همه چیز درباره حقوق شهروندی ازنگاه فقه و حقوق

حقوق شهروندی عبارتی است مرکب از حقوق و شهروندی. منظور از حقوق در این عبارت مجموعه قوانین و مقرراتی است که حقوق و امتیازات فطری انسان‌ها را در تعامل با اشخاص حقیقی و حقوقی عینیت می‌بخشد.
سه‌شنبه، 6 مهر 1400
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
همه چیز درباره حقوق شهروندی ازنگاه فقه و حقوق

بیان مسئله

حقوق شهروندی عبارتی است مرکب از حقوق و شهروندی. منظور از حقوق در این عبارت مجموعه قوانین و مقرراتی است که حقوق و امتیازات فطری انسان‌ها را در تعامل با اشخاص حقیقی و حقوقی عینیت می‌بخشد.

وضع شهروندی نوعی قرارداد اجتماعی است که هدف اصلی آن ارتقای رفاه و امنیت در سطح جامعه به شمار می‌رود. این قرارداد ضرورتاً به این امر می‌پردازد که افراد جامعه چگونه باید رفتار کنند تا به این هدف برسند.

تجسس و جمع‌آوری اخبار و اطلاعات، از جمله نیازهای طبیعی انسان است که ریشه در حس کنجکاوی و تفوق طلبی و دانش‌افزایی وی دارد. انسان در ابتدا براساس نیازهای شخصی، در محدوده شناسایی دشمنان و رقیبان، شناخت محیط پیرامونی و اطلاع از اوضاع و احوال دیگران اقدام به جمع‌آوری اخبار و اطلاعات می‌نمود. به مرور زمان با شکل‌گیری و گسترش جوامع و دولت‌ها، رقابت، قدرت‌طلبی، دشمن‌ستیزی و تضاد منافع کشورها و حکومت‌ها با همدیگر به وجود آمد و متعاقب آن جنگ‌های منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای شکل گرفت. در جنگ‌ها، نیاز به شناسایی و به دست آوردن اطلاعات مورد نیاز از توانایی‌های لجستیکی، امکانات و نیروی انسانی دشمنان، از اولویت‌ها و نیازهای اولیه همه جناح‌های متخاصم بود. این نیاز موجب شد که تجسس و جمع‌آوری اطلاعات و اخبار از اهمیت و اولویت بسیار بالایی برخوردار گردد و کلیه حکومت‌ها، جوامع و نظام‌های سیاسی را بر آن داشت تا تشکیلات و سازمان‌های مستقلی در درون خود برای تجسس و جمع‌آوری اطلاعات، سازماندهی و ایجاد نمایند.

وظیفه این سازمان‌ها و تشکیلات، جمع‌آوری اطلاعات از دشمنان، مخالفین، همسایگان، جریانات داخلی و مسائل مختلف داخلی و خارجی کشور و در نهایت حفظ اسرار نظام از دسترسی بیگانگان می‌باشد.

این موضوع لاجرم کلیه سازمان‌ها و تشکلات اطلاعاتی را بر آن داشته تا این وظایف را سرلوحه برنامه‌های خود قرار داده و بر این اساس جنگ ناپیدا و ناپایانی با عنوان «جنگ اطلاعات» در سراسر جهان به وجود آمده است.

در حال حاضر، هیچ حکومت و یا سازمان سیاسی و نظامی در جهان بدون داشتن دستگاه اطلاعاتی قوی، نه می‌تواند به حیات خود ادامه دهد و نه توان حفظ سرمایه‌های مادی و معنوی خود از غارت و چپاول دیگران را دارد. در چنین شرایطی، کلیه نظام‌های سیاسی ناگزیرند به هر نحو ممکن از رقبای خود عقب نمانند و از رشد و تقویت و گسترش فن‌آوری جمع‌آوری اخبار و اطلاعات لحظه‌ای دریغ ننمایند.

همان‌طور که گفته شد، اطلاعات (به معنای خاص آن) از جمله ابزارهای ضروری و موردنیاز کلیه نظام‌های سیاسی و جوامع و حکومت‌ها در طول تاریخ محسوب می‌شود.

دین مبین اسلام نیز به عنوان جامع‌ترین و کامل‌ترین ادیان الهی که برای تأمین آسایش و آرامش فردی و اجتماعی بشر نازل شده است، براساس مبنای اعتقادی و ارزش‌های خاص خود، به موضوع اطلاعات نگریسته است.

خدای سبحان هدف از ارسال رسل و نزول کتب آسمانی را ایجاد و گسترش عدالت می‌داند. اجرای عدالت، سامان دادن به زندگی فردی و اجتماعی بشر، حفظ نظم و آرامش و امنیت جامعه، تنها در سایه حکومت تحقق می‌یابد. حکومت سنگ بنای بسیاری از احکام و قوانین تعالی‌بخش اسلام و ضروری‌ترین ابزار موردنیاز برای حفظ نظم، آرامش و امنیت جامعه انسانی است. بر همین اساس رسول اکرم حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) در همان روزهای اولیه که جامعه نوپای اسلامی در مدینه شکل گرفت، اقدام به ایجاد حکومت اسلامی نمود و در سایه آن معارف اسلامی را گسترش داده و احکام اسلام را اجرا می‌نمود.

حکومت اسلامی، سیستم مدیریتی و حاکمیتی اسلام در جهت اجرا، نظارت و مدیریت بخش عمده‌ای از احکام و قوانین شرعی است و به تعبیر امام خمینی (ره)، حکومت اسلامی، فقه عملی اسلام است.

ایجاد، حفظ و بقای حکومت، ابزارها و امکاناتی نیاز دارد که یکی از مهم‌ترین ابزارها و نیازهای هر نوع حکومتی، اعم از حکومت‌های دینی و یا غیردینی، موضوع «اطلاعات» است.

به بیان دیگر، هدف از تجسس و جمع‌آوری اطلاعات که معمولاً به صورت پنهان و بدون اطلاع، اجازه و رضایت دیگران انجام می‌شود، جمع‌آوری اطلاعات از مخالفین، رقبا و ممانعت از افشای اسرار درونی سازمان‌ها یا نهادهای حکومتی می‌باشد، به عبارت دیگر بیشتر سازمان‌های اطلاعاتی برای رسیدن به اهداف اطلاعاتی خود، به هر وسیله‌ای تمسک می‌جویند، اما اسلام در مورد جمع‌آوری اطلاعات، تجسس را براساس قوانین و ضوابط ویژه‌ای پذیرفته است که ارائه کننده «سیستم اطلاعاتی اسلام» می‌باشد.

حال سؤال این است از نظر فقه، تجسس و فعالیت‌های اطلاعاتی با حقوق شهروندی چه ارتباطی دارد؟ به عبارت دیگر آیا تجسس در فقه شیعه صرفاً محکوم به حرمت و ممنوعیت است یا مصادیق جایز و مباح نیز برای آن در فقه شیعه وجود دارد.
 

سؤالات

- حقوق شهروندی چیست؟

- فقه چیست؟ و منابع فقهی حقوق شهروندی مرتبط با فعالیت‌های اطلاعاتی کدامند؟

- آیا ارتباط فقهی حقوق شهروندی با فعالیت‌های اطلاعاتی صرفاً دارای حرمت ممنوعیت است یا مصادیق جایز و مباح نیز وجود دارد؟
 

روش پژوهش

گردآوری داده‌ها در پژوهش حاضر مبتنی بر روش کتابخانه‌ای و اسنادی و تحلیل و پردازش داده‌ها به روش تحلیلی- توصیفی صورت گرفته است.
 

تعریف مفاهیم

اطلاعات
اطلاعات به مفهوم دانستنی‌ها، معلومات و واقف شدن بر کاری است. اطلاعات، دانشی است که برای آگاهی‌های تردیدآمیز اثری تعیین کننده دارد. اطلاعات، دانشی است که در تصمیم‌گیری‌ها، افراد را تحت تأثیر قرار می‌دهد. اطلاعات در مسائل و برنامه‌ریزی‌های راهبردی، کارکرد حیاتی دارد. (پیرعلی، 1391: 20)
 
فعالیت‌های اطلاعاتی
هرگونه فعالیت مثبت یا منفی، وضعیت، حالت، علامت یا نشانه‌هایی که دلالت بر انجام یا ترک فعل و انفعالاتی از سوی دشمن، حریف یا سوژه‌های عملیاتی دارد و پذیرش یا عدم پذیرش امکانات، تصمیم‌گیری یا اقدام از طرف آنان را مدلل می‌سازد. (صفرآبادی، 1388: 36)
 
حقوق
عبارت است از مجموع مقرراتی که بر روابط افراد یک جامعه سیاسی، حاکم است. در این معنی از نظر اسلام، واژه شرع و شریعت به کار می‌رود. چنانکه می‌گویند شرع موسی یا شرع اسلام. (جعفری لنگرودی، 1384: 12)

گورویچ، جامعه‌شناس فرانسوی، در تألیف حقوق می‌گوید: «کوششی است که برای تحقق عدالت در جامعه معین انجام می‌شود»، روبیه، حقوق‌دان فرانسوی، نیز می‌پذیرد که هدف تمام قواعد حقوقی اجرای کامل عدالت است، هرچند که گاه ضرورت‌های اجتماعی سبب شود که انحرافی رخ دهد. (کاتوزیان، 1377: 33)
 
شهروند
واژه شهروند، معادل Polites یونانی و Citizen انگلیسی و Citoyen فرانسه است. در ادبیات فارسی، شهروند کسی است که اهل یک شهر یا کشور باشد و از حقوق متعلق به آن برخوردار باشد. (جهانیان، 1393: 18)
 

حقوق شهروندی

دو مفهوم بیش از مفاهیم دیگر در خصوص این واژه به کار رفته است. در مفهوم نخست حقوق شهروندی دقیقاً ترجمه واژه (Citizenship rights) و عنصر ذاتی آن تابعیت است و در بستر ملی معنا می‌یابد و عمدتاً شامل حقوقی مانند حق تعیین سرنوشت، مشارکت در اداره امور کشور و... می‌شود. از این مفهوم با عنوان حقوق شهروندی در معنای مضیق یاد می‌شود؛ اما در مفهوم دیگر حقوق شهروندی عمومیت دارد و شهروند در این تعبیر مترادف انسان بماهو انسان اما در دنیای متمدن است و تمامی حقوق را که یک انسان در عصر کنونی داراست در بر می‌گیرد.‌(قربان زاده، 385: 19)

تجسس

تجسس در لغت و عرف به معنای جستجو از باطن و درون امور می‌باشد، به عبارت دیگر تفتیش و بازرسی از بواطن و پنهانی‌های امور می‌باشد. (حائری، 1391: 37)
 

مفهوم فقه

«فقه» در لغت به معنای فهم است و در آیات و روایات به معنای فهم عمیق آمده است و به تعبیر دیگر، بصیرت در دین را فقه گویند؛ خواه آن بصیرت در اصول دین باشد یا فروع دین؛ اما در اصطلاح، به «فقه الاحکام» اطلاق می‌گردد؛ یعنی علم و آگاهی به احکام شرعیه فرعیه از روی ادله تفصیلی را فقه گویند. (طاهری، 1387: 13)
 

پیشینه تحقیق

موضوع «تجسس» در ذیل آیه «و لا تجسسوا» و هم چنین موضوع «امنیت» ذیل آیات متعددی مرتبط با واژه ایمان، مورد بحث و بررسی مفسرین علوم قرآن قرار گرفته است؛ اما هر دو عنوان «امنیت» و «اطلاعات» از منظر فقهی به عنوان یک موضوع مستقل در کتب فقهی مورد بحث قرار نگرفته است، لکن فقهای عظام در ذیل بعضی از ابواب فقهی، به صورت خلاصه و بر حسب نیاز، برخی از مباحث مرتبط با امنیت و اطلاعات را در ذیل مباحث جهاد، قضا، شهادات، حدود، امر به معروف و نهی از منکر، عقد ذمی و... مطرح نموده‌اند.

در قرن پنجم سید مرتضی (ره) در کتاب ارزشمند «الناصریات» و برادرش سید رضی (ره) در کتاب ارزشمند «نهج‌البلاغه» که منبعی غنی در نظریه سیاست و حکومت دینی است، کلمات و گفته‌های زیادی از حضرت علی (علیه السلام) در مورد اطلاعات و امنیت گردآوری کرده‌اند. گردآوری و تدوین نهج‌البلاغه انقلاب جدیدی در فقه سیاسی شیعه به وجود آورد. در عین حال در آن بر لزوم حرمت و حیثیت شهروندان تأکید فراوان شده است.

شیخ طوسی (ره) در همین قرن از امنیت سیاسی حکومت و حاکم و احکام تجسس و جاسوسی بحث کرده و در کتاب نهایه، در باب «قتال مع اهل البغی و المحاربین» و «کتاب الجهاد» بحث امنیت، حکومت و جاسوسی را با تفصیل بیشتری مطرح نموده است. وی همچنین در کتاب مبسوط، اقسام جاسوس را تبیین و حکم جزایی هرکدام را بیان نموده است.

در قرن ششم ابن حمزه (ره) ‌در کتاب «الوسیله» و ابن زهره در «کتاب غنیه» و ابن ادریس (ره) در کتاب «سرائر» نیز بحث جاسوس را پیگیری نموده‌اند. از زمان ابن ادریس (ره) فقه، خصوصاً فقه حکومتی که با درگذشت شیخ طوسی دچار رکود شده بود؛ مرحله جدیدی از رشد را آغاز نمود.

در قرن سیزدهم، مرحوم شیخ جعفر کاشف الغطا (ره) در ذیل بحث جزیه، به بحث جاسوسی پرداخته و ملا احمد نراقی (ره) در کتاب «مستند الشیعه»، سید علی قاضی (ره) در «ریاض المسائل» و محمدحسن نجفی (ره) در کتاب گران‌سنگ «جواهرالکلام» به خوبی و به طور کامل بحث جهاد و مسائل مربوط به آن را در باب حکومت و حاکم و سپس برخی از مباحث تجسس را مورد بررسی قرار داده‌اند.

بعد از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) و تشکیل جمهوری اسلامی، سازمان‌های اطلاعاتی شرعی شکل گرفت و به همین جهت فضای مناسبی جهت تدوین مطالب اطلاعات اسلامی فراهم گردید. در همان سال‌های اولیه پیروزی انقلاب، ارگان‌های انقلابی، خصوصاً واحد اطلاعات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اقدامات گسترده و ارزشمندی در زمینه‌های آموزشی و چاپ و انتشار متون و نرم‌افزارهای آموزشی در حوزه‌های احکام، اخلاق و معارف اسلامی انجام داده و در نتیجه ده‌ها جلد کتاب در زمینه‌های مختلف اطلاعات اسلامی توسط علما و شخصیت‌های حوزوی تدوین گردید و در نتیجه اقدامات بسیار ارزشمند و مفیدی در تبیین و تدوین فقه سیاسی، امنیتی و اطلاعاتی شیعه برداشته شد.

آیت‌الله احمدی میانجی (ره) طی سلسله دروسی مباحثی تحت عنوان اطلاعات و تحقیقات در اسلام، لزوم اطلاعات و تحقیقات، خطرات و آفات شرعی و عقلی آن و احکام تجسس در اسلام را مطرح نمودند. متأسفانه عمر گران‌قدرشان کفاف نداد لکن مباحث ایشان تحت همین عنوان تنظیم و منتشر گردید.

حجت‌الاسلام عمید زنجانی (ره) اقدام به تدوین کتاب «فقه سیاسی» در دو مجلد نمود که مباحث امنیت و برخی از مباحث مرتبط با اطلاعات را مطرح نموده است.

حجت‌الاسلام علی دعموش از علمای لبنان، اقدام به جمع‌آوری قسمت زیادی از حوادث و وقایع صدر اسلام و همچنین روایات وارده در رابطه با اطلاعات نموده و آن را در مجموعه‌ای سه جلدی تحت عنوان «موسوعه الاستخبارات» تدوین و منتشر نموده است.

حجت‌الاسلام دکتر احمد عابدی در سال‌های اخیر برای اولین بار در حوزه علمیه قم، اقدام به برگزاری درس خارج «فقه اطلاعات» نموده و در دروس خود ابعاد بیشتری از مباحث فقهی اطلاعات را تبیین و تنقیح نمود که اقدام بسیار مثبت و ارزشمندی در بسط و گسترش مباحث مرتبط با این موضوع می‌باشد. مباحث ایشان بعدها در کتابی تحت عنوان «فقه الامن» چاپ و منتشر گردید. (بخشی، 1393: 19)
 

کالبدشکافی مفهوم شهروند و شهروندی

واژه شهروند، معادل Polites یونانی و Citizen انگلیسی و Citoyen فرانسه است. در ادبیات فارسی، ‌شهروند کسی است که اهل یک شهر یا کشور و از حقوق متعلق به آن برخوردار باشد. در حقوق بین‌الملل، به معنی مصطلح آن، تنها فردی است طبیعی که در واحد سیاسی حکومت از حقوق کامل سیاسی و مدنی بهره‌مند باشد و در علوم اجتماعی کسی است که از حقوق مدنی برخوردار است. در ایران تا قبل از مشروطیت به جای این واژه، از کلمه رعیت و رعایا استفاده می‌شد.
در فرهنگ علوم سیاسی شهروند چنین تعریف شده است: کسی که از حقوق مدنی یا امتیازات مندرج در قانون اساسی یک کشور برخوردار است. واژه Citizen که ریشه رومی دارد، در فارسی به شهروند، تبعه، همشهری، هم‌وطن، شارمند شهر تاش و انسان عضو اجتماع ترجمه شده است. (رضایی‌پور، 1385: 10)

در فرهنگ دهخدا، شهروند این‌گونه تعریف شده است:‌«شهروند، اهل یک شهر یا یک کشور» و نیز آمده که «وند» موجود در این واژه در گذشته «بند» بوده و در واقع این واژه «شهربند» بوده به معنای کسی که به شهری بند است؛ در اثر گذشت زمان این «بند» تبدیل به «وند» شده است و نیز گفته شده که «ی» موجود در شهروندی یعنی هر چیزی مربوط به شهروند مانند حقوق شهروندی، وظایف شهروندی و...

با توجه به نکات بالا «شهروند» فردی است که در ساختار اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی جامعه حضور داشته و در تصمیم‌سازی، تصمیم‌گیری و شکل‌دهی آن به صورت مستقیم و یا غیرمستقیم در سایه همزیستی، تعامل داوطلبانه و تلاش همگام در نیل به سعادت دنیوی و اخروی مؤثر است.
 

نظریه قرارداد اجتماعی

در اندیشه نو غرب که مبتنی بر حقوق طبیعی، فردگرایی و لیبرالیسم است، انسان، محور هستی و حقوق او زیربنای همه مقررات و قوانین است و برابری، آزادی و سایر حقوق طبیعی انسان باید همواره مورد احترام دولت‌ها قرار گیرد. اما باید توجه داشت که پذیرش تقدم فرد بر جامعه و احترام به حقوق و آزادی‌های فردی به معنای نفی تکلیف اجتماعی نیست بلکه فرد در کنار حقوق و آزادی‌هایش، وظایفی را در قبال دولت برعهده دارد. نکته‌ای که ذهن اندیشه‌سازان غربی را به خود مشغول داشته این است که با توجه به مبانی فکری یاد شده چگونه می‌توان مشروعیت قدرت دولت و لزوم اطاعت شهروندان را توجیه کرد. نظریه قرارداد اجتماعی در حقیقت پاسخ به این سؤال اساسی است. تئوری قرارداد اجتماعی در سده‌های 17 و 18 میلادی در اروپا به وسیله متفکرانی چون گروسیوس هابز، لاک و روسو مطرح گردید و به دلیل تغییر و تحولات اجتماعی و سیاسی که در اروپای آن زمان رخ داده بود و نقشی که این نظریه می‌توانست در بهبود اوضاع جامعه ایفا کند خیلی زود مورد استقبال و حمایت مردم در کشورهای مختلف قرار گرفت.

بشر با قدرت عقل و اندیشه دریافت که تأمین خواسته‌ها و نیازهای وی و بقاء و استمرار زندگی در این کره خاکی در وضع طبیعی امکان‌پذیر نیست، بنابراین با شناخت عقلی و با توجه به سودمندی‌های نظم و قانون تن به فرمانبرداری از دولت داد. قرارداد اجتماعی در حقیقت، سازشی است نانوشته میان اعضای یک جامعه برای آنکه در روابط خود در حاکمیت دولت با مسئولیت متقابل عمل کنند و بر مبنای همین تراضی و قرارداد ضمنی، دولت پدید می‌آید. (آشوری، 1373: 252).

هابز معتقد بود که آدمیان از بیم یکدیگر و برای رسیدن به امنیت و صلح، از قدرت مشترکی فرمان می‌برند که از آن‌ها در برابر هجوم بیگانگان دفاع کند و افراد را از آسیب یکدیگر ایمن دارد. پس از آنکه پیمان اجتماعی بسته شد و دولت یا یک اجتماع سیاسی تشکیل شد، همه مردم خواه آنکس که به او رأی موافق داده و خواه کسی که بر ضد او رأی داده باید همه اعمال و آراء فرد یا انجمن حاکم را مشروع بدانند.
 

حقوق شهروندی به روایت قرآن و احادیث

برای تبیین هرچه بیشتر عظمت موضوع به برخی از ریشه‌های عمیق حقوق شهروندی در قرآن و حدیث اشاره می‌شود:

«وَ لَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَ حَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْنَاهُمْ » (اسراء، 70) (ما با دادن امتیازاتی به انسان او را بر سایر مخلوقات برتری دادیم...)

«و لقد کرمنا بنی آدم» یعنی «کرمنا هم بالنطق و العقل و التمیز و الصورت الحسنه و القامت المعتدله و امر المعاش و المعاد و تسلیطهم علی ما فی الارض و تسخیر سائر الحیوانات» (ما فرزندان آدم را به نطق و عقل و قدرت تمیز حق از باطل و صورت زیبا و اندام موزون و تدبیر دنیا و آخرت برتری بخشیدیم و بر موجودات زمین و سایر موجودات تسلط دادیم)

در آیه فوق خداوند بر انسان بما هو انسان منت گذاشته و او را بر سایر مخلوقاتش برتری بخشیده و امتیازاتی از جمله عقل به او داده است که با استفاده بهینه از آن و اجرای تکالیف الهی می‌تواند به بهترین وجه، معاش و معاد خود را تأمین و به سعادت دنیا و آخرت دست یابد. بدیهی است که انسان زمانی از این مواهب الهی بهره‌مند خواهد شد و به کمال مطلوب خواهد رسید که دیگران نیز کرامت و حقوق انسانی او را رعایت کنند. (اداره کل حقوق شهروندی قوه قضائیه، 1383: 9)

امیرالمؤمنین (علیه السلام) در مقام بیان لزوم رعایت حقوق شهروندی خطاب به مالک اشتر می‌فرماید: «و اشعر قلبک الرحمه للرعیه و الجنه و اللطف بهم» (قلب تو نسبت به شهروندان باید ظرف عطوفت، محبت و لطف باشد...» (نهج‌البلاغه، ج2: 984).
 

حقوق شهروندی در نظام حقوقی اسلام

در فرهنگ اسلامی، واژه‌هایی مانند «رعیت»،‌«امت»، «ناس یا مردم» و «ابناء» به چشم می‌خورد که با واژه شهروند، ارتباط تنگاتنگی دارند. در میان واژه‌های دینی مذکور، واژه «رعیت» از نظر مفهومی و بار سیاسی- حقوقی، از دیگر واژه‌ها به مفهوم «شهروند» نزدیک‌تر است. حقوق شهروندی، زمانی معنا پیدا می‌کند که دوسویه آن یعنی حکومت و مردم، شکل گرفته باشد. به دیگر سخن، ظرف تحقق حقوق شهروندی، تشکیل حکومت است. با این تعبیر، پیشینه حقوق شهروندی در اسلام به زمان تشکیل حکومت اسلامی به دست پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در آغاز هجرت، در مدینه منوره بر می‌گردد. پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) با الهام از آموزه‌های فرهنگ آفرین و حیاتی، حقوق شهروندی را در میان شهروندان جامعه اسلامی آن روز، به بهترین شکل ممکن، به مرحله اجرا در آورد.

آموزه‌های قرآنی و سیره پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در سخنان و سیره حکومتی علی (علیه السلام) ادامه یافت، که نامه مالک اشتر و فرازهای حکیمانه نهج‌البلاغه، برگی زرین از تاریخ پر افتخار دین اسلام در اهتمام به حقوق شهروندی است. این حرکت در سخنان و سیره امامان معصوم (علیه السلام) به ویژه در دوران صادقین (علیه السلام) به اوج خود رسید.

دانشمندان اسلامی، از سده‌های آغازین ظهور اسلام، در جهت تبیین حقوق اسلامی و فلسفه سیاسی اسلام، آثار ماندگاری را به رشته تحریر درآورده‌اند. شرح و توضیح روایات حق مدار قرآن کریم در حوزه حقوق شهروندی در انبوهی از آثار روایی، فقهی، کلامی، اخلاقی، فلسفی و ... توسط اندیشمندان، فیلسوفان، حقوقدانان و فقهای اسلامی همچون ماوردی، غزالی، شهیزری، ابن‌بسام، فارابی، ابن تیمیه، ابن جماعه، ابن خلدون، خواجه نصیرالدین طوسی ابن عبدون، ابن طقطقی، عامری، ابن مسکویه، نایینی و حضرت امام خمینی (ره)؛ همه و همه نشانگر جایگاه والای حقوق شهروندی در نظام اسلامی است. (احمدزاده، 1384: 105)

در دین اسلام برخلاف غرب که حقوق شهروندی ریشه در فلسفه اصالت فرد دارد، حقوق شهروندی در مدار توحید و معرفت و قرب به خداوند تفسیر می‌شود. ارتباط انسان با خداوند، خود، دیگران و عالم هستی، دورنمای حقوق وی را پی‌ریزی می‌کند. از این رو، هندسه حقوق شهروندی در درون چهار رکن خداوند، خود، شهروندان و عالم هستی معنا می‌یابد. غفلت از هریک به مثابه از دست دادن یک بعد از ابعاد انسان و در نتیجه ارائه تفسیر ناقص از حقوق شهروندی است؛ همان اتفاقی که در غرب رخ داده است. در این چارچوب است که «حقوق شهروندی» سطوح مختلفی از حقوق تا اخلاق را در بر می‌گیرد، زیرا نظام حقوقی اسلام بر پایه نظام اخلاقی استوار است. از این رو، تفکیک مرز اخلاق از حقوق در دین اسلام، امکان‌پذیر نیست.

در نظام حقوقی اسلام، هر قاعده حقوقی از دو عنصر اساسی ترکیب می‌شود؛ امتیازی برای «ذی حق» و تکلیفی بر «من علیه حق»؛ و هرگاه یکی از این دو عنصر وجود نداشته باشد، قاعده حقوقی، مفهومی نخواهد داشت. بنابراین اعتبار یک قاعده حقوقی به دو طرف بستگی دارد و میان آن دو رابطه‌ای در نظر گرفته است که در آن برای یک طرف امتیاز و برای طرف دیگر تکلیف و الزامی قرار داده است اگر دولتمردان، حقوقی بر شهروندان دارند، لازمه برخورداری آنان از این حقوق، آن است که شهروندان در برابر آنان تکالیفی بر عهده دارند و همین طور است برخورداری شهروندان از حقوق. (ورعی، 1381: 237)

حضرت علی (علیه السلام) حق و وظیفه را متقابل و همسنگ می‌بیند و بیان می‌دارد که هیچ کس حتی خدا هم بی آنکه تعهدی به گردن گیرد یک سویه حق خود را اعمال نمی‌کند: حق به سود هیچ کس به جریان نمی‌افتد، مگر اینکه تعهد و تکلیفی هم بر عهده او به جریان اندازد و تکلیفی بر عهده کسی نمی‌نهد مگر اینکه به سود وی جریان یابد. اگر کسی دارای موقعیتی بود که حق تنها به سود او جریان یابد و تعهدی نیز بر عهده او نگذارد آن کس تنها خدای سبحان بوده نه کسی از آفریدگانش، به آن جهت که قدرت او بر بندگانش سایه افکنده است و عدالت در همه فرمان‌هایش جریان دارد، لیکن خدا نیز حق خود را فرمانبرداری بندگانش قرار داده است و در برابر پاداش چند برابر به آن تعهد کرده است. (نهج‌البلاغه، خطبه 216 به نقل از قاسمی و ژیانپور، 1386، 396)

در حقیقت حقوق شهروندی مثلثی است که در درون مثلث وظایف شهروندی قرار گرفته است. از سویی حقوق شهروندان در برابر دولتمردان، از سوی دیگر حقوق دولتمردان در برابر شهروندان و از سوی سوم حقوق شهروندان نسبت به یکدیگر است. این سه سویه، برای وظایف آنان نیز متصور است. بنابر نظریه‌ای که دایره وظایف را قدری بیشتر از دایره حقوق می‌داند که شواهد و قرائنی نیز این نظریه را تأیید می‌کند، مثلث وظایف بر مثلث حقوق سیطره دارد. (احمدزاده، 1384: 113)

مفهوم «شهروند» در اسلام و غرب به لحاظ منطقی، عموم و خصوص من وجه است. یعنی همچنان که مشترکاتی بین اسلام و غرب در حوزه حقوق شهروندی به چشم می‌خورد، تفاوت‌هایی نیز وجود دارد. البته دامنه مشترکات آن بسی گسترده‌تر از دامنه تفاوت‌های آن است؛ هرچند هریک بر پایه مبانی خود انواع حقوق را تعریف و تعیین کرده‌اند.

بنابراین سه حالت برای حقوق شهروندی در اسلام متصور است:

الف) برخی از آن‌ها در غرب تحت عنوان حقوق شهروندی مطرح شده است، در اسلام نیز مطرح شده است.

ب) برخی از آنچه در غرب تحت عنوان حقوق شهروندی مطرح نشده است، در اسلام مطرح شده است.

ج) برخی از آنچه در غرب تحت عنوان حقوق شهروندی مطرح شده است، در اسلام مطرح نشده است.

به طور اجمال در فصل مذکور به تعریف و مفهوم حقوق شهروندی از دیدگاه کلی و اسلام پرداخته شد و به عبارتی سؤال اول تحقیق پاسخ داده شد حال در فصل سوم به مفهوم فقه و منابع فقهی پرداخته می‌شود.
 

فقه و منابع فقهی

مفهوم فقه
«فقه»‌در لغت به معنای فهم است و در آیات و روایات به معنای فهم عمیق آمده است و به تعبیر دیگر، بصیرت در دین را فقه گویند؛ خواه آن بصیرت در اصول دین باشد یا فروع دین؛ اما در اصطلاح، به «فقه الاحکام» اطلاق می‌گردد؛ یعنی علم و آگاهی به احکام شرعیه فرعیه از روی ادله تفصیلی را فقه گویند. توضیح این که تعالیم اسلام بر سه قسم است:

الف) عقاید: اموری که مربوط به عقل، اندیشه و فکر بشر است؛ مانند: مبدأ، معاد و...

ب) اخلاق: که به امور روحی و نفسانی مربوط است؛ مانند: فضایل و رذایل نفسانی.

ج) احکام: که مقرراتی است راجع به جوارح انسان (بایدها و نبایدها).

علم فقه متکفل بیان احکام است؛ بنابراین، موضوع علم فقه، افعال مکلفین است و در فقه، پیرامون احکام تکلیفیه (وجوب، حرمت، استحباب، کراهت و اباحه) و احکام وضعیه (صحت، فساد، بطلان و...) بحث می‌شود و متصف به این علم را «مجتهد، فقیه و صاحب فتوا» گویند؛ بنابراین، فقیه، کسی است که عالم به احکام شرعیه فرعیه از طرق و ادله آن باشد. (طاهری، 1387: ص13)
 

منابع فقه و قواعد فقهی

منابع فقه از نظر فقهای شیعه (به جز قلیلی به نام «اخباری‌ها») چهار بخش است:

الف) کتاب خدا (قرآن کریم)؛

ب) سنت؛

پ) اجماع؛

ت) عقل.

این چهار منبع در اصطلاح فقها و اصولیین «ادله اربعه» خوانده می‌شود.
 
الف) کتاب خدا (قرآن کریم)
بدون شک، «قرآن»، اولین منبع احکام و مقررات اسلام است؛ البته آیات قرآن منحصر در آیات احکام نیست؛ ولی قسمتی از آیات که حدود پانصد آیه باشد، به احکام، دستورات و مقررات عملی اختصاص دارد و فقهای ما تحت عنوان «آیات الاحکام» آن‌ها را جمع و تفسیر کرده‌اند؛ مانند مرحوم مقدس اردبیلی در کتاب زبده‌البیان فی احکام القرآن و فاضل مقداد سیوری حلی، در کتاب کنز العرفان.

مسلمانان از صدر اسلام برای استنباط احکام اسلامی در درجه اول، به قرآن رجوع می‌کردند و اگر نمی‌توانستند حکم مورد نظر را از آیات قرآن استفاده نمایند، به منابع دیگر مراجعه می‌کردند، ولی مقارن با عصر صفویه در ایران، جریانی پیش آمد و فرقه‌ای (اخباری‌ها) ظاهر شدند که مردم عادی را از رجوع به قرآن منع کرده و گفتند: تنها پیامبر و امام، حق رجوع به قرآن و استنباط حکم از آن را دارند و دیگران تنها باید به سنت مراجعه نمایند.

این گروه نه تنها قرآن را از گردونه منبع احکام بودن، خارج ساختند بلکه عقل را به خاطر اینکه جایز الخطاست و اجماع را به علت این که ساخته و پرداخته اهل سنت است نیز رد کردند! و تنها منبع احکام را سنت معرفی کردند و به تعبیر دیگر، «اجتهاد» را انکار کردند؛ زیرا اجتهاد، عبارت از فهم دقیق و استنباط عمیق است و آن نیز بدون به کارگیری عقل و اعمال نظر، میسر نیست. ظهور این گروه سبب رکود بسیاری شد لکن مقاومت مجتهدان عالی مقام در برابر آنان جلو نفوذشان را گرفت.
 
ب)سنت
«سنت» یعنی گفتار، کردار یا تأیید معصوم. بدیهی است که اگر در سخنان رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) ‌یک حکمی بیان شده باشد و یا ثابت شود که رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) عملاً وظیفه‌ای دینی را به گونه‌ای انجام داده است و یا محقق شود که دیگران برخی وظایف دین را در حضور ایشان به گونه‌ای انجام می‌دادند و مورد تقریر، تأیید و امضای عملی ایشان قرار گرفته است؛ یعنی ایشان عملاً با سکوت خود صحه گذاشته‌اند، همین کافی است که یک فقیه بدان استناد کند.

در مورد سنت و حجیت آن از نظر کلی بحثی نیست و مخالفی وجود ندارد لکن از دو جهت بین فقهای اسلامی در مورد سنت، اختلاف است:

1- آیا تنها سنت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) حجت است، یا سنت ائمه معصومین (علیه السلام) نیز حجت است؟

اهل سنت، تنها به سنت پیامبر معتقدند و سنت ائمه اطهار را حجت نمی‌دانند؛ ولی شیعیان به دلیل حدیث ثقلین (که مروری از اهل سنت نیز هست) قول، فعل و تقریر معصومین را نیز حجت می‌دانند.

2- سنت مروری از پیامبر و ائمه اطهار (علیه السلام) گاهی قطعی و متواتر است و گاهی ظنی و به اصطلاح «خبر واحد» است. آیا تنها به سنن قطعی باید مراجعه کرد یا سنن ظنی هم قابل عمل هستند؟

در این مسئله افراط و تفریط‌ها بسیار است؛ برخی مانند ابوحنیفه به احادیث منقوله اعتنایی نداشتند و می‌گویند ایشان در بین احادیث منقول از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) تنها به هفده حدیث اعتماد می‌کرد و بقیه را قابل اعتنا و اعتماد نمی‌دانست. در مقابل برخی دیگر به احادیث ضعیف نیز اعتماد و عمل می‌کردند؛ ولی علمای شیعه می‌گویند تنها، حدیث صحیح و موثق قابل اعتماد است؛ یعنی اگر راوی حدیث، شیعه و عادل باشد و یا اگر شیعه نیست، لااقل شخصی راستگو و مورد وثوق باشد، می‌توان به روایتش اعتماد کرد. پس باید راویان حدیث را بشناسیم و در احوال آنان تحقیق کنیم؛ اگر ثابت شد که همه راویان یک حدیث مردمانی راستگو و قابل اعتماد هستند، می‌توان به روایت آنان اعتماد کرد. بسیاری از علمای اهل سنت نیز بر همین عقیده‌اند، به همین جهت در بین مسلمانان «علم رجال» یعنی علم راوی‌شناسی پدید آمد؛ ولی «اخباری‌ها» تقسیم احادیث را به صحیح، موثق و ضعیف ناروا دانسته‌اند و همه احادیث، خصوصاً احادیث موجود در کتب اربعه (کافی، تهذیب، استبصار و من لا یحضره الفقیه)‌را کلاً معتبر دانسته‌اند.
 
پ) اجماع
«اجماع» یعنی اتفاق آرای علمای مسلمین در یک مسئله. از نظر علمای شیعه، اجماع از آن نظر حجت است که اگر عموم مسلمین در یک مسئله وحدت نظر داشته باشند، دلیل بر این است که این نظر را از ناحیه شارع اسلام، تلقی کرده‌اند و به تعبیر دیگر، آن اجماعی حجت است که کاشف از رأی معصوم باشد. از نظر شیعه اجماع، اصالت ندارد بلکه حجیت آن به خاطر کشف از قول و نظر معصوم است لکن از نظر اهل سنت اجماع و اتفاق آرای علمای اسلامی خود ذاتاً اصالت داشته و حجت است؛ زیرا خطا در آرای جمعی وجود ندارد ولو ممکن است بعضی از امت خطا کنند ولی خطای جمع ممکن نیست.
 
ت) عقل
حجیت «عقل» ‌از نظر شیعه به این معناست که اگر در موردی عقل یک حکم قطعی داشت، آن حکم از جهت این که قطعی و یقینی است حجت است. اخباری‌ها عقل را به خاطر این که ممکن است اشتباه کند، حجت نمی‌دانند.

از نظر شیعه این چهار امر، منبع احکام هستند که فقیه باید احکام الهی را از یکی از این منابع چهارگانه به دست آورد؛ ولی اهل سنت به منابع دیگری از قبیل: قیاس، استحسان و سد ذرایع و... نیز معتقدند که به نظر شیعه اعتباری ندارند. قواعد فقهی نیز همانند مسائل فقهی از منابع چهارگانه فوق استنباط می‌شود؛ ولی از آنجا که قواعد فقهی مستنبط از منابع چهارگانه، کلی و قابل انطباق بر موارد متعدد هستند، با استنباط یک قاعده فقهی ممکن است حکم چندین مسأله فقهی استنباط شود وگرنه از جهت منبع بودن این چهار امر، برای احکام الهی، فرقی بین مسائل فقهی جزئی و قواعد فقهی کلی نیست، همه از منابع فوق استنباط می‌گردند. (طاهری، 1387: ص24)

در فصل مذکور به سؤال دوم تحقیق یعنی مفهوم فقه و منابع فقهی به طور اجمال پاسخ داده شد، حال در فصل چهارم به جایگاه فعالیت‌های اطلاعاتی در فقه اسلام خصوصاً به تجسس حرام و تجسس مباح یا واجب از دیدگاه اسلام و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و معصومین (علیه السلام) اشاره می‌شود.


 تجسس حرام
1- ادله دال بر حرمت تجسس از عورات و حریم خصوصی افراد
هر انسانی برای خود دارای حریم خصوصی و اسراری پنهانی است که به شدت آن‌ها را حفظ و مانع اطلاع و دسترسی دیگران به آن‌ها می‌شود. این قبیل مسائل را در اصطلاح «حریم خصوصی یا عورات» می‌نامند.

شرع و عقل، تجسس در حریم خصوصی و بدست آوردن اسرار شخصی افراد را حرام می‌دانند و اجماع بر حرمت آن می‌باشد.

براساس ادله عقلی و نقلی و اتفاق نظر فقهای عظام، تجسس در مسائل خصوصی و خانوادگی افراد، کشف عورات مسلمانان و ثبت و ضبط خطاها و خلاف‌های آنان (تا مادامی که به امنیت عمومی آسیب نرسانند و یا موجب از بین رفتن اسرار جامعه اسلامی و یا سرمایه‌ها و جان مسلمانان نگردد)، به هر شکل و با هر وسیله کنترلی اعم از صوتی، تصویری یا هر ابزار دیگری، حرام می‌باشد و ادله اربعه بر حرمت آن دلالت دارد.
 
2- ادله حرمت تجسس از کتاب در قرآن
در قرآن آیات متعددی بر حرمت تجسس از حریم خصوصی و اسرار شخصی افراد دلالت می‌کنند که از جمله آن‌ها این آیه است:

«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ لاَ تَجَسَّسُوا وَ لاَ یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضاً أَ یُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتاً فَکَرِ هْتُمُوهُ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِیمٌ‌».
(ای اهل ایمان، از بسیاری گمان بپرهیزید که برخی از گمان‌ها گناه است و [از حالات پنهانی و شخصی یکدیگر] تجسس نکنید و از یکدیگر غیبت ننمایید. آیا هیچ یک از شما دوست می‌دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟ البته کراهت و نفرت از آن دارید و از خدا پروا کنید که خدا بسیار توبه‌پذیر و مهربان است).
 

وجه استدلال

خدای سبحان در این آیه شریفه مؤمنان را از اموری نهی فرموده که از جمله آن‌ها اینکه مؤمنان از داشتن سوءظن و تجسس در امور دیگران نهی شده‌اند.

در آیه شریفه متعلق نهی از «ظن» و «تجسس» حذف شده است؛ یعنی مصداق خاصی برای ظن و تجسس ذکر نگردیده؛ چون متعلق ظن و تجسس حذف شده است؛ پس نهی در آیه مطلق است، لذا در آیه شریفه نهی از خبرجویی و تجسس از دیگران و پخش اسرار آنان به طور مطلق حرام است مگر این که دلیل خاصی برای جواز آن وارد شده باشد.

از طرف دیگر در آیه شریفه به یک نکته بسیار ظریف دیگر اشاره شده و آن این است که سوءظن و عیب‌جویی ارتباط و پیوند بسیار نزدیکی با هم دارند. معمولاً «بدگمانی»، «عیب‌جویی» را نیز در پی دارد و بالعکس و هرکدام زمینه‌ساز ورود به دیگری را فراهم می‌کند لذا نهی وارده در مورد هرکدام می‌تواند دلیلی بر نهی دیگری نیز باشد. (بخشی، 1393: ص160)

اجماع، اقوال فقها

شهید ثانی در این باره می‌فرماید: «تجسس کردن از امور درونی افراد از ثمرات سوءظن است، برای اینکه قلب انسان تنها به بدبین شدن قانع نمی‌شود، بلکه او را وا می‌دارد که در مورد افراد تحقیق و تفحصکند که نتیجه آن سرگرم شدن به عیب‌جویی و تجسس از دیگران می‌شود. دین مقدس اسلام از تجسس نهی کرده است. قرآن کریم می‌فرماید «تجسس نکنید» معنی تجسس این است که پرده از روی کار بندگان خدا برداری و آنچه خدا پوشیده، آشکار کنی، که این کار وسیله کسب اطلاع از امور مخفی آن‌ها و پرده برداشتن از روی اسرارشان می‌شود و در نتیجه آنچه بر تو پوشیده بود، آشکار می‌گردد که اگر مخفی بود دل و دینت سالم‌تر می‌ماند. (بخشی، 1393: 162)

حضرت علی (علیه السلام) در حکم معروف خود هنگام انتصاب مالک اشتر به عنوان حاکم مصر خطاب به وی می‌فرمایند: «.. و لیکن ابعد رعیتک منک أشنأهم عندک اطلبهم لمعایب الناس، فان فی الناس عیوباً الوالی احق من سترها فلا تکشفن عما غاب عنک منها فانما علیک تطهیر ما ظهر لک و الله یحکم علی ما غاب عنک فاستر العوره ما استطعت یستر الله منک ما تحب ستره...(باید دورترین و کم ارج‌ترین افراد نزد تو کسانی باشند که نسبت به پی‌جویی و کشف و پخش عیوب و اسرار مردم حریص‌تر و بی‌باک‌ترند. برای این که نوعاً مردم دارای لغزش‌ها و عیوبی هستند که حاکم و حکومت برای پنهان داشتن آن‌ها از همه سزاوارتر است. پس هرگز در صدد کشف کردن آن لغزش‌هایی که پنهان از تو صورت گرفته است بر نیا. چون تو فقط مسئول پاک‌سازی جامعه از گناهان و آلودگی‌های آشکار و ظاهر هستی، درباره لغزش‌های پنهانی مردم خداوند خود داوری خواهد کرد؛ بنابراین تا آنجا که می‌توانی اسرار، لغزش‌ها و عیوب افراد را پنهان نگه دار تا خداوند نیز عیوب و اسراری را که تو دوست داری از دیگران پوشیده بماند، از تو بپوشاند).

مرحوم طبرسی در مورد معنای تجسس می‌فرماید: «و لا تجسسوا» یعنیدر پی جستجوی عیب‌ها و دنبال کردن لغزش‌های مردم نباشید. وی در تفسیر جامع‌الجوامع اضافه نموده است که: مقصود آیه، منع از جستجو در عیوب مسلمانان است.

قرطبی در معنای آیه نوشته: «کردار ظاهری افراد را ملاک قرار دهید و از کاستی‌های مسلمانان کنکاش ننمایید. بدان معنا که هیچ کس نباید از عیب برادرش جستجو کند تا از آن آگاه گردد بعد از آن که خداوند آن را پوشانده است.»

علامه طباطبایی (ره) و عده دیگری از مفسرین معتقدند علاوه بر این که حرمت تجسس با نهی ذکر شده در «و لا تجسسوا» ثابت می‌شود، اضافه بر آن حکم حرمت غیبت شامل تجسس نیز می‌شود و با ادله حرمت غیبت نیز می‌توان حرمت تجسس را ثابت کرد با این تفاوت که غیبت عبارت است از آشکار ساختن عیب فردی برای فرد دیگر است ولی تجسس تلاش برای مطلع شدن از عیوب دیگران است. بنابراین بعید نیست که در جمله «ایحب احدکم ان یأکل لحم اخیه میتاً». بیان علت برای حرمت هر یک از دو جمله قبل یعنی «و لا تجسسوا» و جمله «لا یغتب بعضکم بعضا» باشد.

پس عبارت «لحم اخیه» قرینه است بر اینکه تجسس تنها در مورد مسلمانان حرام است و شامل غیر مسلمانان نمی‌شود همان‌گونه که قرینه‌ای است برای حرمت غیبت مسلمانان، زیرا «برادری» تنها مخصوص مؤمنین است.

امام خمینی (ره) در دیدار با مسئولان وزارت کشور و استانداران در سال 1361 می‌فرمایند:

«نباید با مردم طوری کرد که مردم در خانه‌هایشان مطمئن نباشند. در زندگی‌شان، در تجارتشان در کسبشان مطمئن نباشند. دولت اسلامی باید مردم را مطمئن کند در همه چیز. در سرمایه‌هایشان، در کسبشان، در کارخانه‌های‌شان، در همه چیز، مردم در آرامش باشند و دولت ابداً نمی‌تواند تأدی بکند... و اگر یک کسی تأدی کرد، تأدیب خواهد شد.»

امام (ره) حتی در روزهای اوج مبارزات انقلاب که خشونت‌ها نیز افزایش یافته بود، نسبت به رعایت حقوق افراد نگران بود و در 19/ 11/ 1357 اعلام کرد: «ملت محترم ایران بداند که دیانت مقدس اسلام، جان و مال انسان‌ها را محترم شمرده و تجاوز به آن را از محرمات عظیمه می‌داند.»

آیت‌الله مکارم شیرازی: «به نظر ما قرآن تمامی انواع تجسس را به صراحت تمام منع می‌کند، از آن جهت که قید و شرطی در آیه ذکر نشده است، لذا دلالت دارد که اینکه تجسس در کارهای دیگران و سعی بر ملا کردن اسرار ایشان، گناه است اما قرائن موجود در آیه و خارج از آن دلالت بر این دارد که این حکم در مورد حیات شخصی و خصوصی افراد است. این حکم در حیات اجتماعی نیز صادق است، البته اگر در سرنوشت جامعه تأثیر ننهد، اما روشن است اگر این حکم با سرنوشت دیگران و کیان جامعه مرتبط باشد، مسئله رنگ دیگری می‌گیرد. لذا شخص پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مأمورانی برای جمع‌آوری اطلاعات قرار داده بود از آن‌ها به عنوان عیون تعبیر می‌شود. تا آنچه را ارتباط با سرنوشت جامعه اسلامی در داخل و خارج داشت، برای او گردآوری کنند.»

امام خمینی (ره) می‌فرماید: «دید زدن به خانه مردم و نگاه به نامحرم گناه است و صاحب‌خانه حق دارد سنگ یا چیزی به طرف او پرتاب کند و ضمانی هم بر او نیست، حتی اگر به درون خانه‌هایی دور، با ابزاری (مثل دوربین قوی) نگاه کند مثل آن است که از نزدیک نگاه کند. نگاه به درون خانه کسی از طریق نصب آینه نیز همین حکم را دارد.»

آیت الله بهجت (ره)‌نیز در جواب استفتایی در مورد حرمت استراق سمع همین نظر را دارند.

همه چیز درباره حقوق شهروندی ازنگاه فقه و حقوق

سؤال: آیا استفاده از وسایل استراق سمع برای تجسس و شنیدن مکالمه مردم مانند ضبط کردن مکالمه افرادی که کراهت از افشای آن دارند یا کنترل تلفن اشخاص چه حکمی دارد؟

در جواب می‌فرماید: در غیر حال ضرورت منحصره نسبت به دفع مفسده مهم، جایز نیست. البته از این حکم کلی در مورد حرمت استراق سمع مواردی استثناء شده و در بعضی موارد استراق سمع جایز، بلکه واجب می‌باشد که در بحث تجسس‌های واجب به آن پرداخته می‌شود. (همان: 164)
 

نتیجه اجماعی بودن حرمت تجسس

فقهای عامه و خاصه به اتفاق قائل به حرمت تجسس در حریم خصوصی دیگران می‌باشند و هیچ قول مخالفی یافت نشده است. البته ممکن است در مصادیق آن اختلاف نظر وجود داشته باشد لکن در اصل حرمت تجسس در حریم خصوصی افراد اتفاق نظر وجود دارد و برخی از فقها نیز صریحاً ادعای اجماع نموده‌اند. از جمله: صاحب جواهر (ره) قائل به اجماع مسلمین بر حرمت تجسس می‌باشد و حرمت تجسس را از بدیهیات دین می‌داند.

آقای جواد فاضل در کتاب شریف مسالک الافهام الی آیات الاحکام به این مطلب اذعان نموده است.

برخی دیگر از فقها همانند محقق اردبیلی، محمدباقر بهبهانی، محمدجواد مغنیه و ... نیز ادعای اجماع بر حرمت تجسس در حریم خصوصی افراد نموده‌اند. (همان: 187)
 

ادله عقلی بر حرمت تجسس در حریم خصوصی

وجوب رعایت حریم خصوصی دیگران، از جمله اموری است که علاوه بر نقل، عقل نیز بر آن تأکید می‌کند. همان‌طور که برخی از فقها در تبیین آن گفته‌اند: «مسئله وجوب نگهداری آبرو و اسرار مسلمانان از جمله مسائل حیاتی است... وجوب آن به ادله بدیهی و وجدانی و شرعی مستند می‌باشد... طبق داوری عقل و دلالت بدیهی وجدان، اصل و قاعده این است که هیچ کس بر کس دیگر ولایت و سلطه نداشته باشد. در حالی که زیر نظر گرفتن پنهانی دیگران و کنکاش و جستجو کردن درباره آنان و نیز افشاگری و پخش کردن عیب‌ها و اسرارشان نوعی سلطه و تصرف در امور آنان به شمار می‌آید و «اصل اولی» (یعنی قاعده و قضاوت عقل) جایز نبودن آن را اقتضا می‌کند.

بنابراین از جمله ادله عقلی بر عدم تجاوز تجسس این است که هیچ انسانی بر انسان دیگر ولایت و سلطه ندارد و زیر نظر گرفتن امور پنهانی دیگران و تفحص در زندگی آنان و افشای عیوب و اسرارشان، نوعی تصرف و دخالت درباره دیگران است؛ بنابراین، اصل اولی عقلی، عدم تجاوز تجسس در امور شخصی دیگران است.
دلیل عقلی دیگری که تجسس در امور شخصی انسان‌ها را جایز نمی‌داند، حفظ حرمت، کرامت و شرافت انسانی است. از آنجا که هر انسانی ممکن است در خلوت، دست به کارهایی بزند که از انجام آنها در انظار مردم شرم و حیا دارد و افشای آن را موجب از بین رفتن کرامت و شرافت خود می‌داند؛ بنابراین، چون تجسس موجب کشف عیوب و خطاهای پنهانی انسان می‌شود؛ آن هم عیوبی که آشکار شدن و اطلاع دیگران از آن‌ها موجب تحقیر و هتک حرمت و کرامت انسانی است، از نظر اخلاقی جایز نیست. (همان: 186)
 

 تجسس واجب

همان‌طور که گفته شد، تجسس و جمع‌آوری اطلاعات در مواردی حرام است که شرح آن گذشت و در مواردی نیز تجسس و جمع‌آوری اطلاعات واجب و لازم می‌باشد. از جمله مواردی که تجسس و جمع‌آوری اطلاعات واجب است «تجسس برای حفظ نظام اسلامی» است.

به عبارت دیگر اصل اولی «حرمت تجسس» است الا در مواردی که حفظ، بقا و رشد نظام نیاز به تجسس و جمع‌آوری اطلاعات داشته باشد که این موارد از آن اصل کلی استثناء است و جمع‌آوری اطلاعات واجب می‌گردد.

نگاهی اجمالی به برخی از آیات قرآن نیز نشانگر این است که بهره‌گیری از شیوه‌ها و روش‌های اطلاعاتی در راستای اهداف مشروع و الهی نیز وجود داشته است که به برخی از آن‌ها اشاره می‌شود.
 

ادله وجوب تجسس

الف) شیوه‌های اطلاعاتی در قرآن
با نگاه دقیق و محققانه به آیات، روشن می‌شود که شیوه‌ها و روش‌های اطلاعاتی زیادی خصوصاً در مبارزات انبیاء الهی با پادشاهان، امراء و کفار ذکر شده است که به عنوان نمونه به برخی از آنها اشاره می‌شود.

در قرآن کریم آیات متعددی بر وجوب تجسس برای حفظ نظام اسلامی دلالت می‌کند. تعداد این آیات در حدی است که خود یک موضوع مستقل می‌باشد که باید در جای خود به آن پرداخته شود لکن در این قسمت تنها برخی از آیات به عنوان نمونه ذکر می‌شود:

«...فِیکُمْ سَمَّاعُونَ لَهُمْ » آیه صراحت دارد بر اینکه در بین مسلمانان کسانی هستند که عیون و جاسوسان دشمنان هستند و برای آنان تجسس می‌نمایند. اخبار مسلمانان را جمع‌آوری و به دشمنان منتقل می‌نمایند.

حفظ اسرار مسلمانان امری واجب است و این واجب تحقق نخواهد یافت مگر اینکه عده‌ای اقدام به تجسس و تفحص نمایند تا جاسوسان دشمن را شناسایی و از انتقال اخبار و اسرار مسلمانان به کفار و دشمنان جلوگیری نمایند. در قواعد فقهی نیز آمده: «ما لا یتم الواجب الا به فهو واجب» (بخشی، 1393: 215)
 
برداشت‌های اطلاعاتی
آیات قرآن نشان دهنده آن است که خدای سبحان در مقاطع متعدد و در سطوح مختلف از شیوه‌های بسیار پیچیده و متنوع اطلاعاتی در رابطه با سوژه‌ها و کیس‌های گوناگون، سخن گفته است. اهم برداشت‌هایی که از قرآن در رابطه با اطلاعات صورت گرفته عبارتند از:
 

هدف‌گذاری

هدف‌گذاری یکی از مهم‌ترین بخش‌های اقدامات اطلاعاتی است که در روش‌های اطلاعاتی قرآن در مواردی به آن اشاره شده است:
 
1- هدفمند بودن اقدامات اطلاعاتی
اقدامات اطلاعاتی باید بر اساس نقشه و اهداف دقیق طراحی شده باشد تا مأمورین عمل کننده، از اقدامات کور و بی هدف که غالباً به شکست می‌انجامد و خسارات بسیار زیادی در پی دارد، به دور باشند.

خدای سبحان در عملیاتی که علیه فرعون انجام داد، برای عملیات خود هدف مشخص و روشی را تعریف کرد که عبارت از سرنگونی حکومت فرعون بود؛ زیرا روشن بود سرنگونی حکومت و تفکر و تشکیلات فرعون بدون سقوط و و نابودی شخص فرعون محقق نمی‌شود. به همین علت خطاب به حضرت موسی (علیه السلام) می‌فرماید:‌«اذْهَبْ إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى‌؛ به سوی فرعون برو که او به سرکشی برخاسته است.»
 
2- بها دادن به اقدامات اطلاعاتی- عملیاتی
باید توجه داشت تمام اقدامات اطلاعاتی و عملیاتی را نمی‌توان در قالب قوانین عادی و امور طبیعی تعریف نمود. در چنین مواقعی نباید دچار روزمرگی شد و یا اقدامات اطلاعاتی را تعطیل نمود. بلکه باید برای اجرای آن‌ها جرأت و جسارت به خرج داد و برخی ناممکن‌ها را با تدبیرهای غیرعادی، ممکن و عادی نمود تا به پیروزی رسید، زیرا دشمن در مسیرهای غیرمنتظره و غیرقابل پیش‌بینی شکست می‌خورد.


شیوه‌های اطلاعاتی در سنت

1) برخی مصادیق از اطلاعات در زمان رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)
رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) از همان ابتدای شروع دعوت اسلامی در مکه، دقیق‌ترین و پیچیده‌ترین شیوه‌ها و مهارت‌های اطلاعاتی و امنیتی را در راستای گسترش اسلام و حفظ جان مسلمانان به کار می‌بست. پس در مدت سه سال ابتدای ظهور اسلام در مکه که از سخت‌ترین و پرمشقت‌ترین دوران تاریخ اسلام شناخته می‌شود. سنگ بنای سیستم «اطلاعات اسلامی» را بنیان نهاد. سپس در طول زندگی با برکتش، همانند یک سیاست‌مدار کار کشته و با سابقه، کلیه اصول امنیتی و حفاظتی را به کار می‌بست و همانند یک فرمانده نظامی متبحر و باسابقه، در راستای اهدافش از کلیه شیوه‌ها و فنون پیچیده اطلاعاتی بهره می‌جست.

در سال سیزدهم بعثت، سران کفار و مشرکان مکه با همکاری سرمایه‌داران قریش، به دور از چشم دیگران مخفیانه در دارالندوه جمع شدند و تصمیم گرفتند شبانه به خانه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) حمله کنند و آن حضرت را به قتل برسانند آن حضرت پس از اطلاع از نقشه شوم کفار، تصمیم گرفت شبانه مکه را به سمت مدینه ترک کند. به همین منظور حضرت علی (علیه السلام) را در بستر خود خواباند و عبدالله بن ارقد را که با راه‌های منطقه آشنا بود، استخدام تا او را به دور از چشم کفار، به مدینه برساند. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) پس از اینکه مکه را ترک کرد، همچنان عیون و جاسوسانی داشت که اخبار و گزارش‌های مکه را به وی می‌رساندند. از آن پس عباس بن عبدالمطلب در مکه ماند و اخبار قریش را برای رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) ارسال می‌کرد.
چرخه اطلاعاتی در تشکیلات رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)

چرخه اطلاعات در سیستم اطلاعاتی رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) از چنان دقت و استحکامی برخوردار بوده است که هیچ‌گاه دچار خطا و یا اشتباه در محاسبات، ارزیابی‌ها و عملیات خود نگردیدند. در سیستم اطلاعاتی رسول‌الله (صلی الله علیه و آله و سلم) ابتدا اطلاعات جمع‌آوری و سپس ارزیابی می‌گردید. در مرحله بعد ایشان گزینه‌های متعدد را مورد بررسی قرار می‌دادند و از بین آن‌ها یکی را انتخاب و اجرا می‌کردند و پس از آن نیز بازخورد اقدامات خود را جمع‌آوری و ارزیابی می‌نمودند.

اطلاعاتی که از طرق مختلف به دست رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌رسید، سنگ بنای بسیاری از تصمیم‌گیری‌ها و تصمیم‌سازی‌های آن حضرت قرار می‌گرفت (بخشی، 1393: 126)
 
2) اطلاعات در زمان امیرالمؤمنین علی (علیه السلام)
پس از رحلت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) دامنه و قلمرو حکومت اسلامی خصوصاً در زمان حضرت علی (علیه السلام) گسترش قابل توجهی نموده بود و سرزمین‌های زیادی در داخل و خارج از شبه‌جزیره عربستان تحت حاکمیت اسلام قرار گرفته بود. در مقابل توطئه‌ها، دشمنی‌ها و کارشکنی مخالفین داخلی و خارجی نیز هر روز گسترده‌تر و پیچیده‌تر می‌شد.

امام (علیه السلام) پس از آنکه زمام حکومت را به دست گرفتند، سازمان اطلاعاتی بسیار منسجم را با اهداف و برنامه‌های تعریف شده، جهت جمع‌آوری اطلاعات و اخبار در داخل و خارج از قلمرو حکومت اسلامی سازمان‌دهی و راه‌اندازی نمودند.

آن حضرت جمع‌آوری اطلاعات از دشمنان خارجی و مخالفین داخلی را با اهداف گسترده‌تری سازمان‌دهی و توسعه داد و برای آن پشتوانه مالی ثابت از بیت‌المال تعیین نمود. تشکیلات اطلاعاتی علی (علیه السلام) از جمله بازوهای مهم حکومت آن حضرت بود که اخبار و اطلاعات لازم را از دشمنان خارجی، جریانات، مخالفین و شخصیت‌های داخلی در سراسر سرزمین‌های اسلامی جمع‌آوری و به سمع آن حضرت می‌رساند.

امیرمؤمنان علی (علیه السلام) در نامه‌ای خطاب به شریح بن هانی و زیاد بن نضر، دو نفر از فرماندهانش چنین یادآور می‌شود: «وقتی از دیار خویش خارج شدید، از فرستادگان گروه‌های اطلاعاتی سستی نکنید، آنان را از بعضی از راه‌های کوهستانی و پوشش درخت‌ها و هرچه در منطقه آن‌ها را بپوشاند و در خود پنهان دارد، نفرستید، تا دشمن شما را غافل‌گیر نکند و بر شما کمین نزند.»

امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) پس از آن که از نامه معاویه به «زیاد بن ابیه» مطلع می‌گردد، خطاب به او می‌نویسد: «اطلاع یافتم که معاویه نامه‌ای برایت نوشته، تا عقلت را بدزدد و عزم و تصمیمت را درهم بشکند، از او بر حذر باش که شیطان از هر طرف به سراغ انسان می‌آید.»

«ابن ابی سلمه» یکی دیگر از فرمانداران حضرت علی (علیه السلام) بود که با مردم به قساوت و خشونت رفتار می‌نمود. خبر آن توسط نیروهای اطلاعاتی به آن حضرت رسید. حضرت (علیه السلام) در نامه‌ای خطاب به او نوشت: «پس از حمد خدا و درود. همانا دهقانان مرکز فرمانداریت، از خشونت و قساوت و تحقیر کردن مردم و سنگدلی تو شکایت کردند. من درباره آن‌ها اندیشیدم، نه آنان را شایسته نزدیک دشمن یافتم، زیرا که مشرکند، و نه سزاوار قساوت و سنگدلی و بدرفتاری هستند زیرا که با ما هم‌پیمانند. پس در رفتار با آنان نرمی و درشتی به هم‌آمیز، رفتاری توأم با شدت و نرمش داشته باش. اعتدال و میانه‌روی را در نزدیک کردن یا دور نمودن، رعایت کن.»

امیرمؤمنان علی (علیه السلام)، پس از اطلاع از خیانت یکی از فرمانداران، در نامه‌ای خطاب به وی نوشت: «به من خبر رسیده که کشت زمین‌ها را برداشته و آنچه را می‌توانستی گرفته و آنچه در اختیار داشتی به خیانت خورده‌ای، پس هر چه زودتر حساب اموال را برای من بفرست و بدان که حسابرسی خداوند از حسابرسی مردم سخت‌تر است.» (همان: 128)
 
اجماع، اقوال فقها
فقهای شیعه وجوب حفظ نظام را به عنوان یک بحث و یا باب مستقل در کتب فقهی خود مطرح نکرده‌اند ولی از سخنان آنان در موارد گوناگون و در خلال مباحث مختلف به دست می‌آید که «وجوب حفظ نظام» از مسلمات فقه شیعه می‌باشد و از جمله احکام کلی و عامی است که در مسائل مختلف، می‌توان آن را به عنوان یکی از قواعد فقهی، بلکه در رأس آن‌ها به شمار آورد.

موضوع «حفظ نظام» در کلمات فقها در سه معنای متفاوت استعمال شده است: در کلمات برخی از فقها حفظ نظام به معنای «حفظ نظام اجتماعی»‌ و یا «نظم عمومی» است. در کلمات برخی دیگر منظور از حفظ نظام، به معنای «حفظ حکومت اسلامی» است و در مواردی نیز به معنای حفظ «اساس اسلام» و یا «بیضه اسلام» به کار رفته است.

اگر چه ممکن است در وجوب حفظ نظام به معنای اول و دوم اختلاف نظر بین فقها وجود داشته باشد اما در مورد وجوب حفظ نظام به معنای سوم، بین فقها و حتی مسلمین اتفاق نظر می‌باشد.

امام خمینی (ره) که بیش از سایر فقها در ارتباط با این موضوع بحث نموده، می‌فرماید: «همانا حفظ نظام از واجبات بسیار مؤکد است و ایجاد اخلال در امور مسلمانان از امور مورد غضب است» ایشان در جایی دیگر حفظ نظام را واجب عقلی و شرعی دانسته است و می‌فرماید‌: «جامعه نظم لازم دارد. اگر نظم از کار برداشته شود، جامعه از بین می‌رود. حفظ نظام، یکی از واجبات شرعیه و عقلیه است که نظام باید محفوظ باشد.»

امام خمینی (ره) در مورد اهمیت حفظ نظام اسلام و جایگاه آن نسبت به سایر فرایض می‌گوید:‌ «حفظ اسلام، یک فریضه الهی است، بالاتر از تمام فرایض؛ یعنی هیچ فریضه‌ای در اسلام، بالاتر از حفظ خود اسلام نیست. اگر حفظ اسلام جزء فریضه‌های بزرگ است و بزرگ‌ترین فریضه است، بر همه ما و شما و همه ملت ایران و هم روحانیون حفظ این جمهوری اسلامی از اعظم فرایض است. مرحوم صدوق (ره) می‌نویسد: «پیغمبر (صلی الله علیه و اله و سلم) در مدینه جاسوسان و مراقبانی داشت که آن حضرت را چه در زمان جنگ و چه در زمان صلح از هر مطلب کوچک و بزرگی که مرتبط با مصلحت عمومی مسلمانان بود، باخبر می‌کردند و رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز همیشه توسط آنان، چه در زمانی که در مدینه بود و چه زمانی که در خارج از مدینه بود، بر اوضاع و اخبار مدینه اشراف داشت.»

وجوب تجسس بناء عقلا

یکی از مهم‌ترین و اساسی‌ترین ادله‌ای که بر وجوب تجسس و کسب اطلاعات و اخبار دلالت می‌کند، بنای عقلا است.

تمام علمای عالم در طول تاریخ بر این نظرند که هر نظام سیاسی و اجتماعی جهت حفظ، بقا و رشد خود نیاز به تجسس و جمع‌آوری اطلاعات دارد. از طرف دیگر جلوگیری از هرج و مرج، ناامنی، ظلم و فساد و مقابله با حیله‌ها و کینه‌توزی‌های دشمنان را بدون تجسس و جمع‌آوری اطلاعات امری محال و بلکه غیرممکن دانسته‌اند و به همین خاطر همه حکومت‌ها و نظام‌های سیاسی، تشکیلاتی را با طبقه‌بندی بالا ایجاد نموده‌اند تا طرح‌ها، توطئه‌ها، نقشه‌های دشمنان و عوامل خائن و مخل امنیت را شناسایی و (جاسوسی) و هم چنین مانع نفوذ و دسترسی جاسوسان دشمن به اسرار نظام و جامعه خود گردند (ضد جاسوسی).

به عبارت دیگر تمام حکومت‌ها و نظام‌های سیاسی و اجتماعی برای دوام و بقای خود نیاز به یک سری مشاغل دارند که از جمله آن‌ها (و شاید اساس همه آنها) وجود تشکیلاتی جهت تجسس و جمع‌آوری اطلاعات است.

بنابراین عقلا، حفظ نظام و برقراری نظم را در جامعه امری واجب و ضروری می‌دانند و به دنبال آن هر چیزی که انجام شدن واجب بر آن متوقف باشد نیز واجب است. (مقدمه واجب واجب است)

مضافاً اجرای بسیاری از احکام اسلامی همچون حدود، دیات، امر به معروف و نهی از منکر، جهاد، حفظ مرزها و عدالت که هدف همه انبیاء (علیه السلام) بوده و... متوقف بر وجود حکومت می‌باشد و بدون وجود حکومت بسیاری از احکام الهی تعطیل خواهد شد و از لوازم و ضروریات اولیه حکومت، وجود تشکیلات اطلاعاتی است. (بخشی، 1393:‌ 212)

جمع بندی و نتیجه‌گیری

همان‌طور که بیان شد، وجود تشکیلات منسجم و سازمان یافته جهت جمع‌آوری اخبار و اطلاعات در عرصه‌های مختلف سیاسی، اجتماعی، نظامی، اقتصادی و... از جمله نیازهای اساسی و ضروری کلیه تشکلات سازمان‌یافته و نظام‌های سیاسی و حکومتی بوده و هست که امروزه از آن به عنوان «اطلاعات» نامبرده می‌شود.

اسلام نیز بر اصل ضرورت، وجود تشکیلات اطلاعاتی برای حفظ امنیت و صیانت از حکومت و نظام، صحه گذاشته و بر اساس قوانین شرعی و ارزش‌های خاص خود، نیاز به تشکیلات اطلاعاتی را پذیرفته و از آن در راستای اهداف مشروع خود بهره می‌گرفته است. بررسی تاریخ اسلام و سیره انبیاء پیشین (علیه السلام) و رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه معصومین (علیه السلام) به وضوح نشان‌دهنده توجه خاص آنان به اهمیت و نقش مسائل اطلاعاتی و امنیتی در طول دوران زندگی سیاسی و حتی عبادی آنان بوده است. از طرفی مجموع آیات و روایات ذکر شده نشان دهنده این است که شرع مقدس اسلام ارزش و احترام بسیار بالایی برای حریم خصوصی، حفظ و کتمان اسرار شخصی و عرض و آبروی افراد قائل است و به انحاء مختلف حفظ اسرار مردم را واجب و تجسس از مسائل درونی و اسرار و عورات دیگران را حرام نموده است. البته با دقت در آیات و روایات روشن می‌شود که این تحریم در محدوده اسرار و امور شخصی و خانوادگی است که با مصالح عمومی جامعه ارتباطی ندارد؛ اما مسائل و اموری که با مصالح عمومی نظام و جامعه، خصوصاً جامعه مسلمین ارتباط دارد شامل تحریم نمی‌شود، بلکه تجسس در بسیاری از این امور واجب است و از آنجا که حکم به حرمت تجسس از تحرکات و اسرار و اطلاعات دشمن باعث ضرر بسیار زیادی به حکومت اسلامی و انتظام جامعه اسلامی می‌شود و به طور کلی باعث ایجاد اختلال در نظام و وارد شدن ضرر بسیار به حکومت اسلامی و مسلمین می‌گردد، براساس قاعده لاضرر بر ادله و عناوین اولیه حکومت دارد و باعث تضییق دائره حرمت می‌گردد به نحوی که تجسس از امور دشمن و مخالفین نظام اسلامی و متجاوزین به حقوق شهروندان را از محدوده حرمت خارج می‌سازد البته اگر قائل باشیم لاضرر حکم نیز جعل می‌کند، می‌تواند حکم وجوب تجسس در موارد ضرری را از آن به دست آورد. لذا از نظر قوانین اسلام اصل اولی حرمت و عدم جواز تجسس و جمع‌آوری اطلاعات می‌باشد. از طرف دیگر ادله عقلی و نقلی فراوان دیگری وارد شده که بر جواز تجسس و جمع‌آوری اطلاعات برابر ضوابط و مقررات خاصی می‌باشد و در نتیجه از بررسی مجموع ادله وارده درباره اطلاعات، این مطلب به دست می‌آید که از نظر مبانی اسلامی، اصل اولی حرمت تجسس و جمع‌آوری اطلاعات است، ولی از این اصل کلی در مواردی جمع‌آوری اطلاعات طی شرایط و ضوابطی خاصی جایز و بلکه واجب شمرده شده است. به عبارت دیگر اسلام نه همانند اکثر و یا همه نظام‌های سیاسی، تجسس و جمع‌آوری اطلاعات را به صورت مطلق جایز دانسته و نه آن را به طور مطلق حرام نموده است. بلکه از نظر اسلام اصل اولی در تجسس و جمع‌آوری اطلاعات و اخبار، حرمت است، لکن گاهی ممکن است در شرایط و ضوابط خاصی جمع‌آوری اطلاعات واجب و گاهی حرام و گاهی نیز جایز باشد.
 

پی‌نوشت‌ها:

1. کارشناس حقوق و کارشناس ارشد فرماندهی و مدیریت انتظامی
 

منابع تحقیق :

- قرآن کریم (عربی و فارسی)- ترجمه: الهی قمشه‌ای، چاپ دوم، انتشارات مؤسسه کیهان.
- نهج‌البلاغه (عربی و فارسی)- ترجمه: جعفری تبریزی، محمدتقی، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
- اداره کل حقوق شهروندی قوه قضائیه، (1384)، مجموعه قوانین و مقررات حقوق شهروندی، چاپ اول، تهران: انتشارات فکرسازان.
- احمدزاده، سید مصطفی، (1384)، «اندیشه حوزه»، سال یازدهم، شماره56، مشهد.
- آشوری، محمد، (1381)، آیین دادرسی کیفری، جلد اول، تهران، انتشارات سمت.
- بخشی، عبدالله، (1393)، اطلاعات و امنیت در کتاب و سنت، دانشکده اطلاعات.
- پیرعلی، مصطفی، (1391)، پوشش اطلاعاتی، انتشارات دانشگاه علوم انتظامی.
- جهانیان، وحید‌الدین، (1393)، حقوق شهروندی در پرتو کشف جرم، ناشر دفتر تحقیقات کاربردی فرماندهی انتظامی استان سیستان و بلوچستان.
- حائری، محمد حسین، (1391)، «تجسس»، تهران، دانشگاه امام صادق (علیه السلام).
- شریعتی، سعید، (1384)، حقوق ملت و دولت، تهران، چاپ اول، انتشارات کانون اندیشه جوان.
- دهخدا، علی اکبر، (1348)، لغت نامه، شماره مسلسل 116، تهران: انتشارات دانشگاه تهران.
- رضایی‌پور، آرزو، (1385)، مجموعه کامل قوانین و مقررات حقوق شهروندی، چاپ اول، تهران، انتشارات آرین.
- فالکس، کیس، حقوق شهروندی، ترجمه عبدالعزیز ویسی، تهران، انتشارات سیروان.
- قاسمی، وحید و مهدی ژیان پور، (1386)، مشارکت در امور شهری به مثابه حق و وظیفه شهروندی»، از مقالات برگزیده همایش حقوق شهروندی، ویژه بزرگداشت هفته قوه قضائیه، تهران.
- قربان‌زاده، حسین، (1385)، حفظ حقوق شهروندی در پرتو اصول حاکم بر دادرسی منصفانه، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه امام صادق (علیه السلام)، تهران.
- طاهری، حبیب‌الله، (1387)، قواعد فقه، جلد1، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.
- صفر آبادی، ایمان، (1388)، جاسوسی و ضد جاسوسی، معاونت آموزش ناجا.
- مالجو، محمد، (1384)، مقاله حقوق شهروندی و تأمین اجتماعی، مجله پژوهش، شماره32.
- موسوی، یعقوب، (1383)، موانع توسعه حقوق شهروندی در کلان شهر تهران، پژوهشکده علوم انسانی و اجتماعی جهاد دانشگاهی، تهران.


نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.