ماموریت " پرده سفید " برای صهیونیسم

لويي ماير، ساموئل گلدوين، برادران وارنر، و اروينك برلين از جمله سرمايه داران يهودي بودند كه در عرصه سينما پا به خاك قاره آمريكا گذاشتند و در ابتدا با گسترش سالن هاي سينما به توليد فيلم پرداختند و در ادامه...
دوشنبه، 25 خرداد 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ماموریت " پرده سفید " برای صهیونیسم
ماموریت " پرده سفید "  صهیونیسم
ماموریت " پرده سفید " برای صهیونیسم





لويي ماير، ساموئل گلدوين، برادران وارنر، و اروينك برلين از جمله سرمايه داران يهودي بودند كه در عرصه سينما پا به خاك قاره آمريكا گذاشتند و در ابتدا با گسترش سالن هاي سينما به توليد فيلم پرداختند و در ادامه توانستند با تلاش فراوان، انحصار فيلمسازي را كه متعلق به اديسون و ساحل شرقي بود لغو كردند و در ساحل غربي، هاليوود را بنيان گذاردند.
نفوذ صهيونيست هاي مهاجر به عرصه سينماي آمريكا، با استفاده ابزاري از زنان، موضوعات غيراخلاقي، خشونت و ترويج خرافات و جادو در فيلم هاي توليدي باعث گرديد تهيه كنندگان يهودي حاكم مطلق سينماي آمريكا گردند.
صهيونيست از انواع و اقسام روشها براي چنگ انداختن بيشتر به حوزه سينماي آمريكا استفاده كردند آنها با برنامه اي حساب شده، خود را مشتاق فراموش كردن ريشه هاي تاريخي خويش و ادغام در جامعه آمريكا نشان مي دادند؛ «لويي ماير» كه مي گفت روز تولد واقعي اش را نمي داند، جشن تولد خود را در روز چهارم ژوئيه (روز استقلال آمريكا) گرفت و خود را يك يانكي نمونه به مردم معرفي كرد. «اروينك برلين» نيز با ساخت موسيقي فيلم و سرودهاي ملي و ميهني آمريكايي، از آيزنهاور جايزه مخصوص دريافت كرد.
اما نقطه عطف حضور صهيونيست ها در عرصه سينماي آمريكا، روي كار آمدن نازي ها در آلمان و شروع جنگ جهاني بود، چراكه از آن پس تاكنون اين قوم با مطرح كردن موضوع كشته شدن يهوديان در جنگ جهاني دوم و دادرسي دادگاه نورنبرك و HOLOCOST (كوره هاي آدم سوزي نازيان) توانسته اند درعرصه سينما فعاليت بسيار زيادي داشته باشند چراكه جنايات هيتلر نسبت به نوع بشر و از جمله يهوديان و تنفري كه وي به ساير نژادها جز ژرمن داشت، بهترين زمينه را براي پيشبرد اهداف صهيونيسم فراهم كرد.
فيلم هايي كه در آن، تبليغ صهيونيسم بوضوح به چشم مي خورد
يكي از فيلم هاي سينمايي هاليوود كه در آن به طور پنهان به تبليغ صهيونيستم پرداخته مي شود، فيلم سينمايي «فهرست شيندلر» ساخته «استيون اسپيلبرك» است. در زماني كه چهره زشت و منفي رژيم صهيونيستي روز به روز براي جهانيان آشكارتر مي شد، «استيون اسپيلبرك» وظيفه محق جلوه دادن و منصفانه بودن تاسيس يك دولت صهيونيستي را به عهده داشت البته ساخته شدن چنين فيلمي يك اتفاق ساده هنري يا امري تصادفي نبود، بلكه وظيفه اصلي آن برانگيختن حس همدردي و احساسات تماشاگران با صهيونيستها بود تماشاگران با ديدن شكنجه هاي جسمي و روحي يهوديان در اردوگاههاي نازي، تحت تاثير شديد قرارمي گرفتند و از روي احساسات كاذب و نه عقل به قضاوت مي نشستند.
«فهرست شيندلر» بي شك ازجمله فيلمهايي بود كه براي كاهش جو ضد صهيونيستي كه در دهه نود در اروپا و حتي آمريكا شدت يافته بود، ساخته شد تا از اين طريق تماشاگران را نسبت به جنايات و مظالم رژيم صهيونيستي در حق مردم مظلوم فلسطين، بي توجه كند.
فيلم «فهرست شيندلر» با روشنايي شمعي در تاريكي و مراسم دعاي يهوديان شروع مي شود . مشخصات فيلم همراه با حركت قطاري كه مهاجران را حمل مي كند ، نوشته مي شود. شيندلر ، فردي خوشگذران و پرقدرت است. او عضو حزب ناسيونال سوسياليسم آلمان است و يهوديان را براي منافع اقتصادي خود قرباني مي كند. شيندلر با افسران «اس اس» همكاري مي كند و در كشتار يهوديان، تصميم گيريها برعهده اوست. دركنار او، شخصيتهاي ديگري نيز قرار دارند كه درعين وفاداري به آرمانهاي نازيها، بر كشته شدگان دل مي سوزانند. فيلم درنهايت با بزرگداشت شيندلر و تلاشهاي او درجهت حفظ جان عده اي از يهوديان پايان مي پذيرد.
حمايت سنديكاي صهيونيستهاي آمريكا از اسپيلبرگ به تقدير و تشكر رسمي و اعطاي هفت جايزه اسكار محدود نشد، بلكه اين امر ابعاد اقتصادي گسترده اي نيز يافت. بطوري كه بانك صهيونيستي چيس مانهاتان تسهيلاتي به مبلغ 3 ميليارد دلار براي كمك به كمپاني اسپيلبرگ درنظر گرفت. مدتي بعد در سال 1995، جمعيت صهيونيستهاي آمريكا با صدور بيانيه اي از تمام كمپانيهاي بزرگ يهودي خواست تا اسپيلبرگ را براي خدمت به اهداف قوم خود مورد حمايت مادي و معنوي قرار دهند. اين كارگردان با پشتوانه اين ارقام نجومي توانست نامش را براي اولين بار در فهرست ثروتمندترين ستارگان هاليوود ثبت كند.
پس از اكران فيلم «فهرست شيندلر» ، سران رژيم غاصب صهيونيستي تصميم گرفتند يك كميته عالي سينمايي به منظور ساختن فيلمهاي تبليغاتي تشكيل دهند. رياست اين كميته برعهده «عزر وايزمن» رئيس جمهور وقت رژيم صهيونيستي بود. نخست وزير، نمايندگان موساد و سران كمپاني هاي كانن و آي . تي . وي و اسپيلبرگ اعضاي اين كميته بودند.
از ديگر توليدات هاليوود كه براساس انديشه هاي صهيونيستي و با ظرافت تمام ساخته شده است، مجموعه فيلم «تنها در خانه» است كه كودكي تنها را در هجوم دشمنان به تصوير مي كشد اين كودك با زيركي خاص بر دشمنان پيروز مي شود و آنها را به سختي مجازات مي كند با نگاهي ساده به مضامين اين فيلمها، ردپاي جنگ هاي اعراب و اسرائيل و شكست اعراب در اغلب اين جنگ ها را مي توان ديد در اين مجموعه ها دشمنان كودك كه نمادي از نژاد برتر است، افرادي احمق و كودن معرفي مي شوند كه راهيابي به خانه امن و سرزمين موعود برايشان غيرممكن است.
در فيلم «ماتريكس» كه در سال 1999 توسط برادران ووچوفسكي ساخته شد، انسان آينده به ماشين تبديل شده و بي هويت است و تمام زندگي او به يك كامپيوتر مركزي وابسته است كه همه امور زندگي و افكار او در آن كنترل مي شود. در اين فيلم، تنها مدينه فاضله دنيا و راه نجات انسانها، شهر زايان (صهيون) ترسيم مي شود كه در زيرزمين قرار دارد. اين شهر كه پر از استعاره هاي صهيونيستي است، نمادي از معبد سليمان است كه صهيونيستها معتقدند زير مسجد الاقصي بوده است. در اين معبد نمادين، نمادهاي ديگري از يهوديت باستاني ازجمله شوراي سنهدرين بازسازي شده است. در اين فيلم، آينده جهان، در گروي ظهور مسيح قوم يهود است. او به جاي اينكه يك پيامبر الهي باشد يك تكنيسين كامپيوتري است. وي هيچ اعتقادي به دين و خدا ندارد و تنها با اتكاء به اراده بشري خويش جهان را نجات مي دهد. فيلم ماتريكس با هزينه ميلياردها دلار توسط هاليوود ساخته و برنده 4 جايزه اسكار شد. دراين فيلم، نقش صهيونيستها در جهان، محوري و نجات دهنده ترسيم مي شود.
در يكي ديگر از محصولات هاليوود، با نام «آرماگدون» كه به مسيح و منجي اشاره دارد، تكنيسين ها و كمپاني هاي نفتي آمريكا به نجات زمين مي آيند و كشورهاي اسلامي در اوج عقب ماندگي، چشم انتظار كمك ايالات متحده هستند. فيلم آرماگدون كه به خوبي تفكرات كاپيتاليستي سردمداران آمريكا را به نمايش مي گذارد، با توجه به نظريه تافلر مبني بر نياز به برتري فناوري براي سيادت بر جهان ساخته شده است.
كمپاني «والت ديزني» از ابتدا تاكنون توسط لابي هاي صهيونيست اداره و تامين شده است و نگاه صهيونيستي حاكم برآثار والت ديزني، بعضا به توليد انيميشن ها و فيلمهاي تاريخي درباره زندگي انبياي الهي منجر شده كه سه فيلم كشتي نوح، زندگي حضرت موسي (علیه السّلام) و زندگي حضرت يوسف (علیه السّلام) از آن جمله است. در تمامي اين آثار كه براساس قصص تورات و روايات تحريف شده اي از زندگي اين انبياي بزرگ ارائه شده، شأن و منزلت اين بزرگمردان در ذهن مخاطب مخدوش مي شود چنانكه در اين فيلمها بر مسائل مادي و جدايي دين از دنيا تاكيد مي شود.
جالب توجه آنكه در برخي از اين آثار، شخصيت هاي اصلي انيميشن با صداي مشهورترين ستارگان سينمايي سخن مي گويند كه طرفدار صهيونيستها هستند؛ به عنوان مثال در انيميشن پرنس مصر كه روايتگر زندگي حضرت موسي (علیه السّلام) است، وال كليمر به جاي موسي (علیه السّلام)،ميشل فايفر به جاي همسر و ساندرا بولاك به جاي خواهر او صحبت مي كند.
به اين ترتيب سينماي غرب با نگاهي يك سويه و تحريف شده، به بيان زندگي شخصيتهاي بزرگي مي پردازد كه براي نجات بشريت آمده اند. اين روايات كه اغلب با حقيقت فاصله دارند، در نهايت، برتري يك قوم و يا يك دين را القاء مي كنند. اين نكته حتي در غالب فيلمهاي ساخته شده درباره زندگي مسيح (علیه السّلام) نيز به چشم مي خورد و اين بخاطر نفوذ صهيونيستها در سينماي امروز هاليوود و سرمايه گذاري كلان آنها در صنعت سينما است. ازهمين رو، اين وسيله ارتباطي براي آنان اهميت فراواني دارد و از آن، درجهت تبليغ انديشه هاي صهيونيستي استفاده مي كنند.

هاليوود بعد از سال 2000

سينماي هاليوود در لايه هاي زيرين محصولات خود ، اين نكته را به مخاطبان القاء مي كند كه هركس قدرت بيشتري دارد، آينده جهان را در دست مي گيرد. اين طرز فكر از اواسط قرن بيستم در هاليوود كاركرد ويژه اي داشته است. درجريان جنگ جهاني دوم، هاليوود درصدد بود كه مردم را براي ورود ايالات متحده به صحنه نبرد، توجيه كند. در همين رابطه پس از شروع جنگ، براي ترويج فرهنگ نظامي گري دو فيلم ساخته شد. يكي به نام «چرا مي جنگيم» و ديگري به نام «كازابلانكا» . در مجموعه اول، كارگردانان هاليوود ازجمله فرانك كاپرا از سوي پنتاگون مأموريت يافتند كه اين مستند را بسازند و در آن جنايتهاي دو قدرت آلمان نازي و ژاپن را برجسته كنند.
دراين راستا انواع يهود آزاري، شكنجه ها و خشونتها، با بودجه عظيم آمريكا و سينماي هاليوود به تصوير كشيده شد. اين فيلم براي ايالات متحده نتيجه بخش بود، چراكه مردم در آخر اين مجموعه، به اين نتيجه رسيدند كه اگر در جنگ به نفع كشورشان شركت نكنند، در چنگال ژاپن يا آلمان گرفتار خواهند شد. اما پس از جنگ، شرايط جهان تغيير كرد و درپي آن، هاليوود نيز در شيوه هاي خود، دگرگونيهاي ايجاد كرد.
بعد از سال 2000، در فيلمهاي ساخته شده توسط هاليوود، تلفيقي از نظريات تافلر، فوكوياما و هانتينگتون است كه به يك كليشه مشترك رسيده است. در اين گونه فيلمها، مرتباً يك خطر جدي براي كره زمين و تمام موجودات آن پيش مي آيد و ارتش و نيروي نظامي آمريكا در اكثر مواقع با اتكاء به قدرت خود، زمين را نجات مي دهند.
به لحاظ آماري، هنر سينما، مهمترين وسائلي است كه هجوم فرهنگي آمريكا به كشورهاي ديگر را تسهيل مي كنند. عرضه فيلمهاي آمريكايي و برنامه هاي تلويزيوني اين كشور به ديگر كشورها، از سال 2000 با رشد 22 درصدي همراه بوده و صد فيلم برتر سال جهان، معمولا محصول هاليوود هستند.
بعد از سال 2000 ، سير تبليغاتي هاليوود، مدل جديدتري به خود گرفت و آمريكا طبق نظريه دهكده جهاني مك لوهان و نظريات تافلر و فوكوياما برآن شد كه خود را در افكار عمومي، به نوعي ناجي زمين، مسيح آخرالزمان و نجات بخش بشريت معرفي كند. لذا سياستهاي جديدي براي هاليوود در نظر گرفته شد. براساس آن، هاليوود بايد دو هدف را دنبال مي كرد. يكي اينكه تصويري از شيطان ارائه دهد كه براي نابودي كل جهان و تمامي اهل زمين خطر آفرين است. ديگر آنكه دربرابر اين شيطان، مي بايست يك ناجي را معرفي نمايد. در فيلمهاي هاليوود، اين نجات دهنده زمين كه به نوعي پدر معنوي انسانها نيز معرفي مي شود، يك آمريكايي يا يك يهودي است.

هولوكاست در سينماي هاليوود

هولوكاست به سه شيوه در دنياي تصوير و سينماي آمريكا بخصوص در هاليوود مطرح شده است؛ نخستين تصاوير هولوكاست كه به مردم جهان نشان داده شد، بصورت فيلمهاي خبري بود. اين فيلمها شامل تصاويري از شدايد و مصائب بيرحمانه اردوگاههاي كار اجباري بود كه ظاهرا از آرشيو نازيها استخراج شده بود. فيلمها، تصاوير هزاران جسد و گروههايي از زندانيان را كه از فرط لاغري به شكل اسكلت درآمده بودند، نشان مي داد. در تصاوير ديگر، قطارهاي انباشته از افراد تبعيدي با چهره هاي خسته و تكيده و بدون آب و غذا نشان داده مي شد.
هدف از نشان دادن اين فيلمها به مردم، تبليغ درباره رنج قوم يهود، ناامني آنها، فقدان حقوق اجتماعي و كشتار آنها بود. اين امر پس از جنگ جهاني دوم، نقش زيادي را در برنامه هاي تبليغاتي صهيونيسم جهاني و اشغالگران فلسطين داشت. پرداخت غرامت از سوي دولت آلمان به يهوديان نيز به اين گفته ها، مهر تأييد زد.
پس از گزارشهاي خبري، فيلمهاي مستندي ساخته شد كه در آن طي كندوكاو در اردوگاهها، با برخي بازماندگان و يا سربازان حاضر در آن مكانها صحبت مي كردند و همه به نوعي هولوكاست را مطرح مي كردند. آمريكايي ها در بسياري از اين فيلمها، نقش منجي ملت يهود را بازي مي كردند.
در اواخر دهه چهل ميلادي، فيلمهاي سينمايي ساخت هاليوود نيز به اين مسير وارد شدند و حتي در برخي فيلمهاي غيرجنگي نيز به اين موضوع اشاره شد. فيلم «آتش متقابل» كه در سال 1947 ساخته شد، داستان كشته شدن مشكوك يك يهودي در يكي از هتلهاي شهر نيويورك است. در اين ماجرا، سه سرباز مورد سوء ظن قرار مي گيرند. در پايان هم مشخص مي شود كه اين جنايت بدون هدف و با جهل تمام صورت گرفته است نكته جالب اينست كه در كتابي كه فيلمنامه براساس آن نوشته شده، دين شخص مقتول مشخص نيست، ولي در فيلم بر يهودي بودن او تاكيد مي شود. به اين ترتيب نوعي مظلوم نمايي دراين فيلم به چشم مي خورد.
فيلم جنجال برانگيز ديگري نيز در اين سال ساخته شد كه «قول مردانه» نام دارد و «اليا كازان» (Elia Kazan) آن را ساخته است. در اين فيلم يك روزنامه نگار قصد دارد با نوشتن رشته مقاله هايي، جريان يهود ستيزي را ريشه يابي كند، ولي در راه يافتن به عمق ماجرا ناموفق است. فيلم با اين گفتار به پايان مي رسد كه يهود ستيزي برابر با ضد آمريكايي بودن است.
فيلم «پيانيست» ساخته «رومن پولانسكي» محصول 1992 آمريكا و روايتي ديگر از هولوكاست است. فيلم بر محور زندگي يك نوازنده پيانو در ايستگاه راديويي ورشو و خانواده او دور مي زند. زندگي معمولي آنها با شروع جنگ دگرگون مي شود. تحقير و آزار و اذيت آنان به جرم مذهبشان افزايش مي يابد و سرانجام به گتو (محل محصوري چون پادگان نظامي= اردوگاه) منتقل مي شوند. او به همراه هزاران نفر ديگر چند سال در آنجا مي ماند، به دفعات مي گريزد، ولي دوباره او را پيدا مي كنند. وي مدتي طولاني در خرابه اي مخفي شده و تا رسيدن نيروهاي متفقين خود را با فلاكت و بدبختي زنده نگه مي دارد.
در سراسر فيلم پيانيست كه شامل تمام سالهاي جنگ جهاني دوم است ، بصورت اغراق آميزي حتي يك نفر لهستاني غيريهودي كشته نمي شود. در اين فيلم، همچنين برخلاف واقعيت، يهوديان آمريكا، تبديل به ناجي هاي قهرمان مي شوند. درحاليكه در زمان جنگ، آمريكائيها مرزهاي خود را بر روي مهاجران اروپاي شرقي بسته بودند كه آنها يا بميرند و يا به فلسطين بروند.
يكي ديگر از نكات مهم فيلم پيانيست، متهم كردن كليسا به همكاري با فاشيسم است. در حركتي زيركانه، صحنه هاي شادي آلمانها، همه در روزهاي اول سال نو مسيحي و يا در اماكن مذهبي آنها رخ مي دهد.
«زندگي زيباست» فيلمي ديگر درباره كشتار و آزار يهوديان در طول جنگ جهاني دوم است كه اين بار «روبرتو بنيني» با طنز ويژه ايتاليايي ها به تحريف تاريخ دست مي زند. شخصيت اصلي فيلم «گوئيدو» است كه پس از ترك روستاي زادگاهش به شهر مي آيد و در آنجا ازدواج مي كند. با شروع جنگ جهاني دوم، او و پسرش به بهانه يهودي بودن بازداشت مي شوند. اما همسرش كه يهودي نيست به خاطر علاقه به آنان، داوطلبانه به اردوگاه مي رود. پس از چندي، گوئيدو به اتهام تلاش براي فراري دادن پسرش تيرباران مي شود. پس از اعدام او، سربازان آمريكايي سر مي رسند، پسر او را نجات داده و به مادرش مي رسانند.
سه جايزه اسكار در سال 1998 و جايزه بزرگ هيئت داوران جشنواره كن براي فيلم «زندگي زيباست» از آن جهت بحث برانگيز است كه دامنه فيلمسازي صهيونيسم بين المللي از هاليوود و اروپاي شرق ، به ايتاليا نيز گسترش يافته است.
منبع:البرز نیوز




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط