شکر عملي نعمت امام عصر (عليه السّلام)
معناي شکر عملي نعمت امام عصر عليه السّلام
شکر عملي وصف طبابت
از ياد نبريم که امام عصر عليه السّلام با اين که در غيبت به سر مي برند، به احوال دوستان خود توجه خاص دارند و از بيماري ها و دردهاي ايشان، بيمار و دردمند مي شوند.
اميرالمؤمنين عليه السّلام به يکي از شيعيانشان که بيمار بود، فرمودند:
اي رميله! هيچ مؤمني بيمار نمي شود مگر اين که ما هم به خاطر بيماري او بيمار مي شويم و غمگين نمي شود مگر اين که ما هم در غم او غمگين مي شويم و هيچ دعايي نمي کند مگر اين که به دعاي او آمين مي گوييم و سکوت نمي کند مگر اين که ما برايش دعا مي کنيم. (1)
اگر انسان به مضمون اين حديث اعتقاد داشته باشد، همواره احساس حضور در محضر امام زمانش را دارد. لذا به محض بيمار شدن، پيش از هر کس به امام زمانش مراجعه مي کند و با توکّل به خدا، طلب ياري از آن حضرت مي نمايد تا شهد شيرين طبابت ايشان را بچشد.
امّا اگر کسي اعتقاد قلبي به طبابت حضرت داشت ولي در گرفتاري ها عملاً به ايشان مراجعه نکرد، در مرحله ي شکر عملي مرتکب کوتاهي شده و از اين بابت، کفران نعمت کرده است.
شکر عملي شاهد بودن امام عليه السّلام
وصف شاهد بودن امام عليه السّلام در حال ظهور و غيبت و در حال حيات و پس از آن، تفاوتي نمي کند. لذا ما بايد همه ي ائمّه عليه السّلام را حاضر و شاهد بدانيم. همان طور که امام صادق عليه السّلام فرمودند:
«فاحضرونا جميعاً. » (2)
همگي ما را حاضر بدانيد.
يکي از موارد شکر عملي در مقابل اين وصف، «زيارت کردن» است. ما با زيارت قبور ائمّه عليهم السّلام از نزديک يا خواندن زيارات از راه دور مي توانيم از شاهد بودن ايشان عملاً قدرداني کنيم؛ البتّه بايد هنگام زيارت، متذکّر به حضور امام عليه السّلام باشيم.
شکر عملي رفيق مونس
راه همنشيني با امام عليه السّلام، تداوم دادن ذکر ايشان است؛ زيرا:
«الذکر مجالسه المحبوب. » (3)
ذکر، همنشيني با محبوب است.
آن چه در اين امر نقش محوري دارد، محبّت ميان ذاکر و مذکور است. اين محبّت، انگيزه ي «ذکر» محبوب مي شود «ذکر»، محبّ را همنشين محبوب کرده، باعث انس گرفتن با او مي شود.
«الذکر مفتاح الانس. » (4)
ذکر کليد انس است.
بنابراين، راه عملي انس و رفاقت با حجّت خدا، ذکر اوست. ياد هميشگي و دائم، انسان را به مرتبه ي مجالست با امام زمانش مي رساند و اين مجالست از طريق ذکر، انس با ايشان را به ارمغان مي آورد. هرچه انسان، ياد امام را بيشتر در دل خود زنده نگاه دارد، بر محبّتش نسبت به امام عليه السّلام افزوده مي شود، تا جايي که کم کم به درجه اي مي رسد که دوستي با غير ايشان را نمي پسندد.
کسي که امام زمانش را به صفت «الانيس الرفيق» مي شناسد، امّا در عمل بيش از اشتغال به ذکر ايشان با ياد ديگران زندگي مي کند، شکر اين نعمت را به جاي نياورده و آن را کفران کرده است.
شکر عملي نسبت به دستگيري امام عليه السّلام
در روايات از خاندان وحي با عناوين غار محکم و فريادرس هر بيچاره و پناهگاه هر فرارکننده و نجات دهنده ي افراد فاقد امنيّت، ياد شده است. اگر ما به اين اوصاف معتقد هستيم، بايد در هر زمان و مکاني که نيازمند دستگيري هستيم - يعني هميشه و همه جا - با اين اطمينان که دست ما را مي گيرند، متمسّک به ايشان شويم؛ مانند غريقي که براي دست يابي به کشتي نجات از هيچ کوششي دريغ نمي ورزد. اگر چنين نکنيم، عملاً نعمت امام عليه السّلام را کفران کرده ايم.
شکر عملي علم مصبوب
کسي که معتقد است علم از چشمه ي فيّاض امام عليه السّلام سرازير مي شود، در عمل براي عالم شدن، به احاديث ائمّه عليهم السّلام مراجعه مي نمايد و علم حقيقي را از جاي ديگري طلب نمي کند.
چنين کسي مي داند که وظيفه اش تلاش و زحمت کشيدن در راه کسب علم است و بدون آن نمي تواند اميدوار به دستگيري علمي امام عليه السّلام باشد، امّا در عين حال به وسيله ي بودن اين تلاش ها واقف است و اميد اصلي او به همان «علم مصبوب» است که تا او نخواهد، کسي «عالم» به معناي واقعي کلمه نخواهد شد.
ولي کساني که از وليّ نعمت علم غافلند و دل خود را به يادگيري چند اصطلاح خوش مي کنند، مرتکب کفران نعمت شده اند و خطر سلب نعمت علم واقعي، ايشان را تهديد مي کند.
شکر عملي «الوالد الشفيق»
رفتار انسان با امام زمانش نشان مي دهد که آيا واقعاً ايشان را پدر دلسوز خود مي داند يا خير. يک نمونه از اين رفتار در حديث ذيل مشاهده مي شود:
شخصي به امام هادي عليه السّلام نامه نوشت که: کسي دوست دارد آن طور که با خداي خويش درددل مي کند، با امام خود درددل کند، آيا اشکالي دارد؟ حضرت عليه السّلام در پاسخ نوشتند: اگر حاجتي داري، لبهايت را تکان بده، جواب به سوي تو خواهد آمد. (5)
فرزند، حاجات خود را تنها به پدر دلسوز خود مي گويد. اين توقّعي است که پدر از او دارد. اگر پدر بفهمد که فرزندش به ديگري مراجعه کرده، چه بسا بسيار ناراحت شود. امام مهدي عليه السّلام حتّي اجازه فرموده اند که به ايشان نامه بنويسيم و باب اين عمل در زمان غيبت کبري همچنان باز است. يکي از راه هاي ارتباط مستقيم با حضرت نوشتن عريضه است.
بدين گونه که در يک صفحه ي کاغذ حاجت خود را بنويسيم و با امام زمان عليه السّلام درد دل کنيم. آنگاه آن را داخل ضريح معصوم عليه السّلام يا در آب جاري يا برکه - با صدا زدن يکي از نوّاب اربعه امام عصر عليه السّلام - بيندازيم. در اين صورت بايد اطمينان داشته باشيم امام از آن مطّلع مي شوند و عملاً نيز با تمسّک به اين روش، شکر عملي خود را اعلام کنيم. (6) حال به نمونه اي از عرض حاجت به حضرت وليّ عصر عليه السّلام توجّه مي کنيم:
مرحوم آقا ميرزا ابراهيم شيرازي حائري نقل مي کرد که در مدّتي که در شهر شيراز بودم، چند حاجت داشتم که بسيار مهم بودند، و همه ي فکرم متوجّه آنها شده بود و بسيار ناراحت بودم. يکي از آن حاجات، توفيق زيارت کربلاي معلّي و قبر مطهّر حضرت سيّدالشهدا عليه السّلام بود. و چاره اي نداشتم جز اين که متوسّل به درياي کرم حضرت مهدي عليه السّلام شوم. روزي در نزديکي غروب، از شهر شيراز، تنها و مخفيانه خارج شدم، و نزديک استخري که آب زيادي درآن بود رفتم. از ميان نوّاب اربعه، جناب حسين بن روح (نايب سوم) را خواندم. عرض کردم که در روايت وارد شده که نوّاب اربعه را بخوانيد به آنها سلام دهيد، عريضه ي خويش را تسليم کنيد و او را واسطه ي رساندن عريضه به امام عليه السّلام قرار دهيد. از اين رو، عريضه ي خود را در آب استخر انداختم و هنگام غروب آفتاب از دروازه ي ديگر وارد شهر شدم، بر اين کار من غير از خداي تعالي کسي آگاهي پيدا نکرد و هيچ کس را از عمل خود مطّلع نساختم.
وقتي صبح شد، در محضر استادي رفتم که نزد او درس مي خواندم، در حالي که همه ي هم همدرس هايم حاضر بودند. ناگاه ديدم سيّدي جليل القدر - در لباس خدّام حضرت ابي عبداللّه الحسين عليه السّلام - در آن مجلس وارد شد و نزديک به شيخ استاد نشست. من و اهل مجلس تا آن وقت او را نديده و نشناخته بوديم و بعد از آن مجلس هم او را در شيراز نديدم. آن سيّد روبه سوي من نمود و مرا به اسم صدا کرد و فرمود: اي ميرزا ابراهيم! بدان که عريضه ي تو خدمت حضرت صاحب الزمان عجل اللّه تعالي فرجه و اصل، و به آن بزرگوار تسليم شده است. من از اين گفتار ايشان مبهوت شدم، در حالي که ديگران معني کلام او را نفهميدند و لذا سؤالي در مورد آن نکردند.
سيّد فرمود: من شب گذشته در خواب ديدم که جماعت بسياري در اطراف جناب سلمان محمّدي رحمه اللّه عليه جمع شده اند، و در نزد آن جناب عريضه هاي بسياري است، و آن جناب مشغول نظر نمودن به آنهاست. جناب سلمان تا مرا ديد به من فرمود: برو نزد ميرزا ابراهيم و علاوه بر اسم من، ساير مشخّصات مرا بيان نموده و فرموده بود که به او بگو: اين رقعه ي او در دست من است (آن گاه دست خود را بلند نموده) و به حضرت حجّت عليه السّلام واصل شده است. ديدم آن رقعه که در دست داشت. مهر کرده است. من در عالم رؤيا دانستم که رقعه ي هر کس را که آن سرور قبول مي نمايند، آن را مهر مي کنند و آن که حاجتش را قبول نمي نمايند، اصل عريضه اش را بر مي گردانند. حاضرين از صادق بودن خواب آن سيّد از من پرسيدند. قضيّه را براي آنها بيان کرده و قسم ياد نمودم که احدي بر اين کار مطّلع نبود. حاضرين مرا بشارت به قضاء حوائجم داده و چنان شد که به من بشارت داده بودند. طولي نکشيد که موفّق به زيارت کربلا شدم چنان که الآن در اين جا هستم و ساير حوائجم نيز به بحمداللّه برآورده شده است. (7)
عجز از شکر عملي
پي نوشتها:
1. بصائر الدّرجات: جزء 5، ص 348، باب 16، ح1.
2. غيبت نعمائي: باب 8 ح2.
3. غرر و درر: ج1 ص85 ح322.
4. غرر و درر: ج1 ص145 ح541.
5. بحارالانوار: ج50 ص155ح42.
6. براي اطلاع ازکيفيت نوشتن عريضه به ساحت مقدّس امام عصر عليه السلام به کتاب «التّحفه الرّضويه في مجرّبات الاماميّه» تأليف حجّه الاسلام سيد محمد رضي رضوي صفحه ي 160 مراجعه کنيد.
7. لعبقري الحسان: ج2، بساط چهارم، ص198، با اندکي تغيير ادبي.
/خ