نقش امامزادگان و شاگردان امامان عليهم السلام در گسترش تشيع ايران

يکي از مراحل گسترش تشيع در ايران، ورود امامزادگان بسيار به سرزمين ايران و نقش آنها در اين راستا است. چنانکه تاريخ نشان مي دهد، از همان قرن اول تا قرن سوم ه.ق به خصوص در آغاز قرن سوم پس از ورود امام هشتم عليه السلام به خراسان، امامزادگان بسياري که معتقد به مذهب تشيع بودند، به ايران آمده اند. علل مختلفي موجب ورود آنها گرديد:
چهارشنبه، 13 خرداد 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نقش امامزادگان و شاگردان امامان عليهم السلام در گسترش تشيع ايران
نقش امامزادگان و شاگردان امامان عليهم السلام در گسترش تشيع ايران
نقش امامزادگان و شاگردان امامان عليهم السلام در گسترش تشيع ايران

نويسنده: محمد محمدي اشتهاردي



يکي از مراحل گسترش تشيع در ايران، ورود امامزادگان بسيار به سرزمين ايران و نقش آنها در اين راستا است.
چنانکه تاريخ نشان مي دهد، از همان قرن اول تا قرن سوم ه.ق به خصوص در آغاز قرن سوم پس از ورود امام هشتم عليه السلام به خراسان، امامزادگان بسياري که معتقد به مذهب تشيع بودند، به ايران آمده اند. علل مختلفي موجب ورود آنها گرديد:
1- ايران از مراکز خلفاي اموي و عباسي مانند بغداد و کوفه دور بود و طبعا داراي امنيت بيشتر براي آنها بود. آنها و شيعيان مبارز از خطر گزند دشمن به ايران پناه آوردند.
2- ايرانيان پيوند محبت آميزي با خاندان رسالت داشتند و زمينه ي گرايش شيعي در ايران بسيار خوب و مساعد بود و همين در جذب آل رسول به سوي ايران اثر به سزاي داشت.
زمينه ي پيوند ايرانيان با خاندان رسالت صلي الله عليه و آله در حدي بود که مختار در قيام خود از وجود آنها استفاده ي بسيار کرد (چنانکه قبلا بيان شد) و همچنين قيام ابومسلم خراساني و ياران او بر ضد حکومت امويان به عنوان روي کار آوردن يکي از اولاد علي عليه السلام مطرح مي شد نه به عنوان روي کار آمدن عباسيان حتي ابومسلم به عنوان رهبر سياه جامگان خانواده مي شد زيرا او و طرفدارانش لباس سياه مي پوشيدند، به اين علامت که ما عزادار شهداي کربلا هستيم و به عنوان خونخواهي خون امام حسين عليه السلام قيام نموده ايم و به احتمال قوي به همين علت ابومسلم در سال 137 ه.ق به دستور منصور دوانيقي کشته شد.
ابومسلم از اين رو که قيامش موجب پيروزي عباسيان شده است، اظهار پشيماني مي کرد و به گفته ي زمخشري در ربيع الابرار، او در عرفات گريه و زاري مي کرد و از خدا مي خواست که او را بيامرزد و سخت پشيمان بود که چرا راه را بر بني عباس هموار ساخته است.(1)
3- به امامزادگان خبر رسيد که حضرت رضا عليه السلام عهده دار ولايتعهدي شد و طبعا فرهنگ تشيع در جامعه مطرح مي شد و ايران هسته ي مرکزي خوبي براي جذب نيروها و تشکل آنها و گردآوري شيعيان براي مقاومت در برابر خلفاي جور خواهد بود. مجموع اين علل باعث شد که پاي آنها به اين سرزمين باز شود.
در کتاب کنزالانساب نقل شده است که امام رضا عليه السلام پس از ولايتعهدي ، نامه اي براي بستگان خود نوشت و آنها را به ايران دعوت کرد، اين نامه باعث شد که 12673 ( دوازده هزار و ششصد هفتاد و سه ) نفر از بستگان آن حضرت در چندين کاروان مدينه را به قصد خراسان ترک کردند.(2)
يکي از اين کاروان ها به سرپرستي احمد بن موسي عليه السلام (شاه چراغ) برادر حضرت رضا عليه السلام بود که از هفتصد نفر تشکيل مي شد، يکي ديگر از اين کاروان ها، کاروان حضرت معصومه (س) بود که از چهار صد نفر تشکيل مي يافت.(3)
قبل از ورود حضرت رضا عليه السلام به ايران نيز گروههايي به طور پراکنده از بستگان امامان عليهم السلام به ايران آمده بودند.
پس از آنکه مأمون احساس خطر کرد و عباسيان او را بر ضد علويان تحريک مي کردند، او تصميم خشونت آميزي بر ضد امام و امامزادگان گرفت. امام هشتم عليه السلام به طور مرموزي، مسموم و به شهادت رسيد. حضرت احمد بن موسي عليه السلام و همراهان در سرزمين شيراز توسط مزدوران مأمون در يک جنگ نابرابر به شهادت رسيدند. بسياري از آنها به شهرهاي دوردست طبرستان و ديلمان (حدود گيلان و مازندران) فراري شدند. دژخيمان عباسي با کشتن آنان، به دستگاه ديکتاتوري عباسي تقرب مي جستند.(4)
بارگاههاي امامزادگان که در همه جاي ايران به طور پراکنده وجود دارد، به خصوص در سرزمين ري، قم ، تفرش، خراسان، شمال ايران و ... از اين واقعيت پرده بر مي دارد که افراد بسياري از آل رسول صلي الله عليه و آله و بستگان آنها به ايران آمده اند.
نتيجه اينکه ورود آنها به ايران و تماس هاي آنها با مردم و زمينه هاي مساعدي که در ايران به نفع خاندان رسالت وجود داشت، از يک سو و ديکتاتوري ستمگران عباسي و نارضايتي مردم از آنها از سوي ديگر بيانگر تقويت و گسترش جريان شيعي در ايران است و مي توان آن را مرحله و فصلي جديد در راستاي توسعه و استحکام روند تکاملي تشيع سياسي و اعتقادي به شمار آورد.

ايران پناهگاه شيعيان مبارز

در لابلاي تاريخ به شيعيان مجاهد و مبارزي برمي خوريم که براي حفظ خود از خطر دژخيمان اموي و عباسي به کشور ايران هجرت کرده اند و مدت ها در پناه ايرانيان شيعه به زندگي خود ادامه داده اند.
به عنوان نمونه:
1- سليم بن قيس يکي از شيعيان و تابعان استوار در خطر امام علي عليه السلام و امامان ديگر بود. نخستين کتابي که درباره ي عقايد شيعه و حوادث بعد از رحلت پيامبر صلي الله عليه و آله و دفاعيات مسلمانان شيعه نوشته شد، کتاب «سليم بن قيس» است که علماي اهل تسنن مانند حسکاني در شواهد التنزيل و حمويني در فرائد السمطين و قندوزي در ينابيع الموده از آن کتاب روايت نقل مي کنند و کتاب او، کتاب مورد استناد راويان است.(5)
سليم از اصحاب خاص امام علي عليه السلام و بعد از آن حضرت از اصحاب ائمه ي اهلبيت عليه السلام تا امام باقر عليه السلام بوده است . حجاج بن يوسف ثقفي ، استاندار خونخوار عبدالملک ( پنجمين خليفه ي اموي) در جستجوي او بود تا او را دستگير کرده و اعدام کند.
سليم مخفي شد و به سوي ايران گريخت و در پناه ايرانيان در خفا بسر مي برد تا اينکه در بستر مرگ افتاد. در آن حال کتاب خود را به «ابان بن ابي عياش» سپرد.
کوتاه سخن اينکه او که پارسايي متعهد و چريکي پير و نستوه بود، در خفا در حدود سال 79 هجري از دنيا رفت و معلوم نشد که در کجاي ايران جان سپرده است.(6)
2- يحيي بن زيد بن سجاد عليه السلام، يکي ديگر از شيعيان مبارز است که در ايران در سرزمين خراسان قيام خونبار کرد و سرانجام در سرزمين جوزجان، عصر روز جمعه در صحنه ي جنگ به شهادت رسيد. قبر او در جوزجان ( بين استرآباد و بجنورد) نزديک گنبد کاووس مزار شيعيان است.(7)
3- يکي از ديگر دانشمندان که به ايران پناه آورد، عطيه عوفي شاگرد معروف «جابر بن عبدالله انصاري» است.
عطيه از خطر گزند دژخيمان حجاج به منطقه ي فارس گريخت و مدتي در پناه ايرانيان بود. سرانجام مأمورين مخفي حکومت اموي از محل اختفاي او اطلاع يافتند و حجاج براي «محمد بن قاسم» حاکم فارس نوشت: «عطيه را دستگير و سپس او را وادار ساز تا به علي عليه السلام ناسزا بگويد، اگر تسليم نشد، چهار صد شلاق به او بزن و موسي سر و ريش او را بتراش.»
حاکم فارس ، او را دستگير کرد و به او گفت: به علي عليه السلام ناسزا بگو. او با کمال شجاعت اين پيشنهاد را رد کرد و سرانجام به دستور حجاج چهارصد تازيانه به او زد و موي سر و ريش او را تراشيد.(8)

پناهندگي عرب غيراشعري به قم

4- هنگام قيام مختار ( در سال هاي 66 و 67 ه.ق) جمعي از قبيله ي بني اسد به قم آمدند و در قريه ي جمکران ( چند کيلومتري قم) سکونت نمودند.(9)
در قرن سوم نيز گروهي از آل مذحج در قم اقامت گزيدند و همچنين گروهي از قبيله ي قيس که در سپاه عبدالرحمن بن اشعث ( بر ضد سپاه حجاج ) بودند، به حوالي قم آمدند و در روستاي انار ( اراضي بالاي رودخانه ) سکونت گزيدند که به آنها قسيه مي گفتندو نيز قبيله ي عتره پس از شکت عبدالرحمن به قم پناهنده شدند و در روستاي چاپلق و برقه رود سکونت نمودند.(10)

سعيد بن جبير، مفسر معروف در قم

5- سعيد بن جبير که از اهالي کوفه و از اصحاب خاص امام سجاد عليه السلام بود، از علماي برجسته و از مفسران بزرگ و از پارسايان شب و شيران روز به شمار مي آمد.
در شأن و مقام اين عالم بزرگ شيعي گفته شده است: «هيچکس در زمين نبود، مگر اينکه به علم او نياز داشت.»
و روايت شده است که در آغاز ( بعد از شهادت امام حسين ) تنها پنج نفر در اطراف امام سجاد عليه السلام بوده اند: 1- سعيد بن جبير 2- سعيد بن مسيب 3- يحيي بن ام طويل 4- ابوخالد کابلي 5- محمد بن جبير .(11)
سرانجام دژخيمان حجاج بن يوسف ثقفي او را در مکه دستگير کرده و به شهر واسط ( بين کوفه و بصره) نزد حجاج بردند و به دستور حجاج سر از بدن او جدا کردند.
سعيد بن جبير در سن 49 سالگي به سال 95 هجري در ماه شعبان شهد شهادت نوشيد و مرقد شريفش در شهر واسط است.(12)
اين مرد بزرگ جزء سپاه عبدالرحمن بن محمد بن اشعث بود که بر ضد سپاه حجاج مبارزه مي کردند، هنگامي که سپاه عبدالرحمن شکست خورد، سعيد و کميل بن زياد به قم آمدند. مدتي در قم سکونت کردند. سعيد به نزد بني اسد به جمکران آمد، دژخيمان در همه جا براي دستگيري او تلاش مي کردند، سعيد از قم به آذربايجان رفت و مدتي در آنجا بود، سپس از آنجا به مکه رفت و در مکه دستگير گرديد.(13)
سعيد هنگام شهادت ، گواهي به يکتايي خدا و رسالت پيامبر صلي الله عليه و آله داد و سپس عرض کرد:
«اللهم لا تسلطه علي احد يقتله بعدي؛ خدايا! حجاج را بعد از من بر کشتن احدي مسلط نکن.»
اين نفرين به اجابت رسيد و حجاج بعد از چند روز سخت بيمار شد و در روزهاي آخر زندگي، گاهي بيهوش مي شد، وقتي به هوش مي آمد، بارها مي گفت: «چرا سعيد بن جبير را کشتم؟» او با وضع نکبت باري مرد.
عمر بن عبدالعزيز را در خواب ديد که سراپا لاشه ي گنديده است، از او پرسيد: «خدا با تو چگونه رفتار کرد؟»
او پاسخ داد: «براي هر کسي که کشته بودم، يکبار مرا کشت ولي براي کشتن سعيد، هفتاد بار مرا کشت.» (14)

پي نوشت ها:

1. تتمه المنتهي، ص 111؛ تاريخ مذهبي قم، ص 67.
2. جامع الانساب، ص 17.
3. رياض الانساب ، ج 2 ، ص 146؛ زندگي امام موسي بن جعفر (ع) ، عمادزاده ، ج 2 ، ص 348.
4. دائره المعارف اسلاميه، تأليف عبدالعزيز، ج3، ص 29.
5. الغدير، ج1، پاورقي ص 195؛ درباره ي اعتبار اين کتاب به سفينه البحار، ج1، ص 652 مراجعه شود.
6. اعيان الشيعه، ج1، ص 28 و مقدمه کتاب سليم بن قيس .
7. مقاتل الطالبيين، ص 111 و 116.
8. طبقات ابن سعد، ج 6 ، ص 212.
9. ترجمه تاريخ قديم قم، 37.
10. البلدان يعقوبي، ص 264؛ ترجمه تاريخ قديم قم، ص 264.
11- معجم رجال الحديث، ج8، ص 113.
12. بهجه الآمال، ج4، ص 355.
13. ترجمه تاريخ قديم قم، ص 38.
14. بهجه الآمال ، ج 4 ، ص 356.

منبع: کتاب رابطه ي ايران با اسلام و تشيع




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما