روش معصومين عليهم السلام در وفاي به عهد و پيمان
خوبي «وفاي به عهد» و زشتي «عهد شکني» از فطريات بشر است و علت و ريشه آن اين است که بشر- چه فرد و چه جامعه - در زندگي هرگز بي نياز از پيمان بستن و به جا آوردن آن نيست و با اندک دقتي در مي يابيم که تمام حقوق و مزاياي زندگي اجتماعي - که مورد استفاده ي ما قرار گرفته و با تأمين آن آرامش مي يابيم - بر اساس عهد و پيمان اجتماعي و عمومي، يا فردي و جزئي است. تشکيل جوامع بشري بدين معناست که افراد آن در حقيقت، گرد هم آمده و پيمانهايي ميان خود، برقرار کرده و طبق آن زندگي خويش را پيش مي برند، گرچه آن پيمانها را بر زبان هم نياورده يا برجايي ننوشته باشند، زيرا اگر چنين قرارهايي نباشد، اجتماعي هم تشکيل نمي شود و پس از تشکيل نيز اگر افراد اجتماع - به هر عذر و بهانه اي - به خود اجازه دهند که پيمانها را بشکنند، اولين چيزي که شکسته خواهد شد، عدالت اجتماعي است، همان که رکن جامعه و پناهگاه انسان در برابر خطر اسارت استخدام و استثمار به شمار مي رود. (2)
جايگاه عهد و پيمان در اسلام
«و افوا بالعهد کان مسئولا» (3)
به عهد (خويش) وفا کنيد که پيمان، بازخواست شدني است.
در آيات ديگري از وفاداران به عهد و پيمان، تمجيد و ستايش نموده و اين خصلت را از ويژگيهاي مؤمنان واقعي دانسته و فرموده است:
«و الذين هم لاماناتهم و عهدهم راعون» (4)
(مؤمنان) کساني هستند که امانتها و پيمانهاي خود را مراعات مي کنند.
به همين نسبت نيز عهد شکنان را سرزنش و کردار شان را نکوهش کرده است. اسلام، حرمت عهد و وجوب وفاي به آن را بطور مطلق، سفارش کرده، چه به نفع پيمانگزار باشد چه به زيانش. از نظر اسلام، هر کس با ديگري پيمان مي بندد، بايد به پيمان خود عمل کند، يا از ابتدا آن را امضا نکند، چون رعايت جانب اجتماعي، لازمتر و واجبتر از سود و زيان فردي است. (5)
پس از فتح مکه که مشرکان قريش خوار و زبون گشتند و اقتدار و شوکت مسلمانان، آشکار شد، خداوند بر مسلمانان واجب کرد که سرزمين وحي را از لوث مشرکان پاک نمايند و به همين منظور خون آنان را بدون هيچ قيد و شرطي مباح کرد، مگر آنکه ايمان بياورند. اما به خاطر احترامي که اسلام براي عهد و پيمان قائل است، مشرکاني را که با مسلمانان، پيمان بسته بودند نيز استثنا کرد.
اميرمؤمنان علي عليه السلام وفاي به عهد را ريشه ي دين دانسته، فرموده است:
«اصل الدين اداء الامانه و الوفاء بالعهود» (6)
ريشه ي دين، رد امانت و وفاي به پيمانهاست.
ابومالک مي گويد:
«به امام زين العابدين عرض کردم تمام شرايع دين را به من بگو. فرمود: حق گويي، داوري عادلانه، و وفاي به عهد. » (7)
با چنين اهميتي که قرآن و روايات براي عهد و پيمان قائل است، اگر بگوييم عهد نگه داشتن و پيمان به سربردن از اصول اوليه تدين و مسلماني است. سخن به گزافه نگفته ايم، همين طور اگر بگوييم بدعهدان و پيمان شکنان از زمره مسلمانان واقعي خارجند، چنان که رسول اکرم صلي الله عليه و آله فرموده است:
«لا دين لمن لا عهد له» (8)
کسي که به پيمان وفا نمي کند، دين ندارد.
پاي بندي معصومين (ع) به پيمانها
«و اذکر في الکتاب إسمعيل إنه کان صادق الوعد...» (9)
در اين کتاب، اسماعيل را ياد کن که او راست پيمان بود.
حضرت رضا عليه السلام مي فرمايد:
«انا أهل بيت نري ما وعدنا علينا دينا کما صنع رسول الله (ص) (10)
ما خانواده اي هستيم که وعده خويش را ديني برخود مي دانيم (که بايد حتما ادا شود) چنان که پيامبر (ص) چنين بود.
در اينجا گوشه اي از پاي بندي ائمه معصومين (ع) را به عهد و پيمانهاي الهي، شخصي، و عمومي پي مي گيريم:
الف- عهد الهي
«ألم أعهد اليکم يا بني آدم ألا تعبدوا الشيطان» (11)
اي فرزندان آدم! آيا از شما پيمان نگرفتم که شيطان را نپرستيد؟
و درباره ي پيامبران مي فرمايد:
«و اذ اخدنا من النبيين ميثاقهم و منک و من نوح و ابراهيم و موسي و عيسي ابن مريم و اخذنا منهم ميثاقا غليظا» (12)
آن هنگام از پيامبران و از تو و نوح ابراهيم و موسي و عيسي ابن مريم پيمان گرفتيم و از ايشان پيمان سختي گرفتيم.
علامه طباطبايي (ره) مي نويسد:
«اضافه ي ميثاق به ضميري که به انبيا برمي گردد، خود دليل است بر اينکه مراد از ميثاق انبياء ميثاق خاص به ايشان است... ميثاق پيامبران، ميثاقي است که به صفت نبوت آنان ارتباط دارد و غير از آن ميثاقي است که از عموم بشر گرفته است» (13)
در تفسير نمونه نيز درباره ي عهد و پيمان پيامبران آمده است:
«مفسران سخنان گوناگوني دارند که مي توان گفت: همه ي آنها شاخه ي يک اصل کلي است و آن ادا کردن مسؤوليت تبليغ و رسالت و رهبري و هدايت مردم در تمام زمينه ها و ابعاد است. » (14)
رسول اسلام (ص) - که از پيامبران اولوالعزم و افضل همه ي رسولان الهي بود - پيمان الهي را به نحو احسن به انجام رساند و در دوران 23 ساله ي رسالت خويش با تمام توان به آن پاي بند بود، هرگز در انجام فرمان الهي کوتاهي نکرد، بلکه بر عهد خويش استوار ماند بگونه اي که خدا و خلق به پايمردي و وفاداري اش گواهي دادند. «امامت» نيز به تصريح قرآن (15) عهدي الهي است که معدودي از پيامبران و دوازده جانشين پيامبر اسلام به چنين مقامي نائل شدند.
امامان معصوم عليهم السلام با دارا بودن مقام رفيع عصمت يکي پس از ديگري عهد امامت را به انجام رساندند و لحظه اي از پاي ننشستند. آنان به همه ي عهد و پيمانهايي که خدا با انسانها و مردان الهي بسته بود، وفا کردند و حتي بر سر آن جان باختند و اين جانبازي را نيز با خدا پيمان بسته بودند چنانکه اميرمؤمنان علي (ع) مي فرمايد:
«من، عمويم حمزه، برادرم جعفر و پسرعمويم، عبيده بر امري با خدا و پيامبر پيمان بستيم و به آن وفا کرديم، دوستانم از من پيشي گرفتند (و به شهادت رسيدند) و من پس از آنها - به اراده ي الهي - مانده ام و خداوند اين آيه را درباره ما فرستاد:
«من المومنين رجال صدقوا ما عاهدوا الله عليه فمنهم من قضي نحبه و منهم من ينتظر و ما بدلوا تبديلا» (16)
از مؤمنان مرداني هستند که به پيماني که با خدا بسته بودند وفا کردند، برخي بر سر پيمان خويش جان باختند و برخي نيز چشم به راهند و هيچ دگرگوني (در پيمان خويش) به جاي نياورده اند. »
آن گاه فرمود:
«مصداق فمنهم من قضي»
«حمزه و جعفر و عبيده هستند و من نيز منتظرم و دگرگوني در اراده ام پديد نيامده است. » (17)
چنين روحيه اي بطور قطع در ديگر امامان (ع) نيز وجود داشته است.
از سوي ديگر، خداوند از مؤمنان واقعي نيز پيمان گرفته که ولايت ائمه معصومين (ع) را گردن نهند و تنها از آنان پيروي کنند، چنان که حضرت صادق عليه السلام آيه ي مذکور را شامل شيعيان نيز دانسته است. محمد بن سليمان مي گويد:
«خدمت امام صادق (ع) شرفياب بودم که ابوبصير نيز وارد شد، امام به او فرمود:
اي ابابصير! خداوند از شما در کتابش يادکرده و فرموده است:
«من المؤمنين رجال صدقوا ما عاهدوا الله عليه... »
براستي که شما به پيمانتان پيرامون ولايت ما وفا کرديد و جز ما را به رهبري اختيار نکرديد و گرنه خداوند شما را به جاي ستايش سرزنش مي کرد. » (18)
بنابراين، شيعيان و پيروان راستين اسلام ناب محمدي صلي الله عليه و آله بايد در هر عصري، دست رهبران شايسته ي خويش - اعم از امام معصوم يا ولي فقيه - را فشرده و به ياري يکديگر به پيمان خدا - که همانا برپايي آيين اوست - وفا نمايند.
ب- پيمانهاي شخصي
«من پيش از بعثت معامله اي با پيامبر (ص) انجام دادم و مبلغي به او بدهکار شدم و وعده دادم که همان جا بماند تا من طلبش را بياورم، ولي وقتي رفتم فراموش کردم که برگردم تا اينکه روز سوم يادم آمد، رفتم ديدم آن حضرت همانجا ايستاده است، مراکه ديد فرمود: مرا به سختي انداختي، اينک سه روز است که اينجا منتظرت هستم. » (19)
عمار ياسر گفته است:
«من و محمد صلي الله عليه و آله قبل از اسلام گوسفند مي چرانديم روزي در محلي مرتع خوبي يافتم و قرار شد گوسفندان را آنجا بچرانيم فردا که من گوسفندانم را به آنجا بردم ديدم آن حضرت پيش از من به آنجا رسيده، ولي گوسفندان را از چرا بازداشته است. پرسيدم: چرا چنين کرده اي؟ پاسخ داد: ما با هم قرار گذاشتيم که گوسفندان را به اتفاق بچرانيم و من دوست ندارم خلاف وعده انجام دهم. » (20)
ابن عباس مي گويد:
«روزي اميرمؤمنان علي (ع) به من فرمود: پس از نماز عشا در محله ي «جبان» تو را ملاقات مي کنم، من سر قرار رفتم و مشاهده کردم که آن حضرت قبل از من آنجا حاضر شده است. » (21)
ج - قراردادهاي عمومي
1- اجتماعي: صرف نظر از مقام رهبري - که خود تعهدي اجتماعي در برابر خدا و مردم است - گاه اتفاق مي افتد که رهبر در برخي مسائل با مردم پيماني منعقد مي سازد. معصومين عليهم السلام اگر چنين قراردادهايي را مي بستند به آن وفا مي کردند بطور مثال:
تعدادي از مردم مدينه، طي دو نوبت به مکه آمدند و ضمن گرويدن به اسلام با رسول خدا (ص) پيمان بستند که با تمام توان از آن حضرت دفاع کنند. رسول اکرم (ص) نيز با آنان شرط کرد که علاوه بر حمايت از پيامبر (ص) کارهاي ناشايست نيز انجام ندهند اين دو پيمان که در سرزمين «مني» و در کنار يک گردنه، انعقاد يافت به پيمان اول و دوم عقبه معروف شد. گفتني است که پيامبر (ص) در برابر، بهشت را براي آنان تضمين کرد. (22)
حضرت امير عليه السلام نيز وقتي مردم براي بستن پيمان خلافت به خانه اش هجوم آوردند با آنان اتمام حجت کرد و شرط نمود که اسلام ناب را پياده کند و نيز فرمود:
«الا و انه ليس امر دونکم الا ان مفاتيح مالکم معي، الا و انه ليس لي ان آخذ منه درهما دونکم، رضيتم؟ » (23)
آگاه باشيد که براي من چيزي بيشتر از شما نخواهد بود جز اينکه کليد اموال شما دست من است و بدانيد که من حتي يک درهم نيز از شما بيشتر نخواهم برد، آيا به چنين شرطي خشنوديد؟
پس از آنکه مردم راضي شدند با آنان بيعت کرد و تا آخر هم به عهد خود وفا کرد، نه درهمي بيش از سهم خود از بيت المال صرف امور شخصي کرد و نه اجازه داد که آن را حيف و ميل نمايند، همين طور به ساير وعده هاي خود عمل کرد.
2- سياسي: اسلام، ديني جهان شمول و جاوداني است. از اين رو، بايستي در صحنه هاي سياست جهان، حضور فعال داشته باشد که بطور قطع به انعقاد قراردادهاي سياسي مي انجامد.
رسول خدا صلي الله عليه و آله پس از ورود به مدينه با برخي از قبايل قدرتمند عرب، پيمان دفاعي بست که بيشتر جنبه ي سياسي داشت و بر اساس آن اگر لشکري به يکي از دوطرف قرارداد حمله مي کرد طرف ديگر به ياري او مي شتافت و با برخي نيز پيمان عدم تعرض بست به اين معنا که هيچ يک از طرفين به ديگري تجاوز نکند و عليه او دست به اقدامي نزند روشن است که چنين پيمانهايي بيش از آنکه نظامي باشد سياسي است چون از سويي تشکيل حکومت اسلامي به رهبري پيامبر (ص) را در جامعه ي آن روز و در صحنه هاي سياسي تثبيت مي کرد و به عبارت ديگر حکومت اسلامي جاي خود را در نقشه ي جغرافيايي جهان باز مي کرد و از سوي ديگر، پيامبر با عقد چنين پيمانهايي با همسايگان خود، با خاطري آسوده به جنگ دشمنان اسلام مي رفت و دغدغه اي از جانب همپيمانان به خود راه نمي داد. پيمان بستن با قبايل «بني نضير»، «بين قينقاع»، «بني قريظه» و غيره از اين قبيل بود. ناگفته نماند که اين سه قبيله ي بزرگ و يهودي مدينه، خود پيشنهاد دهنده بودند و سران آنها نزد پيامبر آمدند و عرض کردند ما آمده ايم تا با شما پيمان ببنديم که هيچ گونه اقدامي عليه شما انجام نداده، متعرض هيچ يک از مسلمانان نشويم و تعهد مي کنيم که هيچ کس را عليه شما تحريک و تقويت ننماييم در مقابل، از شما مي خواهيم که کاري به کار ما نداشته باشيد. پيامبر گرامي پذيرفت و ضمن عقد قراردادهاي جداگانه اي با هر يک از سه قبيله، اين شرط را نيز در آن گنجاند که اگر آنها بر خلاف قرارداد عمل نمايند، جان و مالشان در خطر خواهد بود. (24)
مسيحيان «نجران» نيز به مدينه آمدند و پس از گفتگوهايي با پيامبر صلي الله عليه و آله از پذيرش اسلام، امتناع ورزيدند و با آن حضرت قرار گذاشتند که فرداي آن روز مباهله نمايند. رسول خدا با اميرمؤمنان علي، حضرت زهرا، امام حسن و امام حسين عليهم السلام در محل وعده حاضر شدند، ولي مسيحيان - که مباهله * را به سود خود ندانستند - از آن امتناع کردند و پيشنهاد پيمان صلح دادند رسول خدا (ص) نيز پيشنهادشان را پذيرفت و قرار شد که آنها دوهزار طاقه پارچه سالانه در دو نوبت به مسلمانان بپردازند در عوض، تحت الحمايه ي حکومت اسلامي زندگي نمايند. (25)
همچنين پيامبر (ص) با عده اي از غير مسلمانان، قرار بست که ماليات مخصوصي به نام «جزيه» به حکومت اسلامي بپردازند، گوشت خوک و ربا نخورند و با خواهر، دختر خواهر، و دختر برادر خود ازدواج نکنند. (26)
پس از شهادت امام حسن مجتبي (ع) شيعيان عراق به جنب و جوش افتادند و طي نامه هايي که براي امام حسين (ع) فرستادند پيشنهاد خلع معاويه و بيعت با آن حضرت را مطرح ساختند، ولي امام (ع) از پذيرفتن آن خودداري کرد و يادآور شد که ميان او و معاويه عهد و پيماني است که تا معاويه در قيد حيات است، شکستن روا نيست و پس از مرگ معاويه در اين باره فکر خواهد کرد. (27)
3- نظامي: روحيه ي ستمگري و تجاوز و افکار پليد و شرک آلود، همواره عده اي را در برابر مردان الهي به لجاجت و دشمني واداشته و به ميدان مبارزه با آن سفيران رحمت و نعمت فرستاده است.
رسول گرامي اسلام نيز حدود ده سال از عمر شريفش در جهاد با دشمنان خدا گذشت و البته آتش بس و پيمان صلح از لوازم جنگ است و هرگاه آن حضرت پيماني نظامي امضا مي کرد، به آن وفا مي نمود و هرگز نشد که نقض پيمان نمايد.
سه سال پس از نبرد خونين بدر - که به شکست سخت قريش انجاميده بود - و دو سال پس از جنگ احد - که مسلمانان از قريش شکست خورده بودند - يعني سال پنجم هجري پيامبر صلي الله عليه و آله تصميم گرفت با مسلمانها «عمره» به جا آورد و به اين قصد راهي مکه شد چنين کاري براي قريش - که دشمن درجه ي يک و در حال جنگ با اسلام بود - سخت ناگوار آمد و با تمام توان در برابر پيامبر (ص) ايستادند و اجازه ندادند که مسلمانان وارد مکه شوند. براي حل اين مشکل، گفتگوهايي ميان نمايندگان قريش و رسول خدا (ص) انجام شد که طرفين به اين نتيجه رسيدند که پيمان صلحي را امضا کنند که اين پيمان چون در محل «حديبيه» انجام گرفت به همين نام مشهور گشت و رسول خدا (ص) سخت بدان پاي بندي نشان داد و هيچ يک از مواد آن را نقض نکرد و درباره ي آن فرمود:
«اني اريد ان اتم لقريش شرطها» (28)
من تصميم دارم شرايط قريش را ايفا کنم.
امامان عليهم السلام نيز تا آنجا که اتفاق افتاده و پيماني نظامي بسته اند، به آن وفا کرده اند و هرگز نقض عهدي از ايشان ديده نشده است.
پس از نوشته شدن قرارداد آتش بس در جنگ صفين گروهي از نيروهاي لشکر حضرت علي (ع) آن را نپذيرفتند و به اميرمؤمنان صلوات الله عليه پيشنهاد دادند که مفاد آن را ناديده گرفته، دوباره با معاويه وارد جنگ شود. امام (ع) ضمن رد چنين پيشنهادي فرمود:
«و يحکم ابعد الرضا و الميثاق و العهد نرجع؟ اوليس الله تعالي قال: «اوفوا بالعقود» (29)
واي به حالتان! آيا پس از رضايت و عهد و ميثاق (از آن) برگرديم؟ آيا خداوند نفرموده است به پيمانها وفا کنيد؟ (30)
امام حسن مجتبي (ع) نيز پس از امضاي پيمان صلح با معاويه هرچه شيعيان اصرار کردند که با معاويه به ستيز برخيزد نپذيرفت. (31)
4- اقتصادي: بخش عظيمي از ارتباطات جامعه ي بشري را داد و ستدهاي اقتصادي تشکيل مي دهد که در جاي خود انعقاد پيمانها را به دنبال دارد. معصومين (ع) نسبت به اين گونه پيمانها نيز وفادار بودند.
رسول خدا (ص) در دوران زندگي خود پيمانهاي اقتصادي فراواني امضا کرد و به آن وفا نمود، از جمله:
با اهالي «دومه الجندل» يک پيمان اقتصادي - سياسي امضا کرد که طي آن متعهد شد از آنان حمايت کرده صلاحشان را در نظر بگيرد. (32)
رسول خدا صلي الله عليه و آله به مالک بن عوف - فرمانده ي فراري دشمنان اسلام در جنگ حنين - پيغام داد که اگر نزد من آيي و اسلام را بپذيري، اسرا و غنايم جنگ را به تو باز مي گردانم و صد شتر نيز به تو جايزه خواهم داد. مالک پيام رسول اکرم (ص) را دريافت کرد و به مدينه آمد و مسلمان شد و آن حضرت نيز به عهد خود وفا کرد. (33)
امام سجاد عليه السلام به کسي که در حال احتضار بود، وعده داد که بدهي هايش را بپردازد و هنگام برداشت غله به عهد خود وفا کرد. (34)
بنابراين، حضرات معصومين (ع) هر کجا که پاي قراردادي را امضا کردند يا وعده اي به کسي دادند، در هر زمينه اي به پيمان خويش وفادار بودند و هرگز کسي از ايشان خلاف وعده اي نديده، نشنيده و نقل نکرده است به اميد آنکه ما نيز از سيره ي آن بزرگان فرزانه، درس وفاداري بياموزيم و صفت ناپسند پيمان شکني را در افکار و کردار خويش راه ندهيم. آمين.
پي نوشت ها:
1. فرهنگ عميد، عقد، عهد و وفا.
2. اقتباس از الميزان، ج 5، ص 159.
3. اسراء، آيه ي 34.
4. مؤمنون، آيه 8.
5. اقتباس از الميزان، ج 5، ص 160.
6. شرح غررالحکم، آمدي، ج 2، ص 42، چاپ دانشگاه تهران.
7. بحارالانوار، ج 75، ص 92، چاپ اسلاميه.
8. همان مدرک، ج 72، ص 198.
9. مريم، آيه ي 54.
10.بحارالانوار، ج 75، ص 97.
11. يس، آيه ي 60.
12. احزاب، آيه ي 7.
13. ترجمه الميزان، ج 16، ص 415، انتشارات اسلامي.
14. تفسير نمونه، ج 17، ص 211.
15. قال اني جاعلک للناس اماما قال و من ذريتي قال لاينال عهدي الظالمين (بقره، آيه ي 124).
16. احزاب، آيه ي 23.
17. تفسير برهان، ج 3، ص 301.
18. همان مدرک، ص 303.
19. الخصائص الکبري، سيوطي، ج 1، ص 54 - بحارالانوار، ج 16، ص 235.
20. بحارالانوار، ج 16، ص 224.
21. همان مدرک، ج 92، ص 105.
22. سيره ي ابن هشام، ج 2، ص 73 - 89.
23. تاريخ طبري، ج 4، ص 428.
24. بحارالانوار، ج 19، ص 110-111.
* مباهله يعني هر يک از دو طرف - که خود را محق و ديگري را بر باطل مي داند - طرف مقابل را نفرين کند تا خدا او را نابود سازد.
25. الطبقات الکبري، ابن سعد، ج 1، ص 375 و بحارالانوار، ج 21، ص 326.
26. وسائل الشيعه، ج 11، ص 95.
27. بحارالانوار، ج 44، ص 324.
28. بحارالانوار، ج 2، ص 361.
29. مائده، آيه 1.
30. وقعه ي صفين، ص 514.
31. صلح امام حسن (ع) ترجمه ي حضرت آيه الله خامنه اي، ص 407- 408.
32. الطبقات الکبري، ج 1، ص 335.
33. همان مدرک، ج 1، ص 312.
34. المناقب، ابن شهر آشوب، ج 4، ص 164.
/خ