از جنگ مقدس تا صلح مقدس
مترجم: سيد جلال امام
چکيده
متن حاضر سعي دارد تا با مقايسه ي متون مقدس تورات، انجيل و قرآن سهم تورات در تحريک يهوديان به جنگ را معرفي نمايد. نيز نويسنده مي کوشد تا آيات و کلمات ناظر به صلح و دوستي را از ميان کتب مقدس استخراج نموده و به عنوان راه کاري براي دوري از تعصبات ديني، و نيل به سوي صلح و آرامش جهاني ارائه نمايد.
کليد واژه ها: جنگ مقدس، صلح مقدس، قرآن، تورات، انجيل، متون مقدس، پيامبر اسلام صلي الله عليه و اله، حضرت عيسي عليه السلام.
معرفي مقاله
اين مقاله در چند بخش تنظيم شده است:
1. ويران کردن به فرمان خدا: در اين بخش، نويسنده آيات موجود در تورات را - که بني اسرائيل را پس از خروج از مصر و فرار از دست فرعون به جنگ با مردم فلسطين فرا مي خواند - دليل اصلي و ريشه ي «جنگ مقدس» معرفي مي کند. «مقدس» از اين رو، که متن کتاب مقدس، آنها را به چنين جنگي دعوت مي کند!
2. از جنگ عادلانه به سوي جنگ مقدس: در اين بخش، نويسنده مي خواهد بگويد: مسيحيت به مدت يکهزار سال به «جنگ مقدس» آلوده نشده بود. اما پس از اينکه قدرت و شوکت و پيشرفت اسلام و مسلمانان اروپا را فرا گرفت، مسيحيان به گونه اي فريب يهوديان را خوردن (2) و به فکر ويران کردن و کشتن آنها افتادند. براي اينکه جنگ هاي صليبي را در افکار عمومي مشروع جلوه دهند و مردم را به «جنگ مقدس» دعوت کنند دست به دامن تورات شدند و از آياتي که محرک و تشويق کننده ي جنگ هاي ويرانگر بود، استفاده نمودند.
3. جنگ عادلانه شايد، جنگ مقدس هرگز: سپس نويسنده به سراغ اسلام و قرآن آمده است و تلاش مي کند تا جنگي را که در قرآن بدان توصيه شده جنگ عادلانه معرفي نمايد. به عقيده ي نويسنده، جنگ در اسلام نه جنگ مقدس، بلکه دفاع از خويش است و اين امري معقول و پذيرفته شده است و هرگز قرآن انسان ها را به شروع جنگ و کشتن انسان هاي بي گناه ترغيب نمي کند.
4. نقش حکومت بازي کردن: در اين بخش، نويسنده پاسخ اين شبهه را مي دهد که پس چرا اسلام در مدت کوتاهي، سرزمين هاي واقع بين چين تا مديترانه را با جنگ هاي پي در پي از آن خود کرد؟ کوتاه پاسخ اينکه کشور گشايي و حد و مرزهاي آن زمان بسي متفاوت از قانون هاي بين المللي کنوني بوده است.
5. از جنگ مقدس به سوي صلح مقدس: در اين بخش، نويسنده سعي دارد تا آياتي که انسان ها را به سوي صلح و رفتار مسالمت آميز با هم فرامي خوانند، متذکر شود و مردم را از سخن گفتن درباره ي «جنگ مقدس» به سخن گفتن درباره ي صلح مقدس دعوت کند. نويسنده عقيده دارد: در هر سه کتاب مقدس، ما مي توانيم آيات و کلماتي را بيابيم که ما را به صلح تشويق مي کنند؛ هم تورات، هم انجيل و هم قرآن، که بايد به آنها توجه کرد و در صدد بود تا بيشتر از اين آيات سخن به ميان آيد، نه آياتي که دم از جنگ مي زنند.
6. مباني صلح مقدس: نويسنده بر اين باور است که رسيدن به صلح اصولي دارد که هر سه دين توحيدي و تمامي کشورها بايد بدان پايبند باشند تا اين صلح و حفظ حرمت انسان ها عملي شود. اين اصول عبارتند از: عدالت، صداقت و عقلانيت.
بررسي مقاله
پس از تأليف کتاب آيات شيطاني توسط سلمان رشدي و نگاه منفي وي به پيامبر اکرم صلي الله عليه و اله و هتک حرمت ساحت مقدس پيامبر خاتم صلي الله عليه و اله، خانم کارن آرمسترانگ اقدام به تأليف کتاب مذکور نمود. دو کتاب ديگر نيز در دفاع از شخصيت پيامبر اکرم صلي الله عليه و اله نوشته شده اند: يکي محمد صلي الله عليه واله در اروپا، نوشته مينو صميمي و ديگري محمد رسول خدا صلي الله عليه واله ، نوشته آنه ماري شيمل.
خانم آرمسترانگ مي گويد: در ابتدا احساس مي کردم که مسلمانان از نوشتن اين کتاب توسط يک زن بي مذهبي مثل من به خشم مي آيند. اما پس از نشر اين کتاب، با استقبال مسلمانان روشن فکر مواجه شدم. (6) نويسنده در کتابش سعي دارد تا ابتدا سير تاريخي مبارزه ي غرب با اسلام را بررسي نموده، مصاديق رويارويي و مبارزه ي مسيحيان و يهوديان با اسلام را متذکر شود. وي در ابتدا مي نويسد: مردم غرب از اينکه مسلمانان کتاب آيات شيطاني را آتش مي زدند و واکنش آنچنان جدي از خود نشان مي دادند، تعجب مي کردند، (7) در حالي که اين واقعه سابقه هاي زيادي دارد که دنياي مسيحيت همين کار را با مسلمانان انجام مي داد. وي در پايان اين بررسي، مي نويسد: مرض ضديت با اسلام به تدريج، به صورت يک جنون رواني آثار خود را نشان مي داد. (8) وي اولين جوانه هاي رويکرد مثبت به اسلام را مربوط به قرن دوازدهم مي داند که آقاي پيتر و نربل اقدام به ترجمه ي قرآن نمود.
از قسمت هاي اصلي اين کتاب، بخش «جنگ مقدس» است در اين بخش، نويسنده سعي دارد تا فلسفه ي جهاد در اسلام را روشن نمايد. انگيزه اي که سبب شده تا نويسنده به اين بخش اهميت زيادي بدهد، اين است که اخيرا در رسانه هاي غربي، اسلام به عنوان دين شمشير و جنگ معرفي مي شود. برداشت غرب از اسلام اين است که اين دين فقط براي جنگ و خون ريزي آمده است و پيروان خود را بدان تشويق مي نمايد.
استدلال غربي ها و توده ي عظيمي از خاور شناسان، که چنين برداشتي از دين اسلام و پيامبر اکرم صلي الله عليه و اله دارند اين است که وقتي پيامبر به مدينه آمد تغيير روش داد. تا زماني که در مکه بود در پي نشر دين الهي و الهاماتي بود که از خداوند دريافت مي نمود؛ اما زماني که به مدينه آمد براي دست يابي به قدرت، از دين سوء استفاده نمود! خانم آرمسترانگ در اين باره مي نويسد: اين نوع نگاه به اسلام، نوعي وارونه نگري محض است. هر ديني مباني اصولي خود را براي ارزش گذاري معنوي دارد. کارهاي وي پس از آمدن به مدينه و شروع غزوه ها و جنگ ها نيز در راستاي رسالت او بود. چنين نبود که در مکه دم از خدا بزند و چون محبوبيت کسب کرد، در مدينه به فکر حکومت باشد و جنگ آغاز کند. نويسنده در جواب کساني که معتقدند آيات مدني موضع گيري سياسي به پيامبر مي دهند، مي نويسد: بر خلاف عقيده ي غربي ها، اين به آن معنا نيست که در ايده ي محمد صلي الله عليه واله انحرافي به وجود آمد و او به فکر استفاده از دين براي کسب قدرت و موقعيت اجتماعي افتاد. در هر جا که قرآن دستوري صادر نمايد، باز هم همان جايگاه روحاني و ماورايي پيامبر را حفظ مي نمايد. شما نمي توانيد يک آيه از قرآن پيدا کنيد که «خدا محوري» مبناي صدور آن نباشد.
نويسنده دربخش پاياني کتاب، به «صلح مقدس» مي پردازد، «صلح حديبيه» و نقش آن در پيروزي پيامبر را يادآور مي شود که علي رغم پيشنهاد افرادي از قبيل عمر براي شروع جنگ، پيامبر قرارداد صلح بست و همين مقدمه اي شد براي فتح مکه در سال آينده و اين از تأثيرهاي صلح مقدس است. در اين بخش، نويسنده در مقام اثبات اين واقعيت است که هميشه پيامبر دست به شمشير نبرد، بلکه به مقتضاي زمان و مکان پيش مي رفت و مي بينيم که وي با صلح «حديبيه» پيروزي اي کسب کرد که با جنگ ها و غزوه ها دست يافتني نبود.
آرمسترانگ در يکي ديگر از کتاب هاي خود، که در همين زمينه، تأليف نموده است، مي نويسد: من معتقدم که بنابر شواهد موجود، جاهليت امروز، هم در غرب و هم در جهان اسلام، عده اي را در چنگال خود اسير کرده و از اين روست که جهان گرفتار خشونت و ترور است. (9)
آقاي محمد المختار با الهام از حرکت چنين کتاب هايي در دفاع از اسلام و پيامبر اعظم صلي الله عليه و اله، به روشي تازه وارد بحث شده است. وي آيات سه کتاب تورات، انجيل و قرآن را با هم مقايسه کرده و چنين نتيجه گرفته است که تورات، آيات محرک به جنگ بيشتري در خود دارد. در مقابل، آيات قرآن انسان ها را به جنگ عادلانه تشويق مي کند؛ جنگ در دفاع از خويش. در ابتدا، مقاله را مرور مي کنيم و در پايان به ارزيابي آن خواهيم نشست:
از جنگ مقدس تاصلح مقدس
نابود کردن به فرمان خدا
هزاران مردم بي گناه شامل زنان و کودکان، به منظور آماده سازي زمين، براي ورود يهود به سرزمين مقدس، به دلايل نامعلومي کشته شدند. جنگ هاي نابودکننده ي يهود به هيچ وجه دردفاع از خويش و مشروع و موجه نبود، تنها جنگ توهين آميزي بود که به فرمان خدا انجام شد. خدايي که در تورات به عنوان «جنگجو» معرفي شده است: «خداوند مرد جنگي است»؛ (14) و خدا سربازي است که به خاطر اسرائيل مي جنگد: «خداوند براي شما جنگ خواهد کرد و شما خاموش باشيد.» (15)
اين ايده، که خدا امتش را در ميدان جنگ حمايت مي کند، در هيچ يک از اديان ابراهيمي ناشناخته نيست، و توسعه دادن قلمروها و مرزها هم در تاريخ مسيحيت و هم اسلام، پديده اي نو نيست. آنچه طبق کتاب مقدس، اين اقدام عجيب يهود را از سايران متمايز کرده، مشروعيت دادن به براندازي بي قيد و شرط تمام مردم از طريق کشتار انسان هايي است که در شهرهاي تصرف شده زندگي مي کنند. يهوديان عقيده دارند که مأموريت خدايي دارند تا تمامي انسان هايي را که در مسير آنها قرار دارند و مانعي براي آنان هستند به قتل برسانند: «به همه ي شهرهايي که از تو بسيار دورند که از شهرهاي اين امت ها نباشند، چنين رفتار نما؛ اما از شهرهاي اين امت هايي که يهوه خدايت تو را به ملکيت مي دهد هيچ ذي نفس را زنده مگذار، بلکه ايشان را، يعني حتيان و اموريان و کنعانيان و فرزيان و حويان و يبؤسيان را، چنان که يهوه خدايت تو را امر فرموده است بالکل هلاک ساز.» (16)
خداي جنگ جويي که در تورات آمده، يهود را از نشان دادن هر گونه ترحم و مهرباني پرهيز داده است:
«چون يهوه خدايت، تو را به زميني که براي تصرفش به آنجا مي روي، در آورد و امت هاي بسيار را از پيش تو اخراج نمايد، وچون يهوه خدايت ايشان را به تو تسليم نمايد و تو ايشان را مغلوب سازي، آنگاه ايشان را بالکل هلاک کن و با ايشان عهد مبند و بر ايشان ترحم منما.» (17)
اين فرمان خدا مو به مو اجرا مي شود: «و تمامي شهرهاي او را در آن وقت گرفته، مردان و زنان و اطفال هر شهر را هلاک کرديم که يکي را باقي نگذاشتيم.» (18)
در توضيح متن تورات، دانشمند انگليسي، خانم کارن آرمسترانگ، اين گونه نتيجه گيري مي کند: در جنگ مقدس يهود، درخواست همزيستي مسالمت آميز، احترام متقابل و يا پيمان صلح وجود ندارد... زماني که يهوديان در سرزمين مقدس بساط خود را پهن کردند، اخلاق معمولي و متداول هم از ميان رخت بربست.
از جنگ عادلانه به سوي جنگ مقدس
[همين بخش کمي از آيات را نيز] تعدادي از غير مسيحيان، دليل نقص اخلاقي يا تناقض منطقي پيام هاي [حضرت] عيسي عليه السلام تلقي مي کنند. اما بيشتر حکيمان و متکلمان مسيحي اين متون را حمل بر مجاز مي کنند، و يا آنها را پيش گويي هاي يوحنا مي دانند، نه تجويز اخلاقي براي اعمال خشونت. کلمات شمشيرو آتش، که در اين آيات به کار رفته به مثابه ي کلام قاطع [حضرت] عيسي عليه السلام و نور معنوي وي تفسير شده است. تمام سياق و محتواي کلمات و رفتار [حضرت] عيسي عليه السلام چنين تفسير مسالمت آميزي را از زبان جنگ کتاب انجيل اثبات مي کند، اگرچه [حضرت] عيسي عليه السلام به هنگام ظهور، صلح طلب نخواهد بود، آن هم در صورتي که آنچه را تعدادي از پروتستان هاي آمريکايي امروزي درباره ي [حضرت]عيسي عليه السلام مي گويند، جدي بگيريم .
معيارهايي در تعاليم قديمي مسيحي وجود دارند که جنگ را عادلانه و منصفانه مي کنند. اين معيارها شامل «دليل عقلايي براي جنگ، تا حدي هدف صحيح، احتمال موفقيت، و مصونيت غير نظاميان» است. اينها به لحاظ اخلاقي و عملي، اصولي مهم و اساسي هستند. اما مسيحيان در خلال جنگ هاي صليبي، و در مقابل دنياي اسلام و امپراتوري بيزانس در قرن 12 و 13، و به هنگام توسعه ي قلمرو خويش در دنياي جديد، به اين اصول چندان توجهي نداشتند [و از جنگ عادلانه به جنگ مقدس روي آوردند.] براي جنگ هاي غربي از قرن دوازدهم به بعد ، الگو براندازي يوشع و داود است، نه تعاليم سن آگوستين و توماس آکوييناس.
براي شروع جنگ هاي صليبي، انجيل [حضرت] عيسي عليه السلام براي تأييد و حمايت از جنگ هاي ويرانگر کافي نبود. از اين رو مسيحيان آنچه را نياز داشتند در عهد عتيق (تورات) پيدا کردند (که قريب 75% از کتاب مقدس مسيحيان را تشکيل مي دهد،) آغازگران جنگ هاي صليبي مانند پاپ اوربان دوم و پاپ اينوکينت سوم ، براي اينکه در دعوت مردم به جنگ هاي صليبي، متني و مرجعي به عنوان مؤيد داشته باشند، از عهد عتيق بيش از عهد جديد استفاده کردند؛ دعوتي که به دو قرن بي رحمي و قساوت نسبت به مسلمانان فلسطين کشيده شد و براي يهوديان و مسيحيان سوريه اي و روم شرقي رنج و عذاب به ارمغان آورد.
نيازي به گفتن ندارد که وحشيگري جنگ هاي صليبي در قرون دوازدهم و سيزدهم چه زخم عميقي به جاي گذاشت که براي هميشه، روابط مسمومي بين اسلام و غرب به همراه دارد.
جنگ عادلانه شايد، اما جنگ مقدس هرگز!
اول. جنگ به هنگام دفاع از خود
(أذن للذين يقاتلون بأنهم ظلموا و ان الله علي نصرهم لقدير الذين أخرجوا من ديارهم بغير حق الا أن يقولوا ربنا...) (حج: 39 - 40)؛ به کساني که با آنان کارزار کرده اند، از آن رو که ستم ديده اند، رخصت کارزار داده شده...، آنان که به ناروا از ديار خويش رانده شدند تنها بدين سبب که گفتند: پروردگار ما خداي يکتاست... .
دوم. دفاع مردم ناتوان از خود در مقابل ظلم و ستم
(و ما لکم لا تقاتلون في سبيل الله و المستضعفين من الرجال و النساء و الولدان الذين يقولون ربنا أخرجنا من هذه القريه الظالم أهلها و اجعل لنا من لدنک وليا و اجعل لنا من لدنک نصيرا) (نساء: 75)؛ و شما را چه شده است که در راه خدا کارزار نمي کنيد و آن ناتوان شمرده شدگان از مردان و زنان و کودکاني که مي گويند: پروردگارا! ما را از اين شهري که مردمش ستم کارند بيرون ببر و براي ما از نزد خود سرپرستي قرار ده.
سوم. حفاظت از آزادي ديني با حفظ مساجد، صرف نظر از عقيده ي عبادت کنندگان
(الذين أخرجوا من ديارهم بغير حق الا أن يقولوا ربنا الله و لولا دفع الله الناس بعضهم ببعض لهدمت صوامع و بيع و صلوات و مساجد يذکر فيه اسم الله کثيرا) (حج: 40)؛ آنان که به ناروا از ديار خويش رانده شدند تنها بدين سبب که گفتند، پروردگار ما خداي يکتاست، و اگر خداوند برخي از مردم را از برخي باز نمي داشت قطعا ديرهاي راهبان و کليساهاي ترسايان و کنشت هاي جهودان و مساجد مسلمانان، که در آنها خدا بسيار ياد مي شود، ويران مي گرديد.
قرآن به صراحت، تعميم دادن حق دفاع از خود را به آغاز جنگ ممنوع کرده است و اجازه نمي دهد که اين آيات براي شروع جنگ، مورد استفاده قرار گيرد: (و قاتلوا في سبيل الله الذين يقاتلونکم و لا تعتدوا ان الله لا يحب المعتدين) (بقره: 190)؛ و در راه خدا با کساني که با شما کارزار مي کنند کارزار کنيد و از حد مگذريد که خدا از حد گذرندگان را دوست ندارد.
پيامبر اکرم صلي الله عليه و اله نيز به گونه اي اصول اخلاقي جنگ را پايه گذاري کرد که طي آن، غير نظاميان از خطر جنگ محفوظ بمانند. در صحيح مسلم، به نقل از پيامبر صلي الله عليه و اله آمده است: «خيانت کار نباشيد، مثله نکنيد، کودکان را نکشيد.» اولين جانشين وي در رهبري مسلمانان (امت) نيز به سپاهيانش دستور داد: «نه تسليم شويد و نه خيانت کنيد، مثله نکنيد، بچه ها را نکشيد، پيران و زنان را نکشيد، درختان خرما را قطع نکنيد، گوسفندها و گاوها و شترها را نکشيد، مگر براي مصرف و تغذيه، و چنانچه شما از مردماني گذشتيد که براي عبادت، خود را در خانقاه حبس کرده اند، آنها را به حال خود رها کنيد.» (24)
نقش حکومت بازي کردن
مسلمانان در زمان هاي گذشته، [در جريان فتوحات اسلامي] بسياري از ملت ها را تحت قدرت حکومت خود درآوردند؛ اما علي رغم اينکه اسلام يک دين جديد بود، هرگز مردم را مجبور به تغيير عقيده نکردند. علت اين امر صراحت آيه ي قرآن کريم در اين باره است:
- (لا اکراه في الدين قد تبين الرشد من الغي) (بقره: 256)؛ در دين اکراه-به ناخواه واداشتن - نيست، ره يابي به راه راست از بيراهه روشن و نموده شده است.
- (و قل الحق من ربکم فمن شاء فليؤمن و من شاء فليکفر) (کهف: 29 )؛ و بگو سخن راست و درست از پروردگار شماست، پس هر که بخواهد ايمان آورد و هر که بخواهد کافر شود.
علاوه بر اين، پيامبر صلي الله عليه و اله فرموده است: طبق آيه ي قرآن کريم، مأموريت او تعليم و تذکر است، نه تحميل و اجبار: - (فذکر انما أنت مذکر لست عليهم بمصيطر) (غاشيه: 20-21)؛ پس يادآوري کن و پند ده که تو يادآور و وپند دهنده اي و بس؛ برآنان گماشته و چيره نيستي. -(و ما أنت عليهم بجبار فذکر بالقرآن من يخاف وعيد) (ق: 45)؛ و تو بر آنها گماشته اي چيره نيستي. پس آن را که از وعده ي عذاب من مي ترسد بدين قرآن پند ده.
در اصطلاح اخلاق و جنگ، و در اخبار و حکايت هاي باقي مانده از حکومت ها، تاريخ مسلمانان را در بالاترين سطح نجابت و رفتار انساني قرار داده است. گوستاولوبون، تاريخدان و جامعه شناس فرانسوي، در کتاب خويش به نام تمدن اسلام و عرب (25) اظهار داشته است: جهان هرگز مهربانانه تر از کشور گشايي مسلمانان به خود نخواهد ديد.
از جنگ مقدس به سوي صلح مقدس
صلح در متون مقدس يهود، هديه اي است بزرگ که از سوي خداوند داده شده است. با اين حال، اين صلح، فراگير و براي همه نيست، بلکه يک صلح انحصاري براي بني اسرائيل است. اما آنها که به مسيرهاي انحرافي رفته اند خداوند ايشان را با تبه کاران از خود دور مي کند: «سلامتي بر اسرائيل باد» (27) و شما مي توانيد زندگي کنيد تا فرزندان فرزندانتان را ببينيد: «سلامتي باد بر اسرائيل.» (28)
[حضرت] عيسي[عليه السلام] در خطبه ي معروفش بر بالاي کوه، فضيلت صلح را گوشزد نمود و گفت: «خوشا به حال صلح کنندگان! زيرا ايشان پسران خدا خوانده خواهند شد» (29) و «ليکن من به شما مي گويم: با شرير مقاومت نکنيد، بلکه هر که بر رخساره ي راست تو تپانچه زد، ديگري را (30) نيز به سوي او بگردان.» (31)
کلمه ي «خداوند» مکرر در عهد جديد [حضرت] عيسي [عليه السلام] آورده شده است: «خداي صلح»؛ (32) «خداي محبت و سلامتي»؛ (33) و «خداي سلامتي». (34) عهد جديد به صراحت اصرار دارد که مسيحيان با همديگر در صلح و آشتي باشند (35) و در صلح و آرامش با ديگر انسان ها زندگي کنند «اگر ممکن است به قدر قوه ي خود با جميع خلق به صلح بکوشيد.» (36)
يکي از اسامي خدا در اسلام «سلام» است. (37) و مسير او همانا «مسير سلامتي» است. (38) در قرآن، [اين گونه] از مسلمانان دعوت شده است: «وارد صلح شويد» و از جنگ بپرهيزيد که وسوسه ي شيطاني است. (39) مسلمانان از شروع جنگ منع شده اند، مگر براي دلايلي که در فوق ذکر گرديد. (40)
همچنين مسلمانان طبق آيات قرآن کريم، زماني که در صلح و آشتي به روي ايشان باز باشد مأمور به پذيرش صلح هستند، حتي زماني که دشمن قصد فريب داشته باشد و در تمايل به صلح صادق نباشد نيز مأمور به صلح هستند.
[آيات 61 و 62 سوره ي انفال مي فرمايد: ] اگر به صلح و آشتي گراييدند - تمايل نشان دادند - تو نيز به آن بگراي و بر خدا توکل کن که اوست شنوا و دانا و اگر بخواهند تو را بفريبند خداوند تو را بسنده است، اوست که تو را به ياري خود و مؤمنان نيرومند کرد.
[پس در تمامي متون مقدس، به صلح و سازش امر شده است.]
مباني صلح مقدس
عدالت [اولين] اصل زير بناي صلح است. قرآن به ما مي آموزد: برقراري عدالت، هدف تمامي پيامبران و پيام هاي ايشان است: (لقد أرسلنا رسلنا بالبينات و أنزلنا معهم الکتاب و الميزان ليقوم الناس بالقسط) (حديد: 25)،قطعا ما پيامبران خود را با ادله و معجزات فرو فرستاديم و برايشان کتاب ميزان عدل نازل کرديم تا مردم به راستي و عدالت گرايند.
ستم کاران و کشورهاي سلطه طلب هميشه به دنبال صلح مي گردند و خواستار ثبات و پايداري هستند، اما در واقع، آنچه آنها مي خواهند اين است که سايران تسليم کارهاي خلاف و مقاصد شيطاني آنان شوند. کتاب «Peace of graveyard»، نوشته ي يک فيلسوف اروپايي به طور کامل، به اين مطلب پرداخته است.
«صداقت» يکي ديگر از اصول و زير بناهاي صلح مقدس است. صداقت وسيله اي است براي دوري از خود برتربيني و خود پسندي. من به شدت از تصاوير بي رحمانه ي واقعه ي هولوکاست، که در کتاب شب، اثر رمان نويس بزرگ يهودي آمريکايي و باز مانده ي واقعه ي هولوکاست، آقاي الي ويزل - ديدم، يکه خوردم و از اينکه وي و پدرش چگونه اين مراحل سخت و وحشتناک را، که حرمت آدمي را زير سؤال برده بود، عبور کردند، متحير شدم. اما من تحت تأثير مظلوم نمايي و قيافه ي حق به جانبي که آقاي ويزل در کتاب «Dawn» خود مي گيرد قرار نگرفتم. آنجا که مي نويسد: «فرمان خدا که مي گويد: قتل مکن (41) از بالاترين قله ي کوه در فلسطين صادر شد، و ما تنها کساني بوديم که آن را اطاعت کرديم. اما اين فرمان پايان يافته است،... روزها و هفته ها و ماه هايي که مي آيند، شما يک هدف خواهيد داشت و آن اينکه آنهايي که ما را قاتل به بار آورده اند را بکشيد.
تمام يهوديان، مسيحيان و مسلمانان مي توانند مدعي صداقت و فضيلت براي مردم باشند؛ اما به هر حال، پي ريزي يک صلح مقدس براي آينده، مي طلبد که همگي استفاده از بي رحمي هاي گذشته را - به عنوان يک تبرئه ي اخلاقي از تجاوز و تصرف و تعدي هاي اخير - کنار بگذارند. علاوه بر اين، روشن است که فلسطينيان امروزي پاسخگوي جرم و گناه آلمان هاي ديروزي نيستند.
«خردمندي» سومين اصل زيربنايي صلح مقدس است. تعريف «خردمندي» (حکمت) در زبان عربي چنين است: «هر چيزي را در جاي خودش قرار دادن.» خردمندي ترکيبي از اخلاق و واقع بيني است. حل بعضي از کشمکش هاي ديرينه ي بين اشخاص و ملت ها بر مبناي عدالت مشکل است. عدالت و انصاف بعضي وقت ها بسيار زمان بر و پر هزينه است؛ اما اين کشمکش ها را مي توان از راه خردمندي و عقل حل کرد. هدف از حل کردن از راه عقل، حل کردن «آينده» و مشکلات پيش روست، نه انتقام گيري از «گذشته». به دليل آنکه مراحل اخلاقي برخي از سطوح، ترحم و عفو است، از اين رو، حل مشکلات از راه عقل، الزامي است.
تفسير درست از متون مقدس يکي ديگر از چالش هاي صلح مقدس است. دين پديده اي پيچيده اي است که مي تواند به عنوان راهنماي عملي براي برقراري صلح و در عين حال، ابزاري کارآمد براي بر افروختن آتش جنگ مورد استفاده واقع شود - چنان که اين گونه بوده است. فزوني متون مقدس و آساني تفسير آنها به گونه هاي بسيار متفاوت - حتي متناقض- بر پيچيدگي اين موضوع بيشتر افزوده است؛ مثلا، به دليل آنکه من قرآن را متفاوت از ديگر مسلمانان مي خوانم، مي فهم چرا کارتاي (42) صلحجو تورات را متفاوت از انجمن خاخام هاي «يشا»، (43) که جنگ طلب هستند، تفسير کرده است و چرا فرقه ي «کواکر» (Quakers) (44)، که صلحجو و صلح طلب هستند، انجيل را متفاوت از فرقه ي مسيحيان جنوبي مي خوانند.
صلح مقدس روشي براي کشف و بروز انسانيت موجود در بين ما انسان هاست؛ اما نياز به سطح بالايي از شجاعت عقلاني، صداقت اخلاقي و روي آوردن شديد به عفو و بخشش و دوستي قوي دارد. يک نقطه ي خوب براي شروع و حرکت به سوي صلح، درک اين نکته است که افراد درباره ي اشتباه ديگران صادق باشند. بدون ترديد، «بررسي اشتباهات فرهنگ خودي رنج آور است.» (کارن آرمسترانگ) اما اين بررسي رنج آور تنها راه رسيدن به صلح مقدس در دنياي خشونت و سوء ظن امروزي است - که بايد بدان تن داد.
بررسي مقاله
کار نويسنده ي مقاله در امتداد کار افرادي همانند خانم آرمسترانگ است که ناراحتي خويش را از قضاوت نادرست درباره ي اسلام و مسلمانان و کار زشت سلمان رشدي و قضاوت وي درباره ي شخص پيامبر اعظم صلي الله عليه و اله ابراز مي دارند. اما نويسنده نيزسعي دارد تا با يک روش نو و در يک مقاله ي کوتاه، به گونه اي مختصر و مفيد، مسيحيت ويهوديت را متوجه متون ديني خويش گرداند.
در اينجا، لازم است در تکميل مقاله، نکاتي افزوده شود: نخست درباره ي خروج حضرت موسي عليه السلام و بني اسرائيل از مصر و دستور خداوند مبني برحمله به سرزمين فلسطين، بايد توضيح داده مي شد که يهود با تکيه بر دستور و داستاني که تاريخ مصرف آن گذشته، چنين ظلم هايي انجام مي دهد. پس از فرار حضرت موسي عليه السلام و يارانش از دست فرعون، که در دريا غرق شد، حضرت موسي عليه السلام به پيروانش دستور داد با ساکنان آن زمان فلسطين، که کافراني جنگجو بودند، مبارزه کنند و فلسطين را از دست آنها بيرون آورند، اما بني اسرائيل از اين امر سر باز زدند و گفتند: تو و خدايت برويد و کافران را از شهر بيرون کنيد، بعد ما وارد مي شويم. در اثر اين نافرماني، چهل سال در بيابان سرگردان ماندند. آنان پس از وفات حضرت موسي عليه السلام، به رهبري يکي از فرماندهان خود به نام يوشع بن نون سرزمين فلسطين را فتح کردند. آيه هاي 20 تا 26 سوره مائده به اين داستان پرداخته اند. (45)
نکته ي ديگر اينکه نويسنده معتقد است: در اسلام، جنگ «مقدس» نيست، بلکه «عادلانه» است. اين تعبير نيز صحيح است، اگر چه برخي از نويسندگان ما جنگ هاي اسلام را «مقدس» مي خوانند. اين در حالي است که ماهيت و ذات جنگ هاي ما مقدس است، نه اينکه رنگ تقدس به آن زده باشيم؛ چرا که جنگ در اسلام، فقط به خاطر اصطلاح است، اما تعبير «جنگ مقدس» حاکي از جنگي است که به هر بهانه اي به راه مي افتد و براي توجيه آن، دست به دامن متون مقدس مي شوند. به نظر مي رسد که ما بايد تعبير «جهاد» را به کار ببريم. جهاد ذاتا مقدس است. به نظر استاد مصباح، در کاربرد قرآني و فرهنگ اسلامي کلمه ي «جهاد»، بار ارزشي مثبت، و «سفک دم» بار ارزشي منفي دارد. در قرآن کريم و در عرف مسلمانان، تنها جنگ مسلمانان عليه کفار و مشرکان «جهاد» ناميده مي شود. بنابراين، در فرهنگ قرآن و اسلام و در عرف مسلمانان، «جهاد» به جنگي اطلاق مي شود که اهداف حق طلبانه و عادلانه دارد. (46) به نظر مي رسد تعبير «جنگ مقدس» هرگز نمي تواند جايگاه و ارزش «جهاد» را برساند و از آن مهم تر، امکان خلط شدن با جنگ هايي همچون جنگ هاي يهوديان عليه مردم فلسطين، که با هر نيتي انجام مي شوند، وجود ندارد. تنها چون آيه اي از آيات کتاب مقدس پشتوانه ي تعبير مزبور است، از آن به «جنگ مقدس» تعبير مي شود.
نکته ي پاياني اينکه نويسنده کوشيده است تا با ذکر آياتي از قرآن کريم ، جنگ در اسلام را تنها «دفاعي» بداند و اثبات کند که جنگ «ابتدايي» در اسلام نيست. اين تعبير به اين صراحت، صحيح نيست؛ چرا که اسلام جنگ ابتدايي را نيز براي معصومان عليهم السلام مجاز مي داند. اما مي توان به نوعي، جنگ هاي پيامبر اکرم صلي الله عليه و اله را در راستاي دفاع از شريعت دانست. تعبير علامه بلاغي چنين است: همه ي جنگ هاي رسول اکرم صلي الله عليه و اله دفاع در مقابل مشرکان ستم کار بود که از توحيد و شريعت اسلام و مسلمانان حمايت مي کرد. با اين وصف، ايشان در دفاع از خود، بهترين راهي را که مدافعان مي روند، برمي گزيد. پيش تر به موعظه مي پرداخت و دعوت به صلاح و مسالمت مي کرد و به صلح تمايل نشان مي داد و در حالي که مي دانست، پيروز است، پيشنهاد ترک خصومت را مي پذيرفت و قرارداد صلح را قبول مي کرد. (47)
به نظر مي رسد مقاله در مجموع، کار مثبتي است و براي دفاع از قرآن و آگاه نمودن افکار عمومي غرب و توجه دادن به متون مقدس خودشان، لازم است کارهاي بيشتر، عميق تر، و جامع تري صورت بگيرد.
پی نوشت ها:
1.From holy war to holy peace, Mohammed El-Moctar El-Shinqiti ,WWW.Islamonline.net.
2- براي هم پيماني يهوديان و مسيحيان در جنگ عليه مسلمانان ، نک. محمد الدسوقي، سير تاريخي و ارزيابي انديشه ي شرق شناسي ، ترجمه ي محمود افتخارزاده، تهران، هزاران، 1376، ص 150.
3. The history of God.
4.The Great Transformation.
5.Muhammad: A Prophet for our time.
6-8-کارن آرمسترانگ، زندگي نامه ي پيامبر اسلام محمد ، ترجمه ي کيانوش حشمتي، تهران، حکمت، 1383، ص 10.
9- همو، محمد پيامبري براي زمان ما، مقدمه کتاب.
10- داستان آن در بخش پاياني خواهد آمد.(م)
11- آيه هايي که نويسنده از کتب مقدس نقل نموده، ازترجمه ي فارسي کتاب مقدس ذکر شده اند. (م)
12- سموئيل نبي 1، 28:25.
13-21:14.
14- خروج 3:15.
15- خروج 14:14.
16- تثنيه 16:20 و 17.
17- تثبيه 1:7.
18- تثبيه 34:2.
19- متي 34:10.
20-لوقا 50:12.
21- تفرقه و نفاق.
22- لوقا 51:12.
23- لوقا 27:19.
24- محمدبن جرير طبري، تاريخ الامم و الملوک، تحقيق محمدابوالفضل ابراهيم، ط. الثانيه، بيروت، دارالتراث، 1967، ج 3، ص 226.
La civilisation Arabe.25.
26- خروج 13:20.
27- مزامير 5:125.
28- مزامير 6:128.
29- يعني : خوشبخت خواهند شد. (متي 5:5).
30- طرف ديگر صورت را.
31- متي 39:5.
32- «و خداي سلامتي با همه ي شما باد» (نامه ي پولس به روميان 33:15)، «قابوس که مرا و تمام کليسا را ميزبان است شما را سلام مي فرستد» (33:16)، «پس خداي سلامتي...» (رساله به عبرانيان 20:13)، و «و خداي سلامتي با شما خواهد بود» (رساله ي پولس به فيليپيان 9:4 ).
33- «يک رأي و با سلامتي بوده باشيد و خداي محبت و سلامتي با شما خواهد بود. » (نامه پولس به قرنتيان 11:13،2)
34- «اما خود خداوند سلامتي، شما را پيوسته در هر صورت سلامتي عطا کناد.» (نامه پولس به تسالونيکيان 16:3،2)
35- «و با يکديگر صلح نماييد. » (مرقس 50:9)
36- نامه ي پولس رسول به روميان (18:12)
37- (الملک القدوس «السلام» المؤمن...) (حشر:23)
38- (يهدي به الله من اتبع رضوانه سبل « السلام».) (مائده: 16)
39- (يا ايها الذين آمنوا «ادخلوا في السلم» کافه و لا تتبعوا خطوات الشيطان...) (بقره: 208)
40- (فان اعتزلوکم فلم يقاتلوکم و القوا اليکم السلم...) (نساء: 90)
41.Thou shalt not kill.
42.Neturei karta.
43. Yesha R abbinical Council.
44- فرقه اي مسيحي به نام «انجمن دوستان». (م)
45و46- محمدتقي مصباح، جنگ و جهاد در قرآن، قم، موسسه ي آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره)، 1382، ص 93.
47- نعمت الله صالحي نجف آبادي، جهاد در اسلام، تهران، نشر ني، 1382، ص 35، به نقل از: محمدجواد بلاغي، الرحله المدرسيه، کربلا، مؤسسه اعلمي، ص 212.
/خ