رويكرد حقوقي جنگ و علل پذيرش قطعنامه 598 (2)

قطعنامه 598 داراي يك مقدمه و ده‌بند است كه در جلسه 2570 شوراي امنيت با اتفاق آرا به تصويب رسيد. بندهاي قطعنامه بر اساس مواد 39 و 40 منشور سازمان ملل متحد به شرح زير است: 1 ـ مطالبه مي‌كند كه به عنوان اولين قدم به سوي يك حل و فصل از طريق مذاكره، ايران و عراق به يك آتش‌بس فوري اقدام كنند و تمام عمليات نظامي را در زمين، دريا
شنبه، 23 خرداد 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
رويكرد حقوقي جنگ و علل پذيرش قطعنامه 598 (2)
رويكرد حقوقي جنگ و علل پذيرش قطعنامه 598 (2)
رويكرد حقوقي جنگ و علل پذيرش قطعنامه 598 (2)

نويسنده: دكتر اسماعيل منصوري لاريجاني



متن قطعنامه 598

قطعنامه 598 داراي يك مقدمه و ده‌بند است كه در جلسه 2570 شوراي امنيت با اتفاق آرا به تصويب رسيد. بندهاي قطعنامه بر اساس مواد 39 و 40 منشور سازمان ملل متحد به شرح زير است:
1 ـ مطالبه مي‌كند كه به عنوان اولين قدم به سوي يك حل و فصل از طريق مذاكره، ايران و عراق به يك آتش‌بس فوري اقدام كنند و تمام عمليات نظامي را در زمين، دريا و هوا متوقف كنند و همچنين تمام نيروها را بي‌درنگ تا سر حدات شناخته شده بين‌المللي باز گردانند.
2 ـ از دبير كل درخواست مي‌شود كه گروهي از ناظران سازمان ملل متحد را براي تأييد، تحكيم، نظارت بر آتش‌بس، و عقب‌نشيني به مرزها اعزام كند. به علاوه از دبير كل درخواست مي‌شود كه ترتيبات ضروري را براي مشاوره با طرفين انجام دهد و گزارش آن را به شوراي امنيت تسليم كند.
3 ـ شورا اصرار دارد كه پس از توقف مخاصمات فعال بلادرنگ اسراي جنگي را براساس كنوانسيون سوم ژنو در 12 اوت 1949، آزاد كند و عودت داده شوند.
4 ـ از ايران و عراق دعوت مي‌شود كه با دبير كل در خصوص به اجرا درآوردن اين قطعنامه و در كوششهاي ميانجيگرانه براي كسب يك حل و فصل جامع، عادلانه، شرافتمندانه، و مورد قبول طرفين در مورد تمام موضوعات مهم، بر اساس اصول مندرج در منشور ملل متحد همكاري كنند.
5 ـ از تمامي دولتهاي ديگر دعوت مي‌شود كه حداكثر خويشتن‌داري را به عمل آورند و از هر اقدامي كه ممكن است به تصاعد و گسترش بيشتر مخاصمه منجر شود، احتراز جويند و بدين گونه به اجرا درآوردن قطعنامه حاضر را تسهيل كنند.
6 ـ از دبير كل درخواست مي‌شود كه ضمن مشورت با ايران و عراق مسأله تفويض كار تحقيق در باب مسؤوليت مخاصمه به هيأتي بي‌طرف را بررسي كند و در حداقل مدت ممكن به شورا گزارش دهد.
7 ـ عظمت خسارات وارده در خلال مخاصمه و نياز به كوشش در جهت نوسازي، با امدادهاي بين‌المللي در خور، زماني كه مخاصمه خاتمه پذيرد، تصديق مي‌شود و در همين خصوص از دبير كل درخواست مي‌شود كه هيأتي از كارشناسان را براي پژوهش در باب مسأله نوسازي تعيين كند و به شوراي امنيت گزارش دهد.
8 ـ به علاوه از دبير كل درخواست مي‌شود كه با مشورت با ايران و عراق و ساير كشورهاي منطقه، طرق افزايش امنيت و ثبات منطقه را مورد مداقّه قرار دهد.
9 ـ از دبير كل درخواست مي‌شود كه شوراي امنيت را در مورد به اجرا درآوردن اين قطعنامه، به طور مداوم مطلع كند.
10 ـ شوراي امنيت تصميم دارد كه براي در نظر گرفتن اقدامات بيشتر و تضمين اجراي اين قطعنامه، در صورت ضرورت جلساتي تشكيل دهد.
قطعنامه 598 اگر چه انتظار كامل جمهوري اسلامي ايران را برآورده نكرده است، لكن در مقايسه با قطعنامه‌هاي قبلي سازمان از ويژگيهاي خاصي برخوردار است. مخصوصاً بند شش قطعنامه كه در باب تعيين آغازگر جنگ است، با توجه به اهداف اوليه شوراي امنيت در جنگ، براي جمهوري اسلامي ايران پيروزي بزرگي به حساب مي‌آيد؛ زيرا در سايه مقاومت رزمندگان و حركت ديپلماسي فعّال توانسته است شوراي امنيت را متقاعد كند كه صلح بدون تعيين متجاوز بر خلاف عدالت و امنيت، و در واقع عين ظلم است.

نگاه تحليلگران سياسي و نظامي به قطعنامه 598:

نگاه تحليلگران و كارشناسان مسائل سياسي و نظامي را مي‌توان به دو نگاه مثبت و منفي تقسيم كرد:
الف) نگاه مثبت:
تحليلگران مسائل سياسي و نظامي كه به قطعنامه 598 نگاه مثبت داشته و آن را از نظر شكلي و ماهوي برخاسته از اعتقاد شوراي امنيت دانسته‌اند، اهم اظهاراتشان عبارتند از:
1 ـ قطعنامه 598 تحت عنوان «منازعه بين ايران و عراق» صادر شده است و بر خلاف قطعنامه‌هاي قبلي اعلان «وضعيت مابين ايران و عراق» نيست.
2 ـ قطعنامه 598 مفصل‌ترين قطعنامه، و از نظر حجم و عبارت دقيق‌ترين آنهاست.
3 ـ قطعنامه فوق برخاسته است از اعتقاد شوراي امنيت و نگراني عميق آن به ادامه جنگ بين ايران و عراق است.
4 ـ قطعنامه 598 توصيه نامه نيست بلكه حالت آمرانه بودن آن غالب و قوي است.
5 ـ قطعنامه 598 به اتفاق آرا صادر شده است.
6 ـ قطعنامه 598 راه حل جامع بين‌المللي براي برقراري صلح عادلانه و شرافتمندانه در منازعه ايران و عراق است.
مطالبي از اين قبيل از سوي تحليلگران و رسانه‌هاي جهاني و بعضاً هم هدفدار، به منظور ايجاد جنگ رواني و تبليغاتي عليه ايران ارائه مي‌شد، خصوصاً در اوايل صدور قطعنامه با شدّت و حدّت بيشتري آن را دنبال مي‌كردند.
ب) نگاه منفي:
اهّم اظهارات تحليلگراني كه به قطعنامه نگاه منفي دارند عبارتند از:
الف) اگر قطعنامه 598 از اعتقاد اعضاء شوراي امنيت برخاسته است، چرا اين اعتقاد در سالهاي اوليه تجاوز كه افكار جهاني در انتظار تصميم جدي شوراي امنيت بود، برنخاست؟
ب) اگر قطعنامه 598 ناشي از نگراني عميق شوراي امنيت از ادامه جنگ ايران و عراق است چرا موقعي كه رژيم عراق از زمين و هوا و دريا به خاك كشور ما حمله مي‌كرد و زنان و كودكان بي‌دفاع مناطق مرزي ما را به خاك و خون مي‌كشيد، اين نگراني عميق بوجود نيامد؟ چرا زماني كه رژيم عراق مناطق مسكوني ما را هدف موشك قرار مي‌داد و بمب‌هاي اهدائي اربابان خود را بر سر مردم كوچه و بازار و دانش‌آموزان بي‌گناه مدارس و بيمارستانها مي‌ريخت، نگراني اعضاء شوراي امنيت عميق نشد؟ و چرا هنگامي كه رزمندگان اسلام در خاك دشمن با عمليات پي در پي خود در صدد تنبيه متجاوز برآمدند، نگراني شورا عميق مي‌شود؟
ج) اگر قطعنامه 598 پيام‌آور صلح عادلانه و شرافتمندانه بود چرا امام راحل( رحمت الله علیه ) پذيرش آن را به منزله جام زهر دانست؟ اگر صلح عادلانه است چرا زهر است؟ آيا تحليلگران خوش‌بين متوجه اين تناقض شده‌اند؟
گروهي هم هدف شوراي امنيت را در صدور قطعنامه 598 در موارد زير خلاصه مي‌كنند:
الف) اعاده حيثيت سازمان ملل متحد در درجه اوّل به عنوان نهاد حافظ صلح بين‌المللي؛ زيرا شوراي امنيت با صدور قطعنامه‌هاي بي‌حاصل عدم توانايي خود را در اذهان جهاني تقويت مي‌كرد، لذا در وحله نخست به منظور نمايش قدرت و نشان دادن توانايي و صلاحيت خود در حل مناقشات بين‌المللي، حاضر شد تسليم خواست به حق جمهوري اسلامي ايران شود و امتياز شناسايي آغازگر جنگ را به او بدهد.
ب) جلوگيري از سقوط صدام؛ حاميان بين‌المللي صدام به خوبي دريافتند كه ايران با تصميمات تهاجمي خود در جنگ، ممكن است رژيم صدام را به سقوط بكشاند، لذا به اين نتيجه رسيدند كه ايجاد حركت سياسي تازه در منطقه ضروري است تا نقش عمليات رزمندگان ايران را در ايجاد تحولات سياسي منطقه بي‌اثر كند.
ج) تقويت روحيه حاميان رژيم عراق به منظور جلب حمايت بيشتر آنها نسبت به صدام و تشديد روند كمكهاي تسليحاتي و سياسي آنها و حفظ وجهه منطقه‌اي جنگ ايران و عراق.
د) سلب دفاع مشروع از ايران
شوراي امنيت بر اساس بند 6 قطعنامه 598 اصل دفاع مشروع را از جمهوري اسلامي ايران سلب كرد، زيرا بر اساس ماده 51 منشور سازمان ملل، كشور مورد تجاوز حق دفاع مشروع از خود را دارد تا زماني كه شوراي امنيت تدابير لازم اجرايي را اتخاذ كند.

جمهوري اسلامي ايران و قطعنامه 598

امور خارجه ارسال كرده بود، به طور رسمي از قطعنامه و مفاد آن مطلع شد.
روز بعد، وزارت امور خارجه ايران با صدور بيانيه‌اي اعلام كرد: «شوراي امنيت سازمان ملل با عدول از وظائف خود. قطعنامه غيرعادلانه‌اي تصويب كرده كه بعضاً مواد آن با يكديگر در تناقض آشكار است.
آنگاه وعده داده است كه موضع تفضيلي وزارت امور خارجه بعداً اعلام خواهد شد. تا اينكه چند هفته بعد در 22 مرداد 66 جمهور اسلامي ايران مواضع رسمي خود را در قبال قطعنامه 598 در 18 بند اعلام كرد. در اين بيانيه، ايران ضمن اعتراض به اينكه قطعنامه بدون كسب نظر و مشورت با ايران تدوين شده، خروج شورا را از حالت بي‌طرفي محكوم كرد و از شورا خواست كه عراق به عنوان متجاوز معرفي شود.
آنچه از بيانيه تهران مستفاد مي‌شود اين است كه ايران قطعنامه 598 را نه رد كرد و نه پذيرفت، در اين راستا جناب آقاي هاشمي رفسنجاني، جانشين فرماندهي كل قواي وقت، چنين اعلام كرد:
ما خواستار آن هستيم كه اول متجاوز معرفي، و بعد راه حل مسائل جدي هموار شود، معلوم است كه محاكمه و تنبيه متجاوز و بازپرداخت غرامت، از همين اقدام آغاز خواهد شد. اگر اين جابه جايي در بندها انجام گيرد، راه هموار خواهد شد.
دكتر ولايتي، وزير خارجه وقت ايران، نيز عدم مشورت با ايران در مورد تصويب قطعنامه 598 و عدم اعلام عراق به عنوان متجاوز و آغازگر جنگ را از دلايل عدم پذيرش قطعنامه ذكر كرد و آنرا نشان دهنده خط‌مشي غيرعادلانه و يك طرفه شوراي امنيت دانست. تهران اعتقاد دارد حضور نظامي گسترده امريكا در خليج‌فارس و اسكورت كشتيهاي كويتي، با بند پنجم قطعنامه كه از كشورهاي جهان خواستار خويشتن‌داري شده بود، تناقض آشكار دارد.
ولايتي تصريح كرد كه ما دليلي نمي‌بينيم قطعنامه‌اي را كه براي تحميل عقايد، ناعدلانه و غيرمنصفانه است، بپذيريم. او صريحاً گفت: «قطعنامه شوراي امنيت مورد قبول ما نيست».
ميرحسين موسوي، نخست‌وزير وقت، نيز ضمن اعلام عدم اعتبار قطعنامه، گفت ما نسبت به اين قطعنامه بدبين هستيم و اگر شوراي امنيت واقعاً در پي تحقق صلح در منطقه است بايد اجراي بند 6 را كه متضّمن معرفي متجاوز است بر بندهاي ديگر مقدم بدارد. رجايي خراساني، نماينده ايران در سازمان ملل متحد، درخواست كرد كه عراق، كشور متجاوز معرفي شود و غرامت جنگي را نيز به ايران بپردازد».
در بررسي موضع جمهوري اسلامي ايران به اين نتيجه مي‌رسيم كه دو نوع برخورد با قطعنامه كاملاً قابل تمايز است. يك گروه از افراد اعتقاد داشتند كه قطعنامه را بايد صريحاً و كلاً رد كرد، يعني همان رويه‌اي كه در مورد ديگر قطعنامه‌هاي شوراي امنيت اتخاذ كرده بودند، ولي گروه ديگري به سياست نه رد، نه قبول، اعتقاد داشتند. اين گروه با توجه به آمريت قطعنامه و صدور آن بر اساس فصل هفتم منشور ملل متحد و لازم الاتباع بودن آن و نيز سياستهاي هماهنگ شرق و غرب در جهت پايان بخشيدن به جنگ ايران و عراق، اين موضع را نسبت به قطعنامه 598 اتخاذ كرده بودند، تا هم از طرفي با تبليغات شديدي كه بر اثر رد كردن قطعنامه ناشي مي‌شد، مواجه نشوند و از طرفي هم با تمسك به تقدم بخشيدن به اجراي بند 6 قطعنامه بر ديگر بندهاي آن، مستمسكي بر عدم پذيرش قطعنامه داشته باشند. مهمترين دليل اتخاذ اين سياست نسبت به قطعنامه 598، اولاً بدبيني شديدي بود كه ايران به علت سابقه عملكرد شوراي امنيت، نسبت به آن داشت؛ بطوري كه سكوت معني‌دار شورا پس از گذشت 7 سال از جنگ تحميلي، عامل مهمي در تشديد اين بدبيني بود. ثانياً به دليل موقعيت برتر نظامي خود در جبهه‌ها در زمان صدور قطعنامه، سعي داشت امتيازات بيشتري بدست آورد.
موضع‌گيري نه رد، نه قبول، نزديك به يك سال ادامه داشت و تهران تا مدتي توانست بر فشارهاي بين‌المللي براي پذيرش قطعنامه فائق آيد. اما افزايش غيرقابل تحمل اين فشارها و تهديدهاي مستقيم و غيرمستقيم عليه ايران، توافق بي‌سابقه اعضاء دائم شوراي امنيت براي خاتمه جنگ كه حتي به آمادگي شورا براي تصويب قطعنامه‌اي جهت تحريم كامل تسليحاتي ايران نيز رسيده بود، و نيز حضور گسترده آمريكا و غرب در خليج‌فارس و چنگ و دندان نشان دادن غربيها به تهران، و وضعيت بحراني بازار نفت و بالتبع آن وضع اقتصادي كشور، حمله نيروهاي نظامي آمريكا به سكوهاي نفتي ايران و ورود آمريكا به صحنه درگيري در خليج‌فارس عليه ايران، حمله به نيروي دريايي ايران و غرق شدن چندين كشتي جنگي توسط نيروهاي امريكايي، و تغيير موضع و موقعيت برتر نظامي در صحنه جنگ زميني، باعث شد كه به لحاظ مصلحت نظام و جلوگيري از تبليغات جهاني كه ايران را جنگ طلب معرفي مي‌كرد، ايران قطعنامه 598 را بپذيرد و خصوصاً با توجه به روحيه صلح دوستانه دبير كل سازمان ملل متحد و سعي ايشان در جلب نظر تهران و اعمال نظرهاي ما در طرح اجرايي خود براي اجراي قطعنامه 598 كه حتي قبل از پذيرش قطعنامه 598 به تصويب ايران رسيده بود، در پذيرش قطعنامه موثر بوده است.

طرح اجرايي دبير كل

دبير كل طي مذاكراتي با ايران و عراق براي اجراي قطعنامه 598 به عناصر جديدي دست يافت كه در حل قضيه مي‌توانست مؤثر باشد. سفر دبيركل در سپتامبر 1987، به ايران و عراق و مذاكره با مقامات دو كشور، عناصر جديدي را براي وي آشكار كرد كه در گزارش خود به شوراي امنيت، نيز به آن اشاره كرد. همچنين رياست وقت جمهوري اسلامي ايران در سفر به نيويورك براي سخنراني در مجمع عمومي، مذاكراتي با دبير كل داشتند. دبير كل با حمايت شوراي امنيت اين مسائل جديد را مبناي طرح اجرايي خود قرار داد. اولين مرحله اين طرح (كه در 15 اكتبر 1987 به هر دو طرف ارائه شد) بر اين مبنا بود كه قطعنامه 598 بايد كلاً و مجموعاً پذيرفته شود و هيچ بندي از بندهاي قطعنامه بر ديگري ارجحيت و تقدم ندارد. بر اساس اين طرح، در روز آتش‌بس (يا D-Day ) كار هيأت بي‌طرفِ بررسي مسؤوليت منازعه نيز شروع مي‌شود. از تاريخ معيني بعد از روز آتش‌بس، عقب‌نشيني نيروها شروع مي‌شود. بدين ترتيب دبير كل، آتش‌بس و عقب‌نشيني نيروها را از يكديگر جدا كرد و بين بند 1 و بند 6 قطعنامه نوعي ارتباط و بستگي به وجود آورد. عراق در پاسخ به طرح اجرايي دبير كل، در نامه‌اي با امضاء طارق عزيز اعلام كرد كه مواضع طرفين بايد بر اساس پايبندي به كلمات و روح قطعنامه 598 سنجيده شود. نه تنها بندهاي قطعنامه بايد به ترتيب اجرا شود، بلكه آتش‌بس و عقب‌نشيني نيروها بايد پيش از شروع بحث در خصوص ساير موارد اجرا گردد. به اين ترتيب عراق در طرح اجرايي دبير كل كارشكني كرده است.

دلائل پذيرش قطعنامه 598 از سوي ايران:

مهمترين عوامل در پذيرش قطعنامه 598 از سوي جمهوري اسلامي ايران را مي‌توان به شرح زير خلاصه كرد:
1 ـ تغيير استراتژي حمايت مستقيم از صدام، تحت پوشش حفظ صلح و امنيت بين‌المللي در خليج‌فارس:
يعني اگر صدام به هر كاري بر خلاف موازين بين‌المللي دست بزند، چون در شرايط جنگي است مورد سؤال قرار نمي‌گيرد. از اين رو بعد از قطعنامه 598 مي‌بينيم وقتي كشتي استارك امريكايي به وسيله بمب‌افكن ارتش عراق صدمه مي‌بيند، صدام از امريكا پاداش مي‌گيرد و به جاي واكنش منفي، مي‌گويند چون منطقه خليج‌فارس آرام نيست اين پيشامدها طبيعي است و ضربه‌اي را كه صدام به آنها زده به خرج ما حل و فصل مي‌كنند و راه حل آن را قبول قطعنامه مي‌دانند.
2 ـ معرفي صدام به عنوان چهره صلح‌طلب در محافل بين‌المللي
با همه جنايتي كه صدام در جنگ مرتكب شده اما چون همه قطعنامه‌هاي شوراي امنيت را نپذيرفته است، چهره‌اي صلح‌طلب، و ايران چهره‌اي جنگ‌افروز معرفي مي‌شود.
3 ـ كاربرد وسيع سلاحهاي شيميايي و ميكروبي توسط عراق:
تبليغات صلح‌طلبي رژيم عراق در محافل بين‌المللي و رسانه‌هاي گروهي، پوششي شد تا به صدام به راحتي بتواند مخربترين سلاحهاي ميكروبي و شيميايي را عليه رزمندگان ما در جبهه‌ها به كار گيرد، و از آن طرف واكنش ايران به دليل عدم پذيرفتن قطعنامه، ضعيف جلوه مي‌كرد.
4 ـ تهديدات بين‌المللي:
تهديدات بين‌المللي بر بند 10 قسمت اجرايي قطعنامه 598 مبتني بود. به عبارت ديگر قطعنامه 598 به دشمنان خطرناكي چون امريكا اجازه داد كه حتي تهديدات خود را با حمله به هواپيماي مسافربري عملي كنند.
رونالد ريگان، رئيس جمهور وقت امريكا، در اجلاس مجمع عمومي سازمان ملل پس از نطق رئيس جمهور ايران در مجمع گفت:
من از اين فرصت استفاده مي‌كنم و از ايشان مي‌خواهم صريحاً و بدون ابهام اعلام كند كه ايران قطعنامه مصوب شوراي امنيت را كه خواستار برقراري آتش‌بس در جنگ شده قبول دارد يا نه. اگر پاسخ مثبت باشد، اين يك گام خوشايند و يك پيشرفت عمده محسوب مي‌شود و در صورت منفي بودن پاسخ ايران، شوراي امنيت راهي جز اعمال مجازات عليه ايران و وادار كردن اين كشور به قبول آتش‌بس پيش رو ندارند.
به دنبال اين تهديدات بود كه حمله به هواپيماي مسافربري ايرباس صورت گرفت و 290 نفر از هموطنان ما جان خود را در آن حادثه از دست دادند. از اين رو حضرت آيت‌الله خامنه‌اي مدظله العالي، رئيس جمهور وقت ايران در اعلان رسمي پذيرفتن قطعنامه 598 حمله امريكا به هواپيماي مسافربري را آغاز جنگ علني منطقه‌اي و توسعه دامنه آن دانسته است:
همانطور كه به خوبي استحضار داريد، آتش جنگي كه به وسيله رژيم عراق در 22 سپتامبر 1980، با تجاوز عليه تماميت اراضي جمهوري اسلامي ايران آغاز شد. اينك ابعاد غير قابل تصوري به خود گرفته است كه كشورهاي ديگر و حتي غيرنظاميان بي‌گناه را نيز در شعله‌هاي خود گرفته است.
قتل 290 نفر انسان بي‌گناه كه با ساقط كردن هواپيماي ايرباس جمهوري اسلامي ايران به وسيله يكي از كشتي‌هاي جنگي امريكايي در خليج‌فارس به وقوع پيوست، نمونه بارزي در اين خصوص است.
در همين مورد جناب حجت‌الاسلام والمسلمين آقاي هاشمي رفسنجاني، رئيس وقت مجلس شوراي اسلامي و جانشين فرماندهي كل قوا، اظهار داشتند:
به هيچ وجه ادعاي اشتباه در مورد حمله به هواپيماي مسافربري ايران و شهادت 290 نفر سرنشين بي‌گناه آن پذيرفته نيست، بلكه از نظر ما يك اخطار تلقي مي‌شود. همچنين قساوت فوق‌العاده صدام در داخل عراق كه هزاران روستا و صدها هزار تن از مردم را با بمباران شيميايي قتل عام مي‌كند از ديگر دلائل آن است كه نشان مي‌دهد به او اجازه داده‌اند هر جنايتي را مرتكب شود.
مجموعه اين شرايط و ادله ديگري كه فعلاً ذكر نمي‌شود، ما را به اين نتيجه مي‌رساند كه مصلحت انقلاب و ملتهاي ايران و عراق و منطقه اين است كه قطعنامه مذكور پذيرفته شود. ايران تا به حال خواستار آن بود كه ابتدا كميته تعيين متجاوز تشكيل شود، ولي فعلاً با توجه به شرايط جديدي كه پيش آمده، از آن شرط خود صرف نظر مي‌كند.
متأسفانه تبليغات جهاني، ما را جنگ‌افروز و جنگ‌طلب معرفي مي‌كند و صدام و حزب بعث متجاوز كه تمامي قوانين را نقض كرده، ولي چون يك شعار مشخص دارد يعني قطعنامه را پذيرفته است و قضاوت بين‌المللي را قبول دارد، به صورتي عوام فريبانه، صلح طلب معرفي مي‌كند. با قبول قطعنامه 598 نشان داديم كه در اين زمينه انعطاف‌پذير هستيم... ما هرگز قطعنامه را رد نكرده بوديم، بلكه شرطي روي آن گذاشتيم و اين اواخر روشن شد كه ممكن است حوادث تلخي در منطقه اتفاق افتد كه نقطه عطف آن، سقوط هواپيماي مسافري ايران توسط امريكا بود. آنها كه مي‌خواستند ما را به دليل نپذيرفتن قطعنامه، تحريم تسليحاتي كنند، بطور منطقي از آن پس (در صورتي كه عراق از قبول قطعنامه خودداري كند) بايد عراق را تحريم كنند.
بطوري كه ملاحظه مي‌شود تهديدات بين‌المللي به خوبي از سوي مسؤولان بلندپايه ايران احساس مي‌شد و ترتيبات امنيتي در حوزه خليج‌فارس پس از صدور قطعنامه و عدم پذيرفتن آن از سوي ايران با توسل به اصل 41 و 42 منشور، اقدامي بين‌المللي بود. اگر چه تهديدات در طول هشت سال دفاع مقدس وجود داشت لكن در اين مرحله بند 10 قطعنامه، به آن وجهه قانوني بخشيد.
5 ـ سلب دفاع مشروع از ايران:
برابر ماده 51 منشور، كشوري كه مورد تجاوز واقع شده است تا زماني كه شوراي امنيت تدابير اجرايي جهت دفع تجاوز اتخاذ نكند حق دارد از خود دفاع كند، امّا به محض اينكه شوراي امنيت تدابيري اتخاذ كرد بايد كشور مورد تجاوز، از ادامه حملات خودداري كند تا شوراي امنيت بتواند، با طيب خاطر و اطمينان بيشتر، در زمينه شناسايي و تنبيه متجاوز به فعاليت خود ادامه دهد. از اين رو برابر ماده يك قطعنامه تعريف تجاوز، جمهوري اسلامي ايران در تاريخ 31 شهريور 1359 از زمين، هوا و دريا مورد تجاوز ارتش عراق قرار گرفت و تا زمان صدور قطعنامه قطعنامه 598 چون از سوي شوراي امنيت براي رفع تجاوز تصميم جديدي اتخاذ نشد، حق داشت از خود دفاع كند و از نظر حقوقي، اين دفاع حتي در داخل خاك كشور متجاوز مي‌تواند مصداق داشته باشد. اين واقعيتي است كه همه محافل سياسي و علماي حقوق، خصوصاً شوراي امنيت به آن اذعان داشته است و پافشاري ايران را در ادامه دفاع و رد قطعنامه‌هايي كه در آن احراز تجاوز نمي‌شد منطقي و عادلانه مي‌دانستند. امّا قيد تعيين مسؤول مخاصمه در بند 6 قطعنامه 598 اين حق مشروع را از ايران سلب كرد. و دقيقاً ملاحظه مي‌كنيم كه بعد از اين، حجم تبليغات دشمن و حاميان او حول اين محور كه ايران ناقض حقوق بين‌المللي است متمركز مي‌شود. حتي سران رژيم عراق در تبليغات خود عليه ايران آگاهانه اظهار مي‌كردند كه مسؤول ادامه جنگ و طولاني شدن آن، ايران است و همچنين در متن قطعنامه هم شروع و تداوم جنگ يكسان تلقي شده در حالي كه دفاع مشروع هيچگاه «ادامه جنگ» ناميده نمي‌شود.
در جنگ رژيم عراق عليه ايران سه نوع پايان قابل تصور بود. اول، ايران مغلوب و رژيم عراق غالب شود. دوم، عراق مغلوب شود و ايران غالب. سوم، تصميم بين‌المللي نقطه پايان را تعين كند. در مورد اوّل اگر قرار بود كه ايران مغلوب شود در همان روزهاي اوّل جنگ كه غافلگير شده بود و در اثر درگيري با مشكلات طبيعي بعد از انقلاب براي مقابله با تهجم گسترده رژيم عراق آمادگي نداشت مي‌بايست از پا در مي‌آمد، امّا ديديم كه چگونه توانست به طرز معجزه‌آسايي خود را تجهيز كند، و در فاصله كوتاهي نه تنها تمامي اراضي اشغالي را از دشمن پس بگيرد بلكه به تعقيب متجاوز در خاك او نيز بپردازد؛ و از طرفي امام راحل( رحمت الله علیه ) ملتي كه با تكيه بر ايمان و اراده الهي مي‌جنگند شكست در منطق او راه ندارد. بنابراين ايران خصوصاً بعد از فتح جزيره فاو كه در اوج اقتدار نظامي بود و با تدبير داهيانه امام راحل( رحمت الله علیه ) انگيزه دفاعي خود را بر ايمان و عنايت الهي از يك طرف، و موازين بين‌المللي (حق دفاع مشروع) از طرف ديگر مبتني ساخت، تصور شكست از نظر عقلي و تحليل سياسي تحقيقاً ناممكن بود. حال مي‌ماند شق دوم، يعني شكست ارتش عراق و شق سوم، يعني تصميم بين‌المللي، كه تأخير در رسيدن به نتيجه در هر كدام موجب ادامه جنگ شد. و شواهد نشان مي‌دهد كه اعضاء شوراي امنيت تحت تأثير عوامل استكبار، قلباً به شكست ارتش عراق در منطقه راضي نبودند. بي‌التفاتي شوراي امنيت به مسائل جنگ تا زماني كه رژيم عراق موفقيت برتر را در جبهه‌ها داشت، و شورا جدي شد به منظور نجات ارتش عراق از خطر سقوط، تحت پوشش صدور قطعنامه‌هاي پي در پي در شرايطي كه ايران موقعيت برتر نظامي را به دست آورد، واقعيتي است كه بر هيچ كس پوشيده نيست و مي‌توان نتيجه گرفت كه مسؤول ادامه جنگ به تعبيري خود شوراي امنيت است.
6 ـ تغيير روند تحولات در جبهه‌هاي نبرد:
از جمله آثار محسوس قطعنامه 598 تأثير مستقيم بر روند عمليات در جبهه‌هاي نبرد بوده است. بطوري كه به عقب‌نشيني نيروهاي رزمنده ايران از بسياري از مناطق اشغالي در داخل خاك عراق منجر شده بود. اين تغيير شرايط، دلائل متعددي دارد كه مهم‌ترين آن عبارتند از:
الف) جنگ رواني و تبليغات هدف‌دار محافل استكباري در كنار حضور بي‌سابقه ناوگانهاي امريكايي و متحدانش در خليج‌فارس، شرايط پيچيده‌اي را به وجود آورد كه ايرانِ مظلوم و قرباني تجاوز، جنگ‌طلب معرفي شود، به همين بهانه رژيم عراق بدون نگراني از تهديد بين‌المللي، حجم حملات شيميايي و بمب‌هاي ميكروبي را چند برابر كرده بود. تعيين حجم انهدام بمب‌هاي شيميايي و ميكروبي توسط كارشناسان سازمان ملل پس از تجاوز عراق به كويت، عمق فاجعه را به خوبي نشان مي‌دهد.
ب) فرماندهان نظامي با اطلاع كامل از اوضاع منطقه، راهكارهاي نظامي را پس از صدور قطعنامه 598 بي‌نتيجه دانستند و براي شكست محاصره سياسي و تقليل فشارهاي تبليغاتي، در كنار مسؤولين به مطالعه قطعنامه و كم و كيف آن به عنوان راه حل مسأله پرداختند.
بنابراين تغيير منفي اوضاع جبهه‌ها، از ضعف و يا بي‌توجهي مسؤولان جنگ ناشي نبوده است بلكه معلول قطعنامه‌اي است كه به لحاظ ماهوي فرصت برنامه‌ريزي عمليات و يا كلاً راه حل نظامي منازعه را منتفي كرد.
7 ـ تحريم تسليحاتي ايران:
اگر چه ايران در طول جنگ براي تهيه اسلحه و ادوات جنگي با مشكل مواجه بوده است، امّا در اين مرحله تحريم مفهوم ديگري داشت يعني تحريم متوجه كشوري مي‌شد كه از پذيرفتن قطعنامه 598 امتناع مي‌كرد. ضمناً تجهيز طرف مقابل به هر نوع سلاحي حتي سلاح ممنوعه جزء ديگر مفهوم تحريم بوده است، كما اينكه در فاصله كوتاه بعد از صدور قطعنامه مذكور مصداق خود را يافته است. و همچنين پيامد اين تحريم، دلالان فروش اسلحه را با قيمت چندين برابر حاضر به معامله نمي‌كرد، و با توجه به اوضاع اقتصادي و وضعيت فروش نفت حتي تصور چنين خريدهايي براي ايران ممكن نبود.
بنابراين با توجه به شرايط مذكور براي ايران راهي جز قبول قطعنامه باقي نمانده بود، و مسؤولين ما با توجه به اين معنا توانستند با مانورهاي ظريف و هنرمندانه و اتخاذ سياست نه رد و نه قبول قطعنامه 598، خواست ملت ايران را تا حدودي در طرح اجرايي دبير كل بگنجانند زيرا يكسان نگري به بندهاي قطعنامه و ايجاد ارتباط بين بند يك و شش قطعنامه از خواسته‌هاي ايران بوده است، به همين دليل طرحي اجرايي دبير كل را با صراحت پذيرفت و بعد از آن با تقويت فعاليت ديپلماسي در صحنه سياسي توانست حقانيت خود را به اثبات برساند و با معرفي رژيم عراق به عنوان آغازگر جنگ، مزد تلاشهاي خود را از دبير كل بگيرد.
منبع:پژوهشگاه علوم و معارف دفاع مقدس




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط