پراکندگي جغرافيايي شيعيان و اهميت آن

براي بررسي چگونگي قدرت گرفتن جوامع شيعي در منطقه ، علاوه بر توجه به نقش عناصر و مفاهيم انقلابي تشيع - که در فصل قبل به آن اشاره شد - بايد به موقعيت و پراکندگي جغرافيايي شيعيان و اهميت ژئوپليتيکي مناطق جغرافيايي آنان و نوع روابط سياسي دولت هاي درون منطقه اي و برون منطقه اي و تأثير آن در ايجاد فرصت ها يا محدوديت ها براي کارگزار (تشيع و صدور بينش انقلابي) نيز توجه کرد.
سه‌شنبه، 19 خرداد 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
پراکندگي جغرافيايي شيعيان و اهميت آن
پراکندگي جغرافيايي شيعيان و اهميت آن
پراکندگي جغرافيايي شيعيان و اهميت آن





براي بررسي چگونگي قدرت گرفتن جوامع شيعي در منطقه ، علاوه بر توجه به نقش عناصر و مفاهيم انقلابي تشيع - که در فصل قبل به آن اشاره شد - بايد به موقعيت و پراکندگي جغرافيايي شيعيان و اهميت ژئوپليتيکي مناطق جغرافيايي آنان و نوع روابط سياسي دولت هاي درون منطقه اي و برون منطقه اي و تأثير آن در ايجاد فرصت ها يا محدوديت ها براي کارگزار (تشيع و صدور بينش انقلابي) نيز توجه کرد.
به عبارت ديگر، به دليل آنکه يک منطقه ي ژئوپليتيکي بر پايه ي يک منطقه ي جغرافيايي يا فضاي جغرافيايي متجانس از حيث ساختاري يا کارکردي شکل مي گيرد، مي توان گفت: پيدايش منطقه ي ژئوپليتيکي مستلزم باردار شدن سياسي منطقه ي جغرافيايي به صورت انفرادي يا اجتماعي يا به صورت ناقص يا کامل از بعد سياسي نقش آفرين شوند، منطقه ي جغرافيايي تغيير ماهيت داده، به صورت يک منطقه ي ژئوپليتيکي در صحنه ظاهر مي شود. در يک منطقه ي ژئوپليتيکي ، عوامل طبيعي و انساني کارکرد سياسي دارند و نظر دولت ها و کشورهاي درون منطقه يا برون منطقه را به خود جلب مي کنند و کنش و واکنش آنها را بر مي انگيزند، به گونه اي که آنان بخشي از الگوي رفتاري خود را نسبت به آن عناصر شکل مي دهند. منطقه ي ژئوپليتيکي بستر ساز شکل گيري الگوي فضايي روابط سياسي دولت هاي درون منطقه اي و برون منطقه اي است. (1)
بر اين اساس، بايد ببينيم کشورهاي واقع در منطقه به لحاظ ساختاري، از چه ظرفيت ها و محدوديت هاي ژئوپليتيکي براي تبديل شدن به يک منطقه ي ژئوپليتيکي تحت عنوان «ژئوپليتيک شيعه» برخوردارند و اين موقعيت ها چه فرصت ها و محدوديت هايي براي کارگزار (تشيع و صدور بينش انقلابي) فراهم آورده اند. به هر حال ، با توجه به اينکه يکي از عوامل مهم بازگشت عنصر تشيع - به عنوان يک عامل ژئوپليتيک - در منطقه، ويژگي هاي ژئوپليتيکي مناطقي است که شيعيان در آنها حضور دارند، ضروري است به بحث «ژئوپليتيک شيعه» و ويژگي هاي ژئوپليتيکي کشورهاي واقع در آن بپردازيم:

ژئوپليتيک شيعه

همان گونه که قبلا هم در بحث نظري اشاره شد، عوامل فرهنگي و اعتقادي در امر ژئوپليتيک، حيطه هاي ديگري از همنشيني جغرافيايي را نيز مطرح مي کنند. دکتر عزتي با تأکيد بر تأثير عوامل فرهنگي در ژئوپليتيک و پيوستگي اين دو بحث ژئوپليتيک اسلام را مطرح مي کند. از نظر وي، محدوده ي ژئوپليتيک جهان اسلام در حال حاضر، در چهار بخش کاملا متفاوت قابل تفکيک و بررسي است که عبارتند از : (2)
1. مرکز جهان اسلام که در حقيقت، گهواره ي جهان اسلام و منطبق با بخش جنوب غربي آسيا يا خاورميانه است.
2. شمال جهان اسلام که شامل آسياي مرکزي و قفقاز است.
3. غرب جهان اسلام که شامل کشورهاي شمال، شمال شرق و بخش هاي ديگر آفريقاست.
4- شرق جهان اسلام که از مرزهاي شرقي ايران آغاز شده و تا کرانه هاي غربي اقيانوس آرام گسترش مي يابد.
به نظر وي، بررسي ژئوپليتيکي قلمرو جهان اسلام مشخص مي سازد که مرکز آن از اهميتي ويژه برخوردار است. اين اهميت با موقعيت خاص ژئوپليتيکي و تاريخي و فرهنگي ايران پيوند مي خورد و اين کشور را به عاملي مهم در صحنه ي عملياتي منطقه تبديل مي کند. پس از اين اشاره ي کوتاه به ژئوپليتيکي و قلمرو جهان اسلام، سعي مي کنيم درچنين چارچوبي ژئوپليتيک شيعه را مورد توجه قرار دهيم.
اگر بخواهيم به واژه ي «ژئوپليتيک شيعه» دست يابيم، بايد به گذشته و به زمان جنگ سرد باز گرديم. خانم افشار در اين زمينه مي نويسد:
در جنگ سرد، منطقه ي اوراسيا مرکز جهان يا به عبارتي هارتلند به شمار مي آمد. در آن زمان، انتقال انرژي و دست رسي به آن و مفاهيمي از اين قبيل، رئوس اصلي ژئوپليتيک به حساب مي آمد، اما بعد از ارائه ي تز «برخورد تمدن ها» از سوي هانتينگتون، شاهد سياسي شدن هويت هاي فرهنگي، قومي، مذهبي و... بوديم که ژئوپليتيک شيعه در اين چارچوب فکري و استراتژيکي قرار گرفت.
با توجه به سطر قبل، «ژئوپليتيک شيعه» به مفهوم امتداد جغرافياي سياسي شيعيان در کشورهاي مختلف خاورميانه ي بزرگ با هارتلند ايران است. از اينجاست که متوجه مي شويم که ايران داراي چه اهميت است، از اينجاست که متوجه مي شويم که ايران داراي چه اهميت استراتژيک و فوق العاده اي است . اين اهميت تا آنجايي است که گراهام فولر در کتاب خود، ايران را «قبله ي عالم»، و پروفسور روح الله زماني ايران را «دوراهي حساس» مي نامد. (3)
مارتين کرامر، محقق عنود و اسلام ستيز آمريکايي، نيز در کتاب تشيع، مقاومت و انقلاب، به طور ضمني در مورد اهميت عنصر «ژئوپليتيک شيعه» مي نويسد:
در دوران معاصر، تشيع برخي از قوي ترين مفاهيم طغيان انقلابي را پديد آورده است. جنبش هايي شيعي امروزه استراتژي هاي سياسي فوق العاده اصيلي ابداع کرده اند که غالبا موجب شگفتي و حيرت دنياي اسلام و غرب شده است. اين شيوه در ايران از عظيم ترين موفقيت ها برخوردار بوده است و الهام بخش ساير شيعيان در دنياي عرب و جنوب آسيا نيز شده است. کمربندي از تشيع حيات اقتصادي، استراتژيکي و تاريخي اسلام را در بر مي گيرد و بخش هايي از لبنان، عراق، عربستان، کويت، بحرين، ايران، افغانستان، پاکستان و هندوستان را مي پوشاند. اين کمربند، که در کشورهاي مختلف به اکثريت و اقليت شيعه تقسيم مي شود، خود دنيايي است که تأثيرات گوناگون در آن به سرعت انتقال مي يابد. (4)
با اين وصف، به نظر مي رسد موقعيت حساس ژئوپليتيک جهان اسلام و جمعيت بيش از يک ميليارد نفري مسلمانان در جهان، که طبق پيش بيني هاي به عمل آمده، جمعيت آنان در بيست سال آينده به قريب 2 ميليارد نفر هم خواهد رسيد، صاحب نظران و سياست مداران غرب را وادار ساخته است تا در حوزه ي ژئوپليتيک، به اين پديده ي مهم - يعني اسلام، به ويژه عنصر «تشيع» بپردازند. در اين زمينه، فرانسوا توال در کتاب خود مي نويسد:
از ميان يک ميليارد معتقد به رسالت [حضرت] محمد [صلي الله عليه و آله و سلم]، حدود 10 الي 12 درصد شيعه هستند؛ يعني جمعيت شيعي در جهان به حدود 140 ميليون نفر مي رسد. درگيري هاي اخير، همچون انقلاب اسلامي در ايران و جنگ داخلي لبنان، مسئله ي شيعه را به عنوان يک عامل ژئوپليتيکي مطرح کرده است. (5)
به نظر وي، از اين پس مطالعه ي مذهب شيعه براي تجزيه و تحليل عوامل مهم ژئوپليتيک جهان معاصر، بايد مورد توجه قرار گيرد.

عوامل مؤثر بر ژئوپليتيک در حوزه ي ژئوپليتيک شيعه

همان گونه که در فصل اول هم اشاره شد، عوامل مؤثر بر ژئوپليتيک را مي توان به دو دسته ي ثابت و متغير تقسيم کرد:
عوامل ثابت عبارتند از: موقعيت جغرافيايي، اشکال گوناگون موقعيت، فضا و تقسيمات آن، وسعت خاک، توپوگرافي، شکل کشور.
عوامل متغير هم شامل جمعيت، منابع طبيعي، نهادهاي سياسي واجتماعي هستند.
بدين سان، عوامل ثابت در حقيقت، همان پديده هاي طبيعي و جغرافيايي هستند، و عوامل متغير، که ممکن است برخي از آنها نيز منشأ طبيعي داشته باشند، به دليل مطرح بودن نقش کميت در آنها، جزو عوامل متغير محسوب مي شوند. موقعيت جغرافيايي در بين عوامل ثابت، و انسان در بين عوامل متغير نقش دو قطب اصلي را در تحليل هاي ژئوپليتکي ايفا مي کنند. (6)
با توجه به مطالب مزبور، در ادامه، از بين عوامل ثابت مؤثر بر ژئوپليتيک، موقعيت جغرافيايي کشورهاي واقع در حوزه ي ژئوپليتيک شيعه را مورد توجه قرار مي دهيم، و از بين عوامل متغير، به عواملي همچون جمعيت شيعيان و نحوه ي پراکندگي آنان در منطقه، منابع طبيعي منطقه و نهادهاي سياسي - اجتماعي شيعيان در منطقه اشاره اي مي کنيم:

موقعيت ژئوپليتيک کشورهاي واقع در حوزه ي خليج فارس

شيعيان خليج فارس در منطقه ي بسيار حساسي از نظر جغرافياي سياسي قرار دارند. هفتاد درصد جمعيت خليج فارس، يعني منطقه اي که سه چهارم مرغوب ترين ذخاير نفتي دنيا در آن قرار دارد، شيعه هستند. اگر محدوده ي اين خط کمربندي شيعي را، که به دور خليج فارس کشيده شده است، وسيع تر نماييم، ملاحظه خواهيم کرد که بيشتر جمعيت شيعه در کانون هاي ژئوپليتيکي متمرکز است که جهان را در پنجاه سال گذشته دچار بي ثباتي کرده .(7)
نکته اي که بايد به آن توجه داشت اين است که پراکندگي اين جوامع و نبود يک مرکز هماهنگ کننده به هيچ وجه، از اهميت تشيع به عنوان يک عامل ژئوپليتيک نمي کاهد. تشيع پيش از همه، يک عامل ژئوپليتيک داخلي است؛ چون جوامع شيعه ديگر حاضر به قبول موقعيت خود به صورت يک اقليت نيستند. همچنين يک عامل ژئوپليتيک خارجي است؛ زيرا تسنن و حکومت هاي سني منطقه اي کشورهاي نفت خيز را بي ثبات مي کند. کمربند شيعي خليج فارس همچنان عامل نگراني ستادهاي ارتش و مايه تزلزل سفارت خانه هاي قدرت هاي ذي نفع است. (8)

اهميت استراتژيک منطقه ي خليج فارس

خليج فارس به عنوان مهم ترين و بزرگ ترين مخزن نفتي جهان، نقش تعيين کننده اي در سرنوشت اقتصادي جهان دارد. با توجه به بحران انرژي موجود در دنيا و تا زماني که نفت به عنوان بهترين و ارزان ترين منبع انرژي مطرح است و ترانزيت نفت از تنگه ي هرمز براي کشورهاي غربي اهميت خاصي دارد، قدرتي که بخواهد کنترل سياسي جهان را به دست آورد از طريق خليج فارس و استفاده از اهرم انرژي قادر خواهد بود به اهداف خود نايل آيد. با اين حال، اهميت اين منطقه صرفا در وجود منابع گسترده ي نفتي و معدني آن خلاصه نمي شود و نقش سياسي منطقه ي خليج فارس با توجه به اهميت ايدئولوژيکي، ارتباطي و ژئواستراتژيک آن متبلور و آشکار است. بدين روي، براي بررسي و تحليل اهميت استراتژيک منطقه ي خليج فارس، بررسي و مطالعه ي مؤلفه هاي ذيل ضروري است:

الف. وضعيت طبيعي و موقعيت جغرافيايي

خليج فارس به لحاظ وضعيت طبيعي و موقعيت جغرافيايي، از دير زمان حايز اهميت بوده است. از يک سو، اين منطقه حلقه ي ارتباطي ميان شرق و غرب بوده، و از سوي ديگر، به دليل داشتن تنگه ي هرمز، که يکي از استراتژيک ترين تنگه هاي جهان است، از اهميت ويژه اي برخوردار است.
به عبارت ديگر، خليج فارس محور ارتباط بين اروپا، آفريقا، آسياي جنوبي و جنوب شرقي است و از نظر استراتژيک، در منطقه ي خاورميانه، به عنوان بزرگ ترين و مهم ترين مرکز ارتباطي بين سه قاره مطرح است و بخشي از يک مجراي ارتباطي را، که دو درياي مديترانه و سرخ و دو اقيانوس هند و اطلس را به هم مي پيوندد، تشکيل مي دهد. به همين دليل، اين موقعيت از روزگاران پيشين، مورد توجه قدرت هاي جهاني بوده و بازرگانان کالاها را از شرق و جنوب آسيا به خليج فارس حمل مي کرده اند و از آنجا، به سواحل مديترانه و اروپا مي برده اند. (9)
از سوي ديگر، بحث اهميت استراتژيک خليج فارس بدون بررسي مسائل تنگه ي هرمز کامل نخواهد بود؛ زيرا اين تنگه به عنوان مدخل خليج فارس، تأثير ويژه اي بر حوادث منطقه دارد. تنگه ي هرمز با طول قريب 158 کيلومتر و عرض حداقل 56 حداکثر 180 کيلومتر و عمق 115 متر، يکي از استراتژيک ترين گذرگاه هاي جهان به شمار مي آيد که خليج فارس را از راه درياي عمان، اقيانوس هند و خطوط کشتي راني بين المللي به درياي آزاد پيوند مي دهد. اين آبراه به علت موقعيت خاص استراتژيک، شاهرگ حيات اقتصادي جهان محسوب مي شود. (10)
همچنين اين تنگه به عنوان راه ورودي و خروجي خليج فارس، از موقعيت ژئواستراتژيکي برخوردار است. به دليل آنکه روزانه قريب چهل درصد نفت مصرفي جهان از اين تنگه عبور مي کند، احاطه و سلطه بر اين گذرگاه امکان کنترل عبور و مرور نفت کش ها را در منطقه فراهم مي آورد. (11)

ب . ذخاير عظيم نفت و گاز

مهم ترين عامل استراتژيک خليج فارس وجود منابع عظيم نفت و گاز است، به گونه اي که اين منطقه را «مخزن نفت جهان» نام نهاده اند. همچنين به دليل آنکه تحولات نظام بين الملل بيانگر آن است که در هزاره ي سوم ميلادي، قدرت برتر از آن کسي خواهد بود که بر انرژي جهاني، به ويژه نفت و گاز، تسلط يابد، بنابراين، جاي تعجب نيست که خليج فارس به عنوان بزرگ ترين مخزن انرژي جهان، کانون توجه جهاني قرار گيرد. به لحاظ ذخاير نفتي، مزيت خليج فارس در برابر ديگر نقاط جهان، به شرح ذيل است: (12) 1. منابع نفتي فراوان منطقه؛ 2- سهولت استخراج؛ 3- هزينه ي توليدپايين؛ 4- کيفيت بالاي نفت خام منطقه؛ 5- سهولت حمل و نقل؛ 6- توان توليد زياد چاه هاي نفت؛ 7- امکان کشف ذخاير جديد نفتي وسيع در اين منطقه در مقايسه با ساير مناطق جهان.
يکي ديگر از منابع پر اهميت انرژي، «گاز طبيعي» است. مصرف انرژي گاز طبيعي به لحاظ زيست محيطي، کم خطرتر از ديگر انرژي هاي متداول همچون نفت و زغال سنگ است و آلودگي کمتري به همراه دارد. از اين رو، تلاش براي جايگزين کردن گاز طبيعي به جاي نفت خام در مصارف سوختي، هر روز بيشتر مي شود. ميزان قابل توجهي از اين انرژي در منطقه ي خليج فارس وجود دارد. تحقيقات نشان مي دهند که بيشترين رشد در ذخاير گاز جهان مربوط به دو ناحيه ي اتحاد شوروي (سابق) و کشورهاي حاشيه ي خليج فارس و خاورميانه بوده است. پس از روسيه، ايران، قطر، امارات متحده ي عربي و عربستان - به ترتيب - دومين، سومين، چهارمين و پنجمين ذخاير بزرگ گاز جهان را در اختيار دارند، هر چند به دليل بالا بودن هزينه هاي بهره برداري ( توليد، انتقال و توزيع) گاز طبيعي، صنعت گاز منطقه ي خليج فارس عمدتا توسعه نيافته و صرفا طي سال هاي اخير، شاهد حرکت برخي از اين کشورها به سمت اکتشاف و توسعه ي گاز هستيم. (13)

ج. بازار مصرف

جمعيت قريب يکصد ميليوني حوزه ي خليج فارس، که مشمول درآمدهاي نفتي مي شود، بازار مصرفي کشورهاي صنعتي غرب هستند. در نتيجه، بر سر تصرف اين بازار و جذب دلارهاي نفتي آن، بين قدرت هاي اقتصادي غرب، همچون آمريکا، انگليس، فرانسه، آلمان و اخيرا روس ها رقابت هايي وجود دارد. ساليانه ميلياردها دلار پول هاي باد آورده ي نفتي خرج سلاح هاي جنگي غربي مي شود (14) و به دليل کمبود نيروي انساني ماهر و متخصص در زمينه ي توليدات نظامي و صنايع مربوط به آن، اين منطقه از مهم ترين بازار فروش اين گونه خدمات به شمار مي آيد.

د. نقش فرهنگي و اهميت ايدئولوژيکي

به گواه تاريخ، منطقه ي خليج فارس همواره گهواره ي تمدن هاي درخشان بشري بوده و اقوام بسياري همچون ايلامي ها، سومري ها، کلداني ها، آشوري ها و بابلي ها فرهنگ خويش را از راه خليج فارس به ديگر نقاط جهان صادر مي کرده اند. علاوه بر اين، منطقه ي مزبور نه تنها جايگاه تمدن هاي بزرگ بوده، بلکه خاستگاه پيامبران بزرگ الهي نيز بوده است، به ويژه زادگاه پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم آخرين پيامبر الهي.
دين اسلام در قرن هفتم ميلادي با ظهور پيامبر بزرگ آن، حضرت محمد بن عبدالله صلي الله عليه و آله و سلم در شبه جزيره ي عربستان و در حقيقت، در سرزميني که تا آن زمان بستر حوادث و درگيري هاي بزرگي بود، به وجود آمد. اين تفکر الهي به سرعت گسترش يافت و قلمرو عظيمي را از اقيانوس اطلس تا کرانه هاي غربي اقيانوس آرام در بر گرفت. در حال حاضر، مجموعه ي عظيم جغرافياي جهان اسلام سرزميني رابه طول 11 هزار کيلومتر و به عرض بيش از 5/000 کيلومتر، با ترکيبي بسيار متنوع از نظر انساني و طبيعي شامل مي شود. (15) همه ي اين مجموعه ي عظيم تحت رهبري ايدوئولوژي مرکز آن يعني خليج فارس قرار دارد، به گونه اي که اين منطقه امروز به عنوان قلب جهان اسلام، هدايت تمام جريان هاي اسلامي را بر عهده گرفته است و خط دهنده ي تمامي حرکت هاي سياسي، مذهبي و اسلامي سراسر جهان به شمار مي آيد.
از سوي ديگر، با پيروزي انقلاب اسلامي ايران در سال 1979 م، الگويي عيني براي حرکت هاي اسلامي، به ويژه جنبش هاي شيعي، شکل گرفته و باور مبارزه با غرب در ذهن مسلمانان تقويت شده و ايران را به عنوان خط دهنده ي حرکت هاي اسلامي به جهان اسلام معرفي نموده است. همچنين نگاه جهان اسلام به عربستان دوخته شده است؛ از آن رو که زادگاه پيامبر و مکان هاي مقدسي همچون مکه و مدينه در آن قرار دارد و داعيه دار رهبري جهان اسلام، به ويژه جهان عرب، به شمار مي آيد. از اين رو، تحولاتي که در اين منطقه رخ مي دهد - هر چند کوچک و جزئي - تأثيري ژرف بر جهان اسلام خواهد داشت و شايد به همين دليل است که کشورهاي غربي به رويدادهاي منطقه حساس هستند و همواره از خود واکنش نشان مي دهند. (16)

پی‏نوشتها:

1- محمد رضا حافظ نيا، افق هاي جديد در جغرافياي سياسي، ص 75.
2- محمد صحفي، ژئوپليتيک فرهنگي و مسئله ي امنيت ملي ايران، ص 72.
3- فرحناز مايل افشار، «ژئوپليتيک شيعه»، نشريه ي سياست روز، 83/3/5
4- تشيع، مقاومت و انقلاب، ص 36.
5- فرانسوا توال، ژئوپليتيک شيعه، ترجمه ي علي رضا قاسم آقا، ص 9.
6- عزت الله عزتي، ژئوپليتيک، ص 78.
7- فرانسوا توال، ژئوپليتيک شيعه، ترجمه ي کتايون باصر،ص 172-173.
8- همان، ص 177.
9- بهادر زارعي، «جغرافياي سياسي خليج فارس»، روزنامه ي رسالت، 1378/6/14.
10- عبدالله رفيعي، «بازنگري جايگاه استراتژيک خليج فارس و جزاير ايراني»، نشريه ي ابرار، 1381/9/20.
11- زينب متقي زاده، جغرافياي سياسي شيعيان خليج فارس، ص 53.
12. همان،ص 58.
13. زينب متقي زاده، جغرافياي سياسي شيعيان خليج فارس، ص 59.
14- بهادر زارعي، «جغرافياي سياسي خليج فارس»، روزنامه ي رسالت، 14 شهريور 1378.
15-عزت الله عزتي، جغرافياي سياسي جهان اسلام، ص 31.
16- زينب متقي زاده، جغرافياي سياسي شيعيان خليج فارس، ص 66.

منبع:کتاب ژئوپليتيک شيعه و نگراني غرب از انقلاب اسلامي




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط