نصرت و ياري امام عصر ارواحنا فداء
امر اول : دفع نمودن اعتراضات و ايرادات باطلي که مخالفين در امر ايشان باکليه امور دينيه مي کنند چه دفع آن اعتراضات به قول باشد يا به فعل ، ودر قول هم چه به گفتن باشد به آنکه با مخالفين بر وجه احسن مجادله نمايد ، يعني رد حرف باطل آنها را کند به وجهي که سبب ممنوع شدن آنها از اعتراضات و ايراد کردن شود و چه به نوشتن و تاليف و تصنيف کتاب باشد . و از جمله فضيلت و اجر عظيم اين نصرت به هر دو وجه ، اين حديث از حضرت موسي بن جعفر - عليه السلام - است که فرمودند :« افضل شهداء آن کسي است که خدا و رسول او را غايبانه ياري کرده باشد و حرف بد و باطل را درباره ي آنها رد نموده باشد».
اما آنچه مخصوص به فضيلت و اجر عظيم ، براي رد کردن حرف باطل از امام - عليه السلام - به فعل است ، آن است که شيخ صدوق -قدس سره - در معاني الاخبار از حضرت صادق - عليه السلام - روايت کرده که فرمودند :-به اين مضمون - بسا بنده از خانه براي حاجتي بيرون مي رود و بر مي گردد، بدون آنکه هيچ عمل خيري از او صادر شود ، ولي نامه ي عملش از حسنات پر مي شود . پرسيدند اين مطلب چگونه است ؟
فرمودند : بر جمعي که درباره ي اهل بيت کلمات ناشايسته مي گويند عبور مي کند . او را که مي بينند ، به هم ديگرمي گويند ساکت شويد ، اين شخص ايشان را دوست مي دارد و هوا خواه آنها است . يکي از آن دو ملک که نويسندگان اعمال او بند به آن ملک ديگر مي گويد :« بنويس که اين امر هبه ي آل محمد -صلي الله عليه و آله وسلم -
در فلان روز شد».(1)
امر دوم : نصرت و ياري شيعيان و دوستان آن جناب - عليه السلام -، خصوصا علماء و صلحاء ، وذريه حضرت رسول- صلي الله عليه و آله و سلم -، مخصوصا در حال اضطرار و گرفتاري وحزن آنها مي باشدو اين نصرت بر دو وجه است :
يک وجه : آنچه در امر دنيوي آنها باشد که در اصلاح حوائج آنها با مال ، يا به قول ، يا به فعل سعي و کوشش کند بر وجهي که رفع حزن و اندوه آنها شود. فضيلت و اجر عظيم اين وجه بر دو نوع است :
نوع اول آنکه بر وجه کلي ، هر قسم نصرت و محبتي که به شيعيان و دوستان آن حضرت -صلوات الله عليه - واقع شود به منزله ي نصرت و محبت به خود ايشان است . چنانچه در اخبار بسياري تصريح به آن فرموده اند . و از جمله ي آن اخبار، در فصل زيارت آن جناب -عليهما السلام -از حضرت رضا و حضرت موسي بن جعفر -عليهما السلام - ذکر شده که فرمودند : «هر صله و احساني که به صلحاء وفقراء شيعيان شود ، ثواب صله و احسان به ما را دارد ».(2)
هم چنين آنچه در کافي (3)از حضرت موسي بن جعفر - عليه السلام - روايت شده که فرمودند :« هر کس نزد او برادر مومن او براي حاجتي که دارد بيايد ، بدرستي که اين رحمتي است که خداوند تبارک و تعالي به سوي او کشانده است پس اگر بر آوردن آن را قبول کرد ، خود را به ولايت ما وصل کرده و آن وصل به ولايت خداوند است ».(4)
هم چنين آنچه در بحار (5)است و نيز در اخبار بسياري است که آنها را از حضرت صادق - عليه السلام - به اين مضمون روايت فرموده که «هر کس يکي از شيعيان ما را مسرور کند و الله ما ائمه را مسرور کرده ، و الله رسول خدا را مسرور کرده ، والله خدا را مسرور کرده است ».(6)
و نيز آنچه در مزار بحار از حضرت موسي بن جعفر - عليه السلام - روايت فرموده که فرمودند :« هر کس حاجتي از دوستان ما را بر آورد، پس چنان است که حاجتي را از جميع ما بر آورده باشد ».(7) برحسب اين جمله واضح شد که نصرت اين شيعيان و دوستان ، در حکم نصرت امام عصر - عليه السلام- خواهد بود . و يک فضيلت بسيار عظيم نصرت ايشان هم آن است که کاملترين اقسام نصرت خداوند - جل شانه - مي باشد و فضيلت نصرت خداوند متعال هم آن است که فرموده :
(ان تنصر الله ينصرکم و يثبت اقدامکم )(8)
يعني : اگر خداوند را ياري کنيد او هم شما را ياري خواهد فرمود و از آنکه لغزش پيدا کنيد و در خطرات گرفتار شويد ، نگاهداري مي کند .
نوع دوم : آنچه در اخبار بي شماري در کافي و غير آن از فضايل عظيم و جليلي براي خصوص کسي که سعي در برآوردن حاجت مومني ، و در رفع کرب و حزن او، و در نصرت و مسرور کردن او ، درخدمت و اطعام او ، در انفاق و احسان و اکرام او به هر وجه که از مال و قول و فعل ميسر شود ، نمايد وارد شده است و چون اين مختصر گنجايش ذکر آنها را ندارد ، از آنها به آنچه مشتمل بر اعظم فضايل است اکتفا مي شود که آن حديثي است که در کافي (9)و مصادقه الاخوان (10)از ثقه ي جليل ، جميل بن در اج روايت فرموده که گفت : از حضرت صادق - عليه السلام - شنيدم که فرمودند :« از جمله الطافي که خداوند به آن بنده ي مومن را مخصوص فرموده است ، اين است که معرفت و شناخت بر و نيکي در حق اخوان را به او عطا مي فرمايد و به او فضيلت آن را - ولو نيکي در امر ناچيزي باشد - مي شناساند ، پس نيکي به کثرت نيست ، چه خداوند متعال در کتاب مجيدش مي فرمايد :
( و يوثرون علي انفسهم و لو کان بهم خصاصه )
يعني : و ديگران را بر خود در آنچه دارند اگر چه در کمال حاجت و اضطرار باشند مقدم مي دارند .
و پس از آن فرموده :
(و من يوق شح نفسه فاولئک هم المفلحون )(11)
يعني : هر کس از بخل نفس خود نگاه داشته شود پس آنهايند کساني که به رحمت و سعادت ابدي رستگارند ، و از هر فتنه وهلاکتي نجات يافته اند.
پس آن جناب - عليه السلام - فرمودند :هر کس خداوند به او اين فضل عظيم را در باب احسان و نيکي کردن شناساند، نشانه ي آن است که او را دوست داشته ، و هر کس که خداوند او را دوست داشت ، روز قيامت اجر او را به مقداري که از حساب بندگان بيرون باشد ، و نتوانند آن را بشماره در آورند ، اعطا خواهد فرمود . اي جميل اين حديث را براي برادران خود روايت کن به واسطه ي آنکه سبب پيدايش رغبت و شوق در آنها ست تا در نيکي به برادران خود کوشش نمايد ».
وجه دوم : نصرت و ياري اهل ايمان و اهل ولايت در امر اخروي آنهاست که آن هدايت کردن آنها به معالم اسلام و ايمان ، و ساير امور دينيه است . اين مقام علماء صالحين است و فضايل جليل رفيع آنها در اخبار از ائمه اطهار - عليهم السلام - بسيار است که اين مختصر ، گنجايش ذکر آنها را ندارد .
يک جمله از اين فضايل جليل آن است که اگر يک نفر جاهل را هدايت به امر امام زمان نمايند ، بهتر از صد سال عبادت صحيح مقبول است ، ووجوديک نفر آنها نزد خداوند- جل شانه - بهتر از هفتاد هزار عابد است .(12) و فضل او بر بقيه مردم مانند فضل حضرت رسول - صلي الله عليه و آله و سلم - ، بر تمام امت است وبه عدد هر کس از جاهلين که به علم او هدايت شده و از فتنه ي شياطين و اهل بدعت نجات يافته ، پس روز قيامت در صحراي محشر انواع خلعتهاي کرامت از نور به او پوشانيده شود. رفيع ترين مقام آنها آن است که در فرمايش حضرت صاحب الامر - صلوات الله عليه - به اين مضمون وارد شده که :« در حوادث و امور مهم و حل مشکلات ديني و دنيوي به آنها رجوع کنيد که آنها حجت من بر شما هستند و من حجت خدا بر آنها هستم ».(13)و ديگر اينکه هر چه از علوم و معارف ديني را که در کتب مي نويسد ، نزد خداوند - جل شانه - از خون شهدا که در جهاد ريخته مي شود برتر است .(14)
لازم به تذکر است که قسمتي از فضائل علماء صالحين در گذشته - در فصل احياء امر امام عصر - عليه السلام - ذکر گرديد و در آنجا گفته شد که ياري و محبت اهل ايمان و ولايت در حقيقت نصرت امام است که آن نيز به نوبه ي خود، نصرت خداوند - جل شانه - مي باشد .
امر سوم : در عنوان نصرت امام عصر - صلوات الله عليه - آن است که مومن در قلب خود به جه صدق تصميم و عزم داشته باشد که در هر ساعت و زماني که آن حضرت - صلوات الله عليه - ظاهر شود ، در اطاعت ايشان به هر چه فرمايند حاضر باشد و به طور حقيقت و با کمال اشتياق آرزومن براي اطاعت ايشان باشد و در اين حال خود هم، در مواقع دعا از خداوند- جل شانه - مسئلت نمايد که بر وجه عافيت لقاء ايشان را روزي او فرمايد به طوري که هنگام ملاقات ، حال مخالفت در او نباشد ، يا در نظر ايشان مکروه نشده باشد .با اين عزم قلبي اگر بتواند خود را مهيا دارد به آنکه اسب و اسلحه ي جهادي ولو يک تير باشد ، نگاه دارد .(15)
اين کيفيت در سابقين شيعيان رسميت تمام داشته است و فضيلت اين کيفيت در اخبار چنين است که چنين کسي در هر حال مانند آن است که در خدمت ايشان حاضر باشد ، و هر چه بفرمايند اطاعت دارد و در حکم مجاهدين با ايشان محسوب مي گردد .
در يک حديث است که چنين کسي با حال بي رونقي حق و اهل حق ، و غلبه نداشتن آنها، به اضعاف مضاعف از آنهايي که در هنگام قوت و شوکت ، و غلبه ي حق ، نصرت امام ظاهر را نمايند افضل است .(16)و در عظمت فضيلت اين عزم نيت بر وجه حقيقت بس است اين حديث دراکمال الدين که از حضرت صادق - عليه السلام - سوال شد آيا قائم شما بدنيا آمده اند ؟
فرمود :نيامده و اگر من در ک زمان ايشان کنم ، در مدت عمرم تا زنده باشم ، خدمت ايشان را مي کنم .(17)
مولف گويد : درنظر اهل معرفت و بصيرت مفاد اين فرمايش روشن است که چنين بزرگوراي که خود حجت خداوند ، و امام، وجد حضرت قائم - عليه السلام - مي باشند ، و به توسط ايشان امر و لايت و امانات الهيه به آن حضرت انتقال يافته ، مع الوصف بياني بفرمايند که من عزم دارم وقت ملاقات ايشان ، تمام مدت عمرم خدمت ايشان را کنم، اين بيان عظمتي فوق العاده دارد که به بيان تقريرتحرير نمي گنجد و بنده مومن بايد متنبه شود که بر چه وجه بايد تحصيل و تکميل اين عزم و نيت ، و اين حالت نصرت را درخود بنمايد . ومراد از حقيقت مرابطه با امام - عليه السلام -، که در اين آيه ي شريفه :
(ياايها الذين امنوا اصبرو ا و صابروا وارابطوا و اتقوا الله لعلکم تفلحون )(18)، و درتفسير آن وارد شده ، (19)و در اخبار تاکيد به آن شده است ، و از وظايف مهم مومن نسبت به امام عصر خود است ، همين حالت است .
از حضرت رسول - صلي الله عليه و آله و سلم - روايت شده که نامه ي هر ميتي پيچيده مي شود، و فعل او منقطع مي گردد ، و به آخر مي رسد از هنگام مردن او، جز کسي که در راه خدا مرابطه نموده باشد و عمل او تا روز قيامت زياد مي شود و از آن ملکي که در قبور مرده ها را امتحان مي کند ايمن مي شود .(20)
امر چهارم :آن است که هر گاه تهيه اسب و اسلحه جهادي برايش ميسر نباشد ، پس اگر همان عزم قلبي ، و نيت حقيقي ، و تمنا و آرزومندي را براي نصرت و اطاعت امر امام عصر - عليه السلام- در هر موقعي که ظاهر شود داشته باشد ؛و مع ذلک در ظاهر اعمالش هم مخالفت در او ظاهر نباشد، پس در يک خبر است که به همين عزم و نيت صدق ،آن فضايل مذکور براي او خواهد بود و در حکم انصار و مجاهدين و مرابطين با آن حضرت - صلوات الله عليه - محسوب خواهد شد .
امر پنجم : از نصرت امام عصر - عليه السلام - تواصي يعني توصيه و سفارش کردن مومنين بر وجه تاکيد يکديگر را در امر آن جناب - عليه السلام - است . چنانچه در مفاد اين آيه شريفه است : (و العصر ان الانسان لفي خسر الاا لذين امنوا و عملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصو بالصبر ).(21)
تفسير و بيانش از اخبار، آن است که نوع افراد انسان همگي در معرض ضرر و زيانند مگر آن کسانيکه به خداوند-جل شانه - ، و به رسول و کتاب او، و به اوصياء رسول او ايمان آورده اند، و عمل پسنديده هم انجام داده اند که عمده واصل در آن ولايت اهل بيت عصمت و طهارت - عليهم السلام- است و يکديگر را بر وجه تاکيد در وظايف اداء حق امام - عليه السلام - سفارش مي کنند (22) وهم چنين سفارش مي کنند به تاکيد موکد در جهت صبر و تحمل در مکارهي که پيش آمد مي شود خصوصا در غيبت امام قائم - عليه السلام - و مقام عمل به وظايف نصرت و محبت و خدمتگذاري ايشان، و همچنين عمل به وظايف اطاعت ايشان در کليه امور ديني .
حقيقت مصداق اين توصيه در امر امام عصر - عليه السلام - و عمل کردن بر او آن است که آنچه در امر چهارم از عزم قلب براي نصرت و اطاعت ايشان و تهيه و فراهم کردن اسباب نصرت ايشان ذکر شد، يکديگر را به حسن بيان به عمل بر طبق آن وادار کنند به وجهي که موجب جوشش و کوشش دراهل ايمان شود. آن نحو نصرت و خدمت ، و محبت و مرابطه نمودن نسبت به آن حضرت - صلوات الله عليه -، و اين گفتن و وادار کردن در جهت مذکور به کيفيات بسيار حاصل مي شود ، از بيان کردن در مجالس و محافل اهل حق و مومنين و نيز تاليف و تصنيف در کتب . و اين کيفيات غالبامربوط به علماء ، و ناطقين ، و ناصحين است که کامل در علم و در حسن و در نطق وبيان باشند .
هم چنين حاصل مي شود به اقامه ي مجالس براي گفتن و بيان و نيز به حفظ کتابهائي که در بيان آن از طرف علماء تاليف گرديده و کوشش در طبع و نشر آنها. البته اين کيفيات غالبا راجع به مومنيني است که داراي امکانات مالي هستند .
توضيحا اين عنوان توصيه و سفارش به وجه مذکور، در امر آن جناب - عليه السلام - غير از عنوان تعليم و هدايت ، و غير از عنوان زنده نگه داشتن امر ايشان که در فصلهاي پيش تر ذکر شد ، مي باشد گر چه گاهي هم موافق با هم مي شود ، زيرا مشخص شد که اين عنوان توصيه ، گفتن به وجه نصيحت ،وتذکر دادن و ياد آوري کردن اهل ايمان به آنچه هدايت شده اند از امرنصرت و محبت و اطاعت امام عصر - صلوات الله عليه -، مي باشد ، به طوري که ديگران را به عمل کردن به آنچه فهميده اند ولي غفلت از آن داشته و مسامحه و سستي در آن مي نمايند ، وادار نمايند .
پي نوشت :
1-معاني الاخبار، ص 177.
2-کامل الزياره ، ص 319.
3-کافي ، ج 2، ص 189و 196.
4-بحار الانوار ، ج 74، ص 413.
5-بحار الانوار، ج 78، ص 77.
6-کافي ، ج 2، ص 189.
7-بحار الانوار، ج 100، ص 122.
8-سوره محمد ، آيه ي 7.
9- کافي ، ج 2، ص 206، باب الطاف المومن ، ح 2.
10-مصادقه الاخوان، باب 29، ح 2، ص 38، چاپ مجلس .
11-سوره ي حشر ، آيه ي 9.
12-بحار ، ج 2، ص 18و19، ح 45و60.
13-کمال الدين ، باب 49، ح 4.
14-سفينه البحار ، ج 2،ص220،از بحار به نقل از امالي صدوق از امام صادق عليه السلام .
15-و بيانگر اين موضوع حديث امام صادق - عليه السلام - در غيبت نعماني است (ص 173، باب ما جاء في ذکر الشيعته )،«ليعدن احدکم لخروج القائم - عليه السلام - ولو سهما، فان الله تعالي اذا علم ذلک من نيته رجوت لان ينسي ء في عمره »و نيز حديث امام باقر - عليه السلام- قريب بدين مضمون در روضه ي کافي ، ص 381، ح 576.
16-اکمال الدين ، باب 59، ح 3.
17- اکمال الدين ، ص 646و بحار الانوار، ج 51، ص 148،ج22،نقل از غيبت نعماني .
18-سوره آل عمران ، آيه ي 200.
19-تفسير برهان، ص 334.
20-منتهي المطلب علامه حلي ، ص 902، چاپ سنگي .
21- سوره ي والعصر .
22-اقبال ، ج 1، ص 457.