی بر اساس الگوی غربی، نفی بی‌بند‌و‌باری و اباحه‏گری، نفی تقلید کورکورانه، نفی از فرق سر تا نوک پا غربی شدن بود. اصولگرایان، اثبات آزادی را برای بالا بردن کرامت انسانی ضروری دانسته و می دانند.
3/ شكستن مدار و حصار تنگ، بسته، محدود و انحصاري مديريت و مديران كشور
در اواخر دوران رياست جمهوري آقاي‌هاشمي، حجم بالايي از اخبار، تحليل، سخنراني و ... در سطح كشور ايجاد شد كه قانون اساسي تغيير و دوران رياست جمهوري آقاي هاشمي تمديد شود. در بررسي مديران پيشين نيز مشاهده مي شود كه يك حلقه حداکثر 1000 نفر‌ه‌اي در كشور وجود دارند كه هر دولتي با هر خط مشي و جهت‌گيري مي‌آيد آنها زمام امور را به دست مي‌گيرند. پيروزي دولت نهم و ورود چهره‌هاي جديد، جوان و انقلابي آن حلقه بسته و حصار تنگ مديريتي را شكست.
هر چند ممكن است اين شكستن مدار بسته، هزينه‌هايي را نيز تحميل نمايد ليكن دستاورهاي آن بسيار بود. البته اين پديده صرفاً محدود به دستگاه اجرايي كشور نبود و بررسي فهرست‌هاي منتشره منتسب به نيروهاي انقلاب در انتخابات متعدد پيش از شوراي شهر دوم، نشان مي‌داد كه حدود 20 تا 25 نفر در تمام انتخابات پيشين در تمام ليست‌ها حضور دارند ليكن با ساماندهي نيروهاي انقلاب، اين حلقه نيز در عرصه‌هاي مختلف از جمله شوراهاي شهر و روستا، مجلس و ... شكسته شد و نيروهاي جديدي از اصولگرايان وارد صحنه شدند.
4/ به چالش كشاندن طبقه ممتاز و روحيه اشرافيگري و رفاه زدگي در مسؤولين
پيش از اين به دليل روابط نامناسب قدرت و ثروت، يك طبقه ممتاز در جامعه شكل گرفت كه با انتخاب‌ها، انتصاب‌ها، زرنگي‌هاو مشرف بودن بر مراكز ثروت دولتي و قدرت، به اموال عمومی دست درازی می کردند و مرفهان بی دردی را تشکیل داده بودند که مانع از هرگونه جريان منتقدي در جامعه مي‌شدند. ليكن اصولگرايان با ساماندهي بدنه اجتماع و تبيين فرمايشات رهبري، اين طبقه ممتاز و روحيه اشرافي‌گري مسوؤلين را به چالش كشاندند.
در مقطعي فرزندان برخي بزرگان و مسؤلين، تفريح خود را صرفاً سفر به اروپا، اقامت در برخي جزيره‌‌‌‌‌‌ها و ريخت و پاش‌هاي وسيع تعريف مي‌كردند. اصولگرايان اين روحيه را به وسيله خدمت شبانه‌روزي تغيير دادند به طوري كه در حال حاضر اكثر وزرا و مديران خود از طبقه محروم جامعه محسوب مي‌شوند.
5/ باز گرداندن چالش ناكارآمدي مديريت اجرايي كشور از نظام و روحانيت و پاسخگو نمودن کارشناسان و مسوؤلين مربوطه و مدعيان كارشناسي
پيش از اصولگرايان به دليل ناكارآمدي مسوولين، فرافكني از سوي آنها صورت مي گرفت. چالش اصلي افكار عمومي متوجه اصل نظام و روحانيت مي‌شد و اشكالات، نقص و آسيب‌هاي سيستم را متوجه اين دو (نظام و روحانيت) مي‌كردند. باطراحي كه از سوي اصولگرايان صورت گرفت چالش و بحث از حوزه نظري و ارکان نظام و روحانیت به حوزه كارشناسان و دانشگاهيان آمد. سيستم كارشناسي كه در دستگاه‌هايي چون سازمان مديريت و برنامه‌ريزي و در دانشكده‌هاي اقتصاد و ... نشسته بود اكنون بايستي نسبت به ناكارآمدي سيستم پاسخگو باشد. كساني كه تمامي امكانات كشور را در مقطعي در اختيار داشتند و اكنون ژست منتقد به خود گرفته‌اند مورد خطاب مردم و اصولگرايان قرار دارند كه شما مدعيان كارشناسي بايد به افكار عمومي پاسخ دهيد كه در آن دوران چرا براي ناكارآمدي خود تدبيري نينديشيديد و آن را متوجه نظام و روحانيت مي‌كرديد؟
6/ گردش نخبگان. جوان‌گرايي و به صحنه آوردن نسل دوم و سوم در عرصه مديريتي و كادرسازي براي‌ آينده كشور
پافشاری اصولگرايان بر گردش نخبگان، جوانگرايي و به صحنه آوردن نسل دوم و سوم در واقع براي يك هدف ارزشمند است كه به طور خلاصه مي‌توان آن را «كادر سازي براي آينده كشور» و ايجاد نسل جديد از مديران جوان، با انگيزه و كارآمد براي نظام معرفي نمود. متأسفانه ميانگين عمر مديريتي كشور در سطوح مختلف بسيار بالا بود و به جز مكانيسم انتخابات، اين مديران به هيچ مكانيسم ديگري براي تزريق انگيزه‌ها و تفكرات جوان و جديد، تن نمي‌دادند وحتی در این مکانیسم هم حلقه‏های بسته‏ای تشکیل داده بودند.
7/ آشكار شدن نارسايي‌ها در نظام ديوان سالاري كشور و توجه اصلي نظام به آنها
حضور اصولگرایان در عرصه‏های اجرایی و تقنینی موجب شد نارسايي‌ها و اشكالات نهادينه شده در نظام ديوان سالاري كشور آشكار شده و تمامی ارکان نظام توجه اصلي خود را به این موارد معطوف کرده و از پرداختن به مسائل فرعي، سياسي و جنجالی خودداری کنند. اصولگرایان با کارامدی، موارد مهم و ضروری را در این دوره روشن و شفاف ساختند مواردی چون:
1/7- نظام بانکی
2/7- نظام مالیاتی
3/7- نظام آمار و اطلاعات پایه‏ای کشور
4/7- نظام سنگین و حجیم اداری
5/7- نظام نظارتی
6/7- نظام حسابداری و حسابرسی
7/7- نظام برنامه‏ریزی
8/7- نظام پول ملی
9/7- نظام بهره‏وری
10/7- نظام آموزش و پرورش
11/7- نظام آموزش عالی
12/7- نظام فرهنگی کشور
13/7- نظام نخبه پروری و روحیه تحقیق و پژوهش
14/7- نظام تولید علم
15/7- نظام و...
از جمله نارسايي‌ها و اشكالات نهادينه شده در نظام ديوان سالاري كشور است که اصولگرایان تاکید دارند بایستی تدبیری برای آنها اندیشید. بر همین اساس بود که برای نظام بوروکراسی کهنه، قانون مدیریت خدمات کشوری طراحی شد و یا برای نظام ناکارآمد اقتصاد دولتی، موضوع آزادسازی اقتصادی و عدالت اقتصادی در دستور کار قرار گرفت و با تصویب قانون اجرای سیاست‏های کلی اصل 44، گامی اساسی در این راه برای افزایش کارآمدی برداشته شد.
8/ شفاف‌سازي و اهميت براي ظرفيتهاي اجتماعي و به حاشيه‌ راندن عناصر و جرانات سياسي و مدعي
بعد از پايان دفاع مقدس و مخصوصاً از خرداد 76 تا اواسط 78، در دستگاه اجرايي و تصميمات اجتماعي، توجهي به اقشار و لايه‌هاي مختلف اجتماعي صورت نمي‌گرفت و به طور مشخص در عرصه‌هاي سياسي، صرفاً احزاب و آن هم در اتاق‌هايي بسته، زمام تحولات را در دست داشتند. اصولگرايان به شفاف‌سازي و تبيين نقش اقشار و ظرفيتهاي اجتماعي پرداختند و با حجم وسيع برنامه‌ريزي و ساماندهي اين لايه عظيم، احزاب نيز در مقاطعي چون شوراها و مجلس هفتم به اين ظرفيتها تن دادند. البته اين به آن معنا نيست كه افراط و تفريط شود و نقش و جايگاه احزاب مورد بي‌توجهي قرار گيرد. نخبگان، احزاب و لايه‌ها و ظرفيت‌هاي اجتماعي مي‌تواند تحولات جدي را در عرصه‌هاي مختلف كشور به وجود آورند آن‌گونه كه كه در چند سال گذشته شاهد آن بوده‌ايم.
متأسفانه در انتخابات نهم رياست جمهوري برخي احزاب تصميم خود را براي حمايت از كانديداي خاصي گرفته و به خواست لايه‌هاي اجتماعي توجهي نداشتند. آنها تلاش داشتند مناسبات گذشته و پيش از شوراي هماهنگي را مجدداً برقرار كنند كه همين موضوع موجب ضربه شديدي در افكار عمومي به آنها شد به طوري كه نامزد مورد نظر اين احزاب كمتر از 5/1ميليون رأي آورد.
9/ ايجاد روحيه و فرهنگ توانستن
گفتمان اصولگرايي، انسداد سياسي را شكست و ايران را به ملت ايران برگرداند. اين گفتمان باعث خودباوري، اعتماد به نفس ملي و احساس توانمندي شد و شعار «ما نمي‌توانيم» را به شعار «ما مي‌توانيم» تبديل كرد. همين فرهنگ توانستن دستاوردهاي بسياري در عرصه‌هاي فن‌آوريهاي نوين و علمي را موجب شده است.
جهش‌هاي علمي(كمي و كيفي) از پيشرفت در فنون هسته‌اي، نانو تكنولوژي، پزشكي، سلولهاي بنيادي، ماهواره، موشك و ... كه باعث فخر و مباهات هر ايراني و ثمره انقلاب اسلامي است و همه و همه از تأكيدات رهبر خردمند انقلاب و پي‌گيري هاي جريان اصولگرا است روح «ما مي‌توانيم» را متجلي نمود.
10/ باز سازي فرهنگ شأن و منزلت، جايگاه مردم، محرومين و مستضعفين يعني«ولي نعمتان» و ايجاد فضايي براي طرح مطالبات حقه آنها در چارچوب نظام(فرصت) و نه عصيان عليه نظام(تهديد)
اكنون مردم احساس مي‌كنند زمام امور در دست آنهاست و با مكانيزم انتخابات، مكاتبه با مسؤولين و... مي‏توانند در تصميم گيريها و تصميم‌سازي ها مشاركت داشته باشند. اكنون ديگر مردم، محرومين و مستضعفين به منزله ميهمان ناخوانده، غريبه، مهجور، بيگانه و ... تلقی نمي‌شوند و جريان اصولگرا اين زمينه را فراهم كرده تا مردم و لايه‌هاي محروم جامعه، جايگاه مناسب و مطلوب خود را در ظرف نظام اسلامي به درستي بيابند.
اين روحيه امام(ره) و رهبري است كه مردم و محرومين را ولي نعمت مي‌دانستند و اكنون نيز جريان اصولگرا بر اين باور است كه نبايد طرح مطالبات مردم را طرح مطالبات اپوزيسيون، تعبير كرده بلكه اين مطالبات و حل مشكلات آنها در واقع پويايي و رشد انقلاب اسلامي و گفتمان انقلاب، امام و رهبري خواهد بود.
11/ جابجايي قدرت در دو حوزه (نسلي و محتوايي) با كمترين هزينه
در انقلاب‌هاي دنيا متعارف است كه نسل اولي‌هاي انقلاب‌ها محافظه كار مي‌شوند و سعي مي‌كنند قدرت را در اختيار خود نگه دارند. لذا نسل دوم براي رسيدن به قدرت مجبور به شورش و انقلاب مي شود و در اين ميان قتل عام وسيعي از طرفين به وجود مي ‌آيد. اين همان فرآيند است كه برخي ادعا مي كنند «انقلابها فرزندان خود را مي‌خورند» و همين سيكل، بعضاً ادامه مي‌يافت.
با ساماندهي مجدد نيروهاي انقلاب در ذيل گفتمان اصولگرايي، روندي از شورای شهر دوم آغاز شد كه با پيروزي در انتخابات مجلس هفتم و رياست‌جمهوري نهم و... موجب شد نسل جديد و جواني از نيروهاي انقلاب وارد عرصه‌هاي اجرايي، تقنيني و ... شوند بدون آنكه كمترين هزينه‌اي متوجه انقلاب شود.
در فرآيند جابجايي قدرت در حوزه محتوايي هم نكات قابل تأمل وجود دارد. در پيش از حاكميت گفتمان اصولگرايي، جريانی وارد اركان حاكميت شد كه با طراحي عمليات رواني، استفاده از امكانات حكومتي و ... تلاش كرد مسير انقلاب را تغيير داده و ريل‌گذاري به موازات مسیر ولايت داشته باشد. اين جريان متأسفانه هزينه‌هاي سنگيني را متوجه نظام كرد كه جلوه بارز آن در مجلس ششم، 18تير 78، روزنامه‌هاي زنجبره اي و ... بود. ليكن با برنامه‌ريزي، ساماندهي و طراحي اصولگرايان بدون كمترين خون‌ريزي جابجايي قدرتي شكل گرفت كه نه تنها نسل دوم و سوم انقلاب وارد صحنه شد بلكه به لحاظ محتوايي تغيير كيفي را شاهد بوديم.
با گذشت 30 سال از انقلاب اسلامي جامعه ايران نسل اول و دوم انقلاب را با افتخار و احترام مشايعت مي‌كند. نسلي كه افتخارآفرين دوران مبارزات ستم شاهي بوده و در شكل‌گيري و بنيانگذاري جمهوري اسلامي بر ويرانه‌هاي سلطنت 2500 ساله نقش اصلي را داشته است. در 8 سال جنگ تحميلي شجاعانه و با اقتدار از مرزهاي جغرافيايي و عقيدتي دفاع كرد و در سازندگي، توسعه سياسي و عدالت‌خواهي نقش‌آفرين بوده است.
بي‌ترديد آئين مشايعت و تجليل از اين نسل كه روان‌شناسان آنان را «نسل فرمانروا» مي‌نامند، خود آموزه‌اي براي نسل آينده است . نسلي كه هم‌اكنون جامعه ايراني به استقبال آن مي‌رود، نسل سوم و چهارم انقلاب است. نسل جوان، خلاق، آرمانگرا، متخصص و جوياي نام، نسلي كه بايد اعتبار و جايگاه و منزلت نسل فرمانروا را پاس بدارد و در عين حال مديريت كشور را بر پايه دانش و تخصص بر محور گفتمان عدالت و پيشرفت رقم بزند.
12/رسوا نمودن مثلث شوم قدرت، ثروت و رسانه
به دلیل بسترهای دینی جامعه ایران، گره خوردن جايگاه قدرت با مراكز كسب ثروت و رسانه باعث بروز تنش و التهاب در کشور شد. مثلث شوم قدرت، ثروت و رسانه در آن مقطع با طراحی عملیات روانی و سیاسی و امنیتی کردن جامعه، التهاب را به جامعه تزریق کردند. متاسفانه رسانه ها به ابزاري در دست سياستمداران و صاحبان ثروت تقليل يافتند. لیکن اصولگرایان این مثلث شوم را را رسوا و افشا کردند و مانع از آن شدند که بیش از این آرامش جامعه برای خدمت‏گذاری، کار و تلاش دچار آسیب و لطمه شود.
13- شاخص و تراز شدن انقلاب اسلامی برای دولت‏ها و ملت‏ها
گرچه زخمهاي ژرف حاصل از بي عدالتي و اهنت به ارزشها در گذشته که متاسفانه بازتابهای جهانی نیز داشت بسيار عميق تراز آن است که در يک کوتاه التيام يابد اما بازخواني پرونده عملکرد اصولگرایان در اين محدوده نويدبخش شاخص و تراز شدن انقلاب اسلامی برای دولت‏ها و ملت‏ها است.

/الف




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط