تعظیم و احترام اسم مبارک امام عصر ارواحنا فداء (1)

در توسل به امام عصر - علیه السلام- و تعظیم و احترام نمودن اسم مبارک ایشان است که به چند نحو است:اول: برخاستن در وقت ذکر اسم مبارک ایشان، چنانچه در نجم الثاقب در باب دهم، روایتی به این مضمون نقل فرموده که:«روزی در مجلس
سه‌شنبه، 2 تير 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تعظیم و احترام اسم مبارک امام عصر ارواحنا فداء (1)
تعظیم و احترام اسم مبارک امام عصر ارواحنا فداء «1»
 
 
 
 
 

 
در توسل به امام عصر - علیه السلام- و تعظیم و احترام نمودن اسم مبارک ایشان است که به چند نحو است:
اول: برخاستن در وقت ذکر اسم مبارک ایشان، چنانچه در نجم الثاقب در باب دهم، روایتی به این مضمون نقل فرموده که:«روزی در مجلس حضرت صادق - علیه السلام - اسم مبارک آن جناب - علیه السلام - برده شد، پس آن حضرت به جهت تعظیم و احترام برخاستند».
هم چنین در کتاب منتهی الامال شیخ ثقه اجل افقه، آقای حاج شیخ عباس قمی - قدس سره - روایتی به این مضمون نقل فرموده، که در محضر مبارک حضرت رضا - علیه السلام - ذکر حضرت قائم - علیه السلام - شد. آن جناب بر خاستند و دو دست خود را بر سر گذاشتند و از خداوند فرج ایشان را طلب نمودند.(1)
مؤلف گوید: برخاستن در وقت ذکر اسم مبارک حضرت صاحب الامر - علیه السلام -، هر چند موافق با تعظیم و احترام از ایشان است، لکن حکمت مهم تری در آن هست و ظاهر آن است که سبب عمده است برای برخاستن و آن این امر است که چون معلوم شد در فصل شانزدهم در قسم سوم از نصرت امام عصر - علیه السلام - که باید همیشه عزم قلبی و نیت صدق مؤمن این باشد که هر وقت آن حضرت -صلوات الله علیه - ظاهر شوند، او درقیام برای نصرت و اطاعت امر ایشان حاضر باشد، بدین ترتیب با برخاستن در موقع ذکر اسم ایشان، اظهار عزم قلبی خود را می کند و می گوید:خداوندا شاهد باش من الان حاضرم اگر آن حضرت - علیه السلام - ظاهر شوند، در نصرت و اطاعتشان قیام به امر ایشان نمایم.
بنابراین مهم است که وقت برخاستن، متذکرچنین معنایی باشد و در همان حال مسئلت تعجیل فرج ایشان را از خداوند نماید. به وجهی که عمل حضرت رضا - علیه السلام - بیانگر حکمت و استحباب این عمل گردید.
دوم: اسم یا لقب مبارک آن جناب - علیه السلام - را با صلوات یا سلام ببرد. مثل آنکه «صلوات الله علیه » یا «سلام الله علیه »بگوید.چنانچه این نحو تجلیل و تعظیم نسبت به اسم مبارک همگی ائمه ی اطهار - علیهم السلام - جاری است و نسبت به گفتن و شنیدن اسم مبارک حضرت رسول - صلی الله علیه و آله - جمله ای از علماء اعلام قائل به وجوب صلوات فرستادن بر ایشان شده اند.
سوم: اسم اصلی آن جناب - علیه السلام - را که اسم مبارک حضرت رسول - صلی الله علیه و آله و سلم - است، یعنی:محمد و احمد، خصوصاً در مجمعهای عمومی نبرند و همیشه به القاب شریفه ذکر ایشان را نمایند و نام ببرند. در اخبار بسیاری نهی شدید از تصریح به اسم ایشان شده است و بعضی از علماء به سبب ظاهر آن اخبار، حرام، و بعضی دیگر به ملاحظه تصریحاتی که از آن دو اسم مبارک در اخبار بسیاری از ائمه اطهار - علیهم السلام - در موقع ذکر آن جناب - علیه السلام - واقع شده است، مکروه دانسته اند. لکن از مجموع آن اخبار، و تدفیق نظر و تأمل در آنها، مکشوف می شود که نهی شدیدی که مفادش حرمت است مخصوص به بردن نام آن حضرت به هر اسم یا لقبی در مجامعی که موجب وقوع ضرر از مخالفین به شیعیان یا هتک عظمی به ایشان شود، بوده است. این امر غالباً مخصوص به زمان غیبت صغرای حضرت در مجمع مخالفین و اهل تسنن و عهد خلفاء جور که تقیه در این امر نسبت به ایشان فوق العاده سخت بوده است، می باشد.خصوصا به ملاحظه ی آنکه در چند خبر تصریح شده که علت نهی از تسمیه ی آن حضرت خوف از ضرر مخالفین است و از اینجا کشف می شود که با نبودن این خوف، نهی هم جاری نیست ولی با این همه البته موافق احتیاط و موافق حصول تعظیم و احترام نسبت به آن حضرت - صلوات الله علیه - آن است که اسم مبارک آن حضرت همیشه به القاب مبارک ایشان ذکر شود.
آنچه از اسماء و القاب ایشان که این احقر مؤلف، از جمله آیات قرآن مجید، و اخبار ائمه اطهار - علیهم السلام -، و فقرات زیارات مأثوره ایشان، اطلاع بر آن یافته و آنها را جمع نموده ام، متجاوز بر پانصد اسم و لقب است، که در کتب آسمانی، و در لسان انبیاء، و لسان اهل ملل، که ذکر ایشان در تمام آنها شایع بوده است و در قرآن مجید و احادیث ائمه اطهار - علیهم السلام - وارد شده است.در نجم الثاقب (2) صد و هشتاد اسم و لقب را با مدرک و مستند ذکر فرموده و این احقر هم منظومه ای به عربی مشتمل بر چند باب، راجع به تحقیق از اسم مبارک ایشان، و حرمت نام بردن یا کراهت، یا اباحه ی آن بدون کراهت، تألیف نموده ام.(3)در یک باب آن سیصد و سیزده اسم و لقب را به رشته ی نظم در آورده و اشعار آن باب را که مشتمل بر اسماء و القاب مبارکه است، در این مقام ذکر می نمایم. هر چند ذکر آنها منافی با وضع اختصار این کتاب است لکن به ملاحظه ی جهاتی مهم بود، بنابراین ترک آنرا شایسته ندیدم و آن اشعار این است:
الاصل و التایید و التمام
و الجنب و الامین و البهرام
عین و عدل عالم و عصر
غوث و غیب و ضحی و فجر
صدق صراط صاحب منصور
منتظر مؤمل مأمور
وقابض وقاطع وقوة
قسط و قطب ناطق و غرة
و کاشف الغطاء و السناء
و قائم الزمان و الضیاء
و الخلف الصالح و الشرید
و صاحب الغیبة و الطرید
المظهر المعلن و المطهر
العابد الصابر و المنتصر
و طیب و طاهر تقی
و فاضل وخیر نقی
العلم النور و سیف الله
برج البروج و لسان الله
الباطن المعمد و المدخر
بدر التمام العائذ المعبر
الخائف المهذب المرضی
المهتدی المجتهد الرضی
و ناصح وشاهد مشهود
و ناشر و غائب موجود
و نور الارض و رجاء الامة
طالب الاوتار مجلی الظلمة
الهادم المذل و المستاصل
و خابر و السبب المتصل
تالی کتاب الله وعد الله
و العلم المنصوب سر الله
و حاضر و قاصم مجاهد
وارث ذوالفقار و الموید
بقیة الاخیار و الولی
وسید الامة و الزکی
و الطالب المحیط و الشکور
ذوالحلم و المعز و المستور
سفینة النجاة نور الله
و علم الهدی و امر الله
و الظهر و الحجاج و المقیم
و الامر العماد و الغریم
وجمعه و ثائر و باسط
و نور الانوار کذا المرابط
عین الحیوه المحی و الدلیل
و الطامس الحاصد و الغلیل
و محسن و مفضل و منعم
لولاه ما من احد ینعم
و حاشرخاتم الاوصیاء
و رب الارض نور الاصفیاء
و صاحب العصر و غوث الفقرا
و صاحب الدار و نور الاتقیا
و منقد الامه باب الله
و غایة النور ولی الله
و الفرج الاعظم و الیمین
من یستعن به له المعین
و البلد الامین و الناقور
و مبدء الآیات و الموتور
و ماشع ما قیذ ما و وتر
وطالب التراث و المضطر
خلیفة الله و عبد الله
بقیة الله و وجه الله
حمد حجاب حامد و حق
لکل مظلوم به یحق
وحجة وخنس قیامة
مقتصر و خاتم الائمة
و النعمة الباطنة المجهول
والرحمة الواسعة المأمول
مرتقب و نور ابصار الوری
و خیر من تقمص و ارتدی
و قائم فتح فقیه صالح
فکل ما یفسد منه یصلح
مقدره طاوس اهل الجنة
یعسوب دین وارث و ساعة
ایدی و احسان امیر الامرة
فجملة الناس له مؤتمرة
و سید والطلعة الرشیدة
وظاهر والغرة الحمیده
الفاتح الهادم والرشید
و المخبر المنبه السدید
نجم نهار و کمال داعی
و المدرک القاتل و المجاری
فردوس الاکبر و مصباح الدجی
موفق مقدم و مرتجی
و المفزع المحفوظ و المأمون
و نضرة الایام و المخزون
امنیة و صاحب الصمصام
مؤتمن و فطرة الانام
مستتر و حجة المعبود
مشتهر کلمة المحمود
و القمر الزاهر سیف الشاهر
کتاب مستور و نور الباهر
و صاحب الدین و صاحب الشرف
جوار کنس و خلف السلف
میزان حق قیم الزمان
شمس الظلام صاحب الزمان
صدر خلائف و شمس الطالعة
حق التجدید و سبیل ناحیة
حافظ الاسرار نظام الدین
و مرشد عز الموحدین
الخازن المیمون و المحقق
و مبطل و ناظر وفاتق
مفرج الکرب کذا السراج
بیمنه نورالهدی وهاج
و الثابت الغریب و الوحید
و الحصد المفقود و الفرید
و معدن العلوم و الحلیم
وصی الاوصیاء و الکریم
وقایة الله و ستر الله
و صاحب المرئی بعین الله
و شافع ذات انتقام الله
و ذو مزید ذو اناة الله
کلمة الله مدار الدهر
مؤلف الشمل ولی الامر
و سید الخلق غیاث نار
ذوا السیف و الفقید و البوار
مشید مجدد برهان
و ناصر مستنصر قرآن
دیان ربانی و المعاذ
و الظفر الضرغامة و الملاذ
خیرة الله منیر الحق
عاقبة الدار لسان الصدق
عقید العز و تلاد النعم
و غایه القصوی لوآء اعظم
و عصمة العباد و القوام
صاحب یوم الفتح و الصمصمام
مغیب و نازح مذکر
مستودع الحکمة و المؤتمر
و مصدر الأمور و المهدی
و السابق المطاع و الوفی
داعی غلام رجل و منتقم
ذو البر و التقوی و جامع الکلم
و من یصلی خلفه المسیح
و قثم من فضله یریح
وارث الانبیاء مهدی الامم
و عصمة الذین به الدین استقم
و غیر هذی جملة عدیدة
ترکتها للحکم السدیدة




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط