بيابان زايي درمناطق خشك
چكيده:
مقدمه:
اقدامات بين المللي:
شدت وخامت اثرات خشكسالي بر شش كشور حاشيه جنوبي صاحارا (موريتاني، سنگال، مالي، ولتاي عليا، نيجر و چاد) به سرعت قابل درك نبود.چرا كه خشكسالي در كشورهاي ساحل، پديده اي غير معمول نبوده به طوري كه از 1911تا 1914 خشكسالي مشابه يا حتي شديد تري از1969همان منطقه را به نابودي كشانده و چندين خشكسالي ديگر نيز قبل و بعد از آن زمان رخ داده بود.متاسفانه امداد رساني گسترده به منطقه هنگامي آغاز شد كه وضعيت بسيار مصيبت بار شده بود. با ظهور عواقب خشكسالي از جمله فاجعه انساني و مرگ ميليون ها دام، مدير كل سازمان ملل متحد براي تشكيل يك اجلاس بين المللي در زمينه ي بيابان زايي اقدام نمود.كنفرانسي در پايتخت كنيا_ نايرويي_ در آگوست و سپتامبر 1977 با حضور نمايندگان نزديك به يكصد كشور و بسياري از سازمان هاي بين المللي اعم از دولتي و غير دولتي برگزار شد. در اين اجلاس برنامه ي عمل براي مقابله با تخريب سرزمين مورد بررسي و تصويب نمايندگان كشورهاي حاضر قرار گرفت و مسئوليت پيگيري و هماهنگي اجراي برنامه مذكور به برنامه محيط زيست سازمان ملل محول شد.
تعريف بيابان زايي:
عليرغم اين حقيقت كه يك كنفرانس جهاني درباره ي بيابان زايي برگزار شده با اين حال تعريفي از آن كه مورد پذيرش كلي باشد ارائه نشده است. احتمالاً لغت بيابان زايي براي بيشتر مردم، چشم اندازي لم يزرع و ترسناك مثل صاحارا يا دره مرگ را مجسم مي كند. خوشبختانه اين تصوير شوم براي اغلب مناطقي كه دچار بيابان زايي شده اند صدق نمي كند. يك تعريف صحيح ازبيابان زايي بايد مشخص كند كه بيابان زايي فرايند تخريب سرزمين طي تغييرات پيوسته از تخريب بطئي تا خيلي شديد منابع پوشش گياهي و خاك در نتيجه فعاليت آدمي مي باشد. مي توان گفت كه بيابان زايي، فقير و عقيم شدن اكوسيستم هاي خشكي هاي زمين در اثر فشار فعاليت انسان است. اين فرايند قهقرايي اكوسيستم با شاخصه هايي چون كاهش توليد گياهان مرغوب، تغييرات نامطلوب در حجم و تنوع مجموعه ريز و درشت گياهي و جانوري، تشديد تخريب خاك و افزايش مخاطرات براي جامعه ي انساني قابل اندازه گيري است. شكل يك مناطق خشك متاثر از بيابان زايي را با اقتباس از نقشه ي مناطق خشك يونسكو نشان مي دهد(يونسكو1977)
چگونگي گسترش بيابان و ارتباط آن با خشكسالي:
برداشت غلط ديگراين است كه خشكسالي ها را مسئول بيابان زايي بدانيم. البته خشكسالي مي تواند تخريب زمين را در ديم زارهايي كه بيش از حد مورد بهره برداري قرار گرفته تسريع كند با اين حال در منطقه اي كه مديريت صحيح اعمال شده، سرزمين به خودي خود با بارش هاي پس از خشكسالي و با كمترين اثرات سوء به حالت اوليه برمي گردد. تركيب مرگ آور، هنگامي اتفاق مي افتد كه استفاده ي نادرست مفرط از زمين طي دوره هاي خشكسالي نيز ادامه يابد.
سابقه ي تاريخي بيابان زايي:
بيابان زايي در قرن گذشته:
در طي دهه ي1920 هشدارهايي نظير آنچه استبينگ درباره بيابان زايي در ساحل داده بود توسط دانشمندان ديگر درافريقاي جنوبي، امريكاي شمالي و جنوبي، آسيا و استراليا داده شد. در بسياري از كشورها براي توسعه ي تكنيك هاي مديريت چرا و حفاظت خاك و آب تحقيقاتي شد تا مگر روند بيابان زايي را معكوس كند. در نتيجه ي اين تحقيقات، در حال حاضر درك خوبي از اصول پايه اي حفاظت خاك بوجود آمده است. اگر چه متأسفانه، كاربرد اين اصول در عرصه به كندي پيش رفته و تداوم تخريب سرزمين، تلاش هاي بشر براي ارتقاء كاميابي و رفاه خويش را تضعيف مي نمايد.
وضعيت فعلي بيابان زايي در جهان:
كند: تخريب خاك و پوشش گياهي بسيار ناچيز يا بدون تخريب است.
متوسط: 26 تا50 درصد از جامعه ي گياهي را گونه هاي كليماكس تشكيل داده يا 25 تا 75 درصد از لايه ي سطحي خاك اوليه از دست رفته است و يا شوري خاك، محصول زراعي را 10 تا50 درصد كاهش داده است.
شديد: گونه هاي كليماكس فقط 10 تا 25 درصد از جامعه ي گياهي را شامل شده يا تمام لايه ي خاك سطحي از بين رفته و يا اينكه شوري قابل كنترل بوسيله ي زهكش و آبشويي، محصول زراعي بيش از 50 درصد كاهش داده است.
خيلي شديد:گونه هاي كليماكس كمتر از ده درصد جامعه گياهي را تشكيل داده يا رخساره هاي تپه هاي ماسه اي و گالي هاي عميق به فراواني در سطح زمين ديده مي شود و يا اينكه سله هاي نمكي روي خاكهاي تحت آبياري با نفوذپذيري خيلي كند شكل گرفته است.
گروه خيلي شديد بيانگر شرايط بحراني است كه در آن جمعيت انساني زيادي دچار مشكل بيابان زايي اند. در اين شرايط زمين چنان تخريب شده كه قابليت استفاده حياتي آن براي انسان يا حيوانات صفر بوده و تخريب انجام شده از نظر اقتصادي براي بيشتر استفاده ها، غير قابل برگشت (جبران) است. اگرچه از لحاظ كمي، اراضي زيادي در اين گروه قرار مي گيرد اما خوشبختانه مناطقي از اين گروه كه به حد كافي براي ترسيم در نقشه ي با مقياس جهاني بزرگ باشد نادر است. بر اين اساس روند بيابان زايي در تمام جهان عملاً قابل بازگشت است.
به دليل مقياس كوچك نقشه ي جهاني، معمولاً طبقات بيابان زايي با هم تركيب شده و مثلاً مناطقي كه بيابان زايي متوسط را نشان مي دهد ممكن است اراضي بياباني شده خفيف و يا شديد را نيز در برداشته باشد. جدول1 راهنماي تفكيك طبقات مختلف بيابان زايي روي نقشه و جدول2 وسعت هر يك از چهار طبقه بيابان زايي در سطح جهان را نشان مي دهد. اكثر اراضي زراعي مناطق خشك دنيا حداقل در طبقه بيابان زايي متوسط قرار مي گيرد. 1/52 درصد از اراضي كه در طبقه بيابان زايي خفيف اند عمدتاً شامل بيابان هاي اقليمي (نواحي خشك) بوده كه حضور انسان در آن حداقل است.
جدول 1- تفسيم بندي طبقات مختلف بيابان زايي در نقشه جهاني
عنوان طبقه | درصد مساحت جهاني |
بيابان زايي خفيف | بيش از 50 درصد مناطق خفيف |
بيابان زايي متوسط | كمتر از 50 درصد مناطق خفيف |
بيابان زايي شديد | بيش از 30 درصد مناطق شديد |
بيابان زايي خيلي شديد | بيش از 30 درصد مناطق خيلي شديد |
جدول 2- وسعت طبقات مختلف بيابان زایی در آسیا
طبقه بيابان زايي | مساحت (كيلومتر مربع) | درصد از مساحت جهاني مناطق خشك |
خفيف | 24520000 | 1/52 |
متوسط | 13770000 | 2/29 |
شديد | 8700000 | 5/18 |
خيلي شديد | 73000 | 2/0 |
جمع | 47063000 | 100 |
مشخصه ي بيابان زايي در نواحي خشك آسيا، چراي مفرط در مراتع خاور ميانه و آسياي مركزي، فرسايش آبي اراضي زراعي از شرق چين تا درياي مديترانه و شوري زايي و ماندابي شدن در مقياس بزرگ در كشورهايي چون عراق، پاكستان، چين و آسياي مركزي است. معدن كاوي (از جمله نفت و گاز) در هر كجا كه انجام شده تخريب شديد اراضي را در پي داشته و فرسايش آبي در ديم زارهاي هند، پاكستان و فلات لسي چين مشكل ساز شده است. ماندابي شدن و شوري زايي كه در دشت هاي پايين دست رود خانه زرد چين سابقه اي چند صد ساله دارد در جلگه ي ايندوس پاكستان و هند در چند دهه ي اخير به معضل مهمي تبديل شده است.
شواهد تاريخي نشان مي دهد كه اثرات مخرب انسان بر طبيعت از 2 تا 3 هزار سال قبل در چين و خاور ميانه كه مركز نخستين تمدن ها بوده اند ظاهر شده است. در اين زمان بود كه دخالت هاي انسان در طبيعت باعث آغاز نخستين دوره ي فرسايش ناشي از فعاليت هاي او شد. بوته كني و كشت در اراضي شيبدار باعث بيشترين تخريب در اراضي مرتفع لسي چين و مناطق حاصلخيز خاورميانه ( دلتاي نيل، حاشيه درياي مديترانه و بين النهرين تا غرب و جنوب غربي ايران) شده است.همچنين انباشته شدن كانال ها ي آبياري از رسوب همراه با ماندابي و شور شدن خاك، افزايش تخريب اراضي جلگه دجله و فرات را در پي داشته است.
بنظر مي رسد مشكل چراي مفرط طي دو تا سه دهه ي اخير نسبت به قبل بيشتر شده باشد. چرا كه در اين مدت با انفجار جمعيت انسان و به تبع آن تعداد احشام از هند تا خاور ميانه رو به رو بوده ايم. در چنين وضعيتي كشت و زرع به اراضي مرتعي گسترش يافته و چاهها در مراتع حفر تا مرتع در طول سال قابل استفاده باشد. علاوه بر اين باگسترش امكانات حمل و نقل، امكان چراي احشام در مناطقي كه قبلاً به لحاظ دوري، خارج از دسترس بوده فراهم شده است. در نتيجه ي اين تغييرات، در نواحي حاشيه ي اقليمي كه قبلاً بهترين اراضي مرتعي بوده اند، زراعت كه يك فعاليت با خطر خيزي بالا از لحاظ شرايط طبيعي محسوب مي شود جايگزين شده و باعث افزايش تراكم دام و فشار مضاعف چرا به مراتع باقيمانده و كم بارش تر مي گردد. در نهايت، تخريب پوشش گياهي منجر به فرسايش بادي گسترده، كاهش حاصلخيزي خاك و به ناچار انجام پروژه هاي پر هزينه ي كنترل فرسايش بادي در چين، ايران، عربستان صعودي و جاهاي ديگر شده است.
قاره آسيا نواحي بزرگي داردكه به لحاظ شدت بيابان زايي حتي از طبقه چهار (خيلي شديد) طبقه بندي جهاني بيابان زايي نيز فراتر رفته است با اين حال نيمي از اراضي بياباني شده آن تحت طبقه خفيف دسته بندي مي شوند(جدول3).
جدول 3- وسعت طبقات مختلف بيابان زايي در آسيا
طبقه بيابان زايي | مساحت (كيلومتر مربع) | درصد از مساحت مناطق خشك آسيا |
خفيف | 7980000 | 9/50 |
متوسط | 4480000 | 6/28 |
شديد | 3210000 | 5/20 |
جمع | 15670000 | 100 |
فرسايش آبي اراضي لسي چين در اواسط طول مسير رودخانه زرد بسيار چشمگير است به طوري كه در منطقه ي « سان شيان » Shanhsien)) در شرق« جيان » (Xian) مقدار بار رسوبي رودخانه 46 درصد اندازه گيري شده است. 3/1 ميليارد تن رسوبي كه رودخانه سالانه حمل مي كند براي پوشاندن 1800 كيلومتر مربع زمين به ضخامت 30 سانتي متر كافي است. تمام اين رسوبات ناشي از فرسايش لس از سطح 300000 كيلومتر مربع اراضي مرتفع مي باشد. اگر چه تلاش هاي زيادي براي كاهش اين فرسايش صورت گرفته اما مشكل چنان بزرگ است كه پيشرفت ها كند و ناچيز مي نمايد. در توصيف بزرگي ميزان فرسايش همين بس كه فقط رسوبات بادي ناشي از آن، امكان ادامه زراعت را روي شيب هاي فرسايش يافته لسي فراهم نموده است.
فرسايش آبي روي اراضي زراعي شيبدار غرب هند و شمال پاكستان نيز ديده مي شود ولي خوشبختانه خاك در اين نواحي نسبت به لس ها مقاومت بيشتري به جابجايي و فرسايش دارد. با اين حال، خسارت وارده از لحاظ كاهش ميزان محصول تقربياً در همه جا شديد بوده و روز به روز بدتر مي شود. كنترل شور و ماندابي شدن اراضي در جنوب عراق و ديگر مناطق جهان نيز به همان سختي مقابله با فرسايش آبي و بادي است. خاك عميق و نرم و هموار بودن منطقه، ايجاد زهكش هاي مناسب براي پايين نگه داشتن سطح آب زيرزميني و جلوگيري از تجمع نمك در سطح را دشوار ساخته است. اگرچه راهكارهاي مديريت خاك و آب مناسب با شرايط جنوب عراق مشخص و با موفقيت آزمايش شده است اما مشكل تر از مسائل فني، يافتن راهكار براي حل مسائل اجتماعي موضوع مي باشد. احياي اراضي در خاك هاي نفوذپذيرتر دره هاي ايندوس و آسياي مركزي بسيار ساده تر از مناطق جنوب عراق است. ميزان توليد گياهي در اغلب مراتع خاور ميانه و غرب پاكستان در پايين ترين سطح جهاني است. اقدامات كوچكي براي ارتقاء ميزان توليد اين مراتع به حد بالقوه آن صورت گرفته ولي به دليل اينكه مديريت مرتع در آسيا علم جديدي محسوب مي شود راه زيادي تا دستيابي به نتايج مطلوب باقي است. تلاش هاي اخير براي تثبيت تپه هاي ماسه اي به موفقيت هايي رسيده و روش هاي مؤثر و گونه هاي سازگاري شناسايي شده اند با اين حال، رشد سريع جمعيت و محدوديت زمين، عمليات بيابان زدايي را براي كشورهاي در حال توسعه ي آسيا بويژه كشورهاي فقير دشوار نموده است.چاره اي جز اين نيست كه با توجه به فشارهاي زيادي كه به منابع زمين وارد كرده ايم به دنبال افزايش بهره وري توليد در واحد سطح باشيم. دانش فعلي زمينه ي آغاز اين امر بوده اما براي گسترش پايه هاي علمي و ترويج آن در بين مرتعداران و زارعين نياز به تحقيقات و آزمايشات بيشتري است.
منابع:
www.ciesin.org
http://yazd.frw.org.ir