همگرایی زبانی در آستانه ظهور اسلام

در مقام پیجویی از همگرایی قومی در شبه جزیره و رابطه آن با مفهوم قومی عرب در سده‌های پیش از اسلام، سخن گفتن بسیار دشوار است و مبنایی غیر سیال برای تکیه وجود ندارد. اگر مبنا بر اسم عرب نهاده شود، به روشنی نمی‌دانیم
چهارشنبه، 2 اسفند 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
همگرایی زبانی در آستانه ظهور اسلام
 همگرایی زبانی در آستانه ظهور اسلام

نویسنده: احمد پاکتچی
در مقام پیجویی از همگرایی قومی در شبه جزیره و رابطه آن با مفهوم قومی عرب در سده‌های پیش از اسلام، سخن گفتن بسیار دشوار است و مبنایی غیر سیال برای تکیه وجود ندارد. اگر مبنا بر اسم عرب نهاده شود، به روشنی نمی‌دانیم آب عرب که در منابع ایرانی و یونانی و سامی از آنها یاد می‌شود چه بخشی از مردم منطقه را در بر می‌گرفته است، و اگر مبنا بر مسما باشد، در این باره اطمینانی نیست که تمام مردم شبه‌جزیره در آن دوره‌های تاریخی عرب نامیده شده باشند، یا حتی از سوی خود و دیگران قومی واحد محسوب بوده باشند. در این میان، به نظر می‌رسد زبان به عنوان یک پدیده فرهنگی که معمولاً تغییراتی درازمدت و تدریجی را تجربه می‌کند و نیز به عنوان یکی از مهم‌ترین شاخصه‌های قوم‌زایی در میان اقوام مختلف جهان، می‌تواند نقطه‌ اتکای مهمی باشد.
بر اساس منابع زبان‌شناسی، می‌دانیم که زبان‌های گوناگون منطقه حجاز و نجد شاخه جنوب مرکزی زبان‌های سامی، و زبان‌های گوناگون منطقه یمن در کنار زبان کلاسیک حبشی، شاخه جنوب حاشیه‌ای زبان‌های سامی را تشکیل می‌دهد. (1) در زمانی پیش از قرآن کریم، به سختی می‌توان از یک زبان ادبی نزد مردم شبه جزیره سخن آورد، اما شکل‌گیری یک ادبیات شفاهی در آستانه ظهور اسلام - به خصوص در زمینه شعر - خود زمینه‌ساز نوعی همگرایی زبانی و پدید آمدن یک زبان مشترک هر چند شفاهی بوده است. همچون مصریان و بربران که زبان خود را فراموش کرده، پس از فتوح به عربی تکلم کردند، مردم یمن نیز زبان‌های سنتی خود را کنار نهاده، به عربی شمالی تغییر زبان دادند. (2) در سده 4 ق، در بخش مهمی از جنوب این تغییر زبان انجام گرفته بود، اما هنوز در بخش‌هایی مانند سرزمین حمیر و منطقه احقاف در حاشیه بیابان جنوب، گویش‌های کهن رواج داشت؛ همین گویش‌هاست که گفته می‌شود "زبان آنها قابل فهم نیست"، یا "وحشی است". (3) این اقلیت زبانی تا امروز بقای محدود خود را حفظ کرده و اکنون تنها چند جزیره زبانی از زبان‌های جنوب حاشیه‌ای در شبه‌جزیره که به نام زیستگاه سخنوران، سُقُطری در جزیره سقطری، شحری در منطقه شحر یمن، مهری در منطقه مهره یمن و نیز ناحیه‌ای از سومالی، و جِبالی در ناحیه‌ای از جبال عمان شناخته شده است؛ (4) این در حالی است که زبان‌های باستانی یمن نیز، از طریق کتیبه‌های پر شمار باقی مانده، زبان‌هایی شناخته شده‌اند. زبان کتیبه‌ها و گویش‌های باقی مانده به روشنی حکایت از آن دارد که زبان مردم یمن بسیار به حبشی نزدیک بوده و از زبان عربی شمالی، فاصله‌ای قابل ملاحظه داشته است. (5) در این شاخه از زبان‌های سامی می‌توان کتیبه‌های نوشته شده به گویش‌های متنوع معینی، سبایی، حمیری و قتبانی را یاد کرد. (6)
در شاخه عربی شمالی، کهن‌ترین آثار باقی مانده، کتیبه‌های حسایی (7) مربوط به سده 8 پ م و کتیبه‌های لحیانی در جنوب شرقی عربستان سعودی مربوط به سده 6 پ م است. در سده‌های 1- 3 م نیز باید از کتیبه‌های صفایی، و در حدود سده 4 م از کتیبه‌های ثمودی در شمال شبه‌جزیره و منطقه سینا یاد کرد. (8) از حدود سده اول پ م، شماری کتیبه یافت شده در قریه‌ی الفو (نزدیک سلیل) نماینده گویشی از عربی شمالی است که از سوی زبان‌شناسان به عنوان گونه‌ای متقدم از زبان کلاسیک عربی شناخته شده است، (9) یعنی زبانی که بسیار به زبان قرآن نزدیک بوده است.
در زمانی پیش از قرآن کریم، به سختی می‌توان از یک زبان ادبی نزد مردم شبه جزیره سخن آورد، اما شکل‌گیری یک ادبیات شفاهی در آستانه ظهور اسلام - به خصوص در زمینه شعر - خود زمینه‌ساز نوعی همگرایی زبانی و پدید آمدن یک زبان مشترک هر چند شفاهی بوده است. در آستانه ظهور اسلام، به نظر می‌رسد این زبان به اندازه کافی اهمیت یافته و از مقبولیت گسترده‌ای برخوردار شده باشد. به هر روی می‌دانیم که قرآن به زبانی نازل شده که می‌توانسته است برای طیف وسیعی از مردم شبه جزیره، دست کم شامل شهرنشینان مکه و مدینه و طیفی گسترده از بادیه‌نشینان منطقه مفهوم باشد. وجود شمار بسیاری از واژه‌های مترادف در قرآن کریم که گاه مانند فلک و سفینه کاملاً به جای یکدیگر به کار می‌شدند، قرینه‌ای بر آن است که در شکل‌گیری این زبان ادبی، گویش‌های مختلف دخیل بوده‌اند.
درباره زبان قرآن گروهی در صدر اسلام و در رأس آنان عثمان خلیفه سوم بر این نکته پای می‌فشردند که زبان قرآن گویش عربی قریش است، همان گونه که پیامبر اسلام قریشی است. (10) این نظر از ابن‌عباس نیز نقل شده است. (11) در مقابل گروهی که تعلقاتی به دیگر قبایل داشتند بر این نکته مُصِر بودند که زبان قرآن زبانی فراقبیله‌ای است و در بردارنده عناصری از گویش‌های مختلف عربی است. برخی از تک نگاشت‌ها مانند لغات القبائل فی القرآن الکریم، نوشته ابوعبید قاسم بن سلام (د 224 ق) عالم خراسانی منتسب به قبیله خزاعه در همین راستا پدید آمده‌اند. (12) در اواخر سده نخست هجری، این اختلاف عقیده گاه موجب مشاجراتی هم بوده است. (13) برخی از متفکران پسین چون قاضی ابوبکر باقلانی (د 403 ق) نیز سعی داشته‌اند دعوی عثمان را تأویل کنند و آن را صرفاً ناظر به غلبه عناصر قریشی بدانند، بدون آنکه نقش گویش‌های دیگر عربی در قرآن را نادیده انگارند. (14) می‌توان بر این نتیجه پای فشرد که همگرایی زبانی در آستانه ظهور اسلام در شبه جزیره، منجر به شکل‌گیری دو زبان شمالی و جنوبی بوده است، بدون آنکه هنوز راهی جدی برای ایجاد یک زبان مشترک میان جنوب و شمال شبه جزیره پیجوبی شده باشد. به هر روی ابوعبید در رساله مهمی که در خصوص گویش‌های قبایل در قرآن نوشته است، زبان قرآن را وجه جمعی میان ساکنان شمال و جنوب شبه‌جزیره انگاشته و گویش همه مردم شبه‌جزیره را مصداقی برای زبان عربی انگاشته است. شاید این انگاره بیشتر ناظر به گفتمان غالب در عصر تألیف وی، یعنی در سال‌های انتقال از سده 2 به 3 ق بوده باشد، اما وی در عمل بیشتر به گویش‌های مضری چون گویش قریش، هذیل، کنانه، قیس عیلان و تمیم اشاره دارد. تنها گویش‌های پر بسامد غیر مضری، 28 مورد از واژه‌های منتسب به حمیر و 23 مورد منتسب به جرهم است که دست کم در مورد اخیر اسطوره‌ای می‌نماید؛ (15) زیرا در زمان ظهور اسلام، جرهم جزو اعراب بائده محسوب بوده و بازمانده‌ای برای آن وجود نداشته است. نمونه‌های منقول از گویش‌های قبایلی یمنی نیز عموماً ناظر به آن دسته از قبایل یمنی مانند طییء و ازد شنوئه است که به عنوان مهاجر در شمال می‌زیسته‌اند و زبان آنان به زبان‌های شمالی نزدیک شده بوده است. به طور کلی به نظر می‌رسد، آنچه ابوعبید ناخواسته در لغات قبایل در قرآن کریم می‌جسته، در عمل به نقش گویش‌های قبایل شمالی شبه جزیره در زبان ادبی عربی شمالی بازمی‌گشته است.
آن قبایل یمنی که در جریان وقایع رخداده در صدر اسلام هم‌دوش قبایل مضر و ربیعه، فعالیت داشته‌اند، به نظر می‌رسد همان مهاجران به مناطق شمال شبه جزیره باشند که از قرن‌ها قبل شعب سوم را در شمال تشکیل می‌داده‌اند. می‌توان بر این نتیجه پای فشرد که همگرایی زبانی در آستانه ظهور اسلام در شبه جزیره، منجر به شکل‌گیری دو زبان شمالی و جنوبی بوده است، بدون آنکه هنوز راهی جدی برای ایجاد یک زبان مشترک میان جنوب و شمال شبه جزیره پیجوبی شده باشد. (16)

نمایش پی نوشت ها:
1. نولدکه، 1963، ص 69؛ ولفنزن، 1980، ص 254؛ قس: حجازی، 1997، ص 175- 176؛ نیز:
Nakano, 1986, pp. i-iii/
2. ولفنرن، 1980، ص 168.
3. مقدسی، 1408، ص 91.
4. Cerulli, 1926, p. 25-26; Cohen, 1953, p. 142; Nakano, 1986, pp. i. iii
5. نولدکه، 1963 ، ص 98.
6. ولفنرن، 1980، ص 227 بب؛ نیز علی، 1968، ج2 ص 73 بب؛
Maigret, 2002, p. 213 ff
7. Hasaean.
8. ولفنزن، 1980، ص 178، 183.
9. Beeston, 1979. p. 1-6; Al Ansari, 1982, p. 146; MacDonald, 2000, p. 50-61.
10. بخاری، 1407 ق، ج3 ص 1291، جم؛ ترمذی، 1395، ج5، ص 284؛ ابن ابی داوود، 1355، ص 19-20.
11. رافعی، 1987، ج1 ص 297.
12. نک: ابوعبید، 1342، سراسر کتاب؛ نیز ابن عبدالبر، 1387، ج8 ص 277.
13. مثلا نک: خطیب بغدادی، 1349، ج9 ص 313.
14. نک: قرطبی، 1972 م، ج1 ص 44؛ ابن حجر عسقلانی، 1379، ج9 ص9.
15. نک: ابوعبید، 1342، سراسر اثر.
16. Nöldeke, 1904, p. 1-14.

منبع مقاله :
پاکتچی، احمد، (1392)، ترجمه‌شناسی قرآن کریم، تهران: دانشگاه امام صادق (ع)، چاپ دوم.
 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط