ياري امام عصر عليه السّلام با عمل (1)
لازمه ي شکر عملي امام عليه السّلام ياري ايشان با «عمل» است. هر کس در هر موقعيّت و امکانات بايد در حفظ و اداي حقوق اين نعمت بزرگ، تلاش کند و از هر کاري که از دستش بر مي آيد، فروگذار ننمايد. در اين صورت است که «نصرت» امام عليه السّلام به «يد» تحقق مي يابد. با اين ترتيب مي توان گفت که از جهتي مهم ترين شکل ياري امام عليه السّلام اين است که انسان در خلق و خوي و رفتارهاي فردي و اجتماعي، هر چه بيشتر به رنگ ائمّه عليهم السّلام در آيد تا بتواند در عمل به تبليغ دين و ياري امام زمان عليه السّلام بپردازد.
امام صادق عليه السّلام توصيه فرموده اند:
مردم را بدون (بهره گيري از) زبان هايتان دعوت به خوبي ها کنيد، تا از شما کوشش در امر دين و صداقت و ورع ببينند. (1)
مردم عموماً نحوه ي عملکرد مبلّغين دين را بيشتر از سخنانشان مورد توجّه قرار مي دهند. و اگر کساني که به اهل بيت عليهم السّلام ارادت دارند، در اعمال خويش خطا کنند، در حقيقت موجبات سرزنش مواليان خود را فراهم کرده اند.
امام صادق عليه السّلام تأکيد فرموده اند:
مبادا عملي انجام دهيد که ما به آن سرزنش شويم، زيرا فرزند خطاکار با عملش باعث سرزنش پدر خود مي شود. (2)
ائمّه عليهم السّلام که پدر دلسوز امّت هستند، اشتباهات امّت خود را سبب ننگ و عار خويش مي شمارند؛ زيرا عملي که شيعيان انجام مي دهند، منسوب به ايشان است. لذا به صراحت از شيعيانشان خواسته اند که در حفظ آبرويشان بکوشند.
امام صادق عليه السّلام فرموده اند:
اي گروه شيعه! شما منسوب به ما هستيد. براي ما زينت باشيد و مايهي ننگ (ما) نباشيد. مانند اصحاب اميرالمؤمنين عليه السّلام باشيد که اگر يکي از آنها در قبيله حضور داشت امام جماعت و اذان گو و امانتدار آنها مي شد. (3)
شيعيان بايد با رعايت اخلاق شايسته و توجّه به مشکلات ديگران و حسن معاشرت با مردم، دل هاي آنها را به سوي دين و امام زمان عليه السّلام متمايل سازند؛ نه اين که مردم با ديدن رفتار آنها از دين روگردان شوند و نسبت به خداي تعالي و امام زمان عليه السّلام در آنها بدبيني به وجود آيد.
اهل بيت عليهم السّلام، خود، نمونهي برخورد مناسب با مردم بوده اند:
اميرالمؤمنين عليه السّلام با يک کافر ذمّي (که حضرت را نمي شناخت) ملاقات نمودند و با هم همراه شدند. شخص کافر از اميرالمؤمنين عليه السّلام پرسيد: شما کجا مي رويد؟ فرمودند: کوفه. وقتي به محلّي رسيدند که مسير آنها از هم جدا مي شد، حضرت همراه او ادامه ي مسير دادند. کافر ذمّي گفت: مگر شما نمي خواستيد به کوفه برويد؟ حضرت عليه السّلام فرمودند: بلي. کافر ذمّي گفت: از راه کوفه گذشتيد. حضرت عليه السّلام فرمودند: بله مي دانم. کافر پرسيد: اگر مي دانيد، چرا با من مي آييد؟ حضرت عليه السّلام فرمودند: از چيزهايي که مصاحبت خوب را کامل مي کند، اين است که انسان، همراه و مصاحب خود را هنگام جدايي، مدّت زمان کمي بدرقه کند و پيامبر ما صلي الله عليه و آله و سلّم به ما چنين دستور داده اند.
ذمّي گفت: آيا واقعاً پيامبر شما اين گونه دستور داده اند. حضرت فرمودند: بلي. ذمّي گفت: به طور مسلّم کساني که از او پيروي کرده اند به خاطر همين کارهاي بزرگوارانه او بوده است. پس من هم شهادت مي دهم که بر دين تو هستم. آن مرد با اميرالمؤمنين عليه السّلام به کوفه بازگشت و وقتي ايشان را شناخت، مسلمان شد. (4)
اميرالمؤمنين عليه السّلام شيعيان خود را به پيروي از خويش دعوت فرموده اند:
بدانيد هر مأمومي امامي دارد که به او اقتدا مي کند و از علم او نور مي گيرد. آگاه باشيد که امام شما از دنياي خود به دو جامه ي کهنه و از غذا به دو قرص نان اکتفا کرده است. بدانيد که شما نمي توانيد اين گونه باشيد، امّا با ورع و اجتهاد و عفّت و استقامت در راه راست، مرا ياري کنيد. (5)
پيام اميرمؤمنان عليه السّلام به شيعيان اين است که سعي کنند جذبه هاي دنيا آنها را به خود مشغول نسازد و از وظايف ديني خود غافل نکند. انسان بايد توجّه داشته باشد که هر قدر امکانات دنيوي براي او بيشتر فراهم شود، معمولاً دلبستگي به آنها هم بيشتر مي شود و نبايد از اين واقعيّت با بيان توجيهات فريبنده غفلت نمود.
امام صادق عليه السّلام در سفارش به يکي از يارانشان چنين فرموده اند:
به هر کس از شيعيان که مي بيني از من اطاعت مي کند و سخنان مرا مي پذيرد، سلام برسان. و (بگو) من شما را به تقوا و ورع در دين خود سفارش مي کنم و اين که براي خدا کوشش کنيد، راستگو باشيد، اداي امانت کنيد، سجده هاي طولاني کنيد و همسايه ي نيکو باشيد که پيامبر صلي الله عليه و آله و سلّم اين احکام را آورده اند. امانت هر کس را - خوب يا بد، که شما را امين دانسته است - به او برگردانيد.
... با بستگان خود، ارتباط و به آنها رسيدگي داشته باشيد، بر جنازه هاي آنها (اهل سنّت) حاضر شويد، به عيادت بيمارانشان برويد، و حقوق آنها را ادا کنيد.
... اگر يکي از شما اهل ورع در دينش و صداقت در گفتار و اداي امانت باشد، و با مردم اخلاق نيکو داشته باشد، مي گويند: او جعفري است، اين مطلب مرا خوشحال مي سازد و از او مسرور مي شوم و مي گويند: اين تربيت شده ي جعفر عليه السّلام است. و اگر چنين اخلاق و رفتاري نداشته باشد، در آن صورت گرفتاري و ننگ او به من نسبت داده مي شود و مي گويند: اين است تربيت جعفر عليه السّلام! (6)
مردم نوعاً ائمّه عليهم السّلام را در آئينه ي اعمال و رفتار پيروانشان مي بينند. از اين رو شيعيان با اعمال خوب خود مي توانند مردم را به سوي محبّت و ارادت به اهل بيت عليهم السّلام جذب کنند و بدين وسيله ايشان را ياري نمايند و يا با اعمال زشت خويش سبب نسبت دادن بديها به آنها شوند و اين گونه مرتکب ظلم به امام عليه السّلام گردند.
ما را به وسيله ي ورع ياري کنيد. زيرا کسي که با ورع، خداي عزّوجلّ را ملاقات کند، نزد خدا براي او فرجي خواهد بود. (7)
رعايت ورع به اين معناست که انسان نسبت به حرام هاي قطعي حريم بگيرد؛ يعني به شکلي حرکت کند که مطمئن باشد به حرام نمي افتد و اين، صرفاً با رعايت احکام فقهي در حدّ واجب و حرام تأمين نمي شود؛ چرا که حرام، مرزي است که مشخّص مي کند از چه محدوده اي نبايد فراتر رفت؛ در حالي که ورع، فضيلتي است که نه فقط با پرهيز از حرام هاي قطعي، بلکه با اجتناب از شبهات (اموري که حرام نيست ولي به حرام شباهت دارد) حاصل مي شود. (8)
احتياط در امر دين، حکم عقل است که مي گويد: تا قبل از رسيدن به مرز حرام قطعي، انسان بايد توقّف کند تا مطمئن شود که به حرام نمي افتد، چرا که روي مرز حرکت کردن، احتمال لغزش انسان را بالا مي برد.
پيامبر خدا صلي الله عليه و آله و سلّم با بيان بسيار زيبايي لزوم پرهيز از مشتبهات را به امّت خود تذکّر فرموده اند:
براي هر ملکي حريم و حفاظي هست و حريم خدا، حلال و حرام اوست. و موارد شبهه ناک، بين اين دو محدوده (حلال و حرام قطعي) هستند. همان طور که اگر چوپاني (گلّه ي خود را) در کنار حريم مشخّصي به چرا ببرد، بي درنگ گوسفندانش داخل آن حريم خواهند شد، در کنار مرز حرام خدا هم حرکت کردن همين طور است، پس از موارد شبهه ناک پرهيز کنيد. (9)
اگر کسي روي مرز حرام حرکت کند و به گمان خود بخواهد حدّاکثر استفاده از حلال را بکند، آن گاه بدون آن که خودش متوجّه شود، به حرام قطعي مي لغزد. درست مانند چوپاني که گلّه ي خود را در مرز حريم محافظت شده اي رها کرده و بدون آن که متوجّه شود، گوسفندان وارد حريم ممنوع شده و مرز را شکسته اند. در امر دين تسامح و تساهل ورزيدن، عاقلانه نيست؛ زيرا ضرر احتمالي، يک ضرر جدّي و جبران ناپذير است. اگر دين انسان در معرض تباهي و زوال قرار گيرد، به هيچ عنوان، قابل جبران نيست و لذا عقل، حکم به احتياط در امر دين مي کند.
امنون با اين همه سفارش که درباره ي ياري امام عصر عليه السّلام از طريق ورع داشتن رسيده، مناسب است به برخي از روش هاي عملي رعايت ورع در خانم ها و آقايان اشاره داشته باشيم.
تبليغ عملي دين
امام صادق عليه السّلام توصيه فرموده اند:
مردم را بدون (بهره گيري از) زبان هايتان دعوت به خوبي ها کنيد، تا از شما کوشش در امر دين و صداقت و ورع ببينند. (1)
مردم عموماً نحوه ي عملکرد مبلّغين دين را بيشتر از سخنانشان مورد توجّه قرار مي دهند. و اگر کساني که به اهل بيت عليهم السّلام ارادت دارند، در اعمال خويش خطا کنند، در حقيقت موجبات سرزنش مواليان خود را فراهم کرده اند.
امام صادق عليه السّلام تأکيد فرموده اند:
مبادا عملي انجام دهيد که ما به آن سرزنش شويم، زيرا فرزند خطاکار با عملش باعث سرزنش پدر خود مي شود. (2)
ائمّه عليهم السّلام که پدر دلسوز امّت هستند، اشتباهات امّت خود را سبب ننگ و عار خويش مي شمارند؛ زيرا عملي که شيعيان انجام مي دهند، منسوب به ايشان است. لذا به صراحت از شيعيانشان خواسته اند که در حفظ آبرويشان بکوشند.
امام صادق عليه السّلام فرموده اند:
اي گروه شيعه! شما منسوب به ما هستيد. براي ما زينت باشيد و مايهي ننگ (ما) نباشيد. مانند اصحاب اميرالمؤمنين عليه السّلام باشيد که اگر يکي از آنها در قبيله حضور داشت امام جماعت و اذان گو و امانتدار آنها مي شد. (3)
شيعيان بايد با رعايت اخلاق شايسته و توجّه به مشکلات ديگران و حسن معاشرت با مردم، دل هاي آنها را به سوي دين و امام زمان عليه السّلام متمايل سازند؛ نه اين که مردم با ديدن رفتار آنها از دين روگردان شوند و نسبت به خداي تعالي و امام زمان عليه السّلام در آنها بدبيني به وجود آيد.
اهل بيت عليهم السّلام، خود، نمونهي برخورد مناسب با مردم بوده اند:
اميرالمؤمنين عليه السّلام با يک کافر ذمّي (که حضرت را نمي شناخت) ملاقات نمودند و با هم همراه شدند. شخص کافر از اميرالمؤمنين عليه السّلام پرسيد: شما کجا مي رويد؟ فرمودند: کوفه. وقتي به محلّي رسيدند که مسير آنها از هم جدا مي شد، حضرت همراه او ادامه ي مسير دادند. کافر ذمّي گفت: مگر شما نمي خواستيد به کوفه برويد؟ حضرت عليه السّلام فرمودند: بلي. کافر ذمّي گفت: از راه کوفه گذشتيد. حضرت عليه السّلام فرمودند: بله مي دانم. کافر پرسيد: اگر مي دانيد، چرا با من مي آييد؟ حضرت عليه السّلام فرمودند: از چيزهايي که مصاحبت خوب را کامل مي کند، اين است که انسان، همراه و مصاحب خود را هنگام جدايي، مدّت زمان کمي بدرقه کند و پيامبر ما صلي الله عليه و آله و سلّم به ما چنين دستور داده اند.
ذمّي گفت: آيا واقعاً پيامبر شما اين گونه دستور داده اند. حضرت فرمودند: بلي. ذمّي گفت: به طور مسلّم کساني که از او پيروي کرده اند به خاطر همين کارهاي بزرگوارانه او بوده است. پس من هم شهادت مي دهم که بر دين تو هستم. آن مرد با اميرالمؤمنين عليه السّلام به کوفه بازگشت و وقتي ايشان را شناخت، مسلمان شد. (4)
اميرالمؤمنين عليه السّلام شيعيان خود را به پيروي از خويش دعوت فرموده اند:
بدانيد هر مأمومي امامي دارد که به او اقتدا مي کند و از علم او نور مي گيرد. آگاه باشيد که امام شما از دنياي خود به دو جامه ي کهنه و از غذا به دو قرص نان اکتفا کرده است. بدانيد که شما نمي توانيد اين گونه باشيد، امّا با ورع و اجتهاد و عفّت و استقامت در راه راست، مرا ياري کنيد. (5)
پيام اميرمؤمنان عليه السّلام به شيعيان اين است که سعي کنند جذبه هاي دنيا آنها را به خود مشغول نسازد و از وظايف ديني خود غافل نکند. انسان بايد توجّه داشته باشد که هر قدر امکانات دنيوي براي او بيشتر فراهم شود، معمولاً دلبستگي به آنها هم بيشتر مي شود و نبايد از اين واقعيّت با بيان توجيهات فريبنده غفلت نمود.
جذب افراد به تشيّع با عمل
امام صادق عليه السّلام در سفارش به يکي از يارانشان چنين فرموده اند:
به هر کس از شيعيان که مي بيني از من اطاعت مي کند و سخنان مرا مي پذيرد، سلام برسان. و (بگو) من شما را به تقوا و ورع در دين خود سفارش مي کنم و اين که براي خدا کوشش کنيد، راستگو باشيد، اداي امانت کنيد، سجده هاي طولاني کنيد و همسايه ي نيکو باشيد که پيامبر صلي الله عليه و آله و سلّم اين احکام را آورده اند. امانت هر کس را - خوب يا بد، که شما را امين دانسته است - به او برگردانيد.
... با بستگان خود، ارتباط و به آنها رسيدگي داشته باشيد، بر جنازه هاي آنها (اهل سنّت) حاضر شويد، به عيادت بيمارانشان برويد، و حقوق آنها را ادا کنيد.
... اگر يکي از شما اهل ورع در دينش و صداقت در گفتار و اداي امانت باشد، و با مردم اخلاق نيکو داشته باشد، مي گويند: او جعفري است، اين مطلب مرا خوشحال مي سازد و از او مسرور مي شوم و مي گويند: اين تربيت شده ي جعفر عليه السّلام است. و اگر چنين اخلاق و رفتاري نداشته باشد، در آن صورت گرفتاري و ننگ او به من نسبت داده مي شود و مي گويند: اين است تربيت جعفر عليه السّلام! (6)
مردم نوعاً ائمّه عليهم السّلام را در آئينه ي اعمال و رفتار پيروانشان مي بينند. از اين رو شيعيان با اعمال خوب خود مي توانند مردم را به سوي محبّت و ارادت به اهل بيت عليهم السّلام جذب کنند و بدين وسيله ايشان را ياري نمايند و يا با اعمال زشت خويش سبب نسبت دادن بديها به آنها شوند و اين گونه مرتکب ظلم به امام عليه السّلام گردند.
ورع و احتياط در دين
ما را به وسيله ي ورع ياري کنيد. زيرا کسي که با ورع، خداي عزّوجلّ را ملاقات کند، نزد خدا براي او فرجي خواهد بود. (7)
رعايت ورع به اين معناست که انسان نسبت به حرام هاي قطعي حريم بگيرد؛ يعني به شکلي حرکت کند که مطمئن باشد به حرام نمي افتد و اين، صرفاً با رعايت احکام فقهي در حدّ واجب و حرام تأمين نمي شود؛ چرا که حرام، مرزي است که مشخّص مي کند از چه محدوده اي نبايد فراتر رفت؛ در حالي که ورع، فضيلتي است که نه فقط با پرهيز از حرام هاي قطعي، بلکه با اجتناب از شبهات (اموري که حرام نيست ولي به حرام شباهت دارد) حاصل مي شود. (8)
احتياط در امر دين، حکم عقل است که مي گويد: تا قبل از رسيدن به مرز حرام قطعي، انسان بايد توقّف کند تا مطمئن شود که به حرام نمي افتد، چرا که روي مرز حرکت کردن، احتمال لغزش انسان را بالا مي برد.
پيامبر خدا صلي الله عليه و آله و سلّم با بيان بسيار زيبايي لزوم پرهيز از مشتبهات را به امّت خود تذکّر فرموده اند:
براي هر ملکي حريم و حفاظي هست و حريم خدا، حلال و حرام اوست. و موارد شبهه ناک، بين اين دو محدوده (حلال و حرام قطعي) هستند. همان طور که اگر چوپاني (گلّه ي خود را) در کنار حريم مشخّصي به چرا ببرد، بي درنگ گوسفندانش داخل آن حريم خواهند شد، در کنار مرز حرام خدا هم حرکت کردن همين طور است، پس از موارد شبهه ناک پرهيز کنيد. (9)
اگر کسي روي مرز حرام حرکت کند و به گمان خود بخواهد حدّاکثر استفاده از حلال را بکند، آن گاه بدون آن که خودش متوجّه شود، به حرام قطعي مي لغزد. درست مانند چوپاني که گلّه ي خود را در مرز حريم محافظت شده اي رها کرده و بدون آن که متوجّه شود، گوسفندان وارد حريم ممنوع شده و مرز را شکسته اند. در امر دين تسامح و تساهل ورزيدن، عاقلانه نيست؛ زيرا ضرر احتمالي، يک ضرر جدّي و جبران ناپذير است. اگر دين انسان در معرض تباهي و زوال قرار گيرد، به هيچ عنوان، قابل جبران نيست و لذا عقل، حکم به احتياط در امر دين مي کند.
امنون با اين همه سفارش که درباره ي ياري امام عصر عليه السّلام از طريق ورع داشتن رسيده، مناسب است به برخي از روش هاي عملي رعايت ورع در خانم ها و آقايان اشاره داشته باشيم.
پي نوشت :
1. بحارالانوار: ج 71 ص 7 ح 8.
2. همان: ج 75 ص 431 ح 91.
3. بحارالانوار: ج 88 ص 119 ح 83 .
4. اصول کافي: کتاب العشره، باب حسن الصّحابه و حقّ الصاحب في السّفر، ح5.
5. نهج البلاغه، ترجمه ي فيض الاسلام: نامه ي 45.
6. اصول کافي: کتاب العشره، باب ما يجب من المعاشره، ح 5.
7. بحارالانوار: ج 70 ص 301 ح 11.
8. «أورع النّاس من وقف عند الشّبهه»؛ با ورع ترين مردم کسي است که در موارد شبهه ناک توقف کند. (بحارالانوار: ج 70 ص 305)
9. بحارالانوار: ج 2 ص 259 ح 6.