توسعه حوزه علمیه شیعه در ایران
یکی از دستاوردهای فرهنگی در عصر صفوی، گسترش، رشد و رونق حوزه علمیه شیعه در ایران است. اگرچه حوزههای شیعه در ایران از زمان امامان (علیهما السلام) فعال بودند، ولی حاکمیت دولتهای سنی مذهب، که گاه تعصب خاصی علیه شیعیان داشتند و نیز پیروی اکثریت ساکنان ایران از مذاهب اهل سنت، فعالیت حوزههای مذکور را با محدودیتهایی مواجه میساخت. از سوی دیگر، تا این زمان حوزههای علمیه عراق و لبنان نقشی اساسی در تولید و تربیت علمای شیعه داشتند و معمولاً افراد برای تحصیل به این حوزهها مهاجرت میکردند. در عصر صفوی با توجه به شرایط فراهم شده و تحت تأثیر عوامل زیر رونق و فعالیت حوزههای شیعه در ایران فزونی یافت و فصل جدیدی در تاریخ حوزههای علمیه شیعه پدید آمد.از اولین حوزههای علمیهای که در عصر صفوی رونق یافت. حوزه کاشان بود که با اقامت محقق کرکی در آنجا محقق شد. شاه طهماسب مقدمات اقامت وی در این شهر را فاهم آورد وبا آمدن طلاب به این حوزه، توسعه و گسترش یافت. محقق کرکی هنگام ترک کاشان افزادی را برای تدریس و تبلیغ به این شهر فرستاد. (1) حوزه علمیه مشهد نیز در این شهر دوره رشد یافت. شاهطهماسب توجه خاصی به مشهد داشت و در زمان وی آبادانیهای زیادی در این شهر انجام شد و حوزه علمیه نیز به این سبب رونق گرفت. ملاعبدالله شوشتری (مقتول به دست ازبکان 997 ق) و مولانا محمد رستمداری (درگذشته اوایل قرن یازدهم) از عالمان این حوزه در قرن دهم بودند. این حوزه با آمدن مولا محمدباقر محقق سبزواری به اوج خود رسید و در این زمان طی مدت سی سال هفت مدرسه از معروفترین مدارس مشهد تأسیس شدند. (2) حوزه اصفهان نیز با مهاجرت برخی علما مانند شیخ علی منشار - شیخالاسلام اصفهان در عصر شاه عباس اول - رونق یافت و باانتقال پایتخت از قزوین به اصفهان بر فعالیت آن افزوده شد و در دوران شیخ بهائی و میرداماد به اوج خود رسید.
در دوره صفویه مدارس بسیاری در ایران فعال بودند که برخی از دورههای گذشته باقی مانده بودند و در این زمان بازسازی و نوسازی شدند و برخی نیز در زمان صفویان به دست شاهان یا دولتمردان ساخته شدند. البته روشن است که در زمان بررسی اماکن آموزشی نباید فقط به مدارس بسنده کرد، بلکه مساجد نیز به عنوان مکانهای آموزشی در این دوره اهمیت داشتند. از آنجا که نام بردن از همه مدارس این دوره به تفصیل میانجامد، در اینجا فقط به برخی از مشهورترین آنها اشاره میکنیم. شمار قابل توجهی از این مدارس در اصفهان و برخی دیگر در مشهد و شیراز تأسیس شدند و به کار خود ادامه دادند. از میان مدارس اصفهان مدرسه ملاعبدالله (درگذشته 1022 ق) در دوران شاهعباس اول و به فرمان وی ساخته شد. در عهد شاه عباس دوم دو مدرسه به نامهای جده بزرگ و جده کوچک در سالهای 1058 و 1059 بنا گردید.
مدرسه صدر و صدر خواجو نیز از دیگر مدارس مشهور این شهر به شمار میروند. از میان همه مدارس، مدرسه چهارباغ (یا مدرسه مادر شاه یا مدرسه سلطانی) به لحاظ معماری و هنرهای تزئینی به کار رفته در بنای آن ارزش چشمگیری داشته است. در شهر مشهد نیز مدرسه نواب در دوران شاه سلیمان (به سال 1086 ق) به وسیله میرزا صالح نقیب رضوی بنا گردید. مدرسه ملا محمدباقر، مدرسه عتیق و مدرسه خیراتخان نیز از بناهای همین دورهاند. (3)
عوامل مختلفی بر توسعه و باروری حوزه علمیه در ایران درعصر صفوی تأثیر گذاشت که در ادامه به آنها اشاره میشود:
1. مهاجرت علما به ایران
با روی کار آمدن صفویان و اعلام مذهب شیعه به عنوان مذهب رسمی کشور، تشیع در این سرزمین از پراکندگی و تفرق رهایی یافت و به نوعی انسجام و وحدت رسید. این امر اگرچه در ابتدای کار، با مشکلاتی همراه بود، اما به دلیل ریشهدار بودن تشیع در نواحی مختلف سرزمین ایران، به زودی از مقبولیتی عام برخوردار گردید. پیدایش کشوری شیعه مذهب با دولتی مقتدر، محوریت و مرکزیتی خاص به شیعیان و فعالیتهایشان بخشید و موجب شد تا شیعیان ساکن در نواحی دیگر که تحت حاکمیت دولتهای سنی مذهب قرار داشتند، به دلیل بهرهمندی از موقعیت برتر پدید آمده در حکومت شیعه مذهب صفویان، به این کشور مهاجرت کنند. این مهاجرتها در کنار تضعیف موقعیت مراکز تشیع در سرزمینهای تابع دولتهای سنی مذهب - مانند حلّه و جبلعامل - به شکوفایی فعالیتهای شیعیان در ایران انجامید. بخش عمدهای از این مهاجران، اندیشمندان و دانشمندان جبلعاملی بودند که از اوایل قرن دهم هجری، مهاجرت خود را به ایران آغاز کردند و حضور آنان در ایران، تأثیر بسزایی بر وضعیت فرهنگی وعلمی تشیع به جای گذاشت. به جز انگیزه رهایی از سیطره دولتهای سختگیر سنی مذهب حاکم بر سرزمین شام، عوامل دیگری نیز در گسترش مهاجرت جبلعاملیها به ایران دخالت داشت که از جمله آنها میتوان نیاز به تکمیل نیروی فرهنگی کارآمد و لازم برای ترویج تشیع در دولت نوپای صفوی را برشمرد. (4) حضور این عالمان در ایران موجب رشد کارهای علمی و رونق و برپایی حوزههای علمیه شیعه در ایران گردید. از اولین و مهمترین عالمانی که در اوایل حکومت صفویان به ایران آمد، محقق ثانی شیخنورالدین علی بن عبدالعال عاملی کرکی (5) (درگذشته 940 ق) است. وی که برای تحصیل مدتی به عراق رفته بود، همزمان با فتح این سرزمین به دست شاه اسماعیل اول به ایران سفر کرد وبار دیگر در زمان شاهطهماسب به ایران آمد و اقامت گزید. محقق کرکی مورد توجه بسیار شاه صفوی واقع شد و به منصب شیخالاسلامی منصوب گردید و نفوذ وی در دربار صفوی به حدی رسید که درباریان از وی دستور میگرفتند. فرامین و دستورات شاهانه با تأیید او رسمیت مییافت و حتی شاه به همه نقاط کشور فرمان داد که امتثال امر شیخ بر همه لازم است؛ زیرا وی نایب امام دوازدهم بوده و سلطنت حقیقی از آن اوست و شاه خود را یکی از عمال او معرفی کرد. (6) فرزند محقق کرکی شیخ عبدالعال (درگذشته 993 ق) نیز از مهاجران جبلعاملی بود که همراه پدر به ایران آمد.شاهان صفوی، به ویژه شاه طهماسب اول نیز در ترغیب عالمان شیعه برای مهاجرت به ایران بینقش نبودند و برخی از ایشان را به آمدن به مملکت خود دعوت میکردند. از این قبیل میتوان به شیخ حسین بن عبدالصمد جبعی عاملی (درگذشته 984 ق) (7) اشاره کرد که به دعوت شاهطهماسب اول و با دریافت هدایای فراوان از جانب وی به قزوین، پایتخت صفویان، وارد شد.او مدتها در قزوین و مشهد به ترویج مذهب تشیع پرداخت و از مقام برجستهای در دربار برخوردار گردید و مدتی نیز منصب شیخالاسلامی مشهد و هرات را داشت که این منصب را پس از او پسرش شیخ محمد عاملی معروف به شیخ بهائی عهدهدار شد.
به این ترتیب شمار زیادی از عالمان جبلعامل لبنان و نیز عراق و بحرین به ایران مهاجرت کردند و در آن اقامت گزیدند که برخی از آنان در زمره مشهورترین دانشمندان و فقیهان شیعه در این عصر به شمار میروند. شیخ حر عاملی - که خود یکی از این عالمان است - در کتاب الامل الآمل، شرح حال ایشان را ذکر کرده است.
2. ظهور دانشمندان بزرگ
قرن دهم و یازدهم هجری از نظر فراوانی دانشمندان شیعه و کارهای علمی بسیاری که ارائه کردند، یکی از دورههای درخشان تاریخ شیعه به شمار میرود. گذشته از نواحی شیعهنشینی که بیرون از پهنه فرمانروایی صفویان قرار داشت (مانند جبلعامل و در برخی دوره عراق) و به جز دانشمندانی که از این نواحی به ایران صفوی مهاجرت کردند، شمار چشمگیری از اندیشمندان ایرانی در این دوره ظهور کردند که هر یک در عرصه دانشهای گوناگون سرآمد بودند. این افراد اغلب بیواسطه یا باواسطه دانشآموختگان حوزههای حله، نجف و جبلعامل بودند که اینک خود در مقام استادی قرار گرفته بودند.از میان شمار فراوان این دانشمندان و اندیشمندان در اینجا تنها به نام برخی از ایشان اشاره میشود.
غیاثالدین منصور شیرازی دشتکی (درگذشته 948 ق) از دانشمندان برجسته در فلسفه، کلام، ریاضیات و فلکیات که در فقه نیز تبحر داشت و این علوم را از دانشمندان معاصر خود فراگرفته بود. تألیفات فراوان وی که اکثر آنها در فلسفه است، شروحی بر آثار دانشمندان پیش از وی یا نقد بر معاصرانش هستند. (8) حسینبن شرفالدین عبدالحق اردبیل (درگذشته 950 ق) از معاصران و شاگردان غیاثالدین دشتکی در شیراز، گذشته از فلسفه و کلام در عرفان و تصوف نیز قدمی راسخ داشت. او کتابهای خود را به سه زبان عربی، فارسی و ترکی مینوشت که از آن جمله شرح فارسی بر نهجالبلاغه (به نام شاه اسماعیل اول) و کتاب تاجالمناقب در فضائل امامان است. (9)
میرمحمد استرآبادی و فرزند او میرمحمدباقر معروف به میرداماد (درگذشته 1041 ق)، ابوالقاسم حسینی فندرسکی (درگذشته 1050 ق) و ملاصدرای شیرازی (درگذشته 1050 ق) از دیگر فیلسوفان و اندیشمندان بنام این دوره هستند. در علوم شرعیه نیز میتوان از فقیهان و نویسندگان فراوانی یاد کرد. احمد بن محمد اردبیلی (درگذشته 933 ق) مشهور به مقدس اردبیلی، از نخستین فقیهان این دوره است که میان تألیفات مفصل و مختصر او آثاری درباره فقه حکومت نیز به چشم میخورد. او استاد بسیاری از فقیهان این دوره به شمار میرود. قاضی نورالله شوشتری (درگذشته 1019 ق) پس از فراگیری علوم شرعی در ایران، به خصوص در مشهد، به نظر نشر مذهب امامیه عازم هندوستان شد و مدتی در لاهور ساکن گردید. او به جز کتب فقهی، کتابهایی در اعتقادات، به خصوص امامت، نوشت که مشهورترین آنها احقاق الحق، ردیهای بر کتاب فضل بن روزبهان حنفی است. در بخش فقه و فقاهت از همین کتاب نیز به فقیهان و عالمان دیگری اشاره خواهد شد.
به طور طبیعی، وجود دانشمندان و اندیشمندان فراوان و پرکار موجب شکوفایی فعالیتهای علمی و رونق حوزههای علمیه شیعه میگردید.
3. حمایتهای شاهان صفوی
شاهان صفوی و اعضای دیگر این خاندان، افرادی فرهیخته بودند و شخصاً در تلاشها و کوششهای هنری و ادبی این دوره شرکت میکردند و به انگیزههای مختلف و شکلهای گوناگون از دانشمندان و کارهای علمی و آموزشی پشتیبانی و حمایت مینمودند. این حمایتها فقط خاص دربار نبود و حکام ایالتها نیز دست کم در سده نخست حکومت صفویان از حامیان ادب و هنر برشمرده میشدند. (10) آنها از عالمان شیعه در خارج از کشور دعوت میکردند که به ایران بیایند و کمکهای مالی و معنوی برای دانشمندان در نظر میگرفتند. گاه برای آنها حقوقی برای تدریس مقرر میکردند و اکثر آنان را از موقوفات بهرهمند میساختند. (11) شاهان صفوی دانشمندان را به تألیف و ترجمه کتب تشویق و ترغیب مینمودند و آنان به ساخت و نوسازی مساجد و مدارس علمیه مبادرت میورزیدند. در اینجا فقط به اقدامات شاهان در احداث و تعمیر مراکز آموزشی اشاره میکنیم؛ زیرا در خصوص موارد دیگر، در جای خود مطالبی ارائه خواهد شد.در دوره صفوی در شهرهای بزرگ وکوچک ایران، مساجد بزرگ و زیبایی ساخته شد یا مساجد ادوار گذشته بازسازی و تعمیر شدند که به طور معمول به عنوان مکانی برای آموزش علوم دینی بهرهبرداری میشدند. در دوره شاه طهماسب اول مساجد متعددی مانند مسجد سفید مراغه ساخته شد که معلوم نیست کدام یک به فرمان شاه بوده؛ ولی اقدامات وی در بازسازی برخی مساجد، مشخص و معلوم است؛ مانند الحاقاتی به مسجد جامع قزوین و نوسازی مسجد ذوالفقار اصفهان. (12) از مهمترین این اقدامات، ساخت مسجد جامع اصفهان بود که در زمان شاه عباس اول آغاز شد؛ بخشهایی از آن در زمان وی و بخشهای دیگرش در زمان شاه صفی و شاه عباس دوم به پایان رسید.
دانشهای متداول
وجود دانشمندان فراوان، گسترش حوزههای علمیه و حمایت شاهان و دولتمردان سبب شد رشتههای مختلف علوم در عصر صفوی از رونق و رشد فراوانی برخوردار شود و در هر زمینه تألیفات فراوانی به ثمر برسد.1. فقه و فقاهت
یکی از ویژگیهای عصر صفوی، کثرت فقیهان و آثار فقهی است که ناشی از تحولات سیاسی این دوره بود. تشکیل دولت شیعه مذهبی با مرزهای وسیع، حمایت شاهان صفوی از عالمان و فقیهان شیعه، تشویق و ترغیب به نگارش کتب دینی و مهاجرت عالمان و فقیهان شیعه به ایران، از عوامل توسعه فقه شیعه در ایران به شمار میرود. با این حال فقاهت شیعی در این عصر منحصر به ایران و حوزههای علمیه در این کشور نمیشد و همچنان حوزههای قدیمی و با سابقهای مانند نجف، حله و جبلعامل به فعالیتهای علمی خود ادامه میدادند. در شرایط سیاسی آن زمان، مباحث فقهی، به خصوص آنچه به فقه حکومتی مربوط میشد، در ایران و عراق درخشش نمود و حاصل آن، تألیفات فراوانی بود که به ثمر رسید. از مباحث فقهی که در این دوره بسیار مورد توجه بود و کتابها و رسالههای متعددی درباره آن نوشته شد، مسئله نماز جمعه بود. اغلب فقیهان شیعه تا این زمان یکی از شرایط وجوب نماز جمعه را وجود امام عادل، یعنی امام معصوم، مبسوطالید میدانستند، اما اینک با تشکیل حکومت شیعی مستقل، که در آن فقیهان شیعه جایگاه ممتازی داشتند، به این مسئله توجه شد، چنان که فقیهان عصر صفوی رسالههای فراوانی در این موضوع (اثبات یا نفی وجوب نماز جمعه) نوشتند و کمتر فقیهی است که در این باره مطلبی ننوشته باشد. از مباحث مورد توجه دیگر، بحث درباره حدود کار فقیه، رابطه او با حکومت و دلیل مشروعیت حکومت بود. البته این موضوعات از دیرباز مورد توجه فقیهان شیعه بوده، ولی شرایط جدید حاصل از حاکمیت صفویان، پرداختن به این موضع را جدیتر مینمود. (13)بر این اساس، فقیهان این دوره به اینگونه کتابها با این موضوعات عنایت بیشتری داشتهاند و حتی کتابهایی در رد نظرات مخالفان خود نوشتهاند. (14)
در فعالیتهای فقاهتی عصر صفویه به نکات قابل ملاحظه زیر میتوان اشاره کرد:
در این دوره متون فقهی دقیقتر، عمیقتر و دامنهتر نسبت به دورههای قبل نوشته شدند؛ مانند کتابهای اثنی عشریات، نوشته صاحب معالم - حسن بن زینالدین عاملی - و نیز شیخ بهایی که در مسیر کارهای علامه حلی و شهید ثانی قرار داشتند و آثاری چون الروضة البهیه - شرح اللمعة الدمشقیه - شهید ثانی که در مسیر تلاشهای انجام شده برای مبتنی ساختن فقه شیعه بر مبانی استدلالی مذهب امامیه قرار داشت. (15) مجموعههای فقهی بزرگی نیز با نظم و ترتیب بیشتر مثل جامع المقاصد محقق کرکی به وجود آمدند؛ همچنین شرایط برای نشر احادیث اهل بیت مناسب بود و شماری از فقیهان محدث به گردآوری مجموعههای حدیثی مبادرت ورزیدند که در آنها احادیث فراوان مربوط به فروع فقهی ذکر شده بودند. از این مجموعههای بزرگ باید کتابهای الوافی فیض کاشانی، وسایل الشیعه (16) شیخ حر عاملی، بحارالانوار علامه مجلسی و عوالم العلوم شیخ عبدالله بحرانی را نام برد.
فقیهان به احکام السلطانیه و فقه حکومتی توجه بیشتری نشان دادند و نوشتههای متعددی در این زمینه ارائه کردند؛ همچنین توجه و گرایش آنان به تفسیر آیات الاحکام قابل ملاحظه است، چنان که محمد بن حسن استرآبادی کتاب معارج السوول را در دو جلد و مقدس اردبیلی زبدةالبیان را در این موضوع تألیف نمودند.
یکی از ویژگیهای فقاهت در عصر صفویه، ظهور و رشد اخباریگری است. در قرن یازدهم هجری، گروهی از دانشمندان شیعه با استناد به این که اهل سنت مؤسس علم اصولاند و اصحاب امامان برای به دست آوردن احکام شرعی از قواعد این علم استفاده نمیکردند و با استناد به این که استفاده از قواعد علم اصول در استنباط احکام، سبب میشود احادیث اهمیت خود را از دست بدهند، معتقد بودند که منبع استنباط فقه شیعه فقط کتاب و سنت است، نه آنچه مجتهدان میگویند. (17) از مهمترین پیشوایان این گروه، مولی محمد امین استرآبادی (درگذشته 1036 ق) است که همه مجتهدان را، از قدیمین تا شهیدین و دیگران، به باد انتقاد میگرفت و همه را پیرو مکتب اهل سنت میدانست. او که از محققان و محدثان شیعه بود (18) و مسلک اخباری را در بین علمای شیعه ترویج میکرد و در برابر اصولیین به شدت موضعگیری میکرد، کتاب الفوائد المدینه را در زمان اقامتش در شهر مدینه و به منظور رد مجتهدان و اصولیین نوشت. (19) به زودی گرایش به اندیشه اخباریگری بین فقیهان شیعه افزایش یافت، به طوری که از دهه چهارم قرن یازدهم هجری به این مسلک در برخی شهرها و مراکز علمی بینالنهرین نفوذ کرد، به سرعت مورد پذیرش بسیاری از فقیهان این سامان قرار گرفت و سپس در ایران نیز به مرور، هوادارانی پیدا کرد و بسیاری از فقیهان در شهرهای مختلف از آن جانبداری کردند و زینالدین علی بن سلیمان بحرانی نیز این گرایش را از ایران به بحرین برد. بدین ترتیب اخباریگری از دهههای نخست قرن دوازدهم بر مراکز علمی ایران و عراق غلبه پیدا کرد و چند دهه فقه شیعه را در تصرف انحصاری خود داشت تا این که در نیمه دوم همین قرن در برابر گرایشهای اصولی شکست خورد و مراکز اصلی اخباریان به بحرین منتقل گردید. آخرین چهره برجسته از اخباریان این دوره شیخ یوسف بحرانی (درگذشته 1186 ق) فقیه مشهور و صاحب کتاب الحدائق الناضره بود. (20)
به هر حال فقه شیعه با وجود فقیهان بزرگ و پر کار دراین دوران به شکوفایی و رشد چشمگیری رسید. یکی از نامداران این فقیهان که استاد شماری از دانشمندان این عصر نیز محسوب میشد، محقق کرکی است که پیشتر از او یاد شد. مهمترین کتاب ماندگار فقهی جامع المقاصد نام دارد که در شرح کتاب قواعد الاحکام علامه حلی نوشته شده و اگرچه به همه مباحث فقهی نپرداخته، تا امروز از منابع مورد توجه فقیهان بوده است. او کتابهای فقهی دیگری نیز داشت و از شاگردان مشهور او شیخ علی منشار، شیخالاسلام اصفهان در عصر عباس اول و میر محمد استرآبادی - پدر میرداماد - را میتوان نام برد. شیخ زینالدین بن علی عاملی (درگذشته 965 ق) معروف به شهید ثانی نیز از فقیهان بزرگ و متبحر امامیه است که اگرچه در قلمرو حکومت صفویان نمیزیست؛ ولی سمت استادی برخی از فقیهان جبلعاملی را داشت که به ایران مهاجرت کرد. شهید ثانی در طول عمرش حدود شصت کتاب و رساله درموضوعات مختلف نوشت که برخی کتب فقهی وی مانند الروضة البهیه (شرح اللمعة الدمشقیه) و مسالک الافهام (شرح شرائع الاسلام)، تأثیر زیادی در گسترش فقه شیعه داشت. (21)
برخی شاگردان شهید ثانی، مانند عزالدین حسین بن عبدالصمد عاملی (درگذشته 984 ق) - پدر شیخ بهایی - با مهاجرت به ایران مکتب و آرای فقهی وی را نشر دادند وبرخی از اعضای خانواده او، مانند محمد بن علی عاملی جبعی (درگذشته 1009 ق) صاحب مدارک الاحکام (22) و حسن بن زینالدین (درگذشته 1011 ق) صاحب معالم الدین (23) که شاگردان فقیه مشهور احمد بن محمد اردبیلی (درگذشته 993 ق) معروف به مقدس اردبیلی (24) نیز بودند، موجب شکوفایی حوزه علمیه نجف در همین عصر شدند. فقیهان نام برده از مجتهدان اصولی بودند که از آخرین آنها باید شیخ بهایی (درگذشته 1030 ق) را نام برد که با تألیف کتاب جامع عباسی در واقع اولین رساله عملیه را نگارش نمود. (25)
از نیمه دوم قرن یازدهم هجری، با رواج مسلک اخباریه فقیهانی ظهور کردند که گرایشی اخباری یا رویکردی حدیثی داشتند؛ به جز محمدامین استرآبادی که مروج اخباریه در این دوره بود. شخصیت مولی محمدتقی مجلسی (درگذشته 1070 ق) مشهور به مجلسی اول قابل توجه است. (26) او که نزد شیخ بهائی نیز دانش آموخته بود، به جمع و شرح و تدریس احادیث ائمه (علیهم السلام) پرداخت و در طریق استنباط احکام بر آنها اعتماد مینمود. او نخست کتاب الفوائد المدنیه استرآبادی را نیکو میشمرد، ولی بعدها نظر اصلاحی نسبت به آن ابراز داشت. (27)
به جز شرحهای وی بر کتب قدما از کارهای ارزنده وی میتوان به تألیف کتابها و رسالههای فقهی به زبان فارسی اشاره کرد؛ مانند حدیقة المتقین واللوامع القدسیه که مورد استفاده مردم عادی ایران قرار گرفت. شاگرد و داماد او مولی محمد صالح مازندرانی (درگذشته 1080 ق) که شاگرد شیخ بهائی نیز بود، گرایش اخباری قوی نداشت، چنان که به شرح کتب اصولی شیخ بهایی و دیگران پرداخت؛ (28) ولی فرزند مجلسی اول مولی محمدباقر معروف به علامه مجلسی (درگذشته 1110 ق) کاملاً شیوه حدیثی داشت و همت خود را در گردآوری و نشر احادیث و شرح کتب حدیثی قدما صرف کرد و نتیجه بارز آن را در کتاب بحارالانوار میتوان دید.
از فقیهان برجسته دیگر این عصر، مولی محسن فیض کاشانی (درگذشته 1091 ق) است که تألیفات متعدد و مفصلی در فقه و حدیث دارد. الوافی در جمع و ترتیب و تهذیب روایات کتب اربعه و مفاتیح الشرایع شامل یک دوره کامل فقه، از آن جمله هستند؛ شمار زیادی از دانشمندان بعدی عصر صفوی از جمله علامه مجلسی و سید نعمت الله جزایری شاگردان وی بودند. (29) از فقیهان پرکار دیگر این عصر، محمد بن حسن حر عاملی (درگذشته 1104 ق) است که شهرت وی به سبب تألیف کتاب وسائل الشیعه است. (30) در همین زمینه باید از قاضی نورالله شوشتری، سیدنعمتالله جزایری، آقا جمال خوانساری و شیخ یوسف بحرانی نیز نام برد که هر یک دارای تألیفات متعددی در فقه و حدیث هستند. (31)
2. تفسیر قرآن
تفسیر، یکی دیگر از علوم اسلامی است که در دوره حکومت صفویان مورد توجه دانشمندان شیعه بود، چنان که شمار قابل توجهی از فقیهان، محدثان و اندیشمندان این دوره به نگارش کتابهایی در این باب مبادرت ورزیدند. تفاسیر این دوره بیشتر روایی هستند؛ یعنی نویسنده تلاش کرده روایات معصومین در تفسیر هر یک از آیات را ذیل آن بیاورد. برخی از این تفسیرها بسیار مفصل و بعضی مختصر موجز هستند. از مهمترین تفاسیر روایی در این دوره میتوان به آثار فیض کاشانی اشاره کرد که مشتمل بر سه کتاب است. وی کتابهای تفسیری صافی، اصفی و مصفی را به صورت مفصل و مختصر تدوین کرد تا هم اصل علم - که به مطالعه کتابهای بزرگ عادت دارند - و هم عموم مردم - که خواندن مطالب گسترده علمی برایشان دشوار است - از آنها بهرهمند شوند. تفسیر صافی، که مفصلترین اثر است و در پنج جلد منتشر شده، ازمهمترین تألیفات تفسیری شیعی به شمار میرود و در گذشته مورد استقبال علمای حوزه و بهرهبرداری و دانشپژوهان قرار میگرفته است. فیض در این کتاب به فراوانی از روایات بهره گرفته و دلالت آنها بر آیات را نقد و بررسی کرده است؛ همچنین در تفسیر آیات از نکات ادبی و بلاغی سود جسته که در این زمینه از متن عبارات تفسیر بیضاوی استفاده میکند. تفسیر صافی دیدگاههای امامیه را به طور گستردهای شرح میدهد و استدلال میکند و هر جا شبههای باشد، دفاع مینماید. (32) دو کتاب اصفی و مصفی که در نهایت فشردگی و ایجاز و با هدف مطالعه تفسیر به همراه تلاوت نوشته شدهاند، در واقع خلاصهای از الصافی هستند.البرهان فی تفسیر القرآن (33) نوشته سید هاشم بحرانی (درگذشته 1107 ق) یک تفسیر روایی است که بحرانی در این کتاب به گردآوری و تنظیم روایات اهل بیت (علیهم السلام) ذیل آیات پرداخته و از نقد و توضیح این روایات خودداری کرده است. منابع روایی نویسنده بیش از 58 کتاب است که بین آنها آثاری از مؤلفان ضعیف و متهم به غلو و روایاتی ساختگی و مشتمل بر غلو نیز به چشم میخورد. (34)
شیخ عبدعلی عروسی هویزی (درگذشته 1112 ق) از معاصران بحرانی نیز تفسیری مشابه البرهان با نام نورالثقلین نوشته که تنها در برگیرنده بخشی از آیات است و در آن به تبیین معنای آیات و بیان فضائل اهل بیت (علیهم السلام) که منطبق با آیات بوده، پرداخته است. (35)
در کنار تفاسیر روایی، که به طور عمده به قلم محدثان تدوین شدند، تفسیرهایی نیز به قلم فیلسوفان این عصر نوشته شدهاند. غیاثالدین دشتکی شیرازی از حکمای اوایل عصر صفوی، تفسیری بر سوره هل اتی (36) نوشت و کمالالدین اردبیلی از معاصران وی، تفسیر الهی را در دو جلد به زبان فارسی تدوین کرد. (37) میان تألیفات شیخ بهائی از حاشیهای بر تفسیر بیضاوی نیز نام برده شده است. تفاسیر فلاسفه در آثار ملاصدرای شیرازی به اوج خود میرسد. تفسیر قرآن وی شامل تفسیر فاتحةالکتاب، آیةالکرسی، سورههای نور، سجده، واقعه، جمعه و برخی سورههای کوچک دیگر است؛ همچنین حاشیهای بر تفسیر بیضاوی به وی نسبت داده شده است. (38)
یکی از برنامههای تبلیغی - مذهبی در دوره صفویه فارسینویسی متون دینی بود که بر این اساس، تفاسیری نیز به زبان فارسی پدید آمدند که از اولین آنها تفسیر زوارهای یا ترجمةالخواص است. ابوالحسن زوارهای (39) (درگذشته 947 ق) در این نگاشت مختصر خود پس از توضیح مفاهیم واژهها، به ذکر روایات وارده ذیل هر آیه پرداخته است. او در تفسیر خود به شیوه روایی نگاشته و در این باره به بیتوجهی تفسیر نویسان به اخبار اهل بیت اشاره کرده است. (40) شاگرد زوارهای، ملا فتحالله کاشانی (درگذشته 998 ق) تفسیری مفصل (در ده جلد) به فارسی تدوین کرده که به تفسیر کبیر و منهج الصادقین (فی الزام المخالفین) شهرت یافته است. این اثر نیز مانند تفسیر زوارهای واکنشی بوده به تفسیر مواهب علیه - ملاحسین کاشفی - که نسبت به اخبار اهل بیت بیتوجهی کرده است. منهجالصادقین به شرح و تفسیر تنها بسنده نکرده و تفسیری جامع مشتمل بر مباحث مختلف و متنوع است که بیشتر نظرات زوارهای و بیضاوی و نیز مباحث ادبی و بلاغی زمخشری را آورده و از مجمعالبیان در باب قصص و تاریخ نقل قول کرده است. کاشانی تفسیر منهج را خلاصه کردن که در ایران به چاپ رسیده است. وی تفسیر زبدة التفاسیر را نیز به عربی نوشت. از دیگر تفاسیر فارسی میتوان تفسیر شریف لاهیجی نوشته محمد بن شیخ علی شریف لاهیجی (درگذشته 1088 ق) را نام برد که به روش روایی تدوین و در چهار جلد چاپ شده است.
3. حکمت و فلسفه
در عصر صفوی تحت توجهات شاهان صفوی به عالمان و اندیشمندان، فلسفه شیعی از رونق و رشد خوبی برخوردار شد و اندیشمندان صاحب نامی پدید آمدند که دستاوردهای ارزندهای در این زمینه ارائه کردند. البته اکثر آنها شرح کنندگان آرا و حاشیهنویسان بر آثار دانشمندان پیش از خود بودند و در کار آنان - به جز برخی چهرههای برجسته مانند ملاصدرای شیرازی - نوآوری و ابتکار کمی به چشم میخورد. بر این اساس بنابر نظر برخی نویسندگان، حکمت و فلسفه و دانشهای دیگر غیرشرعی در این دوره نه تنها ترقی نیافت بلکه تنزل هم کرد، چنان که پس از دانشمندان دوره تیموری هیچکس که بتواند همشأن با ایشان محسوب گردد، ظهور نکرد. (41) با این حال شمار زیادی از دانشمندان قرن دهم و یازدهم در ایران به علوم عقلی و غیرشرحی پرداختند و کتابها و رسالههای فراوانی به نگارش درآوردند و این خود حرکتی بزرگ در این زمینه به شمار میرود.پیشتر از غیاثالدین شیرازی دشتکی به عنوان یکی از دانشمندان ایرانی این عصر یاد شد و در اینجا باید به جایگاه وی در علوم عقلی اشارهای بکنیم. وی معاصر با جلالالدین دوانی - فیلسوف مشهور اواخر قرن نهم هجری - بود که با وی مناظراتی نیز داشت که برخی از آن مناظرات در بعضی آثار مکتوبش آمده است. از آثار برجسته وی میتوان حاشیه بر الهیات شفا و حاشیه بر شرح اشارات خواجه نصیر طوسی را نام برد. (42) کمالالدین حسین اردبیلی بیشتر کارهایش بر ریاضیات متمرکز بود و در عین حال حاشیههایی بر آثار قطبالدین رازی (شرح مطالع و شمسیه)، محمود چغمینی (شرح چغمینی بر فلکیات) و خواجه نصیرالدین طوسی (تحریر اقلیدس در هندسه) نوشت. (43)
شیخ بهایی را باید آغاز دوره شکوفایی علوم عقلی در عصر صفوی بدانیم، چنان که او و برخی اندیشمندان همعصرش با تألیف و تدریس دانشهای عقلی آنها را به رشد و شکوفایی فراوانی رساندند. شیخ بهایی در حکمت و منطق شاگرد مولی عبدالله بن حسین یزدی (44) (درگذشته 981 ق) بود و خود شاگردان بسیاری را تربیت کرد که از جمله آنها شیخ جواد بن سعدالله بغدادی کاظمی معروف به فاضل جواد است که برخی از کتب استاد خود را نیز شرح کرده است؛ همچنین ملاحسن فیض کاشانی، سیدرفیع الدین محمد نایینی و ملاصدرای شیرازی از شاگردان وی به شمار میروند. شیخ بهایی بین دانشمندان عصر صفوی از جایگاه و شهرت بسیاری برخوردار است و درباره ابداعات و اختراعات وی در معماری و صنعت مطالب فراوانی نوشته شده است. از کتابهای متعدد وی، شمار زیادی به موضوع علم حساب و ستارهشناسی اختصاص یافته و همین امر موجب تمایز وی از اقرانش گردیده است. شهرت وی بیشتر مرهون کتابهای خلاصةالحساب و تشریحالافلاک است.
میر محمدباقر استرآبادی (45) که همزمان با شیخ بهائی میزیست و با وی مراودات علمی داشت، در حکمت، فلسفه، ریاضی و طبیعات تبحر یافته بود و خود را معلم ثالث میدانست و ذوق فراوانی برای تحقیق در علوم طبیعی داشت. روح اشراق و عرفان بر اندیشه وی تأثیر فراوان گذاشت و همین تأثیر در کتابها و تعالیم وی و در روح دو شاگرد برجستهاش (ملاصدرا و فیض کاشانی) به چشم میخورد. او در تألیفاتش بسیار دشوارنویس بود، چنان که نوشتههای وی را فقط افراد متخصص و متبحر در فلسفه درک میکنند. مشهورترین کتاب وی القبسات است که در آن نظرات جدید در باب حدوث و قدم عالم ابراز داشته است. (46)
برخلاف میرداماد، ابوالقاسم فندرسکی بیشتر تمایل به آرای ابنسینا و فلسفه مشاء داشت و معمولاً آثار وی را تدریس میکرد. با این حال برخی وی را به سبب وارستگی و همنشینی با درویشان و متصوفه از حکمای اشراقی دانستهاند. (47)
حکمت شیعی در این عصر با ظهور صدرالدین محمد شیرازی (درگذشته 1050 ق) به اوج خود رسید. او که آرای حکمای زمان خود را دیده و از مکتب علمی آنان بهره برده بود، طرحی نو در این دانش پدید آورد که تلفیقی از آرای مختلف فلسفی به شمار میرود و به حکمت متعالیه شهرت یافت و پس از مرگ وی مورد توجه و اقبال شگفت طالبان فلسفه قرار گرفت. ویژگی دیگر ملاصدرا به جز ارائه طرحی جدید - بیان ساده مطالب دشوار فلسفی بود، چنان که به قولی، ضعیفترین طلاب علوم دینی نیز با خواندن کتابهای وی مطالب آنها را درک میکردند. آثار مکتوب وی را بیش از 25 عنوان نام برددهاند که برخی از آنها مانند اسفار اربعه بارها شرح و حاشیههایی بر آن نوشته شده است. (48) شاگردان ملاصدرا پس از او به نشر افکار وی پرداخته، هر یک کتابها و رسالههای متعددی به رشته تحریر درآوردند؛ از جمله عبدالرزاق لاهیجی (درگذشته 1072 ق) متخلص به فیاض علاوه بر کتب عربی خود در این زمینه دو کتاب به زبان فارسی به نامهای سرمایه ایمان و گوهر مراد نوشت وملامحسن فیض کاشانی (درگذشته 1091 ق) چند کتاب در تبیین و اثبات اصول دین تألیف کرد.
4. دیگر علوم (غیرشرعی)
در علم حساب، عبدالعلی بیرجندی حنفی (درگذشته 934 ق) از نامآوران عصر خود بود. پدر او محمدحسین بیرجندی از دانشمندانی بود که در رصدخانه سمرقند کار میکرد. او نزد دانشمندان هرات و سمرقند تحصیل کرده بود. بیرجندی کتابهای متعددی در علم حساب و نجوم دارد که برخی شرح آثار قدما و برخی تألیف وی هستند. شمسالدین محمد خفری (درگذشته 942 ق) معاصر وی نیز کتابهایی از این قبیل دارد که مهمترین آنها منتهی الادراک فی مدارک الافلاک در علم نجوم و هیئت بود. از ریاضیدانان و ستارهشناسان دیگر این دوره میتوان به غیاثالدین دشتکی شیرازی معروف، ابوالحسن ابیوردی (درگذشته 969 ق) مشهور به دانشمند و ملامحمدباقر یزدی (زنده در 1047 ق) ملقب به خانم المهندسین اشاره کرد. شیخ بهائی در علم حساب شاگرد ملامحمدباقر یزدی بود و کتابهای متعددی در این دانش نگاشته که مهمترین آنها خلاصة الحساب است که شرحهای چندی بر آن نوشته شده است.در دانش پزشکی در اوایل قرن دهم، شخصیتهای نامداری میزیستند که اکثر آنها بازمانده عهد تیموری و رشد یافته در مکتب هرات و خراسان بودند وبه دلیل تضاد مذهبی - پس از شکلگیری حکومت صفوی - به هند مهاجرت کردند؛ اما از حکیمان و طبیبان مقیم در ایران حکیم شفایی مظفربن محمد حسینی کاشانی اصفهانی (درگذشته 963 ق) کتابهای چندی در پزشکی و داروشناسی از جمله طب شفایی تألیف کرد. (صفا، 5/1، 361) کمالالدین افضل گیلانی از پزشکان عهد شاه عباس بود که در کتاب جامعالفواید انواع داروها و روش استفاده آنها را بیان کرد. (همان، 362) محمد مؤمن حسینی تنکابینی معروف به حکیم مؤمن که در دورهی شاه سلیمان میزیست با نوشته کتاب تحفةالمؤمنین (یا تحفه حکیم مؤمن) در داروشناسی به شهرت رسید. (همان)
5. سیره و مناقب
صفویان با هر انگیزه و دلیلی از فعالیتهای تبلیغی شیعی حمایت میکردند که از جمله آنها، تألیف و تدوین کتبی بود که عقاید و آموزههای شیعی را ترویج میکرد. (49) و تألیفات مناقب و سیره ائمه از این قبیل بودند. حتی شماری از این تألیفات به درخواست و فرمان برخی شاهان این خاندان مانند شاه طهماسب اول و شاه سلیمان پدید آمدند. (50) جز کتابهایی که به دستور شاهان و دولتمردان نوشته میشدند، تألیفاتی نیز به نام ایشان صورت میگرفت و از سوی نویسندگانشان به آنان تقدیم میگردید؛ (51) مانند کتابهایی که به نام طهماسب اول، عباس اول و سلطان حسین تألیف شدند؛ همچنین کتابهایی برای برخی امیران و وزیران تدوین میگردید؛ مانند ترجمه کشف الغمه نعمتالله بن قریش رضوی مشهدی (درگذشته قرن دهم هجری) برای امیرخان و حلیةالابرار سید هاشم بحرانی (درگذشته 1107 یا 1109 هجری) برای ایمانیبیک وزیر. (52)حاکمیت صفویان زمینه مساعدتری برای فعالیت نویسندگان شیعه فراهم آورد و این امر، موجب خرسندی این نویسندگان بود، آنچنان که در مقدمه کتابهایشان به تبجیل و تمجید از شاهان صفوی و عملکرد ایشان در ترویج و تعالی مذهب تشیّع برمیآمدند. (53) بدین ترتیب در عصر صفویه آثار متعددی شامل نوزده کتاب در سیره و چهارده کتاب در مناقب دوازده امام به رشته تحریر درآمدند (54) که از آن جمله میتوان به کتابهای انیسالمؤمنین محمد بن اسحق حموی (درگذشته 981 ق)، ترجمههایی از کشف الغمه اربلی و آثاری از محمدباقر مجلسی مانند جلاء العیون و نیز تاج المناقب کمالالدین حسین اردبیلی (درگذشته 950 ق) و کتابهای مدینةالمعاجز و ینابیعالمعاجز از سید هاشم بحرانی یاد کرد.
6. شعر و ادب
در دوره صفوی نویسندگان و شاعران فارسینویس و فارسیسرای بسیار و نامداری میزیستند که البته همه آنان در ایران به سر نمیبردند، بلکه شماری از آنها در جاهای مختلف در هند یا قلمرو عثمانی زندگی میکردند. برخی از این افراد همه عمر خود را در کشورهای مذکور سپری کردند و بعضی پس از مدتی زندگی در ایران به آن سرزمینها کوچ نمودند. با وجود این که در این عصر نویسندگان و سرایندگان فراوانی در ایران ظهور کردند، عقیده صاحبنظران در تاریخ ادبیات ایران بر این است که عصر صفوی دوره ضعف و بیمایگی زبان فارسی در ایران به شمار میرود. توجه فراوان به دانشهای دینی که به منظور ترویج مذهب بود و ورود دانشمندان و نویسندگان عربزبان به ایران، که آثار خود را به زبان عربی مینوشتند، سبب شد زبان و ادب فارسی در حکومت صفویه مورد کم توجهی قرار گیرد و تأثیرات باقی مانده از عصر تیموری نیز زمینههای رشد ادبی را از میان برد. (55)برخی اندیشمندان معاصر تغییرات در اوضاع اقتصادی و شیوه معیشت مردم را در بیاعتنایی به ادب فارسی مؤثر دانستهاند. (56) و برخی تغییر ذوق و سلیقه ادبی در ایران راموجب پدید آمدن چنین دیدگاه منفی نسبت ادبیات دانستهاند. (57)
با این حال در این عصر نویسندگان و شاعران متعددی ظهور کردند که در ادامه به برخی از آنها اشاره میشود.
تألیفات فارسی این دوره به طور عمده از نثری ساده برخوردارند و از نثرهای منشیانه، پیچیده و مصنوع، که در دورههای پیشین تاریخ ایران متداول بود، خبری نیست. اینگونه نثرها را میتوان در کتب تاریخی این دوره، مانند عالم آرای شاه اسماعیل، کتابهای داستانی مانند رموز حمزه و کتابهای علمی مذهبی مانند آثار شیخ بهائی (جامع عباسی) و آثار علامه مجلسی (حقالیقین، حیاتالقلوب و...) دید. به جز این شیوه، برخی کتابها نیز به نثری بینبین نوشته میشدند که عالم آرای عباسی نمونهای از آنها به شمار میرود. (58)
علاوه بر نثر فارسی شعر و شاعری نیز در این دوره چشمگیر بوده است، اگرچه سرودههای این دوره را همسنگ و همشأن با سرایندگان اعصار قبل برآورده نکردهاند. یکی از ویژگیهای سرایندگی در این دوره، رواج سبک هندی (یا اصفهانی) است که ناشی از تعامل شاعران پارسیسرای ایران و هند بود. شعرهای سروده شده در قالبهای مثنوی، قصیده و غزل، موضوعات غنایی، عرفانی و دینی داشتند؛ اما اشعار مذهبی به دلیل سیاسی و دینی بیشتر بودند. (59) در عصر صفوی سرایندگان بسیاری ظهور کردند که از آنها آثار قابل توجهی به جای مانده است. ولی قلی شاملو در کتاب خود نام صد و یک تن از شاعران و کسانی را که دستی در سرایندگی داشتند به همراه تخلص و ابیاتی از سرودههایشان آورده است. یکی از مشهورترین آنان، میرزامحمد علی صلیب تبریزی است که در جوانی به هندوستان رفت و در زمان شاهصفی به منصب ملکالشعرایی درآمد. از وی دیوانی بزرگ و هفت جلدی مشتمل بر دویست هزار بیت به جای مانده است. (60)
میرزا محمدطاهر قزوینی متخلص به وحید (درگذشته 1112 ق) از دیگر شاعران نامی این عصر و از رجال و صدور عصر شاه عباس دوم صفوی و مجلس نویس (وقایعنگار) وی بود. او با صائب تبریزی دوستی داشت و صائب از اشعار او انتخابی به عمل آورده است. از آثار وی به جز دیوان شعرش، که گویا حدود سی هزار بیت بود، میتوان به عباسنامه یا تاریخ طاهر وحید (تاریخ شاه عباس دوم) و مجموعه منشآت وحید (دویست و پنجاه نامه دولتی) اشاره کرد که برخی از آثار مذکور به صورت نسخه خطی و ناقص موجود است. (61) ملامراد تبریزی متخلص به حاصل، که تبحری در ستارهشناسی نیز داشت، به تقلید از نظامی گنجهای اشعار خود را میسرود و مجموعههایی به نامهای حصولالمراد (در بحر مخزنالاسرار)، عشق و حسن (در بحر یوسف و زلیخا) و کتاب دیگری به تقلید از لیلی و مجنون فراهم آورد. (62) میرزا هادی کاشی متخلص به رمزی نیز علاوه بر اشعار غیر مدونش، دو مثنوی به نامهای رمزالحقایق و رمزالریاحین دارد. (63)
سرودههای این دوره را از نظر مضمون و محتوا میتوان به چند دسته تفکیک کرد. موضوعات مذهبی یکی از مضامینی است که مورد توجه شماری از شاعران قرار داشت و میان موضوعات مذهبی، شخصیت امامان شیعه و اهل بیت پیامبر (علیهم السلام) از عنایت خاصی بهرهمند شده بود، چنان که سرودههای متعددی در قالب ستایش، سوک و سیره ایشان به وجود آمدند. ملامیرزامحمد متخلص به مجذوب اشعار فراوانی در مدح دوازده امام سروده که در مجموعهای به نام شاهراه نجات گرد آورده بود. و مولانا فاضل کاشانی پنج دیوان در اوصاف پنج امام نخست شیعیان داشت و پنج مجموعه شعری دیگر به نامهای کفر و ایمان، تحفةالبلاد، گلشن اخلاص، قندهارنامه و بیخبرنامه گرد آورده بود. (64) مشهورترین مرثیهسرای این دوره محتشم کاشانی (درگذشته 669 ق) است (65) که دوازده بند وی در سوگ واقعه عاشورا مقبولیت عامه فراوان یافته است.
در مضامین عاشقانه، شمسالدین محمد وحشی بافقی (درگذشته 991 ق) شهرت بسیار یافته است. او که در انواع شعر و نظم (غزل، قصیده، مثنوی و ...) سرودههایی دارد، دو مثنوی ناظر و منظور و فرهاد و شیرین را پدید آورد که مثنوی دوم از شاهکارهای ادبی ایران به شمار میرود و شهرت بسیار یافته است. (66) به همین گونه میرزا محمدعلی صائب تبریزی (درگذشته 1088 ق) که به سرایندگی در سبک هندی شهره است به پرداختن به نکات دقیق اخلاقی، حکمی، عرفانی و اجتماعی معروف گردیده است. کلیات اشعار وی مجموعهای از این سرودههاست. (67) این مضامین را در سرودههای شیخ بهایی و فیض کاشانی نیز میتوان مشاهده کرده است. (68)
گونه دیگری از سرودهها قالب حماسی یا گزارش تاریخ داشتند؛ مانند دو منظومهای که قاسمی گنابادی شاعر معاصر با شاه اسماعیل اول و شاه طهماسب اول در گزارش احوال این دو تن فراهم آورد به نامهای شاهنامه ماضی و شاهنامه نواب عالی، فتحنامه عباس نامدار مشهور به شاهنامه صادقی، اثر صادقبیک و نیز جنگنامه قشم و جروننامه در ذکر وقایع خلیج فارس از آثار دوره شاه عباس اول هستند. شاهنامه بهشتی سروده مولانا بهشتی مشکوکی در بیان جنگهای عصر محمد خدابنده و شاهنامه عباسی سروده کمال سبزواری از نمونهای دیگر اینگونه سرودههایند. (69)
پینوشتها:
1. ر. ک: تنکابنی، قصص العلماء، ص 494.
2. خامنهای، گزارشی از سابقه تاریخی و اوضاع کنونی حوزه علمیه مشهد، ص 57.
3. ر. ک: صفا، ج1، ص 5، 236-237.
4. ر. ک: مهاجرت علمای جبلعامل، ص 30 و بعد از آن.
5. وی منسوب به قریه کرک نوح از نواحی جبلعامل لبنان و از شاگردان احمد بن فهد حلی فقیه مشهور عراق است و از فقیهان بزرگ شیعه در قرن دهم هجری به شمار میرود که استاد بسیاری از فقیهان نامدار این دوره مانند شهیدثانی زینالدین عاملی نیز بود. از تألیفات او میتوان: اثبات الرجعه، جامع المقاصد فی شرح القواعد (قواعد علامه حلی)، حاشیه بر ارشاد علامه حلی، حاشیه بر شرایع الاسلام و شرح الفیه شهید اول را نام برد.
6. ر. ک: مدرس تبریزی، ریحانةالادب، ج5، ص 245- 247.
7. وی از طایفه بنی حارث از قبیله همدان بود و از حکما و علمای قرن دهم هجری و شاگردان شهید ثانی به شمار میرفت. از نظرهای فقهی وی وجوب عینی اقامه نماز جمعه در زمان غیبت امام است و از آثار علمی او میتوان به این موارد اشاره کرد: الاعتقادات الحقه، رساله طهماسبیه، العقد الطهماسبی و وصولالاخیار الی اصول الاخبار.
8. ر. ک: خوانساری، روضات الجنات، ص 141.
9. الذریعه، ج6، ص 89؛ روضات الجنات، ص 185.
10. صفویان، ص 105.
11. ر. ک: تاریخ عالمآرای عباسی، ص 147. شاه طهماسب طی فرمانی زمینهایی را برای محقق کرکی و خاندانش وقف نمود. (ریاض العلماء، ج3، ص 456).
12. مجله مسجد، شماره 67، ص 46 و شماره 60، ص 70.
13. ر. ک: عظیمی، تاریخ فقه و فقهاء، ص 245- 247؛ سبحانی، موسوعه طبقات الفقهاء، مقدمه، ص 378؛ طارمی، تاریخ فقه و فقهاء، ص 81- 83.
14. به عنوان مثال محقق کرکی کتابی در اثبات پرداخت خراج به حکومت صفوی نوشت که اندکی بعد ابراهیم بن سلیمان قطیفی از فقیهان نجف، کتابی در رد آن تألیف نمود. بعدها محقق اردبیلی در حمایت از قطیفی و شیخ ماجد شیبانی در دفاع از محقق کرکی رسالههایی نوشتند (ر. ک: تاریخ فقه و فقهاء، ص 230).
15. تاریخ فقه و فقهاء، ص 248 و 249.
16. تفصیل: وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه.
17. اخباریان قائل به حرمت اجتهاد و وجوب عمل به روایات امامان و نیز عدم جواز رجوع به مجتهد مگر در روایات صحیح بودند. درباره اساس تفکرات اخباریان ر. ک: تاریخ فقه و فقهاء، ص 251 و 252.
18. او شاگرد محمد بن علی عاملی صاحب مدارک و حسن بن زینالدین صاحب معالم و در آغاز پیرو اساتید خود بود و از آن اجازه روایت داشت؛ ولی بعدها به اخباریگری متمایل شد. او علاوه بر کتاب الفوائدالمدنیه کتابهایی در شرح استبصار و تهذیب نوشته بود. (ر. ک: ریحانة الادب، ج1، ص 65؛ روضات الجنات، ص 33؛ امل الآمل، ص 494).
19. گرجی، تاریخ فقه و فقهاء، ص 230 و 231.
20. تاریخ فقه و فقهاء، ص 250 و 251.
21. از آثار دیگر وی عبارتاند از: روض الجنان فی شرح ارشاد الاذهان و تمهید القواعد الاصولیه و العربیه.
22. او نوه دختری شهید ثانی بود که نزد پدرش و مقدس اردبیلی تحصیل کرد و آثار فقهی وی شرح بر کتب پیشینیان است، چنان که مدارک الاحکام وی شرح شرایع الاسلام محقق حلی است. (ر. ک: ریحانةالادب، ج2، ص439؛ روضات الجنات، ص 628).
23. وی فرزند شهید ثانی و از فقیهان نامدار قرن دهم است که کتاب اصولی وی (معالم الدین و ملاذالمجتهدین) هنوز به عنوان یکی از کتاب درسی مهم مورد توجه محافل آموزشی است. وی از شاگردان مقدس اردبیلی و دارای تألیفات متعددی است که از آن جمله منتقی الجمان فی الاحادیث الصحاح و الحسان است. (ریحانة الادب، ج2، ص 441- 444؛ روضات الجنات، ص 178).
24. وی از فقیهان بزرگ حوزه نجف در این دوره بود و کتاب مشهور او در فقه زبدة البیان نام دارد.
25. ر. ک، تاریخ فقه و فقهاء، ص 229.
26. وی از فقیهان بزرگ امامیه و آگاه به تفسیر و رجال و حدیث و شاگرد حسن علی شوشتری (درگذشته 1069 ق) بود و مدتی تصدی امامت جمعه در اصفهان را به عهده داشت. مهمترین کتاب وی شرحی عربی بر من لایحضره الفقیه با نام روضةالمتقین است.
27. تاریخ فقه و فقهاء، ص 266.
28. ر. ک: ریحانة الادب، ص 424؛ روضات الجنات، ص 331؛ تاریخ فقه و فقهاء، ص 231.
29. محمدبن مرتضی ملقب به محسن و معروف به مولی محسن فیض در علوم مختلف فقه، حدیث، تفسیر، کلام و علوم عقلی از دانشمندان بنام عصر خویش بود. آثار مکتوب وی را تا 120 عنوان نوشتهاند.
30. تألیفات شیخ حرعاملی بیش از شصت کتاب و رساله بوده که اکثر آنها در فقه و حدیث و برخی در رجال و اصول دین است (ریحانة الادب، ج3، ص 455؛ روضات الجنات، ص 118).
31- تاریخ فقه فقهاء، ص233 و 234.
32. شناختنامه تفاسیر.
33. بحرانی، سید هاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، ص 1415.
34. ر. ک: ایازی، شناختنامه تفاسیر، ص 46؛ البرهان، مقدمه آصفی، ج1، ص 41.
35. شناختنامه تفاسیر، ص 287.
36. روضات الجنات، ص 142؛ حلبی، تاریخ فلاسفه ایران، ص 499.
37. همان، ص 185؛ الذریعه، 6ج، ص 89؛ تاریخ فلاسفه ایران، ص 501.
38. ر. ک: شناختنامه تفاسیر، ص 115- 117.
39. ابوالحسن علی بن حسن زوارهای اصفهانی از دانشمندان، نویسندگان و مترجمان پرکار عهد شاه طهماسب اول است که تألیفات متعددی از جمله در سیره و تاریخ به زبان فارسی دارد. (ر. ک: ریاض العلماء، ج3، ص 395؛ روضات الجنات، ج4، ص 192؛ طبقات اعلام الشیعه، ج5، ص 43).
40. شناختنامه تفاسیر، ص 89 و 90.
41. ر. ک: تاریخ فلاسفه ایران، ص 494.
42. ر. ک: تاریخ فلاسفه ایران، ص 499.
43. همان، ص 500 و 501.
44. وی صاحب حاشیهای معروف در منطق است.
45. میرمحمد باقر بن محمد استرآبادی معروف به میرداماد، دختر زاده محقق کرکی بود که تحصیلات نخست خود را در مشهد به پایان رساند و به زودی در علوم معقول و منقول به مراتب بالایی رسید و در علوم ریاضیات، فقه، حدیث و تفسیر تبحر یافت. میرداماد کتابهای صراطالمستقیم و افقالمبین را در فلسفه نوشت و کتاب قبسات او حاوی آرای فلسفی وی است. شرح بر کتاب الکافی نیز از دیگر آثار وی است. میرداماد در فلسفه متأثر از مکتب شیخ شهابالدین سهروردی بود و بر همین اساس تخلص اشراق را برای خود برگزیده بود.
46. ر. ک: تاریخ فلاسفه ایران، ص 515- 519.
47. همان، ص 522 و 523.
48. ر. ک: تاریخ فلاسفه ایران، ص 528- 538.
49. از جمله اولین کتابهایی که به خواست شاهان صفوی نوشته شد، کتاب عقد الحسینی به قلم حسین بن عبدالصمد جباعی (درگذشته 984 هـ) - پدر شیخ بهایی - در فقه (تحقیق جواد مدرسی، یزد، گلبهار، بیتا) و به دستور شاه طهماسب اول و کتاب جامع عباسی از شیخ بهاءالدین عاملی (تهران، فراهانی، بیتا) در فقه و به دستور شاه عباس اول هستند.
50. شاه طهماسب اول نقش قابل توجهی در تألیفات شیعی فراوان این دوره داشت و از جمله دو کتاب در موضوع سیره به فرمان وی و به قلم علی بن حسن زوارهای - نویسنده و مترجم پرکار این عصر - تألیف و ترجمه شدند. (الذریعه، ج22، ص 368؛ زوارهای، ترجمة المناقب، ورق 2) همچنین شاه سلیمان (1077- 1105 هـ) فرمان داد تا کتاب ارشاد شیخ مفید را ترجمه کنند. (محمد مسیح، تحفه سلیمانیه، ص 6).
51. این رویه، در اواخر عهد صفوی به اوج خود رسید، به طوری که در دوره شاه سلطان حسین (1105- 1135 هـ) بیش از 130 کتاب به نام وی نوشته شد. (ر. ک: صفویه، ج3، ص 133).
52. مشهدی، ترجمه کشف الغمه، ورق 3؛ بحرانی، حلیة الابرار، ج1، ص 2.
53. به عنوان مثال میتوان به مقدمه دو ترجمهای که از کشف الغمه در این عصر به قلم نعمةالله مشهدی و حسن بن علی زوارهای (درگذشته 988 هـ) صورت گرفته اشاره کرد که در آنها به ذکر خدمات شاه اسماعیل و شاهطهماسب در ترویج مذهب تشیع پرداختهاند. (ترجمه المناقب، ورق 1) محمد بن اسحق حموی (درگذشته قرن دهم هجری) در جایی از کتابش انیس المؤمنین - میگوید: «بدان چون مدتها بلاد اسلام در تحت تصرف مخالفان تیره انجام بوده بدع بسیار واقع و ناشایست بیشمار شایع شده بود، چون شاه فلک جاه علیین بارگاه جنت آرامگاه الذی انزل السماء بعدد الائمه والتنزیل ابوالقاء سلطان شاه اسماعیل انارالله برهانه پای معاودت بر سریر معدلت نهاد ابواب شفقت و رأفت بر روی عالمیان گشاد و در تنفیذ احکام شریعت و اعلای ملت و ترویج مذهب حق امامیه و استمالت قلوب طایفه ناحیه سعی موفور و جهد مشکور مبذول داشت و به تغلیق ابواب ناشایست همت گمارد... اما....داعی حق را لبیک اجابت گفته و به ریاض قدس خرامید و تخت سلطنت به اعلی حضرت شاه شیعه پرور و ناصب رایات ائمه اثنی عشر ... ابوالمظفر سلطان شاه طهماسب بهادرخان گذاشت و آن جناب... به قلع و قمع جمیع ملاهی و مناهی پرداخت و آثار شیعه بدعت و رسوم خلاف شریعت برانداخت.» (حموی، محمد بن اسحاق، ص 141).
54. ر. ک. رفاعی، معجم ما کتب عن الرسول و اهل بیته، ج10 و 11.
55. ر.ک: تاریخ ادبیات در ایران، ج 5/2، ص 366؛ بهار، سبکشناسی، ج3، ص 255.
56. ریپکا، تاریخ ادبیات ایران، ج1، ص 528.
57. صفویان، ص 104.
58. سبکشناسی، ج3، ص 257.
59. تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران در عصر صفوی، ص 217.
60. قصص الخاقانی، ص 65.
61. ر. ک: قصص الخاقانی، ص 68-70.
62. همان، ص 93.
63. همان، ص 116.
64. همان، ص 73- 129.
65. ر. ک: تاریخ ادبیات در ایران، ج 5/2، ص 794. محتشم اشعار فراوانی در مضامین دیگر دارد و بخشهایی از کلیات وی تا روزگار ما مانده و منتشر شده است.
66. ر. ک: تاریخ ادبیات در ایران، ج 5/2، ص 765- 767.
67. ر. ک: همان، ص 1271- 1285؛ تاریخ ادبیات ایران، ج1، ص 540.
68. ر. ک: تاریخ ادبیات ایران، ص 537.
69. تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران در عصر صفوی، ص 218.
حسین زاده شانهچی، غلامحسن، (1394)، تاریخ صفویه، قم: مرکز بین المللی ترجمه و نشر المصطفی (ص)، چاپ اول.