ارزشگذاری اخلاقی مضمون آثار هنری نزد فارابی

فارابی همچون دیگر فیلسوفان اخلاق گرا هنر را با ملاک سعادت ارزیابی می‌کند. اما ایشان بر سر مصادیق هنر سعادت آفرین اختلاف دارند. اخلاق گرایانی چون تولستوی سعادت آفرینی هنر را اساساً با لذت آفرینی و بازی
دوشنبه، 11 دی 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
ارزشگذاری اخلاقی مضمون آثار هنری نزد فارابی
ارزشگذاری اخلاقی مضمون آثار هنری نزد فارابی

نویسنده: نادیا مفتونی (1)

 

چکیده

فارابی همچون دیگر فیلسوفان اخلاق گرا هنر را با ملاک سعادت ارزیابی می‌کند. اما ایشان بر سر مصادیق هنر سعادت آفرین اختلاف دارند. اخلاق گرایانی چون تولستوی سعادت آفرینی هنر را اساساً با لذت آفرینی و بازی و سرگرمی در تعارض می‌دانند. در حالی که فارابی این عناصر را قابل جمع قلمداد می‌کند و بر آن است که هنر می‌تواند هم آفرینش‌گر زیبایی‌های حسی و شادی آفرین و سرگرم کننده باشد و هم سعادت مدار و اخلاقی، هر چند در مقام تحقق چنین روی آوردی را نادر به شمار می‌آورد. میزان شایسته سرگرمی و لذت و تفنن آن اندازه است که سبب رفع خستگی و تجدید قوای آدمی شود و او را قادر به تلاش دوباره در راه نیل به سعادت و امور جدی سازد. اما مردم به عللی روان شناختی، هنر از نوع تفنن و بازی را در جایگاه سعادت حقیقی و هدف نهایی نشانده و این امر سبب انصراف آنها از سعادت نهایی می‌شود.

مقدمه

عنوان عام اخلاق هنر می‌تواند دربرگیرنده گستره وسیعی از مسایل پیرامون رابطه دو حوزه اخلاق و هنر باشد. از جمله، حقوق معنوی و تعهدات اخلاقی پیرامون آثار هنری همچون حق تکثیر و اقتباس از آنها، ضوابط ممیزی آثار هنری و جواز و عدم جواز آن، ارزیابی تجربی تأثیرات مثبت و منفی آثار هنری بر مخاطبان، مقایسه احکام اخلاقی (2) و احکام زیباشناختی (3) از حیث اعتباری یا حقیقی بودن، ملازمه میان حسن زیباشناختی و هنری یک اثر و حسن اخلاقی (4) آن و برعکس، میان قبح اخلاقی (5) و حسن زیباشناختی اثر (6) و ارزش گذاری آثار هنری از حیث محتوا و مضمون. مقاله حاضر معطوف به مسأله اخیر با تأکید بر دیدگاه فارابی (257-328 هـ ق) است. مضمون اثر هنری از سه صورت خارج نیست: 1- اشتمال بر نکات اخلاقی و پندآموز و دعوت انسانها به سعادت و خیر دعوت 2- دربرگیرنده نکات ضد اخلاقی و ترویج کننده فساد و رذیلت 3- خالی از هر دو گونه مضامین اخلاقی و خلاف اخلاق. چنین آثاری صرفاً به مسایل سرگرم کننده و شادی آور بپردازد و اوقات فراغت را پر کند. موضوع اخلاق گرایان در برابر دسته‌ی اول و دوم روشن است. اما گروه سوم آثار هنری بحث انگیز است.
فارابی به عنوان یک فیلسوف اخلاقی که به استناد «آراء اهل مدینه فاضله» نظام فکری خود را در جهت تأسیس مدینه فاضله تدوین کرده است، برای این گونه آثار هنری چه جایگاهی قائل است؟ آیا آنها را در تعارض با سعادت انسان می‌داند یا نه؟ تردیدی نیست که او همچون دیگر اخلاق گرایان بر ارزشگذاری مضمون آثار هنری با ملاک سعادت تأکید دارد. لکن مصادیق هنر سعادت آفرین نزد آنها یکسان نیست و بر اساس اندیشه فارابی می‌توان راه سومی میان اخلاق گرایانی چون تولستوی (1828-1910) و پیروانش از یک سو و امثال فریدریش شلینگ (1774-1854) و فریدریش اشلگل (1772-1829) که امور مربوط به زیباشناسی و اخلاق را مستقل از یکدیگر می‌دانند. (7) و کسانی چون ارنست رنان (1823-1892)، اسکار وایلد (1854-1900) و آندره ژید (1869-1951) که اخلاقی بودن را اساساً در تعارض با هنر می‌دانند (8) از دیگر سو، گشود و به شیوه تعدیل شده‌ای دست یافت.

دیدگاه اخلاق گرایان

اخلاق گرایان گستره‌ی هنر، جهت گیری هنر به سوی سعادت بشر را امری ضروری می‌دانند. (9) تولستوی را از آن جهت که هنر را یکسره خدمتگزار اخلاق می‌سازد، (10) می‌توان در رأس اخلاق گرایان قرار داد، برخی از اخلاقگرایان با دیدگاهی معتدل‌تر مسئولیت‌های اخلاقی گوناگونی در قبال استعداد و رفتار و خلاقیت هنرمند بر عهده او می‌گذارند. (11)
از نظر تولستوی سعادتمدار بودن هنر با لذت آفرینی منافات دارد. او بر آن است که هنر تولید موضوعات دلپذیر نیست (12) و نباید به آن به مثابه وسیله کسب لذت نگریست بلکه باید هنر را یکی از شرایط حیات بشری به شمار آورد. (13) تولستوی همچنین بازی را در تعارض با سعادت محوری هنر می‌داند. (14)
وی بر اساس نفی لذت و بازی مصادیق هنر سعادت آفرین را بسیار محدود می‌نماید. او برای بیان موضع خود میان دو گروه تمایز قایل می‌شود: یک، کسانی که معتقدند باید تمام هنر را به دلیل خطر و زیانی که برای بشریت دارد و به رغم تمایل و اراده ایشان به ایشان نفوذ می‌کند، به دور افکند. (15) وی می‌گوید: برخی از آموزگاران بشریت، نظیر افلاطون در کتاب جمهوری خویش و مسیحیان نخستین و مسلمانان و بودائیان، بارها تمام هنر را رد کرده‌اند. (16) دو، کسانی که برآنند هنر تا زمانی که لذت بیافریند نیکو شمرده می‌شود و تمام هنر را به شرط اینکه کمر به خدمت زیبایی بندد یعنی برای انسانها لذت فراهم آورد می‌پذیرند. (17)
باور خود او از این عبارات به دست می‌آید: پیش از این از آن می‌ترسیدند که مبادا در میان موضوعات هنر چیزی رسوخ کند که سبب فساد مردم گردد و از این رو تمام هنر ممنوع شده بود، اما اکنون تنها از این هراس دارند که مبادا از لذاتی که هنر ارزانی می‌دارد بخشی را از دست بدهند و به این دلیل هر هنری را حفظ و حمایت می‌کنند. اشتباه گروه اخیر به مراتب بزرگتر و ناهنجارتر و نتایج آن زیانبارتر از گروه نخست است. (18)
تولستوی مصادیق هنر سعادتمدار را تا انجا محدود می‌کند که هنرمندانی چون فیدیاس، سوفوکل، همر، رافایل، باخ، بتهوون، دانته، شکسپیر، گوته و حتی برخی آثار خود چون جنگ و صلح و آناکارنینا را رد می‌نماید. (19)
ملاکهای سلبی تولستوی در ارزیابی هنر نفی لذت و بازی است. او یک ملاک ایجابی نیز به دست می‌دهد که عبارت است از بیان احساسات به نحو آگاهانه و انتقال آن به دیگران. این انتقال احساس وسیله ارتباط انسانها و موضوعی ضروری برای حیات بشر و سیر به سوی سعادت است. (20) هم ملاکهای سلبی و هم ملاک ایجابی تولستوی در مقام انطباق بر مصادیق پذیرفتنی و ناپذیرفتنی هنر چالش خیز هستند. دیدگاه وی و پیروانش نوعی جدیت اخلاقی افراطی به شمار می‌آید (21) و مدافعان امروزی اخلاق گرایی از دیدگاه خود به اخلاق گرایی میانه رو یا اصالت اخلاق تعبیر می‌کنند. (22)
درباره افلاطون این نکته در خور ذکر است که او به تأثیرات ضد اخلاقی هنرها و ضرورت پیروی هنرمند از موازین اخلاقی توجه داشته و بر ممیزی شدید آثار هنری و یا تبعید قاطعانه هنرمندان تأکید ورزیده اما در عین حال آثار هنری را در مقام آموزش و سرگرمی همگانی، در دولت شهر آتن مورد توجه قرار داده است. برخی منتقدان هنر همچون هربرت رید (1893-1968) نگاهی خوش بینانه به افلاطون دارند. (23)
ممیزی اخلاقی در دو سطح اخلاقی قابل بحث است: سطح نخست عدم تعارض هنر با حقوق طبیعی دیگران و سطح دوم تعهد هنر و نقش آن در تقرب انسانها به سعادت و حقیقت است. امروزه در باب سطح نخست، حاکمیت اخلاقی بر جهت گیری پژوهش، قضا، قانونگذاری و سایر حِرَف و حوزه‌های زندگی فردی و اجتماعی مود تردید کسی نیست. (24)

فارابی

1) تحلیل هنر اخلاقی:

فارابی سعادت را ملاک نهایی سنجش هنر می‌داند (25) همانگونه که همه افکار، اخلاق و اعمال انسان را در ترازوی سعادت می‌سنجد. (26) با توجه به این معیار، آفرینش‌های هنری از تناوب سعادت و شقاوت بیرون نیستند. اما او بازی و لذت را در تعارض بنیادین با سعادت نمی‌داند و آن را با قیود و شروطی می‌پذیرد. بر این اساس حوزه مصادیق هنر سعادت آفرین در اندیشه فارابی بسیار وسیع‌تر از سایر اخلاق گرایان است.
برخی آفرینش‌های هنری مشتمل بر آموزه‌های اخلاقی‌اند و به روشنی بشر را به سعادت دعوت می‌نمایند. برخی دیگر از آثار هنری دارای مضامین ضد اخلاقی و فساد انگیز می‌باشند و مانع سعادت بشر محسوب می‌شوند. گروه سوم نه پیام اخلاقی آشکاری دارند و نه ضد اخلاقی‌اند. بلکه صرفاً جنبه بازی، تفنن، استراحت و سرگرمی دارند. فارابی این گونه آثار هنری را مانع سعادت انسان ارزیابی می‌کند یا نه؟ به عنوان مثال، گاهی یک هنرمند جلد و حاشیه قرآن را با هنر تذهیب می‌آراید و یا اندرزهای اخلاقی در قصه یا فیلم خود می‌گنجاند. حکم آن از نظر فارابی روشن است. هنرمند دیگری یک فیلم یا نمایش با مضامین فساد انگیز تولید می‌نماید. حکم او هم واضح است. اما هنرمند سوم، یک گل یا منظره کوهستان را بدون آنکه از امر دیگری محاکات نماید، نقاشی می‌کند، فیلم یا نمایشی سرگرم کننده می‌سازد. این آثار هنری، پیام اخلاقی یا ضد اخلاقی صریحی ندارند. فارابی آنها را در تقسیم دوگانه خود معطوف به سعادت و شقاوت، کجا قرار می‌دهد؟
فارابی در عین حالی که ظاهراً از حیث لحاظ نمودن سعادت، همچون تولستوی می‌اندیشد، نگاه متفاوتی به هنرهای لذت آفرین و دلپذیر دارد. وی بر آن است آفرینش‌های هنری یا امور جدی‌اند یا از سنخ بازی. (27) قسم اول شامل همه مصادیقی است که برای رسیدن به کامل‌ترین مقاصد انسانی یعنی سعادت مفید است. چنین هنری به خودی خود دارای ارزش است. اما هنر مشتمل بر لعب و بازی هم می‌تواند در راه سعادت قرار گیرد و لزوماً منجر به شقاوت نمی‌شود. البته غایت القصوای انسانی، لعب نیست. بلکه مقصود از لعب، استراحت است و مقصود از استراحت، باز یافتن آن چیزی است که آدمی را به کارهای جدی برانگیزاند. (28) بنابراین، مقصود اصلی از انواع لعب و بازی‌ها، امور جدی است و بازی به خودی خود ارزش تلقی نمی‌شود بلکه برای نیل به چیزهایی است که انسان‌ها را به سعادت نهایی می‌رساند و از این جهت، می‌توان انواع بازی را مؤثر در انسانیت شمرد. (29)
توجه به حدود و اندازه لعب، حایز اهمیت است و این اندازه در قیاس با انسان‌های گوناگون، متفاوت است: «اگر انواع بازی‌ها، به اندازه باشند، می‌توانند به راستی ما را به مقصود برسانند. و اندازه کردن آنها بر حسب مراتب موجود انسانی، میسر است. همانا هر انسانی را مرتبتی است که بر حسب آن، اعمال انسانی از وی صادر می‌شود. افعال انسانی فراوان و گوناگونند و هر انسانی که در هر مرتبتی باشد، بر حسب آن مرتبت، از او فعلی انسانی سر می‌زند، به ناچار مقداری رنج و خستگی بر او عارض می‌گردد، و این خستگی در برخی از اعمال بیشتر است و در برخی کمتر». (30) به این ترتیب، هدف و فایده هنرهای غیر جدی، رفع خستگی و تجدید نیرو است و میزان مجاز آن اندازه‌ای است که برای رفع خستگی ضرورت دارد و مفید است: «اگر از انسانی در مرتبه‌ای از مراتب، عملی سر زند که خستگی آن بیشتر یا شدیدتر باشد، به ناچار به استراحت بیشتری نیاز است و اگر خستگی کمتر باشد. البته استراحت کمتری لازم خواهد بود. بالجمله، شایسته است که در استراحت به آن مقدار بسنده شود که نیروی کار را در هر مرتبه‌ای از مراتب، بازگرداند. بر همین حال است انواع بازی‌ها و هزل‌ها». (31) که سزاوار است تنها به میزان رفع خستگی از آنها استفاده شود.
پس هدف از هنرهای غیر جدی و تفریحی، استراحت و رفع خستگی و تجدید توان فعالیت است و اگر از این میزان تجاوز نماید و به صورت هدف درآید، مانع طریق سعادت خواهد بود. او هنرهایی را که در راه نیل به سعادت، مؤثر هستند، انسانی و مؤثر در انسانیت تلقی می‌کند، هر چند فایده و تأثیر آنها، صرفاً استراحت و رفع خستگی و باز توانی باشد. (32)

2) نگاه تاریخی:

فارابی پس از بیان دیدگاه خود به این مشکل تاریخی اشاره می‌کند که هنر از نوع بازی و تفنن، در پندار مردم، سعادت حقیقی و هدف نهایی پنداشته می‌شود: «پنداشتند که آنها غایت القصوای انسانی است و همه افعال خود را متوجه آنها ساختند و با فزونی و قوت و دوام بخشیدن به آنها، خواستار تمام کردن آنها شدند و از اندازه هر مرتبه‌ای از مراتب انسانی فراتر رفتند و تفریح و بازی با این کاربرد، به صورت چیزهایی باطل درآمد که انسان را از آنها فایده‌ای نیست. بلکه سبب انصراف از اموری شد که آدمی را به سعادت حقیقی می‌رساند». (33) وی در فصول منتزعه نیز به طبقه بندی هنرهای پسندیده و پلید پرداخته است. (34)
وی تبیینی روان شناختی برای افول هنرهای عالی ارائه داده است. سعادت قصوی، مطلوب بالذات همه انسانها و مقصود همه اعمال انسانی است. لکن سعادت نهایی، شباهتی به بازی و استراحت دارد که سبب می‌شود مردم، بازی و استراحت را به جای سعادت غایی بنشانند: «از آنجا که مطلوب از همه اعمال انسانی، سعادت قصویی است و این سعادت، باید همیشه و پیوسته، لذت آور باشد یا بی آنکه آدمی را آزار و خستگی و رنجی برساند، لذت آور باشد، و از این جهت، سعادت قصوی، بیش از هر چیز به استراحت شبیه است، و تأثیراتی که کمال سعادت در آنهاست به تأثیرات استراحت و انواع بازی، از هر چیز شبیه‌تر است، لذا عامه مردم پنداشتند که هر چیز رنج آوری، شقاوت است، و در راحت و انواع لعب، سعادت قرار گرفته است». (35) عامه مردم فراموش می‌کنند که هر چند سعادت نهایی، همیشه و پیوسته، لذت آور و بدون آزار و خستگی و رنج است، لکن سعادتهای میانی و اسباب نیل به سعادت، خالی از الم و آزار و خستگی و رنج نیست و به علت فراموش کردن این مطلب، در همه هنرها، طالب هزل و لعب شده و از هنری که انسان را به فکر فرو ببرد و یا وجدان او را بیدار نماید و مانند آن، روی گردان می‌شوند.
فارابی در این باره می‌گوید: «بدین سان، مردمان، آنگونه سخنان شاعرانه را خواستارند که در لعب به کار آید و نیز خواهان الحانی هستند که با چنین سخنی مقرون گردد. پس الحانی را می‌جویند که مقصود نهایی آن، تنها آراستن یا تقلید کردن یا در راستای اینها است». (36) در چنین وضعیتی، هنرمندان هم پیرو عوام شده و «آنان که در ساختن الحان دستی داشتند، تنها به ساختن این قبیل الحان پرداختند». (37) غلبه یافتن این نوع از موسیقی و آواز و شعر، هنر را در نظرها خوار کرد و سبب شد «کسانی که غالباً جز با چنین الحانی آشنا نبودند، چنین پندارند که مقصود از همه الحان، همین است». (38) یعنی هدف همه آنها، بطالت و بازی و بیهودگی است. «از این رو چیزی نماند که این الحان، در نظر کسانی که تخیل را مقصود داشتند، خوار و پست شود و بسیاری از ادیان، آنها را نهی کنند». (39)
فارابی تصریح کرده است که در دوران وی ماهیت هنرهای شعر و موسیقی و آواز واژگون شده و لذا وی نمی‌تواند تأثیر این هنرها را در انسانیت و مقاصد انسانی شرح دهد. زیرا مردم با این آرا بیگانه‌اند و آنها را اموری بی فایده تلقی می‌کنند: «از آنجا که در روزگار ما و در دیار ما، الحانی نواخته می‌شود که ممکن است نزد نیکوکاران خوار باشد، و چون عقیده درباره همه الحان، همان است که درباره الحان رایج نزد عامه مردم در این روزگار وجود دارد، ناچار توضیح مقصود خاص در باب هر یک از الحان و تأثیر هر یک از آنها در انسانیت، نیازمند شرح مفصلی است، چون ناگزیر باید آرا و عقایدی را بیان کرد که مردم از آن بیگانه‌اند. با این همه بسیاری از آنچه از احوال الحان با این سخنان بیان می‌شود، به همان سبب که یاد شد، از حد گفتار تجاوز نمی‌کند و با آنچه در روزگار ما وجود دارد مطابقت نمی‌نماید. از این رو، بسیاری از شنوندگان، آنچه را برای آنان بیان می‌شود، با قبول هر چه ضعیف‌تری تلقی می‌کنند». (40)

تحلیل تطبیقی

تولستوی هنر را عاملی ضروری برای رساندن فرد و جامعه بشری به سعادت تلقی می‌کند. فارابی در این طرز تلقی با او همسو است و بر آن است که هنر باید در راه تحصیل سعادت باشد. تمایز دو اندیشمند در آن است که تولستوی ایجاد لذت و بازی را دو عامل ناقض سعادت به شمار می‌آورد. اما فارابی لذت و بازی را یکسره نفی نمی‌کند. او میان دو گونه هدف برای هنر تمایز قایل است. هنر اولاً و بالذات جهت گیری جدی در هدایت بشر دارد ولی ثانیاً و بالعرض می‌تواند مشتمل بر ایجاد بازی، لذت و استراحت باشد. در حالت دوم، معیار تعیین کننده سعادتمداری هنر تفننی و هزل و شوخی میزان و مقدار مجاز آن است. این قبیل آفرینش‌های هنری با هدف استراحت و تجدید قوای مخاطبان و بازآفرینی نیروی ایشان برای ادامه حرکت به سوی اهداف و امور جدی، تجویز می‌شود. لذا حد و اندازه مجاز آنها همان مقداری است که برای استراحت ضروری است. تلاش‌های جدی سنگین‌تر که خستگی بیشتری در پی می‌آورند، مستلزم استراحت بیشتر می‌باشند. میزان فراتر از حد مجاز هنرهای تفننی مانع سعادت به شمار می‌آیند. فارابی بر آن است که مردم عمدتاً هنرهای هزل و تفریحی را به مثابه هدف غایی قرار می‌دهند. اما به هر حال دامنه هنر سعادتمدار نزد فارابی بسیار وسیع‌تر از تولستوی است.

نتیجه

سعادتمداری هنر منافاتی با دلپذیر بودن و لذت آفرینی ندارد. از نظر فارابی انواع هنرهای تفننی و تفریحی و هزل و شوخی به اندازه‌ای که رنج و خستگی عارض بر انسان را مرتفع سازند و نیرویی برای تلاش در راه امور جدی اعم از هنر و غیر هنر ایجاد نمایند، عامل نیل به سعادت و بیش از این اندازه مانع سعادت ارزیابی می‌شوند. البته در داوری تاریخی وی آنچه در مقام تحقق رخ داده است، گرایش به هنر با روی آورد لذت، بازی و هزل صِرف استوار است.

پی‌نوشت‌ها:

1. دارای دانشنامه دکتری فلسفه و حکمت اسلامی از گروه فلسفه و حکمت اسلامی دانشکده الهیات دانشگاه تهران، مدرس و محقق.
2. moral judgements.
3. aesthetic judgements.
4. ethical merit.
5. ethical flaw.
6. See: Gaut, Berys and Lopes D.M.The Routledge Companion to Aesthetics, Routledge,New York, 2001, p. 341.
7. بووی، اندرو، زیبایی شناسی و ذهنیت از کانت تا نیچه، ترجمه فیروز مجیدی، (تهران، فرهنگستان
هنر، 1385)، ص222.
8. Maritain, Jacques,The Responsibility of the Artist, Princeton, ,1960, p 1.
9. نک: تولستوی، لیون، منر چیست، ترجمه کاوه دهگان، (تهران، امیرکبیر، 1376)، ص57.
10. نک: هنفلینگ، اسداله، چیستی هنر، ترجمه علی رامینی، (تهران، هرمس، چاپ سوم، 1384)، ص 2-3.
11. نک: کاندینسکی، واسیلی، معنویت در هنر، ترجمه اعظم نوراله خانی، (تهران، اسرار دانش، چاپ
دوم، 1379)، ص148-150.
12. همان، ص57.
13. همان، ص54.
14. همان، ص57.
15. همان، ص59.
16. همانجا.
17. همانجا.
18. همانجا.
19. همان، ص49.
20. همان، ص55-57.
21. شپرد، آن، مبانى فلسفه هنر، ترجمه علی رامین، (تهران، علمی و فرهنگی، 1375)، ص254.
22. See: Gaut, Berys and Lopes D.M.
23. نک: ماری، کریس، نویسندگان برجسته‌ی قلمرور هنر، ترجمه صالح طباطبایی و فائزه دینی، (تهران، فرهنگستان هنر، 1384)، ص16.
24. تفصیل سخن مراجعه شود به: فرامرز قراملکی احد، اخلاق حرفه‌ای، (تهران، مجنون، 1385)، بخش نخست.
25. فارابی، محمد بن محمد، موسیقی کبیر، ترجمه آذرتاش آذرنوش، (تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1375)، ص562.
26. فارابی، محمد بن محمد، السیاسه المدنیه، ترجمه و شرح حسن ملکشاهی، (تهران، سروش، 1376)، ص182، فارابی، محمد بن محمد، اندیشه‌های اهل مدینه فاضله، ترجمه و تحشیه جعفر سجادی، (تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1379)، ص188.
تفصیل مطلب را نک: مفتونی، نادیا، خلافیت خیال از دیدگاه فارابی و سهروردی، رساله دکتری به راهنمایی دکتر احد فرامرز قراملکی، دانشکده الهیات و معارف اسلامی، 1385.
27. فارابی، محمد بن محمد، موسیقی کبیر، ص562.
28. همانجا.
29. همانجا.
30. همانجا.
31. همان، ص562-563.
32. همانجا.
33. همان، ص563.
34. همان، ص53-54.
35. همانجا.
36. همانجا.
37. همانجا.
38. همانجا.
39. همانجا.
40. همان، ص563-564.

منابع تحقیق :
باسین، یوگنی، فلسفه سمانتیک منر، ترجمه بهمن اصلاح پذیر، تهران، آزادمهر، 1384.
براهینی، منصور، آموزش هنر و درونی سازی ارزش‌ها، مقالات اولیت هم اندیشی معنویت و آموزش هنر، تهران، فرهنگستان هنر، 1384.
بووی، اندرو، زیبایی شناسی و ذهنیت از کانت تا نیچه، ترجمه فریبرز مجیدی، تهران، فرهنگستان هنر، 1385.
تولستوی، لیون، هنر چیست، ترجمه کاوه دهگان، ج10، تهران، امیرکبیر، 1376.
شپرد، آن، مبانی فلسفه هنر، ترجمه علی رامین، تهران، علمی و فرهنگی، 1375.
فارابی، محمد بن محمد، السیاسه المدنیه، ترجمه و شرح حسن ملکشاهی، تهران، سروش، 1376.
فارابی، محمد بن محمد، اندیشه‌های اهل مدینه فاضله، ترجمه و تحشیه جعفر سجادی، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1379.
فارابی، محمد بن محمد، فصول منتزعه، ترجمه حسن ملکشاهی، تهران، سروش، 1382.
فارابی، محمد بن محمد، موسیقی کبیر، ترجمه آذرتاش آذرنوش، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1375.
فرامرز قراملکی، احد، اخلاق حرفه‌ای، تهران، مجنون، چاپ سوم، 1385.
فریلند، سپنتیا، اما آیا هنر این است، ترجمه کامران سپهران، تهران، مرکز، 1383.
کاندیسکی، واسیلی، معنویت در هنر، ترجمه اعظم نوراله خانی، تهران، اسرار دانش، چاپ دوم، 1379.
کروچه، بندتو، کلیات زیبا شناسی، ترجمه فؤاد روحانی، تهران، علمی فرهنگی، چاپ پنجم، 1381.
گامبریج، ارنست‌ هانس، تحولات ذوق هنری در غرب، ترجمه محمدتقی فرامرزی، تهران، فرهنگستان هنر، 1385.
ماری، کریس، نویسندگان برجسته‌ی قلمرو هنر، ترجمه صالح طباطبایی و فائزه دینی، تهران، فرهنگستان هنر، 1384.
مفتونی، نادیا، خلاقیت خیال از دیدگاه فارابی و سهروردی، رساله دکتری به راهنمایی دکتر احد فرامرز قراملکی، دانشکده الهیات دانشگاه تهران، 1385.
هنفلینگ، اسداله، چیستی هنر، ترجمه علی رامینی، تهران، هرمس، چاپ سوم، 1386.
یانگ، جولیان، فلسفه هنر نیچه، ترجمه رضا حسینی و محمدرضا باطنی، تهران، آتیه، 1380.
Gaut, Berys and Lopes D.M.The Routledge Companion to Aesthetics, Routledge, New York,2001.
Maritain, Jacques, The Responsibility of the Artist, Princeton, 1960.

منبع مقاله :
فرامرز قراملکی و همکاران، احد؛ (1388)، اخلاق حرفه‌ای در تمدن ایران و اسلام، تهران: پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی، چاپ دوم.
 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.