ناز و نياز (شرحي بر صحيفه سجاديه)

الهي، با همه خطاکاري و روسياهي ام، دل به بندگي تو خوش دارم و به اميد رحمت تو سر به آستان طاعتت مي سايم . توفيقم ده که بندگي ام پايدار بماند و رشته اين بندگي به گسستن نگرايد که به فرموده مولايم علي عليه السلام: چه بسيار کساني که اهل گناه بودند، ولي سرانجام زندگي شان به خير پايان يافت و چه بسيار افراد درست کاري که همواره اهل خير بودند و پايان عمر، لغزيدند و اهل
شنبه، 9 خرداد 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ناز و نياز (شرحي بر صحيفه سجاديه)
 ناز و نياز (شرحي بر صحيفه سجاديه)
ناز و نياز (شرحي بر صحيفه سجاديه)

نويسنده:منيره زارعان



پايداري در بندگي

الهي، با همه خطاکاري و روسياهي ام، دل به بندگي تو خوش دارم و به اميد رحمت تو سر به آستان طاعتت مي سايم . توفيقم ده که بندگي ام پايدار بماند و رشته اين بندگي به گسستن نگرايد که به فرموده مولايم علي عليه السلام:
چه بسيار کساني که اهل گناه بودند، ولي سرانجام زندگي شان به خير پايان يافت و چه بسيار افراد درست کاري که همواره اهل خير بودند و پايان عمر، لغزيدند و اهل دوزخ شدند. پس پناه مي بريم به خدا از اين سرانجام بد و دردناک. (1)
الهي، طاعت و بندگي تو، آن گونه که مولاي متقيان علي عليه السلام مي فرمايد: «کليد هر درستي و صواب و مايه اصلاح هر کجي و فساد است».(2) خداي من ! به ريسمان طاعتت، در مسير درستي نگاهم دار و از انحراف در امانم گير.
اي مهربان و اي لطيف! حجت چهارم تو، زينت عابدان امام سجاد عليه السلام همراهي با جماعت (اهل حق) و دوري از اهل بدعت و دوري از صاحبان انديشه انحرافي را در حصارهايي براي پايداري بندگي مي داند.(3)
به بزرگواري و رحمتت مرا در مسير بندگي ات و براي پايداري در طاعتت هم پا و همراه جماعت (حق جو) کن و از هم نشيني با بدعت گذاران و آدميان گمراه، نگاهم دار.
اي همه اميد من، مرا از حصار بندگي ات بيرون مکن و در شمار بندگان مطيع خود به شمارم آور که به جز بنده تو بودن، مرا آرزو و اميدي نيست.

پيام متن:

1.مهم تر ازبندگي خدا ، پايداري در بندگي تاپايان عمر است .
2.همراهي اهل طاعت و دوري از اهل بدعت ، راهي است براي پايدار ماندن در توفيق بندگي حق.

ياري جستن به گاه ناتواني در پيري

دوران کودکي به چشم برهم زدني پايان مي گيرد، جواني مثل باد بهار، شيرين ودل پذير و کوتاه مي گذرد و کهن سالي آرام و سنگين فرا مي رسد و من در جويبار عمر روانم.
اي پروردگار من، تو خود فرمودي : «خدا هموست که شما را از ضعف و ناتواني آفريد. پس از ضعف، شما را نيرو و قوت داد و باز پس از قدرت، ناتواني و پيري پديد آورد.»(روم : 54) و تو خود پيري را خزان درخت زندگي قرار دادي و فرمودي : «کسي را که در آفرينش، عمر دراز دهيم، نيرويش را رو به ضعف مي بريم ».(يس : 68)
الهي، بر ناداني کودکانه ام خرده مگير ، بر سستي جواني ام خشم مگير و در کهن سالي ام، در فصل ناتواني و افتادگي ام ، دستم گير که نيرويم از دست رفته و توانم به پايان رسيده است.
خستگان را چو طلب باشد و قوت نبود
گر تو بيداد کني، شرط مروت نبود
(حافظ)
اي همه عزت ها! ذلت و خواري را بر بنده ات مپسند و کهن سالي را دوره خواري و بيچارگي ام قرار مده . بيشترين رزق و روزي را بر من در کهن سالي ام قرار ده و قوي ترين نيرو و قوت را در روزگاران فرسودگي ام عطا کن.(4) که در اين دوران ضعف و افتادگي ، سخت محتاج و نيازمندم؛ آن قدر که تو خود نيز بندگانت را به ياري کهن سالان بسيار سفارش فرمودي و رسول گرامي تو نيز احترام به پيران و کهن سالان را بزرگ داشته و احترام ذات مقدس الهي شمرده (5) و فرموده است : «کسي که پير را به علت پيري اش احترام کند ، خدا او را از ترس و نگراني روز قيامت ايمن مي دارد.» (6) پس اي عزيز ، مگذار که ناتواني بر من چيره شود و دست نيازم به خلق برآيد که اينک، دست طلب به سوي تو بلند کرده ام، اي مهربان ترين مهربانان!

پيام متن:

1. دوران پيري، روزهاي ضعف پس از نيرو و قوت است. اينک که در اوج قدرتي، دست ضعيفان گير که شايد در روزگار ضعف و پيري تو، دست تو گيرند.
2. در جواني چنان پيشه کن که در پيري براي طلب ياري از خدا شرم نکني.

عبادت از سرشوق

مگر نه اينکه آفرينش مرا هدفي است والاتر از آفرينش حيوان و گياه و جمادها و مگر نه اينکه خوردن و خوابيدن و آشاميدن، مقصدي نيست که روح تشنه مرا سيراب کند و جان بي قرار مرا در قفس تن آرام سازد؟ آري روح آن دم که در مسير بندگي تو گام بر مي دارد، به قرار و آرام مي رسد. بندگي تو، هدف آفرينش جن و انس است، چنان که خود فرمودي: «جن و انس را نيافريدم ، مگر براي آنکه [مرا] عبادت کنند». (ذاريات : 56)
و رسول گرامي تو نيز- که سلام و درود تو بر او و خاندان او باد – فرمود:
برترين مردم کسي است که عاشق عبادت باشد، در دل عبادت را دوست داشته باشد، در حال فراغت بال و آرامش خاطر آن را انجام دهد و باک نداشته باشد که از نظر معاش در مضيقه و تنگي است يا در آسايش و رفاه. (7)
خداي مهربان من، مباد روزي که دلم از عبادت و بندگي تو به تنگ آيد و از ايستادن بر در خانه تو ملول شود يا به تکبيري و قرائتي و سجده اي بي روح، به رفع تکليف بندگي دل خوش کند؛ که اين، نه بندگي، که پرده غفلت است و به فرموده تو: «کوردلان را راهي براي هدايت نيست». (نمل : 81)
از در کوي تو هر کس به ملامت برود
نرود کارش و آخر به خجالت برود
(حافظ)
پس مخواه که در عبادت و بندگي ات، به بي رغبتي گرفتار آيم و در پيمودن راه تو، گرفتار کوردلي و نابينايي شوم.(8) در راهت به هوش و بيدارم دار تا با شور و نشاط به سوي تو آيم و با عشق سر به درگاه بندگي ات سايم و با چشمي گشوده ، راه روشن تو را برگزينم.
اي سرچشمه هستي ، چشمي بينا و دلي عاشقم ده که عاشقانه به عبادت برخيزم و آن گاه با چنين بندگي ايي، جان سرگشته را تسلا دهم و از جام آرامش بنوشم.

پيام متن:

عبادت و نزديکي به خدا، هدف آفرينش توست و کارهاي ديگر، همه سراب. بنگر که براي رسيدن به سراب، بيشتر مي کوشي يا براي رسيدن به هدف؟

کسب رضاي خدا و دوستي با دوستان خدا

اي مهربان، اي بخشاينده، اي خطا پوش، چه زيباست خدايي ات! چه دل نشين است حضورت ! و چه بلند است مقامت!
«اي خداي من، اين عزت مرا بس که بنده تو باشم و اين افتخار مرا بس که پروردگارم تو باشي .»(9) در درگاه بزرگواري تو، جز شرمناکي و روسياهي چه مي ماند براي من که هيچ نشان شايستگي در بندگي ات بر سينه ندارم؟
عزيزا، «تو چناني که من دوست مي دارم . سپس مرا چنان کن که تو دوست مي داري.» (10) و مددم کن که چنان کنم که تو مي خواهي. به راهي که نمي پسندي، روانم مدار و به طلب آنچه رضاي تو نيست، گرفتارم مکن. با آناني نزديکم کن که با تو نزديکند، تو را مي پسندند، تو را مي خواهند، تو را مي خوانند و تو دوستشان مي داري؛ آنان که مولا علي عليه السلام در وصفشان مي فرمايد:
گروهي هستند که خدا را خالصانه عبادت مي کنند و وقتي همه مردم به ظاهر دنيا توجه مي کنند، آنان به باطن دنيا مي نگرند و گذرا بودن دنيا را مي فهمند، آن گاه که همه به دنيا دل مي بندند. پس آنچه را مي دانند روزي رهايشان خواهد کرد، رها مي کنند. (11)
رسول گرامي تو نيز اينان را چنين معرفي مي کند که:
دوستان خدا ساکت مي شوند، ولي سکوتشان ذکر خداست و نگاهشان عبرت و پند است و گفتارشان حکمت است و راه رفتنشان ميان مردم برکت است .(12)
الهي ، هرگز مباد که از دوستان تو دور بمانم و هم قدم دشمنان تو باشم؛ همراه آنان که از تو دورند و از تو بريده اند .
اي برتر از همه وهم ها و اي والاتر از همه وصف ها، بنگر مرا که چگونه هر دم به تمنا سر به درگاه تو مي سايم. پس به رحمتت مرا به سوي خود بخواه تا تنها، بنده تو باشم و ديگر هيچ؛ و با دوستانت هم نشين باشم و از دشمنانت بگريزم . اي برآورده حاجت ها و اي مهربان ترين مهربان ها.

پيام متن:

1. خداي تو چنان است که تو دوست مي داري: بخشنده، مهربان، روزي دهنده و خطاپوش. پس اي بنده، تو نيز چنان باش که او دوست مي دارد: مخلص: مطيع و دوست دار رسيدن به او.
2. خدايا با آنان که به ياد تو هستند ، هم نشينم بدار و از هم نشيني با بي خبران از تو، بازم دار.

پي نوشتها:

1-محمدباقر مجلسي، بحار الانوار، ج 3 ، ص200.
2- همان ،ص218.
3- دعاي مکارم الاخلاق.
4- اشاره به بخشي از دعاي مکارم الاخلاق.
5- شرح مکارم الاخلاق، ص236.
6- همان.
7- همان، ص253.
8- بخشي از دعاي مکارم الاخلاق.
9- مفاتيح الجنان، مناجات منظومه اميرالمؤمنين عليه السلام.
10- همان.
11- نک : محمد محمدي ري شهري، ميزان الحکمه، ح22529.
12- همان ، ح22539.

منبع: ماهنامه طوبي 26




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط