کتاب‌های انبیای متقدم

مطابق تقسیم یهودی از عهد قدیم پس از تورات کتاب‌های انبیا می‌آید. خود این بخش هم به دو بخش انبیای متقدم و انبیای متأخر تقسیم می‌شود. موضوع کتاب‌های انبیای متقدم تاریخ است و همگی آنها در تقسیم مسیحی از عهد قدیم
چهارشنبه، 19 مهر 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
کتاب‌های انبیای متقدم
 کتاب‌های انبیای متقدم

نویسنده: عبدالرحیم سلیمانی اردستانی

 

مطابق تقسیم یهودی از عهد قدیم پس از تورات کتاب‌های انبیا می‌آید. خود این بخش هم به دو بخش انبیای متقدم و انبیای متأخر تقسیم می‌شود. موضوع کتاب‌های انبیای متقدم تاریخ است و همگی آنها در تقسیم مسیحی از عهد قدیم جزو کتاب‌های تاریخی به حساب می‌آیند. این بخش کتاب‌های یوشع بن نون، داوران، دو کتاب سموئیل نبی و دو کتاب پادشاهان را دربر می‌گیرد.

1. صحیفه‌ی یوشع بن نون

در مجموعه‌ی عهد قدیم پس از اسفار پنج‌گانه‌ی تورات کتابی واقع شده است که عنوان صحیفه‌ی یوشع بن نون را دارد. یوشع همان کسی است که در تورات بارها نام او آمده و در دوره‌هایی نزدیک‌ترین فرد به حضرت موسی و نیز دستیار او بوده است (خروج، 13: 23) و حضرت موسی در پایان عمر خود او را به دستور خداوند به جانشینی خود برمی‌گزیند (اعداد، 27: 15-23) و به او دستور می‌دهد که چگونه به سرزمین موعود حمله کند و با ساکنان آن چگونه رفتار نماید (تثنیه، 31: 1-8). صحیفه‌ی یوشع در واقع کتاب تاریخی است که حوادث دوره‌ی حکومت یوشع را بیان می‌کند.
ماجراهای دوره‌ی یوشع در کتاب بدین ترتیب آمده است:
- یوشع بنی‌اسرائیل را آماده می‌کند و آنان را معجزه‌آسا از رود اردن عبور می‌دهد و به سرزمین موعود می‌رساند (1-5).
- او به سرزمین موعود حمله می‌کند و قسمت عمده‌ی آن سرزمین را فتح می‌کند و ساکنان آن را نابود می‌سازد (6-12).
- یوشع سرزمین‌های آزاد شده را بین اسباط بنی‌اسرائیل تقسیم می‌کند و به کشور نظم می‌دهد (13-22).
- یوشع وصیت و آخرین نصایح خود را برای بنی‌اسرائیل بیان می‌کند (از 23 تا 24: 28).
- یوشع وفات می‌یابد و حوادث اندکی پس از آن رخ می‌دهد (24: 29-33).
محتوای این کتاب حوادث تاریخی است و حتی وصایای یوشع نیز بیشتر به این اختصاص دارد که قوم اسرائیل برای فتح سرزمین موعود و نگهداری آن چه وظایفی دارند. نکته‌ی قابل توجه در این کتاب نسبت دادن خشونت‌ها و قتل‌عام‌های شدید و گسترده به یوشع است که اعتراض نقادان جدید را برانگیخته است. برای نمونه درباره‌ی فتح شهر اریحا آمده است: «قوم اسرائیل از هر سو به داخل شهر هجوم بردند و آن را تصرف کردند. هر چه که در شهر بود از بین بردند، زن و مرد، پیر و جوان، گاو و گوسفند و الاغ، همه را از دم شمشیر گذراندند» (یوشع، 6: 20-21)؛ و در هنگام حمله به شهر عای، یوشع به بنی‌اسرائیل دستور می‌دهد که با اهالی آن همان کنند که قبلاً با مردم اریحا کرده‌اند و فقط اموال را برای خود بردارند (یوشع، باب هشتم). به گفته‌ی این کتاب، یوشع اهالی شهرهای متعددی را به همین صورت قتل‌عام می‌کند. حتی پیروان این کتاب هم گاهی درباره‌ی اینکه چنان اعمالی مورد رضایت خدای مهربان و دوستدار انسان‌ها باشد تردید کرده‌اند. (1)

نویسنده و تاریخ نگارش

درباره‌ی تاریخ نگارش و منشأ کتاب یوشع می‌توان همان سه دیدگاهی را که در رابطه با تورات مطرح شد به تصویر کشید. دیدگاه سنتی آن است که نویسنده‌ی این کتاب خود یوشع بن نون است. (2) البته گاهی گفته شده آیات آخر این کتاب که وفات یوشع و حوادث بعد از آن را نقل می‌کند، به وسیله‌ی فرد دیگری نوشته شده است. (3) مفسران یهودی سنتی کتاب مقدس درباره‌ی نویسنده واقعی این کتاب بحث‌های جدی‌ای داشته‌اند و در میان آنان اختلافاتی بروز کرده است. (4)
اسپینوزا درباره‌ی تاریخ نگارش و نویسنده‌ی این کتاب همان روشی را در پیش می‌گیرد که در مورد تورات در پیش گرفت. او می‌گوید عباراتی از قبیل «و خداوند با یوشع بود و اسم او در تمامی آن زمین شهرت یافت» (6: 27) و عبارتهایی که دربردارنده‌ی این است که «یوشع به همه وصایای موسی عمل کرد» (8: 35 و 11: 15) و فقره‌ی آخر این کتاب که وفات و حوادث پس از وفات او را نشان می‌دهد، نمی‌تواند نوشته‌ی خود یوشع باشد. علاوه بر این برخی از عبارت‌ها نشان می‌دهد که این کتاب باید زمانی طولانی پس از یوشع نوشته شده باشد: «وافرائیم و منسی کنعانیان را، که در جازر ساکن بودند، بیرون نکردند. پس کنعانیان تا امروز در میان افرائیم ساکن‌اند» (16: 10) و این عبارت عیناً در ابتدای سفر داوران آمده است (1-28-30). کلمه‌ی «تا امروز» زمانی نسبتاً طولانی را نشان می‌دهد. اسپینوزا شواهد متعدد دیگری را برای اثبات این امر می‌آورد که کتاب موجود مدت‌ها پس از یوشع نوشته شده است. (5)
نقادان جدید کتاب مقدس بحث‌های خود درباره منشأ تورات را درباره‌ی این کتاب هم مطرح می‌کنند و غالباً می‌گویند در نگارش این کتاب نیز از منابع چهارگانه‌ی «یهوه‌ای، الوهیمی، کاهنی و تثنیه‌ای» استفاده شده و برای مثال باب‌های «1-12» براساس سه منبع نخست و باب‌های «13-24» براساس منبع چهارم تنظیم شده است. اینان اساساً کتاب یوشع را کتابی مجزا به حساب نمی‌آورند و آن را دنباله‌ی تورات می‌خوانند و به جای «اسفار پنج‌گانه» (6)، «اسفار شش‌گانه» (7) را به کار می‌برند. (8) آنان می‌گویند این کتاب، همراه با تورات نزدیک به یک هزاره پس از یوشع بن نون، یعنی در قرن پنجم قبل از میلاد نوشته شده است. (9)

2. سفر داوران

هفتمین کتاب از مجموعه‌ی عهد قدیم، سفر داوران است. عنوان این کتاب به زمانی اشاره دارد که به نقل حوادث آن می‌پردازد. در دوره‌ای چند صد ساله که در مدت آن بسیار اختلاف است، (10) بنی‌اسرائیل حکومت مرکزی مشخصی نداشته و هرگاه قوم دچار بحران می‌شده، به درگاه خداوند التماس می‌کرده و خداوند رهبری برای آنان تعیین می‌کرده است. این رهبران الهی داور خوانده می‌شدند، هر چند کار آنان در داوری حقوقی بین بنی‌اسرائیل منحصر نبود و به امور سیاسی و نظامی قوم نیز می‌پرداختند. (11) تعداد داوران بنی‌اسرائیل را برخی پانزده (12) و برخی دیگر شانزده نفر (13) دانسته‌اند. اختلاف از آنجا ناشی می‌شود که برخی یوشع را از داوران و برخی دیگر آغاز این دوره را از زمان وفات یوشع دانسته‌اند. آخرین این داوران سموئیل نبی است که شرح زندگی و حوادث زمان او در کتاب سموئیل نبی آمده است. بنابراین کتاب داوران به حوادث زمان چهارده داور می‌پردازد. کتاب داوران چکیده حوادث این دوره را، که در واقع چکیده‌ی کتاب نیز هست، این‌گونه آورده است:
"قوم اسرائیل در طول زندگانی یوشع و نیز ریش سفیدان قوم که پس از او زنده مانده بودند و شخصاً اعمال شگفت‌انگیز خداوند را در حق اسرائیل دیده بودند، نسبت به خداوند وفادار ماندند. ولی بالاخره تمام مردم آن نسل مردند و نسل بعدی خداوند را فراموش کردند و هر آنچه که او برای قوم اسرائیل انجام داده بود، به یاد نیاوردند. ایشان نسبت به خداوند گناه ورزیدند و به پرستش بت‌ها روی آوردند. آنها خداوند، خدای پدران خود را که ایشان را از مصر بیرون آورده بود، ترک نموده، بت‌های طایفه‌های همسایه‌ی خود را عبادت و سجده می‌کردند. بنابراین خشم خداوند بر تمام اسرائیل افروخته شده و ایشان را به دست دشمنانشان سپرد تا غارت شوند، زیرا او را ترک نموده، بت‌های بعل وعشتاروت را عبادت می‌کردند.
هرگاه قوم اسرائیل با دشمنان می‌جنگیدند، خداوند بر ضد اسرائیل عمل می‌کرد، همان طور که قبلاً در این مورد هشدار داده و قسم خورده بود. اما وقتی که قوم به این وضع فلاکت‌بار دچار گردیدند خداوند رهبرانی فرستاد تا ایشان را از دست دشمنانشان برهانند. ولی از رهبران نیز اطاعت ننمودند و با پرستش خدایان دیگر، نسبت به خداوند خیانت ورزیدند. آنها برخلاف اجدادشان عمل کردند و خیلی زود از پیروی خداوند سرباز زده، او را اطاعت ننمودند. هر یک از رهبران در طول عمر خود به کمک خداوند قوم اسرائیل را از دست دشمنانشان می‌رهانید، زیرا خداوند به سبب ناله‌ی قوم خود و ظلم و ستمی که بر آن‌ها می‌شد، دلش بر آنها می‌سوخت و تا زمانی که آن رهبر زنده بود به آنها کمک می‌کرد. اما وقتی که آن رهبر می‌مرد، قوم به کارهای زشت خود برمی‌گشتند و حتی بدتر از نسل قبل رفتار می‌کردند. آنها باز به سوی خدایان بت‌پرست روی آورده، جلو آن‌ها زانو می‌زدند و آن‌ها را عبادت می‌نمودند و با سر سختی به پیروی از رسوم زشت بت‌پرستان ادامه می‌دادند.
پس خشم خداوند بر بنی‌اسرائیل افروخته شده و فرمود: «چون این قوم پیمانی را که با پدران ایشان بستم شکسته‌اند و از من اطاعت نکرده‌اند، من نیز قبایلی را که هنگام فوت یوشع هنوز مغلوب نشده بودند، بیرون نخواهم کرد. بلکه آن‌ها را برای آزمودن قوم خود می‌گذارم تا ببینم آیا آنها چون پدران خود مرا اطاعت خواهند کرد یا نه».
پس خداوند آن قبایل را در سرزمین کنعان واگذاشت. او ایشان را توسط یوشع به کلی شکست نداده بود و بعد از مرگ یوشع نیز فوری آن‌ها را بیرون نکرد. (داوران، 2: 9-23)."
در این کتاب حوادثی نقل شده است که به لحاظ اخلاقی و دینی جای تأمل دارد. نمونه‌ی آن ماجرایی است که در چند باب آخر نقل شده است. مردانی از سبط بنیامین به زنی اسرائیلی به صورتی فجیع تجاوز می‌کنند و این امر خشم بقیه قبایل را بر می‌انگیزد. آنان لشکریانی گرد می‌آورند و از سبط بنیامین می‌خواهند که این مردان فاسد را تحویل دهد تا به سزای اعمالشان برسند. قبیله‌ی بنیامین از این کار سرباز می‌زنند و آماده‌ی جنگ می‌شوند. سرانجام لشکر قبایل به یاری خداوند همه مردان جنگی بنیامین به جز 600 نفر را می‌کشند و به سراغ شهرها و روستاهای آنان می‌روند و:
"سپس سپاه اسرائیل برگشته تمام مردان، زنان، اطفال و حتی حیوانات قبیله بنیامین را کشتند و همه شهرها و دهکده‌های آنها را سوزاندند (داوران، 20: 26-27)."
در باب بعدی آمده است که هیچ زنی از قبیله‌ی بنیامین باقی نمانده بود که آن 600 مرد جنگی با آنها ازدواج کنند.

تاریخ نگارش و نویسنده

عالمان یهود در تلمود نویسنده‌ی این کتاب را آخرین داور، یعنی سموئیل نبی، می‌دانند (14) و آبای اولیه‌ی کلیسا نیز همین رأی را پذیرفته‌اند، (15) اما باروخ اسپینوزا این نظر را رد می‌کند و می‌گوید اینکه مکرراً در کتاب آمده است که در آن زمان هیچ پادشاهی در اسرائیل نبوده است، نشان می‌دهد که این کتاب پس از تأسیس حکومت پادشاهی نوشته شده است. (16)
نقادان جدید کتاب مقدس درباره‌ی این کتاب نیز به شیوه‌ی خود عمل کرده‌اند. آنان غالباً می‌گویند این کتاب بعد از اسارت بابلی، یعنی حدود 500 قبل از میلاد، و با استفاده از همان منابع تورات، و بیشتر منابع یهوه‌ای و الوهیمی نوشته شده است. (17) اما از میان همین محققان عده‌ای هم تاریخ نگارش آن را قدیم‌تر از این زمان می‌دانند، اما نه آن قدر قدیم که بتوان آن را به سموئیل نبی نسبت داد. (18)

3. کتاب‌های اول و دوم سموئیل نبی

آخرین داور بنی‌اسرائیل پیامبر بزرگی به نام سموئیل نبی است. در نسخه‌ی عبری عهد قدیم کتابی به نام این پیامبر آمده که در نسخه‌ی سبعینیه به صورت دو کتاب مجزا شده و کتاب‌های اول و دوم سموئیل نبی نام گرفته است.
کتاب اول سموئیل با تولد سموئیل نبی آغاز و در آن اوضاع نابسامان بنی‌اسرائیل در آن دوره بیان می‌شود تا اینکه سموئیل نبی از سوی خداوند به عنوان داور بنی‌اسرائیل انتخاب می‌گردد و با کاردانی و رشادت، کشور را اداره و دشمنان را سرکوب می‌کند و خدمات ارزشمندی انجام می‌دهد (اول سموئیل، 1-8).
در باب هشتم، مردم نزد سموئیل نبی می‌روند و از او درخواست می‌کنند که پادشاهی برای آنان تعیین کند. ماجرا به گونه‌ای قابل تأمل نقل شده است:
"وقتی سموئیل نبی پیر شد، پسران خود را به عنوان داور بر اسرائیل گماشت. نام پسر اول، یوئیل و پسر دوم ابیاه بود. ایشان در بئر شبع بر مسند داوری نشستند. اما آنها مثل پدر خود رفتار نمی‌کردند بلکه طمعکار بودند و از مردم رشوه می‌گرفتند و در قضاوت، عدالت را رعایت نمی‌کردند.
بالاخره، رهبران اسرائیل در رامه جمع شدند تا موضوع را با سموئیل در میان بگذارند. آنها به او گفتند: «تو پیر شده‌ای و پسرانت نیز مانند تو رفتار نمی‌کنند. پس برای ما پادشاهی تعیین کن تا بر ما حکومت کند و ما هم مانند سایر قوم‌ها پادشاهی داشته باشیم». سموئیل از درخواست آنها بسیار ناراحت شد و برای کسب تکلیف به حضور خداوند رفت.
خداوند در پاسخ سموئیل فرمود: «طبق درخواست آنها عمل کن، زیرا آنها مرا رد کرده‌اند نه تو را. آنها دیگر نمی‌خواهند من پادشاه ایشان باشم. از موقعی که ایشان را از مصر بیرون آوردم، پیوسته مرا ترک نموده، به دنبال خدایان دیگر رفتند. الان با تو نیز همان رفتار را در پیش گرفته‌اند. هر چه می‌گویند بکن، اما به ایشان هشدار بده که داشتن پادشاه چه عواقبی دارد» (اول سموئیل، 8: 1-9)."
در ادامه سموئیل نبی عیب‌های حکومت سلطنتی را به مردم گوشزد می‌کند و ناراحتی خودش و خدا را نسبت به این درخواست مردم اعلام می‌دارد، ولی سرانجام به فرمان خداوند به خواسته‌ی آنان تن می‌دهد.
همان‌طور که مشاهده می‌شود در فقره‌ی فوق از یک‌سو پسران سموئیل فساد و تباهی را به حد اعلا رسانده‌اند، پس مردم حق داشته‌اند که از سموئیل تغییر اوضاع را طلب کنند و از سوی دیگر عمل قوم مورد رضایت خداوند و سموئیل نیست و حتی خداوند به سموئیل می‌گوید آنان تو را رد نکرده‌اند، بلکه مرا رد کرده‌اند. این دو گانگی باعث شده است برخی از نویسندگان یهودی جانب خداوند و سموئیل را بگیرند و عمل قوم را محکوم کنند (19) و برخی دیگر به گونه‌ای به توجیه عمل قوم بپردازند. (20) به هر حال، سرانجام سموئیل نبی به دستور خداوند فردی به نام شائول را به عنوان نخستین پادشاه اسرائیل تعیین می‌کند و بدین ترتیب حکومت مملکت بنی‌اسرائیل از نوعی حکومت تئوکراسی به سلطنتی و پادشاهی تغییر می‌کند. شائول خدمات مهمی انجام می‌دهد و دشمنان قوم را شکست می‌دهد. نکته‌ای دیگر در این کتاب که شایان توجه است، شخصیت و زندگی شائول است. سموئیل نبی به دستور خداوند شائول را بر می‌گزیند و از شخصیت و روحیات او تعریف و تمجید می‌شود و حتی به مقام نبوت می‌رسد:
"وقتی شائول از سموئیل جدا شد تا برود، خدا قلب تازه‌ای به او بخشید و همان روز تمام پیشگویی‌های سموئیل به حقیقت پیوست. وقتی شائول و نوکرش به جعبه رسیدند، گروهی از انبیا به او برخوردند. ناگهان روح خدا بر شائول آمد و او نیز همراه آنها شروع به نبوت کردن نمود. کسانی که شائول را می‌شناختند وقتی او را دیدند که نبوت می‌کند متعجب شده به یکدیگر گفتند: «چه اتفاقی برای پسر قیس [شائول] افتاده است؟ آیا شائول هم نبی شده است؟ یک نفر از اهالی آنجا گفت: «مگر نبی بودن به اصل و نسب ربط دارد؟» و این یک ضرب‌المثل شد: «شائول هم نبی شده است» (اول سموئیل، 10: 12)."
اما همین شائول بعداً به سبب تخلف از یک فرمان خداوند که به لحاظ اخلاقی بسیار سؤال‌برانگیز است طرد و از حکومت عزل می‌شود:
روزی سموئیل به شائول گفت: «خداوند مرا فرستاد که تو را مسح کنم تا بر قوم او اسرائیل سلطنت کنی. پس الان به پیغام خداوند قادر متعال توجه کن. او می‌فرماید: من مردم عمالیق را مجازات خواهم کرد، زیرا وقتی قوم اسرائیل را از مصر بیرون می‌آوردم، آنها نگذاشتند از میان سرزمینشان عبور کنند. حال برو و مردم عمالیق را قتل‌عام کن. بر آنها رحم نکن، بلکه زن و مرد و طفل شیرخواره، گاو و گوسفند، شتر و الاغ، همه را نابود کن (اول سموئیل، 15: 1-3).
شائول اصل این فرمان را اطاعت می‌کند و همه‌ی آنها اعم از زن و مرد و طفل شیرخواه را قتل‌عام می‌کند. اما حیوانات فربه و درشت را نگه می‌دارد. همین امر خشم خداوند را نسبت به او بر می‌انگیزد. شائول هر توضیحی می‌دهد مورد قبول واقع نمی‌شود. او می‌گوید «حیوانات را برای قربانی به درگاه خداوند نگه داشتم»، «از قوم ترسیدم و حیوانات را زنده نگه داشتم»؛ ولی هیچ بهانه‌ای قبول نمی‌شود. سرانجام شائول گناه خود را می‌پذیرد و به درگاه خداوند توبه می‌کند. اما خداوند به سموئیل نبی می‌گوید از اینکه شائول را به پادشاهی برگزیده‌ام متأسفم و باید فرد دیگری جای او را بگیرد.
به نظر می‌رسد که از یک ‌سو فرمان خداوند عجیب است و از سوی دیگر نافرمانی شائول آن اندازه بزرگ نیست که به هیچ‌وجه قابل بخشایش نباشد و باعث شود که نه تنها از حکومت عزل شود، بلکه روحی پلید بر او مسلط شود و او را عذاب دهد. (21)
خداوند به سموئیل نبی دستور می‌دهد که فردی به نام داود را روغن مالی کند و به جای شائول به پادشاهی برگزیند. اما سموئیل می‌گوید: «چطور می‌توانم این کار را بکنم؟ اگر شائول بشنود مرا می‌کشد» (اول سموئیل، 16: 2).
در جایی شائول به مقام نبوت می‌رسد و در جای دیگر بیم این می‌رود که او پیامبر بزرگ الهی را که به مقام او نزد خداوند واقف است به قتل برساند. سموئیل، داود را مسح می‌کند و حوادثی پیش می‌آید که داود در لشکریان شائول مشغول خدمت می‌شود و به موفقیت‌های چشمگیری، از جمله قتل جلیات، پهلوان نامدار فلسطینی‌ها، نائل می‌آید و آوازه‌ی او همه جا می‌پیچد. این امر حسادت شائول را بر می‌انگیزد.
شائول برای قتل داود، که در واقع داماد او نیز گشته بود، دسیسه‌های زیادی می‌چیند و حتی خود مستقیماً اقدام می‌کند، اما هربار خداوند داود را نجات می‌دهد. با اینکه داود بارها حتی جان شائول را نجات می‌دهد، اما شائول دست از دسیسه‌های خود برنمی‌دارد و سرانجام در حالی که در محاصره‌ی دشمن قرار می‌گیرد، خود را می‌کشد. (22)
به هر حال داستان زندگی شائول آن‌گونه که در کتاب اول سموئیل مطرح شده است ناسازگار به نظر می‌رسد. البته مسئله این نیست که یک انسان خوب خطا و گناه کرده، بلکه مشکل اینجاست که انسانی بسیار برجسته و برگزیده‌ی خدا که به مقام نبوت رسیده است، اعمالی انجام می‌دهد که پست‌ترین انسان‌ها کمتر به آن تن می‌دهند.
کتاب اول سموئیل با مرگ شائول پایان می‌یابد و البته قبلاً سموئیل نبی وفات یافته بود. کتاب دوم سموئیل با آغاز سلطنت داود آغاز می‌شود. در واقع این کتاب کل دوره‌ی داود را در بر می‌گیرد. داود دشمنان اسرائیل را نابود ساخت و مملکت آنان را به اوج اقتدار رسانید. ماجراهای فتوحات و موفقیت‌های داود و نیز مشکلاتی که در اواخر عمر با آن روبه‌رو بود، در کتاب سموئیل نبی آمده است.
اما به نظر می‌رسد که گونه‌ای دوگانگی و ناسازگاری در زندگی داود نیز وجود داشته باشد. چون از یک سو وقتی سموئیل نبی داود را تدهین می‌کند، روح خدا بر او فرود می‌آید و تا آخر عمر از او جدا نمی‌شود:
سموئیل ظرف روغن را... بر سر داود... ریخت. روح خداوند بر او نازل شد و از آن روز به بعد بر او قرار داشت (اول سموئیل، 13: 16).
اما از سوی دیگر همین داود عملی انجام می‌دهد که انجام آن حتی از انسان‌های معمولی و یا سطح پایین جامعه بعید به نظر می‌رسد. او روزی به بام قصر می‌رود و زن زیبای همسایه را که همسر یکی از سربازان او بود می‌بیند و او را به قصر می‌آورد و به او تجاوز می‌کند و چون متوجه می‌شود که زن آبستن شده است، آن سرباز را از میدان فرا می‌خواند و از او می‌خواهد که به خانه برود با همسر خود همبستر شود. آن سرباز فداکار می‌گوید چگونه به خانه روم در حالی که برادرانم در میدان جنگ هستند. پس چون داود در این کار موفق نمی‌شود سرباز را به میدان می‌فرستد و دستور می‌دهد تا او را در خط مقدم جبهه قرار دهند تا کشته شود و چون کشته می‌شود با همسر او ازدواج می‌کند.
سؤال اینجاست فردی که روح خدا بر او ساری بوده است چگونه چنین عمل شنیعی را انجام می‌دهد. اما نکته‌ی سؤال برانگیز دیگر این است که عکس‌العمل خدا در مقابل این عمل چندان شدید نیست. تعبیر این است: «کاری که داود کرده بود در نظر خداوند ناپسند آمد» (دوم سموئیل، 11: 27). خداوند به ناتان نبی می‌گوید که به داود بگوید کار ناشایستی انجام داده است. داود اعتراف و توبه می‌کند و خداوند به راحتی او را می‌بخشد. (23)
چگونه انسانی که روح خدا در همه‌ی عمر با او بود به چنین عملی دست می‌یازد و چگونه خدایی که در برابر خطای کوچک شائول (تازه آن هم اگر خطا بوده باشد) هرگز گذشت نکرد، در اینجا به راحتی در می‌گذرد. در بخش‌های بعدی عهد قدیم، داود به عنوان سمبل صداقت و اطاعت محض مطرح می‌شود، به گونه‌ای که پادشاهان دیگر باید از او الگو بگیرند. (24)

نویسنده، تاریخ نگارش و منشأ

در تلمود آمده است که کتاب سموئیل نبی را تا جایی که وفات سموئیل را نقل می‌کند، خود سموئیل نوشته است و بعد از آن را داود (25) یا دیگران (26) نگاشته‌اند. اما اسپینوزا و نیز نقادان جدید این اعتقاد را قبول ندارند. اسپینوزا می‌گوید این دو کتاب چندین قرن پس از سموئیل نگاشته شده است. وی برای اثبات مدعای خود به مواردی استناد می‌کند که نشان می‌دهد بین زمان حادثه و زمان کتابت فاصله زیادی بوده است. برای نمونه در این کتاب پس از ماجرایی از شائول که گفته می‌شود پیش «رایی» برویم می‌گوید: «در آن زمان به نبی، رایی می‌گفتند» (27) (اول سموئیل، 9: 9).
محققان جدید عموماً در اینجا هم نظریه‌ی چند منبعی را پذیرفته‌اند. گاهی گفته می‌شود در این کتاب از دو یا سه منبع که در زمان‌های مختلفی نگاشته شده‌اند، استفاده کرده‌اند. (28) اینکه در عنوان کتاب نام سموئیل آمده به این معنا نیست که نویسنده‌ی آن سموئیل است، بلکه نام سموئیل چون نخستین شخصیت مهم کتاب است ذکر گردیده و کتاب را یک نویسنده در قرن ششم قبل از میلاد که از منابع متعددی استفاده می‌کرده، گردآوری کرده است. (29)
همان‌طور که در بحث از محتوایی این دو کتاب گذشت، ماجراها و شخصیت‌ها به گونه‌ای متناقض و جمع‌ناپذیر مطرح شده‌اند. شاید فرضیه منابع متعدد این مشکل را حل کند.

4. کتاب‌های اول و دوم پادشاهان

در مجموعه‌ی عهد قدیم، پس از دو کتاب سموئیل نبی دو کتاب با عنوان پادشاهان آمده است که مطالب کتاب سموئیل را پی می‌گیرند و چند قرن تاریخ بعدی بنی‌اسرائیل را در بردارند. در نسخه‌ی عبری و نیز سنت یهودی این دو کتاب یکی هستند، ولی در نسخه سبعینیه، و به تبع آن در سنت مسیحی، به دو کتاب مجزا تقسیم شده است. (30) کتاب اول پادشاهان از زمانی آغاز می‌شود که داود، پادشاه بسیار پیر و سالخورده‌ای شده بود و با زمینه‌سازی و توصیه‌ی ناتان نبی، فرزند خود سلیمان را به جانشینی برمی‌گزیند. داود، سلیمان را به اطاعت از خدا و پایبندی به شریعت و سرکوبی دشمنان وصیت می‌نماید و وفات می‌کند. در زمان حکومت سلیمان مملکت بنی‌اسرائیل به اوج عظمت خود می‌رسد و کشور از هر نظر به قدرت بی‌بدیل تبدیل می‌گردد. از جمله خدمات سلیمان ساختن خانه خداست که آن را به صورتی بسیار با شکوه و عظمت به پایان می‌رساند.
داستان زندگی سلیمان نیز فراز و نشیبی عجیب‌تر از همه‌ی شخصیت‌های قبلی عهد قدیم دارد. در این رابطه به ماجراهایی که در عهد قدیم نقل شده است اشاره می‌کنیم:
حضرت داود تصمیم می‌گیرد که خانه‌ی خدا را بسازد. خداوند از طریق ناتان نبی او را از این کار باز می‌دارد و به او می‌گوید: وقتی تو بمیری و به اجدادت ملحق شوی، من یکی از پسرانت را وارث تاج و تخت تو می‌سازم و حکومت او را تثبیت می‌کنم. او همان کسی است که خانه‌ای برای من خواهد ساخت و من سلطنت او را تا به ابد پایدار خواهم کرد. من پدر او و او پسر من خواهد بود، اما اگر مرتکب گناه شود او را سخت مجازات خواهم کرد. ولی محبت من از او دور نخواهد شد... (دوم سموئیل، 7: 12-15).
این سخن درباره‌ی سلیمان است که خانه خدا را می‌سازد. پس سلیمان پسر خداست و خدا پدر او، و این تعبیری است که در عهد قدیم برای افراد بسیار برجسته و مطیع پروردگار به کار می‌رود. به همین دلیل «محبت خدا از او هرگز دور نخواهد شد».
وقتی سلیمان به سلطنت می‌رسد خداوند را در خواب می‌بیند:
"آن شب درجبعون خداوند در عالم خواب به او ظاهر شد و فرمود: «از من چه می‌خواهی تا به تو بدهم؟». سلیمان گفت: «تو به پدرم داود بسیار محبت نشان دادی چون او نسبت به تو صادق و امین بود و قلب پاکی داشت. به او پسری بخشیدی که امروز بر تختش نشسته است. با این کار لطف خود را در حق او کامل کردی. ای خداوند، خدای من، تو مرا به جای پدرم داود به پادشاهی رسانیده‌ای، در حالی که من خود را برای رهبری یک قوم، بسیار کوچک و بی‌تجربه می‌دانم. حال که رهبری قوم برگزیده تو با این همه جمعیت بی‌شمار به عهده‌ی من است، به من حکمت عطا کن تا بتوانم نیک و بد را تشخیص بدهم و با عدالت بر مردم حکومت کنم، وگرنه چطور می‌توانم این قوم بزرگ را اداره کنم؟».
خداوند درخواست سلیمان را بسیار پسندید و خشنود شد که سلیمان از او حکمت خواسته است. پس به سلیمان فرمود: «چون تو حکمت خواستی تا با عدالت حکومت کنی و عمر طولانی یا ثروت فراوان برای خود و یا مرگ دشمنانت را از من نخواستی، پس هر چه طلب کردی به تو می‌دهم. من به تو فهم و حکمتی می‌بخشم که تاکنون به کسی نداده‌ام و نخواهم داد. در ضمن چیزهایی را هم که نخواستی به تو می‌دهم یعنی ثروت و افتخار را... (اول پادشاهان، 3: 5-13)"
تا اینجا سلیمان همان کسی است که خداوند در فقره‌ی قبل وعده‌ی او را داده بود. او هرگز به فکر دنیای خود نیست. تنها به فکر مردم و حکومت عادلانه است. او حکمت می‌خواهد و خداوند به او حکمتی می‌دهد که به احدی نداده است. پس انتظار می‌رود که از این پس سلیمان شخصیتی بسیار بی‌نظیر باشد. اما باب یازدهم از همین کتاب سخن دیگری دارد.
این باب که پایان زندگی سلیمان را دربر دارد، عاقبت بسیار ناخوشایندی را برای او ترسیم می‌کند:
"سلیمان پادشاه، به غیر از دختر فرعون، دل به زنان دیگر نیز بست. او بر خلاف دستور خداوند زنانی از سرزمین قوم‌های بت‌پرست... به همسری گرفت. خداوند قوم خود را سخت برحذر داشته و فرموده که با این قوم‌های بت‌پرست هرگز وصلت نکنند، تا مبادا آنها قوم اسرائیل را به بت‌پرستی بکشانند. سلیمان هفتصد زن و سیصد کنیز برای خود گرفت. این زن‌ها به تدریج سلیمان را از خدا دور کردند به طوری که وقتی به سن پیری رسید به جای اینکه مانند پدرش داود با تمام دل و جان خود از خداوند، خدایش پیروی کند به پرستش بت‌ها روی آورد. سلیمان عشتاروت، الهه صیدونی‌ها، و ملکوم، بت نفرت‌انگیز عمونی‌ها، را پرستش می‌کرد. او به خداوند گناه ورزید و مانند پدر خود داود از خداوند پیروی کامل نکرد. حتی روی کوهی که در شرق اورشلیم است، دو بتخانه برای کموش، بت نفرت‌انگیز موآب، و مولک، بت نفرت‌انگیز عمون، ساخت. سلیمان برای هر یک از این زنان اجنبی نیز بتخانه‌ای جداگانه ساخت تا آنها برای بت‌های خود بخور بسوزانند و قربانی کنند هر چند خداوند خدای اسرائیل، دوبار بر سلیمان ظاهر شده و او را از پرستش بت‌ها منع کرده بود، ولی او از امر خداوند سرپیچی کرد (اول پادشاهان، 11: 1-10)."
در ادامه خداوند به سلیمان می‌فرماید که چون مرا اطاعت نکردی سلطنت را از تو می‌گیرم و به زیر دستانت واگذار می‌کنم، ولی به خاطر پدرت داود این کار را در زمان تو انجام نمی‌دهم، بلکه در زمان پسرت انجام خواهم داد. با این حال به خاطر داود و نیز شهر اورشلیم اجازه خواهم داد که پسرت تنها بر یکی از اسباط بنی‌اسرائیل حکومت کند. پس خداوند از طریق اخیای نبی به یکی از افراد تحت فرمان سلیمان به نام یربُعام می‌گوید که به خاطر گناهان سلیمان سلطنت برده سبط به تو واگذار شده است. اما سلیمان کمر به قتل یربعام می‌بندد و او به مصر می‌گریزد و سلیمان وفات می‌یابد (اول پادشاهان، 11: 10-40).
مطابق باب یازدهم از کتاب اول پادشاهان سلیمان با وضعیت اسفناکی از دنیا رفته است. او مشرک و بت‌پرست و در حالی که اقدام به قتل کسی کرده که خدا او را تعیین نموده است وفات می‌یابد. چگونه می‌شود کسی که به مقام فرزندی خدا رسیده و قرار است محبت خدا همیشه با او باشد (دوم سموئیل، 7: 15)، و کسی که برای اجرای عدالت از خدا حکمت خواسته و خدا هم به او حکمتی داده که به احدی نداده است، می‌تواند چنان به خدا پشت کند که خدا دوبار بر او ظاهر شود و او را از اعمال زشتش منع کند، اما او از فرمان خدا سرپیچی نماید؟ به نظر می‌رسد اجزاء داستان زندگی سلیمان آن‌گونه که در عهد قدیم آمده است با هم هماهنگی و سازگاری ندارد.
نکته‌ی دیگر اینکه گناهی که شائول انجام داد (اول سموئیل، باب 15)، قابل مقایسه با گناهان سلیمان نیست. شائول برای گناه خود، اگر گناه باشد، عذر آورد و توبه کرد، اما خدا عذر و توبه او را نپذیرفت، و او را از کار برکنار کرد، اما سلیمان با گناهان عظیمی که انجام می‌دهد با اینکه دو بار خدا بر او ظاهر می‌شود، وی از اعمال خود دست بر نمی‌دارد. با این حال خداوند به او اجازه‌ی حکومت تا آخر عمر را می‌دهد. شاید با نظریه تعدد منابع این مشکلات حل شود.
از باب دوازدهم به بعد از کتاب اول سموئیل، کشور بنی‌اسرائیل به دو کشور، یکی در شمال به نام اسرائیل و دیگری در جنوب به نام یهودا تجزیه می‌شود: جانشین سلیمان پسرش رَحُبعام است. وقتی یربُعام، که قبلاً از او سخن رفت، همراه با قوم اسرائیل نزد رحبعام رفتند و از او خواستند که مانند پدرش سختگیر نباشد و با مردم با مهربانی رفتار کند، او با سبکسری تمام پاسخ داد «انگشت کوچک من از کمر پدرم کلفت‌تر است و من از پدرم سختگیرترم. پس ده سبط بنی‌اسرائیل از او جدا می‌شوند و یربعام را به پادشاهی خود برمی‌گزینند و در شمال کشور اسرائل را تشکیل می‌دهند. رحبعام تنها با یک یا دو سبط از بنی‌اسرائیل در جنوب، کشور یهودا را تشکیل می‌دهند. (31) دنباله‌ی کتاب اول پادشاهان تا آخر کتاب دوم پادشاهان در واقع به تاریخ دو کشور شمالی و جنوبی و سرنوشت این دو مملکت پرداخته است. کتاب گاهی به سراغ مملکت شمالی می‌رود و حوادثی را که در آنجا روی داده است بیان می‌کند و گاهی به سراغ حکومت جنوبی. روند کلی امور این‌گونه است که پادشاهان و نیز مردم گناه می‌کنند و خداوند برای آنان پیامبرانی می‌فرستند و گاهی آنان را مجازات می‌کند. سرانجام کشور شمالی به علت گناهان پادشاه و مردم مورد حمله آشوریان قرار می‌گیرد و پایتخت آن که سامره است ویران و ده سبط شمالی به اسارت برده می‌شوند. (32) از این پس تنها سخن از کشور جنوبی و حوادث آن است. پس از مدتی کشور جنوبی نیز مورد حمله‌ی پادشاه بابل قرار می‌گیرد و شهر اورشلیم و خانه‌ی خدا ویران می‌شود و به جز عده‌ای ناتوان و ضعیف بقیه‌ی دو سبط بنی‌اسرائیل به بابل به اسارت برده می‌شوند. کتاب دوم پادشاهان با اشاره به حادثه‌ای که در زمان اسارت بابلی رخ داده است، پایان می‌یابد.
شایان ذکر است فراز و فرود غیر عادی شخصیت‌ها گاهی در این بخش نیز دیده می‌شود. نمونه‌ی آن یربعام است که ظاهراً خدا او را مأمور به حکومت بر ده سبط می‌کند و از طریق پیامبر خود با او سخن می‌گوید؛ (33) اما او در همان ابتدای حکومت خود از خدا روی بر می‌گرداند:
"یربعام بعد از مشورت با مشاوران خود، دو گوساله از طلا ساخت و به قوم اسرائیل گفت: لازم نیست برای پرستش خدا به خودتان زحمت دهید و به اورشلیم بروید. ای اسرائیل، این گوساله‌ها خدایان شما هستند، چون اینها بودند که شما را از اسارت مصری‌ها آزاد کردند. او یکی از این مجسمه‌های گوساله شکل را در بیت ئیل گذاشت و دیگری را در دان. این امر باعث شد قوم اسرائیل برای پرستش آنها به بیت ئیل ودان بروند و مرتکب گناه بت‌پرستی شوند (اول پادشاهان، 12: 28-30)."

نویسنده و تاریخ نگارش

سنت یهودی و ادبیات تلمودی بر آن بوده که ارمیای نبی این دو یا یک کتاب را نوشته است. (34) اشکال واضح این استناد ادامه یافتن ماجراهای این کتاب تا مدت‌ها پس از ارمیای نبی است. از آنجا که این کتاب تاریخ بنی‌اسرائیل را تا اسارت بابلی ادامه می‌دهد، پس از این تاریخ نگاشته شده است. (35) محققان جدید با رد نظر سنتی، تاریخ نگارش این کتاب را پس از اسارت بابلی و به دست فردی ناشناخته می‌دانند. (36)
به نظر می‌رسد بحث درباره‌ی تاریخ نگارش و منشأ این کتاب بسیار ساده‌تر از کتاب‌های قبلی باشد؛ زیرا نقادان جدید برای کتاب‌های قبلی منابعی فرض کردند، حال آنکه در خود این کتاب به برخی منابع مورد استفاده اشاره شده است. در این کتاب نام سه منبع آمده است. یکی از این منابع کتاب زندگی سلیمان است که در عبارت زیر بدان اشاره شده است:
"سایر رویدادهای سلطنت سلیمان و نیز کارها و حکمت او، در کتاب زندگی سلیمان نوشته شده است (اول پادشاهان، 11: 41)."
عبارت فوق که در پایان داستان زندگی سلیمان آمده است به خوبی نشان می‌دهد منبع اصلی آنچه درباره‌ی سلیمان آمده همین کتاب زندگی سلیمان بوده است. عبارتی شبیه عبارت فوق در پایان زندگی یربعام و رحبعام آمده و به دو منبع دیگر اشاره کرده است:
- شرح وقایع جنگها و سایر رویدادهای دوران فرمانروایی یربعام در کتاب تاریخ پادشاهان اسرائیل نوشته شده است (اول پادشاهان، 14: 19).
- رویدادهای دیگر دوران سلطنت رحبعام در کتاب تاریخ پادشاهان یهودا آمده است (اول پادشاهان، 14: 29).
اشاره به منابع مورد استفاده در خود کتاب پادشاهان موجب شده است که اسپینوزا تاریخ نگارش و تألیف کتاب فوق را امری روشن و بدیهی و بی‌نیاز از بحث بداند. (37)

پی‌نوشت‌ها:

1. سعید، المدخل الی الکتاب المقدس، ص 93.
2. گنجینه‌ای از تلمود، ص 161.
3. عبدالملک و دیگران، قاموس الکتاب المقدس، ص 1070؛ The Jewish Religion: A Companion, p. 289.
4. Encyclopedia Judaica, vol. 10, pp. 271-272.
5. «مصنف واقعی اسفار پنج‌گانه»، فصلنامه هفت آسمان، ش 1، فصل هشتم.
6. Pentateuch
7. Hezateuch
8. المدخل الی العهد القدیم، ص 193 و Ibid., vol. 10, p. 272.
9. The New International Dictionary of the Bible, p. 548.
10. شولتز، عهد عتیق سخن می‌گوید، ص 94.
11. Encyclopedia Judaica, vol. 10, p. 422.
12. loc. cit.
13. لوی، تاریخ یهود ایران، ج 1، ص 39-44.
14. گنجینه‌ای از تلمود، ص 161؛ The Jewish Religion: A Companion, p. 293.
15. سعید، المدخل الی الکتاب المقدس، ص 93-94.
16. «مصنف واقعی انکار پنج‌گانه»، فصلنامه‌ی هفت آسمان، ش 1، ص 99.
17. المدخل الی العهد القدیم، ص 205؛ Oxford Dictionary of the Bible, p. 212.
18. The Jewish Religion: A Companion, p. 293.
19. تاریخ قوم یهود، ج 1، ص 76-77.
20. تاریخ یهود ایران، ج 1، ص 50-56.
21. ر. ک.: اول سموئیل، باب‌های 15-16.
22. ر. ک.: اول سموئیل، باب‌های 16-31.
23. ر. ک.: دوم سموئیل، 11-12.
24. برای نمونه ر. ک.: اول پادشاهان، 9: 4-5.
25. ر. ک.: گنجینه‌ای از تلمود، ص 161.
26. The Jewish Religion: A Companion, p. 442.
27. «مصنف واقعی اسفار پنج‌گانه»، فصلنامه هفت آسمان، ص 99.
28. The New International Dictionary of the Bible, p. 893.
29. Encyclopedia Judaica, vol. 14, p. 788.
30. The Jewish Religion: A Companion, p. 306; The New International Dictionary of the Bible, p. 893.
31. ر. ک.: اول پادشاهان، باب دوازدهم.
32. ر. ک.: دوم پادشاهان، باب هفدهم.
33. ر. ک.: اول پادشاهان، 11: 29-39.
34. گنجینه‌ای از تلمود، ص 160؛ The Jewish Religion: A Companion, p. 306.
35. سعید، المدخل الی الکتاب المقدس، ص 99؛ Harper's Bible Dictionary, p. 530.
36. المدخل الی العهد القدیم، ص 240؛ The Oxford Companion on the Bible, pp. 410-411.
37. «مصنف واقعی اسفار پنج‌گانه»، فصلنامه‌ی هفت آسمان، ص 99.

منبع مقاله :
سلیمانی اردستانی، عبدالرحیم؛ (1396)، بررسی متنی و سندی متون مقدس یهودی - مسیحی، تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاه‌ها (سمت)، پژوهشکده‌ی تحقیق و توسعه‌ی علوم انسانی، چاپ اول.
 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط