نویسنده: بیژن عبدی (دکترای اقتصاد)
آیا با تفکرات نئوکلاسیک میتوان به اقتصاد یک کشور عزت بخشید؟
آنچه از بیانات مقام معظم رهبری در رابطه با عزت ملی و ارتباط آن با پیشرفت قابل بیان است، این نکته است که ایشان در برهههای مختلف، عزتنفس و استقلال را روی پای خود ایستادن دانستهاند و بارها در سخنان خود، نگاه عدهای به خارج از مرزها برای رسیدن به توسعه را نکوهش کردهاند. اینکه ما انتظار و امید داشته باشیم دیگران برای ما همهچیز بیاورند، نگاهی است که باعث میشود بهتدریج استقلال و عزت خود را از دست بدهیم. وقتی شما خودتان را محتاج نشان دهید و منتظر باشید که فلان کشور غربی تکنولوژی یا امکانات خود را در اختیارتان قرار دهد، قطعاً آن کشور نیز در ازای دادن چنین امکانی، برای شما شروطی میگذارد و بعضاً برای شما تعیینتکلیف میکند.عملکرد ما در طول این سالها، نفی سلطۀ غرب و آمریکا در کل شئون زندگیمان بوده است. حال در صورت اعلام نیاز به آمریکا، آنها طبیعتاً به خود حق میدهند که شرایط و خواستههای خود را درخصوص سیاست و رفتار ما در برخورد با کشورهای منطقه و بسیاری از موارد دیگر، به ما تحمیل کنند. مجموعۀ این عوامل در کنار یکدیگر، باعث نفوذ غرب در کشور میشود. ضمن اینکه اگر دیگران نفع و مصالح شما را تشخیص دهند، این موضوع بهتدریج باعث ذلت میشود. امروز با توجه به مجموعۀ بحرانهایی که در کشورهای اروپایی وجود دارد، میتوان دریافت که این کشورها فقیر نشده و سرمایههای خود را نیز از دست ندادهاند، بلکه با ایجاد یک نظام ناعادلانه در این فرایند، بخش اعظم سرمایه و ثروت این کشورها در اختیار افراد خاص و در انحصار گروههای خاص قرار گرفته است. به نظر میرسد بیانات مقام معظم رهبری قطعات مختلف یک جورچین هستند که باید کنار هم قرار بگیرند. یادمان باشد اگر واقعاً بهدنبال استقلال و قدرت ملی، چه در بُعد اقتصادی و چه در زمینههای نظامی و سیاسی و عرصههای مختلف نباشیم، بهمرور عزت خود را از دست خواهیم داد. بنابراین این موضوع یک مقولۀ چندبُعدی است و صرفاً مربوط به بحث سرمایهگذاری خارجی یا تکنولوژی و واردات نمیشود.
تفاوتهای توسعه و پیشرفت
مسئلۀ مهم دیگر دربارۀ عزت ملی، به تفاوتهای توسعه و پیشرفت مربوط میشود. باید گفت تفاوت این دو مقوله بسیار مناقشهبرانگیز است. برای نمونه، بدنۀ اقتصادی دولتمردان فعلی معتقدند اول باید بهسمت توسعه رفت و بعد از نهادینه شدن توسعه، عدالت نیز بههمراه آن ایجاد میشود و بهاینترتیب فقر رفع خواهد شد.تجربۀ جهانی حتی در همین کشورهای مدعی، نشان میدهد هرگز چنین موضوعی مورد تأیید نبوده است. امروز با توجه به مجموعۀ بحرانهایی که در کشورهای اروپایی وجود دارد، میتوان دریافت که این کشورها فقیر نشده و سرمایههای خود را نیز از دست ندادهاند، بلکه با ایجاد یک نظام ناعادلانه در این فرایند، بخش اعظم سرمایه و ثروت این کشورها در اختیار افراد خاص و در انحصار گروههای خاص قرار گرفته است. این افراد ثروت خودشان را دارند و چهبسا ثروتشان افزایش هم داشته است و در مقابل، افرادی که به خاک سیاه نشسته و همهچیز خود را از دست دادهاند، بیشتر از طبقۀ متوسط هستند. اولین کاری که این رویکرد در تصمیمگیریهایش انجام میدهد، اخراج گروههایی است که بهزعم خودشان باعث افزایش هزینهها میشوند. در واقع رویکرد توسعهگرا، علیرغم همۀ شعارهایی که دربارۀ سرمایۀ نیروی انسانی میدهد، به انسانها فقط بهعنوان یکی از اجزای تولید نگاه میکند و معتقد است انسان ابزاری برای تولید سرمایه است. درحالیکه مبتنی بر نگاه مقام معظم رهبری، یعنی همان مفهوم پیشرفت، مزایایی که ما از ترقی فردی انتظار داریم و باید داشته باشیم، بومیسازی علم روز و گسترش بازارهاست. در کنار اینها، باید مبانی ارزشی و فکری خودمان را نیز حفظ کنیم.
بیشتر بخوانید:از مقاومت اقتصادی تا اقتصاد مقاومتی
بحث عدالت و مصادیق آن
یکی از کلیدیترین این مبانی، بحث عدالت است. عدالت مفاهیم متکثری را دربرمیگیرد. یکی از مصادیق عدالت، شکستن انحصارات و توزیع عادلانۀ امکانات و فرصتها برای آحاد جامعه و نهفقط ثروتمندان و مرفهان است. بحث دیگر، مقاومسازی بدنۀ عمومی و اجتماعی است. یکی از مباحث پیشرفت، حاکمیت بحثهای اخلاقی است؛ یعنی بنا نیست تفکرات ثروتمندان و رفاهزدگان غربی در جامعه حاکم شود. میتوان ثروتمند و مرفه بود و به علم و تکنولوژی روز رسید، درحالیکه نیروی انسانی نیز از حداقل معاش و بالاتر از آن برخوردار شود و اخلاق و مبانی دینی در جامعه حاکم باشد. بهصورت کلیتر، میتوان گفت باید در کنار ایمان و گسترش تقوا، در جامعه رشد نیز وجود داشته باشد. ترکیب این دو مقوله در مفهوم توسعه نمیگنجد. بنابراین مقام معظم رهبری واژهای جعل میکنند که هم مزایا این مفهوم را دربرگیرد و هم فاقد معایب آن باشد.هشت سال دفاع مقدس نمونۀ مقاومت مردم
وقتی هشت سال دفاع مقدس را بررسی میکنیم، میبینیم شرایط داخلی کشور قبل از آغاز جنگ بسیار آشفته بود. گروهکهای تجزیهطلب مانند داعش امروز در بخشهای مختلف کشور، از جمله کردستان، خوزستان و زاهدان، فعال بودند. از سوی دیگر، آن زمان دولتهای بازرگان و بنیصدر معتقد بودند باید کارها را با صلح و آرامش پیش برد و به همین دلیل، دسترویدست گذاشته و منتظر بودند. بالأخره بعد از دستور صریح حضرت امام و حمایتهای مردم، بساط این گروهها برچیده شد. بعد از آن، با وجود تمام کمبودها و با کمترین امکانات، هشت سال دفاع از کشور صورت گرفت. امروز نیز جهشهای قابل توجهی در علوم مختلف داشتهایم و در اکثر علوم بهروز دنیا بین پانزده تا بیست کشور اول دنیا هستیم. لذا اگر قرار است امروز راه خودمان را با داشتن استقلال و در راه رسیدن به خودکفایی ادامه دهیم، قطعاً هزینههای کمتری نسبت به گذشته پرداخت خواهیم کرد. غلطترین حرفی که در عالم وجود دارد این است که به بهانۀ بهصرفه نبودن، برای رفع نیازهای اصلیتان تولید نکنید. این تفکر نهایتاً منجر به وابستگی میشود؛ تفکری که بههیچعنوان استقلال و روی پای خود ایستادن را قبول ندارد. به نظر میرسد اگر این اتحاد ملی و خواست عمومی وجود داشته باشد، در کمتر از پنج سال با یک برنامهریزی منطقی میتوان بسیاری از این عقبماندگیها را جبران کرد. اگر همانطور که در سالهای قبل در زمینۀ انرژی هستهای سرمایهگذاری کردیم (و ثابت کردیم ما میتوانیم به آنچه میخواهیم برسیم)، در سایر حوزهها نیز سرمایهگذاری کنیم و در کنار آن، مسئولان بیش از گذشته با مردم همدل باشند، بسیار راحت میتوانیم علاوهبر حفظ تکنولوژیهای خود، به خواستههایمان نیز برسیم.مطمئناً اگر همین رویه را در مباحث اقتصادی نیز در پیش بگیریم و نسبت به تأمین بازارها و نیازهای همدیگر اقدام کنیم، کشورهای منطقه بازار بزرگی برای کالاهای ما خواهند بود. لذا اگر بتوانیم کالاهایی با کیفیت خوب تولید کنیم، خواهیم توانست با صادرات کالاهای خود به کشورهای دیگر، در داخل اشتغال ایجاد کنیم.
این در حالی است که کشور در زمان جنگ تحمیلی، حتی از نظر ورود کالا نیز در مضیقه بود و مردم با تحمل و مقاومت به مرحلۀ کنونی رسیدند. بنابراین بخشی از هزینههایی که برای رسیدن به عزت ملی و استقلال اقتصادی باید تحمل میکردیم، پرداخت شده است.
تفاوتهای پیشرفت درونزا و برونزا
بین پیشرفت درونزا و برونزا تفاوتهای بسیاری وجود دارد. باید از کسانی که نگاه و امیدشان به بیرون از مرزهای کشور است، پرسید چرا یک سرمایهگذار خارجی باید سرمایه و آخرین تکنولوژی خود را در اختیار ما قرار دهد؟ این کشورها فقط برای کسب سود بیشتر به ایران میآیند؛ چراکه امروز اقتصاد خود آنها بحرانزده است. دلیل اصلی بحران این کشورها نیز نداشتن بازار برای کالاهای خود است. آیا عقل سلیم حکم میکند که با انتقال تکنولوژی خود به کشور ما، برای خودشان رقیب بتراشند؟ آیا این کار عقلایی است؟ با توجه به همین یک نکته میتوان فهمید هیچ منطق عقلایی حکم نمیکند غربیها با در اختیار گذاشتن سرمایه و تکنولوژی خود به ایران، برای خودشان رقیب بتراشند. این بدانمعناست که علوم روز دنیا در انحصار آنها باقی خواهد ماند و ما همچون گذشته، صرفاً یک مصرفکننده خواهیم ماند و در بهترین شرایط، اگر این کشورها بر ما منت بگذارند، میتوانیم برخی از این کالاها را مونتاژ کنیم. با ادامۀ این وضعیت، همیشه دست برتر در اختیار کشورهای غربی خواهد بود و آنها هر وقت بخواهند میتوانند با خروج سرمایۀ خود از بازار ایران، ما را دچار مشکل کنند. وقتی تحریمها تشدید شد، شرکت پژو بههیچعنوان به تعهدات خود عمل نکرد و دیدیم که بهرغم تمام منفعتی که داشتند، ایران را رها کردند و رفتند. این ماجرا نشان میدهد که برای آنها اتفاقاً مواضع سیاسی بر مباحث اقتصادی میچربد. در واقع آنها حاضرند برای پیشبرد اهداف سیاسی خود، هزینههای سنگینی از لحاظ اقتصادی پرداخت کنند.بیشتر بخوانید:تفاوت مبنایی نظام اقتصاد اسلامی و اقتصاد سرمایه داری
کشور صاحب تکنولوژی یا کشور مونتاژکننده؟
باید اذعان داشت آنچه بهعنوان توسعه به ما معرفی میشود، تبدیل شدن ما به یک کشور مونتاژکننده است که باید نوکر غیرمستقیم دیگران باشد و کشورهای بهاصطلاح توسعهیافته و صاحب تکنولوژی برای آن تصمیم بگیرند که چه کالایی را با چه کیفیتی تولید کند و چه سهمی از بازار را در چه منطقهای داشته باشد. بسیار تعجبآور است که امروز برخی از دولتمردان ما آرزو میکنند روزی مانند کرۀ جنوبی شویم، درحالیکه این کشور مصداق و نمونۀ بارز همین موضوع است.برای مثال، بههیچوجه تکنولوژی و تکنیک اصلی ساخت موتور و بدنه در خودروسازی در اختیار این کشور نبوده و همچنان در اختیار و انحصار همان دولتهای غربی است. کره صرفاً یک مونتاژکار پیشرفته است و به تبع آن، قدرتهای بزرگ برای آن تصمیم میگیرند. این اتفاق همان عزتنفس ازدسترفته و ذلتی است که برای مردم و حاکمان یک کشور ایجاد میشود. درصورتیکه اگر شما به یک توسعۀ درونزا برسید، دشمن هرچقدر هم شما را تحریم کند، ازآنجاکه شما متناسب با نیازتان به علم و تکنیک مورد نظر رسیدهاید، نمیتواند به شما ضربهای بزند. در توسعهای که مبتنی بر علم و توانمندی داخلی باشد، وقتی به تکنیک برسیم، دیگر کسی نمیتواند به ما فشار آورد یا ما را تهدید کند.
سیاستهای اقتصادی و تفکرات نئوکلاسیک
البته متأسفانه با توجه شرایط موجود و تفکرات حاکم در دولت یازدهم، به خروجی این دولت نگاه مثبتی ندارم و معتقدم تیم اقتصادی فعلی صرفاً متعلق به دولت یازدهم نیست، بلکه بیش از بیست سال است که امور کشور را در دست گرفته است و هرچه مصیبت میکشیم ناشی از این تفکرات نئوکلاسیکی است که بهصورت ناقص و بدون توجه به شرایط داخلی اجرا میشوند.در واقع افرادی صرفاً با تحصیل این علوم، به فکر پیاده کردن آن بودهاند و بهرغم اینکه بارها شکست خوردهاند، به بهانۀ اینکه این سیاستها و تفکرات بد اجرا شدهاند، دوباره بهدنبال پیاده کردن همان سیاستها هستند. اتفاقاً به نظر میرسد این سیاستها در سالهای گذشته خیلی هم خوب اجرا شدهاند و ثمرۀ اجرای آنها، مصیبتهای امروزمان هستند. باید اذعان داشت بدنۀ دولت یازدهم نهتنها اعتقادی به دل کندن از این تفکرات ندارد، بلکه در این تفکر ذوب است. اگر به سیاستهای اقتصادی دولتهای گذشته نگاه کنیم، میبینیم علیرغم دعواها و اختلافنظرهای ظاهری که با هم داشتهاند، بدنۀ فکری اقتصادی آنها یکسان بوده است. این مسئله حتی در مورد سیاستهای اقتصادی دولت پیشین نیز صادق است.
در نتیجه، در دولت احمدینژاد نیز درحالیکه قرار بود خروجی هدفمندسازی، رونق صنعت و کشاورزی و اصلاح درآمدهای جامعه باشد، تورم و رکود بهبار آمد؛ چراکه این نسخه کپی نسخههای بانک جهانی بود، منتها چون دولت دید اقتصادی درستی نداشت، فریب خورد. آن زمان احمدینژاد با توجه به اینکه دید مناسبی نسبت به اقتصاد نداشت، اجرای این برنامه را عین عدالت میدانست. لذا تفکر حاکم بر دولتمردان ما به هوای تازهای نیاز دارد. به نظر نمیرسد با تیم اقتصادی فعلی بتوانیم یک نگاه درونزا با تکیه بر حمایت از تولیدات داخلی داشته باشیم.
متأسفانه امروز تولید در سیزده پالایشگاه، به بهانۀ نداشتن صرفۀ اقتصادی، عملاً متوقف شده است. غلطترین حرفی که در عالم وجود دارد این است که به بهانۀ بهصرفه نبودن، برای رفع نیازهای اصلیتان تولید نکنید. این تفکر نهایتاً منجر به وابستگی میشود؛ تفکری که بههیچعنوان استقلال و روی پای خود ایستادن را قبول ندارد. این تفکر مدعی است استقلال از بین بردن ثروت و سرمایه و منزوی شدن و دور خود دیوار کشیدن است. طرفداران این تفکر، با ارائۀ این تعریفهای غیرواقعی و بیربط، به مردم تلقین میکنند که امروز زمان وابستگیهای متقابل است و ما باید بتوانیم با دادن امتیاز به برخی کشورها، امتیازاتی از آنها بگیریم.
منبع مقاله :
اندیشکده برهان