مشهورترین شاخصه تقدیس درباره زبان عربی، شمردن آن به عنوان زبان اهل بهشت است، مضمونی که در احادیث مختلف، و از حیث سند متفرد آمده است. (3) گفته میشود که زبان آدم (علیه السلام) نیز در اصل عربی بود، اما وقتی عصیان کرد زبانش تغییر یافت. چنین مینماید که ابن شهاب زهری از عالمان عربگرای مدنی در اواخر سده نخست هجری در ترویج این آموزه فعال بوده است. (4) حتی گاه در روایات، در تقابل با زبان عربی، فارسی زبان اهل دوزخ دانسته شده است. (5) در روایتی نیز زبان اهل آسمان (فرشتگان) و زبان مردم به روز محشر در پیشاپیش خداوند عربی دانسته شده است. (6) این ویژگی آسمانی و بهشتی بودن، به اندازهای برای عربی تثبیت شده بود که در روایتی، فردی که به هنگام زنده بودن عرب بوده، به سبب بددینی پس از مرگ زبان عربی را به فراموشی سپرده و به فارسی سخن میگفته است. (7)
شاخصی دیگر از قدسیت بخشیدن به زبان عربی در روایات، آنجاست که گفته میشود هیچ کتابی و هیچ وحیی از آسمان جز به زبان عربی نازل نشده است؛ در این روایات که از سوی نقادان ضعیف شناخته شدهاند، پیامبران وحی دریافته را از عربی به زبان قوم خود بازگرداندهاند. (8)
گفته میشود که زبان آدم (علیه السلام) نیز در اصل عربی بود، اما وقتی عصیان کرد زبانش تغییر یافت. (9) سرانجام باید به روایتی اشاره کرد مبنی بر اینکه زبان عربی روی به اندراس بود، اما جبرئیل آن را برای من آورد، همان گونه که زبان اسماعیل نبی بدان گشوده شده بود. (10)
قول به برتری زبان عربی یا مقاومت در برابر این قول از سدههای متقدم هجری محل کشاکش میان عالمانی با گرایش ملی / قومی یا با مشربی عربگرا بوده است؛ این عربگرایی نزد عالمان ایرانی نیز کم نمونه نیست. در سدههای 3 و 4 ق باید به شخصیتهایی چون حکیم ترمذی و ابولیث سمرقندی اشاره کرد که با تکیه بر مستندات روایی، از برتری زبان عربی سخن گفته و از کاستن ارج زبان فارسی در برابر آن فروگذار نکردهاند. (11) در سده 6 ق، زمخشری، با تکیه بر تعمیم برگزیده بودن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به برگزیده بودن آنچه به آن حضرت مربوط است، زبان او را نیز برترین زبان دانسته است. (12) او از عربی به تعبیر "فصیحترین زبانها" یاد کرده است. (13) فارغ از اینکه ویژگی قدسی برای زبان عربی در بحثهای تحلیلی و استدلالی تا چه اندازه پذیرش داشته، یا در برابر آن مقاومت شده است، باید توجه کرد که رابطه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و قرآن با زبان عربی، در طی سدههای متمادی نوعی از ارزش قدسی را برای زبان عربی برای عامه مسلمانان همراه آورده است. این در حالی است که برخی از عالمان غیر عرب، به خصوص ایرانی و اندلسی نسبت به این ارزیابی ایراد کردهاند. از جمله در سده 5 ق، ابن حزم اندلسی ضمن بحثی مستدل، تأکید دارد که چیزی به نام زبان افضل وجود ندارد و عربی هم خصوصیتی ندارد جز اینکه زبان قوم پیامبر است؛ البته لازم بود تعلیم پیامبر به زبانی باشد که برای قوم او مفهوم است و فضیلتی فراتر از این برای زبان عربی نمیشناسد. (14) در سده بعد، امام فخر رازی در تحلیلی گسترده، گونههای فضیلت برای یک زبان را یکایک بررسی کرده و اینکه عربی به عنوان زبان افضل شناخته شود را بیمبنا شمرده است. (15)
با وجود، اصل برتری زبان عربی، نزد عرب و عجم و شیعه و اهل سنت تا عصر حاضر شهرتی فراگیر داشته (16) و حتی در آموزههای عامه نفوذ کرده است.
فارغ از اینکه ویژگی قدسی برای زبان عربی در بحثهای تحلیلی و استدلالی تا چه اندازه پذیرش داشته، یا در برابر آن مقاومت شده است، باید توجه کرد که رابطه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و قرآن با زبان عربی، در طی سدههای متمادی نوعی از ارزش قدسی را برای زبان عربی برای عامه مسلمانان همراه آورده است. تا آنجا که آموزش عربی خود دارای ارزشی دینی محسوب میشد و آموختن این زبان به کسی که آن را نمیدانست، برای معلم و متعلم مستوجب ثواب انگاشته میشد. (17)
نمایش پی نوشت ها:
1. حاکم نیشابوری، 1411، ج4 ص98؛ طبرانی، 1404، ج9 ص 69.
2. الاختصاص، 1413، ص 187؛ نیز ابنبابویه، 1361، ص 320.
3. مثلا ابن بابویه، 1385، ج2 ص 597؛ الاختصاص، 1413، ص 356.
4. نک: ابن مبارک، الزهد، ص 71؛ ابن ابی الدنیا، 1417، ص 162-163، شم 215، 217، 219.
5. ابولیث سمرقندی، "بستان العارفین، ص 43؛ ابن بابویه، 1361، ص 320.
6. ابن ابی شیبه، 1409، ج7 ص 117؛ ابن عساکر، 1415، ج5 ص 476؛ قس: ابن حبان، 1396، ج2، ص 101.
7. نک: صفار، 1404، ص 293؛ کلینی، 1391، ج1، ص 457؛ پذیرش آن، مازندرانی، 1421، ج7 ص 211، ج12 ص 195؛ رد آن، ابن تیمیه، کتب...، ج4 ص 300.
8. نک: ابن عدی، 1409، ج3 ص 251، ج5 ص 4؛ ابن بابویه، 1385، ج1 ص126؛ ابن جوزی، 1386، ج1 ص 111.
9. نک: الاختصاص، 1413، ص 264؛ ابن عساکر، 1415، ج7 ص 407.
10. ابن عساکر، 1415، ج 53، ص 103؛ نیز ابونعیم اصفهانی، 1351، ج1 ص 117.
11. نک: حکیم ترمذی، 1992، ج3 ص 130؛ ابولیث سمرقندی، "بستان العارفین"، ص 43.
12. زمخشری، 1408، ص 224.
13. زمخشری، الفائق، ج1 ص 9.
14. ابن حزم، 1404، ج1 ص 36.
15. فخر رازی، التفسیر، ج27 ص 96- 97.
16. مثلا نک: ابن عابدین، 1386، ج1 ص 521؛ قنوجی، 1978، ج2 ص 9، 44؛ برهان تبریزی، 1357، ج1 صفحه د؛ السعدی، 1423، ص 744؛ حکیم، 1417، ص 31.
17. مثلا نک: حصکفی، 1386، ج6 ص 740.
پاکتچی، احمد، (1392)، ترجمهشناسی قرآن کریم، تهران: دانشگاه امام صادق (ع)، چاپ دوم.