جمع «- ات»، یا اصطلاحاً «جمعِ مؤنّثِ سالم»، یکی از اقسامِ سهگانهی جمع در زبانِ عربی است. این نوع جمع به چند دستهی خاص از واژهها اختصاص دارد (1) که مهمترینِ آنها از این قرارند:
1. واژههایِ مختوم به «- ة/ـة» (تاء مربوطه): إشارة > إشارات، ثَمَرة > ثَمَرات، کَلَمَة > کَلِمات، شَخصّیة > شَخصیّات، مُحاوَرَة> مُحاوَرات، کاتِبَة> کاتِبات، أداة > أدَوات، قَناة > قََنَوات، صِفة > صِفات. (2)
2. مصدرهایی که بیش از سه حرف دارند: إستنباط > إستنباطات، إلهام > إلهامات، إنتقاد > إنتقادات، تشبیه > تشبیهات، تصوّر > تصوّرات، بیان > بیانات، جواز > جوازات، کمال > کمالات.
3. عمومِ واژههایِ داراِ چهار حرف یا بیشتر، به شرطِ آنکه به «- ون/ - ین» (پسوندِ جمعِ مذکّرِ سالم) جمع بسته نشوند و جمعِ مکسّرِ مشهوری نداشته باشند: (3)
إسطَبل > إسطَبلات، حَیَوان > حَیَوانات، مُجَلَّد > مُجَلَّدات، مشروب > مشروبات، موجود > موجودات.
بنابراین، مصدرهایِ سه حرفی را نمیتوان به «- ات» جمع بست. مثلاً جَهد، حِفظ، خَبَر، و غَلَط را نمیتوانیم به صورت جَهدات، حِفظات، خَبَرات، و غَلَطات جمع ببندیم.
امّا در فارسیِ امروز، پنج واژهی کاملاً رایجِ اثرات، تلفات، خطرات، نظرات، و نفرات (4) ظاهراً برخلافِ قاعدهی عربیاند:
اَثَرات: اثرها؛ آثار: اثراتِ مخرّب بر اقتصادِ کشور.
تَلَفات: کسانی که در جنگ یا حادثه کشته یا زخمی میشوند: تلفاتِ زمین لرزه.
خَطَرات: خطرها: خطراتِ رانندگی در شب.
نَظَرات: نظرها؛ آراء: نظراتِ خود را بوضوح بیان کرد.
نَفَرات: افراد؛ دشمن با نفراتِ بیشتری مجدداً حمله کرد.
مفردِ چهار واژهی نخست (اثر، تلف (5)، خطر، نظر) در عربی مصدرِ سه حرفیاند و از همین رو، جمع بستنِ آنها به «- ات» برخلافِ قاعده است. از سویِ دیگر، بجز «تلف»، چهار واژهی دیگر دارایِ جمعِ مکسّر هستند (أثر > آثار، خطر > أخطار، نظر > أنظار، نفر > أنفار) و نیازی نیست که به «- ات» جمع بسته شوند. با توجّه به این نکات، برخی، استعمالِ واژههایِ مذکور را در فارسی نادرست میدانند. (7)
نگارنده پنج واژهی موردِ بحث را در فرهنگهایِ عربی جست و جو کرد و تنها یکی از آنها را در یک فرهنگ یافت:
خَطَر (جمع: خَطَرات، أخطار): خطر، مخاطره، ریسک؛ خطرناکی، مخاطرهآمیزی، (فرهنگِ معاصرِ عربی- فارسیِ آذرنوش)
نگارنده تاکنون دهها واژهی سه حرفی و دو حرفی را در فرهنگهایِ عربی یافته است که به «- ات» جمع بسته میشوند. فهرستِ این واژهها در زیر آمده است. (8) توضیح آنکه در این جست و جو فرهنگِ الرّائد، تألیفِ جُبران مسعود، و فرهنگِ معاصرِ عربی- فارسی، تألیفِ آذرتاشِ آذرنوش استقصا شده است. در مواردی نیز که مأخذِ واژه فرهنگی غیر از این دو بوده، نامِ فرهنگ ذکر شده است:
1. آس [فرانسوی: as] (جمع: آسات): آس (در بازیِ ورق).
2. إست (جمع: إستات): پایه، اساس، شالوده؛ مقعد، نشیمنگاه.
3. أمّ (جمع: أمّات، أُمَّهات): مادر.
4. بَأج [فارسی] (جمع: بَأجات): مصدرِ فعلِ بَأَجَ: مالیاتِ گوسفندان، خراجِ گوسفندان.
5. بار [فرانسوی: bar] (جمع: بارات): مشروب فروشی، بار.
6. باص [انگلیسی: bus] (جمع باصات): اتوبوس.
7. باع (جمع: باعات، أبواع، بیعان): فاصلهی دو دستِ باز از هم، ذرع.
8. بَقَر (جمع: بَقَرات، بَقَر، بُقَر، أبقُر، أبقار، أباقِر، أباقیر): گاو، مذکّر و مؤنّث است.
9. بوق (جمع: بوقات، أبواق، بیقان): شیپور، بوق.
10. بیک، بَیک [تُرکی] (جمع: بیکات، بیکَوات، بَکَوات: بیگ (عنوانِ احترامآمیز).
11. تاء (جمع: تاءات): نامِ حرفِ «ت»، تاء.
12. ثَأر (جمع: ثَأرات، ثارات، أثآر، آثار، تَآثِر): مصدرِ فعلِ ثَأَرَ؛ انتقامگیری، خونخواهی، انتقام؛ خونبها.
13. جاز [فرانسوی: gaz، انگلیسی: gas] (جمع: جازات): گاز.
14. جام [فارسی] (جمع: جامات، أجوام، جوم، أجؤُم): پیاله، جام، مؤنّث است.
15. جَزور (جمع: جَزائِر، جُزُر؛ جمع الجمع: جُزُرات): ماده شترِ کشتنی. (لسان العرب)
16. جیم (جمع: جیمات، أجیام): نامِ حرفِ «ج»، جیم؛ شترِ نرِ به هیجان آمده.
17. حَثی (جمع: حَثَیات): آنچه با کفِ دست بردارند (مثلاً خاک).
18. حصی (جمع: حَصَیات، حُصّی، حِصّی): مصدرِ فعلِ حَصیَ؛ سنگریزه.
19. خام [فارسی] (جمع: خامات) بی تجربه، خام، کار نیاموخته، نافرهیخته.
20. خان [فارسی] (جمع: خانات): کاروانسرا؛ میخانه، مشروبفروشی.
21. خَطَر (جمع: خَطَرات، أخطار): خطر، مخاطره، ریسک؛ خطرناکی، مخاطرهآمیزی.
22. خَود (جمع: خَودات؛ خود): زنِ جوان.
23. داغ [فارسی] (جمع: داغات): نشان، داغ (رویِ بدن حیوانات).
24. دَأی (جمع: دَأَیات): مصدرِ فعلِ دَأی؛ محلِّ به هم پیوستنِ دندهها.
25. دوش [فرانسوی: douche] (جمع: دوشات): دوش (در حمّام).
26. دُهن (جمع: دُهنات، أدهان، دُهون، دِهان): روغن؛ چربی.
27. راق (جمع: راقات): چینه، لایه.
28. رَجَب (جمع: أرجاب، رُجوب، رِجاب، رَجَبات، عَلی صیغَةِ جَمعِ المؤَنَّثِ بِاعتِبارِ اللَّیالی الَّتی هُوَ مَوضوعٌ لَها): رجب (ماهِ هفتمِ سالِ هجریِ قمری). (اقرب الموارد)
29. زیج (جمع: زیجات، أزیاج، زیجَةَ): تقویمِ نجومی، زیج؛ شاغول (در بنّایی).
30. ساف (جمع: سافات، آسُف): هر رده از خشت یا سنگ در دیوار.
31. سَبَا [فارسی] (جمع: سَبَتات، أسبِتَة): سبد.
32. سِتّ (جمع: سِتّات): خانم.
33. سِدر (جمع: سِدرات، سِدَر، سُدور): درختِ سدر، درختِ کُنار.
34. سَعَف (جمع: سَعَفات): شاخهی درختِ خرما.
35. سَنَد (جمع: سَنَدات، أسناد): سند، مدرک؛ سفته؛ برگهی سهام؛ وثیقه، گرو.
36. شال [فارسی] (جمع: شالات، شیلان): شال، اِشارپ.
37. شِک [فرانسوی: chèque] (جمع: شِکات): چِک (در بانک).
38. شِلِن [انگلیسی: shilling] (جمع: شِلِنات): شیلینگ (واحدِ پول).
39. شیک [فرانسوی: chèque] (جمع: شیکات): چِک ( در بانک).
40. صَبا (جمع: صَبَوات، أصباء): بادِ شرقی، بادِ صبا، مؤنّث است.
41. ضَبغ، ضَبُع (جمع: ضَبُعات، أضبُع، ضِباع، ضُبع، ضُبُع، ضُبوعَة، مَضبَعَة): کفتار، مؤنّث است.
42. طاس [فارسی] (جمع: طاسات): پیاله، جام.
43. طاق (جمع: طاقات، أطواق، طیقان): طاق؛ لایه، طبقه.
44. طَریق (جمع: طُرُق، أطرُق، أطرِقَة، أطرِقاء؛ جمع الجمع: طُرُقات): راه، جادّه.
45. طَلَب (جمع: طَلَبات): طلب، درخواست، تقاضا، مطالبه؛ فراخوانی، دعوت؛ خواهش، التماس، استدعا.
46. طَلَق (جمع: طَلَقات، أطلاق): شلّیکِ تیر.
47. ظَبی (جمع: ظَبَیات، ظِباء، أظبٍ، ظُبیّ): آهو.
48. ظَعینَة (جمع: ظَعائِن، ظُعن؛ ظُعُن؛ جمع الجمع: أظعان، ظُعُنات): کجاوه، هودج، (المنجد)
49. عُرس، عُرُس (جمع: عُرُسات، أعراس): عروسی، جشنِ عروسی. (المنجد)
50. عَلَق (جمع: عَلَقات): زالو؛ لختهی خون.
51. عیر (جمع: عیرات، عَیرات): کاروانِ خرها، مؤنّث است.
52. غاز [فرانسوی: gaz، انگلیسی: gas] (جمع: غازات): گاز.
53. غال (جمع: غالات): قفل.
54. غَین (جمع: غَینات، غُیون، أغیان): نامِِ حرفِ «غ»، غین.
55. فول (جمع: فولات): باقلا.
56. فیش [فرانسوی: fiche] (جمع: فیشات): دو شاخهی برق.
57. کار [فارسی] (جمع: کارات): نوعی کشتی؛ در اصطلاحِ عامیانه، حرفه، پیشه، کار. (المنجد)
58. کَأس (جمع: کَأسات، کُؤوس، أکُؤس، کِئاس): کاسه، فنجان؛ ایوان؛ گیلاسِ شراب، جامِ شراب، مؤنّث است.
59. کَلَک [فارسی] (جمع: کَلَکات): نوعی قایقِ کوچک، کلک.
60. کوس [فارسی] (جمع: کوسات): طبلِ کوچک، طبل، کوس.
61. لام (جمع: لامات): نامِ حرفِ «ل»، لام؛ ترس، هراس؛ کالبد، تن؛ نزدیکی، قرب؛ سخت، شدید.
62. لِتر [فرانسوی: litre] (جمع: لِترات): لیتر.
63. لَنش [انگلیسی: launch] (جمع: لَنشات): قایقِ موتوری، لنج.
64. لوج [انگلیسی: loge] (جمع: لوجات، ألواج): لُژ (در تئاتر و سینما).
65. لَهَق (جمع: لَهَقات، لِهاق): مصدرِ فعلِ لَهِقَ؛ گاوِ نرِ سفید؛ هر چیزِ سفید.
66. مِلّ (جمع: مِلّات): سابقاً، کوچکترین واحدِ پول در فلسطین و اردن.
67. نای [فارسی] (جمع: نایات): نوعی سازِ موسیقی، نای، نی، نی لبک.
68. نون (جمع: نونات): نام حرفِ «ن»، نون.
69. نَهج (جمع: نَهجات، نُهُج، نُهوج): مصدرِ فعلِ نَهَجَ؛ راهِ آشکار.
70. وَفر [جمع: وَفرات، وُفور]: فراوانی، کثرت، وفور؛ صرفهجویی؛ پسانداز.
71. وِنش [انگلیسی: winch] (جمع: وِنشات، أوناش): جرّثقیل، وینچ.
72.هاء (جمع: هاءات): نامِ حرفِ «ه»، هاء.
73. هُبَع (جمع: هُبَعات، هِباع): خر، الاغ؛ بچّه شتر یا گوسالهای که در تابستان به دنیا آمده باشد.
74. یای [تُرکی] (جمع: یایات): فنرِ مارپیچی، فنر.
از بررسیِ این 74 واژه چند نکته بدست میآید:
• 29 واژه از این 74 واژه دخیلاند، یعنی از زبانهایِ دیگر واردِ عربی شدهاند، بدین قرار: فارسی (12 واژه)، فرانسوی (10 واژه)، انگلیسی (5 واژه)، تُرکی (2 واژه).
• 39 واژه از این 74 واژه فقط به «- ات» جمع بسته میشوند و سی و پنجتایشان هم به «- ات» جمع بسته میشوند و هم جمعِ مکسّر دارند.
•3 تا از این واژهها جمعِ مکسّرند که دورابه جمع بسته میشوند: جَزور > جُزُر> جُزُرات؛ طَریق > طُرُق > طُرُقات؛ ظَعینَة > ظُعُن > ظُعُنات.
پینوشتها:
1. برای اطّلاع از ویژگیهایِ اینگونه واژهها، رجوع شود به:
یعقوب، إمیل بدیع، و میشال عاصی، المعجم المفصّل فی اللّغة و الأدب، دار العلم للمُلابین، بیرون، 1987، ج1، صص519-523؛ نجحفی، ابوالحسن، غلط ننویسیم (فرهنگِ دشواریهایِ زبانِ فارسی)، مرکزِ دانشگاهی، چاپِ سوّم (با تجدیدِ نظر)، تهران، 1370، صص135-136.
2. البّته این قاعده استثناهایی نیز دارد که برخی از مشهورترین مواردِ آن عبارتاند از: أَمَّة > أُمَم (نه أُمَّات)، غُدَّة > غُدَد (نه غُدّات)، قُلَّة > قُلَل (نه قُلّات)، مِلَّة > مِلَل (نه مِلّات).
3. مثلاً بَرِنامَج، غُضروف، قانون، و قَهرَمان با آنکه بیش از چهار حرف دارند، به صورتِ برَنامَجات، غُضروفات، قانونات، و قَهرَمانات جمع بسته نمیشوند، بلکه هر یک جمعِ مکسّر خود را دارند: بَرامِج، غُضاریف، قَوانین، قَهارِمَة.
4. طُرفه آنکه هر پنج واژه بر وزنِ «فَعَلات» (جمعِ فَعَل) هستند و مفردِ چهارتایشان به صدایِ –ar ختم میشود.
5. البّته باید توجّه داشت که در فارسی، «تلفات» جمعِ «تلف» نیست، بلکه جمعی بی مفرد است.
6. رجوع شود به غلط ننویسیم. البّته در کتابِ اخیر در موردِ «تلفات» توضیح داده نشده است.
7. این فهرست واژههایِ سه حرفی، مختوم به «-ة / -ة»، مانندِ صِفَة (جمع: صِفات) و هِبَة (جمع: هِبات)، را دربر نمیگیرد.
$ منابع تحقیق:
1. آذرنوش، آذرتاش، 1379ش، فرهنگِ معاصرِ عربی- فارسی (بر اساسِ فرهنگِ عربی- انگلیسی هانس وِر)، نی، تهران.
2. ابن منظور، ابوالفضل جمال الدّین محمّد بن مکرّم، 1410ق/ 1990، لسان العرب، دار صادر، بیروت.
3. شَرتوتی، سعید الخوریّ، 1403ق، اقرب الموارد فی فُصَح العربیّة و الشّوارِد، منشورات مکتبة آیة الله العظمی المرعشیّ النّجفی، قم.
4. مسعود، جُبران، 1990، الرّائد، دارالعلم للمَلایین، بیروت.
5. المنجد، 1988، دارالمشرق، بیروت. در پایانِ متن، تکملهای به نامِ «ملحق» افزوده شده که در آن تعدای از واژهها و اصطلاحاتی که در متنِ المنجد ثبت نشده، آمده است.
6. نجفی، ابوالحسن، 1370، غلط ننویسیم (فرهنگِ دشواریهایِ زبانِ فارسی)، مرکزِ نشرِ دانشگاهی، چاپ سوّم (با تجدیدِ نظر)، تهران.
7. یعقوب، إمیل بدیع، و میشال عاصی، 1987، المعجم المفصّل فی اللّغة و الأدب، دارالعلم للمِلایین، بیروت.
8. Wehr, Hans, J. Milton Cowan (ed), 1974, A Dictionary of Modern Written Arabic Otte Harrassowitz, Wiesbaden [Reprinted by Librairie du Liban, 1980];
عنوانِ عربی: فیر، هانز، و ج. میلتون کوان، 1980، معجم اللّغة العربیّة المعاصرة (عربی- انکلیزی)، مکتبة لبنان، بیروت.
صادقی، علی اشرف؛ خطیبی، ابوالفضل؛ (1393)، جشن نامهی دکتر فتح الله مجتبائی، تهران: انتشارات هرمس، چاپ اول.