نویسنده: ماتیاس تسانیزر
مترجم: امیر مازیار
مترجم: امیر مازیار
بیتفاوتی؛ فقدان علاقه یا شوق. یوسف علی در ترجمهاش از قرآن تنها یک بار، در آیهی 37 عبس، واژهی بیاعتنایی (indifference) را به کار برده است. از هفت واژهی عربی که میتوان آنها را به معنای بیاعتنایی ترجمه کرد (Badger, Lexicon) هیچ کدام دقیقاً به معنای بیاعتنایی در قرآن به کار نرفتهاند. کفر متضمن بیاعتنایی به سلطهی مطلق خداوند در روز داوری است. تقوا، برآمده از ریشهای به معنای «خود را دور نگه داشتن (در برابر چیزی)» یا «محافظت (از چیزی)»، آگاهی تحسینآمیز از خطر کفر و نافرمانی خداست. البته این مفهوم جزء مهمی از آموزهی قرآن در باب کفر است (نک. ایمان و کفر). معنای اصلی کفر «کتمان آگاهانهی منافعی است.... که فرد دریافت کرده است» و از اینرو «ناشکری است» (Izutsu, Concepts, 119-120). پس یک معنای کفر بیاعتنایی به رحمت و نعمت خداست: «اگر واقعاً شاکر باشید (نعمت) شما را افزون خواهم کرد و اگر کفر بورزید قطعاً عذاب من سخت خواهد بود» (ابراهیم: 7)؛ «آیا به باطل ایمان میآورند و به نعمت خدا کفر میورزند؟» (نحل: 72). کفر چه در تقابل با شکر چه ایمان نمایانگر بیاعتنایی به بخششها و نعمتهای خداوند است.
کفر متضمن بیاعتنایی به سلطهی مطلق خداوند در روز داوری است. تقوا، برآمده از ریشهای به معنای «خود را دور نگه داشتن (در برابر چیزی)» یا «محافظت (از چیزی)»، آگاهی تحسینآمیز از خطر کفر و نافرمانی خداست. امر متضاد باتقوا بیاعتنایی به قدرت و حاکمیت خداوند است، که به اطمینان کاذب از داوری نهایی و زندگی آینده منجر خواهد شد. «ای مردم، از پروردگارتان تقوا پیشه کنید (اتّقوا) و بترسید از روزی که هیچ پدری به کار فرزندش نمیآید و هیچ فرزندی به کار پدرش نخواهد آمد....» (لقمان: 33). قوم موسی به گواهی که او بر یگانگی خداوند آورده بود بیاعتنایی کردند؛ نتیجهی آن بتپرستی بود (بقره: 92). دیگران به گواهی آشکار خرابههای تمدنهایی که به سبب نافرمانی ویران شده بودند بیاعتنایی ورزیدند (انعام: 5-11). قوم عاد در واکنش به پیام هود بیاعتنایی کردند: «خواه اندرز دهی و خواه از اندرزدهندگانی نباشی برای ما یکسان است.... ما عذاب نخواهیم شد» (شعراء: 136-138). بدترین نوع بیاعتنایی قلبی است که در حجاب (فصلت: 3-5؛ اسراء: 45-46)، مُهرنهاده (بقره: 6-7؛ توبه: 93)، قفل شده (محمد: 24) زنگاربسته (مطففین: 14)، کور (حج: 46) و سخت شده باشد: «سپس دلهای شما بعد از این سخت گردید؛ همانند سنگ یا سختتر از آن.... چرا که از برخی سنگها جویهایی بیرون میزنند و پارهای از آنها میشکافد و آب از آن خارج میشود» (بقره: 74؛ نک. Ansari, Quranic foundation,93).
خداوند به پیامبرش محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) دربارهی تقاضای آمرزش چنین افرادی هشدار میدهد: «برای آنان یکسان است، چه برایشان آمرزش بخواهی یا نخواهی؛ خدا هرگز بر ایشان نخواهد بخشید» (منافقون: 6؛ نیز نک. بقره: 6). بیاعتنایی به فلاکت این افراد موجه است. شعیب به درستی به قومش گفت: «من.... پندتان دادم، دیگر چگونه بر گروهی که کافرند دریغ خورم (أسی)» (اعراف: 93).نوح باید نسبت به پسر خود بیاعتناییای روشنگرانه داشته باشد (هود: 45-47). خداوند به موسی دستور میدهد: «پس تو بر گروه نافرمانان (قوم الفاسقین) اندوه مخور (فلا تأس، مائده: 26) و به محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) نبی توصیه شده که نباید برای مردمان بیایمان اندوهگین شود (آل عمران: 176؛ مائده: 41)، دریغ خورد (مائده: 68)، از نادانان باشد (انعام: 35) یا خود را از غصه بکشد (کهف: 6؛ شعراء: 3)».
منابع تحقیق :
خواننده گرامی! منابع مقاله را در نسخه ی چاپی ملاحظه فرمایید.
منبع مقاله :
مک اولیف، جین دَمن؛ (1390)، دائرةالمعارف قرآن (جلد اول آ-ب)، ترجمهی: حسین خندق آبادی، مسعود صادقی، مهرداد عباسی، امیر مازیار، تهران: انتشارات حکمت.
کفر متضمن بیاعتنایی به سلطهی مطلق خداوند در روز داوری است. تقوا، برآمده از ریشهای به معنای «خود را دور نگه داشتن (در برابر چیزی)» یا «محافظت (از چیزی)»، آگاهی تحسینآمیز از خطر کفر و نافرمانی خداست. امر متضاد باتقوا بیاعتنایی به قدرت و حاکمیت خداوند است، که به اطمینان کاذب از داوری نهایی و زندگی آینده منجر خواهد شد. «ای مردم، از پروردگارتان تقوا پیشه کنید (اتّقوا) و بترسید از روزی که هیچ پدری به کار فرزندش نمیآید و هیچ فرزندی به کار پدرش نخواهد آمد....» (لقمان: 33). قوم موسی به گواهی که او بر یگانگی خداوند آورده بود بیاعتنایی کردند؛ نتیجهی آن بتپرستی بود (بقره: 92). دیگران به گواهی آشکار خرابههای تمدنهایی که به سبب نافرمانی ویران شده بودند بیاعتنایی ورزیدند (انعام: 5-11). قوم عاد در واکنش به پیام هود بیاعتنایی کردند: «خواه اندرز دهی و خواه از اندرزدهندگانی نباشی برای ما یکسان است.... ما عذاب نخواهیم شد» (شعراء: 136-138). بدترین نوع بیاعتنایی قلبی است که در حجاب (فصلت: 3-5؛ اسراء: 45-46)، مُهرنهاده (بقره: 6-7؛ توبه: 93)، قفل شده (محمد: 24) زنگاربسته (مطففین: 14)، کور (حج: 46) و سخت شده باشد: «سپس دلهای شما بعد از این سخت گردید؛ همانند سنگ یا سختتر از آن.... چرا که از برخی سنگها جویهایی بیرون میزنند و پارهای از آنها میشکافد و آب از آن خارج میشود» (بقره: 74؛ نک. Ansari, Quranic foundation,93).
بیشتر بخوانید: اسلام و بت پرستی
خداوند به پیامبرش محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) دربارهی تقاضای آمرزش چنین افرادی هشدار میدهد: «برای آنان یکسان است، چه برایشان آمرزش بخواهی یا نخواهی؛ خدا هرگز بر ایشان نخواهد بخشید» (منافقون: 6؛ نیز نک. بقره: 6). بیاعتنایی به فلاکت این افراد موجه است. شعیب به درستی به قومش گفت: «من.... پندتان دادم، دیگر چگونه بر گروهی که کافرند دریغ خورم (أسی)» (اعراف: 93).نوح باید نسبت به پسر خود بیاعتناییای روشنگرانه داشته باشد (هود: 45-47). خداوند به موسی دستور میدهد: «پس تو بر گروه نافرمانان (قوم الفاسقین) اندوه مخور (فلا تأس، مائده: 26) و به محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) نبی توصیه شده که نباید برای مردمان بیایمان اندوهگین شود (آل عمران: 176؛ مائده: 41)، دریغ خورد (مائده: 68)، از نادانان باشد (انعام: 35) یا خود را از غصه بکشد (کهف: 6؛ شعراء: 3)».
منابع تحقیق :
خواننده گرامی! منابع مقاله را در نسخه ی چاپی ملاحظه فرمایید.
منبع مقاله :
مک اولیف، جین دَمن؛ (1390)، دائرةالمعارف قرآن (جلد اول آ-ب)، ترجمهی: حسین خندق آبادی، مسعود صادقی، مهرداد عباسی، امیر مازیار، تهران: انتشارات حکمت.