اهمّيّت ياري امام عصر عليه السّلام و اقسام آن

در بحث از ياري کردن امام عليه السّلام اولين قدم، توجّه به اين حقيقت است که ياري ايشان در واقع، ياري خداوند متعال مي باشد. اين مطلب از قرآن کريم قابل استفاده است: «يا ايّها الّذين آمنوا کونوا انصارالله...
شنبه، 30 خرداد 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اهمّيّت ياري امام عصر عليه السّلام و اقسام آن
اهمّيّت ياري امام عصر عليه السّلام و اقسام آن
اهمّيّت ياري امام عصر عليه السّلام و اقسام آن

ياري امام، ياري خداوند

در بحث از ياري کردن امام عليه السّلام اولين قدم، توجّه به اين حقيقت است که ياري ايشان در واقع، ياري خداوند متعال مي باشد. اين مطلب از قرآن کريم قابل استفاده است:
«يا ايّها الّذين آمنوا کونوا انصارالله کما قال عيسي بن مريم للحواريّين من انصاري الي اللّه قال الحواريّون نحن انصار اللّه.... » (1)
اي کساني که ايمان آورده ايد! ياوران خدا باشيد همان گونه که عيسي بن مريم به ياران برگزيده ي (خود) گفت: چه کساني ياران من به سوي خدايند. آن ياران برگزيده گفتند: ما ياوران خداييم.
«حواريّون» ياران پاک و برگزيده اي بودند که وقتي به ياري حضرت عيسي عليه السّلام رفتند، در واقع به ياري خداوند متعال شتافتند. بر همين موال، شيعيان ائمه عليهم السّلام حواريّون آنها دانسته شده اند. از امام صادق عليه السّلام نقل شده که فرمودند:
همانا حواريّون عيسي شيعيان او بودند و شيعيان ما حواريّون ما هستند و حواريّون عيسي نسبت به او مطيع تر از حواريّون ما نبودند. (2)
بنابراين، ياري کردن ائمّه عليهم السّلام ياري کردن خداوند متعال است. البـتّه خدا نيازي به ياري مخلوقات خود ندارد. اميرالمؤمنين عليه السّلام مي فرمايند:
پس همانا خداوند سبحان فرموده است: «ان تنصروا اللّه ينصرکم و يثبّت اقدامکم» (3) اگر خدا را ياري کنيد، او شما را ياري مي کند و قدم هايتان را استوار مي سازد... پس خداوند از روي خواري و ضعف، طلب ياري از شما نکرده است... او در حالي از شما ياري طلبيده که لشگريان آسمان ها و زمين از آن اوست و او عزيز و حکيم است... خواسته است شما را آزمايش کند که کداميک عمل نيکوتر داريد. (4)
بنابراين، ياري کردن خداوند در حقيقت، سرفراز بيرون آمدن از امتحان بندگي اوست. اگر انسان ها در مسير هدف از خلقت خويش - که همانا بندگي خداست - حرکت کنند، در واقع، آنچه را خدا از ايشان خواسته، محقّق کرده اند و به اين ترتيب، خدا را ياري نموده اند. تعبير «ياري کردن» وقتي در مورد خدا به کار مي رود، معنا و لوازم مخلوقي خود را از دست مي دهد. اساساً همه ي صفات مخلوقات که در مورد خدا به کار رفته، چنين وضعي دارند و قاعده ي کلّي براي فهم معناي مقصود از اين الفاظ اين است که اثر و نتيجه ي آن صفت را به خدا استناد دهيم؛ همين و بس. مثلاً اگر به خدا «سميع» اطلاق شده است، معنايي جز اين ندارد که شنيدني ها از خداي متعال، مخفي نيست. بيش از اين مقدار، هر مفهومي که به خدا نسبت دهيم، عين تشبيه و عقلاً مردود است.
وقتي تعبير «ياري کردن» را در مورد خودمان کار مي بريم، اثر و نتيجه ي آن اين است که در جهت تحقّق خواست کسي قدم برداشته ايم. پس اگر کسي خواست خداي متعال را در مورد خود محقّق کند؛ به اين معنا که بندگي او را بجا آورد، مي توان گفت خدا را ياري کرده است و روشن است که لازمه ي اين سخن، نيازمندي خدا به خلق نيست.
به همين ترتيب، امام عليه السّلام هم به ياري ما نيازي ندارد. البتّه بي نيازي ائمّه عليهم السّلام نسبت به ما با بي نيازي خداي متعال، متفاوت است. خدا بي نياز مطلق است و ائمّه عليهم السّلام از مخلوقات بي نيازند و فقط به خدا نيازمندند. ياري کردن ما نسبت به امام عليه السّلام در عين بي نيازي او از ما به اين معناست که در جهت تحقّق خواسته هاي امام عليه السّلام قدم برداريم.
خواسته ي امام عليه السّلام از ما چيزي جز بندگي خدا نيست و بنابراين، اداي وظايف بندگي - که نتيجه اش هدايت شدن خود ماست - امام عليه السّلام محسوب مي شود و اين هم چيزي جز لطف آن حضرت در حقّ ياري کننده نيست. در واقع، اگر کسي توفيق انجام دادن کاري براي امام عليه السّلام پيدا کند، نبايد تصوّر کند که نيازي را از ايشان رفع کرده است، بلکه امام عليه السّلام به قدرت الهي بر هر کاري که بخواهند، قادرند و لذا اگر کسي براي ايشان کاري انجام دهد، در حقيقت، ايشان از سر لطف به او اجازه فرموده اند تا موفّق به آن عمل شود و تاج افتخار «ياري امام» را بر سر گذارد.

کاستن از غربت امام عليه السّلام

يکي از لوازم بندگي خدا که بايد بدان ملتزم باشيم، شکرگزاري نسبت به بزرگترين نعمت او - يعني امام عصر عليه السّلام - است. وقتي مي بينيم اين نعمت عظماي الهي غريب مانده است و شکرش ادا نمي شود، بايد در صدد کاستن از غربت او برآييم و به اين وسيله حضرتش را ياري کنيم.
همه ي افراد امام شناس در هر موقعيّتي که قرار دارند، بايد اهتمام ورزند تا امام عصر عليه السّلام را به طور نسبي از غربت خارج کنند و بدين ترتيب، مراتب شکر را در مقابل اين نعمت عظماي الهي به جاي آورند.
بنا بر آنچه در بخش پيشين بيان شد، ناشناخته، از ياد رفته و فرو نهاده بودن امام عليه السّلام، ناشي از عدم معرفت و اعتقاد نسبت به آن حضرت مي باشد و با تلاش در جهت معرّفي ايشان مي توان مقدّمات معرفت به حضرتش را فراهم آورد؛ امّا خارج شدن امام عصر عليه السّلام از معناي چهارم غربت - دور از اهل و ديار - تنها با ظهور حضرتش محقّق مي گردد و اهل معرفت بايد تلاش کنند با شناسايي موانع ظهور در رفع آنها بکوشند. يکي از موانع ظهور، نداشتن يار و ياور است. بنابراين، با تلاش در جهت ياري حضرتش مي توان از غربت ايشان - به معناي پنجم - کاست تا روزي که ان شاءاللّه فرج ايشان فرا رسد و به طور کامل از غربت خارج گردند.

معرّفي امام غريب

شيعيان بايد خود را در مقابل کساني که از نعمت امام شناسي برخوردار نيستند، مسؤول بدانند؛ هر کس در هر حدّي که معرفت به او عطا شده، بايد دست ديگران را بگيرد و با معرّفي امام عليه السّلام شکر عملي و زباني اين نعمت را ادا کند.
البتّه معرّفي امام زمان عليه السّلام يک تکليف عقلي و شرعي است؛ ولي خداي متعال به فضل خود، پاداش بسياري را بر آن مترتّب کرده است.
امام حسن عسکري عليه السّلام از قول امام سجّاد عليه السّلام فرموده اند که خداي متعال به حضرت موسي عليه السّلام وحي کرد:
... اين که يک بنده ي فراري از درگاه من يا کسي را که درگاه مرا گم کرده، به من باز گرداني، براي تو بهتر است از اين که صد سال عبادت کني، به طوري که روزها روزه بگيري و شب ها را به عبادت بايستي.
حضرت موسي عليه السّلام عرض کرد: بنده ي فراري از تو کيست؟ جواب فرمود: شخص معصيت کار سرکش. حضرت موسي عليه السّلام پرسيد: کسي که درگاه تو را گم کرده، کيست؟ خداي متعال پاسخ داد: کسي که امام زمانش را نمي شناسد و بعد از شناختن از او غايب است. کسي که به آئين دين خود آگاه نيست. بايد شريعت را و راه بندگي پروردگارش را به او ياد بدهي و طريق جلب رضايت خدا را به او ارائه کني. (5)
امام زمان عليه السّلام باب خدا هستند و هر کس ايشان را نشناسد، درگاه الهي را گم کرده است. خداي متعال دو گروه را «راه گم کرده» (6) خوانده است. اوّل کساني که امام زمان خود را نمي شناسند و ديگر جاهلاني که در زمان غيبت امام زمان عليه السّلام وظيفه ي ديني خود را نمي دانند. با معرّفي امام عليه السّلام، گروه اوّل از جهل نسبت به اين امر مهم خارج مي شوند، امّا گروه دوم بايد معرفتشان نسبت به دين تصحيح و تکميل گردد تا بدانند در زمان غيبت هم مي توانند از امام خويش بهره مند شوند. براي اين منظور بايد شريعت را بشناسند و به وظايف ديني خود آگاه گردند و بفهمند که چگونه مي توانند رضايت خدا را جلب نمايند. عالمان شيعه نسبت به هر دو گروه، وظيفه هدايت و دستگيري دارند که در صورت اداي آن، مشمول بزرگ ترين ثوابها و برترين پاداش ها مي گردند. (7) البتّه خشنودي و رضايت قلبي امام زمان عليه السّلام برترين مصداق «ثواب اعظم» است که مي توانند از آن بهره مند شوند.

اقسام ياري امام عصر عليه السّلام

شخص امام شناس بايد همه ي مراحل شکر را در مقابل وليّ نعمت خويش به جا آورد و با قلب و زبان و عمل به ياري امام خويش بشتابد. ياري قلبي امام زمان عليه السّلام که متناظر با شکر قلبي است، وقتي محقّق مي شود که حضرت را به عنوان وليّ نعمت بشناسيم و تصديق کنيم و همواره در اين امر ثبات قدم داشته باشيم. البتّه اين شناخت قلبي، به محبّت قلبي منتهي مي گردد که تکميل کننده ي نصرت قلبي است. همچنين در اين مرحله، تهذيب نفس از رذائل اعتقادي و اخلاقي، جايگاه ويژه اي دارد. هرچه قلب انسان از آلودگي گناهان پاک تر شود، معرفتش به آن امام عزيز، بالاتر مي رود.
تبليغ دين و معرّفي امام عصر عليه السّلام از مصاديق ياري زباني اين نعمت است که برخاسته از معرفت و محبّت قلبي و متناظر با شکر زباني است. تهذيب زبان از گناه و نقش محوري آن در تهذيب نفس انسان در اين مرحله مطرح مي شود.
و بالاخره شکر عملي وقتي صورت مي پذيرد که انسان با عمل خويش در مسير بندگي خداوند متعال قرار گرفته، ديگران را نيز به اين مسير هدايت کند و بدين وسيله ي امام زمان خود را ياري نمايد. پاک نگه داشتن همه ي اعضا و جوارح از گناهان خاصّ خود، نقش اساسي در اين مرحله از شکر نعمت امام عليه السّلام دارد.
به اين ترتيب شيعيان مي توانند از طريق ياري قلبي، زباني و عملي امام خويش به رضايت و محبّت ايشان دست يابند.
امام صادق عليه السّلام هشام بن حکم را - در حالي که نوجوان بود و تازه صورتش موي کمي درآورده بود - بالاتر از همه ي بزرگان اصحاب خويش قرار دادند و آن گاه که ديدند اين کار بر سالخوردگان سنگين و گران آمده است، هشام را اين گونه معرّفي فرمودند: «هذا ناصرنا بقلبه و لسانه و يده»
اين شخص با قلب و زبان و دست خود ياور ما (اهل بيت عليهم السّلام) است. (8)

پي نوشت :

1. سوره ي صف، آيه ي 14.
2. روضه ي کافي: ص 268 ح396.
3. سوره ي محمد صلي الله عليه و اله، آيه ي 7.
4. نهج البلاغه: خطبه ي 181.
5. بحارالانوار: ج2 ص4.
6. ضّال.
7. «فأبشروا علماء شيعتنا بالثواب الأعظم و الجزاء الأوفر». (بحارالانوار: ج2 ص4).
8. بحارالانوار: ج10 ص295 ح4.

منبع: کتاب آشناي غريب




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط