نقباي ري و قم و گسترش تشيع در ايران
تاريخچه ي سياسي ، مذهبي ري پس از اسلام
الف ) تسنن در ري
اگر رواياتي که از اهل بيت (ع) در مذمت ري نقل شده است ، صحت داشته باشد ، مي توان آنها را تأييدي بر گرايش ضد شيعي مردم اين شهر دانست . (4)
ب ) علل و عوامل گرايش مردم ري به تشيع
1. در مرحله ي نخست ، موقعيت جغرافيايي ري بوده که از طرف شمال به طبرستان و از طرف جنوب به قم محدود مي شد ويه سبب اينکه آن دو منطقه وبه خصوص قم از مناطق شيعه نشين بوده اند ، اين موضوع مي توانسته از نظر مذهبي بر ري تأثير گذاشته باشد . همچنين طبرستان با موقعيت کوهستاني و جنگلي اي که داشت و نيز تأسيس اوّلين دولت مستقل شيعي مذهب در آنجا به دست حسن بن زيد و پس از او ناصر اطروش ، خود ، زمينه اي شد تا سادات و کساني که پس از شکست قيامها ازبرابر عباسيان فرار مي کردند ، در اين منطقه گرد هم آيند ، چنانکه يحيي بن زيد ، پس از شکست قيام زيد بن علي (ع) ، ويحيي بن عبدالله بن حسن ، پس از شکست قيام حسين بن علي بن حسن ( شهيد فَخّ )(5 ) به اين منطقه پناهنده شدند .
2. حاکميت ابوالحسن احمد بن حسن مادراني ( / مادرايي ) بر ري در سال 275 ق ، و حمايت وي از شيعيان ، به گونه اي که حتي برخي از علماي اهل تسنن براي تقّرب به وي کتابهايي درباره ي اهل بيت (ع) نوشتند . از جمله عبدالرحمان بن لابي حاتم ، مؤلّف کتاب الجرح و التعديل ،(6 ) که براي مادراني ، کتاب فضائل أهل بيت را نوشت .(7 )
3 . يکي ديگر از عوامل گرايش مردم ري به تشيع ، وجود يکي از وکلاي امام زمان (ع) به نام ابوالحسين محمد بن جعفر اسدي ( م312 ق ) در اين شهر بوده است .(8)
4. حضور چشمگير شخصيتهاي علمي و سياسي سادات از اواسط قرن سوم تا قرن ششم و هفتم هجري نيز تأثير زيادي بر اوضاع سياسي ، مذهبي اين منطقه گذاشته است . ازچهره هاي برجسته ي اين سادات ميتوان عبدالعظيم حسني (ع) و حسن بن زيد ، معروف به داعي کبير ، بنيانگذار دولت علويان طبرستان را نام برد که در قرن سوم هجري در اين شهر مي زيسته اند . مؤلف کتاب منتقله الطالبيه ، که در قرن پنجم مي زيسته ، آمار قابل توجهي از مهاجران سادات طالبيه به ايران ارائه داده است . وي بيش از شصت نفر از سادات را نام برده که به ري مهاجرت کرده اند و هر يک ، خانداني را در اين شهر بنيان گذاشته اند . همچنين شيخ منتجب الدين در الفهرست و قزويني در النقض ، به اسامي علما و خاندان و سادات شيعي ، ( اعم از امامي و زيدي ) اشاره کرده اند که سادات جعفري ، شجري ، ديباجي ، مرعشي و سادات کيسکي و خاندان بابويه - که منتجب الدين ، خود از آنان است - از آن جمله اند . نکته ي قابل توجه اينکه بيشتر اين علما ، با يکي دو واسطه از شاگردان سيد مرتضي و شيخ طوسي و پسرش شيخ علي بوده اند و اين نکته ، يکي از عوامل اصلي و مهم انتقال فقه و انديشه هاي تشيع از عراق به ايران بوده است .
با ظهور دولت شيعي مذهب آل بويه در قرن چهارم و پنجم هجري ، عصر جديدي براي شيعيان ايران و عراق ، آغاز شد . شيعيان و علماي شيعه که تا آن زمان در فشار و تبعيد و تقّيه به حيا ت سياسي ، مذهبي خود ادامه مي دادند ، در اين دوران با حمايت حاکمان آل بويه ، به بسط و گسترش عقايد خود پرداختند . شيخ مفيد ، سيد مرتضي و شيخ طوسي در عراق ، و شيخ کليني و شيخ صدوق در قم و ري و خراسان ، از چهره هاي علمي شيعه اند که در اين دوران درخشيدند و اصول چهار گانه ي جهان تشيع ( کتب اربعه ) را تدوين کردند . رکن الدوله با دعوت از شيخ صدوق براي آمدن از قم به ري و برگزاري مباحثه و مناظرات علمي ، نقش ويژه اي در گسترش تشيع در ري و خراسان داشت . از اين رو ، نجاشي از صدوق به « وجه الطائفه بخراسان » يادکرده است ،(9 ) چنانکه درباره ي کليني نيز مي گويد : « شيخ أصحابنا في وقته بالري و وجههم » .(10 )
کتابخانه ي بزرگي که آل بويه به کمک وزيران شيعي مذهبشان در ري داير کردند و آن گونه که از نامه ي سلطان محمود غزنوي به خليفه عباسي به دست مي آيد ، بيشتر اين کتابها درباره ي کلام و عقايد شيعه بوده است ، خود ، نمونه اي از تلاش آل بويه در تقويت و گسترش مذهب شيعه در ري است .(11)
عبدالجليل قزويني ، فهرستي از شهرهاي شيعه نشين در قرن پنجم ارائه داده و مکرّر از ري نام برده است .( 12) به نوشته ي ابن طباطبا ، ري در قرن ششم به يکي از پايگاه هاي تشيع در ايران تبديل شده بود . بنا بر گزارش ياقوت ، سه طايفه در ري زندگي مي کرده اند : شافعيان ، که در اقليت بودند ، حنبليان که جمعيت زيادي داشتند ، و شيعيان که بيشتر مردم ري را تشکيل مي دادند .( 13)
قزويني ، محلات شيعه نشين در ري را تا حدود زيادي معين کرده و ازآنها نام برده است . از مهم ترين اين محله ها مصلحگاه و زاد مهران بوده است ، چنانکه نويسنده ي فضائح الروافض ، بدان اشاره کرده است .(14 )
روستاهاي ري نيز شيعه مذهب بوده اند ، چنانکه ياقوت مي گويد : روستاهاي ري ، همگي شيعه اند و تعداد بسيار اندکي حنفي در آن روستاها زندگي مي کنند ؛ ولي از شافعيان اثري نيست . (15)
از جمله ي روستاهاي ري مي توان به کلين ، ورامين ، دوريست ، اشناباد و قصران ( منطقه ي کوهستاني شمال شرقي و غريي تا مرز مازندران ، که خود شامل روستاهاي بسيار ز يادي بوده ) اشاره کرد . از روستاها و توابع ري ، برخي از خاندانهاي بزرگ و علما و فقهاي نامي شيعي نيز برخاسته اند که خاندان دوريستي ، از آن جمله اند . از اين خاندان ، عالماني چون : جعفر بن محمد دوريستي ( 380 - 472ق ) از شاگردان شيخ مفيد و سيد مرتضي ، و نيز عبدالله بن جعفر بن محمد بن موسي بن جعفر درويستي ( م 600 ق ) را مي توان نام برد . همچنين شيخ کليني رازي ، مؤلف کتاب پر ارج الکافي - که يکي از اصول چهار گانه ي شيعه است - از جمله علماي بزرگ شيعه به شمار مي رود که از توابع ري برخاسته است . بسياري ديگر از اين علما را مي توان در فهرست منتجب الدين يافت که با پسوند فاميل ، روستاهاي آنان مشخص شده اند .
ري ، در قرن هفتم بر اثر نزاعها و جنگهاي ميان تشيع و تسنن از يک سو ، و حنبليان با شافعيان از سويي ديگر ، رو به ويراني نهاد ، چنانکه ياقوت که خود در سال 617 ق ، از ري ديدن کرده ، با شهري ويران شده روبه رو شده است . (16)
حمد الله مستوفي ، در قرن هشتم ، درباره ي مذهب ري چنين گفته است :
اهل شهر و اکثر ولايات ، شيعه ي اثنا عشري اند ، مگر روستاهاي قوهه که حنفي باشند و در ري ، اهل بيت (ع) بسيار مدفون اند . (17)
منصب نقابت و وظايف نقيب
کار اصلي نقيب ، مراقبت و دقت در انساب سادات بود ؛ زير ا بسياري براي کسب شهرت و افتخار، به دروغ خود را از فرزندان امام علي (ع) ، امام حسن ( ع) و امام حسين ( ع) معرفي مي کردند .(21) نقابت ، منصبي بود که زير نظر دولت و حاکم وقت ، به سرپرستي سادات ، مشغول به انجام خدمت مي شد و در صورتي رسميت پيدا مي کرد و که فرمان خليفه درباره ي آن صادر مي شد . متن چند فرمان نقابت که از طرف خلفا صادر شده ، به انشاي ابراهيم صابي است . از اين متون ، به خوبي معلوم مي شودکه سادات ، داراي موقعيت ويژه اي بوده اند .(22 )خلفا و فرمانداران ، نقيبان را از ميان علما و اشخاص صاحب نفوذ انتخاب مي کردند . نقيب هر شهري ، سلسله نسب سادات ساکن آنجا را در دفتري فراهم مي آورد که به آن « جريده » مي گفتند . گاه نقيب ، يکي از نسب شناسان آنجا را مأمور اين کار مي کرد .
يکي از مهم ترين اين جريده ها « جريده الري » تأليف سيد ابوالعباس احمد بن مانکديم( 23 ) بن علي بن محمد است که براي معرفي انساب سادات ري ، از منابع موثق ، گرد آوري شده است و بسياري از نسب شناسان ، از جمله ابو عبدالله بن طباطبا و ابن مهنا عبيدلي ، بر آن اعتماد کرده اند .(24)
بيهقي در لباب الأنساب ، فصلي را به وظايف نقيب اختصاص داده که وظايف زير از آن جمله است :
1. رسيدگي به جرايم سادات
2. برخورد جدي با مدعيان دروغين که خود را در ميان مردم ، علوي معرفي مي کردند . براي اينکه احتياط لازم و دقت کافي در اين زمينه مبذول شود ، دو نفر از علماي انساب ، يکي علوي و ديگري غير علوي ، به عنوان د وشاهد عادل ، انتخاب مي شدند تا او را در کار نقابت ، ياري رسا نند .
3 . رسيدگي به سادات مستمند و ايجاد زمينه هاي اشتغال براي آنان تا به تکدي نپردازند و زندگي مناسبي برايشان فراهم شود .( 25)
از جمله وظايف ديگري که براي نقيب برشمرده اند ، نظارت بر موقوفات مربوط به آنان بوده است .( 26 ) اين موضوع مي توانست در حل فقر سادات ، نقش مؤثري داشته باشد .
سادات ري ، از مناطق مختلفي از جمله مدينه ، کوفه ، قم ، طوس ، طبرستان ، گرگان ،رويان ، آمل ، کليس ( از نواحي رويان طبرستان ) و آبه ( / آوه ) به آن ديار مهاجرت کرده بودند .(27 ) از آنجا ذکر شرح حال همه ي آنها به طول مي انجامد ، به اجمال ،فهرست اسامي آنان را آورده ، شرح کوتاهي درباره ي برخي از آنان ارائه خواهيم کرد .
نقباي ساجدي
2. محمد بن حمزه ي قمي. (29)
3. سيد اجل ابوالقاسم علي بن محمد بن حمزه بن احمد بن محمد بن اسماعيل بن محمد ين عبدالله بن زين العابدين علي بن حسين بن علي بن ابي طالب (ع) . وي مردي بزرگوار و فاضل بوده است و پس از عموي خود ، علي بن حمزه ، نقابت سادات قم بدو تفويض شد .(30 ) وي در سال 345 ق، به حج رفت و معز الدوله و سادات عراق و حجاز ، او را گرامي داشتند .(31 ) وي در شعبان سال 347 ق ، در گذشت و در کنار پدر بزرگوارش دفن شد .(32 )
4. محمد بن ابي القاسم علي بن محمد بن حمزه ( معروف به سلطان محمد شريف ) . وي از نقباي قم بوده است . پيش از اين ، درباره ي وي سخن گفتيم .
5 . سيد ابوالحسن علي زکي بن محمد شريف بن ابوالقاسم علي بن ابي جعفر محمد بن حمزه . وي ، از نقيبان ري بوده است. (33 ) خاندان سيد زکي ، از نقباي قم و ري وکاشان بوده اند .(34 ) او از نسل ابو محمد عبدالله با هر بن زين العابدين (ع) است . فرزندان واعقاب وي از نقباي ري و قم و بلکه تمام عراق عجم بوده اند که به برخي از آنان اشاره مي شود .
6. سيد اجل ذوالفخرين ابوالحسن مطهر بن علي بن محمد بن علي (35 ) ( ملقب به « مرتضي » ) . وي نقيب سادات ري و قم بوده است . گرچه سيد عليخان تصريح کرده که ابوالقاسم مطهر ، نقابت آمل را نيز داشته است ؛( 36 ) اما محدث ارموي ، اين مطلب را اشتباهي مسلم از او دانسته است .(37 ) سيد ا بوالحسن ، سرآمد علماي بزرگ دوره ي خود بود که در کنار علم و سيادت ، داراي ثروت فراواني نيز بود . دوران وي ، نقطه ي اوج سلطنت سلجوقيان بود و پادشاهان سلجوقي با اصرار و خواهش زياد مي خواستند تا او افتخار مصاهرت ( دامادي ) ايشان را به آنان بدهد . از اين رو ، خواجه نظام الملک ، وزير قدرتمند سلجوقيان ، دختر خود را به ازدوا ج پسر سيد ، يعني سيد محمد درآورد،(38 ) چنانکه مادرش عايشه خاتون ، دختر الب ارسلان سلجوقي بود .( 39)
7 . سيد شرف الدين محمد بن مطهر . کتابخانه ي وي آنچنان غني بوده که بيهقي مي گويد . کتابهايي از ابونصر فارابي در آنجا بود که نامشان را نشنيده بودم و بيشتر آنها به خط فارابي و شاگردش ابو زکريا يحيي بن عدي بود .(40 ) وي در قم ، مدرسه ي بزرگي تأسيس کرد . (41)
8. سيد علي بن محمد بن مطهر . وي از نقيبان قم بوده است . همان طور که دانسته شد ، مادر سيد ابوالقاسم علي ، نظام الملک طوسي بوده است .
9. سيد شرفالدين محمد بن علي بن محمد بن مطهر . تولد او به سال 504 ه بوده است .(42 ) رياست نقابت ري ، قم و آمل با او بود .( 43 ) مادر شرف الدين دختر الب ارسلان يا دختر دختر او بوده است . اين موضوع ، در اشعار قوامي به کرات بيان شده است :
فخر زمانه ، تاج الاسلام، صدر دهر
خوريد شرع ذوالحسبين ، اصل مهتري
ازگوهر مطهر سلجوقيان و وحي
با چتري شرع و نوبت دين ، شاه لشکري (44)
صدر جهان ، نقيب نقيبان شرق و غرب
کو سيدي نبي صفت و پادشه لقاست (45)
نقيب آل محمد ، سلاله ي نبوي
جمال گوهر سلجوق و فخر آل و تبار(46 )
به جز تو کيست ز سادات در همه دنيا ؟
که او ائمه نژاد آمد و ملوک تبار (47)
ز سادات اسلام ، خرد و بزرگ
ز شاهان گيتي ، صغار و کبار
نباشد نظيري تو را زانکه تو
پيمبر نژادي و خسرو تبار (48)
خوارزمي ، در ضمن سلسه سند حديثي ، از شرف الدين محمد ، با عظمت تمام ياد کرده و او را رئيس نقباي شرق و غرب عالم اسلام برشمرده است . (49 ) بيهقي نيز با عباراتي بلند ، از دانش فراوان شرف الدين محمد ياد کرده است . (50 ) وي از شاگردان شيخ طوسي بوده (51 ) و در علوم مختلف ، از جمله لغت ، ادب و شعر ، سيره و تاريخ ، يد طولايي داشته است .(52 ) وي صحيح مسلم را ازمحمد بن فضل فراوي فرا گرفت .(53 )درمجلس درس او تني چند از دانشمندان و ستارگان آسمان دانش ايران حاضر مي شدند .که برخي از آنان عبارتند از : خوارزمي ، شيخ منتجب الدين ، ابو سعيد عثمان بن محمد عاقلي ، ابوالقاسم محمود بن محمد قزويني ، مذکي بن محمد بن مذکي قزويني( 54 ) و پسرش عز الدين يحيي .(55 ) وي در سال 566 ق ، در ساوه وفات يافت .( 56)
10 . سيد ابوالقاسم عز الدين بن يحيي بن محمد . وي از بزرگان سادات و نقيب نقيبان ري ، قم و عراق عجم بود که ثروت فراوان داشت .(57 ) و از علماي بزرگ شيعه به شمار مي رفت . در مجلس درس حديث او ، بزرگاني حاضر مي شدند که هر يک ،خود از ستارگان دانش فقه و حديث به شمار مي روند ،از جمله : منتجب الدين علي بن عبيدالله بن بابويه قمي ، که کتاب پرارج رجالي اش الفهرست را - که پس از رجال الطوسي ، مهم ترين کتاب دراحوال علماي شيعه است - به سفارش سيد عز الدين يحيي تدوين کرد .وي در اين کتاب ، از سيد با عظمت بسيار ياد کرده است .(58 ) وي همچنين کتاب الأربعين و في فضائل أمير المؤمنين (ع) تأليف ابو سعيد محمد بن احمد نيشابوري را از او فرا گرفته است.(59)
سيد عز الدين يحيي ، در ابتدا نيابت پدر را در امر نقابت سادات ، بر عهده داشت تا به قوانين اين منصب ، آگاهي کامل پيدا کرد و پس از پدر ، رياست تمام نقباي ري ، قم و عراق عجم به او رسيد .(60 ) نيابت او نيز بر عهده ي سيد نصير الدين بن مهدي بود .(61 ) شرف الدين ، پدر سيد عز الدين ، تنها يک دختر داشت و چون مادرش به عز الدين حامله شد ، شرف الدين ، رسول خدا را در خواب ديد و گفت : اي پيامبر خدا به زودي صاحب فرزندي خواهم شد . نامش را چه بگذاريم ؟ پيامبر (ص ) فرمود : « نامش را يحيي بگذار » . شرف الدين مي گويد : چون از خواب بيدار شدم ، فهميدم اين نوزاد پسر است و چون به اين دنيا آمد ، نام او را يحيي گذاشتم . وقتي يحيي شهيد شد ، تازه متوجه شدند که رسول خدا با انتخاب نام حضرت يحيي براي او از شهادتش نيز خبر داده بود .(62)
موضوع شهادت سيد عز الدين به اين صورت بود که در سال 590 ق ، ري به اشغال سلطان علاء الدين تکش خوارزمشاه درآمد و طغرل ، آخرين سلطان سلجوقي ، کشته شد و سيد عز الدين يحيي نيز به اتهام همکاري با وزير مؤيد الدين ابن قصاب در تصرف بيشتر عراق عجم ، دستگير شد و به شهادت رسيد ؛ ولي پسر او سيد شرف الدين محمد به همراه نصير الدين بن مهدي توانست به بغداد فرار کند .(63 ) سيد يحيي را در کنار حضرت فاطمه ي معصومه (س) در قم دفن کردند .( 64)
11. علاء الدين ابوالحسن مرتضي بن علي بن عز الدين يحيي . از نواده هاي سيد يحيي بوده که از نقباي قم بوده است .(65)
12. سيد فخر الدين ابوالحسن علي بن مرتضي بن محمد . وي از اعقاب احمد الدخ(66 )از فرزندن عبدالله باهر و از نقباي قم بوده است .(67 )صاحب عمده الطالب ، او را در شمار علماي انساب نام برده است .(68 ) قوامي رازي در ديوان خود ، قصيده اي در مدح او سروده است .(69 )
13. يحيي بن ابي عبدالله حسين ( الموفق بالله ) بن ا بي حرب اسماعيل خوارزمي فرزند ابوالقاسم زيد کياکي ( عالم سالوس = چالوس ) .... فرزند قاسم بن حسن بن زيد بن حسن (ع) . وي معروف به « کيا » و ملقب به « الراشد بالله » وعالمي فرهيخته و فاضل و شاعري توانا و از معاصران سيد مرتضي علم الهدي بوده و نقابت سادات ري را بر عهده داشته است . او يکي از پيشوا يان زيديه است که مردم ديلم در سال 446 ق ، با وي بيعت کردند . سيد کيا ، از اساتيد
صاحب کتاب مهاجران آل أبي طالب ( منتقله آل ابي طالب ) است . او بارها مطالبي از استاد خود در آن کتاب ، بيان کرده است . همچنين ابن مهنا عبيدلي در کتاب التذکره ، او را در شمار علماي انساب آورده و کتاب أنساب آل أبي طالب ، از اوست .(70)
14. علي بن قاسم بن حمزه بن احمد بن عبيدالله بن محمد بن عبدالرحمان شجري . وي از جمله نقبايي است که از گرگان به ري مهاجرت کرده است . سادات بنو کسکه ، از اعقاب اويند .(71)
15 . ابو محمد عبدالله حجازي ، فرزند يحيي بن عبدالله حسين بن قاسم بن ابراهيم طباطبا . وي از فرزندان اسماعيل بن ابراهيم بن حسن بن حسن بن علي بن ابي طالب (ع) است . در زماني که مادر مجد الدوله ، حاکم ري بود ، بدان جا آمد واز جانب مانکديم ، نقيب غربا ، نقيب آنجا شد . وي تنها دو پسر به نامهاي محمد و مرتضي داشت که مرتضي ، خود دو پسر به نامهاي قاسم و اميرکا داشته است . ابن طباطبا ، صاحب کتاب منتقله آل أبي طالب ، اين دو را در سال 459 ق ، در ري ديده و مي گويد که قاسم با او دوست بوده است . (72)
16 . ابو عبدالله احمد بن محمد ( اعرج ) ، فرزند احمد بن موسي ( مبرقع ) بن محمد تقي بن علي بن موسي الرضا (ع) . پدرش ابو علي محمد ، معروف به اعرج،(73 ) از کوفه به قم آمد . حاکم قم ،(74 ) وي را مورد احترام بسيار قرار مي داد .(75 ) ابوعبدالله احمد ، در سال 311 ق ، در قم به دنيا آمد .(76 ) او چهار سال بيشتر نداشت که پدرش در سال 315 ق ، درقم درگذشت .(77 )نسب تمام سادات رضوي قم به او ختم مي شود .( 78 )و نقابت سادات آنجا را پس از ابوالقاسم علوي بر عهده داشته است . (79 )ابو عبدالله احمد در 47 سالگي در سال 358 ق ، درگذشت و در مقبره ي محمد بن موسي ، دفن شد . شهر قم در روز وفات او ، يکپارچه در غم و اندوه فرو رفت .(80 )وي داراي چهار دختر و نيز چهار پسر به نامهاي محمد ،(81 )موسي ، علي(82 )وحسن بود .
17 . ابو الحسن موسي بن ابو عبدالله احمد . نقابت سادات علوي قم و نواحي آن ، پس از ابو عبدالله احمد ، به پسر جوانش ابوالحسن موسي تفويض شد . وي ، مردي بسيار فاضل و متواضع بوده است . و علاوه بر رسيدگي به امور سادات قم ، امور سادات آوه ، کاشان و خورزن نيز به فرمان او بوده است . شمار سادات قم و اطراف ، در ان زمان به 331 نفر مي رسيده است .(83)
18 .ابومحمد حسين بن احمد فرزند محمد [بن احمد ] بن موسي ( مبرقع ) بن محمد تقي بن علي بن موسي الرضا (ع) . بنا بر گفته ي بيهقي ، وي از نقباي قم بوده است .(84 )اما علماي انساب ، در اين باره که موسي مبرقع ، علاوه بر احمد فرزندي به نام محمد داشته است با هم اختلاف دارند .(85 )
19 . ابو الحسن موسي بن ابي الفتح سيد الأشراف ذي المناقب عبيدالله بن موسي ، فرزند احمد بن موسي (مبرقع ) بن محمد تقي بن علي بن موسي الرضا (ع) . وي علاوه بر نقابت سادات قم ، نقيب سادات کاشان نيز بوده است . بيهقي با عبارت « السيد الرئيس ذو المجدين » از او تمجيد کرده است.( 86)
با مهاجرت خاندان شيعي مذهب اشعري به قم و دعوت از سادات براي اسکان در اين شهر ، قم به يکي از پايگاه هاي تشيع تبديل شد . سختگيري هاي سياسي عباسيان بر سادات ، حضور سادات زيدي مذهب در ري ، ، طبرستان و تشکيل حکومت در اين منطقه و نيز سازمان نقابت حاکم بر قم و ري و اطراف آن دو ، عملاً شبکه ي اتصال تشيع را در حوزه ي جغرافيايي شرق خلافت عباسي گسترده و نفوذ و تسلط مذهبي خود را تاچند قرن متوالي براي مناطق تثبيت کرد . اين سادات که خود ، خاندانهاي بزرگي را در قم و ري تشکيل دادند ، ازسادات حسني ، حسيني ، جعفري و حنفي بودند که اينکه مزار مطهر آنان زيارتگاه دوستداران اهل بيت ( ع) است . اين موضوع از عوامل رونق و تثبيت تشيع در اين مناطق بوده و هست . بارگاه نوراني حضرت فاطمه معصومه ( س) در قم از جمله مهم ترين اين زيارتگاه هاست .
پي نوشت :
1-ابن قتيبه ي دينوري ، عبدالله بن مسلم ، المعارف، ص 568 . بلاذري فتح آن را به دست عروه بن زيد خيل طائي در سال 20 هجري دانسته است . ر . ک :بلاذري ، احمد بن يحيي ، فتوح البلدان ، ص 313 ، تحقيق رضوان محمد رضوان ، اين دو گزارش با توجه به شهرهاي ديگر که گاه دو بار فتح مي شده ، مي تواند صحيح باشد .
2- او از کساني است که بر ضد حجر بن عدي، شهادت ظالمانه داد ، که بر اساس آن ، حجر و يارانش شهيد شدند . همچنين کثير بن شهاب ، درحادثه ي کربلاو پراکنده کردن مردم از دور مسلم بن عقيل و ترغيب کوفيان براي جنگ يا امام حسين (ع) نقش مهمي ايفا کرد .
3- اسکافي ابوجعفر ، المعيار و الموازنه ، ص 32 .
4- به طور مثال ، از امام صادق (ع) چنين روايت شده است : « الري و قزوين و ساوه ملعونات مشؤومات » ( معجم البلدان ،ج 3 ، ص 118- 119 ) گرچه بايد توجه داشت رواياتي که در ستايش و يا نکوهش شهرها نقل شده ، قابل اعتماد نيستند . برخي از آنها براي تشويق و ترغيب سکونت در شهرهاي فتح شده ساخته شده است و برخي به دليل نزاعهاي فرقه اي
5- فخ ، زمين نشيب در مکه که محل جريان آب است . در اين نقطه ، حسين بن علي بن حسن ( ع) و يارانش در ذي العقده سال169 به شهادت رسيد . سر او را جدا کردند و براي هادي عباسي فرستادند.جسد او و شهداي قيام فخ ، سه روز روي زمين رها شدتا اينکه درندگان آنها را خوردند . مي گويند پس از فاجعه ي کربلا ، هيچ مصيبتي سخت تر از قيام فخ نبوده است ( معجم البلدان ، ج 4 ، ص 234 ) .
6- اين کتاب ، يکي از منابع مهم در باب توثيق و تضعيف محدثان است .
7- تاريخ تشيع در ايران ، ج 1، ص 252
8- همان ، ص 251
9- رجال النجاشي ، ص 389
10- همان ، ص 377
11- ر. ک: المنتظم .... ، ج 15 ، ص 196
12- علاوه بر قم و ري ، برخي از اين شهرها عبارت اند : کاشان ، آوه ( آبه ) ورامين ، ساري ، ارم ( شهري نزديک ساري بوده ) ، سبزوار ، قومس ( دامغان ) ( ر.ک النقض : ، ص 198 - 199 ، 200 ، 202 و 364)
13- معجم البلدان ، ج 3 ص 117 .
14- النقض ، ص 453 .
15- معجم البلدان ، ج 3 ، ص 117 .
16- همان
17- نزهه القلوب ، ص 54 .
18- نقابت ، بدئين معنا در زمان رسول خدا ( ص) نيز بوده است . چنانکه آن حضرت به هنگام پيمان عقبه ي اول ، دوازده نفر از انصار را به عنوان نقيب انتخاب کرد . دکتر جواد علي معقتد است نقابت درجاهليت نيز بوده و به نظر مي رسد اين عنوان با Nacebus که در برخي از منابع يوناني که از عرب سخن گفته است ، در ارتباط داشته باشد ( ر. ک علي ، جواد ، المفصل في تاريخ العرب قبل الاسلام ، ج 5 ، ص 294 )
19- تاريخ مذهبي قم ، ص 115 .
20- همان ، ص 115 - 117
21- ابن جوزي ، عبدالرحمان بن علي ، تلبيس ابليس ، ص 277
22- تاريخ مذهبي قم ، ص 116
23- مانکديم : محدث ارموي در توضيح اين کلمه از علامه ي قزويني چنين نقل مي کند : اين نام از دو کلمه ي « مانک » يعني ماه و « ديم » يعني رو ، به معناي ماهرو است . همچنين سيد احمد زنجاني در الکلام يجر الکلام مي گويد : از جمله القاب در زمان سابقه ، مانکديم است ؛ يعني ماهرو . مصحح کتاب ياد شده . يحيي ابوطالبي اراکي درذيل همين مطلب مي گويد : اني دو کلمه ، ظاهراً از القاب فرس قديم است و فعلاً متروک شده ؛ ولي کلمه ديم در شهر اراک و ساوه ، اينک معمول و متعارف است . مثلاً به اطقفال مي گويند : برو دست و ديمت را بشوي ؛ يعني دست و رويت را بشوي ( ر.ک: فهرست اسماء الشيعه و مصنفيهم ( تصحح طباطبايي ) ، ص 417 - 418 )
24- مهاجران آل أبي طالب ، ص 237 .
25- لباب الأنساب ، ج 2 ، ص 722
26- مرعشي نجفي ، سيد شهاب الدين ، کشف الارتياب ، ص 599
27- مهاجران آل أبي طالب ، ص 234 - 235 - 237 ، 240 و 244
28- منتهي الآمال ، ج 2 ، ص 102 .
29- لباب الأنساب ، ج 2 ، ص 611
30- همان ، ص 611 ؛ منتهي الآمال ، ج 1 ، ص 102
31- همان
32- همان
33- منتهي الآمال، ج 2 ، ص 102
34- النقض ، ص 182
35- نسبش را اين چنين گفته اند : مطهر بن علي بن محمد بن علي بن محمد ين حمزه بن احمد بن محمد بن اسماعيل ( ديباج ) بن محمد بن عبدالله ( باهر ) بن علي بن حسين بن علي بن أبي طالب ( ع) ( شيرازي ، سيد علي خان ، الدرجات الرفيعه في طبقات الشيعه ، ص 496 ) .
36- همان ، ص 497
37- فهرست اسماء الشيعه و مصنفيهم ، (تصحيح ارموي ) ، ص 449
38- الدرجات الرفيعه ، ص 496 - 497 ؛ اما محدث ارموي گويد : دختر خواجه نظام الملک ، زن محمد بن مطهر نبوده است ( فهرست اسماء الشيعه و مصنفيهم ، ( تصحيح ارموي ) ، ص 449 )
39- لباب الأنساب ، ج 2 ، ص 613
40- بيهقي علي بن زيد بن حسين تتمه صوان الحکمه ، ص 18 . يحيي بن عدي ، پس از فارابي از حکيمان بزرگ به شمارمي رود بيهقي ، شرح حال او را درتتمه صوان الحکمه ( ص 56 ) آورده است .
41- فهرست اسماء الشيعه و مصنفيهم . (تصحيح ارموي ) ، ص 449 .
42- لباب الأنساب ، ج 2 ، 613 .
43- فهرست اسماء الشيعه و مصنفيهم (تصحيح ارموي ) ، ص 449 .
44- ديوان قوامي رازي ، ص 40 - 41 .
45- همان ، ص 76
46- همان ، ص 123
47- همان ، ص 124 .
48- همان ، ص 145 .
49- فهرست اسماء الشيعه و مصنفيهم (تصحيح ارموي ) ، ص 353 .
50- لباب الأنساب ، ج 2 ، ص 613
51- صدر ، سيد حسن ، تأسيس الشيعه لعلوم الاسلام ، ص 111
52-همان
53- التدوين في أخبار قزوين ، ج 1 ، ص 470
54- همان ، ج 4 ، ص 82
55- فهرست اسماء الشيعه و مصنفيهم (تصحيح ارموي ) ، ص351 -358
56- التدوبن في أخبار قزوين ، ج 1 ، ص 470
57- ابن فوطي ، عبدالرزاق بن احمد ، مجمع الآداب في معجم الألقاب ، ج 1 ، ص 367 .
58- فهرست اسماء الشيعه و مصنفيهم (تصحيح ارموي ) ، ص 200
59- همان ، ص 373
60- مجمع الآداب في معجم الألقاب ، ج 1 ، ص 367
61- تجارب السلف ، ص 333
62- فهرست اسماء الشيعه و مصنفيهم (تصحيح ارموي ) ، ص 387
63-تجارب السلف ، ص 333؛ عمده الطالب في أنساب آل ابي طالب ، ص 200؛ راحه الصدور و آيه السرور ؛ ص 378 ؛ الدرجات الرفيعه في طبقات الشيعه ، ص 498 ؛ تاريخ طبرستان ، ص 159 - 160
64- تاريخ طبرستان ، ص 159 - 161 قمي . شيخ عباس در حاشيه ي سفينه البحار ( ج 1 ، ص 370 ) بيان شده که قمي در منتهي الآمال ، قبر سيد يحيي را در ري دانسته است . و بر اين اساس ، مرحوم ارموي با توجه به تصريح کلام ابن اسفنديار ، اين مطلب را اشتباهي از وي دانسته است ( ر. ک :فهرست اسماء الشيعه و مصنفيهم ، (تصحيح ارموي ) ، ص 387 ) . اما قمي در منتهي الآمال ، ( ج 1 ، ص 103 ) ، بدون اينکه به محل قبر او اشاره اي داشته باشد ، تنها ، به شهادت سيد يحيي به دست خوارزمشاه ،تصريح کرده است . و شايد اين مطلب در چاپهاي قبلي بوده است
65- مجمع الآداب في معجم الألقاب ، ج 2 ، ص 369 .
66- به معناي نيکرو
67- عمده الطالب ، ص 200 ؛ فهرست اسماء الشيعه و مصنفيهم (تصحيح ارموي ) ، ص 409.
68- فهرست اسماء الشيعه و مصنفيهم (تصحيح ارموي ) ، ص 409
69- ديوان قوامي رازي ، ص 111 - 116 .
70-کشف الارتياب ، ص 579
71- مهاجران آل أبي طالب ، ص 234 - 235
72 - همان ، ص 231 - 232
73- همان ، ص 236
74- ابومسلم محمد بن بحر اصفهاني
75- تاريخ قم ، ص 217
76- همان
77- همان ، ص 218
78- سراج الأنساب ، ص 75 . موسي مبرقع ،فرزند ديگري به نام ابوجعفر محمد داشته که او بدون داشتن فرزند ، ازدنيا رفته است ( مهارجران آل أبي طالب ، ص 355 ) .
79- لباب الأنساب ، ج 27 ، ص 586 ؛ مهاجران آل أبي طالب ، ص 336
80- تاريخ قم ، ص 219
81- همان ، ص 220
82- همان
83- همان
84- لباب الأنساب ، ج 2 ، ص 586
85- سراج الأنساب ، ص 75
86- لباب الأنساب ، ج 2 ، ص 585 ، چنانکه در بخش سادات طالبيه قم بيان شد ، جد ايشان موسي مبرقع ، براي مدتي ساکن کاشان بوده است .
/س