ايدئولوژي مديريت تحول از منظر اهل بيت (ع)
حرف ما اين است: «با تحول بايد سينه به سينه شد. از تحول بايد استقبال كرد. تحول را بايد مديريت كرد.»(1)
اين تعبير كوتاه، چكيدهاي است از اصل مواجهه با تحول كه در فرمايشات رهبر فرزانه انقلاب تبلور يافت. به تأكيد ايشان «در تفكر اسلامي حركت به سوي تحول و پيشرفت در عرصههاي مختلف زندگي و دستيابي به آفاق جديد دانش بشري يك ارزش است.»(2) اما بايد انديشيد كه اين ارزش والاي تحول گرايي را چگونه ميتوان افسار زد و مديريت كرد و مديريت آن نيازمند چه پيش زمينههايي است.
ايجاد تحول در جامعه اسلامي آنگاه با اقبال عمومي مواجه ميشود كه امر مديريت در اختيار شخصيتي الهي قرار گيرد. اگر چه تربيت يافتگان غرب با اين عقيده مخالفاند و علومي نظير مديريت، روانشناسي، جامعه شناسي، اقتصاد و نظاير آن را فاقد پسوند اسلامي و يا غير اسلامي ميدانند، لكن بر اين باوريم كه اسلام داراي ارزشهاي عميق و گستردهاي است كه ميتواند به خوبي مديريت را تحت تأثير خود قرار دهد. همچنين عقيده راسخ داريم كه جهت دهي اسلام به حركتهاي مؤثر مديران، در تمامي سطوح جامعه تأثير گذارده و بزرگترين نقش را در مديريت ايفا ميكند. از اين روي شايستهترين معناي قابل بيان براي «مديريت اسلامي» همين باور است.(3)
ضرورت مديريت تحول
از اين روست كه زمين هرگز بدون حجت باقي نمانده و اولياء الهي، خالي بودن زمين از ولي و سرپرست را باعث نابودي آن ميدانند؛ فرموده گهر بار صادق اهل بيت عليه السلام است كه: «لَوْبَقيِتِ الاَرض بِغَيْر امامٍ لَساخَتْ؛ هر گاه زمين بدون امام باشد، از بين ميرود.»(5)
تحول در مدير، پيش زمينه تحول در اجتماع
ضرورت ايجاد تحول در دولتمردان
ويژگيهاي مدير تحول آفرين
الف) ترويج ارزشها
براي رسيدن به اين هدف، بررسي ارزشها و ملاك اعتبارشان در رأس قرار دارد. پس از آن بايد به روشاي ترويج و رسوخ ارزشها در اذهان ونيز پايبند نمودن افراد به آنها توجه نمود. چرا كه ممكن است بسياري از افراد، امري را تصديق كنند، اما در عمل، مخالف آن رفتار نمايند. براي دستيابي به اين مهم، مدير بايد توانايي جايگزيني و حاكم نمودن معيارهاي صحيح به جاي اميال باطل را داشته باشد.(10)
ب)هدفمندي و آيندهنگري
مدير مصلحت انديش، پس از در نظر گرفتن هدف، راهي را برميگزيند كه نه تنها در كوتاه مدت، بلكه در بلند مدت نيز جامعه را در مسير صلاح سوق دهد.
امير مؤمنان علي عليه السلام آيندهنگري و تدبر را مانع پشيماني ميخواند و ميفرمايد: «التَّدبُّرُ قَبْلَ العَمَلِ يؤمِنُكَ منَ النَّدم؛ عاقبت انديشي پيش از شروع كار، تو را از پشيماني ايمن ميسازد.»(13)
همچنين آن حضرت در فرازي ديگر عاقبت انديشي را از ويژگيهاي انسانهاي مؤمن برميشمارد:«الْمُؤْمِنون هُمُ الَّذين عَرَفُوا ما اَمامهُم؛ مؤمنان آينده خويش را ميشناسند.»(14)
هر كه اول بنگرد پايان كار
اندر آخر او نگردد شرمسار
مدير آيندهنگر به امر مشورت با افراد خير انديش بسيار مبادرت ميورزد.
ج)صبر و تحمل، لازمه تحول
علي بن ابي طالب عليه السلام شرح صدر را از اصلي ترين ابزار مديريت برشمرده و ميفرمايد: «آلةُ الرئاسةِ سعةُ الصَّدر؛ ابراز مديريت، شرح صدر و گشايش سينه است.»(16)
آن حضرت در فراز ديگر، انسانهاي فاقد ويژگي صبر و تحمل را در اجراي حق عاجز ميداند و ميفرمايد: «مَنْ ضاقَ صدرُهُ لَمْ يَصْبِرْ عَلي اداءِ حقٍّ؛ كسي كه سينهاش تنگ باشد، توان انجام حق ندارد.»(17)
د)تخصص در امور و شناخت جايگاه اقشار
مولاي متقيان، علي عليه السلام نيز در سفارش حكيمانه خود به مال اشتر، ميفرايد: «وَ اعْلَمْ انَّ الرَّعِيَةَ طَبَقاتٌ لا يَصلَح بَعْضُها اِلّا بِبَعْضٍ و لا غِني بِبَعْضها عَنْ بعضٍ؛ اي مالك! بدان كه جامعه تحت نظارت تو به طبقات مختلفي تقسيم شدهاند و كار هيچ گروهي جز با گروه ديگر به كمال نميرسد و هيچ دستهاي از دسته ديگر بينياز نيست.»(19)
مدير اسلامي در مسير هدايت تحول اساسي، از هيچ قشري از اقشار جامعه غافل نمانده و با همياري تمامي گروهها هدف خود را به سرانجام ميرساند.
و)ابهام زدايي از اذهان عموم
بنابراين، مديري كه در امور مورد تريد فرمانبرداران خود به ابهامزدايي بيتوجهي نشان دهد به مديريت مستكبرانه با مردم مبتلا شده و هرگز نميتواند با اقبال عمومي در اهداف خود مواجه باشد.
پي نوشتها:
1. بيانات رهبر معظم انقلاب در ديدار اساتيد و دانشجويان دانشگاههاي استان سمنان،85/8/18.
2. بيانات رهبر معظم انقلاب در ديدار جمعي از اعضاي اتحاديه انجمنهاي اسلامي دانشجويان اروپا، 85/5/29.
3. ر.ش: پيش نيازهاي مديريت اسلامي، كنفرانسهاي آيت الله محمد تقي مصباح يزدي، انتشارات مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني، چاپ اول، مهر 76، ص 286.
4.كنز الاعمال، ج 6، ص 717، خ 17550.
5. نگرشي بر مديريت اسلامي، سيد رضا تقوي، مركز چاپ و نشر سازمان تبليغات اسلامي، چاپ اول، تابستان 1386.
6. اصول مديريت اسلامي و الگوهاي آن، دكتر ولي ا... نقي پورفر، مركز آموزش مديريت دولتي، اول، 1376، ص 26.
7. بحار، ج 77، ص 165.
8. غرر الحكم، ج 6، ص 25.
9. نهج البلاغه، نامه 53.
10. ر.ش: پيش نيازهاي مديريت اسلامي، همان، ص 20.
11. همان، ص 272.
12. همان، ص 273.
13. مستدرك، ج 2، ص 308.
14. بحار الآنوار، ج 78، ص 25.
15. سوره انشراح، آيه 1 تا 3.
16. نهج البلاغه، حكمت 176.
17. بحار الآنوار، ج 78، ص 90.
18. اصول كافي، ج 1، ص47.
19. نهج البلاغه، نامه 53.
20. همان.